حدیث ثقلین در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:


==چیستی [[عترت]] و ثقل در [[حدیث ثقلین]]==
==چیستی [[عترت]] و ثقل در [[حدیث ثقلین]]==
*از مهم‌ترین [[ادلۀ روایی]] در مورد [[برتری]] و [[حقانیت اهل بیت]]{{ع}}، [[حدیث صحیح]] و [[متواتر]] ([[ثقلین]]) است که مورد [[پذیرش]] [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵. </ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در این [[حدیث]] فرمودند: «من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و [[ارزشمند]] از خودم به یادگار می‌گذارم یکی [[کتاب خدا]] و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها [[متوسل]] شوید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد»<ref>{{متن حدیث|إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض}}؛‏ بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....</ref>. به [[قرآن]] [[ثقل اکبر]] و به [[عترت پیامبر]] [[ثقل اصغر]] می‌‌گویند، چنانکه در روایتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[کمیل]] فرمودند: «ای [[کمیل]] ما [[ثقل اصغر]] و [[قرآن]] [[ثقل اکبر]] است»<ref>اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی </ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۶۴- ۶۶.</ref>
*از مهم‌ترین [[ادلۀ روایی]] در مورد [[برتری]] و [[حقانیت اهل بیت]]{{ع}}، [[حدیث صحیح]] و [[متواتر]] ([[ثقلین]]) است که مورد [[پذیرش]] [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۵. </ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در این [[حدیث]] فرمودند: «من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و [[ارزشمند]] از خودم به یادگار می‌گذارم یکی [[کتاب خدا]] و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها [[متوسل]] شوید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد»<ref>{{متن حدیث|إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض}}؛‏ بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....</ref>. به [[قرآن]] [[ثقل اکبر]] و به [[عترت پیامبر]] [[ثقل اصغر]] می‌‌گویند، چنانکه در روایتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[کمیل]] فرمودند: «ای [[کمیل]] ما [[ثقل اصغر]] و [[قرآن]] [[ثقل اکبر]] است»<ref>اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی </ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۹ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰؛ [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۶۴- ۶۶.</ref>
*اما مراد از [[عترت]] در این [[حدیث]] بنابر نظر [[اهل]] لغت و شارحان [[حدیث]]، [[اهل بیت]] و اخص [[نزدیکان]] [[پیامبر]]{{صل}} است؛ علاوه بر آنچه از [[اهل]] لغت و [[حدیث]] درباره معنی [[عترت]] [[نقل]] شده، در [[روایات]] نیز کلمۀ [[عترت]] به همین نحو معنا شده است: چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} به [[نقل]] از پدرانشان فرمودند: [[امام علی]]{{ع}} در معنی این [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} که«من دو شیء نفیس در میان شما نهادم [[کتاب خدا]] و عترتم» پرسیدند [[عترت]] چه کسانی هستند؟ فرمود: «من و [[حسن]] و [[حسین]] و [[ائمه]] نه‌گانه که از [[فرزندان حسین]] هستند و نهمین آنها [[مهدی]] و [[قائم]] آنهاست از [[کتاب خدا]] جدا نشوند و [[کتاب خدا]] نیز از آنها جدا نمی‌شود تا آنکه در [[حوض کوثر]] با [[رسول خدا]] [[دیدار]] خواهند کرد»<ref>{{متن حدیث|سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص عَنِ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ}}؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰. </ref>. همچنین [[مأمون عباسی]] در [[مجلسی]] که [[دانشمندان]] [[عراق]] و [[خراسان]] را در آن جمع شده بودند از [[امام رضا]]{{ع}} سوال کرد: [[عترت]] چه کسانی هستند؟ [[امام]]{{ع}} در پاسخ فرمودند: «[[عترت]] کسانی هستند که وصفشان در [[قرآن]] این چنین آمده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه 33.</ref> و در ادامه در [[وصف]] [[عترت]] فرمودند: [[رسول خدا]] فرمود: من دو چیز گران بها را بعد از خودم به یادگار می‌‌گذارم آن دو چیز [[کتاب خدا]] و [[عترت]] من است آن دو به هیچ عنوان از هم جدا  نشده تا اینکه در [[حوض کوثر]] بر من وارد می‌‌شوند پس ببینم با این دو ثقل چگونه [[رفتار]] خواهید کرد ای [[مردم]] بدانید که شما از آنان عالم‌تر نیستید بلکه آنان نسبت به شما [[اعلمیت]] دارند»<ref>.{{متن حدیث|الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ‏ ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴾ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونَ فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ}}؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۹. </ref>.
