بلال بن رباح حبشی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
* [[بلال فرزند رباح]]، از [[مسلمانان]] برجسته زمان [[پیامبر اسلام]] و مؤذّن آن [[حضرت]] بود.
[[بلال فرزند رباح]]، از [[مسلمانان]] برجسته زمان [[پیامبر اسلام]] و مؤذّن آن [[حضرت]] بود.
* [[بلال حبشی]] سیاه‌پوستی از [[حبشه]] بود که [[پدر]] و مادرش به عنوان [[اسیر]] به [[جزیرة العرب]] وارد شده بودند. با آغاز [[بعثت]]، [[بلال]] یکی از پیش قدمان در [[ایمان]] به [[حضرت محمد]]{{صل}} بود و در این راه، از سوی "[[امیّة]] بن خَلَف"، شکنجه‌های بسیاری را [[تحمّل]] کرد ولی دست از [[توحید]] و [[پیامبر]] بر نداشت. سرانجام از [[بردگی]] [[امیّه]] [[آزاد]] شد.
 
*جزء مسلمانانی بود که پیش از [[پیامبر]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بودند. در نخستین روزهای [[هجرت پیامبر]] به [[مدینه]]، [[بلال حبشی]] از سوی آن [[حضرت]] [[مأمور]] [[اذان]] گفتن و خبر کردن [[مردم]] برای حضور در [[مسجد]] و [[نماز جماعت]] شد. [[افتخار]] مؤذن بودن را تا پایان [[عمر]] داشت. همواره همراه [[پیامبر]] بود و در میدان‌های [[جهاد]]، شجاعانه می‌جنگید.
[[بلال حبشی]] سیاه‌پوستی از [[حبشه]] بود که [[پدر]] و مادرش به عنوان [[اسیر]] به [[جزیرة العرب]] وارد شده بودند. با آغاز [[بعثت]]، [[بلال]] یکی از پیش قدمان در [[ایمان]] به [[حضرت محمد]]{{صل}} بود و در این راه، از سوی "[[امیّة]] بن خَلَف"، شکنجه‌های بسیاری را [[تحمّل]] کرد ولی دست از [[توحید]] و [[پیامبر]] بر نداشت. سرانجام از [[بردگی]] [[امیّه]] [[آزاد]] شد.
*در [[فتح]] [[مکّه]] نیز به [[فرمان پیامبر]] بر بام [[کعبه]] رفت و [[اذان]] گفت. [[بلال]] پس از [[وفات پیامبر]] [[خدا]] به "[[شام]]" رفت و تا سال ۲۰ [[هجری]] آنجا بود که از [[دنیا]] رفت. هنگام [[وفات]] ۶۳ سال داشت. قبرش در [[سوریه]]، در [[قبرستان]] [[باب الصغیر]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۵.</ref>.
 
جزء مسلمانانی بود که پیش از [[پیامبر]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرده بودند. در نخستین روزهای [[هجرت پیامبر]] به [[مدینه]]، [[بلال حبشی]] از سوی آن [[حضرت]] [[مأمور]] [[اذان]] گفتن و خبر کردن [[مردم]] برای حضور در [[مسجد]] و [[نماز جماعت]] شد. [[افتخار]] مؤذن بودن را تا پایان [[عمر]] داشت. همواره همراه [[پیامبر]] بود و در میدان‌های [[جهاد]]، شجاعانه می‌جنگید.
 
در [[فتح]] [[مکّه]] نیز به [[فرمان پیامبر]] بر بام [[کعبه]] رفت و [[اذان]] گفت. [[بلال]] پس از [[وفات پیامبر]] [[خدا]] به "[[شام]]" رفت و تا سال ۲۰ [[هجری]] آنجا بود که از [[دنیا]] رفت. هنگام [[وفات]] ۶۳ سال داشت. قبرش در [[سوریه]]، در [[قبرستان]] [[باب الصغیر]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۵.</ref>.


