سیره علمی امام باقر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام باقر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==امام باقر{{ع}} و عناصر تشکیلدهنده گروه صالحان== ===عقیده سالم=== در گرداب حوادث و موضعگیریهای متباین و متناقضی که در اثر تعدّد جریانات فکری و عقیدت...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = امام باقر | | موضوع مرتبط = سیره امام باقر | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
[[رده:امام باقر]] | [[رده:امام باقر]] | ||
[[رده:سیره امام باقر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۴
امام باقر(ع) و عناصر تشکیلدهنده گروه صالحان
عقیده سالم
در گرداب حوادث و موضعگیریهای متباین و متناقضی که در اثر تعدّد جریانات فکری و عقیدتی بهوجود آمده و اندیشه بسیاری از مسلمانان را دچار اضطراب کرده، آنان را از درک اصول عقاید سالم دور نموده بود امام باقر(ع) نقش بزرگی در بیان اعتقادات سالم برای افراد گروه صالحی که خود پایهگذار آن بود ایفا نمود. تا آنان هم به نوبه خود بتوانند نقش خود را در اصلاح مفاهیم و افکار و انتشار عقیده اهل بیت(ع) در میان اقشار مختلف جامعه با سطوح فکری مختلف ایفا نمایند. امام(ع) پایههای فکری توحید را برای همگان بیان نموده است. از حریز بن عبدالله و عبدالله بن مسکان روایت شده است که گفتند: امام باقر(ع) فرموده است: «لَا يَكُونُ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعَةِ: بِمَشِيَّةٍ، وَ إِرَادَةٍ، وَ قَدَرٍ، وَ قَضَاءٍ، وَ إِذْنٍ، وَ كِتَابٍ، وَ أَجَلٍ، فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَقْدِرُ عَلَى نَقْصِ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ فَقَدْ كَفَرَ»؛ هیچ چیزی در زمین و آسمان نیست مگر اینکه تحت سیطره هفت خصلت [یا قانون] میباشد: مشیت، اراده، قدر، قضاء، اذن، کتاب، اجل. پس هرکس گمان داشته باشد که میتواند یکی از این هفت خصلت را نقض نماید، کافر شده است[۱]. امام باقر(ع) بهعنوان وجه افتراق عقیده اهل بیت(ع) از عقاید دیگر، حقیقت توحید را برای همگان آشکار کرده و فرموده است: «لَمْ تَرَهُ الْأَبْصَارُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ، وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ، لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ، مَعْرُوفٌ بِالْآيَاتِ، مَنْعُوتٌ بِالْعَلَامَاتِ، لَا يَجُورُ فِي قَضِيَّتِهِ، بَانَ مِنَ الْأَشْيَاءِ وَ بَانَتِ الْأَشْيَاءُ مِنْهُ»؛ خداوند را هیچ چشمی به صورت مشاهده آشکار نمیبیند. امّا دلها و اندیشههای مردم با حقیقت و نور ایمان خدا را میبینند. خداوند با حواسّ بشری ادراک نمیشود و با معیارهای عقلی به قیاس درنمیآید. بلکه خداوند با آیات و نشانههایش شناختهشده و با علامتهایی که خود قرار داده است موصوف میگردد. او همان کسی است که در حکمش بیداد راه نداد. او از همه چیزها مجزّا و همه چیزها نیز از وی مجزّا میباشند[۲].
