لیلة المبیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
|||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[بیعت عقبه دوم]] در ذیالحجه سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید. در فاصلهای کمتر از سه ماه، بیشتر [[یاران]] [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی [[مدینه]] رهسپار شدند و [[مدینه]]، پایگاه بزرگی برای [[مسلمانان]] شد. | [[بیعت عقبه دوم]] در ذیالحجه سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید. در فاصلهای کمتر از سه ماه، بیشتر [[یاران]] [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی [[مدینه]] رهسپار شدند و [[مدینه]]، پایگاه بزرگی برای [[مسلمانان]] شد. | ||
[[قریش]] از [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیمگیری [[قریش]] که [[قصی بن کلاب]]، جدّ [[پیامبر]] {{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف [[قریش]]، از [[قبایل]] «[[بنی عبدشمس]]»، «[[بنینوفل بن عبدمناف]]»، «بنی عبدالدار»، «بنیاسد»، «[[بنیمخزوم]]»، «بنیسهم» و «بنیجمح» حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان [[نقل]] کردهاند، [[شیطان]] به صورت [[پیری]] پشمینه پوش، خوشقیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از [[مردم]] نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از | [[قریش]] از [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیمگیری [[قریش]] که [[قصی بن کلاب]]، جدّ [[پیامبر]] {{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف [[قریش]]، از [[قبایل]] «[[بنی عبدشمس]]»، «[[بنینوفل بن عبدمناف]]»، «بنی عبدالدار»، «بنیاسد»، «[[بنیمخزوم]]»، «بنیسهم» و «بنیجمح» حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان [[نقل]] کردهاند، [[شیطان]] به صورت [[پیری]] پشمینه پوش، خوشقیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از [[مردم]] نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رأی من استفاده کنید»<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.</ref>. | ||
صحبت درباره [[پیامبر]] {{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]] {{صل}} را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] دلیر [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دستهجمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه [[قبایل]] پراکنده میشود و [[بنیهاشم]] نمیتوانند با همه طوایف [[قریش]] بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و ما هم دیهاش را میپردازیم<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفتهاند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیله المبیت (مقاله)|لیله المبیت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> آنها میخواستند که [[خون]] ایشان بین تمام طوایف قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را میکشت، گرفتار [[قصاص]] میگردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار میگرفت؛ ولی با شرکت همه طوایف در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و قصاص وجود نداشت. با خود میگفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود در آخر از ما دیه طلب کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref> | صحبت درباره [[پیامبر]] {{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]] {{صل}} را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] دلیر [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دستهجمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه [[قبایل]] پراکنده میشود و [[بنیهاشم]] نمیتوانند با همه طوایف [[قریش]] بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و ما هم دیهاش را میپردازیم<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفتهاند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیله المبیت (مقاله)|لیله المبیت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> آنها میخواستند که [[خون]] ایشان بین تمام طوایف قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را میکشت، گرفتار [[قصاص]] میگردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار میگرفت؛ ولی با شرکت همه طوایف در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و قصاص وجود نداشت. با خود میگفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود در آخر از ما دیه طلب کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref> | ||
== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} == | == نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} == | ||
[[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را میکشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: «شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]] {{صل}} را از | [[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را میکشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: «شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]] {{صل}} را از تصمیم [[مشرکان]] [[آگاه]] ساخت و به این صورت، [[فرمان]] [[هجرت]] را از جانب [[خداوند]] صادر کرد» <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.</ref>. | ||
[[رسول اکرم]] {{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: «آیا شما جانت را فدای من میکنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. | [[رسول اکرم]] {{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: «آیا شما جانت را فدای من میکنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. | ||
پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در | پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در جایگاه [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه میکردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در جایگاه خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] میخواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست میکنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] هجوم میبریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصرهشان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره یس]] را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهادهایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشاندهایم چنان که (چیزی) نمیبینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>. [[مشرکان]] که بیرون [[خانه]] بودند، با هم به گفتگو پرداختند. [[ابوجهل]] رو به رفقای خود کرد و گفت: «[[محمد]] [[گمان]] میکند اگر شما از او [[پیروی]] بکنید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[حکومت]] و [[سلطنت]] خواهید کرد و پس از [[مرگ]] نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغهای [[اردن]] و [[شام]]، خواهید رفت؛ ولی اگر از او [[پیروی]] نکنید، کشته خواهید شد و پس از [[مرگ]] نیز که زنده شوید، آتشهای افروخته در [[انتظار]] شماست»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>. | ||
در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشستهاید؟ گفتند: به [[انتظار]] [[محمد]]. رهگذر گفت: خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا میخواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید. این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>. | در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشستهاید؟ گفتند: به [[انتظار]] [[محمد]]. رهگذر گفت: خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا میخواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید. این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
== مأموریتهای پس از [[لیلة المبیت]] == | == مأموریتهای پس از [[لیلة المبیت]] == | ||
با نزدیک شدن سپیدهدم نخستین [[روز]] [[هجرت]] [[مبارک]]، که سایه [[آرامش]] و [[امنیت]] [[الهی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را در هر گامی که به سمت [[مدینه]] مقرّ و پایگاه جدید [[رسالت]] [[اسلامی]] برمیداشت، در میان گرفته بود، بر [[سرور]] و [[شادی]] علی افزوده میشد. آن شب هراسانگیز با احتمالات فراوان و دشواریهای زیادش به پایان رسید بیآنکه خطر و یا حادثه | با نزدیک شدن سپیدهدم نخستین [[روز]] [[هجرت]] [[مبارک]]، که سایه [[آرامش]] و [[امنیت]] [[الهی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را در هر گامی که به سمت [[مدینه]] مقرّ و پایگاه جدید [[رسالت]] [[اسلامی]] برمیداشت، در میان گرفته بود، بر [[سرور]] و [[شادی]] علی افزوده میشد. آن شب هراسانگیز با احتمالات فراوان و دشواریهای زیادش به پایان رسید بیآنکه خطر و یا حادثه ناگواری متوجه [[امام]] {{ع}} شود و آن بزرگوار توانست مأموریت خویش را به شکلی کامل به انجام رساند که در مقام اجرا و پیاده کردن آن در سطح بسیار بالایی از دقت و [[آگاهی]] قرار داشت. | ||
در برابر امام {{ع}} مسئولیتهای دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانتهایی که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود صاحبان آنها | در برابر امام {{ع}} مسئولیتهای دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانتهایی که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود صاحبان آنها ـ که بیشتر آنها [[مشرک]] بودند ـ به دلیل [[امانتداری]] و [[اخلاص]] پیامبر اکرم {{صل}} به آن بزرگوار اعتماد داشتند؛ زیرا [[پیامبر]] میان [[قریش]] به راست گویی و امانتداری معروف بود همچنین عربهایی که در موسم [[حج]] به آن دیار میآمدند زر و زیور و [[دارایی]] خویش را نزد آن حضرت به [[امانت]] سپرده بودند و رسول خدا {{صل}} هیچگاه بر خلاف تعهدات خود عمل نمیکرد و در امانتهای خویش [[خیانت]] نمیورزید هرچند شرایط موجود دشوار مینمود و در آن لحظات زودگذری که [[انسان]] [[عاقل]] را مات و مبهوت میساخت و خطرات، وجود [[مقدس]] پیامبر را [[تهدید]] میکرد حضرت فراموش نکرد آن مأموریت را به فردی بسپارد که به بهترین شکل ممکن آن را به انجام رساند و چنان شخصی جز علی {{ع}} نبود؛ چراکه آن حضرت به امور مربوط به رسول خدا {{صل}} و امانت سپردگان و دارایی آنها، آشناتر از همه و از [[قدرت]] و توان فوقالعادهای برخوردار بود. | ||
بدین ترتیب، علی {{ع}} [[امانتها]] را به صاحبان آنها رساند و سپس در [[مسجد الحرام]] با صدای بلند اعلام کرد: «[[مردم]]! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبرطلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار [[مدینه]] شد و به [[رسول خدا]] {{صل}} پیوست. [[علی بن ابی طالب]] {{صل}} بعد از ([[هجرت]]) [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تنها سه [[روز]] در [[مکه]] درنگ کرد<ref>مناقب ابنشهرآشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۸۸.</ref> | بدین ترتیب، علی {{ع}} [[امانتها]] را به صاحبان آنها رساند و سپس در [[مسجد الحرام]] با صدای بلند اعلام کرد: «[[مردم]]! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبرطلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار [[مدینه]] شد و به [[رسول خدا]] {{صل}} پیوست. [[علی بن ابی طالب]] {{صل}} بعد از ([[هجرت]]) [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تنها سه [[روز]] در [[مکه]] درنگ کرد<ref>مناقب ابنشهرآشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۸۸.</ref> | ||
== فضیلت امیرالمؤمنین == | == فضیلت امیرالمؤمنین == |
نسخهٔ کنونی تا ۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۸
لیلة المبیت شبی است که علی (ع) در بستر پیامبر خدا خوابید و رسول اکرم (ص) از مکه بیرون رفت و پس از چند روز درنگ در غار ثور، به مدینه هجرت کرد. لیلة المبیت یکی از فضایل بزرگ امیرالمؤمنین (ع) محسوب میشود.
