←سند حدیث
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==ناقلان حدیث== | ==ناقلان حدیث== | ||
[[احمد بن حنبل]]، در کتاب «[[فضائل الصحابة]]» سه روایت را از [[زید بن ارقم]]، [[عبدالله بن عباس]] و [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده و [[قطیعی]] نیز روایت دیگری را از [[عمر بن خطاب]] به آنها افزوده است<ref>فضائل اهل البیت، ص۶۶، ۸۳، ۱۶۷، ۱۹۴. روایات: ۷۸، ۱۰۹، ۲۴۷، ۲۹۴.</ref>. وی در [[المسند]]<ref>المسند، ج۲، ص۲۳۹؛ و ج۴، ص۴۰۳ و ج۱۴، ص۴۳۲.</ref> نیز سه روایت را از زید بن ارقم، [[سعد بن مالک]] (سعد ابی وقاص) و عبدالله بن عمر نقل کرده است. [[ابوعیسی ترمذی]] در «[[سنن ترمذی]]»<ref>سنن ترمذی، ج۴، ص۴۷۹ - ۴۸۱، روایت ۳۷۲۷ و ۳۷۳۲.</ref>، دو روایت را از عبدالله بن عباس و [[ابوسعید خدری]] نقل کرده. است [[ابو عبدالرحمن نسائی]] در کتاب «الخصائص»<ref>الخصائص، ص۷۲ – ۷۹.</ref> سه روایت را از زید بن ارقم، سعد بن ابی وقاص و ابن عباس گزارش کرده است. [[طبرانی]] [[روایات]] مربوط به «سدّ الابواب» را در «[[المعجم الکبیر]]»<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۴ و ج۱۲، ص۱۴.</ref> از [[عبدالله بن عباس]] و [[جابر بن سمره]] و در «المعجم الصغیر»<ref>المعجم الصغیر، ج۴، ص۵۵۳.</ref> از [[سعد بن ابی وقاص]]، بازگو نموده است. [[حاکم نیشابوری]] در «المستدرک»<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۲۶ و ۱۳۵، روایات: ۴۶۰۱، ۴۶۳۱ و ۴۶۳۲.</ref>[[حدیث]] مزبور را از [[زید بن ارقم]]، [[عمر بن خطاب]] و سعد بن ابی وقاص نقل کرده است. [[ذهبی]] در «تلخیص المستدرک» حدیث اول را صحیح و حدیث دوم را [[ضعیف]] دانسته و درباره حدیث سوم [[سکوت]] کرده است<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۳۵، پاورقی.</ref>. نورالدین [[هیثمی]] در «[[مجمع الزوائد]]» در چند باب<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۴ - ۱۱۵ و ۱۱۹ - ۱۲۰.</ref> چندین [[روایت]] را در این باره نقل کرده و سند چند روایت را معتبر دانسته است. [[ابن حجر عسقلانی]] در «[[فتح الباری]]»<ref>فتح الباری، ج۷، ص۱۵.</ref> و «القول المسدّد فی الذب عن [[مسند احمد]]»<ref>القول المسدّد، ص۱۹ – ۲۴.</ref>حدیث «[[سدّ الابواب]]» را از طرق مختلف روایت کرده و گفته است علاوه بر این که هر یک از این طرق صلاحیت [[احتجاج]] را دارد، یکدیگر را تقویت کرده و مجموع آنها مفید قطع به [[صحت]] آن است و با شدت تمام این جوزی را که این حدیث را در کتاب «الموضوعات» خود ذکر نموده، مورد [[انتقاد]] قرار داده است. [[جلال الدین سیوطی]]، در کتاب «[[الحاوی للفتاوی]]»<ref>الحاوی للفتاوی، ج۲، ص۱۲.</ref> پس از [[نقل روایات]] مربوط به «سدّ الابواب» گفته است: با این [[روایات صحیح]] و بلکه [[متواتر]] ثابت شد که [[پیامبر]]{{صل}} از گشوده بودن درهای [[خانهها]] به سوی [[مسجد]] منع کرد و جز به علی{{ع}} به هیچکس - حتی عمویش عباس و [[ابوبکر]]- [[اجازه]] نداد. وی در کتاب «اللئالی المصنوعة»<ref>اللئالی المصنوعة، ج١، ص۳۴۷ – ۳۵۰.</ref> نیز به صحت این حدیث [[اذعان]] کرده و سخن [[ابن جوزی]] را (در [[تضعیف]] آن) رد کرده است. [[قسطلانی]] در «[[ارشاد الساری]]»<ref>ارشاد الساری، ج۱، ص۴۵۳ و ج۶، ص۸۵.</ref> به صحت حدیث سدّ الابواب اذعان نموده و سخن ابن حجر عسقلانی در این باره را نقل کرده است. [[ابو جعفر طحاوی]]<ref>شرح مشکل الآثار، ج۹، ص۱۷۸ – ۱۹۹.</ref>، [[ابن المغازلی شافعی]]<ref>مناقب علی بن ابی طالب{{ع}}، ص۲۵۳ – ۲۶۱.</ref>، [[خطیب خوارزمی]]<ref>المناقب، ص۱۰۹، ۳۰۱، ۳۱۵، ۳۳۲.