حنیف در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = حنیف| عنوان مدخل = حنیف| مداخل مرتبط = [[حنیف در قرآن]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = حنیف| عنوان مدخل = حنیف| مداخل مرتبط = [[حنیف در قرآن]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== معناشناسی == | |||
در بیان معنای لغوی حنیف، از موارد مختلفی مانند [[کژی]] و [[انحراف]] در پا یا [[تمایل]] و انحراف از [[گمراهی]] به [[استقامت]] سخن گفته و [[حنیف]]، گرونده به [[حق]] دانسته شده است<ref>العین، ج ۳، ص۲۴۸؛ مفردات، ص۱۳۳؛ لسان العرب، ج ۹، ص۵۷، «حنف».</ref>. [[مفسران شیعه]] و [[اهل سنت]] معتقدند معنای استقامت و میل در واژه حنیف نهفته است<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص۵۰۵؛ التبیان، ج ۱، ص۴۷۹ ـ ۴۸۰؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۲.</ref>. | |||
درباره ریشه واژه حنیف، آرای متفاوتی هست: بسیاری از نویسندگان [[مسلمان]] مانند [[ابن هشام]]، آن را از ریشه «ح ـ ن ـ ف» و عربی میدانند. وی تحنث و تحنف را هم معنا و به معنای حنیف شدن و از [[حنفاء]] قرار گرفتن دانسته است که حرف «ث» گاه در عربی به «ف» تبدیل میشود<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص۲۳۵.</ref>. [[مسعودی]] و ابن عبری آن را سریانی از ریشه «حنیفو» میدانند که به شخصی به نام صابی بن متوشلخ بن ادریس یا صابی بن ماری میرسند که در [[زمان]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} میزیستهاند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۷۹ ـ ۸۰؛ المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.</ref>. برخی از پژوهشگران معاصر معتقدند واژه حنیف در اشعار عربی سالهای آغازین [[اسلام]] بسیار به کار میرفته که در بیشتر آنها به معنای «مسلمان» بوده است. در موارد انگشت شماری از اشعار عربی پیش از اسلام نیز به کار رفته که به معنای «[[مشرک]]» بوده است<ref>واژههای دخیل، ص۱۸۴.</ref>. دیگر پژوهشگران مانند دویچ و هرشفلد [[معتقد]] شدهاند که این واژه از ریشهای عبری و به معنای [[کفرآمیز]] و [[ناپاک]] گرفته شده است. نولدکه آن را سریانی میداند و مونتگمری وات هم سریانی بودن این کلمه را احتمال میدهد. به دیده برخیدیگر، کلمه حنیف در آرامی (کنعانی) معنای [[منافق]] و [[کافر]] داشته و [[مسیحیان]] نیز آن را به همین معنا به کار میبردند. با این حال، از آنجا که واژه [[حنیف]] در میان [[عرب]] جنوب، به معنای ملحد، [[منافق]] و [[کافر]] بوده است و [[مسعودی]] و ابن عبری نیز آن را به معنای [[صابئی]] گرفتهاند و [[اهل مکه]] نیز به [[پیامبر]]{{صل}} و پیروانش صابئی میگفتند، این کلمه باید به معنای «خارج شده از [[آیین]] [[بت پرستی]]» باشد. پیامبر{{صل}} نیز نخست پشت کنندگان به [[بتپرستی]] را حنیف میخواند و به تدریج معنای نکوهشی آن به [[مدح]] بدل شد<ref>المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.</ref>. بر این اساس، به نظر میرسد این واژه در [[سیر]] تحول [[تاریخ]] خودش نخست به معنای کافر و رویگردان از آیین پدری و اندکی پیش از ظهور اسلام به معنای یکتاپرست و پس از ظهور اسلام به معنای [[مسلمان]] بوده باشد<ref>[[محمد رضا بارانی|بارانی، محمد رضا]]، [[حنیف - بارانی (مقاله)|مقاله «حنیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص ۴۲۱ ـ ۴۲۲.</ref>. | |||
== حنیف در | == حنیف در قرآن == | ||
[[خداوند]] حنفیت را [[ستایش]] کرده<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}} «و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref> و به [[حضرت ابراهیم]] نسبت داده<ref>{{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> و به [[پیروی]] از آن امر کرده است<ref>{{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵.</ref>. واژه «حنیف» ۱۰ بار و کلمه «[[حنفاء]]» دو مرتبه در [[قرآن]] به کار رفتهاند و در تمام آنها به [[یکتاپرستی]] ترغیب و از [[شرک]] [[نهی]] شده است. در برخی نیز به تفاوت حنیفیت با [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] تصریح شده است: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>. در ۸ [[آیه]] درباره [[مذهب]] ابراهیم (ملة ابراهیم) و در یک آیه آمده است که [[اهل کتاب]] هم به حنفیت امر شده بودند: {{متن قرآن|وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ * وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ}}<ref>«و اهل کتاب پراکنده نشدند مگر از آن پس که برای آنان آن برهان فرا رسید * و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۴-۵.</ref>. | |||