امام باقر(ع) همچنین در ضمن نهی از تفکر و بحث درباره ذات خداوندی و نظریات و مفاهیمی که در این زمینه ارائه میشود، حدود توصیف خداوند را مشخّص نموده است. آن حضرت فرمودهاند: «تَكَلَّمُوا فِيمَا دُونَ الْعَرْشِ، وَ لَا تَكَلَّمُوا فِيمَا فَوْقَ الْعَرْشِ، فَإِنَّ قَوْماً تَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ فَتَاهُوا»؛ درباره هرچیزی بحث و گفتوگو کنید، امّا وقتی به عرش (یعنی امور مربوط به ذات خداوند متعال) رسیدید، دست از گفتوگو بردارید. درباره آنچه بالاتر از عرش است، تکلّم و بحث نکنید؛ زیرا آنان که درباره ذات خداوند به بحث پرداختهاند متحیر و سرگردان شدهاند[۳]. امام باقر(ع) همچنین دو معیار ایمان و اسلام را اینگونه توضیح دادهاند که: «الْإِيمَانُ إِقْرَارٌ وَ عَمَلٌ، وَ الْإِسْلَامُ إِقْرَارٌ بِلَا عَمَلٍ»؛ ایمان، عبارت از اقرار به همراه عمل است. امّا اسلام اقراری است که به همراه آن عملی نیست[۴]. آن حضرت همچنین فرمودهاند: «الْإِيمَانُ مَا كَانَ فِي الْقَلْبِ، وَ الْإِسْلَامُ مَا عَلَيْهِ التَّنَاكُحُ وَ التَّوَارُثُ وَ حُقِنَتْ بِهِ الدِّمَاءُ، وَ الْإِيمَانُ يَشْرَكُ الْإِسْلَامَ، وَ الْإِسْلَامُ لَا يَشْرَكُ الْإِيمَانَ»؛ ایمان آن اعتقادی است که در قلب انسان جایگزین شده است. امّا اسلام آن است که احکام ظاهری همچون ازدواج و میراث و حفظ خونهای مردم بهوسیله آن انجام میشود. ایمان با اسلام اشتراک دارد امّا اسلام با ایمان اشتراک ندارد[۵].
آن حضرت پس از بیان اصل اساسی توحید، اصل اساسی دیگری از اصول عقاید اسلامی را که بعد از اصل توحید از مهمترین اصول بهشمار میرود برای امّت بیان داشتهاند که همان اصل ولایت و امامتی که از جانب خداوند برای امّت قرار داده شده است باشد؛ چراکه ولی و امام به نیابت از خداوند نقش حجّت بر مردمان را بازی مینماید. امام باقر(ع) در روایتی عاقبت کسانی را که زیر بار ولایت ولیامر منصوب از جانب خدا نرفتهاند را بیان نموده و فرمودهاند: اگر کسی با اعتقاد به دین خداوند را با سختترین عبادتها بندگی و فرمانبرداری نماید، امّا ولایت امام عادلی را که از جانب خداوند منصوبشده قبول نداشته باشد، سعی او در نظر خداوند مقبول نبوده و او گمراه و متحیر است. مثل او، مثل گوسفندی است که چوپانی ندارد و از گلّه و چوپان خود جدا مانده است. او به این سو و آنسو میرود و روز خود را به شب میرساند، امّا هنگامی که شب شد چشمش به گلّهای میافتد که به همراه چوپان در راه حرکت است. این گوسفند به سوی آنها میرود و شب را در میان آنها در حالت تحیر به صبح میرساند و به دنبال گلّه و چوپان خود میگردد. باز ممکن است فردا به گروه دیگری از گلّه گوسفندان برخورد کند و به میان آنها برود. امّا چوپان بانگ بر میآورد که به گلّه خود بپیوند؛ چراکه تو گم شده و متحیری و چوپان و گلّه خود را گم کردهای. پس او متوحّش و متحیر بدون هیچ چوپانی که او را به چراگاهش راهنمایی کرده و به خانهاش برگرداند باقی میماند. در چنین حالتی است که گرگ شکار او را غنیمت شمرده و او را میخورد. ای محمد بن مسلم، هرکس از افراد این امّت امامی را که از جانب خداوند به عدالت منصوب شده نشناسد، همچون آن گوسفند متحیر و گمراه خواهد شد و اگر در این حالت بمیرد، به مرگ کفر و نفاق مرده است. ای محمّد بن مسلم، بدانکه تنها ائمّه حقّ و پیروان آنها، بر دین خداوند ثابت و استوارند[۶].
امام باقر(ع) همچنین در روایتی حدود ولایت اهل بیت(ع) و حدود شفاعت آنان را بیان نموده فرمودهاند: ای جابر، به خدا سوگند کسی جز با عبادت و فرمانبرداری به خداوند تبارک و تعالی نزدیک نمیشود، و ما برای هیچکس برائت از آتش دوزخ را تضمین نمیکنیم و کسی نیز بر خداوند حجّتی ندارد. هرکس مطیع و فرمانبردار خداوند باشد، او ولی ماست و هرکس خداوند را معصیت کند او دشمن ما هم هست، و جز با عمل و پرهیزگاری، کسی به ولایت ما نخواهد رسید[۷]. آن حضرت اتباع و پیروان خود را از تأثیر گرفتن از افکار و اعتقادات غالیان (کسانی که درباره اهل بیت(ع) غلو و زیادهروی میکنند) بسیار بر حذر میداشته است؛ چراکه این افکار و اعتقادات با روح اعتقاد توحیدی و روش عقیدتی اهل بیت(ع) مخالف بوده است.[۸].
