سیاست علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = امام علی
| موضوع مرتبط = امام علی
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[سیاست علوی در قرآن]] - [[سیاست علوی در حدیث]] - [[سیاست علوی در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  = سیاست علوی (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امام علی (پرسش)
}}
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[سیاست]] به معنای [[تدبیر امور]] و [[کشورداری]] و [[ادارۀ جامعه]] است. هرسیاستی پایه‌ها و اصولی دارد. برخی سیاست خود را برپایۀ [[زور]]، [[فریب]]، [[نفاق]] و [[فساد]] پایه‌گذاری می‌کنند، [[امامان شیعه]] که به تعبیر [[روایات]] "ساسة العباد"ند، ضوابط [[دینی]] و معیارهای [[قرآنی]] را در شیوۀ کشورداری و رتق و فتق امور، [[قانونگذاری]]، [[عزل و نصب]]، [[اجرای احکام]] و حدود، [[جنگ]] و [[صلح]]، تأمین [[بودجه]] و هزینه‌کردن [[بیت المال]] در نظر می‌گیرند. در سیاست علوی، مبنا [[عدالت اجتماعی]] و [[احقاق حقوق]] و اجرای احکام [[قرآن]] است، چه [[مردم]] بپسندند چه نپسندند. در این شیوه، [[هدف]] وسیله را توجیه نمی‌کند، اصول مکتبی مورد [[معامله]] قرار نمی‌گیرد، با [[ظلم و جور]]، [[پیروزی]] و [[موفقیت]] به دست نمی‌آید و مبنای به دست گرفت [[حکومت]] نیز اقبال و [[بیعت مردم]] است و [[مدیریت جامعه]] براساس [[کتاب و سنت]] انجام می‌گیرد. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: [[معاویه]] هوشمندتر از من نیست، لکن او فریب می‌دهد و [[فجور]] می‌کند و اگر نبود اینکه من از [[فریبکاری]] خوشم نمی‌آید، از هوشمندترین مردم بودم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] دربارۀ [[سیرۀ سیاسی]] امام علی{{ع}} می‌گوید: [[سیاستمدار]]، وقتی می‌تواند بر امور مسلّط باشد که در کشورداری به آنچه به فکرش می‌رسد عمل کند و [[صلاح]] حکومتش را در هرچه می‌شناسد عمل کند، چه موافق [[شرع]] باشد چه مخالف. و اگر در سیاست به این شیوه عمل نکند، بعید است که کارش سامان بگیرد و وضعش [[استحکام]] یابد. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} مقیّد به قیود و حدود شرع و [[پیروی]] از ضوابط [[دین]] بود و شیوه‌ای را که در [[جنگ]] و نقشۀ اجرایی و تدبیر امور با دین موافق نبود به کار نمی‌بست، ازاین‌رو مبنای او در [[خلافت]] با مبنای دیگران (مثل معاویه) که متعهّد به ضوابط [[شرعی]] نبودند فرق می‌کرد. سپس می‌افزاید: آن حضرت در سیاست شدید و در [[راه خدا]] و دین سرسخت بود، کاری را که به پسرعمویش سپرد و درخواستی را که برادرش [[عقیل]] داشت، ملاحظه نکرد، گروهی را (که [[اهل]] [[غلوّ]] دربارۀ او بودند) به [[آتش]] سوزاند، خانۀ بعضی را خراب کرد، کسانی را دست [[برید]] و دیگرانی را به دار کشید<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸.</ref>. وی با [[باطل]] یک لحظه هم [[سازش]] نکرد، [[معاویه]] را یک [[روز]] هم بر سر کار نگه نداشت، در راه اجرای حق و [[عدل]]، از هیچ‌کس ملاحظه نداشت (إنّه [[خشن]] فی ذات [[اللّه]])، [[حکومت]] و [[قدرت]] را برای [[اجرای عدالت]] می‌خواست، در راه [[دین]] با کسی [[مداهنه]] و سازشکاری نمی‌کرد. می‌توان چهارچوب [[سیاست علوی]] را در: [[خدامحوری]]، [[اصول‌گرایی]]، [[عدالت گستری]]، [[صداقت]] و شفافیّت، [[فروتنی]] با زیردستان و قاطعیّت با مخالفان و [[دشمنان]] و نگاه ابزاری به حکومت نه [[هدف]] دانستن آن دانست. وی [[پیروزی]] در سایۀ [[گناه]] را پیروزی نمی‌دانست و غلبۀ یافتن با [[شرّ]] را [[شکست]] می‌دید<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸ حکمت ۳۲۷.