واژههای [[حنیف]] و [[حنفاء]] در همه موارد کاربرد قرآنیشان از دید نحوی، نقش حالی داشته و به معنای «رویگردان از همه [[ادیان]] به [[دین حق]]» هستند<ref>الکشاف، ج ۴، ص۷۸۲؛ ج ۱، ص۱۹۴؛ نک: اعراب القرآن، ج ۱۵، ص۳۷۸؛ ج ۱، ص۲۷۵.</ref>. بر این اساس، شاید بتوان گفت [[آیات قرآنی]] بر اختصاص حنفیّت به ابراهیم دلالتی نداشته، بلکه میفهمانند که ابراهیم نیز حنیف بوده و با [[پیروی]] از او در زمره حنیفان قرار گیرید. برخی کوشیدهاند با اشاره به کاربرد واژه «ملة» برای [[آیین]] ابراهیم و بیان تفاوت آن با [[دین]] و [[شریعت]]، به این [[حقیقت]] دست یابند که ابراهیم{{ع}} واضع دین خاصی نیست و «ملة ابراهیم» آیین [[یکتاپرستی]] است<ref>صحیفه مبین، ش ۲۳، «دین حنیف از دیدگاه قرآن».</ref>. برخی عربهای پیش از [[اسلام]]، نه به [[بتپرستی]] گرایش داشتند و نه از [[دین یهود]] و [[مسیح]] پیروی میکردند، بلکه [[خدای یگانه]] را میپرستیدند و دارای [[آداب]] و [[اندیشه]] ویژهای بودند<ref>التبیان، ج ۷، ص۳۱۲؛ روحالمعانی، ج ۱، ص۶۲۰؛ بلوغ الارب، ج ۲، ص۱۹۴ ـ ۱۹۶.</ref>؛ همچنین به [[پیروی]] از [[حضرت ابراهیم]] [[شهرت]] داشتند<ref>غریب القرآن، ص۳۸۸؛ النهایه، ج ۱، ص۴۵۱، «حنف».</ref>. این گروه را حنفا مینامیدند و در [[قرآن]] نیز از آنان به این نام یاد شده است و با آنکه به همین سبب، مورد توجه [[مفسران]] و راویان [[اخبار]] قرار گرفتهاند، یاد کرد آنان در آثار [[اسلامی]] بسیار متفاوت و پیچیده است و در تألیفات غیر اسلامی از آنان یاد نشده و این امر، واژه [[حنیف]] را از کلمات مبهمی ساخته است که دستیابی به معنای دقیق و واقعی آن بسیار دشوار مینماید<ref>خدا و انسان در قرآن، ص۱۴۱؛ واژههای دخیل، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد رضا بارانی|بارانی، محمد رضا]]، [[حنیف - بارانی (مقاله)|مقاله «حنیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص ۴۲۲ ـ ۴۲۳</ref> | |||
== مصادیق حنیف == | |||
[[شناخت]] این واژه، از آنجایی اهمیت دارد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[روایات]] فراوانی [[دین]] خود را حنیفیت آسان خوانده است<ref>الکافی، ج ۵، ص۴۹۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۲؛ مسند احمد، ج ۶، ص۱۱۶، ۲۳۳؛ المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص۱۸۱.</ref>. با کاوش در [[منابع تفسیری]] و [[تاریخی]] میتوان معانی و مصادیق مختلفی برای واژه حنیف و [[حنفاء]] مشاهده کرد. برخی از آنها مانند عمل کننده به سنتهای دهگانه ابراهیم<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۲۲؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۷؛ ج ۷۳، ص۶۸.</ref>، نام [[صابئان]] ابراهیمی برای کسانی که در [[روم]] [[زندگی]] میکرده و خود را پیرو ابراهیم میدانسته و صحفی را به او نسبت میدادهاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۱۴۷؛ الفهرست، ج ۱، ص۲۴؛ بلوغ الارب، ج ۲، ص۲۲۴.</ref>، صفت برای ابراهیم<ref>البدایة والنهایه، ج۱، ص۱۹۴؛ سبلالهدی، ج۴،ص۶۶.</ref>، نام برای [[دین ابراهیم]]<ref>جامعالبیان، ج ۱، ص۷۸۵.</ref>، [[پایداری]] بر دین ابراهیم<ref>جامعالبیان، ج۱، ص۷۸۷؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۴۰۲.</ref>، نامی برای [[پیروان]] ابراهیم که به دست عمروبن لحی به [[بتپرستی]] روی آوردند و تنها نام [[آیین]] ابراهیمی بر آنان ماند<ref>المیزان، ج ۱۰، ص۲۸۶؛ ج ۳، ص۲۵۳.</ref> به ابراهیم و آیین وی اشاره دارند. بعضی دیگر به پیروان عقایدی خاص، مانند [[سنت]] [[ختنه]]<ref>جامع البیان، ج ۱، ص۷۸۶؛ البحر المحیط، ج ۱، ص۵۷۷ ـ ۵۷۸؛ غریب القرآن، ص۳۸۸.