*اما مراد از [[عترت]] در این [[حدیث]] بنابر نظر [[اهل]] لغت و شارحان [[حدیث]]، [[اهل بیت]] و اخص [[نزدیکان]] [[پیامبر]]{{صل}} است؛ علاوه بر آنچه از [[اهل]] لغت و [[حدیث]] درباره معنی [[عترت]] [[نقل]] شده، در [[روایات]] نیز کلمۀ [[عترت]] به همین نحو معنا شده است: چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} به [[نقل]] از پدرانشان فرمودند: [[امام علی]]{{ع}} در معنی این [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} که«من دو شیء نفیس در میان شما نهادم [[کتاب خدا]] و عترتم» پرسیدند [[عترت]] چه کسانی هستند؟ فرمود: «من و [[حسن]] و [[حسین]] و [[ائمه]] نه‌گانه که از [[فرزندان حسین]] هستند و نهمین آنها [[مهدی]] و [[قائم]] آنهاست از [[کتاب خدا]] جدا نشوند و [[کتاب خدا]] نیز از آنها جدا نمی‌شود تا آنکه در [[حوض کوثر]] با [[رسول خدا]] [[دیدار]] خواهند کرد»<ref>{{متن حدیث|سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص عَنِ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ}}؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰. </ref>. همچنین [[مأمون عباسی]] در [[مجلسی]] که [[دانشمندان]] [[عراق]] و [[خراسان]] را در آن جمع شده بودند از [[امام رضا]]{{ع}} سوال کرد: [[عترت]] چه کسانی هستند؟ [[امام]]{{ع}} در پاسخ فرمودند: «[[عترت]] کسانی هستند که وصفشان در [[قرآن]] این چنین آمده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه 33.</ref> و در ادامه در [[وصف]] [[عترت]] فرمودند: [[رسول خدا]] فرمود: من دو چیز گران بها را بعد از خودم به یادگار می‌‌گذارم آن دو چیز [[کتاب خدا]] و [[عترت]] من است آن دو به هیچ عنوان از هم جدا  نشده تا اینکه در [[حوض کوثر]] بر من وارد می‌‌شوند پس ببینم با این دو ثقل چگونه [[رفتار]] خواهید کرد ای [[مردم]] بدانید که شما از آنان عالم‌تر نیستید بلکه آنان نسبت به شما [[اعلمیت]] دارند»<ref>.{{متن حدیث|الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ‏ ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴾ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونَ فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ}}؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۹. </ref>.
*در معنای [[ثقلین]] گفته شده است که به معنای هر آن چیری است که [[ارزشمند]]، نفیس و سنگین باشد. [[ثَقَلین]]، یا ثِقلین یعنی دو چیز [[ارزشمند]] و [[عظیم]]. در [[قرآن]] از واژه ثَقَلان استفاده شده است: {{متن قرآن|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ}}<ref>«به زودی به حساب شما ای دو گروه گرانسنگ (آدمی و پری) می‌پردازیم» سوره الرحمن، آیه 31.</ref>. در این [[آیه]] اشاره به دو گروه از بزرگترین مخلوقات [[خداوند]] یعنی [[جن]] و [[انس]] می‌‌شود. همچنین [[اهل]] لغت ثقل را به متاع، توشۀ [[سفر]] و هر چیز نفیسی که نیاز به [[حفاظت]] داشته باشد معنی کرده اند<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴. </ref>.
*در معنای [[ثقلین]] گفته شده است که به معنای هر آن چیری است که [[ارزشمند]]، نفیس و سنگین باشد. [[ثَقَلین]]، یا ثِقلین یعنی دو چیز [[ارزشمند]] و [[عظیم]]. در [[قرآن]] از واژه ثَقَلان استفاده شده است: {{متن قرآن|سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ}}<ref>«به زودی به حساب شما ای دو گروه گرانسنگ (آدمی و پری) می‌پردازیم» سوره الرحمن، آیه 31.</ref>. در این [[آیه]] اشاره به دو گروه از بزرگترین مخلوقات [[خداوند]] یعنی [[جن]] و [[انس]] می‌‌شود. همچنین [[اهل]] لغت ثقل را به متاع، توشۀ [[سفر]] و هر چیز نفیسی که نیاز به [[حفاظت]] داشته باشد معنی کرده اند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۹ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴. </ref>.
==[[سند]] [[حدیث ثقلین]]==
==[[سند]] [[حدیث ثقلین]]==
* [[شیعه]] و [[سنی]] در منابع معتبر به صورت [[متواتر]] [[نقل]] کرده‌اند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به صورت مکرر و در مواضع متعدد و با الفاظ گوناگون [[حدیث ثقلین]] را بیان کرده است به طوری که [[محدثان]] [[شیعه]] در [[تواتر]] آن [[اجماع]] دارند و با هشتاد و دو [[سند]] از طریق [[ائمۀ اطهار]] آن را ذکر کرده اند<ref>اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰. </ref>؛ همچنین [[محدثان]] [[اهل سنت]] هم به صحت آن تصریح کرده‌اند، برای نمونه: [[حاکم]] [[نیشابوری]]، [[ابن حجر]] مکی، [[نور]] الدین [[هیثمی]]، ۳۴ نفر از [[اصحاب]] و ۱۹ نفر از [[تابعین]] آن را [[روایت]] کرده‌اند. صحابه‌‌ای همچون: [[علی ]]{{ع}}، [[ابوذر]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[زید بن ارقم]]، [[ابو سعید]] خُدری و [[زید بن ثابت]]<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵. </ref>.  
* [[شیعه]] و [[سنی]] در منابع معتبر به صورت [[متواتر]] [[نقل]] کرده‌اند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به صورت مکرر و در مواضع متعدد و با الفاظ گوناگون [[حدیث ثقلین]] را بیان کرده است به طوری که [[محدثان]] [[شیعه]] در [[تواتر]] آن [[اجماع]] دارند و با هشتاد و دو [[سند]] از طریق [[ائمۀ اطهار]] آن را ذکر کرده اند<ref>اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰. </ref>؛ همچنین [[محدثان]] [[اهل سنت]] هم به صحت آن تصریح کرده‌اند، برای نمونه: [[حاکم]] [[نیشابوری]]، [[ابن حجر]] مکی، [[نور]] الدین [[هیثمی]]، ۳۴ نفر از [[اصحاب]] و ۱۹ نفر از [[تابعین]] آن را [[روایت]] کرده‌اند. صحابه‌‌ای همچون: [[علی ]]{{ع}}، [[ابوذر]]، [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[زید بن ارقم]]، [[ابو سعید]] خُدری و [[زید بن ثابت]]<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۵. </ref>.  
*علمای [[اهل سنت]] معترف‌‌اند این [[حدیث]] را بیست تن از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده‌اند، عده ای قائلند این [[حدیث]] از ۷۴ [[راوی]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است و در منابع گوناگون به اسناد و [[راویان]] آن اشاره شده است. شکی نیست دست کم دویست تن از اکابر علمای [[مذاهب مختلف اسلامی]]، [[حدیث ثقلین]] را [[روایت]] کرده‌اند.  
*علمای [[اهل سنت]] معترف‌‌اند این [[حدیث]] را بیست تن از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده‌اند، عده ای قائلند این [[حدیث]] از ۷۴ [[راوی]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است و در منابع گوناگون به اسناد و [[راویان]] آن اشاره شده است. شکی نیست دست کم دویست تن از اکابر علمای [[مذاهب مختلف اسلامی]]، [[حدیث ثقلین]] را [[روایت]] کرده‌اند.  
*مکان و زمان صدور این [[حدیث]] متفاوت ذکر شده است، چنانکه [[تاریخ]]، مکان و زمان [[حدیث ثقلین]] را اینچنین ضبط کرده است: روز [[عرفه]] در [[حجة الوداع]]؛ در [[مدینه]] و در حال [[بیماری]] [[رسول الله]]{{صل}} در حالی که حجرۀ [[پیامبر]] از [[اصحاب]] پر بود؛ در [[غدیر خم]] و یا در بازگشت از [[سفر]] [[طائف]]. تمام این نقل‌ها درست است و منافاتی با هم نداردف زیرا به خاطر اهتمام بسیار [[زیاد]] [[پیامبر]] به [[قرآن و عترت]] و اهتمامی که به فهماندن اهمیت موضوع به [[مردم]] از خود نشان می‌دادند، در موارد متعدد و به مناسبت‌های گوناگون این [[حدیث]] را تکرار فرموده‌اند<ref>الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر.ک: گزیده اهل بیت{{ع}} در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸. </ref>.
*مکان و زمان صدور این [[حدیث]] متفاوت ذکر شده است، چنانکه [[تاریخ]]، مکان و زمان [[حدیث ثقلین]] را اینچنین ضبط کرده است: روز [[عرفه]] در [[حجة الوداع]]؛ در [[مدینه]] و در حال [[بیماری]] [[رسول الله]]{{صل}} در حالی که حجرۀ [[پیامبر]] از [[اصحاب]] پر بود؛ در [[غدیر خم]] و یا در بازگشت از [[سفر]] [[طائف]]. تمام این نقل‌ها درست است و منافاتی با هم نداردف زیرا به خاطر اهتمام بسیار [[زیاد]] [[پیامبر]] به [[قرآن و عترت]] و اهتمامی که به فهماندن اهمیت موضوع به [[مردم]] از خود نشان می‌دادند، در موارد متعدد و به مناسبت‌های گوناگون این [[حدیث]] را تکرار فرموده‌اند<ref>الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر.ک: گزیده اهل بیت{{ع}} در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸. </ref>.
خط ۲۳: خط ۲۳:
# [[حدیث ثقلین]] [[سخن]] از [[تمسک به عترت]] [[پیامبر]] نکرده است، بلکه از [[تمسک]] به [[سنت]] سخن گفته است، [[دلیل]] این عده برای چنین ادعایی، [[نقل]] [[حدیثی]] است که در آن به جای "و عترتی" از واژۀ "و سنتی" استفاده شده است. در پاسخ به این [[شبهه]] باید گفت. اولاً [[نقل]] "کتاب [[الله]] و عترتی" در [[حدیث ثقلین]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] [[متواتر]] است و در مقابل این [[حدیث متواتر]]، مطرح کردن خبر واحدی که [[نقل]] "وسنتی" دارد صحیح نیست؛ ثانیاً این [[نقل]] از نظر سندی اعتباری ندارد، زیرا افرادی که این [[نقل]] را در کتاب‌های خود آورده‌اند یا برای آن سندی ذکر نکرده‌اند و یا اگر سندی هم ذکر کرده باشند، [[عالمان]] رجالی [[اهل سنت]] آنان را ضعیف دانسته‌اند. ثالثاً [[نقل]] "کتاب [[الله]] و سنتی" از نظر دلالت نیز قابل قبول نیست، زیرا ارجاع [[امت]] به [[سنت پیامبر]] با توجه به اینکه همۀ [[سنت]] به صورت مدون و تنظیم شده نیست، [[تکلیف]] ما لا یطاق محسوب شده و از [[پیامبری]] که [[رحمت]] للعالمین است چنین دستوری بعید و محال به نظر می‌‌رسد<ref>ر.ک: معارف دین، ج۲، ص ۱۱۷ و امام‌شناسی، ج ۲، ص ۳۴۸. </ref>.  
# [[حدیث ثقلین]] [[سخن]] از [[تمسک به عترت]] [[پیامبر]] نکرده است، بلکه از [[تمسک]] به [[سنت]] سخن گفته است، [[دلیل]] این عده برای چنین ادعایی، [[نقل]] [[حدیثی]] است که در آن به جای "و عترتی" از واژۀ "و سنتی" استفاده شده است. در پاسخ به این [[شبهه]] باید گفت. اولاً [[نقل]] "کتاب [[الله]] و عترتی" در [[حدیث ثقلین]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] [[متواتر]] است و در مقابل این [[حدیث متواتر]]، مطرح کردن خبر واحدی که [[نقل]] "وسنتی" دارد صحیح نیست؛ ثانیاً این [[نقل]] از نظر سندی اعتباری ندارد، زیرا افرادی که این [[نقل]] را در کتاب‌های خود آورده‌اند یا برای آن سندی ذکر نکرده‌اند و یا اگر سندی هم ذکر کرده باشند، [[عالمان]] رجالی [[اهل سنت]] آنان را ضعیف دانسته‌اند. ثالثاً [[نقل]] "کتاب [[الله]] و سنتی" از نظر دلالت نیز قابل قبول نیست، زیرا ارجاع [[امت]] به [[سنت پیامبر]] با توجه به اینکه همۀ [[سنت]] به صورت مدون و تنظیم شده نیست، [[تکلیف]] ما لا یطاق محسوب شده و از [[پیامبری]] که [[رحمت]] للعالمین است چنین دستوری بعید و محال به نظر می‌‌رسد<ref>ر.ک: معارف دین، ج۲، ص ۱۱۷ و امام‌شناسی، ج ۲، ص ۳۴۸. </ref>.  
# [[حدیث ثقلین]] به معنی [[ظلم]] نکردن به [[عترت پیامبر]] است و دلالتی بر [[اطاعت]] و [[فرمان برداری]] از آنان نمی‌کند. در جواب این [[شبهه]] باید گفت: اولاً [[تمسک به عترت]] که در نقل‌های گوناگون [[حدیث ثقلین]] آمده چیزی غیر از [[پیروی]] از [[عترت]] و [[اهل بیت پیامبر]] نیست، چنانکه این عبارت در [[حدیث]]: «اگر [[کتاب خدا]] و [[عترت]] من را اخذ کنید به هیچ وجه [[گمراه]] نخواهید شد» بیانگر همین مفهوم است، زیرا "اخذ" نمی‌تواند چیزی غیر از [[اطاعت]] و [[پیروی]] از [[دستورات]] [[اهل بیت پیامبر]] باشد. ثانیاً نزدیکی [[قرآن]] و [[عترت پیامبر]] که در [[حدیث ثقلین]] به آن اشاره شد برای دلالت بر [[اطاعت]] از [[عترت پیامبر]] کافی است، زیرا همانطور که یکی از مصادیق [[ظلم]] به [[قرآن کریم]] [[نافرمانی]] از [[تعالیم]] و [[دستورات]] [[قرآن]] است، به همین نحو یکی از مصادیق بارز [[ظلم]] به [[عترت]]{{ع}} هم [[نافرمانی]] از [[دستورات]] آنان است. به بیان دیگر اگر بپذیریم معنی [[حدیث ثقلین]] چیزی جز [[ظلم]] نکردن به [[عترت پیامبر]] است، یعنی پذیرفتم که نباید نسبت به [[اوامر]] [[عترت پیامبر]] [[نافرمانی]] کنیم، چراکه [[نافرمانی]] از [[اوامر]] [[عترت پیامبر]] یکی از مصادیق [[ظلم]] به آنان محسوب می‌‌شود.
