حق در معارف دعا و زیارات: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = حق
| موضوع مرتبط = حق
| عنوان مدخل  = [[حق]]
| عنوان مدخل  = حق
| مداخل مرتبط = [[حق در قرآن]] - [[حق در حدیث]] - [[حق در نهج البلاغه]] - [[حق در کلام اسلامی]] - [[حق در فلسفه اسلامی]] - [[حق در فقه اسلامی]] - [[حق در اخلاق اسلامی]] - [[حق در معارف مهدویت]] - [[حق در فقه سیاسی]] - [[حق در معارف دعا و زیارات]] - [[حق در معارف و سیره سجادی]] - [[حق در معارف و سیره رضوی]]
| مداخل مرتبط = [[حق در لغت]] - [[حق در قرآن]] - [[حق در حدیث]] - [[حق در نهج البلاغه]] - [[حق در فلسفه اسلامی]] - [[حق در فقه اسلامی]] - [[حق در اخلاق اسلامی]] - [[حق در معارف مهدویت]] - [[حق در فقه سیاسی]] - [[حق در معارف دعا و زیارات]] - [[حق در معارف و سیره سجادی]] - [[حق در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[حق در حقوق اسلامی]] - [[حق در خانواده]] - [[حق در علوم قرآنی]] - [[حق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = حق (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


خط ۱۱: خط ۱۱:
واژه حق از واژه‌هایی است که از حوزه‌های کاربردی بسیاری برخوردار است. از [[علم]] [[حقوق]] گرفته تا [[فلسفه]]، همگی از این واژه بهره‌های بسیار برده‌اند. با توجه به این گستردگی معنایی، در [[قرآن]] نیز در مواضع گوناگونی مورد استفاده قرار گرفته است. این کلمه حدود ۲۴۷ بار در [[مصحف شریف]]، به معانی مختلف، استعمال شده است. [[حقیقت]] و واقعیت<ref>{{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}} «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>، [[هدایت]]<ref>{{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}} «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>، صفت برای [[خدای متعال]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}} «این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref>، [[افعال]]<ref>{{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}} «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.</ref> و وعده‌های او<ref>{{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ}} «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.</ref>، صفت برای [[دین]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}} «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref>، [[حکم]]<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، [[وحی]]<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}} «و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref> و قصص<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶۲.</ref> از جمله کاربردهای [[حق]] در [[آیات قرآن]] است.
واژه حق از واژه‌هایی است که از حوزه‌های کاربردی بسیاری برخوردار است. از [[علم]] [[حقوق]] گرفته تا [[فلسفه]]، همگی از این واژه بهره‌های بسیار برده‌اند. با توجه به این گستردگی معنایی، در [[قرآن]] نیز در مواضع گوناگونی مورد استفاده قرار گرفته است. این کلمه حدود ۲۴۷ بار در [[مصحف شریف]]، به معانی مختلف، استعمال شده است. [[حقیقت]] و واقعیت<ref>{{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}} «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>، [[هدایت]]<ref>{{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}} «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>، صفت برای [[خدای متعال]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}} «این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref>، [[افعال]]<ref>{{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}} «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.</ref> و وعده‌های او<ref>{{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ}} «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.</ref>، صفت برای [[دین]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}} «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref>، [[حکم]]<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، [[وحی]]<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}} «و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref> و قصص<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶۲.</ref> از جمله کاربردهای [[حق]] در [[آیات قرآن]] است.