</ref>، استقبال به [[خانه خدا]]<ref>تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۱، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲؛ التبیان، ج ۱، ص۴۸۰.</ref>، [[حج]] خانه خدا<ref>غریب القرآن، ص۳۸۸؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص۲۸۲ ـ ۲۸۳؛ جامعالبیان، ج ۱، ص۵۶۵، ۷۸۶.</ref>، [[غسل]] جنابت<ref>لسان العرب، ج ۹، ص۵۷؛ تاج العروس، ج ۶، ص۷۷، «حنف»؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۷؛ ج ۷۳، ص۶۸.</ref>، خودداری از خوردن شراب و [[قربانی]] [[بتها]]<ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۱۰۹.</ref> اشاره دارند. موارد دیگری نیز مانند گرویدن به [[اسلام]] از دیگر [[ادیان]]<ref>التبیان، ج ۱، ص۴۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۱۴۴.</ref>، [[استعداد]] پذیرش حق و [[اعتدال]] در [[دین]]<ref>التبیان، ج ۱، ص۴۸۰؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۳۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۵۸۸.</ref>، [[طهارت]] از [[معاصی]] و [[گناهان]]<ref>النهایه، ج ۱، ص۴۱۵؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۵۸۸، «حنف».</ref>، [[ایمان به پیامبران]]<ref>تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۱، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲.</ref>، [[پیروی]] و ثبوت بر [[دین الهی]]<ref>مجمعالبیان، ج ۱، ص۴۰۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۴۷.</ref>، دوری از [[شرک]] و بازگشت به [[توحید]]<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص۳۸۳؛ ج ۳، ص۵۰۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۶۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۱۰۹.</ref>، [[تحریم]] دختران و مادران و خالهها<ref>تفسیر صنعانی، ج ۱، ص۶۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۴۷.</ref>، [[تسلیم]]<ref>التبیان، ج ۱، ص۴۷۹ ـ ۴۸۰.</ref>، [[اخلاص]]<ref>جامعالبیان، ج ۱، ص۷۸۵ ـ ۷۸۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۳.</ref>، [[فطرت]]<ref>الکافی، ج ۲، ص۱۵؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ نورالثقلین، ج ۳، ص۴۹۶؛ ج ۴، ص۱۸۲.</ref>، دین سهله و سمحه<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۴۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۲.</ref> و اعتدال و [[میانه روی]]<ref>المیزان، ج ۲۰، ص۳۳۹؛ التحقیق، ج ۲، ص۲۹۴ ـ ۲۹۵، «حنف».</ref> یاد شدهاند که بیشتر به صفاتی کلی اشاره دارند؛ یا به برداشتهای مفهومی و نگاه کلی [[مفسران]] به واژه [[حنیف]] برمیگردند. | |||
گفتنی است مفسران و راویان [[اخبار]]، مجموعهای از این موارد را در تعریف واژه حنیف یا تعیین مصداق حنفا ذکر میکنند؛ همچنین حنیف در آثار [[اسلامی]] مصادیق دیگری داشته است؛ مانند اسم برای اشخاص، به ویژه برخی [[زنان]] (حنفاء بنت ابی جهل بن هشام یا بنت حارث)<ref>الطبقات، ج ۸، ص۲۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۲۲.</ref>، صفت برای «سبعة [[املاک]]»<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۱۴۷؛ التنبیه والاشراف، ص۴، ۱۰۶.</ref>، نام برای «ماء بنی معاویه»<ref>معجمالبلدان، ج ۲، ص۳۱۱؛ لسان العرب، ج ۹، ص۵۸، «حنف».</ref> و اسم برای «فرس حجر بن معاویه و حذیفة بن بدر»<ref>لسان العرب، ج ۹، ص۵۸.</ref>؛ لیکن موارد یاد شده از بحث این مقاله بیروناند<ref>[[محمد رضا بارانی|بارانی، محمد رضا]]، [[حنیف - بارانی (مقاله)|مقاله «حنیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص ۴۲۳ ـ ۴۲۵</ref>. | |||
[[ | == حنفا هنگام ظهور اسلام == | ||