مقدمه
بیعت عقبه دوم در ذیالحجه سال سیزدهم بعثت به انجام رسید. در فاصلهای کمتر از سه ماه، بیشتر یاران رسول خدا (ص) به سوی مدینه رهسپار شدند و مدینه، پایگاه بزرگی برای مسلمانان شد.
قریش از هجرت رسول خدا (ص) بیمناک بود و برای جلوگیری از هجرت حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیمگیری قریش که قصی بن کلاب، جدّ پیامبر (ص) آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف قریش، از قبایل «بنی عبدشمس»، «بنینوفل بن عبدمناف»، «بنی عبدالدار»، «بنیاسد»، «بنیمخزوم»، «بنیسهم» و «بنیجمح» حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان نقل کردهاند، شیطان به صورت پیری پشمینه پوش، خوشقیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد[۱] و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از مردم نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رأی من استفاده کنید»[۲].
صحبت درباره پیامبر (ص) شروع شد[۳]. بعضی گفتند: رسول خدا (ص) را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز مرگ وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از مکّه بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. ابوجهل نظر داد، از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود، شبانه بر او بتازند و دستهجمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشود و بنیهاشم نمیتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و ما هم دیهاش را میپردازیم[۴]. تعداد این جوانان را تا بیست و پنج نفر گفتهاند[۵]، که از تمام قبایل اصلی و فرعی قریش انتخاب شده بودند[۶]. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی[۷].[۸] آنها میخواستند که خون ایشان بین تمام طوایف قریش، تقسیم شود، بنی هاشم نتوانند یک تیره خاص را مسئول بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را میکشت، گرفتار قصاص میگردید، تیره و طائفه او در معرض خطر انتقام قرار میگرفت؛ ولی با شرکت همه طوایف در قتل، دیگر امکان انتقام و قصاص وجود نداشت. با خود میگفتند: اگر بنی هاشم خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود در آخر از ما دیه طلب کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت[۹].[۱۰]
نزول پیک وحی به پیامبر (ص)
مشرکان مکّه به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، انتظار آمدن شب را میکشیدند تا از تاریکی استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. جبرئیل بر حضرت نازل شد و گفت: «شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و رسول خدا (ص) را از تصمیم مشرکان آگاه ساخت و به این صورت، فرمان هجرت را از جانب خداوند صادر کرد» [۱۱].
رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «آیا شما جانت را فدای من میکنی؟ گفت: آری، ای رسول خدا![۱۲] پیامبر (ص) فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش»[۱۳].
