نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'بویژه' به 'بهویژه') |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
:::::#[[امام]] {{ع}} درِ دژ "قَموص" را به تنهایی از جا کند که تکان دادنش تنها از عهده [[چهل]] مرد بر میآمد. | :::::#[[امام]] {{ع}} درِ دژ "قَموص" را به تنهایی از جا کند که تکان دادنش تنها از عهده [[چهل]] مرد بر میآمد. | ||
:::::*[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- به [[نقل]] از [[عبد]] الملک بن هشام و [[محمد بن اسحاق]] و دیگر [[راویان]] تاریخ-: [[پیامبر خدا]]، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها [[پرچم]] به دست [[امیر مؤمنان]] بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در [[جنگ]] ناتوانش کرد. [[مسلمانان]] در جلوی در و کنارههای دژهای [[یهودیان]] با آنها میجنگیدند تا اینکه یکیاز روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پیاده برای [[جنگ]]، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کنده بودند، گذشت. پس [[پیامبر خدا]]، [[ابو بکر]] را فرا خواند و به او فرمود: "[[پرچم]] را بگیر!". آن را گرفت و با گروهی از [[مهاجران]] کوشید و کاری از پیش [[نبرد]] و بازگشت، در حالی که [او] همراهانش را [[سرزنش]] میکرد و همراهانش او را ملامت میکردند. فردای آن روز، [[عمر]] پیش آمد و اندکی پیش نرفته، بازگشت. او یارانش را بُزدل میخواند و یارانش او را بزدل میخواندند. در اینجا [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "این [[پرچم]]، به دست آن که بایست میبود، نبود. [[علی بن ابی طالب]] را نزدم بیاورید". گفته شد: او چشمْدرد دارد. فرمود: "او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند. [[حق]] [[پرچم]] را ادا میکند و نمیگریزد". دست [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را گرفتندو پیشایشان آوردند. [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "از چه [[ناراحتی]]، ای [[علی]]؟". گفت: چشمْدردی که با آن، جایی را نمیبینم و سردرد نیز دارم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بنشین و سرت را روی پای من بگذار!". [[علی]] {{ع}} چنانکرد و [[پیامبر]] {{صل}} برایشدعا کرد و با دستش از [[آب]] دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید. چشمان [[علی]] {{ع}} گشوده شد و سرش آرام گرفت. و [[پیامبر]] {{صل}} در دعایش چنین گفت: "خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و [[پرچم]] را که سفید رنگ بود، به او سپرد و فرمود: "[[پرچم]] را بگیر و آن را پیش ببر که [[جبرئیل]] {{ع}} همراه توست و [[یاری الهی]] در پیش رویت، و [[هراس]] در [[دل]] [[دشمنان]] افتاده است، و بدان- ای علی- که آنان در کتابشان دیدهاند کهنام آنکه نابودشان میکند "آلیا" ست. پس هنگامی که آنان را دیدی، بگو:" من [[علی]] هستم" که إن شاء [[الله]]، آنان به خذلان و بیپناهی یا بییاوری دچار میشوند ...!". و در [[حدیث]] آمده است که چون [[امیر مؤمنان]] گفت: "من [[علی]] بن ابی طالبم"، یکی از [[عالمان]] [[یهود]] گفت: [[سوگند]] به آنچه بر [[موسی]] نازل شد که [[شکست]] خوردید! پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref>. | :::::*[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- به [[نقل]] از [[عبد]] الملک بن هشام و [[محمد بن اسحاق]] و دیگر [[راویان]] تاریخ-: [[پیامبر خدا]]، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها [[پرچم]] به دست [[امیر مؤمنان]] بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در [[جنگ]] ناتوانش کرد. [[مسلمانان]] در جلوی در و کنارههای دژهای [[یهودیان]] با آنها میجنگیدند تا اینکه یکیاز روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پیاده برای [[جنگ]]، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کنده بودند، گذشت. پس [[پیامبر خدا]]، [[ابو بکر]] را فرا خواند و به او فرمود: "[[پرچم]] را بگیر!". آن را گرفت و با گروهی از [[مهاجران]] کوشید و کاری از پیش [[نبرد]] و بازگشت، در حالی که [او] همراهانش را [[سرزنش]] میکرد و همراهانش او را ملامت میکردند. فردای آن روز، [[عمر]] پیش آمد و اندکی پیش نرفته، بازگشت. او یارانش را بُزدل میخواند و یارانش او را بزدل میخواندند. در اینجا [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "این [[پرچم]]، به دست آن که بایست میبود، نبود. [[علی بن ابی طالب]] را نزدم بیاورید". گفته شد: او چشمْدرد دارد. فرمود: "او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند. [[حق]] [[پرچم]] را ادا میکند و نمیگریزد". دست [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را گرفتندو پیشایشان آوردند. [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "از چه [[ناراحتی]]، ای [[علی]]؟". گفت: چشمْدردی که با آن، جایی را نمیبینم و سردرد نیز دارم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بنشین و سرت را روی پای من بگذار!". [[علی]] {{ع}} چنانکرد و [[پیامبر]] {{صل}} برایشدعا کرد و با دستش از [[آب]] دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید. چشمان [[علی]] {{ع}} گشوده شد و سرش آرام گرفت. و [[پیامبر]] {{صل}} در دعایش چنین گفت: "خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و [[پرچم]] را که سفید رنگ بود، به او سپرد و فرمود: "[[پرچم]] را بگیر و آن را پیش ببر که [[جبرئیل]] {{ع}} همراه توست و [[یاری الهی]] در پیش رویت، و [[هراس]] در [[دل]] [[دشمنان]] افتاده است، و بدان- ای علی- که آنان در کتابشان دیدهاند کهنام آنکه نابودشان میکند "آلیا" ست. پس هنگامی که آنان را دیدی، بگو:" من [[علی]] هستم" که إن شاء [[الله]]، آنان به خذلان و بیپناهی یا بییاوری دچار میشوند ...!". و در [[حدیث]] آمده است که چون [[امیر مؤمنان]] گفت: "من [[علی]] بن ابی طالبم"، یکی از [[عالمان]] [[یهود]] گفت: [[سوگند]] به آنچه بر [[موسی]] نازل شد که [[شکست]] خوردید! پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref>. | ||
:::::*[[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح البخاری]]- به [[نقل]] از [[سهل بن سعد]]-: [[پیامبر خدا]] در [[جنگ خیبر]] فرمود: "فردا، این [[پرچم]] را به دست مردی میسپارم که [[خدا]] با دستان او [[فتح]] میکند. او [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند". [[لشکر]]، شب را در این [[گفتگو]] به سر بردند که [فردا] [[پرچم]] به چه کسی داده میشود. چون صبح شد، به نزد [[پیامبر خدا]] آمدند و هر کس [[امید]] داشت که [پرچم] به او داده شود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[علی بن ابی طالب]] کجاست؟". گفته شد: ای [[پیامبر خدا]]! او از چشمْدرد مینالد. فرمود: "کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]". [چون [[علی]] {{ع}} را آوردند،] [[پیامبر]] {{صل}} [[آب]] دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش [[دعا]] کرد. چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است. [[پیامبر]] {{صل}} [[پرچم]] را به او سپرد. [[علی]] {{ع}} گفت: ای [[پیامبر خدا]]! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: "به [[نرمی]] و تأنی برو تا به [[جایگاه]] آنان برسی. سپس، آنان را به [[اسلام]]، [[دعوت]] کن و آنان را از [[حق]] [[خدا]] در آن [[آگاه]] کن که به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو [[هدایت]] کند، برایت از شتران سرخ مو<ref>شتر و | :::::*[[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح البخاری]]- به [[نقل]] از [[سهل بن سعد]]-: [[پیامبر خدا]] در [[جنگ خیبر]] فرمود: "فردا، این [[پرچم]] را به دست مردی میسپارم که [[خدا]] با دستان او [[فتح]] میکند. او [[خدا]] و پیامبرش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و پیامبرش هم او را [[دوست]] دارند". [[لشکر]]، شب را در این [[گفتگو]] به سر بردند که [فردا] [[پرچم]] به چه کسی داده میشود. چون صبح شد، به نزد [[پیامبر خدا]] آمدند و هر کس [[امید]] داشت که [پرچم] به او داده شود. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[علی بن ابی طالب]] کجاست؟". گفته شد: ای [[پیامبر خدا]]! او از چشمْدرد مینالد. فرمود: "کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]". [چون [[علی]] {{ع}} را آوردند،] [[پیامبر]] {{صل}} [[آب]] دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش [[دعا]] کرد. چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است. [[پیامبر]] {{صل}} [[پرچم]] را به او سپرد. [[علی]] {{ع}} گفت: ای [[پیامبر خدا]]! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: "به [[نرمی]] و تأنی برو تا به [[جایگاه]] آنان برسی. سپس، آنان را به [[اسلام]]، [[دعوت]] کن و آنان را از [[حق]] [[خدا]] در آن [[آگاه]] کن که به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو [[هدایت]] کند، برایت از شتران سرخ مو<ref>شتر و بهویژه شتر سرخ مو، از نفیسترین داراییهای عرب بود.</ref> بهتر است"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۲، ح ۳۹۷۳.</ref>. | ||
:::::*[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: چون [[امیر مؤمنان]]، مرحب را کشت، همراهانش بازگشتند و درِ دژ را به روی [[علی]] {{ع}} بستند. [[امیر مؤمنان]] به سوی آن آمد و با آن کلنجار رفت تا آن را گشود. افراد فراوانی در کنار [[خندق]] مانده و از آن، عبور نکرده بودند که [[امیر مؤمنان]]، درِ دژ را برداشت و بر [[خندق]] نهاد و آن را پلی ساخت تا [[مسلمانان]] از آن گذشتند و بر دژ، مسلط شدند و به غنیمتها دست یافتند. پس چون از دژها بازگشتند، [[امیر مؤمنان]]، آن [در] را با دست راست برگرفت و چندین ذراع پرتاب کرد، درحالیکه آن در را بیستیهودی [با [[کمک]] هم] میبستند<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref>. [[امام علی]] {{ع}}: به [[خدا]] [[سوگند]]، کندن درِ خیبر و ویرانسازی دژ [[یهود]] را با [[توان]] انسانی انجام ندادم؛ بلکه با [[قدرت الهی]] بود<ref>الإمام علی {{ع}}: {{متن حدیث|وَاللهِ ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ، ودَکدَکتُ حِصنَ یهودٍ بِقُوةٍ جِسمانِیةٍ، بَل بِقُوةٍ إلهِیةٍ}} (شرح نهج البلاغة، ج ۲۰، ص ۳۱۶، ح ۶۲۶).</ref>»<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۷۰-۷۳.</ref>. | :::::*[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: چون [[امیر مؤمنان]]، مرحب را کشت، همراهانش بازگشتند و درِ دژ را به روی [[علی]] {{ع}} بستند. [[امیر مؤمنان]] به سوی آن آمد و با آن کلنجار رفت تا آن را گشود. افراد فراوانی در کنار [[خندق]] مانده و از آن، عبور نکرده بودند که [[امیر مؤمنان]]، درِ دژ را برداشت و بر [[خندق]] نهاد و آن را پلی ساخت تا [[مسلمانان]] از آن گذشتند و بر دژ، مسلط شدند و به غنیمتها دست یافتند. پس چون از دژها بازگشتند، [[امیر مؤمنان]]، آن [در] را با دست راست برگرفت و چندین ذراع پرتاب کرد، درحالیکه آن در را بیستیهودی [با [[کمک]] هم] میبستند<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۷.