معنای اصطلاحی حق هر چیزی است که به نفع فرد و برعهده دیگران می‌باشد. اضافه شدن کلمه حق به "[[الله]]" و "[[الناس]]" به اعتبار صاحب آن حق می‌باشد. از این نظر [[حقوقی]] را که برای [[خداوند]] ثابت است و دیگران می‌بایست ادا کنند "حق‌الله" و [[حقوق]] ثابت شده برای [[مردم]] را "[[حق‌الناس]]" می‌نامند. [[شهید]] اول [[حق الله]] را این‌گونه تعریف کرده است: "مقصود از [[حقّ]] خداوند، یا فرمان‌های اوست که راهنمای [[بندگان]] می‌باشد یا خود [[اطاعت]] و [[فرمان]] بردن از خداوند است؛ زیرا اگر امر [[خدا]] نباشد، [[عبادت]] مصداق حق‌الله قرار نمی‌گیرد؛ و یا چون خود عبادت حق‌الله است امر به آن تعلق می‌گیرد‌، در [[احادیث صحیح]]، [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] نیز همین معنا را اعلام داشته‌اند که فرموده‌اند: حق خداوند بر بندگان آن است که او را [[پرستش]] کنند و برای او هیچ شریکی نیاورند"<ref>القواعد و الفوائد، ج۲، ص۴۲، قاعده ۲۶۱.</ref>.
معنای اصطلاحی حق هر چیزی است که به نفع فرد و برعهده دیگران می‌باشد. اضافه شدن کلمه حق به "[[الله]]" و "[[الناس]]" به اعتبار صاحب آن حق می‌باشد. از این نظر [[حقوقی]] را که برای [[خداوند]] ثابت است و دیگران می‌بایست ادا کنند "حق‌الله" و [[حقوق]] ثابت شده برای [[مردم]] را "[[حق‌الناس]]" می‌نامند. [[شهید اول]] [[حق الله]] را این‌گونه تعریف کرده است: "مقصود از [[حقّ]] خداوند، یا فرمان‌های اوست که راهنمای [[بندگان]] می‌باشد یا خود [[اطاعت]] و [[فرمان]] بردن از خداوند است؛ زیرا اگر امر [[خدا]] نباشد، [[عبادت]] مصداق حق‌الله قرار نمی‌گیرد؛ و یا چون خود عبادت حق‌الله است امر به آن تعلق می‌گیرد‌، در [[احادیث صحیح]]، [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] نیز همین معنا را اعلام داشته‌اند که فرموده‌اند: حق خداوند بر بندگان آن است که او را [[پرستش]] کنند و برای او هیچ شریکی نیاورند"<ref>القواعد و الفوائد، ج۲، ص۴۲، قاعده ۲۶۱.</ref>.


