آیه مباهله در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
آیۀ ۶۱ [[سورۀ آل عمران]] معروف به [[آیۀ مباهله]] و مربوط به مباهلۀ [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با نصارای [[نجران]] است و به [[فضیلت]] و [[برتری اهل بیت]]{{ع}} به ویژه [[امام علی]]{{ع}} بر دیگر [[صحابه]] و نیز [[امامت]] | آیۀ ۶۱ [[سورۀ آل عمران]] معروف به [[آیۀ مباهله]] و مربوط به مباهلۀ [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با نصارای [[نجران]] است و به [[فضیلت]] و [[برتری اهل بیت]]{{ع}} به ویژه [[امام علی]]{{ع}} بر دیگر [[صحابه]] و نیز [[امامت]] بلافصل ایشان دلالت دارد. | ||
==معناشناسی== | ==معناشناسی== |
نسخهٔ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۵
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث آیه مباهله است. "آیه مباهله" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آیه مباهله (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران معروف به آیۀ مباهله و مربوط به مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با نصارای نجران است و به فضیلت و برتری اهل بیت(ع) به ویژه امام علی(ع) بر دیگر صحابه و نیز امامت بلافصل ایشان دلالت دارد.
معناشناسی
مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرینکردن شخص دروغگو و ظالم، ابتهال و تضرّع به درگاه خدا برای دفع بلا از خود یا نزول بلا بر ظالم است و این کار از گذشته بین عرب متداول بوده و میگفتند: لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا[۱].[۲] و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم دینی یک جا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند از او بخواهند باطل را رسوا و مجازات کند[۳]، همان کاری که پیامبر اسلام(ص) در برابر مسیحیان نجران کرد و این کار بیانگر تلاشهای فراوان رسول اکرم(ص) برای دعوت اهل کتاب به دین اسلام بوده است[۴].[۵]
واقعه مباهله
بنابر منابع معتبر تاریخی در سال نهم هجری، هیئتی از مسیحیان نجران نزد پیامبر اسلام(ص) آمدند و دربارۀ الوهیت حضرت عیسی(ع) با ایشان به مجادله پرداختند. اعضای هیئت معتقد بودند روح عیسی(ع) به طور خاص، روح خدایی است. پیامبر(ص) این عقیدۀ شرک آلود را رد کرد و از آنان خواست به توحید روی آورند. مسیحیان نپذیرفتند و به سختی با دعوت پیامبر(ص) مخالفت کردند. برای همین بود آیۀ مباهله: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۶] نازل شد. خداوند در این آیه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمان میدهد آنان را به مباهله بخواند تا معلوم شود چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ. سرانجام پیامبر(ص) آنان را برای روز مشخصی به مباهله فراخواند؛ چون روز موعود فرا رسید، پیامبر (صلی الله علیه و آله) همراه اهل بیت خود یعنی امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برای مباهله حاضر شد. مسیحیان نجران چندان بر عقیده خود استوار نبودند و با دیدن پیامبر(ص) و همراهانش که صداقت و صلابت از چهرههایشان نمایان بود به هراس افتادند و از مباهله منصرف شدند، ولی اسلام نیاوردند و به پرداخت جزیه رضایت دادند[۷].
اصل این واقعه قطعی و سندی بر حقانیّت اسلام است. افزون بر منابع پُرشمار شیعه، بیش از شصت منبع اهل سنت ماجرای مباهله را نقل کردهاند و همگی مطرح کردهاند که اهل بیت پیامبر(ص) همراه او بودهاند[۸].[۹]
آیۀ مباهله و پیام های آن
آیۀ مباهله دو نوع پیام دارد:
- پیام عام: آیۀ مباهله یکی از دلایل قرآنی برای رد نظریۀ کثرتگرایی دینی (پلورالیسم) است. همچنین بر انحراف مسیحیت دلالت دارد. مسلمانان میتوانند با استفاده از این آیه استدلال کنند که تنها شریعت حق از زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) دین اسلام است[۱۰].