</ref>. [[امام علی]] {{ع}}: به [[خدا]] [[سوگند]]، کندن درِ خیبر و ویرانسازی دژ [[یهود]] را با [[توان]] انسانی انجام ندادم؛ بلکه با [[قدرت الهی]] بود<ref>الإمام علی {{ع}}: {{متن حدیث|وَاللهِ ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ، ودَکدَکتُ حِصنَ یهودٍ بِقُوةٍ جِسمانِیةٍ، بَل بِقُوةٍ إلهِیةٍ}} (شرح نهج البلاغة، ج ۲۰، ص ۳۱۶، ح ۶۲۶).</ref>»<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۷۰-۷۳.</ref>. | ||
==پاسخهای دیگر== | ==پاسخهای دیگر== |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۶
نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امام علی |
مدخل اصلی | امام علی |
نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امام علی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امام علی مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ به این پرسش
- آیتالله محمد محمدی ریشهری در کتاب «گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)» در این باره گفته است:
- «در میان نبردهای پیامبر خدا، نبرد "خیبر" از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این نبرد، پیامبر خدا، یهودیان خیبر را در هم شکست و مرکز اصلی توطئه علیه آیین و حکومت نوبنیاد اسلام را متلاشی کرد. دژهای یهودیان، در منطقهای حاصلخیز در دویست کیلومتری شمال غربی مدینه- که خیبر نام داشت- قرار گرفته بودند. یهودیان ساکن این دژها که از آغازین روزهای گسترش رسالت پیامبر خدا کینه پیامبر (ص) و مؤمنان به آیین او را به دل گرفته بودند، از هیچ کوششی علیه ایشان باز نمیایستادند و حتی جنگ بزرگ احزاب با پشتیبانی نظامی و مالی آنان علیه اسلام، شکل گرفت. بدین سان، آنان دشمنان آشتیناپذیر و توطئهگران بدسرشت این آیین الهی و پیامبر خدا بودند.
- پس از صلح حدیبیه که پیامبر خدا بر اساس بندی از پیمانِ بسته شده در آن، از تجاوزات قریش مطمئن شد، برای گشودن این دژها و در هم شکستن مرکز توطئه، راهی خیبر شد. وجود ده هزار رزمجو، دژهای استوار و ناگشودنی، امکانات بسیارِ درون دژها، کینورزی یهودیان- که آنان را در جنگ علیه پیامبر (ص) استوارتر میساخت- و ...، نشاندهنده اهمیت ویژه این نبرد است.
- علی (ع)، در این نبرد، جلوهای شگفت دارد و نقش آن بزرگوار در این فتح عظیم، بیبدیل است؛ چرا که:
- مانند دیگر نبردها، پرچم اسلام در دستهای پُرتوان علی (ع) بود.
- پس از گشوده شدن بسیاری از دژها[۱]، دو دژ "وطیح" و "سلالم" که از استوارترین دژها بودند و دو یورش مسلمانان را به فرماندهی ابو بکر و عمر، ناکام گذارده بودند، با فرماندهی علی (ع)- که تا آن زمان، بیمار بود و توان نبرد نداشت و در آن هنگامه، با دعای معجزهآسای پیامبر خدا از بستر بیماری برخاسته بود-، گشوده شدند و سپاه سرافراز اسلام، آن دژها را که فتحشان به خیال کسی نمیآمد، گشودند.
- حارث، رزمآور مغرور یهودی که نعرههایش به هنگام نبرد، لرزه بر اندامها میافکند، با ضربت سهمگین علی (ع) بر خاک افتاد و مرحَب، که کسی توان رویارویی با او را نداشت، با شمشیر وی، دو نیم گشت.
- چون مسلمانان در گشودن دژهای یاد شده ناکام ماندند و نزدیک بود که رعب بر جانهای آنان چیره شود، پیامبر خدا، جمله شکوهمندِ "فردا پرچم را به دست مردی میسپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند و حمله کنندهای پی در پی است، نه گریزنده" را درباره علی (ع) فرمود و بدین سان، بر دلها امید پیروزی نشاند.
- امام (ع) درِ دژ "قَموص" را به تنهایی از جا کند که تکان دادنش تنها از عهده چهل مرد بر میآمد.