پس حضرت علی (ع) از سر شب در جایگاه پیامبر (ص) خوابید. مشرکان قریش، حجره پیامبر (ص) را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل خانه نگاه میکردند. آنان تصوّر کردند پیغمبر (ص) در جایگاه خود خوابیده است. کفّار قریش میخواستند، همان شب به خانه بریزند؛ ولی ابولهب گفت که شب، خانه را حراست میکنیم و همین که صبح طلوع کرد، به خانه هجوم میبریم[۱۴]. کفّار خانه را در محاصرهشان گرفتند. پیامبر (ص) از خانه خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند آیه اول سوره یس را تا آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ﴾[۱۵] تلاوت کرد و پیامبر (ص) از میان آنها گذشت[۱۶]. مشرکان که بیرون خانه بودند، با هم به گفتگو پرداختند. ابوجهل رو به رفقای خود کرد و گفت: «محمد گمان میکند اگر شما از او پیروی بکنید، بر عرب و عجم حکومت و سلطنت خواهید کرد و پس از مرگ نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغهای اردن و شام، خواهید رفت؛ ولی اگر از او پیروی نکنید، کشته خواهید شد و پس از مرگ نیز که زنده شوید، آتشهای افروخته در انتظار شماست»[۱۷].
در همان لحظه، رهگذری از پیش مشرکان گذشت و به آنها گفت: به انتظار چه کسی در اینجا نشستهاید؟ گفتند: به انتظار محمد. رهگذر گفت: خدایتان ناامید کرد و به خدا سوگند! محمد از خانه خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر صدق گفتار مرا میخواهید، دست به سرهای خود بکشید. این را گفت و از پیش آنها رفت[۱۸].
مشرکان دست به سر خود کشیدند و دیدند روی سرشان خاک ریخته است؛ از این رو برخاستند و به طرف در خانه آمدند و شروع به تفحص کردند؛ چون علی (ع) در جای آن حضرت خوابیده بود و بُرِد مخصوص رسول خدا (ص) را به خود پیچیده بود، با هم گفتند: «به خدا این محمد است که در جای خود خوابیده و این برد مخصوص اوست که روی او افتاده است». همین مطلب سبب شد که آنها تا صبح در همانجا بمانند[۱۹].
از آیاتی که در این باره نازل شد، میتوان به دو مورد اشاره کرد:
- ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۲۰].
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ﴾[۲۱].
جبرئیل به رسول اکرم (ص) گفت: به طرف غار ثور حرکت کن، هنگامی که رسول خدا (ص) عازم غار ثور بود، در بین راه، ابوبکر را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، مشرکان ناگهان به خانه ریختند و به طرف بستر پیامبر (ص) رفتند. ناگهان حضرت علی (ع) از بستر برخاست و فرمود: چه میخواهید؟ مشرکان گفتند: محمد را میخواهیم، او کجاست؟. علی (ع) فرمود: مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که مکه را ترک کند و او نیز مکه را ترک کرده است [۲۲].[۲۳]
مشرکان آن قدر از ناکامی و شکست نقشهشان خشمگین بودند که فریادزنان بر سر امیرالمؤمنین ریخته و ایشان را در میان گرفته و تا میتوانستند به ضرب و شتم ایشان پرداختند و سخت مضروب نمودند. سپس او را به مسجدالحرام برده و محبوس کردند؛ اما ساعتی بعد چون میخواستند پیامبر را تعقیب کنند ایشان را رها کردند[۲۴].[۲۵]
لیلة المبیت فضیلتی برای امیرالمؤمنین (ع)
شب هجرت رسول خدا (ص) و خوابیدن حضرت علی (ع) در بستر پیامبر (ص) را "لیلة المبیت" میگویند. خوابیدن علی (ع) در آن شب هجرت در جای پیامبر که نمونۀ اعلای فداکاری و نوعی عملیات استشهادی بود، از فضایل برجستۀ آن حضرت است و آیۀ قرآن این جانفشانی را فروختن جان در برابر کسب رضای خدا دانسته است:﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۲۶].[۲۷] این فداکاری، نظیر فداکاری اسماعیل ذبیح و عبداللّه پسر عبد المطلب بود که آمادۀ فدا شدن بودند[۲۸].
این فضیلت، در شعرهای عربی و فارسی متعددی مطرح شده است. خود امیر المؤمنین (ع) نیز در ابیاتی به این واقعه اشاره فرموده است[۲۹].