- پیام خاص: آیۀ مباهله از آیاتی است که به صراحت از برتری اهل بیت پیامبر(ص) بر دیگر مردم، حکایت میکند. الفاظی که در آیه به کار رفتهاند، نزدیکی بسیار فراوان اهل بیت(ع) و به ویژه امام علی(ع) را به پیامبر(ص) نشان میدهند. در کلمۀ «انفسنا» با آنکه تعبیر جانهای ما جمع است، ولی وقتی رسول خدا(ص)، علی(ع) را همراه خود آورد او به منزلۀ جان محمّد(ص) محسوب شده است و جایگاه والای او را نزد خدا و پیامبر و برتری او را بر صحابۀ دیگر نشان میدهد. در ادبیات شعری با عنوان جان پیامبر و نفس او و به یکی بودن این دو جان عزیز اشارات فراوان شده است[۱۱]. این یگانگی از دلایلی است که بر خلافت بلافصل امام علی(ع) گواهی میدهد؛ زیرا بدیهی است پس از پیامبر(ص)، کسی که همچون خود اوست و جانش با جان او یکی است از دیگران برای جانشینیاش سزاوارتر است[۱۲].
آیه مباهله و مصادیق آن
براساس روایات و نظرات مفسران واژۀ ﴿ُ أَبْنَاءَنا﴾ در آیه به معنای پسران بوده و مصداق آن امام حسن و امام حسین ((ع)) است و به دلالت این آیه، فرزند دختری هر کس فرزند اوست و لذا پسران حضرت زهرا(س) پسران رسول خدا(ص) به شمار میآیند. مصداق ﴿نِسَاءَنَا﴾ نیز حضرت زهرا(س) است و مراد از ﴿َأَنفُسَنَا﴾ طبق نظر برخی دانشمندان اهل تسنن خود پیامبر(ص) نیست؛ چون دعوت کننده غیر از دعوت شونده است و هیچ کس خود را دعوت نمیکند طبق نظر شیعه ﴿َأَنفُسَنَا﴾ کسی است که به منزلۀ جان پیامبر(ص) و کسی است که حضرت رسول(ص) به او فرمودند: «یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی»[۱۳]؛ «رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی»[۱۴]؛ «یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۱۵].[۱۶]
دلالت آیۀ مباهله
آیۀ مباهله و دلالت بر برتری اهل بیت(ع)
براساس آیۀ مباهله میتوان برتری اهل بیت(ع) را اثبات کرد، برخی از این موارد عبارتاند از:
- روایات: روایات فراوانی در منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است که با صراحت به برتری اهل بیت(ع) اشاره دارند مانند: معاویه پسر ابوسفیان به سعد دستور داده بود: به علی بن ابی طالب(ع) ناسزا بگوید و او امتناع میورزید، روزی معاویه از او پرسید: چه چیز تو را از دشنام به علی باز میدارد؟ گفت: به خاطر سه ویژگی که پیامبر(ص) دربارۀ علی(ع) فرموده... و یکی از آنها چنین است هنگامی که آیۀ ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ﴾ نازل شد رسول خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را احضار نموده، آنگاه فرمودند: «بار الها اینانند اهل بیت من»[۱۷].[۱۸]
- عدم پذیرش مباهله از سوی مسیحیان نجران: این ماجرا، در بردارندۀ دلیلی محکم بر فضل و برتری اهل بیت(ع) و برهانی روشن بر نبوّت پیامبر(ص) است؛ چرا که هیچ موافق و مخالفی روایت نکرده است که مسیحیان درخواست ایشان برای مباهله را اجابت کردهاند.
- مقدم شمرده شدن فرزندان و زنان بر «انفس»: پیامبر(ص)، فرزندان و زنان را بر "أنفس" مقدم داشت تا جایگاه و شأن والای آنان را نشان دهد و اعلام کند که آنان بر "انفس" مقدم بوده و باید فدای آنها شد.