</ref>، [[محمد بن طلحه شافعی]]<ref>مطالب السئول، ص۸۴.</ref>، [[سبط ابن الجوزی]]<ref>تذکرة الخواص، ص۷۰ – ۷۱.</ref>، [[محمد بن احمد قرطبی]]<ref>الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۱۹۹ – ۲۰۱.</ref>، [[محب الدین طبری]]<ref>ذخائر العقبی، ج۱، ص۳۷۶ – ۳۷۷.</ref>، [[ابراهیم جوینی خراسانی]]<ref>فرائد السمطین، ج۱، ص۲۰۷ – ۲۰۸.</ref>، [[ابن کثیر دمشقی]]<ref>البدایة والنهایة، ج۷، ص۲۴۰.</ref>، [[علی بن محمد بن عرّاق]]<ref>تنزیه الشریعه، ج۱، ص۳۸۴.</ref>، [[ابن حجر مکی]]<ref>الصواعق المحرقه، ص۱۵۶.</ref>، میرزا [[محمد بن معتمدخان بدخشانی]]<ref>نزل الابرار، ص۷۱ – ۷۲.</ref>، [[علی بن ابراهیم حلبی]]<ref>السیرة الحلبیة، ج۳، ص۳۴۶.</ref>، [[شیخ سلیمان قندوزی حنفی]]<ref>ینابیع الموده، ص۱۰۰ – ۱۰۱.</ref> از دیگر [[عالمان اهل سنت]] میباشند که [[حدیث]] «[[سدّ]] الابواب» را به عنوان [[فضیلت]] ممتاز [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل کردهاند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[حدیث سدالابواب (مقاله)|مقاله «حدیث سدالابواب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص۴۳۵.</ref> | |||
==[[سند حدیث]]== | ==[[سند حدیث]]== | ||
به گفته جوینی خراسانی، حدیث الاسدّ الابواب از سی نفر از [[صحابه]] نقل شده است<ref>فرائد السمطین، ج۱، ص۲۰۸.</ref> و چنان که [[جلال الدین سیوطی]] تصریح کرده، [[متواتر]] است. مضاف بر اینکه مطابق قاعده «تقویت [[احادیث]] دارای طرق متعدد» نیز –چنانکه از [[ابن حجر عسقلانی]] گذشت- اعتبار آن ثابت میباشد. علاوه بر این، سند تعدادی از احادیث سدّ الابواب بر اساس [[موازین]] [[علم الحدیث]]، معتبر بوده و در ذیل چند مورد از آنها مورد بررسی واقع میشود: | به گفته جوینی خراسانی، حدیث الاسدّ الابواب از سی نفر از [[صحابه]] نقل شده است<ref>فرائد السمطین، ج۱، ص۲۰۸.</ref> و چنان که [[جلال الدین سیوطی]] تصریح کرده، [[متواتر]] است. مضاف بر اینکه مطابق قاعده «تقویت [[احادیث]] دارای طرق متعدد» نیز –چنانکه از [[ابن حجر عسقلانی]] گذشت- اعتبار آن ثابت میباشد. علاوه بر این، سند تعدادی از احادیث سدّ الابواب بر اساس [[موازین]] [[علم الحدیث]]، معتبر بوده و در ذیل چند مورد از آنها مورد بررسی واقع میشود: | ||
# [[احمد بن حنبل]] در «[[المسند]]»<ref>المسند، ج۳، ص۳۳۱ – ۳۳۳، ح۳۰۶۲.</ref> از یحیی بن [[عمار]] از ابوعوانه، از ابوبلج ([[یحیی بن سلیم]]) از [[ | # [[احمد بن حنبل]] در «[[المسند]]»<ref>المسند، ج۳، ص۳۳۱ – ۳۳۳، ح۳۰۶۲.</ref> از یحیی بن [[عمار]] از ابوعوانه، از ابوبلج ([[یحیی بن سلیم]]) از [[عمرو بن میمون]] از [[عبدالله بن عباس]] [[حدیثی]] را نقل کرده که در آن ده فضیلت برای امیرالمؤمنین{{ع}} بیان شده است که «سدّ الابواب» از آن جمله است [[نسائی]] نیز همین حدیث را در «خصائص امیرالمؤمنین»<ref>خصائص امیرالمؤمنین، ص۵۲، ح۲۴۶.</ref> [[روایت]] کرده است. [[ابو مریم اعظمی]]، [[ابوبلج]] (یحیی بن سلیم) را [[ضعیف]] دانسته و بدین جهت، حدیث را ضعیف شمرده است<ref>الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۴۴ – ۳۴۵.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: ابوبلج که نامش [[یحیی بن سلیم]] است و به او [[یحیی بن ابی الاسود]] نیز گفته میشود، [[ثقه]] است. [[ابن معین]]، [[ابن سعد]]، [[نسائی]]، [[دارقطنی]] و دیگران او را [[توثیق]] کردهاند. در «التهذیب» از [[بخاری]] نقل شده که گفته است: {{عربی|فيه نظر}} و من نمیدانم وی این سخن را کی گفته است زیرا در «التاریخ [[الکبیر]]»<ref>التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۷۹ – ۲۸۰.