در آستانه ظهور [[اسلام]]، برخی مانند عثمان بن حویرث، [[ورقه بن نوفل]]، زیدبن عمرو بن نفیل، [[عبیدالله بن جحش]] و ابوقیس بن الاسلت، [[بتپرستی]] را رها کردند و در پی [[دین حنیف]] بودند و آن را [[دین ابراهیم]]{{ع}} میدانستند<ref>الطبقات، ج ۴، ص۲۸۳؛ المنمق، ص۱۵۲؛ البدایة و النهایه، ج ۲، ص۴۱۶.</ref> و بعضی [[قبایل]] مانند مضریها، هر چند بر [[شرک]] و بتپرستی بودند، از آنجا که [[حج]] [[خانه خدا]] را به جا میآوردند، به حنفاء [[شهرت]] داشتند<ref>جامع البیان، ج ۱، ص۷۸۶.</ref>. مضریها از آن دسته عربهایی بودند که به [[یکتاپرستی]] [[باور]] داشتند و سپس اندکاندک از یکتاپرستی دور شده بودند. آنان جز برخی [[آداب]] حنفیت، مانند حج و [[ختنه]]، به برخی از [[شعائر]] بتپرستی ـ نظیر [[طواف]] عریان ـ و باور به اثرگذاری [[بت]] و بعضی آداب دیگر ـ همچون [[غسل]] از آداب [[صابئان]] ـ و باور به دهر و انواء از آداب برهمیه نیز اعتقاد داشتند<ref>المیزان، ج ۱۰، ص۲۸۶ ـ ۲۸۷.</ref>. شاید بر همین اساس بود که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: مضر و [[ربیعه]] را [[سب]] نکنید؛ زیرا آنان [[مسلمان]]؛ یا بر دین ابراهیم بودند<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۲۶ ـ ۲۲۷.</ref>. برخی [[آیات قرآن]] از [[حنیف]] در مقابل شرک و بتپرستی یاد کردهاند که میتواند اشارهای به تصحیح بقایای شرک در میان افراد و گروههای منسوب به [[حقیقت]] باشد. از منابع تاریخی به دست نمیآید که حنفا دارای [[تشکل]] خاصی بودند؛ یا از [[دین]] خاصی [[پیروی]] میکردند، بلکه آنان تنها گروهی بودند که [[بتپرستی]] را حماقت شمرده و از [[عقاید]] و [[آداب]] ویژهای [[تبعیت]] میکردند. به سخن دیگر، خواستار [[اصلاح]] در [[جامعه]] خود بودند<ref>المفصل، ج ۶، ص۴۵۷ ـ ۴۵۸.</ref>. | |||
حنفا، نه تنها از [[آیین]] بتپرستی بیزار بودند، با برخی مظاهر [[تحریف]] شده [[ادیان]] بزرگ آن [[زمان]] ـ یعنی [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] نیز ـ نمیتوانستند کنار بیایند<ref>المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.</ref>. برخی از پژوهشگران معتقدند حنیفیت، دیانتی [[توحیدی]] بوده است که با اثرپذیری از ادیان یهودیت و مسیحیت بروز یافته بود<ref>المفصل، ج ۶، ص۴۵۳.</ref>. | |||
به باور بعضی [[مستشرقان]]، [[اسلام]] فراوان از حنفیت اثر پذیرفته است و [[پیامبر]]{{صل}} نخست میکوشید با آمیختن ادیان مسیحیت و یهودیت و برخی آیینهای [[اعراب]]، [[دینی]] نو پدید آورد و ساکنان شبه جزیره را [[متحد]] سازد؛ اما هنگامی که دید ایشان درباره [[یهودیان]] [[تغییر]] یافت، اعلام داشت که در همان حال که [[موسی]]{{ع}}، پیامبر یهودیان و [[عیسی]]{{ع}} پیامبر [[مسیحیان]] است، خود وی و تعلیماتش به پیامبر و آیین کهنتری میرسند که پذیرفته مسیحیان و یهودیان هم بوده است و آن «ملة ابراهیم» است<ref>واژههای دخیل، ص۱۸۲ ـ ۱۸۳.</ref>: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِى هَدَىٰنِى رَبِّىٓ إِلَىٰ صِرَٰطٍۢ مُّسْتَقِيمٍۢ دِينًۭا قِيَمًۭا مِّلَّةَ إِبْرَٰهِيمَ حَنِيفًۭا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.</ref> آنان در [[تأیید]] سخن خود به این مسئله اشاره میکنند که یادکرد حنفیت، در آیات مدنی یا مکی متأخر بوده است؛ زمانی که پیامبر{{صل}} میکوشیده است [[استقلال]] خود را تثبیت کند. این در حالی است که [[دعوت]] به پیروی از ابراهیم و [[بیزاری]] از یهودیت و مسیحیت در [[آیات قرآن]]<ref>{{متن قرآن|وَقَالُوا۟ كُونُوا۟ هُودًا أَوْ نَصَـٰرَىٰ تَهْتَدُوا۟ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَٰهِـۧمَ حَنِيفًۭا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلْمُشْرِكِينَ}} «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵؛ {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَٰهِيمُ يَهُودِيًّۭا وَلَا نَصْرَانِيًّۭا وَلَـٰكِن كَانَ حَنِيفًۭا مُّسْلِمًۭا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلْمُشْرِكِينَ}} «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> برخاسته از قویتر بودن جنبه [[توحیدی]] [[آیین]] ابراهیمی و [[تحریف دین]] [[یهود]] (به جهت [[باور]] به [[خدا]] بودن [[عزیر]]) و [[نصارا]] (به جهت خدا دانستن [[مسیح]]) بوده است<ref>سیره رسول اللّه، ص۷۹؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص۴۰۳.</ref>. ناگفته نماند که دو [[دین یهودیت]] و [[مسیحیت]] در شبه جزیره بسیار [[تحریف]] و با [[عقاید]] بتپرستانه و [[اساطیر]] [[جاهلی]] آمیخته شده بودند؛ همچنین از آنجا که برخی عقاید آیین ابراهیمی مورد [[تأیید]] [[اسلام]] نیز بودند و [[اعراب]] با [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} آشنایی داشتند، [[قرآن]] به [[تبعیت]] از او فرا خواند<ref>التبیان، ج ۲، ص۵۳۳ - ۵۳۴.