</ref> و می‌فرمود: من می‌دانم که چه چیزیی شما را روبه‌راه می‌کند، امّا [[اصلاح]] شما را به بهای [[تباهی]] خویش قبول ندارم: {{متن حدیث|و إنّی لعالم بما یصلحکم و یقیم أودکم، و لکنّی لا أری إصلاحکم بإفساد نفسی}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۹.</ref> هدف او از پذیرش بار سنگین [[زمامداری]] و [[خلافت]]، [[احیای ارزش‌های دینی]] و [[دفاع از مظلومان]] و اجرای حدود الهی بود. خود او می‌فرمود: {{متن حدیث|اللّهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شییء من فضول الحطام، و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک}}<ref>«خدایا! تو خوب می‌دانی که آنچه از سوی ما بود و از ما سرزد، برای رقابت و کشمکش در قدرت و ریاست یا برای دستیابی به اموال ناچیز دنیا نبود، بلکه برای این بود که اصول روشن دین تو را برگردانیم و در سرزمین تو اصلاح پدید آوریم، تا در نتیجۀ آن، بندگان ستمدیده‌ات امنیت یابند و حدود تعطیل شدۀ تو اجرا گردد». نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.</ref> [[سیاست علوی]] را در قالب [[سیاست اداری]] می‌توان در این محورها شناساند: [[صدق]] در [[سیاست]] [[تعهّد]] نسبت به [[حق]]، [[پایبندی به قانون]]، [[سازش‌ناپذیری]]، [[سازماندهی]] و [[نظم]] کارها، [[انتخاب کارگزاران]] شایسته، به کار نگرفتن افراد [[خائن]] و [[ناصالح]] و [[ناتوان]]، تأمین [[کارگزاران]]، [[گزینش]] مراقبین بر عملکرد [[مسؤولان]]، [[تشویق]] و [[تنبیه]]، برخورد [[قاطع]] با کارگزاران متخلّف، برکنار کردن مسؤولان [[خیانتکار]]، [[مجازات]] کارگزاران خائن، [[نهی]] مسؤولان از دریافت [[هدیه]]، آمیختن شدّت و [[نرمش]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۲۲.</ref>.
[[سیاست]] به معنای [[تدبیر امور]] و کشورداری و ادارۀ جامعه است. هرسیاستی پایه‌ها و اصولی دارد. برخی سیاست خود را برپایۀ [[زور]]، [[فریب]]، [[نفاق]] و [[فساد]] پایه‌گذاری می‌کنند، [[امامان شیعه]] که به تعبیر [[روایات]] "ساسة العباد"ند، ضوابط [[دینی]] و معیارهای [[قرآنی]] را در شیوۀ کشورداری و رتق و فتق امور، قانونگذاری، عزل و نصب، [[اجرای احکام]] و حدود، [[جنگ]] و [[صلح]]، تأمین [[بودجه]] و هزینه‌کردن [[بیت المال]] در نظر می‌گیرند. در سیاست علوی، مبنا [[عدالت اجتماعی]] و [[احقاق حقوق]] و اجرای احکام [[قرآن]] است، چه [[مردم]] بپسندند چه نپسندند. در این شیوه، [[هدف]] وسیله را توجیه نمی‌کند، اصول مکتبی مورد [[معامله]] قرار نمی‌گیرد، با [[ظلم و جور]]، [[پیروزی]] و [[موفقیت]] به دست نمی‌آید و مبنای به دست گرفت [[حکومت]] نیز اقبال و [[بیعت مردم]] است و [[مدیریت جامعه]] براساس [[کتاب و سنت]] انجام می‌گیرد. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: [[معاویه]] هوشمندتر از من نیست، لکن او فریب می‌دهد و [[فجور]] می‌کند و اگر نبود اینکه من از [[فریبکاری]] خوشم نمی‌آید، از هوشمندترین مردم بودم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] دربارۀ [[سیرۀ سیاسی]] امام علی{{ع}} می‌گوید: [[سیاستمدار]]، وقتی می‌تواند بر امور مسلّط باشد که در کشورداری به آنچه به فکرش می‌رسد عمل کند و [[صلاح]] حکومتش را در هرچه می‌شناسد عمل کند، چه موافق [[شرع]] باشد چه مخالف. و اگر در سیاست به این شیوه عمل نکند، بعید است که کارش سامان بگیرد و وضعش [[استحکام]] یابد. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} مقیّد به قیود و حدود شرع و [[پیروی]] از ضوابط [[دین]] بود و شیوه‌ای را که در [[جنگ]] و نقشۀ اجرایی و تدبیر امور با دین موافق نبود به کار نمی‌بست، ازاین‌رو مبنای او در [[خلافت]] با مبنای دیگران (مثل معاویه) که متعهّد به ضوابط [[شرعی]] نبودند فرق می‌کرد. سپس می‌افزاید: آن حضرت در سیاست شدید و در [[راه خدا]] و دین سرسخت بود، کاری را که به پسرعمویش سپرد و درخواستی را که برادرش [[عقیل]] داشت، ملاحظه نکرد، گروهی را (که [[اهل]] [[غلوّ]] دربارۀ او بودند) به [[آتش]] سوزاند، خانۀ بعضی را خراب کرد، کسانی را دست [[برید]] و دیگرانی را به دار کشید<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸.</ref>. وی با [[باطل]] یک لحظه هم [[سازش]] نکرد، [[معاویه]] را یک [[روز]] هم بر سر کار نگه نداشت، در راه اجرای حق و [[عدل]]، از هیچ‌کس ملاحظه نداشت (إنّه [[خشن]] فی ذات [[اللّه]])، [[حکومت]] و [[قدرت]] را برای [[اجرای عدالت]] می‌خواست، در راه [[دین]] با کسی [[مداهنه]] و سازشکاری نمی‌کرد. می‌توان چهارچوب سیاست علوی را در: [[خدامحوری]]، [[اصول‌گرایی]]، [[عدالت گستری]]، [[صداقت]] و شفافیّت، [[فروتنی]] با زیردستان و قاطعیّت با مخالفان و [[دشمنان]] و نگاه ابزاری به حکومت نه [[هدف]] دانستن آن دانست. وی [[پیروزی]] در سایۀ [[گناه]] را پیروزی نمی‌دانست و غلبۀ یافتن با [[شرّ]] را [[شکست]] می‌دید<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸ حکمت ۳۲۷.</ref> و می‌فرمود: من می‌دانم که چه چیزیی شما را روبه‌راه می‌کند، امّا [[اصلاح]] شما را به بهای [[تباهی]] خویش قبول ندارم: {{متن حدیث|و إنّی لعالم بما یصلحکم و یقیم أودکم، و لکنّی لا أری إصلاحکم بإفساد نفسی}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۹.</ref> هدف او از پذیرش بار سنگین [[زمامداری]] و [[خلافت]]، [[احیای ارزش‌های دینی]] و [[دفاع از مظلومان]] و اجرای حدود الهی بود. خود او می‌فرمود: {{متن حدیث|اللّهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شییء من فضول الحطام، و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک}}<ref>«خدایا! تو خوب می‌دانی که آنچه از سوی ما بود و از ما سرزد، برای رقابت و کشمکش در قدرت و ریاست یا برای دستیابی به اموال ناچیز دنیا نبود، بلکه برای این بود که اصول روشن دین تو را برگردانیم و در سرزمین تو اصلاح پدید آوریم، تا در نتیجۀ آن، بندگان ستمدیده‌ات امنیت یابند و حدود تعطیل شدۀ تو اجرا گردد». نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.</ref> سیاست علوی را در قالب [[سیاست اداری]] می‌توان در این محورها شناساند: [[صدق]] در [[سیاست]] [[تعهّد]] نسبت به [[حق]]، پایبندی به قانون، سازش‌ناپذیری، سازماندهی و [[نظم]] کارها، انتخاب کارگزاران شایسته، به کار نگرفتن افراد [[خائن]] و [[ناصالح]] و [[ناتوان]]، تأمین [[کارگزاران]]، [[گزینش]] مراقبین بر عملکرد [[مسؤولان]]، [[تشویق]] و [[تنبیه]]، برخورد [[قاطع]] با کارگزاران متخلّف، برکنار کردن مسؤولان [[خیانتکار]]، [[مجازات]] کارگزاران خائن، [[نهی]] مسؤولان از دریافت [[هدیه]]، آمیختن شدّت و [[نرمش]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۲۲.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۶

مقدمه

سیاست به معنای تدبیر امور و کشورداری و ادارۀ جامعه است. هرسیاستی پایه‌ها و اصولی دارد. برخی سیاست خود را برپایۀ زور، فریب، نفاق و فساد پایه‌گذاری می‌کنند، امامان شیعه که به تعبیر روایات "ساسة العباد"ند، ضوابط دینی و معیارهای قرآنی را در شیوۀ کشورداری و رتق و فتق امور، قانونگذاری، عزل و نصب، اجرای احکام و حدود، جنگ و صلح، تأمین بودجه و هزینه‌کردن بیت المال در نظر می‌گیرند. در سیاست علوی، مبنا عدالت اجتماعی و احقاق حقوق و اجرای احکام قرآن است، چه مردم بپسندند چه نپسندند. در این شیوه، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند، اصول مکتبی مورد معامله