</ref> که شرح [[حال]] او را ذکر کرده درباره [[جرح]] ([[قدح]]) او چیزی نگفته و در «التاریخ الصغیر» از او نام نبرده است و نسائی در «الضعفاء» او را ذکر نکرده است و شعبة (بن حجاج) که از غیر ثقه [[روایت]] نمیکند، از او [[نقل روایت]] کرده است. این [[حدیث]] در «[[مجمع الزوائد]]»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۹ – ۱۲۰.</ref> آمده و [[هیثمی]] گفته: احمد در «[[المسند]]» و [[طبرانی]] در «[[المعجم الکبیر]]» و «المعجم الاوسط» به اختصار آن را روایت کردهاند و [[رجال]] (روایت [[مسند]]) احمد، رجال صحیح است، غیر از ابوبلج [[فزاری]] که او ثقه است<ref>المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۳، ص۳۳۰، پاورقی.</ref>. | ||
#احمدبن حنبل، در «المسند»<ref>المسند، ج۴، ص۴۰۲، ح۴۷۹۷.</ref> از وکیع، از [[هشام بن سعد]]، از [[عمر بن اسید]]، از [[عبدالله بن عمر]] روایت کرده که «به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}» سه [[خصلت]] داده شده است که اگر یکی از آنها را میداشتم برایم از شتران سرخمو دوستداشتنیتر بود: «[[رسول خدا]]{{صل}} دخترش را به [[ازدواج]] او درآورد و برایش فرزند آورد و جز درِ [[خانه]] او به سوی [[مسجد]]، درهای دیگران را بست و [[روز خیبر]] [[پرچم]] را به او داد». در کتاب «[[فضائل الصحابه]]» نیز آن را نقل کرده است<ref>فضائل اهل البیت، ص۶۶، ح۷۸.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: عمر بن اسید ([[عمر بن ابی سفیان بن اسید بن ثقفی]]) ثقه است، [[ابن حبان]] او را در کتاب «الثقات» ذکر نموده و بخاری و مسلم از او روایت نقل کردهاند. این [[حدیث]] در «[[مجمع الزوائد]]»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۰.</ref> آمده و [[هیثمی]] گفته است: احمد و [[ابویعلی]] آن را [[روایت]] کردهاند و [[رجال]] آن دو، رجال صحیح است. [[ابن جوزی]] که آن را در «الموضوعات» نقل کرده، به [[خطا]] رفته است و [[حافظ ابن حجر]]، در «القول المسدد»<ref>القول المسدد، ج۶، ص۱۶ – ۲۰.</ref> در رد او به تفصیل سخن گفته است<ref>المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۴، ص۴۰۲، پاورقی.</ref>. | #احمدبن حنبل، در «المسند»<ref>المسند، ج۴، ص۴۰۲، ح۴۷۹۷.</ref> از وکیع، از [[هشام بن سعد]]، از [[عمر بن اسید]]، از [[عبدالله بن عمر]] روایت کرده که «به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}» سه [[خصلت]] داده شده است که اگر یکی از آنها را میداشتم برایم از شتران سرخمو دوستداشتنیتر بود: «[[رسول خدا]]{{صل}} دخترش را به [[ازدواج]] او درآورد و برایش فرزند آورد و جز درِ [[خانه]] او به سوی [[مسجد]]، درهای دیگران را بست و [[روز خیبر]] [[پرچم]] را به او داد». در کتاب «[[فضائل الصحابه]]» نیز آن را نقل کرده است<ref>فضائل اهل البیت، ص۶۶، ح۷۸.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، سند آن را صحیح دانسته و گفته است: عمر بن اسید ([[عمر بن ابی سفیان بن اسید بن ثقفی]]) ثقه است، [[ابن حبان]] او را در کتاب «الثقات» ذکر نموده و بخاری و مسلم از او روایت نقل کردهاند. این [[حدیث]] در «[[مجمع الزوائد]]»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۰.</ref> آمده و [[هیثمی]] گفته است: احمد و [[ابویعلی]] آن را [[روایت]] کردهاند و [[رجال]] آن دو، رجال صحیح است. [[ابن جوزی]] که آن را در «الموضوعات» نقل کرده، به [[خطا]] رفته است و [[حافظ ابن حجر]]، در «القول المسدد»<ref>القول المسدد، ج۶، ص۱۶ – ۲۰.</ref> در رد او به تفصیل سخن گفته است<ref>المسند، شرح احمد محمد شاکر، ج۴، ص۴۰۲، پاورقی.</ref>. | ||