# [[حدیث ثقلین]] به معنی [[ظلم]] نکردن به [[عترت پیامبر]] است و دلالتی بر [[اطاعت]] و [[فرمان برداری]] از آنان نمی‌کند. در جواب این [[شبهه]] باید گفت: اولاً [[تمسک به عترت]] که در نقل‌های گوناگون [[حدیث ثقلین]] آمده چیزی غیر از [[پیروی]] از [[عترت]] و [[اهل بیت پیامبر]] نیست، چنانکه این عبارت در [[حدیث]]: «اگر [[کتاب خدا]] و [[عترت]] من را اخذ کنید به هیچ وجه [[گمراه]] نخواهید شد» بیانگر همین مفهوم است، زیرا "اخذ" نمی‌تواند چیزی غیر از [[اطاعت]] و [[پیروی]] از [[دستورات]] [[اهل بیت پیامبر]] باشد. ثانیاً نزدیکی [[قرآن]] و [[عترت پیامبر]] که در [[حدیث ثقلین]] به آن اشاره شد برای دلالت بر [[اطاعت]] از [[عترت پیامبر]] کافی است، زیرا همانطور که یکی از مصادیق [[ظلم]] به [[قرآن کریم]] [[نافرمانی]] از [[تعالیم]] و [[دستورات]] [[قرآن]] است، به همین نحو یکی از مصادیق بارز [[ظلم]] به [[عترت]]{{ع}} هم [[نافرمانی]] از [[دستورات]] آنان است. به بیان دیگر اگر بپذیریم معنی [[حدیث ثقلین]] چیزی جز [[ظلم]] نکردن به [[عترت پیامبر]] است، یعنی پذیرفتم که نباید نسبت به [[اوامر]] [[عترت پیامبر]] [[نافرمانی]] کنیم، چراکه [[نافرمانی]] از [[اوامر]] [[عترت پیامبر]] یکی از مصادیق [[ظلم]] به آنان محسوب می‌‌شود.
* [[شیعه]] [[معتقد]] است دلالت [[حدیث ثقلین]] فقط منحصر در [[امامت]] و [[پیشوایی]] آنان نیست، بلکه مدلول [[حدیث]] [[عصمت]] [[عترت پیامبر]] را نیز ثابت می‌‌کند، چراکه در این [[حدیث]] با صراحت، [[عترت]] را همراه و قرین با [[قرآن کریم]] دانسته و با توجه به اینکه [[خطا]] و [[اشتباه]] در [[قرآن]] راه ندارد: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند، در حال و آینده آن، باطل راه ندارد.» سوره فصلت، آیه ۴۱ ـ ۴۲</ref>، باید در [[عترت]] هم هیچگونه [[خطا]] و اشتباهی وجود نداشته باشد چراکه [[اعتقاد]] به [[خطا]] و [[اشتباه]] در [[عترت پیامبر]] موجب زیر سوال رفتن اقتران و نزدیکی [[قرآن]] با [[عترت]] می‌‌شود<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص؟؟؟ </ref>.
* [[شیعه]] [[معتقد]] است دلالت [[حدیث ثقلین]] فقط منحصر در [[امامت]] و [[پیشوایی]] آنان نیست، بلکه مدلول [[حدیث]] [[عصمت]] [[عترت پیامبر]] را نیز ثابت می‌‌کند، چراکه در این [[حدیث]] با صراحت، [[عترت]] را همراه و قرین با [[قرآن کریم]] دانسته و با توجه به اینکه [[خطا]] و [[اشتباه]] در [[قرآن]] راه ندارد: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند، در حال و آینده آن، باطل راه ندارد.» سوره فصلت، آیه ۴۱ ـ ۴۲</ref>، باید در [[عترت]] هم هیچگونه [[خطا]] و اشتباهی وجود نداشته باشد چراکه [[اعتقاد]] به [[خطا]] و [[اشتباه]] در [[عترت پیامبر]] موجب زیر سوال رفتن اقتران و نزدیکی [[قرآن]] با [[عترت]] می‌‌شود<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص؟؟؟ </ref>.
==ویژگی‌های [[حدیث ثقلین]]==
==ویژگی‌های [[حدیث ثقلین]]==
* [[حدیث ثقلین]] دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که سبب تمایز این [[حدیث]] با [[احادیث]] دیگر می‌‌شود از جملۀ این ویژگی ها:
* [[حدیث ثقلین]] دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که سبب تمایز این [[حدیث]] با [[احادیث]] دیگر می‌‌شود از جملۀ این ویژگی ها:
# [[حدیث]] بیانگر این مطلب است که [[قرآن]] و [[اهل بیت]]{{ع}} هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد و [[انسان‌ها]] ناگزیرند برای [[هدایت]] شدنشان به هر دوی آنان [[تمسک]] کنند. بنابراین اگر کسی [[معتقد]] بود: [[قرآن]] برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] [[کفایت]] می‌‌کند،  با وجود این [[حدیث]] مشخص می‌‌شود که [[قرآن]] هرگز از [[اهل بیت]] جدا نخواهد شد و این ادعا بی پایه و غلط است. از طرفی دیگر قائل شدن به اینکه [[اهل بیت]] به [[تنهایی]] و بدون [[همراهی]] با [[قرآن]] می‌‌توانند [[هادی]] [[انسان‌ها]] باشند، [[اعتقادی]] غلط و [[باطل]] است، چراکه [[حدیث ثقلین]]، [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را فقط در پرتو [[قرآن]] و [[اهل بیت پیامبر]] ممکن می‌‌داند<ref>ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۴۳.  </ref>.   
