آزادی تشریعی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '“' به '«') |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | ||
| تصویر = 110062.jpg | |||
| تصویر | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | ||
| مدخل اصلی = [[آزادی تشریعی]] | |||
| نمایه وابسته | | تعداد پاسخ = ۱ | ||
| مدخل اصلی | |||
| | |||
}} | }} | ||
'''آزادی تشریعی به چه معناست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | '''آزادی تشریعی به چه معناست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ نخست == | == پاسخ نخست == | ||
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«در مقابل اصطلاح [[تکوینی]] [[آزادی]]، | «در مقابل اصطلاح [[تکوینی]] [[آزادی]]، «آزادی اعتباری و تشریعی” قرار دارد. [[عالمان]] [[علوم]] مختلف، مانند [[علم سیاست]] و [[حقوق]] و [[دین]]، برای آزادی تعاریف مختلفی [[جعل]] و اعتبار کردهاند. با [[تأمل]] در اقسام آزادیهای اعتباری، این نکته روشن میشود که اصل آزادی اعتباری به اعتبار فرد [[انسان]] در [[اجتماع]] و [[جامعه]] است. حال این سؤال مطرح میشود انسان که به اعتبار آزادی تکوینی و [[فلسفی]] [[قادر]] بر انجام [[اعمال]] خود بدون قید و محذوری است، آیا همان آزادی با اعتبار اطلاقی خود در اجتماع نیز باقی است با جامعه یکسری محدودیتهایی را ایجاد میکند؟ از سوی دیگر، آیا انسان علاوه بر آزادی فلسفی خود، جامعه نیز یک رشته حقوق و آزادیهایی را به او واگذار میکند یا نه؛ به تعبیر دیگر، [[نفس انسان]] و صرف عضویت وی در جامعه موجب حقوق و آزادیهایی میشود یا نه؟ پاسخ دو سؤال فوق یعنی محدودیتهای آزادی فلسفی و آزادیها و [[حقوقی]] که جامعه بر [[انسان اجتماعی]] به رسمیت میشناسد، موضوع آزادی اعتباری و [[تشریعی]] است. از این آزادیها به صورت عام میتوان به «آزادیهای [[اجتماعی]] - سیاسی” تعبیر کرد. | ||
بنابراین میتوان آزادی (تشریعی) را به یکسری حقوقی تعریف کرد که فرد [[آزاد]] به صورت طبیعی یا قراردادی واجد آن حقوق بوده و در انجام آن آزاد است، اما دیگران ملزم به رعایت این حقوق هستند؛ به عبارت دیگر، آزادی مرکب از [[حق]] و [[تکلیف]] است، حقی متعلق به فرد آزاد و تکلیفی متعلق به دیگران. [[تفسیر]] آزادی به حق، لازمه و مبنای [[مشروعیت]] آزادی است. نکته شایان ذکر اینکه این تفسیر، نه تعریف لغوی بلکه تعریف اصطلاحی آزادی است که مقصود جاعلان آن در [[علوم سیاسی]]، حقوق، [[الهیات]] و... میباشد، زیرا در بطن آزادیهای [[سیاسی]] یا حقوقی یا [[دینی]]، نوعی حق برای صاحب آزادی لحاظ میشود که در پرتو آن وی از آزادی عمل برخوردار بوده و دیگران ملزم به رعایت آن هستند<ref>در تعاریف حقوقدانان به این نکته توجه شده است. (ر.ک؛ محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص۳۰ تا ص۳۳؛ منوچهر طباطبائی موتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص۱۴ و ۱۵).</ref>؛ برای مثال در آزادیهای [[سیاسی]]، [[جامعه]] و افراد آن دارای [[حق]] [[مشارکت]] در [[تشکیل حکومت]] و اداره آن هستند و [[دولت]] نیز ملزم به فراهم کردن زمینه آن است. در [[آزادی اخلاقی]] و [[معنوی]] - که مورد تأکید [[دین]] است - نفس [[انسانی]] [[شایستگی]] و [[استحقاق]] [[تکامل]] و صعود را دارد که [[انسان]] [[مکلف]] به فعلیت رساندن آن است»<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۲۳.