فرجام شیطان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۸: خط ۵۸:
::::::[[علامه]] در پاسخ به این دیدگاه می‌‌گوید: اینکه این [[مفسر]] می‌‌گوید هر دو روز (یوم [[وقت معلوم]] و یوم یبعثون) به یک معنا است، فاسد است؛ زیرا برخلاف سیاق و ظاهر [[آیات]] مورد بحث است. استدلالی که به [[آیات]] [[سوره اعراف]] نموده است نیز ناتمام می‌باشد، زیرا بر اساس منطق [[قرآن]] که بعضی از آن بعضی دیگر را معنا می‌‌کند، همواره مطلقات قران بر مقیداتش حمل می‌‌شود؛ لذا اگر چه مطلب در [[سوره اعراف]] مطلق آمده است، ولی [[آیه]] مورد بحث و همچنین [[آیات]] ۸۰ و ۸۱ سوره ص<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}، فرمود: همانا تو از مهلت داده شدگانی؛ تا روز وقت معلوم.</ref> آن را قید می‌‌زند<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹.</ref>.  
::::::[[علامه]] در پاسخ به این دیدگاه می‌‌گوید: اینکه این [[مفسر]] می‌‌گوید هر دو روز (یوم [[وقت معلوم]] و یوم یبعثون) به یک معنا است، فاسد است؛ زیرا برخلاف سیاق و ظاهر [[آیات]] مورد بحث است. استدلالی که به [[آیات]] [[سوره اعراف]] نموده است نیز ناتمام می‌باشد، زیرا بر اساس منطق [[قرآن]] که بعضی از آن بعضی دیگر را معنا می‌‌کند، همواره مطلقات قران بر مقیداتش حمل می‌‌شود؛ لذا اگر چه مطلب در [[سوره اعراف]] مطلق آمده است، ولی [[آیه]] مورد بحث و همچنین [[آیات]] ۸۰ و ۸۱ سوره ص<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}، فرمود: همانا تو از مهلت داده شدگانی؛ تا روز وقت معلوم.</ref> آن را قید می‌‌زند<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹.</ref>.  
::::::'''دیدگاه اکثر [[مفسرین]] و نقد آن''': بسیاری از [[مفسرین]] [[معتقد]] هستند که مراد از «[[وقت معلوم]]» زمان نفخ صور اول باشد<ref>علامه در المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ تصریح می‌کند که بسیاری از مفسرین این دیدگاه را پذیرفته‌‌اند.</ref>. این نظریه در اصل برخاسته از کلامی منسوب به [[ابن عباس]] است که وی گفته است: منظور از یوم در {{متن قرآن|يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} آخرین روز [[تکلیف]] است، که همان روز نفخ اول است که تمامی خلایق می‌‌میرند<ref>مجمع البیان، جلد ۶، صفحه ۳۳۷.</ref>.
::::::'''دیدگاه اکثر [[مفسرین]] و نقد آن''': بسیاری از [[مفسرین]] [[معتقد]] هستند که مراد از «[[وقت معلوم]]» زمان نفخ صور اول باشد<ref>علامه در المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ تصریح می‌کند که بسیاری از مفسرین این دیدگاه را پذیرفته‌‌اند.</ref>. این نظریه در اصل برخاسته از کلامی منسوب به [[ابن عباس]] است که وی گفته است: منظور از یوم در {{متن قرآن|يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}} آخرین روز [[تکلیف]] است، که همان روز نفخ اول است که تمامی خلایق می‌‌میرند<ref>مجمع البیان، جلد ۶، صفحه ۳۳۷.</ref>.
::::::از نگاه [[مرحوم علامه]] علت اینکه [[ابن عباس]] چنین نظری دارد این است که [[شیطان]] نیز تا روزی به کار خود ادامه می‌‌دهد که [[تکلیف]] و درنتیجه [[مخالفت]] و [[معصیت]] وجود داشته باشد؛ و قهرا چنین روزی با روز نفخ اول منطبق می‌‌گردد. پس «یوم [[وقت معلوم]]» که ###[[313]]### تا آن‌‌روز [[ابلیس]] را مهلت داده همان روز نفخ اول است، و میان نفخه اول و دوم که همه را زنده می‌‌کند، چهارصد و یا [[چهل]] سال (به [[اختلاف روایات]]) فاصله هست، و تفاوت میان آنچه که [[ابلیس]] خواسته و آنچه که [[خدا]] [[اجابت]] فرموده، همین چند سال است.  