مرجعیت اهل بیت(ع)
راهوروش واقعی زندگی انسان با همه تشکیلات، مؤسّسات، ارزشها، اخلاق، آداب، عبادات و شعائر آن در شیوه زندگی اسلامی خلاصه میشود، و این شیوه همچون هر مبنای نظری، برای تحقّق در جهان واقع نیاز به الگویی دارد که آن را در جهان واقع بهوجود آورد و مردم نیز به آن الگو اقتدا نموده و در راه پیاده کردن این نظام گامی به جلو بردارند. به همین جهت بود که امام باقر(ع) بر ضرورت وجود پیشوایانی تأکید میورزید که سخن از کتاب و سنّت میگفتند. آنان اهل بیت(ع) بودند و این ویژگی آنان را از دیگرانی که از راه مستقیم دور افتاده و به دنبال هواهای نفسانی، مصالح شخصی و خدمت به حکام و سلاطین بوده و آنان را از قیود عقیده و شریعت آزاد مینمودند متمایز میکرد. تأکید امام باقر(ع) را بر ولایت بهعنوان یکی از مهمترین ارکان اسلام میتوان در این روایت شریف به وضوح دید: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ: عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ، وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»؛ اسلام بر پنج پایه استوار گردیده است: نماز، زکات، روزه، حجّ و ولایت، و آنچنان که در رابطه با ولایت تأکید شده است، درباره چهار رکن دیگر تأکید نشده است[۹].
که این روایت را در روایت دیگر اینگونه توضیح داده که مراد از ولایت، همان ولایت اهل بیت(ع) است[۱۰]. امام باقر(ع) همچنین احادیث شریف بسیاری از جدّ بزرگوار خود رسول اکرم نقل نموده است که بر ولایت اهل بیت(ع) و مرجعیت آنان در میان امّت تأکید کرده است. دستهای از این روایات نظر مردمان را به ولایت اوّلین امام از پیشوایان دوازدهگانه، یعنی حضرت امام علی بن ابی طالب(ع) جلب مینماید و این ولایت را در دوستی و محبّت و علقه عاطفی میان آنان و آن حضرت به ظهور میرساند. آنجا که پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ قَدْ خَلَصَ وُدِّي إِلَى قَلْبِهِ، وَ مَا خَلَصَ وُدِّي إِلَى قَلْبِ أَحَدٍ إِلَّا وَ قَدْ خَلَصَ وُدُّ عَلِيٍّ إِلَى قَلْبِهِ، كَذَبَ يَا عَلِيُّ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُكَ»؛ هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه محبّت خالصی از من در دل او موجود میباشد، و محبّت من در قلب کسی داخل نمیشود مگر اینکه محبّت علی در قلب او داخل میشود، ای علی، هرکس گمان کند مرا دوست میدارد امّا تو را دشمن بدارد دروغ گفته است[۱۱]. امام باقر(ع) آیاتی را که در قرآن شریف در حقّ اهل بیت(ع) نازلشده دقیقا تفسیر نموده و مراد از آن آیات را به شکل دقیقی بیان فرمودهاند که همان مرجعیت اهل بیت(ع) در همه شئون زندگی فکری، عاطفی، و رفتاری مردم میباشد.
آن حضرت در قول خداوند متعال: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۲] اینگونه تفسیر فرموده است که: «مراد از اهل ذکر ما هستیم». و همچنین در تفسیر این آیه: ﴿لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾[۱۳]، فرموده است: آن افراد ما هستیم. همچنین در تفسیر کلام خداوند متعال: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا﴾[۱۴]، فرموده است: مراد از امّت وسط در این آیه ما اهل بیت میباشیم. امام باقر(ع) در تفسیر قول خداوند متعال در قرآن شریف: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۱۵]، فرموده است: مراد خداوند متعال در این آیه این است که به همراه آل محمّد باشید[۱۶].