قرار نمی‌گیرد، با ظلم و جور، پیروزی و موفقیت به دست نمی‌آید و مبنای به دست گرفت حکومت نیز اقبال و بیعت مردم است و مدیریت جامعه براساس کتاب و سنت انجام می‌گیرد. امام علی(ع) فرمود: معاویه هوشمندتر از من نیست، لکن او فریب می‌دهد و فجور می‌کند و اگر نبود اینکه من از فریبکاری خوشم نمی‌آید، از هوشمندترین مردم بودم[۱]. ابن ابی الحدید دربارۀ سیرۀ سیاسی امام علی(ع) می‌گوید: سیاستمدار، وقتی می‌تواند بر امور مسلّط باشد که در کشورداری به آنچه به فکرش می‌رسد عمل کند و صلاح حکومتش را در هرچه می‌شناسد عمل کند، چه موافق شرع باشد چه مخالف. و اگر در سیاست به این شیوه عمل نکند، بعید است که کارش سامان بگیرد و وضعش استحکام یابد. امیر المؤمنین(ع) مقیّد به قیود و حدود شرع و پیروی از ضوابط دین بود و شیوه‌ای را که در جنگ و نقشۀ اجرایی و تدبیر امور با دین موافق نبود به کار نمی‌بست، ازاین‌رو مبنای او در خلافت با مبنای دیگران (مثل معاویه) که متعهّد به ضوابط شرعی نبودند فرق می‌کرد. سپس می‌افزاید: آن حضرت در سیاست شدید و در راه خدا و دین سرسخت بود، کاری را که به پسرعمویش سپرد و درخواستی را که برادرش عقیل داشت، ملاحظه نکرد، گروهی را (که اهل غلوّ دربارۀ او بودند) به آتش سوزاند، خانۀ بعضی را خراب کرد، کسانی را دست برید و دیگرانی را به دار کشید[۲]. وی با باطل یک لحظه هم سازش نکرد، معاویه را یک روز هم بر سر کار نگه نداشت، در راه اجرای حق و عدل، از هیچ‌کس ملاحظه نداشت (إنّه خشن فی ذات اللّهحکومت و قدرت را برای اجرای عدالت می‌خواست، در راه دین با کسی مداهنه و سازشکاری نمی‌کرد. می‌توان چهارچوب سیاست علوی را در: خدامحوری، اصول‌گرایی، عدالت گستری، صداقت و شفافیّت، فروتنی با زیردستان و قاطعیّت با مخالفان و دشمنان و نگاه ابزاری به حکومت نه هدف دانستن آن دانست. وی پیروزی در سایۀ گناه را پیروزی نمی‌دانست و غلبۀ یافتن با شرّ را شکست می‌دید[۳] و می‌فرمود: من می‌دانم که چه چیزیی شما را روبه‌راه می‌کند، امّا اصلاح شما را به بهای تباهی خویش قبول ندارم: «و إنّی لعالم بما یصلحکم و یقیم أودکم، و لکنّی لا أری إصلاحکم بإفساد نفسی»[۴] هدف او از پذیرش بار سنگین زمامداری و خلافت، احیای ارزش‌های دینی و دفاع از مظلومان و اجرای حدود الهی بود. خود او می‌فرمود: «اللّهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان و لا التماس شییء من فضول الحطام، و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلة من حدودک»[۵] سیاست علوی را در قالب سیاست اداری می‌توان در این محورها شناساند: صدق در سیاست تعهّد نسبت به حق، پایبندی به قانون، سازش‌ناپذیری، سازماندهی و نظم کارها، انتخاب کارگزاران شایسته، به کار نگرفتن افراد خائن و ناصالح و ناتوان، تأمین کارگزاران، گزینش مراقبین بر عملکرد مسؤولان، تشویق و تنبیه، برخورد قاطع با کارگزاران متخلّف، برکنار کردن مسؤولان خیانتکار، مجازات کارگزاران خائن، نهی مسؤولان از دریافت هدیه، آمیختن شدّت و نرمش[۶].

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰.
  2. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸.
  3. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص۲۸ حکمت ۳۲۷.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۶۹.
  5. «خدایا! تو خوب می‌دانی که آنچه از سوی ما بود و از ما سرزد، برای رقابت و کشمکش در قدرت و ریاست یا برای دستیابی به اموال ناچیز دنیا نبود، بلکه برای این بود که اصول روشن دین تو را برگردانیم و در سرزمین تو اصلاح پدید آوریم، تا در نتیجۀ آن، بندگان ستمدیده‌ات امنیت یابند و حدود تعطیل شدۀ تو اجرا گردد». نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۲۲.