- شناخته شدن آیۀ مباهله، دلیلی قوی بر فضیلت اهل بیت(ع): محققان اهل سنت، چه معتزلی و چه اشعری، این آیه را دلیلی قوی بر فضیلت اهل بیت(ع) میشناسند؛ چنانکه گفته شده: وفیه دلیل لا شیء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء[۱۹].[۲۰]
- مورد استدلال قرار گرفتن آیۀ مباهله: واقعۀ مباهله در استدلالها و احتجاجهای ائمه(ع) بارها بازگو شده و خود حضرت علی(ع) نیز در بیان فضایل خود به آیۀ مباهله استدلال کرده اند[۲۱].[۲۲]
آیه مباهله و دلالت بر افضلیت علی(ع)
آیه مباهله علاوه بر دلالت بر برتری اهل بیت(ع)، به خصوص دلالت بر افضلیت امیرالمؤمنین(ع) هم دارد:
- روزی مأمون به امام رضا(ع) گفت: بزرگترین فضیلت علی(ع) در قرآن کدام است؟ امام رضا(ع) فرمودند: فضیلتی که آیۀ مباهله بر آن حکایت دارد. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ در پی نزول این آیه، رسول خدا(ص)، حسن، حسین، فاطمه و امیرمؤمنان(ع) را فراخواندند. آنها به حکم خداوند متعالی در جایگاه فرزندان، زنان و نفس ایشان بودند. مشخص است که هیچیک از بندگان خدای سبحان، برتر و شریفتر از رسول خدا(ص) نیست. از همین رو میبایست از کسی که به حکم خداوند سبحان، نفس رسول خدا(ص) است، احدی برتر نباشد. مأمون گفت: مگر نه این است که خداوند "أبناء و نساء" را جمع آورده، ولی پیامبر تنها دو پسر و دخترش را فراخوانده است. چرا احتمال نمیدهید که "نفس"، خود پیامبر(ص) باشد. بنابراین، آنچه گفتید نمیتواند فضیلت امیرمؤمنان(ع) را نشان دهد؟! امام رضا(ع) در پاسخ او فرمودند: ای امیرالمؤمنین! آنچه شما میگویید درست نیست؛ چرا که دستور دهنده و دعوت کننده صرفاً به غیر از خود میتواند دستور دهد و او را به چیزی دعوت کند و درست نیست این عمل را دربارۀ نفس خود انجام دهد. با این توصیف چون رسول خدا(ص)، روز مباهله از میان اصحاب، تنها امیرمؤمنان علی(ع) را با خود همراه کرد، پس وی، همان نفس پیامبر(ص) است که خدای متعال در قرآن از او سخن گفته و شایستگی آن بزرگوار را برای مباهله اثبات کرده است. مأمون گفت: پاسخ قانع کنندهای بود[۲۳].
- جدا شدن حق از باطل: موضوع مباهله حق را از باطل جدا میکند، پس تنها کسی باید در آن شرکت کند که نیکسیرت، مؤمن به تمام معنا و برترین بندگان خدا باشد.
- قرار گرفتن علی(ع) همانند نفس پیامبر(ص): پیامبر(ص) بر اساس آیه: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ﴾ او را نفس خود دانسته است؛ زیرا جز پیامبر(ص) و علی(ع) کسی دیگر در آنجا نبود و چون علی را نفس خود قرار داد از اینرو احدی در فضل و نزدیک بودن به پیامبر(ص) به علی(ع) نمیرسد[۲۴].[۲۵]
آیۀ مباهله و دلالت بر امامت علی(ع)
براساس آیۀ مباهله امامت امیرالمؤمنین(ع) هم قابل اثبات است به دلیل:
- عموم مماثلت (یگانگی): بنابر دلالت آیه، علی (ع) نَفْس پیامبر(ص) است و بنابر مقتضای آیه، مماثلت در همۀ فضایل و اتحاد در حقیقت است، مگر آنجایی که دلیل خاصّی باشد همانند نبوّت و چون پیامبر(ص)، ولی امّت و حاکم جامعۀ اسلامی بودند بنابراین علی(ع) نیز ولی امّت و حاکم جامۀ اسلامی است. خدای متعال او را نفس حضرت محمّد(ص) دانسته است و منظور تساوی و برابر بودن است و شخص برابر با کاملترین انسانها و اولیترین آنها به تصرّف در واقع کاملترین و اولیترین به تصرّف است. پس او نیز مانند رسول خدا، کاملترین ولایت در تصرّف را دارد[۲۶].