# | #[[ابوعیسی ترمذی]] از [[علی بن منذر]]، از [[محمد بن فضیل]]، از [[سالم بن ابی حفصه]]، از [[عطیه عوفی]]، از [[ابوسعید خدری]] روایت کرده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به علی فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يُجْنِبَ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ}}؛ «ای علی! برای غیر از من و تو جایز نیست که در این [[مسجد]] با جنابت حضور یابد»<ref>سنن ترمذی، ج۴، ص۴۷۹، ح۳۷۲۷.</ref>. ترمذی این حدیث را «حسن [[غریب]]» دانسته است. توضیح اینکه، هرگاه [[راوی حدیث]] [[صدوق]] بوده و حافظهاش [[قوی]] و در حد عالی باشد، حدیث را «صحیح» میگویند و هرگاه [[راوی]]، صدوق باشد ولی حافظهاش قوی و در حد عالی نباشد آن را «حسن» مینامند<ref>تدریب الراوی، ص۷۵ – ۷۶.</ref>. غریب نیز به [[حدیثی]] گفته میشود که از طریق دیگر و راوی دیگری نقل نشده است<ref>تدریب الراوی، ص۲۶۷.</ref>. چنین حدیثی اگر مخالف مشهور نباشد یا معارض با حدیثی که سندش صحیح است نباشد، معتبر بوده و از این جهت با [[حدیث صحیح]] تفاوتی نداد<ref>تدریب الراوی، ص۷۶.</ref>. | ||
وجه اینکه ترمذی این حدیث را «حسن» دانسته این است که عطیه عوفی از نظر [[حافظه]] قوی نبوده است، چنانکه [[ابن حجر عسقلانی]] دربارهاش گفته است: {{عربی|صدوق يخطئ كثيرا}}<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۰۳.</ref> چنانکه «[[مدلس]]» نیز شمرده شده است. از [[احمد بن حنبل]] نقل شده که [[عطیه]] نزد کلبی ([[محمد بن سائب]]) [[تفسیر]] میآموخته و از او با [[کنیه]] [[ابوسعید]] نام میبرده که موهم این است که مطالب تفسیرش را از ابوسعید خدری نقل میکند<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> عدهای از [[عالمان]] [[جرح و تعدیل]] - شاید به خاطر [[ضعف]] [[حافظه]] یا [[شیعی]] بودنش- او را [[تضعیف]] کردهاند، ولی یحیی بن معین او را [[صالح]] دانسته است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> و [[ابن سعد]] او را [[ثقه]] و [[صالح الحدیث]] وصف کرده است<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۴.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، روایاتی را که [[عطیه]] از [[ابوسعید خدری]] نقل کرده به این دلیل که حافظهاش مورد اشکال واقع شده، «حسن» شمرده و تصریح کرده است که اشکال مزبور به [[اعتبار حدیث]] او ضرر نمیرساند<ref>المسند، ج۱۰، ص۲۵ و ۳۴، شرح روایت ۱۰۹۸۰ و ۱۱۰۱۱، پاورقی.</ref>. | وجه اینکه ترمذی این حدیث را «حسن» دانسته این است که عطیه عوفی از نظر [[حافظه]] قوی نبوده است، چنانکه [[ابن حجر عسقلانی]] دربارهاش گفته است: {{عربی|صدوق يخطئ كثيرا}}<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۰۳.</ref> چنانکه «[[مدلس]]» نیز شمرده شده است. از [[احمد بن حنبل]] نقل شده که [[عطیه]] نزد کلبی ([[محمد بن سائب]]) [[تفسیر]] میآموخته و از او با [[کنیه]] [[ابوسعید]] نام میبرده که موهم این است که مطالب تفسیرش را از ابوسعید خدری نقل میکند<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> عدهای از [[عالمان]] [[جرح و تعدیل]] - شاید به خاطر [[ضعف]] [[حافظه]] یا [[شیعی]] بودنش- او را [[تضعیف]] کردهاند، ولی یحیی بن معین او را [[صالح]] دانسته است<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص٧٩ - ۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹۱.</ref> و [[ابن سعد]] او را [[ثقه]] و [[صالح الحدیث]] وصف کرده است<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۴.</ref>. احمد محمد [[شاکر]]، روایاتی را که [[عطیه]] از [[ابوسعید خدری]] نقل کرده به این دلیل که حافظهاش مورد اشکال واقع شده، «حسن» شمرده و تصریح کرده است که اشکال مزبور به [[اعتبار حدیث]] او ضرر نمیرساند<ref>المسند، ج۱۰، ص۲۵ و ۳۴، شرح روایت ۱۰۹۸۰ و ۱۱۰۱۱، پاورقی.</ref>. | ||