::::::از نگاه [[مرحوم علامه]] علت اینکه [[ابن عباس]] چنین نظری دارد این است که [[شیطان]] نیز تا روزی به کار خود ادامه می‌‌دهد که [[تکلیف]] و درنتیجه [[مخالفت]] و [[معصیت]] وجود داشته باشد؛ و قهرا چنین روزی با روز نفخ اول منطبق می‌‌گردد. پس «یوم [[وقت معلوم]]» که [[خدا]] تا آن‌‌روز [[ابلیس]] را مهلت داده همان روز نفخ اول است، و میان نفخه اول و دوم که همه را زنده می‌‌کند، چهارصد و یا [[چهل]] سال (به [[اختلاف روایات]]) فاصله هست، و تفاوت میان آنچه که [[ابلیس]] خواسته و آنچه که [[خدا]] [[اجابت]] فرموده، همین چند سال است.  
::::::[[علامه]] پس از [[تبیین]] این دیدگاه، بیان می‌کند که این نظریه به خودی خود وجه خوبی است، اما عیبی که دارد این است که ادعای اینکه تا [[تکلیف]] است [[مخالفت]] و [[معصیت]] تصور دارد، مقدمه‌‌ای است که نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی برای آن وجود دارد؛ برای این که بیشتر اعتماد [[مفسرین]] در این ادعا به [[آیات]] و روایاتی است که هر [[کفر]] و فسخ موجود در نوع [[آدمی]] را مستند به اغوای [[ابلیس]] و [[وسوسه]] او می‌داند، مانند [[آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ}}<ref>«ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟» یس: ۶۰.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ...}}<ref>«و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت». ابراهیم: ۲۲.</ref> و [[آیات]] دیگری که مقتضای آنها این است که تا [[تکلیف]] باشد [[ابلیس]] هم هست، و [[تکلیف]] هم باقی است تا [[آدمی]] باقی باشد، و از اینجا نتیجه بالا را گرفتند.  
::::::[[علامه]] پس از [[تبیین]] این دیدگاه، بیان می‌کند که این نظریه به خودی خود وجه خوبی است، اما عیبی که دارد این است که ادعای اینکه تا [[تکلیف]] است [[مخالفت]] و [[معصیت]] تصور دارد، مقدمه‌‌ای است که نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی برای آن وجود دارد؛ برای این که بیشتر اعتماد [[مفسرین]] در این ادعا به [[آیات]] و روایاتی است که هر [[کفر]] و فسخ موجود در نوع [[آدمی]] را مستند به اغوای [[ابلیس]] و [[وسوسه]] او می‌داند، مانند [[آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ}}<ref>«ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟» یس: ۶۰.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ...}}<ref>«و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت». ابراهیم: ۲۲.</ref> و [[آیات]] دیگری که مقتضای آنها این است که تا [[تکلیف]] باشد [[ابلیس]] هم هست، و [[تکلیف]] هم باقی است تا [[آدمی]] باقی باشد، و از اینجا نتیجه بالا را گرفتند.  
::::::ایشان در ادامه توضیح می‌دهد که در اصل استناد [[معصیت]] [[آدمیان]] به اغوای [[شیطان]]، و استفاده شدن آن از [[آیات]] و [[روایات]]، حرفی نیست، چیزی که هست این [[آیات]] و [[روایت]] تنها اقتضا دارند که تا [[معصیت]] و [[گمراهی]] در [[زمین]] باشد [[ابلیس]] هم هست، نه اینکه تا [[تکلیف]] هست [[ابلیس]] هم باشد، چون دلیلی نداریم که ملازمه میان وجود [[معصیت]] و وجود [[تکلیف]] را اثبات کند؛ بلکه [[دلیل عقلی]] و [[نقلی]] [[قائم]] است بر این که [[بشر]] به سوی [[سعادت]] سیر نموده و این نوع به زودی به کمال [[سعادت]] خود می‌‌رسد و مجتمع انسانی از [[گناه]] و شر رهایی یافته، به خیر و [[صلاح]] [[خالص]] می‌‌رسد، به طوری که در روی [[زمین]] جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌شود و بساط [[کفر]] و فسوق برچیده می‌گردد، و زندگی نیکو گشته، مرض‌‌های درونی و وساوس قلبی ازمیان می‌رود. ایشان در ادامه نتیجه‌‌گیری نموده و می‌گوید: پس دلیلی که [[مفسرین]] به آن استناد جستند این دلالت را دارد که «روز [[وقت معلوم]]» که سرآمد مهلت [[ابلیس]] است، روز [[اصلاح]] آسمانی [[جامعه بشری]] است که ریشه [[فساد]] به کلی [[کنده]] می‌‌شود و جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌گردد؛ نه روز [[مرگ]] عمومی [[بشر]] با نفخه اول<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ و ۱۶۱.</ref>.  