[[امام سجاد]] {{ع}} در ابتدای [[رساله حقوق]] خود، قبل از اینکه به شمارش حقوق صاحبان حق بپردازد، تأکید می‌کند که تنها [[خدای متعال]] صاحب حق است و سایر حقوق بر پایه این حق شکل می‌گیرد: {{متن حدیث|وَ أَكْبَرُ حُقُوقِ‏ اللَّهِ‏ عَلَيْكَ مَا أَوْجَبَهُ لِنَفْسِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّهِ الَّذِي هُوَ أَصْلُ الْحُقُوقِ وَ مِنْهُ تَفَرَّعَ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰.</ref>؛ «بزرگ‌ترین حقوق که [[خداوند تبارک و تعالی]] برای خویش بر تو [[واجب]] کرده "حق‌الله" است که ریشه تمام حقوق است و دیگر حقوق از آن منشعب شده است».
[[امام سجاد]] {{ع}} در ابتدای [[رساله حقوق]] خود، قبل از اینکه به شمارش حقوق صاحبان حق بپردازد، تأکید می‌کند که تنها [[خدای متعال]] صاحب حق است و سایر حقوق بر پایه این حق شکل می‌گیرد: {{متن حدیث|وَ أَكْبَرُ حُقُوقِ‏ اللَّهِ‏ عَلَيْكَ مَا أَوْجَبَهُ لِنَفْسِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّهِ الَّذِي هُوَ أَصْلُ الْحُقُوقِ وَ مِنْهُ تَفَرَّعَ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰.</ref>؛ «بزرگ‌ترین حقوق که [[خداوند تبارک و تعالی]] برای خویش بر تو [[واجب]] کرده "حق‌الله" است که ریشه تمام حقوق است و دیگر حقوق از آن منشعب شده است».
خط ۲۴: خط ۲۴:
یکی از مهم‌ترین [[حقوقی]] که بر گردن هر [[انسانی]] است، حق [[پدر]] و [[مادر]] است. لذا آن [[حضرت]] از [[خدای متعال]] درخواست می‌کند که توان ادا نمودن این [[حقوق]] را به وی اعطا نماید<ref>نیایش بیست‌و‌چهارم.</ref>. علاوه بر حقی که پدر و مادر بر گردن [[انسان]] دارند، [[فرزندان]] نیز بر گردن پدر و مادر خود دارای حقوقی هستند؛ با این حال امام سجاد {{ع}} در ضمن [[دعا]] برای [[والدین]] خود، از حقوق خود گذشته و بر پدر و مادر خویش می‌بخشد: «خداوندا هر [[تعدی]] که در گفتار و هر [[تجاوز]] که در [[رفتار]] بر من روا داشته‌اند و هر حقی که از من تباه کرده‌اند و هر [[قصور]] که در [[وظایف]] خود نسبت به من ورزیده‌اند، همه را به ایشان بخشیدم»<ref>نیایش بیست‌و‌چهارم</ref>؛ زیرا حقوق والدین بر فرزندان بسیار سنگین‌تر از حقوق فرزند بر والدین خویش است؛ بنابراین [[ادای حق]] ایشان هرگز به صورت کامل صورت نمی‌گیرد؛ هرگز نتوانند همه حقی را که بر گردن من دارند به تمامی استیفا کنند و من نیز آن‌سان که [[شایسته]] آنهاست هرگز نتوانم حقشان را [[شناخت]] و هرگز نتوانم حق خدمتشان را به جای آورم<ref>همان.</ref>.
یکی از مهم‌ترین [[حقوقی]] که بر گردن هر [[انسانی]] است، حق [[پدر]] و [[مادر]] است. لذا آن [[حضرت]] از [[خدای متعال]] درخواست می‌کند که توان ادا نمودن این [[حقوق]] را به وی اعطا نماید<ref>نیایش بیست‌و‌چهارم.</ref>. علاوه بر حقی که پدر و مادر بر گردن [[انسان]] دارند، [[فرزندان]] نیز بر گردن پدر و مادر خود دارای حقوقی هستند؛ با این حال امام سجاد {{ع}} در ضمن [[دعا]] برای [[والدین]] خود، از حقوق خود گذشته و بر پدر و مادر خویش می‌بخشد: «خداوندا هر [[تعدی]] که در گفتار و هر [[تجاوز]] که در [[رفتار]] بر من روا داشته‌اند و هر حقی که از من تباه کرده‌اند و هر [[قصور]] که در [[وظایف]] خود نسبت به من ورزیده‌اند، همه را به ایشان بخشیدم»<ref>نیایش بیست‌و‌چهارم</ref>؛ زیرا حقوق والدین بر فرزندان بسیار سنگین‌تر از حقوق فرزند بر والدین خویش است؛ بنابراین [[ادای حق]] ایشان هرگز به صورت کامل صورت نمی‌گیرد؛ هرگز نتوانند همه حقی را که بر گردن من دارند به تمامی استیفا کنند و من نیز آن‌سان که [[شایسته]] آنهاست هرگز نتوانم حقشان را [[شناخت]] و هرگز نتوانم حق خدمتشان را به جای آورم<ref>همان.</ref>.