[[ابو مریم]] اعظمی، با این [[استدلال]] که عطیه [[مدلس]] بوده و [[روایت]] او از [[ابوسعید]]، [[معنعن]] است، اعتبار این [[حدیث]] را نپذیرفته است<ref>الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. همانگونه که بیان شد، [[ترمذی]] روایت معنعن وی از ابوسعید را «حسن» دانسته است و در [[سنن ابوداود]] دو روایت معنمن از عطیه از ابوسعید<ref>ح ۳۴۶۸ و ۳۹۸۷.</ref> نقل شده است. خطابی گفته است: [[روایات]] سنن ابوداود یا صحیح است یا حسن و روایت [[ضعیف]] در آن نیست<ref>سنن ابی داود، ص۱۰، مقدمه محقق کتاب.</ref>. مضاف بر اینکه [[ضعف روایت]] مدلس با متابعات و شواهد جبران میشود<ref>تدریب الراوی، ص۸۴.</ref> و روایت عطیه، شواهد بسیاری دارد. | [[ابو مریم]] اعظمی، با این [[استدلال]] که عطیه [[مدلس]] بوده و [[روایت]] او از [[ابوسعید]]، [[معنعن]] است، اعتبار این [[حدیث]] را نپذیرفته است<ref>الحجج الدامغات، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. همانگونه که بیان شد، [[ترمذی]] روایت معنعن وی از ابوسعید را «حسن» دانسته است و در [[سنن ابوداود]] دو روایت معنمن از عطیه از ابوسعید<ref>ح ۳۴۶۸ و ۳۹۸۷.</ref> نقل شده است. خطابی گفته است: [[روایات]] سنن ابوداود یا صحیح است یا حسن و روایت [[ضعیف]] در آن نیست<ref>سنن ابی داود، ص۱۰، مقدمه محقق کتاب.</ref>. مضاف بر اینکه [[ضعف روایت]] مدلس با متابعات و شواهد جبران میشود<ref>تدریب الراوی، ص۸۴.</ref> و روایت عطیه، شواهد بسیاری دارد. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
برخی [[دلالت حدیث]] «[[سدّ]] الابواب» بر فضیلتی ویژه برای علی{{ع}} را [[انکار]] کرده و منحصر بودن در ورود و خروج به [[خانه]] آن حضرت را به دری که به داخل مسجد باز میشد<ref>مسند البزار، ج۴، ص۳۶، ح۱۱۹۷.</ref> یا اینکه [[فاطمه زهرا]]{{س}} بتواند به [[راحتی]] از آن در به دیدار پدر بزرگوارش [[رسول خدا]]{{صل}} برود<ref>البدایة و النهایة، ج۷، ص۲۴۰.</ref> یا اینکه ایشان، خانه جداگانهای نداشت، بلکه در [[خانه رسول خدا]]{{صل}} [[زندگی]] میکرد<ref>ابطال نهج الباطل از فضل بن روزبهان در دلائل الصدق، ج۲، ص۴۰۳.</ref> را در توجیه گشوده ماندن در [[خانه علی]]{{ع}} به سوی [[مسجد النبی]]{{صل}} انگاشتهاند. این وجوه خیالی با مفاد روشن روایات ناسازگار است؛ زیرا اگر چنین بود، صحابهای چون عباس و [[حمزه]]، [[عموهای پیامبر]]{{صل}} با [[اصرار]] درخواست نمیکردند از چنان فضیلتی - همانند علی{{ع}}- بهرهمند باشند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[اعتذار]] از آنان نمیفرمود: من فقط مجری دستور [[خدای متعال]] در این باره هستم و از پیش خود چنین تصمیمی نگرفتهام<ref>المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۴، ح۱۲۷۲۲؛ السیرة الحلبیة، ج۳، ص۳۴۶؛ المستدرک، ج۳، ص۱۲۶، ح۴۶۰۱.