- افضلیت: بنا بر دلالت آیه علی(ع) از همۀ صحابه افضل است و به حکم عقل، امامت باید به دست افضل باشد بنابراین امامت باید به دست حضرت علی(ع) باشد[۲۷].[۲۸]
آیه مباهله
گروهی از نصرانیهای نجران برای گفتگو با پیامبر اکرم(ص) درباره نبوت او و اعتقادات خود درباره حضرت مسیح نزد او آمدند. آنان، حضرت مسیح را به دلیل خلقت خارقالعادهاش، فرزند خدا میپنداشتند. پیامبر(ص) با یادآوری خلقت خارقالعاده حضرت آدم(ع) استدلال آنان را ابطال کرد[۲۹]، اما نصرانیها تسلیم این منطق استوار پیامبر نشدند. خداوند به پیامبر وحی کرد که آنان را به مباهله فرا بخواند[۳۰]. قرار مباهله گذاشته شد و زمان موعود که فرا رسید، پیامبر(ص) با فاطمه زهرا، علی و حسنین(ع) برای مباهله از مدینه بیرون رفتند. بزرگ نصرانیها با دیدن آنها از همراهان خود خواست که مباهله نکنند و گفت: من چهرههایی را میبینم که اگر از خداوند بخواهند کوه را از جای برکند، دعایشان مستجاب خواهد شد. آنان درخواست او را پذیرفتند، اما به جای پذیرش آیین اسلام، قرار داد صلحی با پیامبر امضا کردند و رفتند[۳۱]. قبل از تبیین دلالت آیه بر افضلیت علی(ع) نکاتی را که در روایات مربوط به آیه مباهله مطرح شده، و در فهم درست معنای آیه و دلالت آن بر مدعا راهگشاست یادآور میشویم. این روایات علاوه بر منابع حدیثی، تفسیری و تاریخی شیعه در صحاح، مسانید و دیگر منابع حدیثی، تفسیری و تاریخی اهل سنت نیز از طرق مختلف از عدهای صحابه، مانند: عبدالله بن عباس، سعد بن ابیوقاص، جابر بن عبدالله، حذیفه بن یمان، عمرو بن سعید، داود بن ابوهند و احمد یشکری، نقل شده است. طبق این روایات، آیه مباهله در شأن پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) نازل شده است.
- در برخی از این روایات، تنها این مطلب بیان شده است که پیامبر(ص) با اشاره به علی، فاطمه و حسنین(ع) فرمود: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي»[۳۲]. نظیر این تعبیر در روایات مربوط به شأن نزول آیه تطهیر[۳۳] نیز آمده است[۳۴]. به دلیل این گونه روایات است که دانشمندان اسلامی عنوان “اهل بیت پیامبر” را هرگاه بدون قرینه به کار رود، مخصوص اهل کساء و اهل مباهله دانسته و احکام ویژهای را - که برای اهلبیت پیامبر بیان شده - مخصوص آنان شمردهاند.
- در برخی از روایات آمده که پیامبر(ص) از علی، فاطمه و حسنین(ع) خواست که هرگاه او دعا کرد آنان آمین بگویند[۳۵]. این امر گواه آن است که وجود آنان در مباهله داشته است. درخواست پیامبر(ص) از آنان که بر دعای او آمین بگویند نیز گواه این مطلب است.
- در روایات اهلسنت در این باره که مصداق ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ حسن و حسین(ع) و مصداق ﴿نِسَاءَنَا﴾ فاطمه زهرا(س) است اختلافی وجود ندارد، اما درباره اینکه مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ چه کسی است، روایات دو دستهاند: در برخی از آنها ﴿أَنْفُسَنَا﴾ بر علی(ع) تطبیق شده است، زیرا آمده است که پیامبر به حسنین، فاطمه و علی(ع) اشاره کرد و فرمود: «هَؤُلَاءِ أَبْنَاؤُنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أَنْفُسُنَا»[۳۶]، و در برخی دیگر ﴿أَنْفُسَنَا﴾ بر پیامبر(ص) و علی(ع) تطبیق شده است. این مطلب از عبدالله بن عباس و جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است[۳۷]، ولی در روایات شیعه، تنها وجه اول آمده است[۳۸]. با این حال، در سخنان مفسران شیعه هر دو وجه بیان شده است[۳۹]. میتوان گفت هر دو وجه درست است، هرگاه مجموع شرکتکنندگان در مباهله مورد توجه باشد، مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ پیامبر(ص) و علی(ع) خواهد بود، و هرگاه به کسانی که پیامبر(ص) با خود همراه آورد توجه شود، مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ علی(ع) خواهد بود[۴۰]