</ref> که با این [[پیروی]] در زمره حنیفان قرار گیرند. براساس نقش حالی [[حنیف]] و [[حنفاء]] در قرآن و آرای [[مفسران]] و راویان [[اخبار]] در مورد حنیفان، میتوان دریافت که واژه حنیف، وصفی برای [[ادیان الهی]] است و به «[[دین]] خاص و ارائه شده از سوی یک [[پیامبر]]» شناسانده نشده است، بلکه [[پیروان]] هر دین آسمانی را که از [[شرک]]، [[بتپرستی]] و [[خرافات]] دوری گزینند، میتوان حنیف شمرد<ref>[[محمد رضا بارانی|بارانی، محمد رضا]]، [[حنیف - بارانی (مقاله)|مقاله «حنیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص ۴۲۵ ـ ۴۲۶.</ref>. | |||
[[ | |||
در [[ | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[محمد رضا بارانی|بارانی، محمد رضا]]، [[حنیف - بارانی (مقاله)|مقاله «حنیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱''']] | # [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[محمد رضا بارانی|بارانی، محمد رضا]]، [[حنیف - بارانی (مقاله)|مقاله «حنیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۶۲: | خط ۳۰: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اصطلاحات قرآنی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۹
معناشناسی
در بیان معنای لغوی حنیف، از موارد مختلفی مانند کژی و انحراف در پا یا تمایل و انحراف از گمراهی به استقامت سخن گفته و حنیف، گرونده به حق دانسته شده است[۱]. مفسران شیعه و اهل سنت معتقدند معنای استقامت و میل در واژه حنیف نهفته است[۲].
درباره ریشه واژه حنیف، آرای متفاوتی هست: بسیاری از نویسندگان مسلمان مانند ابن هشام، آن را از ریشه «ح ـ ن ـ ف» و عربی میدانند. وی تحنث و تحنف را هم معنا و به معنای حنیف شدن و از حنفاء قرار گرفتن دانسته است که حرف «ث» گاه در عربی به «ف» تبدیل میشود[۳]. مسعودی و ابن عبری آن را سریانی از ریشه «حنیفو» میدانند که به شخصی به نام صابی بن متوشلخ بن ادریس یا صابی بن ماری میرسند که در زمان ابراهیم خلیل(ع) میزیستهاند[۴]. برخی از پژوهشگران معاصر معتقدند واژه حنیف در اشعار عربی سالهای آغازین اسلام بسیار به کار میرفته که در بیشتر آنها به معنای «مسلمان» بوده است. در موارد انگشت شماری از اشعار عربی پیش از اسلام نیز به کار رفته که به معنای «مشرک» بوده است[۵]. دیگر پژوهشگران مانند دویچ و هرشفلد معتقد شدهاند که این واژه از ریشهای عبری و به معنای کفرآمیز و ناپاک گرفته شده است. نولدکه آن را سریانی میداند و مونتگمری وات هم سریانی بودن این کلمه را احتمال میدهد. به دیده برخیدیگر، کلمه حنیف در آرامی (کنعانی) معنای منافق و کافر داشته و مسیحیان نیز آن را به همین معنا به کار میبردند. با این حال، از آنجا که واژه حنیف در میان عرب جنوب، به معنای ملحد، منافق و کافر بوده است و مسعودی و ابن عبری نیز آن را به معنای صابئی گرفتهاند و اهل مکه نیز به پیامبر(ص) و پیروانش صابئی میگفتند، این کلمه باید به معنای «خارج شده از آیین بت پرستی» باشد. پیامبر(ص) نیز نخست پشت کنندگان به بتپرستی را حنیف میخواند و به تدریج معنای نکوهشی آن به مدح بدل شد[۶]. بر این اساس، به نظر میرسد این واژه در سیر تحول تاریخ خودش نخست به معنای کافر و رویگردان از آیین پدری و اندکی پیش از ظهور اسلام به معنای یکتاپرست و پس از ظهور اسلام به معنای مسلمان بوده باشد[۷].
حنیف در قرآن
خداوند حنفیت را ستایش کرده[۸] و به حضرت ابراهیم نسبت داده[۹] و به پیروی از آن امر کرده است[۱۰]. واژه «حنیف» ۱۰ بار و کلمه «حنفاء» دو مرتبه در قرآن به کار رفتهاند و در تمام آنها به یکتاپرستی ترغیب و از شرک نهی شده است. در برخی نیز به تفاوت حنیفیت با یهودیت و مسیحیت تصریح شده است: ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۱]. در ۸ آیه درباره مذهب ابراهیم (ملة ابراهیم) و در یک آیه آمده است که اهل کتاب هم به حنفیت امر شده بودند: ﴿وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ * وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ﴾[۱۲].