</ref>. مضاف بر اینکه، منحصر بودن در [[خانه]] کسی به دری که به سوی [[مسجد]] گشوده است، مجوز تخصیص [[حکم شرعی]] [[حرمت]] داخل شدن و سکونت در مسجد در [[حال]] جنابت نخواهد بود؛ زیرا گشودن دری دیگر به غیر مسجد، از محالات [[عقلی]] یا عادی نیست که مجوز تخصیص حکم شرعی شود. همین گونه است آسان شدن انجام [[دستوری]] [[شرعی]] - اعم از [[واجب]] یا [[مستحب]]- به هیچ وجه مجوز تخصیص حکم شرعی در مورد فردی نخواهد بود، مگر آنکه موجب [[عسر و حرج]] باشد که چنین فرضی درباره رفتن [[حضرت زهرا]]{{س}} به [[دیدار رسول خدا]]{{صل}} از بیرون از مسجد، صادق نبوده است و در [[دلالت روایات]] «[[سدّ]] الابواب» و [[روایات]] دیگر بر این که [[خانه علی]]{{ع}} مستقل از [[خانه رسول خدا]]{{صل}} بوده است، مجال تردید وجود ندارد و بر فرض این که خانه علی{{ع}} همان خانه رسول خدا{{صل}} بوده باشد نافی داشتن دری دیگر مخصوص ایشان نخواهد بود<ref>دلائل الصدق، ج۲، ص۴۰۴.</ref>؛ بنابراین در [[دلالت حدیث]] «سدّ الابواب» بر فضیلتی ممتاز برای علی{{ع}} –چنانکه [[صحابه پیامبر]]{{صل}} و [[عالمان]] [[اسلامی]] تلقی کردهاند- تردیدی وجود ندارد. اگر چنین نبود، آن حضرت مورد [[رشک]] برخی از [[صحابه]] واقع نمیشد و عباس و [[حمزه]]، بسته نشدن در خانه ایشان به سوی مسجد را همانند در خانه علی{{ع}} با [[اصرار]] از [[رسول اکرم]]{{صل}} درخواست نمیکردند و [[عمر بن خطاب]]<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۳۵، ح۴۶۳۲.</ref> و فرزندش عبیدالله<ref>خصائص امیر المؤمنین{{ع}}، ص۱۳۳، ح۱۰۶.</ref> از چنان فضیلتی شگفتزده نمیشدند و آن را در ردیف اختصاص آن حضرت در [[ازدواج]] با [[فاطمه]]{{س}} و سپردن [[پرچم]] [[جهاد]] در [[جنگ خیبر]] به ایشان نمیشمردند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[حدیث سدالابواب (مقاله)|مقاله «حدیث سدالابواب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص ۴۳۸.</ref> | برخی [[دلالت حدیث]] «[[سدّ]] الابواب» بر فضیلتی ویژه برای علی{{ع}} را [[انکار]] کرده و منحصر بودن در ورود و خروج به [[خانه]] آن حضرت را به دری که به داخل مسجد باز میشد<ref>مسند البزار، ج۴، ص۳۶، ح۱۱۹۷.</ref> یا اینکه [[فاطمه زهرا]]{{س}} بتواند به [[راحتی]] از آن در به دیدار پدر بزرگوارش [[رسول خدا]]{{صل}} برود<ref>البدایة و النهایة، ج۷، ص۲۴۰.</ref> یا اینکه ایشان، خانه جداگانهای نداشت، بلکه در [[خانه رسول خدا]]{{صل}} [[زندگی]] میکرد<ref>ابطال نهج الباطل از فضل بن روزبهان در دلائل الصدق، ج۲، ص۴۰۳.</ref> را در توجیه گشوده ماندن در [[خانه علی]]{{ع}} به سوی [[مسجد النبی]]{{صل}} انگاشتهاند. این وجوه خیالی با مفاد روشن روایات ناسازگار است؛ زیرا اگر چنین بود، صحابهای چون عباس و [[حمزه]]، [[عموهای پیامبر]]{{صل}} با [[اصرار]] درخواست نمیکردند از چنان فضیلتی - همانند علی{{ع}}- بهرهمند باشند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[اعتذار]] از آنان نمیفرمود: من فقط مجری دستور [[خدای متعال]] در این باره هستم و از پیش خود چنین تصمیمی نگرفتهام<ref>المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۴، ح۱۲۷۲۲؛ السیرة الحلبیة، ج۳، ص۳۴۶؛ المستدرک، ج۳، ص۱۲۶، ح۴۶۰۱.</ref>. مضاف بر اینکه، منحصر بودن در [[خانه]] کسی به دری که به سوی [[مسجد]] گشوده است، مجوز تخصیص [[حکم شرعی]] [[حرمت]] داخل شدن و سکونت در مسجد در [[حال]] جنابت نخواهد بود؛ زیرا گشودن دری دیگر به غیر مسجد، از محالات [[عقلی]] یا عادی نیست که مجوز تخصیص حکم شرعی شود. همین گونه است آسان شدن انجام [[دستوری]] [[شرعی]] - اعم از [[واجب]] یا [[مستحب]]- به هیچ وجه مجوز تخصیص حکم شرعی در مورد فردی نخواهد بود، مگر آنکه موجب [[عسر و حرج]] باشد که چنین فرضی درباره رفتن [[حضرت زهرا]]{{س}} به [[دیدار رسول خدا]]{{صل}} از بیرون از مسجد، صادق نبوده است و در [[دلالت روایات]] «[[سدّ]] الابواب» و [[روایات]] دیگر بر این که [[خانه علی]]{{ع}} مستقل از [[خانه رسول خدا]]{{صل}} بوده است، مجال تردید وجود ندارد و بر فرض این که خانه علی{{ع}} همان خانه رسول خدا{{صل}} بوده باشد نافی داشتن دری دیگر مخصوص ایشان نخواهد بود<ref>دلائل الصدق، ج۲، ص۴۰۴.