</ref> | بنابراین میتوان آزادی (تشریعی) را به یکسری حقوقی تعریف کرد که فرد [[آزاد]] به صورت طبیعی یا قراردادی واجد آن حقوق بوده و در انجام آن آزاد است، اما دیگران ملزم به رعایت این حقوق هستند؛ به عبارت دیگر، آزادی مرکب از [[حق]] و [[تکلیف]] است، حقی متعلق به فرد آزاد و تکلیفی متعلق به دیگران. [[تفسیر]] آزادی به حق، لازمه و مبنای [[مشروعیت]] آزادی است. نکته شایان ذکر اینکه این تفسیر، نه تعریف لغوی بلکه تعریف اصطلاحی آزادی است که مقصود جاعلان آن در [[علوم سیاسی]]، حقوق، [[الهیات]] و... میباشد، زیرا در بطن آزادیهای [[سیاسی]] یا حقوقی یا [[دینی]]، نوعی حق برای صاحب آزادی لحاظ میشود که در پرتو آن وی از آزادی عمل برخوردار بوده و دیگران ملزم به رعایت آن هستند<ref>در تعاریف حقوقدانان به این نکته توجه شده است. (ر.ک؛ محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص۳۰ تا ص۳۳؛ منوچهر طباطبائی موتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص۱۴ و ۱۵).</ref>؛ برای مثال در آزادیهای [[سیاسی]]، [[جامعه]] و افراد آن دارای [[حق]] [[مشارکت]] در [[تشکیل حکومت]] و اداره آن هستند و [[دولت]] نیز ملزم به فراهم کردن زمینه آن است. در [[آزادی اخلاقی]] و [[معنوی]] - که مورد تأکید [[دین]] است - نفس [[انسانی]] [[شایستگی]] و [[استحقاق]] [[تکامل]] و صعود را دارد که [[انسان]] [[مکلف]] به فعلیت رساندن آن است»<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۲۳.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۲۲: | ||
| پاسخدهنده = سید کاظم سیدباقری | | پاسخدهنده = سید کاظم سیدباقری | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتابهای ''«[[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]»'' و ''«[[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتابهای ''«[[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]»'' و ''«[[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]»'' در اینباره گفته است: | ||
*«آزادی تشریعی به معنای آن است که هیچ کس [[حق]] ندارد دیگری را [[بنده]] و [[مطیع]] خود سازد و [[اراده]] و عمل او را [[مالک]] گشته و خواستههای خود را بر خلاف میل و رغبت او بر او [[تحمیل]] کند، در این نگرش و [[نظام]] [[تشریع]]، همه افراد [[بشر]] بدون استثنا از [[حقوق]] مساوی برخوردارند و به [[حکم شرع]] و [[قانون]]، [[انسان]] از اراده دیگران در [[تصمیمگیریها]] و قانونگذاریها [[آزاد]] است: {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>؛ لذا گفته میشود که آزادی یعنی رهاشدن از [[بردگی]] و [[اطاعت]] غیرخداست. از [[آزادی تکوینی]] نمیتوان چنین برداشت کرد که انسان در مرحله تشریع و [[انتخاب]] [[عقیده]] بتواند به هر سو که خواست میل کند و [[خداوند]] به میل او [[ارج]] نهد، چنین نیست، آزادی تکوینی در کنار [[وظیفه]] تشریعی قابل [[تفسیر]] است<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۸۹- ۱۹۰.</ref>. | |||
اساس مفهوم و مبنای آزادی تشریعی آن است که هیچ کس حق ندارد دیگری را بنده و مطیع خود سازد، آن گونه که در این نگرش، [[حاکمیت]] و [[قانونگذاری]] نیز از آن خداوند است، [[علامه طباطبایی]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref> تصریح میکند خداوند به صورت مطلق، [[حکم]] و حاکمیت را به خود اختصاص داده و از غیر خود [[نفی]] کرده است. ایشان مینویسد: {{عربی|ان القرآن یری أن الحکم یختص بالله تعالی و لیس لأحد من خلقه أن یبادر الی تشریع حکم و وضعه فی المجتمع الانسانی}}<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۵.</ref>. | اساس مفهوم و مبنای آزادی تشریعی آن است که هیچ کس حق ندارد دیگری را بنده و مطیع خود سازد، آن گونه که در این نگرش، [[حاکمیت]] و [[قانونگذاری]] نیز از آن خداوند است، [[علامه طباطبایی]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref> تصریح میکند خداوند به صورت مطلق، [[حکم]] و حاکمیت را به خود اختصاص داده و از غیر خود [[نفی]] کرده است. ایشان مینویسد: {{عربی|ان القرآن یری أن الحکم یختص بالله تعالی و لیس لأحد من خلقه أن یبادر الی تشریع حکم و وضعه فی المجتمع الانسانی}}<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۵.</ref>. | ||