دلالت آیه بر افضلیت امیرالمؤمنین(ع)
دلالت آیه مباهله بر افضلیت علی(ع) بر عموم مسلمانان غیر از رسول خدا(ص) بدین صورت است که بر اساس ظاهر آیه و روایات شأن نزول، آن بزرگوار مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ است، یعنی پیامبر او را به منزله نفس خود دانسته است. از آنجا که وحدت و عینیت وجود علی(ع) و پیامبر(ص) ممکن نیست، مقصود این است که علی(ع) از نظر صفات کمال و منزلت معنوی به منزله پیامبر است، مگر منزلت نبوت که به رسول خدا اختصاص دارد و بدین سبب، پیامبر در مرتبهای بالاتر از علی قرار دارد، اما در دیگر صفات و کمالات، همتای پیامبر است، و چون پیامبر در آن صفات بر همگان برتر است، علی نیز برتر از آنان خواهد بود. برخی از عالمان اهلسنّت هم، از آیه مباهله، همین معنا را فهمیدهاند. محمد بن طلحه شافعی (متوفای ۶۵۲ق) گفته است: مقصود از ﴿أَنْفُسَنَا﴾ علی است و محال است که نفس علی(ع) عین نفس پیامبر باشد. بنابراین، مقصود، برابری نفس وی با نفس پیامبر در صفات کمال است، تنها صفت نبوت که مخصوص پیامبر است، مستثنا خواهد بود[۴۱]. از کلام فخرالدین رازی نیز این مطلب به دست میآید، زیرا وی در تفسیر آیه، از شیعه دو قول را نقل میکند، نخست اینکه آیه بر افضلیت علی(ع) بر پیامبران الهی غیر از پیامبر اسلام دلالت میکند، و دوم اینکه تنها بر افضلیت وی بر غیر پیامبران دلالت دارد. رازی دیدگاه اول را نقد کرده، ولی دیدگاه دوم را نقد نکرده است[۴۲].[۴۳]
شواهد روایی
این مطلب که علی(ع) به منزله نفس پیامبر(ص) و همانند اوست در احادیث نبوی نیز وارد شده است. پیامبر(ص) درباره “بنیولیعه” فرمودند: اگر از مخالفت با من دست بر ندارند مردی همانند خود را به جنگ با آنان خواهم فرستاد تا فرمان مرا درباره آنها اجرا کند؛ جنجگویانشان را خواهد کشت و ذریه آنها را اسیر خواهد کرد. ابوذر گفته است مقصود پیامبر(ص) علی(ع) بود[۴۴]. در حدیث دیگری همانند سخن یادشده درباره گروهی از ثقیف نقل شده است. در آن حدیث آمده که پیامبر(ص) دست علی(ع) را گرفت و دو بار فرمود: این همان مرد است[۴۵]. رسول خدا(ص) در روایتی دیگر فرموده است: «علی نفسی»[۴۶]. پیامبر(ص) در روایات متعددی، درباره علی(ع) فرموده است: علی از من است و من از اویم. گوشت و خون او از گوشت و خون من است[۴۷]. این روایات همگی در حقیقت، همان معنایی را بیان کردهاند که از آیه مباهله استفاده میشود و مفاد همگی، این است که شخصیت علی(ع) با کسی جز پیامبر(ص) قابل مقایسه نیست، اگر چه او فاقد مقام نبوت است و از این جهت مرتبهای فروتر از پیامبر(ص) دارد، اما در دیگر کمالات، همتای پیامبر(ص) است و در نتیجه بر دیگران برتر است.[۴۸]
پاسخ به اشکالات
اشکال اول: با توجه به اینکه کلمه ﴿أَنْفُسَنَا﴾ جمع است، علی(ع) به تنهایی مقصود نخواهد بود، بلکه مقصود همه خویشاوندان و خدمتگزاران پیامبر است که در نظر عرف به منزله نفس او به شمار میروند[۴۹].
پاسخ: اگر به راستی افراد دیگری نیز مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ بودند، پیامبر برای عمل به فرمان خداوند آنها را نیز برای مباهله با خود همراه میساخت. از سوی دیگر، کاربرد لفظ جمع در یک فرد به انگیزه تکریم و مانند آن در زبان عربی و غیر آن شایع است.