همان‌طور که گفته شد، اصل و اساس همه حقوق، حق‌الله است؛ نتیجه اینکه، برای جبران حقوق، علاوه بر کسب [[رضایت]] صاحبان حق، می‌بایست از [[درگاه الهی]] هم [[طلب]] [[آمرزش]] نماییم. بدین خاطر یکی از [[مناجات‌های امام سجاد]] {{ع}} صرفاً به طلب عذر و [[مغفرت]] از [[خدای متعال]] به جهت کوتاهی در رعایت [[حقوق]] [[بندگان]] اختصاص یافته است<ref>نیایش سی‌و‌هفتم.</ref>؛ زیرا با اولین حقی که از [[بندگان خدا]] زائل می‌کنیم و اولین گناهی که انجام می‌دهیم مستحق [[عذاب الهی]] می‌شویم و این [[حق]] برای [[خداوند]] ثابت می‌گردد که بتواند ما را [[عذاب]] کند؛ با این حال [[خدای رحمان]] و [[رحیم]] حق خود را به تأخیر انداخته و [[فرصت]] [[توبه]] را برای ما فراهم می‌آورد: «بار خدایا، اگر [[کیفر]] [[گناهان]] را به تأخیر افکنده‌ای و در [[خشم]] و [[انتقام]] و [[عقاب]] درنگ کرده‌ای، [[چشم‌پوشی]] توست از حق خودت»<ref>نیایش سی و هفتم</ref>.<ref>اصول کافی، محمدبن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ صحیفة سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۷۵؛ فرهنگ الفبایی الرائد، جبران مسعود، ترجمه رضا انزابی نژاد، مشهد، به نشر، ۱۳۸۴؛ قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق؛ القواعد و الفوائد، محمدبن مکی (شهید اول)، مفید، بی‌تا.</ref>.<ref>[[رضا رهنما|رهنما، رضا]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «حق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۸۸-۱۹۰.</ref>
همان‌طور که گفته شد، اصل و اساس همه حقوق، حق‌الله است؛ نتیجه اینکه، برای جبران حقوق، علاوه بر کسب [[رضایت]] صاحبان حق، می‌بایست از [[درگاه الهی]] هم [[طلب]] [[آمرزش]] نماییم. بدین خاطر یکی از [[مناجات‌های امام سجاد]] {{ع}} صرفاً به طلب عذر و [[مغفرت]] از [[خدای متعال]] به جهت کوتاهی در رعایت [[حقوق]] [[بندگان]] اختصاص یافته است<ref>نیایش سی‌و‌هفتم.</ref>؛ زیرا با اولین حقی که از [[بندگان خدا]] زائل می‌کنیم و اولین گناهی که انجام می‌دهیم مستحق [[عذاب الهی]] می‌شویم و این [[حق]] برای [[خداوند]] ثابت می‌گردد که بتواند ما را [[عذاب]] کند؛ با این حال [[خدای رحمان]] و [[رحیم]] حق خود را به تأخیر انداخته و [[فرصت]] [[توبه]] را برای ما فراهم می‌آورد: «بار خدایا، اگر [[کیفر]] [[گناهان]] را به تأخیر افکنده‌ای و در [[خشم]] و [[انتقام]] و [[عقاب]] درنگ کرده‌ای، [[چشم‌پوشی]] توست از حق خودت»<ref>نیایش سی و هفتم</ref>.<ref>اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ صحیفة سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۷۵؛ فرهنگ الفبایی الرائد، جبران مسعود، ترجمه رضا انزابی نژاد، مشهد، به نشر، ۱۳۸۴؛ قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق؛ القواعد و الفوائد، محمد بن مکی (شهید اول)، مفید، بی‌تا.</ref>.<ref>[[رضا رهنما|رهنما، رضا]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «حق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۸۸-۱۹۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۴: خط ۳۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:حق در معارف دعا و زیارات]]
[[رده:حق]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۲

مقدمه

حق در لغت حق دارای معانی مختلف و متفاوتی است. برخی از معانی لغوی این واژه به این شرح است: نقیض باطل، یقین، قطعی و پابرجا، راستی و عدالت، کار حتمی و قطعی، شایسته و سزاوار، ملک و سلطنت[۱]. راغب اصفهانی معتقد است اصل حق به معنای مطابقت و موافقت است. طبرسی نیز معتقد است "حق" آن است که شیء در موقع خود واقع شود[۲]. نگاهی دقیق به همه معانی ذکر شده برای این واژه نشان می‌دهد بهتر است ثبوت را نیز به معنای اصلی حق افزوده و ثبوت همراه با تطابق با واقعیت را نقطه مشترک بین همه معانی حق بدانیم.

واژه حق از واژه‌هایی است که از حوزه‌های کاربردی بسیاری برخوردار است. از علم حقوق گرفته تا فلسفه، همگی از این واژه بهره‌های بسیار برده‌اند. با توجه به این گستردگی معنایی، در قرآن نیز در مواضع گوناگونی مورد استفاده قرار گرفته است. این کلمه حدود ۲۴۷ بار در مصحف شریف، به معانی مختلف، استعمال شده است. حقیقت و واقعیت[۳]، هدایت[۴]، صفت برای خدای متعال[۵]، افعال[۶] و وعده‌های او[۷]، صفت برای دین[۸]، حکم[۹]، وحی[۱۰] و قصص[۱۱] از جمله کاربردهای حق در آیات قرآن است.

معنای اصطلاحی حق هر چیزی است که به نفع فرد و برعهده دیگران می‌باشد. اضافه شدن کلمه حق به "الله" و "الناس" به اعتبار صاحب آن حق می‌باشد. از این نظر حقوقی را که برای خداوند ثابت است و دیگران می‌بایست ادا کنند "حق‌الله" و حقوق ثابت شده برای مردم را "حق‌الناس" می‌نامند. شهید اول حق الله را این‌گونه تعریف کرده است: "مقصود از حقّ خداوند، یا فرمان‌های اوست که راهنمای بندگان می‌باشد یا خود اطاعت و فرمان بردن از خداوند است؛ زیرا اگر امر خدا نباشد، عبادت مصداق حق‌الله قرار نمی‌گیرد؛ و یا چون خود عبادت حق‌الله است امر به آن تعلق می‌گیرد‌، در احادیث صحیح، پیامبر و اهل بیت نیز همین معنا را اعلام داشته‌اند که فرموده‌اند: حق خداوند بر بندگان آن است که او را پرستش کنند و برای او هیچ شریکی نیاورند"[۱۲].