از جمله آیاتی که بر امامت آن حضرت به آن استدلال شده، یکی هم همین آیه است که گویای فضیلت خاصّ اوست[۳۰]. ماجرای خوابیدن حضرت علی (ع) در بستر پیامبر را در مورد شب رفتن آن حضرت به شعب هم نقل کردهاند. شیخ مفید احتمال میدهد که دوبار در رختخواب پیامبر خوابیده باشد[۳۱]. امام علی (ع) دربارۀ این فضیلت و فداکاری خود چنین سروده است: با جانم از کسی نگهداری کردم که بهترین انسان بر روی زمین و بهترین کسی است که خانۀ خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده است. محمد (ص) چون از نیرنگ آنان بیمناک شد، پروردگار باشکوهم او را از نیرنگ نگه داشت و من به جای او خوابیدم، مراقب بودم که چه زمانی مرا پاره پاره کنند و خود را برای مرگ و اسارت آماده کرده بودم. پیامبر خدا در غار ایمن آرمید، در حفاظت خدا و پوشش او[۳۲].
راز خوابیدن امام در بستر پیامبر (ص)
- خوابیدن امام (ع) شب هجرت در بستر پیامبر به منزله اعلان پختگی شخصیت الهی امام علی (ع) و شایستگی وی در عهدهداری جانشینی پیامبر اکرم (ص) در هر امر دشوار و رخداد پراهمیت و دعوت مهم، به شمار میآمد.
- امام (ع) با پوشیدن ردای رسول اکرم (ص) و خوابیدن در بستر آن بزرگوار و این عمل، خویشاوندی را به ارتباط در دین و عقیده مرتبط میساخت و تأکید بر این اصل بود که جان علی (ع) همان جان رسول خداست (ص) به ویژه آنگاه که امام (ع) در سایر مسئولیتهای مربوط به امور مالی و اجتماعی مخصوص رسول اکرم (ص) عمل نمود.
- سه روز درنگ امام (ع) در مکه و اعلان موضعگیری اصولی خود که بیپروا و با اطمینان اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم (ص) ثابت قدم است و دستورات حضرت را اجرا و مسئولیتهایی را که به وی سپرده در کمال آرامش و دقت انجام خواهد داد و آنگاه که در برابر دیدگان قریش آشکارا هجرت خویش را آغاز کرد، دلیل بر شجاعت و دلاوری آن بزرگمرد است.
- در ماجرای خوابیدن امام (ع) به جای پیامبر (ص) برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و قدرت نفسانی و جسمی و پختگی ذهنی و آگاهی دینی آن بزرگوار و ظرفیتپذیری نسبت به دستورات الهی نمودار گشت[۳۳].
مأموریتهای پس از لیلة المبیت
با نزدیک شدن سپیدهدم نخستین روز هجرت مبارک، که سایه آرامش و امنیت الهی پیامبر اکرم (ص) را در هر گامی که به سمت مدینه مقرّ و پایگاه جدید رسالت اسلامی برمیداشت، در میان گرفته بود، بر سرور و شادی علی افزوده میشد. آن شب هراسانگیز با احتمالات فراوان و دشواریهای زیادش به پایان رسید بیآنکه خطر و یا حادثه ناگواری متوجه امام (ع) شود و آن بزرگوار توانست مأموریت خویش را به شکلی کامل به انجام رساند که در مقام اجرا و پیاده کردن آن در سطح بسیار بالایی از دقت و آگاهی قرار داشت.
در برابر امام (ع) مسئولیتهای دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانتهایی که نزد رسول خدا (ص) بود صاحبان آنها ـ که بیشتر آنها مشرک بودند ـ به دلیل امانتداری و اخلاص پیامبر اکرم (ص) به آن بزرگوار اعتماد داشتند؛ زیرا پیامبر میان قریش به راست گویی و امانتداری معروف بود همچنین عربهایی که در موسم حج به آن دیار میآمدند زر و زیور و دارایی خویش را نزد آن حضرت به امانت سپرده بودند و رسول خدا (ص) هیچگاه بر خلاف تعهدات خود عمل نمیکرد و در امانتهای خویش خیانت نمیورزید هرچند شرایط موجود دشوار مینمود و در آن لحظات زودگذری که انسان عاقل را مات و مبهوت میساخت و خطرات، وجود مقدس پیامبر را تهدید میکرد حضرت فراموش نکرد آن مأموریت را به فردی بسپارد که به بهترین شکل ممکن آن را به انجام رساند و چنان شخصی جز علی (ع) نبود؛ چراکه آن حضرت به امور مربوط به رسول خدا (ص) و امانت سپردگان و دارایی آنها، آشناتر از همه و از قدرت و توان فوقالعادهای برخوردار بود.