حال به نقل بعضی از احادیثی که امام باقر(ع) از جدّ بزرگوار خود حضرت رسول اکرم(ص) در رابطه با ولایت اهل بیت(ع) و مرجعیت آنان برای امّت نقل فرمودهاند میپردازیم. از آن جمله است روایت شریف نبوی که: من فرستاده خدا به سوی همه مردم هستم. امّا خداوند بعد از من از میان اهل بیت من برای مردم پیشوایانی قرار خواهد داد که آنان در میان مردم بهپا میخیزند، امّا مردم آنان را تکذیب نموده و پیشوایان کفر و گمراهی و پیروانشان بر آنان ستم روا میدارند، بدانید هرکس آنان را دوست بدارد، به ولایت آنان درآید، از آنان تبعیت نموده و آنان را تصدیق نماید، از من است و با من خواهد بود و در روز قیامت مرا ملاقات خواهد نمود، و بدانید که هرکس بر آنان ستم روا دارد یا به ستمکنندگان به آنها کمک و یاری نماید و ایشان را تکذیب نماید، چنین کسی از من نبوده و به همراه من نیز نخواهد بود، بلکه من از او بیزار هستم[۱۷].
امام باقر(ع) همگان را به بازگشت به قرآن و سنّت ترغیب و تشویق نموده و تأکید داشتند که اهل بیت(ع) بهعنوان کسانی که سنّتشان در امتداد سنّت شریف نبوی است و به این اعتبار که داناترین مردم به قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم(ص) میباشند در جامعه دارای مقام مرجعیت هستند؛ چراکه آنان خاندان وحی و رسالت بوده و به مسائل درون این بیت آگاهی و شناخت بیشتری از دیگران دارند.[۱۸].
ویژگیهای پیروی از اهل بیت(ع)
امام باقر(ع) همچنین ویژگیهای انسان شیعی را چنین توضیح دادهاند که یک فرد شیعه پیرو ولایت و تابع اهل بیت(ع) میباشد و بدینوسیله آنان را از کسانی که به دروغ شعار دوستی، ولایت و پیروی از اهل بیت سر میدادند، جدا و متمایز نمودند. آن حضرت در این رابطه فرمودهاند: به خدا سوگند جز کسانی که پرهیزگاری پیشه کرده از خدا بترسند و او را اطاعت و بندگی نمایند، کسی شایستگی شیعه ما بودن را ندارد[۱۹]. آن حضرت همچنین فرمودهاند: بسیاری مذاهب و راهوروشها شما را متحیر نسازد. به خدا سوگند که جز کسانی که از خداوند متعال پیروی و تبعیت نمایند، کس دیگر شیعه ما نیست[۲۰]. امام باقر(ع) ویژگیهای رفتاری گروه صالح را درباره ارتباط با همدیگر و یا روابط آنان با دیگران به صورتی آشکار بیان داشتهاند: «إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ(ع) الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا، الْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا، الْمُتَزَاوِرُونَ لِإِحْيَاءِ أَمْرِنَا، الَّذِينَ إِذَا غَضِبُوا لَمْ يَظْلِمُوا، وَ إِذَا رَضُوا لَمْ يُسْرِفُوا، بَرَكَةٌ عَلَى مَنْ جَاوَرُوا، سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا»؛ همانا شیعیان علی کسانی هستند که در راه ولایت ما از خودگذشتگی میکنند. آنان در راه مودّت ما به یکدیگر عشق میورزند. آنان برای زنده کردن امر ما با یکدیگر ملاقات مینمایند.
آنان چناناند که اگر خشمگین شدند ستم روا نمیدارند و اگر خشنود شدند دست به زیادهروی نمیزنند، با هرکس همنشین و مجاور شوند برای او باعث خیر و برکت هستند و با هرکس آمیزش و اختلاط نمایند با خود سلامت و امنیت به همراه میآورند[۲۱]. امام باقر(ع) همچنین در این رابطه فرمودهاند: تنها کسی شیعه علی است که صدایش از گوشش و کینهاش از محدوده بدنش فراتر نرود. هیچگاه دشمن ما را مدح نکند و با کسانی که کینه ما را به دل دارند ارتباط برقرار نسازد و با کسانی که از ما عیبجویی مینمایند نشست و برخاست نکند[۲۲].