اشکال دوم: مقصود از ﴿أَنْفُسَنَا﴾، خود پیامبر(ص) است، زیرا در مفاهمه عرفی گفته میشود: خود را به انجام فلان کار دعوت کردم[۵۰] و “نفس فلانی او را به انجام فلان کار برانگیخت” و “با خودم مشورت کردم” و تعابیری از این قبیل که در گفتمان صحیح میان اهل بلاغت یافت میشود. بر این اساس، علی(ع) مصداق ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ خواهد بود، زیرا در عرف، عنوان پسر بر داماد نیز اطلاق میشود[۵۱].
پاسخ: در پاسخ این اشکال دو نکته در خور توجه است:
- این فرض که علی(ع) مصداق ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ باشد، با روایات شأن نزول منافات دارد، بدین جهت، هیچ یک از مفسران برجسته اهلسنت چنین احتمالی را مطرح نکردهاند. مضافاً بر اینکه در هیچ روایتی از پیامبر(ص) نقل نشده که وی عنوان “إبنی” را بر علی(ع) اطلاق کرده باشد، ولی این تعبیر درباره حسن و حسین(ع) در روایات بسیاری به کار رفته است.
- چنانکه پیش از این بیان شد، انطباق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ بر پیامبر(ص) با انطباق آن بر علی(ع) منافات ندارد، چنانکه در روایات و اقوال مفسران بر هر دو منطبق شده است.
اشکال سوم: اگر علی(ع) مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ باشد و مفاد آن این باشد که پیامبر باید فردی را که همتای خویش است در مباهله شرکت دهد، باید همین معنا درباره ﴿أَنْفُسَكُمْ﴾ نیز صادق باشد و باید در میان نصرانیهای نجران کسی وجود داشته باشد که مصداق ﴿أَنْفُسَكُمْ﴾ باشد[۵۲].
پاسخ: مفاد آیه مباهله جز این نیست که هر یک از دو طرف، شایستهترین افراد خود را از مردان، زنان و فرزندان، برای مباهله فرا بخوانند، مصداق این افراد در میان مسلمانان تنها علی(ع) بود، زیرا اگر فرد دیگری نیز مصداق آن بود پیامبر(ص) او را هم برای مباهله با خود میبرد، و در طرف مقابل، این نصرانیهای نجران بودند که میبایست شایستهترین افراد خود را برای مباهله بیاورند، اما اینکه تعداد آنان چه اندازه و ترکیب آنها از نظر جنسیت و سن چگونه باشد، از آیه مباهله استفاده نمیشود. اگر واژگان ﴿أَنْفُسَنَا﴾، ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ و ﴿نِسَاءَنَا﴾ بر تعداد نیز دلالت میکرد، نصرانیهای نجران میتوانستند به پیامبر اشکال کنند که چرا تنها یک زن برای مباهله آورده است، و اگر در مباهله، جنسیت دخالت داشت میتوانستند با این بهانه که ما زن و فرزندمان را با خود همراه نداریم تا به پیشنهاد شما عمل کنیم از مباهله شانه خالی کنند، ولی آنان چنین اشکالهایی نگرفتند و به دلیل حقانیت طرف مقابل از مباهله امتناع کردند[۵۳].
اشکال چهارم: از آیه مباهله این مطلب به دست میآید که پیامبر مأموریت داشت تا مردان، زنان و فرزندان از اهلبیت خود را به مباهله دعوت کند، و او از هر یک نمونهای را آورد، از زنان، فاطمه، از مردان، علی و از فرزندان، حسن و حسین را لذا شرکت آنان در مباهله بر افضلیت آنها بر دیگران دلالتی ندارد[۵۴].
پاسخ: با قطع نظر از روایات، خصوصیت اهلبیت در آیه مباهله نیامده است و عناوین ﴿أَنْفُسَنَا﴾، ﴿نِسَاءَنَا﴾ و ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ بر همه مردان، زنان و فرزندان مسلمان قابل انطباق است بنابراین، گزینش آنان توسط پیامبر(ص) از میان مسلمانان دلیل روشن بر افضلیت ویژه آنان میباشد، و عنوان «هَؤُلَاءِ أَهْلِي» در روایات نیز بر این مطلب دلالت میکند یعنی این برگزیدگان خواص خاندان من هستند و تنها کسانیاند که شایستگی حضور در مباهله را دارند.