::::::ایشان در ادامه توضیح می‌دهد که در اصل استناد [[معصیت]] [[آدمیان]] به اغوای [[شیطان]]، و استفاده شدن آن از [[آیات]] و [[روایات]]، حرفی نیست، چیزی که هست این [[آیات]] و [[روایت]] تنها اقتضا دارند که تا [[معصیت]] و [[گمراهی]] در [[زمین]] باشد [[ابلیس]] هم هست، نه اینکه تا [[تکلیف]] هست [[ابلیس]] هم باشد، چون دلیلی نداریم که ملازمه میان وجود [[معصیت]] و وجود [[تکلیف]] را اثبات کند؛ بلکه [[دلیل عقلی]] و [[نقلی]] [[قائم]] است بر این که [[بشر]] به سوی [[سعادت]] سیر نموده و این نوع به زودی به کمال [[سعادت]] خود می‌‌رسد و مجتمع انسانی از [[گناه]] و شر رهایی یافته، به خیر و [[صلاح]] [[خالص]] می‌‌رسد، به طوری که در روی [[زمین]] جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌شود و بساط [[کفر]] و فسوق برچیده می‌گردد، و زندگی نیکو گشته، مرض‌‌های درونی و وساوس قلبی ازمیان می‌رود. ایشان در ادامه نتیجه‌‌گیری نموده و می‌گوید: پس دلیلی که [[مفسرین]] به آن استناد جستند این دلالت را دارد که «روز [[وقت معلوم]]» که سرآمد مهلت [[ابلیس]] است، روز [[اصلاح]] آسمانی [[جامعه بشری]] است که ریشه [[فساد]] به کلی [[کنده]] می‌‌شود و جز [[خدا]] کسی [[پرستش]] نمی‌‌گردد؛ نه روز [[مرگ]] عمومی [[بشر]] با نفخه اول<ref>المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ و ۱۶۱.</ref>.  

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۲۲

الگو:پرسش غیرنهایی

فرجام شیطان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

فرجام شیطان چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آیا شیطان در آن عصر می‌میرد یا به سلطه خود ادامه می‌دهد؟

پاسخ نخست

سید محمد صدر
آیت‌ الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ پس از ظهور» در این‌باره گفته‌ است:
«برای درک این موضوع دو دیدگاه را بررسی می‌نماییم که هر کدام به تنهایی می‌تواند مقصود روایت باشد:
  • دیدگاه نخست: برداشت صریح و غیر تأویلی از این رویداد شگفت‌انگیز. ابلیس مخلوقی با شخصیتی شناخته شده است. او پس از سرپیچی از فرمان پروردگار، منبع شر و بدی و گناه برای آدم و فرزندان او گردید. او در آن زمان از پروردگار درخواست کرد عمری طولانی بیابد و خداوند خواسته او را بر آورده ساخت. از این رو هر کفر و انحراف و سرکشی در بین بشریت به ابلیس یا شیطان نسبت داده می‌شود. او عمر طولانی تا روز قیامت‌ (ع)[۱] فرمود: در حقیقت، تو از مهلت‌یافتگانی، تا روز معین معلوم‌ روز معین معلوم، همان روز ظهور و تأسیس دولت جهانی است که حضرت بقیة الله (ع) کمر به قتل شیطان می‌بندد و بشریت، جهانی بدون شیطان را تجربه خواهد کرد. در نتیجه تربیت انسان ساده‌تر و تکاملش سریعتر خواهد شد و چه بسا چند برابر سریع‌تر از زمانی خواهد شد که شیطان زنده بود و مکر می‌بافت. پیروی از ابلیس و همسویی با او از آغاز زندگی بشر تا عصر پیش از ظهور محکی برای آزمایش انسان‌ها بوده است، اما در عصر پس از ظهور چنین نخواهد بود، زیرا همان طور که دانستیم بین روش‌ها و نتایج دو برنامه کلی الهی برای پیش از ظهور و پس از آن، تفاوت‌های اساسی وجود دارد. این دیدگاه و دیدگاه بعدی با چشم‌پوشی از برخی ملاحظات فرعی و جانبی در مورد مضمون خبری