امام سجاد (ع) در ابتدای رساله حقوق خود، قبل از اینکه به شمارش حقوق صاحبان حق بپردازد، تأکید می‌کند که تنها خدای متعال صاحب حق است و سایر حقوق بر پایه این حق شکل می‌گیرد: «وَ أَكْبَرُ حُقُوقِ‏ اللَّهِ‏ عَلَيْكَ مَا أَوْجَبَهُ لِنَفْسِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّهِ الَّذِي هُوَ أَصْلُ الْحُقُوقِ وَ مِنْهُ تَفَرَّعَ»[۱۳]؛ «بزرگ‌ترین حقوق که خداوند تبارک و تعالی برای خویش بر تو واجب کرده "حق‌الله" است که ریشه تمام حقوق است و دیگر حقوق از آن منشعب شده است». به عبارت دیگر، حقّ اصلی و ذاتی مربوط به خداوند است و بنده در مقابل این حق هیچ حقی ندارد چون همه هستی‌اش را از خدای متعال گرفته است. البته خداوند برای بندگان خود حقوقی در نظر گرفته است. در نتیجه باید گفت حق‌الله، حق واقعی خواهد بود و حقوق انسان‌ها نشئت گرفته از آن است.

حق خدای متعال چنان عظیم است که به فرمایش امام سجاد فرشتگان با دیدن عذاب‌های جهنم می‌گویند: پروردگارا منزهی تو، ما تو را آن‌چنان که سزاوار پرستش توست نپرستیده‌ایم[۱۴]. بنابراین باید توفیق این امر عظیم را از خداوند بخواهیم و او را به جهت اعطای این توفیق ستایس کنیم: ستایشی که مددی بوَد بر ادای حق و تکالیف او[۱۵]. امام سجاد (ع) در موارد متعددی از حق خداوند سخن گفته است. وی حق خدا را واجب دانسته و خدا را بدان قسم داده است[۱۶] و از کوتاهی در ادای حق خدا عذرخواهی کرده است[۱۷]. از خدا می‌خواهد با توفیق اعمال شایسته بتواند حق الهی را تدارک نماید[۱۸].

اهمیت رعایت حق‌الناس و پرداخت دیون و کسب رضایت از کسانی که به آنها ظلم کرده‌ایم آن‌چنان زیاد است که در اولین قدم‌های حسابرسی از اعمالمان مورد بررسی قرار می‌گیرد. امام سجاد (ع) به نقل از جدّ بزرگوار خود امیرالمؤمنین علی (ع) اولین هول و هراس روز قیامت را پس از اینکه مردمان به امر خداوند از قبرهایشان برانگیخته می‌شوند این‌گونه توصیف می‌کند: خداوند متعال می‌فرماید: منم آن خدای حکیم و عادلی که غیر از اوخدایی نیست. امروز براساس عدالت خود در میان همه مردم حکم می‌کنم و در سیطره حکومت من روا نیست کسی بر کسی ظلم کرده و مجازات خود را دریافت نکرده باشد. امروز حق ضعفا را از نیرومندان و حق مظلومان را از ظالمان به وسیله حسنات و سیئاتشان می‌گیرم و به کسی که از حق خود گذشت نماید پاداش می‌دهم: بدانید از این عقبه (مرحله دشوار) هیچ ستمکاری که ظلم خود را جبران نکرده و حق مظلوم را ادا نکرده است نمی‌تواند بگذرد مگر اینکه آن مظلوم از حق خود صرف‌نظر کند[۱۹]. موضوع حق‌الناس در صحیفه سجادیه مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. امام سجاد (ع) در مقابل خداوند زبان به عذرخواهی می‌گشاید، اگر در ادای حقوق دیگران کوتاهی کرده باشد: «أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ... وَ مِنْ‏ حَقِّ ذِي‏ حَقٍّ لَزِمَنِي‏ لِمُؤْمِنٍ‏ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ»؛ «بارخدایا از درگاه تو پوزش می‌طلبم... اگر مؤمنی را بر من حقی بوده و به تمامی ادایش نکرده باشم»[۲۰]. و از خدا می‌خواهد که صاحبان حق را از او راضی گرداند و از خزانه کرمش حق آنان را ادا نماید[۲۱].