# [[حدیث]] بیانگر این مطلب است که [[قرآن]] و [[اهل بیت]]{{ع}} هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد و [[انسان‌ها]] ناگزیرند برای [[هدایت]] شدنشان به هر دوی آنان [[تمسک]] کنند. بنابراین اگر کسی [[معتقد]] بود: [[قرآن]] برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] [[کفایت]] می‌‌کند،  با وجود این [[حدیث]] مشخص می‌‌شود که [[قرآن]] هرگز از [[اهل بیت]] جدا نخواهد شد و این ادعا بی پایه و غلط است. از طرفی دیگر قائل شدن به اینکه [[اهل بیت]] به [[تنهایی]] و بدون [[همراهی]] با [[قرآن]] می‌‌توانند [[هادی]] [[انسان‌ها]] باشند، [[اعتقادی]] غلط و [[باطل]] است، چراکه [[حدیث ثقلین]]، [[هدایت]] [[انسان‌ها]] را فقط در پرتو [[قرآن]] و [[اهل بیت پیامبر]] ممکن می‌‌داند<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی ۵]]، ص:۴۳.  </ref>.   
#در این [[حدیث]] [[اطاعت از قرآن]] و [[اهل بیت]] امری مطلق، [[ابدی]] و بدون قید و شرط بیان شده است<ref>ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۴۳. </ref>.
#در این [[حدیث]] [[اطاعت از قرآن]] و [[اهل بیت]] امری مطلق، [[ابدی]] و بدون قید و شرط بیان شده است<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی ۵]]، ص:۴۳. </ref>.
# [[حدیث ثقلین]] بیانگر این مطلب است که [[عترت پیامبر]] [[مرجعیت علمی]] [[امت اسلامی]] را نیز عهده دار هستند؛ از جمله چاره‌‌اندیشی‌‌های [[پیامبر]]، برای آیندۀ [[امت]] و جلوگیری از گسترش‌ [[ضلالت]] و [[جهالت]] و حیرت در [[جامعۀ اسلامی]]، تلاش برای [[تعیین]] [[مرجعیت علمی]] و بیان چگونگی [[تفسیر قرآن]] است و [[پیامبر]] به واسطه [[حدیث]] این [[حقیقت]] را به [[امت اسلامی]] نشان داده است. [[حدیث ثقلین]] هم نشانگر هم مرتبه بودن [[اهل بیت]] با [[قرآن]] است، به طوری که تفکیک ناپذیری [[قرآن و عترت]] در آن تصریح شده است و هم [[مرجعیت علمی]] و [[دینی]] [[خاندان پیامبر]] و [[ائمۀ معصومین]]{{ع}} را می‌‌رساند<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>.
# [[حدیث ثقلین]] بیانگر این مطلب است که [[عترت پیامبر]] [[مرجعیت علمی]] [[امت اسلامی]] را نیز عهده دار هستند؛ از جمله چاره‌‌اندیشی‌‌های [[پیامبر]]، برای آیندۀ [[امت]] و جلوگیری از گسترش‌ [[ضلالت]] و [[جهالت]] و حیرت در [[جامعۀ اسلامی]]، تلاش برای [[تعیین]] [[مرجعیت علمی]] و بیان چگونگی [[تفسیر قرآن]] است و [[پیامبر]] به واسطه [[حدیث]] این [[حقیقت]] را به [[امت اسلامی]] نشان داده است. [[حدیث ثقلین]] هم نشانگر هم مرتبه بودن [[اهل بیت]] با [[قرآن]] است، به طوری که تفکیک ناپذیری [[قرآن و عترت]] در آن تصریح شده است و هم [[مرجعیت علمی]] و [[دینی]] [[خاندان پیامبر]] و [[ائمۀ معصومین]]{{ع}} را می‌‌رساند<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟؟</ref>.
# [[همراهی]] و نزدیکی [[قرآن]] و [[عترت پیامبر]] نشان دهندۀ این مطلب است که منظور از این [[همراهی]]، یعنی نفس [[قرآن]] با نفس [[عترت]] [[قرابت]] و نزدیکی دارند، نه اینکه منظور این باشد که [[قرآن]] با [[کلام]] [[اهل بیت]] [[قرابت]] دارد<ref>ر.ک: فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۵۴-۳۵۵. </ref>.