- الإرشاد- به نقل از عبد الملک بن هشام و محمد بن اسحاق و دیگر راویان تاریخ-: پیامبر خدا، خیبر را بیست و چند شب در محاصره گرفت و در این روزها پرچم به دست امیر مؤمنان بود که چشمْ دردی بر او عارض شد و از حضور در جنگ ناتوانش کرد. مسلمانان در جلوی در و کنارههای دژهای یهودیان با آنها میجنگیدند تا اینکه یکیاز روزها درِ دژ را باز کردند و مرحب، پیاده برای جنگ، پیش آمد و از خندقِ گرداگرد دژ که خودشان کنده بودند، گذشت. پس پیامبر خدا، ابو بکر را فرا خواند و به او فرمود: "پرچم را بگیر!". آن را گرفت و با گروهی از مهاجران کوشید و کاری از پیش نبرد و بازگشت، در حالی که [او] همراهانش را سرزنش میکرد و همراهانش او را ملامت میکردند. فردای آن روز، عمر پیش آمد و اندکی پیش نرفته، بازگشت. او یارانش را بُزدل میخواند و یارانش او را بزدل میخواندند. در اینجا پیامبر (ص) فرمود: "این پرچم، به دست آن که بایست میبود، نبود. علی بن ابی طالب را نزدم بیاورید". گفته شد: او چشمْدرد دارد. فرمود: "او را به من نشان دهید تا مردی را ببینید که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. حق پرچم را ادا میکند و نمیگریزد". دست علی بن ابیطالب (ع) را گرفتندو پیشایشان آوردند. پیامبر (ص) به او فرمود: "از چه ناراحتی، ای علی؟". گفت: چشمْدردی که با آن، جایی را نمیبینم و سردرد نیز دارم. پیامبر (ص) فرمود: "بنشین و سرت را روی پای من بگذار!". علی (ع) چنانکرد و پیامبر (ص) برایشدعا کرد و با دستش از آب دهان خود برگرفت و بر چشمان و سر او مالید. چشمان علی (ع) گشوده شد و سرش آرام گرفت. و پیامبر (ص) در دعایش چنین گفت: "خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن" و پرچم را که سفید رنگ بود، به او سپرد و فرمود: "پرچم را بگیر و آن را پیش ببر که جبرئیل (ع) همراه توست و یاری الهی در پیش رویت، و هراس در دل دشمنان افتاده است، و بدان- ای علی- که آنان در کتابشان دیدهاند کهنام آنکه نابودشان میکند "آلیا" ست. پس هنگامی که آنان را دیدی، بگو:" من علی هستم" که إن شاء الله، آنان به خذلان و بیپناهی یا بییاوری دچار میشوند ...!". و در حدیث آمده است که چون امیر مؤمنان گفت: "من علی بن ابی طالبم"، یکی از عالمان یهود گفت: سوگند به آنچه بر موسی نازل شد که شکست خوردید! پس چنان ترسی در دلشان افتاد که دیگر نتوانستند دوام بیاورند[۲].
- صحیح البخاری- به نقل از سهل بن سعد-: پیامبر خدا در جنگ خیبر فرمود: "فردا، این پرچم را به دست مردی میسپارم که خدا با دستان او فتح میکند. او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند". لشکر، شب را در این گفتگو به سر بردند که [فردا] پرچم به چه کسی داده میشود. چون صبح شد، به نزد پیامبر خدا آمدند و هر کس امید داشت که [پرچم] به او داده شود. پیامبر (ص) فرمود: "علی بن ابی طالب کجاست؟". گفته شد: ای پیامبر خدا! او از چشمْدرد مینالد. فرمود: "کسی را به سراغ او بفرستید [تا او را بیاورد]". [چون علی (ع) را آوردند،] پیامبر (ص) آب دهان خود را بر چشمانش نهاد و برایش دعا کرد. چنان بهبود یافت که گویی دردی نداشته است. پیامبر (ص) پرچم را به او سپرد. علی (ع) گفت: ای پیامبر خدا! آیا با آنان بجنگم تا مانند ما [مسلمان] شوند؟ فرمود: "به نرمی و تأنی برو تا به جایگاه آنان برسی. سپس، آنان را به اسلام، دعوت کن و آنان را از حق خدا در آن آگاه کن که به خدا سوگند، اگر خداوندْ یک نفر را به دست تو هدایت کند، برایت از شتران سرخ مو[۳] بهتر است"[۴].