یکی از مهم‌ترین حقوقی که بر گردن هر انسانی است، حق پدر و مادر است. لذا آن حضرت از خدای متعال درخواست می‌کند که توان ادا نمودن این حقوق را به وی اعطا نماید[۲۲]. علاوه بر حقی که پدر و مادر بر گردن انسان دارند، فرزندان نیز بر گردن پدر و مادر خود دارای حقوقی هستند؛ با این حال امام سجاد (ع) در ضمن دعا برای والدین خود، از حقوق خود گذشته و بر پدر و مادر خویش می‌بخشد: «خداوندا هر تعدی که در گفتار و هر تجاوز که در رفتار بر من روا داشته‌اند و هر حقی که از من تباه کرده‌اند و هر قصور که در وظایف خود نسبت به من ورزیده‌اند، همه را به ایشان بخشیدم»[۲۳]؛ زیرا حقوق والدین بر فرزندان بسیار سنگین‌تر از حقوق فرزند بر والدین خویش است؛ بنابراین ادای حق ایشان هرگز به صورت کامل صورت نمی‌گیرد؛ هرگز نتوانند همه حقی را که بر گردن من دارند به تمامی استیفا کنند و من نیز آن‌سان که شایسته آنهاست هرگز نتوانم حقشان را شناخت و هرگز نتوانم حق خدمتشان را به جای آورم[۲۴].

همان‌طور که گفته شد، اصل و اساس همه حقوق، حق‌الله است؛ نتیجه اینکه، برای جبران حقوق، علاوه بر کسب رضایت صاحبان حق، می‌بایست از درگاه الهی هم طلب آمرزش نماییم. بدین خاطر یکی از مناجات‌های امام سجاد (ع) صرفاً به طلب عذر و مغفرت از خدای متعال به جهت کوتاهی در رعایت حقوق بندگان اختصاص یافته است[۲۵]؛ زیرا با اولین حقی که از بندگان خدا زائل می‌کنیم و اولین گناهی که انجام می‌دهیم مستحق عذاب الهی می‌شویم و این حق برای خداوند ثابت می‌گردد که بتواند ما را عذاب کند؛ با این حال خدای رحمان و رحیم حق خود را به تأخیر انداخته و فرصت توبه را برای ما فراهم می‌آورد: «بار خدایا، اگر کیفر گناهان را به تأخیر افکنده‌ای و در خشم و انتقام و عقاب درنگ کرده‌ای، چشم‌پوشی توست از حق خودت»[۲۶].[۲۷].[۲۸]

منابع

پانویس

  1. فرهنگ الفبایی راند.
  2. قاموس قرآن.
  3. قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.
  4. فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.
  5. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.
  6. أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.
  7. فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.
  8. هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.
  9. يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
  10. وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ «و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.
  11. إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶۲.
  12. القواعد و الفوائد، ج۲، ص۴۲، قاعده ۲۶۱.
  13. بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰.
  14. نیایش سوم.
  15. نیایش اول.
  16. نیایش پنجاه‌و‌دوم.
  17. نیایش چهل‌و‌پنجم.
  18. نیایش چهل‌و‌پنجم.
  19. کافی، ج۸، ص۱۰۵.
  20. نیایش سی‌وهشتم.
  21. نیایش سی‌و‌نهم.
  22. نیایش بیست‌و‌چهارم.
  23. نیایش بیست‌و‌چهارم
  24. همان.
  25. نیایش سی‌و‌هفتم.
  26. نیایش سی و هفتم
  27. اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ صحیفة سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۷۵؛ فرهنگ الفبایی الرائد، جبران مسعود، ترجمه رضا انزابی نژاد، مشهد، به نشر، ۱۳۸۴؛ قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق؛ القواعد و الفوائد، محمد بن مکی (شهید اول)، مفید، بی‌تا.
  28. رهنما، رضا، مقاله «حق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۸۸-۱۹۰.