# [[همراهی]] و نزدیکی [[قرآن]] و [[عترت پیامبر]] نشان دهندۀ این مطلب است که منظور از این [[همراهی]]، یعنی نفس [[قرآن]] با نفس [[عترت]] [[قرابت]] و نزدیکی دارند، نه اینکه منظور این باشد که [[قرآن]] با [[کلام]] [[اهل بیت]] [[قرابت]] دارد<ref>ر.ک: فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۵۴-۳۵۵. </ref>.
# [[حدیث]] بیانگر این مطلب است که [[مفسرین]] اصلی [[قرآن]] فقط [[عترت پیامبر]] هستند چراکه در این [[حدیث]] قید شده نزدیک ترین [[انسان‌ها]] به [[قرآن]]، [[اهل بیت پیامبر]] است، در نتیجه هیچ کسی مانند [[عترت پیامبر]] نمی‌تواند [[قرآن]] را به [[درستی]] [[تفسیر]] کند، اما این مطلب بدان معنا نیست که [[تفسیر قرآن]] فقط در [[انحصار اهل بیت]] [[پیامبر]] بوده و دیگران [[محروم]] از [[تفسیر]] و تدبرند، چراکه [[قرآن]] تاکید کرده است که همگان باید در [[قرآن]] [[تدبر]] کنند: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند  یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه 24.</ref>.
# [[حدیث]] بیانگر این مطلب است که [[مفسرین]] اصلی [[قرآن]] فقط [[عترت پیامبر]] هستند چراکه در این [[حدیث]] قید شده نزدیک ترین [[انسان‌ها]] به [[قرآن]]، [[اهل بیت پیامبر]] است، در نتیجه هیچ کسی مانند [[عترت پیامبر]] نمی‌تواند [[قرآن]] را به [[درستی]] [[تفسیر]] کند، اما این مطلب بدان معنا نیست که [[تفسیر قرآن]] فقط در [[انحصار اهل بیت]] [[پیامبر]] بوده و دیگران [[محروم]] از [[تفسیر]] و تدبرند، چراکه [[قرآن]] تاکید کرده است که همگان باید در [[قرآن]] [[تدبر]] کنند: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند  یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه 24.</ref>.

نسخهٔ ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۱۵

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حدیث ثقلین است. "حدیث ثقلین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث ثقلین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

حدیث ثقلین یکی از مهمترین احادیث صحیحی است که مورد قبول شیعه و اهل سنت بوده و در آن عترت در کنار قرآن ذکر شده است و دلالت روشنی بر امامت و پیشوایی عترت پیامبر دارد. در این حدیث به پیروی از عترت فرمان داده شده است زیرا تمسک به عترت پیامبر چیزی غیر از اطاعت و پیروی از دستورات ایشان نیست.

چیستی عترت و ثقل در حدیث ثقلین

سند حدیث ثقلین

دلالت حدیث ثقلین

  1. حدیث ثقلین سخن از تمسک به عترت پیامبر نکرده است، بلکه از تمسک به سنت سخن گفته است، دلیل این عده برای چنین ادعایی، نقل حدیثی است که در آن به جای "و عترتی" از واژۀ "و سنتی" استفاده شده است. در پاسخ به این شبهه باید گفت. اولاً نقل "کتاب الله و عترتی" در حدیث ثقلین نزد شیعه و سنی متواتر است و در مقابل این حدیث متواتر، مطرح کردن خبر واحدی که نقل "وسنتی" دارد صحیح نیست؛ ثانیاً این نقل از نظر سندی اعتباری ندارد، زیرا افرادی که این نقل را در کتاب‌های خود آورده‌اند یا برای آن سندی ذکر نکرده‌اند و یا اگر سندی هم ذکر کرده باشند، عالمان رجالی اهل سنت آنان را ضعیف دانسته‌اند. ثالثاً نقل "کتاب الله و سنتی" از نظر دلالت نیز قابل قبول نیست، زیرا ارجاع امت به سنت پیامبر با توجه به اینکه همۀ سنت به صورت مدون و تنظیم شده نیست، تکلیف ما لا یطاق محسوب شده و از پیامبری که رحمت للعالمین است چنین دستوری بعید و محال به نظر می‌‌رسد[۱۳].