بدین ترتیب، علی (ع) امانتها را به صاحبان آنها رساند و سپس در مسجد الحرام با صدای بلند اعلام کرد: «مردم! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبرطلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار مدینه شد و به رسول خدا (ص) پیوست. علی بن ابی طالب (ص) بعد از (هجرت) پیامبر اکرم (ص) تنها سه روز در مکه درنگ کرد[۳۴].[۳۵]
فضیلت امیرالمؤمنین
یکی از فضائل امام علی (ع) خوابیدن در بستر رسول خدا (ص) در شب هجرت آن حضرت به مدینه است؛ شبی که همه قبائل مکه برای کشتن پیامبر (ص)، هم قسم شده و پیمان بسته بودند که چهل مرد قوی هیکل از قبائل مختلف در این کار سهیم باشند تا قریش نتواند آنها را قصاص کند و به گرفتن دیه تن دهد بدین ترتیب، خون رسول خدا (ص) هدر رود.
رسول خدا (ص) به امر الهی باید هر چه سریعتر مکه را به مقصد مدینه ترک میکرد تا این بار نیز توطئه مشرکان قریش بیاثر شود و با وجود مراقبت شدید مشرکان از خانه پیامبر (ص) این امر ممکن نبود مگر اینکه کسی با شجاعت جای خالی رسول خدا (ص) را پر کرده و در بستر وی بخوابد تا مشرکان از هجرت ایشان به سمت مدینه آگاه نگردند. از این رو رسول خدا (ص) به امام علی (ع) فرمود: "ای علی! جبرئیل بر من نازل شد و آیه ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ﴾[۳۶] را بر من نازل کرد و به من خبر داد که مشرکان قریش نقشه کشتن مرا کشیده و تصمیم گرفتهاند که به طور دسته جمعی بر من هجوم آورده، مرا در بسترم بکشند، مرا خدا مأمور ساخته که مکه را ترک کرده و امشب به سمت غار ثور حرکت کنم و خداوند به من امر کرده است که به تو امر کنم که امشب در بستر من بخوابی تا با خوابیدن تو در بستر من آنها از رفتن من به سمت مدینه آگاه نگردند. نظرت در این باره چیست و چه خواهی کرد؟".
امام علی (ع) در پاسخ فرمود: "یا رسول الله، اگر من به جای شما بخوابم جان شما به سلامت خواهد بود؟" آن حضرت فرمود: "آری" و علی (ع) پس از اطمینان از سلامت پیامبر (ص) تبسمی زد و به خاک افتاد و سجده شکر به جای آورد. در حدیث ذکر شده که این، نخستین سجده شکری است که در اسلام به جای آورده شده است و چون علی (ع) سر از سجده برداشت به رسول خدا (ص) عرض کرد: "ای رسول خدا! شما مأموریت خود را انجام دهید؛ گوش و چشم و مهر و محبت دلم فدای شما باد و مرا نیز به هر چه میخواهید فرمان دهید. همانگونه که شما میخواهید فرمانبردار خواهم بود و از غیر خدای بزرگ توفیق نمیخواهم". پیامبر (ص) به او فرمود: "در بستر من بخواب و برد سبز یمانی را روی خود بکش". سپس به علی (ع) فرمود: "ای علی! من به تو خبر میدهم که خدای متعال دوستان خود را درباره ایمان و جایگاهشان در دین میآزماید؛ پس سختترین مردم در بلا و آزمایش، پیامبران هستند و سپس هر کس به آنها شبیهتر و نزدیکتر است. ای فرزند مادرم! خداوند تو را امتحان کرد و نیز مرا درباره تو امتحان کرد. همانگونه که خلیل خود، ابراهیم و اسماعیل ذبیح را آزمود. بردبار باش! صبر پیشه کن که به راستی رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است"[۳۷].