واژههای حنیف و حنفاء در همه موارد کاربرد قرآنیشان از دید نحوی، نقش حالی داشته و به معنای «رویگردان از همه ادیان به دین حق» هستند[۱۳]. بر این اساس، شاید بتوان گفت آیات قرآنی بر اختصاص حنفیّت به ابراهیم دلالتی نداشته، بلکه میفهمانند که ابراهیم نیز حنیف بوده و با پیروی از او در زمره حنیفان قرار گیرید. برخی کوشیدهاند با اشاره به کاربرد واژه «ملة» برای آیین ابراهیم و بیان تفاوت آن با دین و شریعت، به این حقیقت دست یابند که ابراهیم(ع) واضع دین خاصی نیست و «ملة ابراهیم» آیین یکتاپرستی است[۱۴]. برخی عربهای پیش از اسلام، نه به بتپرستی گرایش داشتند و نه از دین یهود و مسیح پیروی میکردند، بلکه خدای یگانه را میپرستیدند و دارای آداب و اندیشه ویژهای بودند[۱۵]؛ همچنین به پیروی از حضرت ابراهیم شهرت داشتند[۱۶]. این گروه را حنفا مینامیدند و در قرآن نیز از آنان به این نام یاد شده است و با آنکه به همین سبب، مورد توجه مفسران و راویان اخبار قرار گرفتهاند، یاد کرد آنان در آثار اسلامی بسیار متفاوت و پیچیده است و در تألیفات غیر اسلامی از آنان یاد نشده و این امر، واژه حنیف را از کلمات مبهمی ساخته است که دستیابی به معنای دقیق و واقعی آن بسیار دشوار مینماید[۱۷].[۱۸]
مصادیق حنیف
شناخت این واژه، از آنجایی اهمیت دارد که پیامبر اکرم(ص) در روایات فراوانی دین خود را حنیفیت آسان خوانده است[۱۹]. با کاوش در منابع تفسیری و تاریخی میتوان معانی و مصادیق مختلفی برای واژه حنیف و حنفاء مشاهده کرد. برخی از آنها مانند عمل کننده به سنتهای دهگانه ابراهیم[۲۰]، نام صابئان ابراهیمی برای کسانی که در روم زندگی میکرده و خود را پیرو ابراهیم میدانسته و صحفی را به او نسبت میدادهاند[۲۱]، صفت برای ابراهیم[۲۲]، نام برای دین ابراهیم[۲۳]، پایداری بر دین ابراهیم[۲۴]، نامی برای پیروان ابراهیم که به دست عمروبن لحی به بتپرستی روی آوردند و تنها نام آیین ابراهیمی بر آنان ماند[۲۵] به ابراهیم و آیین وی اشاره دارند. بعضی دیگر به پیروان عقایدی خاص، مانند سنت ختنه[۲۶]، استقبال به خانه خدا[۲۷]، حج خانه خدا[۲۸]، غسل جنابت[۲۹]، خودداری از خوردن شراب و قربانی بتها[۳۰] اشاره دارند. موارد دیگری نیز مانند گرویدن به اسلام از دیگر ادیان[۳۱]، استعداد پذیرش حق و اعتدال در دین[۳۲]، طهارت از معاصی و گناهان[۳۳]، ایمان به پیامبران[۳۴]، پیروی و ثبوت بر دین الهی[۳۵]، دوری از شرک و بازگشت به توحید[۳۶]، تحریم دختران و مادران و خالهها[۳۷]، تسلیم[۳۸]، اخلاص[۳۹]، فطرت[۴۰]، دین سهله و سمحه[۴۱] و اعتدال و میانه روی[۴۲] یاد شدهاند که بیشتر به صفاتی کلی اشاره دارند؛ یا به برداشتهای مفهومی و نگاه کلی مفسران به واژه حنیف برمیگردند.
گفتنی است مفسران و راویان اخبار، مجموعهای از این موارد را در تعریف واژه حنیف یا تعیین مصداق حنفا ذکر میکنند؛ همچنین حنیف در آثار اسلامی مصادیق دیگری داشته است؛ مانند اسم برای اشخاص، به ویژه برخی زنان (حنفاء بنت ابی جهل بن هشام یا بنت حارث)[۴۳]، صفت برای «سبعة املاک»[۴۴]، نام برای «ماء بنی معاویه»[۴۵] و اسم برای «فرس حجر بن معاویه و حذیفة بن بدر»[۴۶]؛ لیکن موارد یاد شده از بحث این مقاله بیروناند[۴۷].