  2. حدیث ثقلین به معنی ظلم نکردن به عترت پیامبر است و دلالتی بر اطاعت و فرمان برداری از آنان نمی‌کند. در جواب این شبهه باید گفت: اولاً تمسک به عترت که در نقل‌های گوناگون حدیث ثقلین آمده چیزی غیر از پیروی از عترت و اهل بیت پیامبر نیست، چنانکه این عبارت در حدیث: «اگر کتاب خدا و عترت من را اخذ کنید به هیچ وجه گمراه نخواهید شد» بیانگر همین مفهوم است، زیرا "اخذ" نمی‌تواند چیزی غیر از اطاعت و پیروی از دستورات اهل بیت پیامبر باشد. ثانیاً نزدیکی قرآن و عترت پیامبر که در حدیث ثقلین به آن اشاره شد برای دلالت بر اطاعت از عترت پیامبر کافی است، زیرا همانطور که یکی از مصادیق ظلم به قرآن کریم نافرمانی از تعالیم و دستورات قرآن است، به همین نحو یکی از مصادیق بارز ظلم به عترت(ع) هم نافرمانی از دستورات آنان است. به بیان دیگر اگر بپذیریم معنی حدیث ثقلین چیزی جز ظلم نکردن به عترت پیامبر است، یعنی پذیرفتم که نباید نسبت به اوامر عترت پیامبر نافرمانی کنیم، چراکه نافرمانی از اوامر عترت پیامبر یکی از مصادیق ظلم به آنان محسوب می‌‌شود.

ویژگی‌های حدیث ثقلین

  • حدیث ثقلین دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که سبب تمایز این حدیث با احادیث دیگر می‌‌شود از جملۀ این ویژگی ها:
  1. حدیث بیانگر این مطلب است که قرآن و اهل بیت(ع) هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد و انسان‌ها ناگزیرند برای هدایت شدنشان به هر دوی آنان تمسک کنند. بنابراین اگر کسی معتقد بود: قرآن برای هدایت انسان‌ها کفایت می‌‌کند، با وجود این حدیث مشخص می‌‌شود که قرآن هرگز از اهل بیت جدا نخواهد شد و این ادعا بی پایه و غلط است. از طرفی دیگر قائل شدن به اینکه اهل بیت به تنهایی و بدون همراهی با قرآن می‌‌توانند هادی انسان‌ها باشند، اعتقادی غلط و باطل است، چراکه حدیث ثقلین، هدایت انسان‌ها را فقط در پرتو قرآن و اهل بیت پیامبر ممکن می‌‌داند[۱۶].
  2. در این حدیث اطاعت از قرآن و اهل بیت امری مطلق، ابدی و بدون قید و شرط بیان شده است[۱۷].
  3. حدیث ثقلین بیانگر این مطلب است که عترت پیامبر مرجعیت علمی امت اسلامی را نیز عهده دار هستند؛ از جمله چاره‌‌اندیشی‌‌های پیامبر، برای آیندۀ امت و جلوگیری از گسترش‌ ضلالت و جهالت و حیرت در جامعۀ اسلامی، تلاش برای تعیین مرجعیت علمی و بیان چگونگی تفسیر قرآن است و پیامبر به واسطه حدیث این حقیقت را به امت اسلامی نشان داده است. حدیث ثقلین هم نشانگر هم مرتبه بودن اهل بیت با قرآن است، به طوری که تفکیک ناپذیری قرآن و عترت در آن تصریح شده است و هم مرجعیت علمی و دینی خاندان پیامبر و ائمۀ معصومین(ع) را می‌‌رساند[۱۸].
  4. همراهی و نزدیکی قرآن و عترت پیامبر نشان دهندۀ این مطلب است که منظور از این همراهی، یعنی نفس قرآن با نفس عترت قرابت و نزدیکی دارند، نه اینکه منظور این باشد که قرآن با کلام اهل بیت قرابت دارد[۱۹].
  5. حدیث بیانگر این مطلب است که مفسرین اصلی قرآن فقط عترت پیامبر هستند چراکه در این حدیث قید شده نزدیک ترین انسان‌ها به قرآن، اهل بیت پیامبر است، در نتیجه هیچ کسی مانند عترت پیامبر نمی‌تواند قرآن را به درستی تفسیر کند، اما این مطلب بدان معنا نیست که تفسیر قرآن فقط در انحصار اهل بیت پیامبر بوده و دیگران محروم از تفسیر و تدبرند، چراکه قرآن تاکید کرده است که همگان باید در قرآن تدبر کنند: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۲۰].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  2. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»؛‏ بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....
  3. اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی
  4. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۶۴- ۶۶.
  5. «سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص عَنِ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰.
  6. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه 33.
  7. .«الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ‏ ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴾ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونَ فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۹.
  8. «به زودی به حساب شما ای دو گروه گرانسنگ (آدمی و پری) می‌پردازیم» سوره الرحمن، آیه 31.
  9. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴.
  10. اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  12. الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر.ک: گزیده اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸.
  13. ر.ک: معارف دین، ج۲، ص ۱۱۷ و امام‌شناسی، ج ۲، ص ۳۴۸.
  14. «و به راستی آن کتابی است ارجمند، در حال و آینده آن، باطل راه ندارد.» سوره فصلت، آیه ۴۱ ـ ۴۲
  15. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص؟؟؟
  16. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص:۴۳.
  17. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص:۴۳.
  18. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  19. ر.ک: فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۵۴-۳۵۵.
  20. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه 24.