اشکال پنجم: کلمه “نفس” همانگونه که به معنای ذات یک شخص به کار میرود، به معنای خویشاوند و شریک در دین و آیین نیز به کار میرود، چنانکه در آیات: ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ﴾[۵۵] و ﴿تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ﴾[۵۶] مقصود، انسانهای دیگری است که همنوع و همکیش با انسان میباشند، نه افرادی که از نظر منزلت با انسان برابرند. بنابراین شاید از آن جهت که علی(ع) خویشاوند پیامبر و شریک او در دین بوده، کلمه “أنفس” بر او طلاق شده است. در این صورت، آیه بر برابری او با پیامبر در فضایل دلالت نخواهد کرد[۵۷].
پاسخ: کلمه “نفس” در لغت دو معنای اصلی دارد: یکی به معنای روح و دیگری به معنای ذات و حقیقت یک چیز است. وقتی گفته میشود: نفس فلانی از بدنش خارج شد، مقصود، معنای اول است و هنگامی که گفته میشود: فلانی نفس خود را هلاک کرد، معنای دوم مراد است[۵۸]. واژه نفس در آیاتی که ذکر شد به معنای ذات و هویت انسانی است، ولی با قرینه معلوم است که خود افراد مراد نیستند، بلکه افراد دیگری مرادند، مضافاً بر اینکه خویشاوندی و همآیینی به علی(ع) اختصاص نداشت. بنابراین، اختصاص او در شرکت دادن در مباهله جز به دلیل شخصیت برجسته، ممتاز و تعیینکنندهاش نبوده است[۵۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۸.
- ↑ حسن بن عبدالله ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.
- ↑ سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.
- ↑ ر.ک: ابراهیمی، زینب، مباهله، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۶۱.
- ↑ «از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم». سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۳۵۶ـ ۲۷۶؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص ۴۵۰ـ ۴۳۱.
- ↑ ر.ک: اهل البیت و آیة المباهلة، ص ۲۷ـ ۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۵۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۹۳؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۲۲.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۸۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۴۹.
- ↑ علل الشرایع، ج۲، ص۱۸۵؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۷؛ تسنیم، ج۱۴ ص۴۶۱.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۸۴ ـ ۸۹.
- ↑ «عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْداً فَقَالَ مَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَسُبَ أَبَا تُرَابٍ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ ثَلَاثاً قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأْنَّ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ لَهُ وَ قَدْ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَ سَمِعْتُهُ یَوْمَ خَیْبَرَ یَقُولُ لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیّاً فَأُتِیَ بِهِ أَرْمَدَ الْعَیْنِ فَبَصَقَ فِی عَیْنَیْهِ وَ دَفَعَ الرَّایَةَ إِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ- ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ﴾ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَیْناً(ع) وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی»؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مناقب الخوارزمی، ص۵۹؛ أحمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۸۵؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۳۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۲.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
- ↑ کتاب الخصال، ج۲، ص۵۵۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۹، ص۹؛ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۱۴، ص۴۸۳.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
- ↑ «قَالَ الشَّیْخُ المفید فی کتاب الفصول: قَالَ الْمَأْمُونُ یَوْماً لِلرِّضَا(ع) أَخْبِرْنِی بِأَکْبَرِ فَضِیلَةٍ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَدُلُّ عَلَیْهَا الْقُرْآنُ قَالَ: فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) فَضِیلَةٌ فِی الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ﴿فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ﴾ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ(ع) فَکَانَا ابْنَیْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ(س) فَکَانَتْ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فَکَانَ نَفْسَهُ بِحُکْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَی أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا یَکُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ صبِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَی. قَالَ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَ لَیْسَ قَدْ ذَکَرَ اللَّهُ تَعَالَی الْأَبْنَاءَ بِلَفْظِ الْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ابْنَیْهِ خَاصَّةً وَ ذَکَرَ النِّسَاءَ بِلَفْظِ الْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) ابْنَتَهُ وَحْدَهَا فَأَلَّا جَازَ أَنْ یُذْکَرَ الدُّعَاءُ لِمَنْ هُوَ نَفْسُهُ وَ یَکُونَ الْمُرَادُ نَفْسَهُ فِی الْحَقِیقَةِ دُونَ غَیْرِهِ فَلَا یَکُونُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) مَا ذَکَرْتَ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) لَیْسَ یَصِحُّ مَا ذَکَرْتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الدَّاعِیَ إِنَّمَا یَکُونُ دَاعِیاً لِغَیْرِهِ کَمَا أَنَّ الْآمِرَ آمِرٌ لِغَیْرِهِ وَ لَا یَصِحُّ أَنْ یَکُونَ دَاعِیاً لِنَفْسِهِ فِی الْحَقِیقَةِ کَمَا لَا یَکُونُ آمِراً لَهَا فِی الْحَقِیقَةِ وَ إِذَا لَمْ یَدْعُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) رَجُلًا فِی الْمُبَاهَلَةِ إِلَّا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ نَفْسُهُ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ وَ جَعَلَ حُکْمَهُ ذَلِکَ فِی تَنْزِیلِهِ قَالَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ إِذَا وَرَدَ الْجَوَابُ سَقَطَ السُّؤَالُ»؛ سلسله مؤلفات شیخ مفید، الفصول المختارة، ج۲، ص۳۸؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۵۷ ـ ۲۵۸.