[[قرآن]] بیان میدارد که حکم تنها مختص به [[خداوند متعال]] است و هیچ کس از آفریدهها، حق ندارند که برای [[جامعه انسانی]]، حکم وضع کنند و [[قانون]] گذارند. و [[اراده]] و عمل او را [[مالک]] گشته و خواستههای خود را بر خلاف میل و رغبتش بر او [[تحمیل]] کند، در این نگرش و [[نظام]] [[تشریع]]، همه افراد [[بشر]] بدون استثنا از [[حقوق]] مساوی برخوردارند و به [[حکم شرع]] و قانون، [[انسان]] از اراده دیگران در [[تصمیم]] گیریها و قانونگذاریها [[آزاد]] است: {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۴۲.</ref> | [[قرآن]] بیان میدارد که حکم تنها مختص به [[خداوند متعال]] است و هیچ کس از آفریدهها، حق ندارند که برای [[جامعه انسانی]]، حکم وضع کنند و [[قانون]] گذارند. و [[اراده]] و عمل او را [[مالک]] گشته و خواستههای خود را بر خلاف میل و رغبتش بر او [[تحمیل]] کند، در این نگرش و [[نظام]] [[تشریع]]، همه افراد [[بشر]] بدون استثنا از [[حقوق]] مساوی برخوردارند و به [[حکم شرع]] و قانون، [[انسان]] از اراده دیگران در [[تصمیم]] گیریها و قانونگذاریها [[آزاد]] است: {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۴۲.</ref> | ||
*«[[آزادی]] [[تشریعی]] به معنای آن است که هیچ کس [[حق]] ندارد دیگری را [[بنده]] و [[مطیع]] خود سازد و [[اراده]] و عمل او را [[مالک]] گشته و خواستههای خود را بر خلاف میل و رغبتش بر او [[تحمیل]] کند، در این نگرش و [[نظام]] [[تشریع]]، همه افراد [[بشر]] بدون استثنا از [[حقوق]] مساوی برخوردارند و به [[حکم شرع]] و [[قانون]]، [[انسان]] از اراده دیگران در [[تصمیمگیریها]] و قانونگذاریها [[آزاد]] است: {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>. لذا گفته میشود آزادی، یعنی رهاشدن از [[بردگی]] و [[اطاعت غیر خدا]]<ref>عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref>»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۸۲.</ref> | |||
}} | }} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | [[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۱
آزادی تشریعی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | آزادی تشریعی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آزادی تشریعی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در اینباره گفته است:
«در مقابل اصطلاح تکوینی آزادی، «آزادی اعتباری و تشریعی” قرار دارد. عالمان علوم مختلف، مانند علم سیاست و حقوق و دین، برای آزادی تعاریف مختلفی جعل و اعتبار کردهاند. با تأمل در اقسام آزادیهای اعتباری، این نکته روشن میشود که اصل آزادی اعتباری به اعتبار فرد انسان در اجتماع و جامعه است. حال این سؤال مطرح میشود انسان که به اعتبار آزادی تکوینی و فلسفی قادر بر انجام اعمال خود بدون قید و محذوری است، آیا همان آزادی با اعتبار اطلاقی خود در اجتماع نیز باقی است با جامعه یکسری محدودیتهایی را ایجاد میکند؟ از سوی دیگر، آیا انسان علاوه بر آزادی فلسفی خود، جامعه نیز یک رشته حقوق و آزادیهایی را به او واگذار میکند یا نه؛ به تعبیر دیگر، نفس انسان و صرف عضویت وی در جامعه موجب حقوق و آزادیهایی میشود یا نه؟ پاسخ دو سؤال فوق یعنی محدودیتهای آزادی فلسفی و آزادیها و حقوقی که جامعه بر انسان اجتماعی به رسمیت میشناسد، موضوع آزادی اعتباری و تشریعی است. از این آزادیها به صورت عام میتوان به «آزادیهای اجتماعی - سیاسی” تعبیر کرد.