==[[اذان]] [[بلال]]==
==[[اذان]] [[بلال]]==
* [[بلال]] بن رباح حبشی، از نخستین [[مسلمانان]] و مؤذّن [[اسلام]] بود، در اولین روزهای [[هجرت به مدینه]]، با [[اذان بلال]] [[مردم]] به سوی [[نماز]] و [[مسجد]] می‌شتافتند. وی به [[خاندان رسالت]]، علاقه و [[محبّت]] عجیبی داشت و مدافع آنان بود. در [[فتح]] [[مکّه]] نیز بر بام [[کعبه]] رفت و ندای {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَر}} سرداد. در بازگشت از [[حجة الوداع]]، آنگاه که [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] می‌خواست [[فرمان خدا]] را دربارۀ [[خلافت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} اعلام کند، باز صدای [[اذان بلال]] بود که در وادی [[غدیر خم]] پیچید و [[مسلمانان]] را پای خطبۀ [[پیامبر]] گردآورد. پس از [[وفات]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} دیگر [[اذان]] نگفت، چون نمی‌خواست مؤذّن [[حکومت]] [[غاصب]] باشد.
[[بلال]] بن رباح حبشی، از نخستین [[مسلمانان]] و مؤذّن [[اسلام]] بود، در اولین روزهای [[هجرت به مدینه]]، با [[اذان بلال]] [[مردم]] به سوی [[نماز]] و [[مسجد]] می‌شتافتند. وی به [[خاندان رسالت]]، علاقه و [[محبّت]] عجیبی داشت و مدافع آنان بود. در [[فتح]] [[مکّه]] نیز بر بام [[کعبه]] رفت و ندای {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَر}} سرداد. در بازگشت از [[حجة الوداع]]، آنگاه که [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] می‌خواست [[فرمان خدا]] را دربارۀ [[خلافت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} اعلام کند، باز صدای [[اذان بلال]] بود که در وادی [[غدیر خم]] پیچید و [[مسلمانان]] را پای خطبۀ [[پیامبر]] گردآورد. پس از [[وفات]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} دیگر [[اذان]] نگفت، چون نمی‌خواست مؤذّن [[حکومت]] [[غاصب]] باشد.
* [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خدا]] [[بلال]] را [[رحمت]] کند که [[دوستدار]] [[اهل بیت]] بود و بنده‌ای [[نیکوکار]] و بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] برای هیچ‌کس [[اذان]] نگفت<ref>سفینة البحار، ج ۱ ص ۱۰۴</ref> روزی هم که [[فاطمه زهرا]]{{عم}} [[مشتاق]] شنیدن [[اذان بلال]] و یاد دوران [[پیامبر]] بود، به خواستۀ آن [[حضرت]] [[بلال]] [[اذان]] سرداد، لکن چون دختر [[پیامبر]] از [[غم]] و [[اندوه]]، [[گریه]] کرد و از هوش رفت، بر [[جان]] او بیمناک شد و [[اذان]] را ناتمام گذاشت<ref>بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۵۷، اعیان الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۲</ref>.
 
* [[اذان]] نگفتن [[بلال]]، بار [[سیاسی]] داشت و نوعی [[اعتراض]] به [[حاکمان]] بود و با [[ابوبکر]] [[بیعت]] نکرد و به همین جهت، [[عمر]] با او بدرفتاری می‌کرد. وی [[عهد]] بسته بود که تنها برای [[پیامبر]] [[اذان]] بگوید، یا برای [[امام علی|علی]]{{ع}} اگر [[جانشین]] [[پیامبر]] شود. [[اذان]] نگفتن او برای [[خلیفه]] گران تمام می‌شد، ازاین‌رو [[عمر]] [[بلال]] را به [[شام]] [[تبعید]] کرد و تا آخر [[عمر]] در آنجا بود<ref>اعیان الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۳</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۶۰.</ref>
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خدا]] [[بلال]] را [[رحمت]] کند که [[دوستدار]] [[اهل بیت]] بود و بنده‌ای [[نیکوکار]] و بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] برای هیچ‌کس [[اذان]] نگفت<ref>سفینة البحار، ج ۱ ص ۱۰۴</ref> روزی هم که [[فاطمه زهرا]]{{عم}} [[مشتاق]] شنیدن [[اذان بلال]] و یاد دوران [[پیامبر]] بود، به خواستۀ آن [[حضرت]] [[بلال]] [[اذان]] سرداد، لکن چون دختر [[پیامبر]] از [[غم]] و [[اندوه]]، [[گریه]] کرد و از هوش رفت، بر [[جان]] او بیمناک شد و [[اذان]] را ناتمام گذاشت<ref>بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۵۷، اعیان الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۲</ref>.
 