که در این خصوص آوردیم، درست می‌باشد. مهم‌ترین مناقشات و ملاحظاتی که این دیدگاه با آن روبروست عبارت است از اینکه اولا آن‌ روایت، خبری واحد است که برای اثبات تاریخی کافی به نظر نمی‌رسد. ثانیاً مقصود قرآن کریم از "وقت معین معلوم" برای ما ناشناخته است زیرا از ظاهر قرآن استفاده می‌شود که "وقت معین معلوم" زمانی نزدیکتر از روز قیامت می‌باشد ولی "وقت معین معلوم" مشخص نیست و چه بسا مراد از آن روز مرگ ابلیس باشد. گویی خداوند به شیطان گفته است: تو از مهلت‌یافتگانی تا زمانی که مرگت فرا رسد. شاید هم مقصود، روز ظهور امام مهدی (ع) باشد همان طور که در این خبر آمده است و چه بسا منظور از آن، روز پدید آمدن جامعه معصوم باشد و سر انجام اینکه شاید مقصود از آن، اشاره به روی دادن حادثه‌ای طبیعی باشد که به زندگی شیطان خاتمه دهد یا زندگی‌اش را با مشکلی جدی روبرو سازد.از ظاهر قرآن کریم هیچ یک از این احتمالات به طور مشخص بر نمی‌آید و این خبر هم به تنهایی برای اثبات تاریخی کافی نیست، بنابراین نمی‌توان بر درستی دیدگاه نخست پای فشرد.
  • دیدگاه دوم: از کشته شدن ابلیس برداشتی تأویلی و رمزی داشته باشیم و بگوییم کشته شدن ابلیس یعنی کشته شدن او در وجود انسان‌ها به طوری که هر چند خودش هم چنان وجود خارجی دارد ولی به طور کلی اثری از او در رفتار انسان‌ها باقی نخواهد ماند. این وقتی است که دولت عدل جهانی، عوامل زشتی و فساد را از زمین ریشه کن سازد و فضایی از خیر و صلاح را در دل‌ها و اندیشه‌های آدمیان پدید آورد. در این هنگام ابلیس کاری از پیش نمی‌برد و مرده و زنده او دیگر هیچ اهمیتی نخواهد داشت. از آنجا که وجود همه خیرات و نیکی‌ها در میان بشر همگی حاصل تلاش‌ها و آموزه‌های امام مهدی (ع) است، نسبت دادن قتل ابلیس به آن حضرت درست خواهد بود. بنابر روایات او در مسجد کوفه کشته خواهد شد؛ مسجدی که از جمله مراکز مهم شهر کوفه و محل ترویج و نشر تعالیم امام عصر (ع) در جهان می‌باشد. و مطابق روایت، معلوم است که شیطان تا چه مایه از موقعیت ممتاز این مسجد عصبانی خواهد شد و ناله و فریاد خواهد زد. آری سر انجام دل‌های مردم قربانگاه او می‌شود و با شمشیر معنوی امام عصر (ع) کشته خواهد شد.
خاستگاه دیگر این دیدگاه علاوه بر روایات، قرآن کریم می‌باشد؛ زیرا جمعی از آیات به صراحت بیان می‌دارد که وسوسه‌های شیطان همه جا خریدار ندارد و گروهی از مؤمنان بلند مرتبه وجود دارند که شیطان را به آنان راهی نیست و هر کس به آن درجه از ایمان بار یابد، یکسره از وسوسه‌های گمراه‌کننده او رهایی می‌یابد.
سر انجام با تحقق "جامعه معصومابلیس آخرین نفس‌هایش را زده و خواهد مرد و یا از انسان‌ها کاملا جدا خواهد افتاد. حیات ابلیس، حد اکثر تا آغاز تحقق "جامعه معصوم" ادامه خواهد داشت زیرا او یا در آن زمان می‌میرد و یا در زمان زندگی حضرت مهدی (ع) به هلاکت خواهد رسید که در این صورت در زمان تحقق "جامعه معصوم" مرده است و یا آن که حادثه‌ای طبیعی به عمرش خاتمه خواهد داد. البته این‌ مورد، ربطی به ویژگی عصمت در جامعه آن زمان نخواهد داشت زیرا به موجب دیدگاه دوم این ویژگی باعث کشته شدن او و یا جدایی همیشگی‌اش او از انسان‌ها خواهد شد.»[۲].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. سوره ص، آیات ۸۰ و ۸۱.