- ↑ {{عربی|و استدل أصحابنا بهذه الآیة علی أن أمیر المؤمنین کان أفضل الصحابة من وجهین: أحدهما - أن موضوع المباهلة لیتمیز المحق من المبطل و ذلک لا یصح أن یفعل إلا بمن هو مأمون الباطن مقطوعاً علی صحة عقیدته أفضل الناس عند الله. و الثانی- أنه(ص): جعله مثل نفسه بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ﴾ لأنه أراد بقوله ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ الحسن و الحسین(ع) بلا خلاف. و بقوله: ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ﴾ فاطمه(س) و بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا﴾ أراد به نفسه، و نفس علی(ع) لأنه لم یحضر غیرهما بلا خلاف، و إذا جعله مثل نفسه، وجب ألا یدانیه أحد فی الفضل، و لا یقاربه؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۸۵.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۴.
- ↑ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۷۷.
- ↑ دلائل الصدق، ج۲، ص۸۶.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۴ـ ۹۵.
- ↑ ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۳۶۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۴۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۰؛ الإختصاص، ص۱۱۲-۱۱۵؛ مطالب السؤول، ص۴۸-۴۹؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۱۸-۲۲۰ و دیگر کتابهای تفسیر و تاریخ.
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، باب فضایل علی بن ابیطالب، حدیث ۳۲؛ سنن ترمذی، ج۴، باب مناقب علی بن ابیطالب، حدیث ۳۷۲۴.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ اسباب النزول، ص۲۳۹؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۱۶؛ خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص۳۳، حدیث ۱۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۲۲۰؛ نور الابصار، ص۲۲۳-۲۲۴؛ مطالب السؤول، ص۴۹.
- ↑ شواهد التنزیل، ص۱۲۱، حدیث ۱۶۸؛ ص۱۲۲، حدیث ۱۶۹؛ ص۱۲۷، حدیث ۱۷۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۲۱۹؛ شواهد التنزیل، ص۱۲۴-۱۲۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۲.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۸۶-۲۹۰.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۴۸۵؛ مجمع البیان، ج۱، ص۴۵۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۷.
- ↑ مطالب السؤول، ص۹۵-۹۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۹.
- ↑ خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۰۸، باب ۲۳، حدیث ۷۲.
- ↑ ینابیع المودة، ج۱، ص۶۲؛ فضائل اهلبیت، ص۹۵.
- ↑ المناقب، خوارزمی، ص۱۴۸، حدیث ۱۷۳.
- ↑ خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۰۴-۱۰۷؛ المسند احمد بن حنبل، ج۱۳، احادیث ۱۷۴۴۰، ۱۷۴۴۱، ۱۷۴۷۹، ۱۷۴۸۵؛ ج۱۵، حدیث ۱۹۸۱۳، ینابیع المودة، ج۱، ص۶۳-۶۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۰.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۷.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۹.
- ↑ روح المعانی، ج۳، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ روح المعانی، ج۳، ص۳۰۲.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ دلائل الصدق، ج۲، ص۱۳۰، اشکال از فضل بن روزبهان اشعری است.
- ↑ «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را میکشید» سوره بقره، آیه ۸۵.
- ↑ «و از یکدیگر عیبجویی مکنید» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج۳، ص۲۰۳.
- ↑ لسان العرب، ج۱۴، ص۳۱۹؛ اقرب الموارد، ج۲، ص۱۳۲۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۱.