[[اذان]] نگفتن [[بلال]]، بار [[سیاسی]] داشت و نوعی [[اعتراض]] به [[حاکمان]] بود و با [[ابوبکر]] [[بیعت]] نکرد و به همین جهت، [[عمر]] با او بدرفتاری می‌کرد. وی [[عهد]] بسته بود که تنها برای [[پیامبر]] [[اذان]] بگوید، یا برای [[امام علی|علی]]{{ع}} اگر [[جانشین]] [[پیامبر]] شود. [[اذان]] نگفتن او برای [[خلیفه]] گران تمام می‌شد، ازاین‌رو [[عمر]] [[بلال]] را به [[شام]] [[تبعید]] کرد و تا آخر [[عمر]] در آنجا بود<ref>اعیان الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۳</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۶۰.</ref>


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۶

متن این جستار آزمایشی است؛ امید می رود در آینده نه چندان دور آماده شود. برای اطلاع از جزئیات بیشتر به بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بلال بن رباح حبشی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

بلال فرزند رباح، از مسلمانان برجسته زمان پیامبر اسلام و مؤذّن آن حضرت بود.

بلال حبشی سیاه‌پوستی از حبشه بود که پدر و مادرش به عنوان اسیر به جزیرة العرب وارد شده بودند. با آغاز بعثت، بلال یکی از پیش قدمان در ایمان به حضرت محمد(ص) بود و در این راه، از سوی "امیّة بن خَلَف"، شکنجه‌های بسیاری را تحمّل کرد ولی دست از توحید و پیامبر بر نداشت. سرانجام از بردگی امیّه آزاد شد.

جزء مسلمانانی بود که پیش از پیامبر، به مدینه هجرت کرده بودند. در نخستین روزهای هجرت پیامبر به مدینه، بلال حبشی از سوی آن حضرت مأمور اذان گفتن و خبر کردن مردم برای حضور در مسجد و نماز جماعت شد. افتخار مؤذن بودن را تا پایان عمر داشت. همواره همراه پیامبر بود و در میدان‌های جهاد، شجاعانه می‌جنگید.

در فتح مکّه نیز به فرمان پیامبر بر بام کعبه رفت و اذان گفت. بلال پس از وفات پیامبر خدا به "شام" رفت و تا سال ۲۰ هجری آنجا بود که از دنیا رفت. هنگام وفات ۶۳ سال داشت. قبرش در سوریه، در قبرستان باب الصغیر است[۱].

اذان بلال

بلال بن رباح حبشی، از نخستین مسلمانان و مؤذّن اسلام بود، در اولین روزهای هجرت به مدینه، با اذان بلال مردم به سوی نماز و مسجد می‌شتافتند. وی به خاندان رسالت، علاقه و محبّت عجیبی داشت و مدافع آنان بود. در فتح مکّه نیز بر بام کعبه رفت و ندای «اللَّهُ أَكْبَر» سرداد. در بازگشت از حجة الوداع، آنگاه که پیامبر خدا می‌خواست فرمان خدا را دربارۀ خلافت علی(ع) اعلام کند، باز صدای اذان بلال بود که در وادی غدیر خم پیچید و مسلمانان را پای خطبۀ پیامبر گردآورد. پس از وفات رسول خدا(ص) دیگر اذان نگفت، چون نمی‌خواست مؤذّن حکومت غاصب باشد.

امام صادق(ع) فرمود: خدا بلال را رحمت کند که دوستدار اهل بیت بود و بنده‌ای نیکوکار و بعد از پیامبر خدا برای هیچ‌کس اذان نگفت[۲] روزی هم که فاطمه زهرا(ع) مشتاق شنیدن اذان بلال و یاد دوران پیامبر بود، به خواستۀ آن حضرت بلال اذان سرداد، لکن چون دختر پیامبر از غم و اندوه، گریه کرد و از هوش رفت، بر جان او بیمناک شد و اذان را ناتمام گذاشت[۳].

اذان نگفتن بلال، بار سیاسی داشت و نوعی اعتراض به حاکمان بود و با ابوبکر بیعت نکرد و به همین جهت، عمر با او بدرفتاری می‌کرد. وی عهد بسته بود که تنها برای پیامبر اذان بگوید، یا برای علی(ع) اگر جانشین پیامبر شود. اذان نگفتن او برای خلیفه گران تمام می‌شد، ازاین‌رو عمر بلال را به شام تبعید کرد و تا آخر عمر در آنجا بود[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۵.
  2. سفینة البحار، ج ۱ ص ۱۰۴
  3. بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۵۷، اعیان الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۲
  4. اعیان الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۳
  5. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۰.