امام علی (ع) در بستری که هر لحظه منتظر ورود کفار با شمشیرهای از نیام کشیده بود، خوابید تا بدین ترتیب، با هجرت رسول خدا (ص) به مدینه مرحله جدیدی از اسلام آغاز شود. این شب را "لیلة المبیت" مینامند. بعد از این کار، این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شد: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۳۸]. همه دانشمندان شیعه بر این باورند که این آیه بعد از خوابیدن امیرالمؤمنین (ع) در بستر پیامبر خدا (ص) در لیلة المبیت نازل شده و اشاره به آن عمل دارد. چنانکه شیخ مفید مینویسد: کسی از اهل اسلام در این منقبت و این فضیلت، با امیرالمؤمنین شریک نیست. و مانند این فضیلت به هیچ فردی در هیچ حالی، اختصاص نیافت و هیچ منقبتی از نظر جایگاه به این منقبت نزدیک نیست. خداوند این آیه را درباره امیرالمؤمنین (ع) و خوابیدن ایشان در بستر پیامبر اکرم (ص) نازل فرمود[۳۹].
بسیاری از علمای اهل تسنن نیز شأن نزول این آیه را درباره امام علی (ع) میدانند، چنانکه ثعلبی از علمای اهل تسنن در شأن نزول این آیه مینویسد: ابوسعید خدری میگوید: زمانی که رسول خدا (ص) خواست تا به مدینه هجرت کند، علی (ع) را برای پرداخت بدهیها و بازگرداندن امانات در مکه گذاشت و شبی که به سمت غار در حال حرکت بود، در حالی که مشرکان اطراف خانه را محاصره کرده بودند، به علی (ع) امر کرد تا در بستر او بخوابد و به او گفت: "برد سبز حضرمی را بر روی خود بکش و در جای من بخواب و ان شاء الله که هیچ آسیبی از آنها به تو نمیرسد". علی (ع) این کار را انجام داد. پس خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که من بین شما برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را طولانیتر از دیگری قرار دادم، کدام یک از شما حاضر است دیگری را برای زنده ماندن بر خود ترجیح دهد؟
جبرئیل و میکائیل هر دو به زنده ماندن علاقه نشان داده، زنده ماندن خود را بر دیگری ترجیح دادند؛ در این هنگام خداوند به آنها وحی کرد: چرا شما مانند علی بن ابیطالب (ع) نیستید؟! من میان او و محمد پیمان برادری برقرار کردم و او در بستر رسول خدا خوابید و خود را فدای او کرد تا جان او را حفظ کند؛ به روی زمین بروید و از او در مقابل دشمنان محافظت کنید. آن دو ملک به زمین آمدند و جبرئیل کنار سر آن حضرت و میکائیل کنار پاهای ایشان ایستادند و جبرئیل به امام علی (ع) گفت: "خوشا به حال مانند تو ای پسر ابوطالب!" پس خداوند بر رسولش، در حالی که او به سمت مدینه رهسپار بود، آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۴۰] را نازل فرمود[۴۱].[۴۲]
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
- ↑ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.
- ↑ قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).
- ↑ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، لیله المبیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ «و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهادهایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشاندهایم چنان که (چیزی) نمیبینند» سوره یس، آیه ۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
- ↑ «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشمدارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، لیله المبیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص ۲۵۱-۲۵۳.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۴؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۷؛ الکامل، ج۲، ص۱۰۳.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۸.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ فخرالدین رازی، تفسیر فخر رازی، ج۵؛ ۶، ص۲۰۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ مناقب، ابنشهرآشوب، ج ۲ ص ۶۰
- ↑ روایات مربوط به لیلة المبیت و این آیه را در «بحار الأنوار»، ج ۳۶ ص ۴۰ ببینید.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۴۵.
- ↑ همان، به نقل از الفصول
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۲؛ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۹۴.
- ↑ مناقب ابنشهرآشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲، ص ۸۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند» سوره انفال، آیه ۳۰.
- ↑ الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۵.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۵۳.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۱۳۵-۱۳۷.