حنفا هنگام ظهور اسلام
در آستانه ظهور اسلام، برخی مانند عثمان بن حویرث، ورقه بن نوفل، زیدبن عمرو بن نفیل، عبیدالله بن جحش و ابوقیس بن الاسلت، بتپرستی را رها کردند و در پی دین حنیف بودند و آن را دین ابراهیم(ع) میدانستند[۴۸] و بعضی قبایل مانند مضریها، هر چند بر شرک و بتپرستی بودند، از آنجا که حج خانه خدا را به جا میآوردند، به حنفاء شهرت داشتند[۴۹]. مضریها از آن دسته عربهایی بودند که به یکتاپرستی باور داشتند و سپس اندکاندک از یکتاپرستی دور شده بودند. آنان جز برخی آداب حنفیت، مانند حج و ختنه، به برخی از شعائر بتپرستی ـ نظیر طواف عریان ـ و باور به اثرگذاری بت و بعضی آداب دیگر ـ همچون غسل از آداب صابئان ـ و باور به دهر و انواء از آداب برهمیه نیز اعتقاد داشتند[۵۰]. شاید بر همین اساس بود که پیامبر(ص) فرمود: مضر و ربیعه را سب نکنید؛ زیرا آنان مسلمان؛ یا بر دین ابراهیم بودند[۵۱]. برخی آیات قرآن از حنیف در مقابل شرک و بتپرستی یاد کردهاند که میتواند اشارهای به تصحیح بقایای شرک در میان افراد و گروههای منسوب به حقیقت باشد. از منابع تاریخی به دست نمیآید که حنفا دارای تشکل خاصی بودند؛ یا از دین خاصی پیروی میکردند، بلکه آنان تنها گروهی بودند که بتپرستی را حماقت شمرده و از عقاید و آداب ویژهای تبعیت میکردند. به سخن دیگر، خواستار اصلاح در جامعه خود بودند[۵۲].
حنفا، نه تنها از آیین بتپرستی بیزار بودند، با برخی مظاهر تحریف شده ادیان بزرگ آن زمان ـ یعنی یهودیت و مسیحیت نیز ـ نمیتوانستند کنار بیایند[۵۳]. برخی از پژوهشگران معتقدند حنیفیت، دیانتی توحیدی بوده است که با اثرپذیری از ادیان یهودیت و مسیحیت بروز یافته بود[۵۴].
به باور بعضی مستشرقان، اسلام فراوان از حنفیت اثر پذیرفته است و پیامبر(ص) نخست میکوشید با آمیختن ادیان مسیحیت و یهودیت و برخی آیینهای اعراب، دینی نو پدید آورد و ساکنان شبه جزیره را متحد سازد؛ اما هنگامی که دید ایشان درباره یهودیان تغییر یافت، اعلام داشت که در همان حال که موسی(ع)، پیامبر یهودیان و عیسی(ع) پیامبر مسیحیان است، خود وی و تعلیماتش به پیامبر و آیین کهنتری میرسند که پذیرفته مسیحیان و یهودیان هم بوده است و آن «ملة ابراهیم» است[۵۵]: ﴿قُلْ إِنَّنِى هَدَىٰنِى رَبِّىٓ إِلَىٰ صِرَٰطٍۢ مُّسْتَقِيمٍۢ دِينًۭا قِيَمًۭا مِّلَّةَ إِبْرَٰهِيمَ حَنِيفًۭا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلْمُشْرِكِينَ﴾[۵۶] آنان در تأیید سخن خود به این مسئله اشاره میکنند که یادکرد حنفیت، در آیات مدنی یا مکی متأخر بوده است؛ زمانی که پیامبر(ص) میکوشیده است استقلال خود را تثبیت کند. این در حالی است که دعوت به پیروی از ابراهیم و بیزاری از یهودیت و مسیحیت در آیات قرآن[۵۷] برخاسته از قویتر بودن جنبه توحیدی آیین ابراهیمی و تحریف دین یهود (به جهت باور به خدا بودن عزیر) و نصارا (به جهت خدا دانستن مسیح) بوده است[۵۸]. ناگفته نماند که دو دین یهودیت و مسیحیت در شبه جزیره بسیار تحریف و با عقاید بتپرستانه و اساطیر جاهلی آمیخته شده بودند؛ همچنین از آنجا که برخی عقاید آیین ابراهیمی مورد تأیید اسلام نیز بودند و اعراب با حضرت ابراهیم(ع) آشنایی داشتند، قرآن به تبعیت از او فرا خواند[۵۹] که با این پیروی در زمره حنیفان قرار گیرند. براساس نقش حالی حنیف و حنفاء در قرآن و آرای مفسران و راویان اخبار در مورد حنیفان، میتوان دریافت که واژه حنیف، وصفی برای ادیان الهی است و به «دین خاص و ارائه شده از سوی یک پیامبر» شناسانده نشده است، بلکه پیروان هر دین آسمانی را که از شرک، بتپرستی و خرافات دوری گزینند، میتوان حنیف شمرد[۶۰].
منابع
پانویس
- ↑ العین، ج ۳، ص۲۴۸؛ مفردات، ص۱۳۳؛ لسان العرب، ج ۹، ص۵۷، «حنف».
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص۵۰۵؛ التبیان، ج ۱، ص۴۷۹ ـ ۴۸۰؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص۲۳۵.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۷۹ ـ ۸۰؛ المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.
- ↑ واژههای دخیل، ص۱۸۴.
- ↑ المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.
- ↑ بارانی، محمد رضا، مقاله «حنیف»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص ۴۲۱ ـ ۴۲۲.