</ref>؛ بنابراین در [[دلالت حدیث]] «سدّ الابواب» بر فضیلتی ممتاز برای علی{{ع}} –چنانکه [[صحابه پیامبر]]{{صل}} و [[عالمان]] [[اسلامی]] تلقی کردهاند- تردیدی وجود ندارد. اگر چنین نبود، آن حضرت مورد [[رشک]] برخی از [[صحابه]] واقع نمیشد و عباس و [[حمزه]]، بسته نشدن در خانه ایشان به سوی مسجد را همانند در خانه علی{{ع}} با [[اصرار]] از [[رسول اکرم]]{{صل}} درخواست نمیکردند و [[عمر بن خطاب]]<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۳۵، ح۴۶۳۲.</ref> و فرزندش عبیدالله<ref>خصائص امیر المؤمنین{{ع}}، ص۱۳۳، ح۱۰۶.</ref> از چنان فضیلتی شگفتزده نمیشدند و آن را در ردیف اختصاص آن حضرت در [[ازدواج]] با [[فاطمه]]{{س}} و سپردن [[پرچم]] [[جهاد]] در [[جنگ خیبر]] به ایشان نمیشمردند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[حدیث سدالابواب (مقاله)|مقاله «حدیث سدالابواب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص ۴۳۸.</ref> | ||
==امامت امام علی{{ع}}== | |||
{{اصلی|امامت امام علی}} | |||
از روایات سدّ الابواب –چنانکه بیان شد- به دست میآید که علی{{ع}} در مورد گشوده بودن در خانهاش به سوی مسجد، با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[حکم]] یکسانی داشته است و همانگونه که داخل شدن در مسجد و توقف در آن در [[حال]] جنابت بر [[پیامبر]]{{صل}} روا بوده است، بر علی{{ع}} نیز روا بوده است و [[حکمت]] آن این بوده که آن دو [[بزرگوار]] از [[طهارت]] [[روحی]] ویژهای برخوردار بودند که از آثار سلبی روحی جنابت که با طهارت و [[قداست]] [[مسجد]] سازگاری ندارد، پیراسته بودند. بدون [[شک]]، کسی که از چنان طهارت روحی برخوردار باشد، بر دیگران که فاقد آن هستند [[برتری]] دارد و از آنجا که [[افضلیت]] از [[شرایط امامت]] است<ref>امامت در بینش اسلامی، فصل نهم.</ref>، [[حدیث]] «سدّالابواب» از [[نصوص]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به شمار میرود. به این جهت است که آن حضرت در مواردی بر [[امامت]] خود به آن [[احتجاج]] کرده است که یکی از آن موارد در احتجاج با [[ابوبکر]] است<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۸.</ref> و دیگری در جلسه [[شورای خلافت]] که از سوی عمر تشکیل شده بود<ref>المناقب ص۳۱۵، ح۳۱۴؛ بحار الانوار، ج۳۹، ص۳۴ - ۳۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[حدیث سدالابواب (مقاله)|مقاله «حدیث سدالابواب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص ۴۴۰.</ref> | |||
==[[حدیث سدّ الخوخ]]== | |||
در [[منابع اهل سنت]]، علاوه بر [[روایات]] «[[سدّ الابواب]]» که علی{{ع}} از [[حکم]] مربوط به بسته شدن درهایی که به سوی [[مسجد النبی]]{{صل}} گشوده بود، استثنا شده است، روایات دیگری با عنوان «[[سدّ الخوخ]]» نقل شده که مربوط به بسته شدن پنجرهها و دریچههایی بوده که به سوی [[مسجد]] باز بود و خوخه یا پنجره [[ابوبکر]] از آن استثنا شده است<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۱۷۸، ابواب المساجد، باب الخوخه و الممر فی المسجد، ح۴۵۵؛ ج، کتاب فضائل الصحابه، باب هجرة النبی{{صل}} و اصحابه الی المدینه، ح۳۶۹۱؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۷ - ۸؛ کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل ابی بکر، ح۲۳۸۲.