بنابراین میتوان آزادی (تشریعی) را به یکسری حقوقی تعریف کرد که فرد آزاد به صورت طبیعی یا قراردادی واجد آن حقوق بوده و در انجام آن آزاد است، اما دیگران ملزم به رعایت این حقوق هستند؛ به عبارت دیگر، آزادی مرکب از حق و تکلیف است، حقی متعلق به فرد آزاد و تکلیفی متعلق به دیگران. تفسیر آزادی به حق، لازمه و مبنای مشروعیت آزادی است. نکته شایان ذکر اینکه این تفسیر، نه تعریف لغوی بلکه تعریف اصطلاحی آزادی است که مقصود جاعلان آن در علوم سیاسی، حقوق، الهیات و... میباشد، زیرا در بطن آزادیهای سیاسی یا حقوقی یا دینی، نوعی حق برای صاحب آزادی لحاظ میشود که در پرتو آن وی از آزادی عمل برخوردار بوده و دیگران ملزم به رعایت آن هستند[۱]؛ برای مثال در آزادیهای سیاسی، جامعه و افراد آن دارای حق مشارکت در تشکیل حکومت و اداره آن هستند و دولت نیز ملزم به فراهم کردن زمینه آن است. در آزادی اخلاقی و معنوی - که مورد تأکید دین است - نفس انسانی شایستگی و استحقاق تکامل و صعود را دارد که انسان مکلف به فعلیت رساندن آن است»[۲]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین سیدباقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتابهای «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» و «عدالت سیاسی در قرآن کریم» در اینباره گفته است:
اساس مفهوم و مبنای آزادی تشریعی آن است که هیچ کس حق ندارد دیگری را بنده و مطیع خود سازد، آن گونه که در این نگرش، حاکمیت و قانونگذاری نیز از آن خداوند است، علامه طباطبایی ذیل آیه ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ﴾[۵] تصریح میکند خداوند به صورت مطلق، حکم و حاکمیت را به خود اختصاص داده و از غیر خود نفی کرده است. ایشان مینویسد: ان القرآن یری أن الحکم یختص بالله تعالی و لیس لأحد من خلقه أن یبادر الی تشریع حکم و وضعه فی المجتمع الانسانی[۶]. قرآن بیان میدارد که حکم تنها مختص به خداوند متعال است و هیچ کس از آفریدهها، حق ندارند که برای جامعه انسانی، حکم وضع کنند و قانون گذارند. و اراده و عمل او را مالک گشته و خواستههای خود را بر خلاف میل و رغبتش بر او تحمیل کند، در این نگرش و نظام تشریع، همه افراد بشر بدون استثنا از حقوق مساوی برخوردارند و به حکم شرع و قانون، انسان از اراده دیگران در تصمیم گیریها و قانونگذاریها آزاد است: ﴿وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[۷]»[۸]
|
پانویس
- ↑ در تعاریف حقوقدانان به این نکته توجه شده است. (ر.ک؛ محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص۳۰ تا ص۳۳؛ منوچهر طباطبائی موتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص۱۴ و ۱۵).
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۳.
- ↑ «و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۸۹- ۱۹۰.
- ↑ «داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۵.
- ↑ «و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۴۲.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۸۹-۱۹۰.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۸۲.