- ↑ ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا﴾ «و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.
- ↑ ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
- ↑ ﴿قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ «بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵.
- ↑ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ «و اهل کتاب پراکنده نشدند مگر از آن پس که برای آنان آن برهان فرا رسید * و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار (و استوار)» سوره بینه، آیه ۴-۵.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص۷۸۲؛ ج ۱، ص۱۹۴؛ نک: اعراب القرآن، ج ۱۵، ص۳۷۸؛ ج ۱، ص۲۷۵.
- ↑ صحیفه مبین، ش ۲۳، «دین حنیف از دیدگاه قرآن».
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۳۱۲؛ روحالمعانی، ج ۱، ص۶۲۰؛ بلوغ الارب، ج ۲، ص۱۹۴ ـ ۱۹۶.
- ↑ غریب القرآن، ص۳۸۸؛ النهایه، ج ۱، ص۴۵۱، «حنف».
- ↑ خدا و انسان در قرآن، ص۱۴۱؛ واژههای دخیل، ص۱۸۲.
- ↑ بارانی، محمد رضا، مقاله «حنیف»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص ۴۲۲ ـ ۴۲۳
- ↑ الکافی، ج ۵، ص۴۹۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۲؛ مسند احمد، ج ۶، ص۱۱۶، ۲۳۳؛ المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص۱۸۱.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۲۲؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۷؛ ج ۷۳، ص۶۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۱۴۷؛ الفهرست، ج ۱، ص۲۴؛ بلوغ الارب، ج ۲، ص۲۲۴.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۱، ص۱۹۴؛ سبلالهدی، ج۴،ص۶۶.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱، ص۷۸۵.
- ↑ جامعالبیان، ج۱، ص۷۸۷؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص۲۸۶؛ ج ۳، ص۲۵۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۷۸۶؛ البحر المحیط، ج ۱، ص۵۷۷ ـ ۵۷۸؛ غریب القرآن، ص۳۸۸.
- ↑ تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۱، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲؛ التبیان، ج ۱، ص۴۸۰.
- ↑ غریب القرآن، ص۳۸۸؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص۲۸۲ ـ ۲۸۳؛ جامعالبیان، ج ۱، ص۵۶۵، ۷۸۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص۵۷؛ تاج العروس، ج ۶، ص۷۷، «حنف»؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۷؛ ج ۷۳، ص۶۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۱۰۹.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۴۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۱۴۴.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۴۸۰؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۳۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۵۸۸.
- ↑ النهایه، ج ۱، ص۴۱۵؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۵۸۸، «حنف».
- ↑ تفسیر ابن ابیحاتم، ج ۱، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص۴۰۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۴۷.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص۳۸۳؛ ج ۳، ص۵۰۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۶۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۱۰۹.
- ↑ تفسیر صنعانی، ج ۱، ص۶۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۴۷.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۴۷۹ ـ ۴۸۰.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱، ص۷۸۵ ـ ۷۸۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۳.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۱۵؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ نورالثقلین، ج ۳، ص۴۹۶؛ ج ۴، ص۱۸۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۴۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۲.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص۳۳۹؛ التحقیق، ج ۲، ص۲۹۴ ـ ۲۹۵، «حنف».
- ↑ الطبقات، ج ۸، ص۲۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۲۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۱۴۷؛ التنبیه والاشراف، ص۴، ۱۰۶.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۲، ص۳۱۱؛ لسان العرب، ج ۹، ص۵۸، «حنف».
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص۵۸.
- ↑ بارانی، محمد رضا، مقاله «حنیف»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص ۴۲۳ ـ ۴۲۵
- ↑ الطبقات، ج ۴، ص۲۸۳؛ المنمق، ص۱۵۲؛ البدایة و النهایه، ج ۲، ص۴۱۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص۷۸۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص۲۸۶ ـ ۲۸۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۲۶ ـ ۲۲۷.
- ↑ المفصل، ج ۶، ص۴۵۷ ـ ۴۵۸.
- ↑ المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.
- ↑ المفصل، ج ۶، ص۴۵۳.
- ↑ واژههای دخیل، ص۱۸۲ ـ ۱۸۳.
- ↑ «بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.
- ↑ ﴿وَقَالُوا۟ كُونُوا۟ هُودًا أَوْ نَصَـٰرَىٰ تَهْتَدُوا۟ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَٰهِـۧمَ حَنِيفًۭا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلْمُشْرِكِينَ﴾ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵؛ ﴿مَا كَانَ إِبْرَٰهِيمُ يَهُودِيًّۭا وَلَا نَصْرَانِيًّۭا وَلَـٰكِن كَانَ حَنِيفًۭا مُّسْلِمًۭا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلْمُشْرِكِينَ﴾ «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
- ↑ سیره رسول اللّه، ص۷۹؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص۴۰۳.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۵۳۳ - ۵۳۴.
- ↑ بارانی، محمد رضا، مقاله «حنیف»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص ۴۲۵ ـ ۴۲۶.