آن حضرت همچنین فرمودهاند: تنها کسانی شیعه علی هستند که از زمره بردباران و دانشمندان باشند. آنان کسانی هستند که لبانی خشک داشته و از صورت و چهره آنان زهد و بیاعتنائی به دنیا نمودار است[۲۳]. آن حضرت همچنین فرمودهاند: مؤمن کسی است که اگر خشنود شد خشنودیش او را در گناه و باطل داخل نکند و اگر غضبناک گردید، غضبش او را از گفتن حقّ بازندارد. مؤمن کسی است که اگر قدرت پیدا کرد، قدرتش او را به سمت تجاوز به آنچه در آن حقّی ندارد نکشاند[۲۴].
امام باقر(ع) همچنین برای کسانی که میخواستند صحّت وابستگی خود را به گروه صالحان و یاران آن حضرت به اثبات برسانند بیان معیار نمودهاند که یکی از این معیارها عرضه انسان بر کتاب خدا میباشد. آن حضرت در این رابطه فرمودهاند: ای جابر، بدانکه تو هرگز ولی ما به حساب نمیآیی مگر اینکه به این حالت نفسانی رسیده باشی که اگر تمام اهل شهر و دیارت بر تو گرد آیند و بگویند تو آدم بدی هستی، گفته آنان تو را غمگین نسازد و اگر همه آنان بر تو گرد آیند و بگویند تو انسان صالحی هستی، این مسأله باعث خوشحالی و غرور تو نشود. امّا خود را بر کتاب خدا عرضه کن. اگر تو در راهی که خداوند در کتاب خود بیان فرموده راه میپیمایی و خود را در مواردی که خداوند متعال در کتاب خود بندگان را از پیروی آن نهی فرموده بازمیداری، و در آنچه را که خداوند امر در رغبت کرده راغب و از آنچه خداوند بندگانش را از آن ترسانیده ترسان و خوفناک هستی، استوار باش که تو را بشارت باد. و چون به این درجه رسیدی، بدانکه هرچه مردم درباره تو بگویند آسیبی به تو نمیرساند. امّا اگر عمل و زندگی تو با قرآن کریم مغایرت داشت، پس دیگرچه چیز تو فریفتهات کرده است؟![۲۵]. از دیگر مشخّصاتی که باعث تمیز افراد گروه درستکاران از دیگران میگردد التزام آنها به اصول و ارزشهای قرآن کریم در عرصههای مختلف زندگی اسلامی مانند عبادت، ارتباط با خدا و ارتباطات اجتماعی میباشد. امام باقر(ع) چنانکه گذشت به صورت واضحی به بیان این مطلب پرداختهاند. آن حضرت فرمودهاند: ای جابر، به خدا سوگند از شیعیان ما نیست مگر کسی که پرهیزگاری پیشه نموده و از خداوند متعال اطاعت نماید. ای جابر، شیعیان ما هیچگاه جز به تواضع، خشوع، امانتداری، بسیاری ذکر خدا و بسیاری نماز و روزه، نیکویی به پدر و مادر، احساس مسئولیت در برابر همسایگان فقیر و تهیدستان، نامداران، یتیمان، همچنین راستگوئی، تلاوت قرآن، و بازداشتن زبان خود از مردم جز در راه خیر شناخته نشدهاند. شیعیان ما آناناند که در میان قوم و عشیره خود همواره امین همگان هستند[۲۶].[۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ محاسن، ص۲۴۴.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۸۱.
- ↑ محاسن، ص۲۳۸.
- ↑ تحف العقول، ص۲۱۷.
- ↑ تحف العقول، ص۲۱۸.
- ↑ محاسن، ص۹۲- ۹۳.
- ↑ کافى، ج۲، ص۷۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۰۷.
- ↑ کافى، ج۲، ص۱۸.
- ↑ خصال، ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ محاسن، ص۱۵۱.
- ↑ «اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ «تا گواه بر مردم باشید» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ مناقب آل ابى طالب، ج۴، ص۱۹۴، ۱۹۵.
- ↑ محاسن، ص۱۵۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۱۱.
- ↑ کافى، ج۲، ص۷۴.
- ↑ کافى، ج۲، ص۷۳.
- ↑ تحف العقول، ص۲۲۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۶۵، ص۱۶۸.
- ↑ بحار الانوار، ج۶۵، ص۱۸۹.
- ↑ کافى، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ تحف العقول، ص۲۰۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱، ص۴۶۰.
- ↑ کافى، ج۲، ص۷۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۱۴.