- الإرشاد: چون امیر مؤمنان، مرحب را کشت، همراهانش بازگشتند و درِ دژ را به روی علی (ع) بستند. امیر مؤمنان به سوی آن آمد و با آن کلنجار رفت تا آن را گشود. افراد فراوانی در کنار خندق مانده و از آن، عبور نکرده بودند که امیر مؤمنان، درِ دژ را برداشت و بر خندق نهاد و آن را پلی ساخت تا مسلمانان از آن گذشتند و بر دژ، مسلط شدند و به غنیمتها دست یافتند. پس چون از دژها بازگشتند، امیر مؤمنان، آن [در] را با دست راست برگرفت و چندین ذراع پرتاب کرد، درحالیکه آن در را بیستیهودی [با کمک هم] میبستند[۵]. امام علی (ع): به خدا سوگند، کندن درِ خیبر و ویرانسازی دژ یهود را با توان انسانی انجام ندادم؛ بلکه با قدرت الهی بود[۶]»[۷].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین محدثی؛ |
---|
|
- امام علی در چه زمان و مکانی متولد شد؟ (پرسش)
- نسب امام علی چیست؟ (پرسش)
- پدر امام علی کیست؟ (پرسش)
- مادر امام علی کیست؟ (پرسش)
- نامهای امام علی چیستند؟ (پرسش)
- کنیههای امام علی چیستند؟ (پرسش)
- القاب امام علی چیستند؟ (پرسش)
- ویژگیهای جسمانی امام علی چه بود؟ (پرسش)
- امام علی در چه وضعیتی پرورش یافت؟ (پرسش)
- همسران امام علی چه کسانی بودند؟ (پرسش)
- نام فرزندان امام علی چیست؟ (پرسش)
- امام علی چگونه پیامبر را در تبلیغ یاری میکرد؟ (پرسش)
- امام علی بتهای کعبه را چگونه شکست؟ (پرسش)
- ماجرای خوابیدن امام علی در بستر پیامبر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ بدر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ احد چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ بنی نضیر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ بنی قریظه چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ خندق چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در صلح حدیبیه چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ خیبر چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در فتح مکه چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ حنین چه بود؟ (پرسش)
- مأموریتهای مهم امام علی چه بود؟ (پرسش)
- نقش امام علی در جنگ تبوک چه بود؟ (پرسش)
- دعای پیامبر در حق امام علی چه بود؟ (پرسش)
- چه کسانی در روزهای پایانی عمر پیامبر خاتم حضور داشتند؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ از نقلهای موجود در این زمینه چنین بر میآید که این سخن، از گزارش ابن اثیر در الکامل گرفته شدهاست و با دقت در نقلهای دیگر روشن میشود که قلعه فتح شده به دست امام علی (ع) از مجموعه قلعههای «نطاة» و نخستین قلعه فتح شده به دست مسلمانان بوده است. تحقیق بیشتر در این باره، در دانشنامه محمد رسول الله (ص) خواهد آمد، إن شاء الله. (م)
- ↑ الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۵.
- ↑ شتر و بهویژه شتر سرخ مو، از نفیسترین داراییهای عرب بود.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۲، ح ۳۹۷۳.
- ↑ الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۷.
- ↑ الإمام علی (ع): «وَاللهِ ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ، ودَکدَکتُ حِصنَ یهودٍ بِقُوةٍ جِسمانِیةٍ، بَل بِقُوةٍ إلهِیةٍ» (شرح نهج البلاغة، ج ۲۰، ص ۳۱۶، ح ۶۲۶).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۷۰-۷۳.
- ↑ فصلنامۀ «میقات حج» ، شماره ۳۴ ص ۱۴۰
- ↑ ینابیع المودّه، ص ۴۸، ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۶۴
- ↑ کشف الغمّه، ج ۱ ص۲۱۵. از جمله ر. ک: «حیدر، فاتح خیبر» ، نادر فضلی،۱۳۷۶ ش
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۵۵.