  2. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۴۹۵، ۴۹۶.
  3. معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ۱۹۸، ح ۱۶۲۱.
  4. بحارالانوار، ج ۵۳، ۴۲، ح ۱۲.
  5. خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۲۹۲.
  6. گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده. فرمود: تو از مهلت یافتگانی، تا روز و وقت معلوم؛ سوره حجر؛ آیات ۳۶ ۳۸.
  7. " يَا وَهْبُ أَ تَحْسَبُ أَنَّهُ يَوْمُ يَبْعَثُ اللَّهُ النَّاسَ لَا وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْظَرَهُ إِلَى يَوْمِ يَبْعَثُ اللَّهُ قَائِمَنَا فَيَأْخُذُ بِنَاصِيَتِهِ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ فَذَلِكَ الْيَوْمُ هُوَ الْوَقْتُ الْمَعْلُومُ"؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۴۲؛ طبری، دلائل الامامه، ص۲۴۰.
  8. نک: صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲، ح۵؛ طبری، دلائل الامامه، ص۲۴۶؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۱۵.
  9. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۰، ص۲۴۴، ح۹۶.
  10. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۱۹۹ - ۲۰۰.
  11. طبری، دلائل الامامة، ص ۲۴۰.
  12. ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲، ح ۵؛ طبری، دلائل الامامة، ص ۲۴۶؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص ۱۵
  13. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۴۴، ح ۹۶
  14. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص: ۳۵۷ - ۳۵۸.
  15. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶.
  16. معجم الملاحم، ۴، ص ۲.
  17. رحیمی، عباس، امید فردا، ص:۶۳.
  18. ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ، شیطان گفت: چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست گمراه می‌‌گردانم؛ آنگاه از جلو رو و پشت سر و از طرف راست و چپ به آنان می‌‌تازم و بیشتر آنها را سپاسگزار نمی‌‌یابی. اعراف: ۱۶ و ۱۷.
  19. حجر: ۳۶.
  20. حجر: ۳۷-۳۸.
  21. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹؛تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، جلد ۴، صفحه ۱۹۴.
  22. «شیطان گفت: مرا تا روز قیامت مهلت بده!» اعراف: ۱۴.
  23. «خداوند فرمود: تو از منظرین هستی». اعراف: ۱۵.
  24. ﴿قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، فرمود: همانا تو از مهلت داده شدگانی؛ تا روز وقت معلوم.
  25. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۹.
  26. علامه در المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ تصریح می‌کند که بسیاری از مفسرین این دیدگاه را پذیرفته‌‌اند.
  27. مجمع البیان، جلد ۶، صفحه ۳۳۷.
  28. «ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟» یس: ۶۰.
  29. «و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت». ابراهیم: ۲۲.
  30. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۶۰ و ۱۶۱.
  31. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.
  32. تفسیر البرهان، جلد ۲، صفحه ۳۴۲، حدیث ۱.
  33. همان، جلد ۲، صفحه ۳۴۳، حدیث ۷؛عیاشی، جلد ۲، صفحه ۲۴۲، حدیث ۱۴.
  34. علامه توضیح می‌دهد که طبق این حدیث پیامبر پیامبر (ص) از رجعت کنندگان خواهد بود. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.
  35. تفسیر قمی، جلد ۱، صفحه ۲۴۵.
  36. المیزان، جلد ۱۲، صفحه ۱۷۵.
  37. ر.ک به: مبحث اول از گفتار دوم در همین فصل.
  38. به نظر می‌رسد می‌توان بین این دو روایت نیز جمع نمود، با این بیان که حضرت مهدی (ع) بر اساس اسلام و به نمایندگی از رسول خدا (ص) و به عنوان جانشین آن حضرت، ابلیس را می‌‌کشد؛ بر این اساس می‌توان کشته شدن شیطان را در عین اسناد به امام به پیامبر نیز اسناد داد. «مولف».
  39. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۲۴۶-۲۵۳.
  40. نشریه موعود، شماره ۲۵، ص ۱۷ (گفت‌وگو با علی کورانی).
  41. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص:۵۸۸.