</ref>. در این روایات، گاهی به جای «خوخه» (پنجره، دریچه)، «باب» به کار رفته است، بدین جهت برخی از [[محدثان]] مانند [[ابن حجر عسقلانی]]<ref>فتح الباری، ج۷، ص۱۵.</ref> باب را به باب مجازی [[تأویل]] کرده که مراد همان «خوخه» است. ولی باب در روایات «سدّ الابواب» در مورد علی{{ع}}، باب [[حقیقی]] است؛ لذا این دو دسته را معارض یکدیگر ندانستهاند. به گفته وی، گویا، [[صحابه]] پس از آنکه به [[دستور پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} درهای خانههایشان به سوی مسجد بسته شد، دریچههایی را گشودند تا از آنها وارد مسجد شوند، ولی دستور بسته شدن آنها نیز از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} صادر شد و ابوبکر از این حکم استثناء گردید. [[ابوجعفر طحاوی]] و ابوبکر [[کلاباذی]] و بزار نیز این توجیه را بیان کردهاند<ref>فتح الباری، ج۷، ص۱۵.</ref>. | |||
[[ابن اثیر جزری]]، «خوخه» را دری کوچک دانسته است<ref>النهایه، ج۲، ص۸۳.</ref>. در [[تفسیر المنار]]<ref>تفسیر المنار، ج۵، ص۱۱۷.</ref> خوخه به دری کوچک به صورت مطلق یا در کوچکی که میان دری بزرگ قرار دارد، [[تفسیر]] شده است. هرگاه خوخه درِ کوچکی بوده است که امکان وارد شدن از آن به مسجد وجود داشته است، این [[پرسش]] مطرح میشود که حکم مربوط به بسته شدن درها به سوی مسجد شامل آن نیز شده است. با این [[حال]]، [[مخالفت]] صحابه با این دستور [[شرعی]] بسیار بعید است، مضاف بر این که [[سکوت]] [[پیامبر]]{{صل}} در مورد آن تا مدت مدیدی هیچگونه توجیه معقولی نخواهد داشت و با موضع آن حضرت در مورد بسته شدن درها سازگاری ندارد. گفته شده که [[حکم]] مربوط به خوخهها در روزهای پایانی [[عمر رسول خدا]]{{صل}} بوده است<ref>البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۴۰؛ الصواعق المحرقه، ص۳۲.</ref>. | |||
ملاحضات مزبور، فرضیه ساختگی بودن [[روایات]] مربوط به «[[سدّ الخوخ]]» را توسط [[بکریه]] – چنانکه [[ابن ابی الحدید]] بیان کرده<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۰، شرح خطبه ۲۰۳.</ref>- تقویت میکند. روشن است که اعتبار سند، فرض مزبور را [[باطل]] نمیسازد؛ زیرا مجعول بودن [[روایت]] با [[صحت سند]]، قابل جمع است. اصولاً جاعل روایت، برای دستیابی به مقصود خود، افرادی در [[سند روایت]] قرار میدهد که نزد [[عالمان]] [[حدیث]] از اعتبار لازم برخوردار باشند. حاصل آنکه اعتبار سند روایت، شرط لازم برای قبول روایت است، نه شرط کافی، بنابراین هرگاه متن روایت با [[موازین]] [[عقلی]] یا مسلمات شرعی ناسازگار باشد، اعتبار سند کارساز نخواهد بود. مضاف بر این که سند روایت مربوط به «سدّ الخوخ» نیز توسط برخی از [[پژوهشگران]] مورد نقد واقع شده است<ref>دلائل الصدق، ج۲، ص۴۰۶؛ الرسائل العشر، ص۳۹۰ - ۴۳۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[حدیث سدالابواب (مقاله)|مقاله «حدیث سدالابواب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص۴۴۰.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1224274.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[حدیث سدالابواب (مقاله)|مقاله «حدیث سدالابواب» | # [[پرونده:1224274.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[حدیث سدالابواب (مقاله)|مقاله «حدیث سدالابواب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۳''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||