آزادی اقامت و رفت و آمد در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]. {{پایان}} {{پایان}} ==پانویس== +]]. {{پایان منبع‌شناسی جامع}} ==پانویس==))
خط ۳۴: خط ۳۴:
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های فقه سیاسی|مقاله‌شناسی فقه سیاسی]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های فقه سیاسی|مقاله‌شناسی فقه سیاسی]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های فقه سیاسی|پایان‌نامه‌شناسی فقه سیاسی]].
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های فقه سیاسی|پایان‌نامه‌شناسی فقه سیاسی]].
{{پایان}}
{{پایان منبع‌شناسی جامع}}
{{پایان}}


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۵۵

آزادی اقامت و رفت و آمد در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟
موضوع اصلیبانک جمع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیآزادی اقامت و رفت و آمد

آزادی اقامت و رفت و آمد در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

محمد حسن قدردان قراملکی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در این‌باره گفته‌ است:
«در تعریف این آزادی گفته شد که انسان در انتخاب محل اقامت و زندگانی خود مختار و آزاد است و در هر شهر و محلی که اراده نماید می‌تواند رفت و آمد یا اقامت کند که ره‌آورد آن، عدم جواز توقیف و سلب تابعیت و تبعید موقت یا دایم انسان است، مگر اینکه دلیل قانع کننده‌ای وجود داشته باشد.
مبانی فقهی
  1. اصل اباحه: آزادی اقامت و رفت و آمد به دلیل بداهت و مسلم انگاشتن آن، در فقه مورد بحث قرار نگرفته است. بر اساس قاعده “اصالة اباحة” و “اصل حلیت”، در فقه، اصل اباحه و جواز و حلیت هر شیئی است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود: كل شي‏ء فيه حلال و حرام فهو حلال حتي تعلم انه حرام بعينه. صاحب جواهر در این باره می‌گوید: در علم اصول ثابت و معلوم شده است که عقل و شرع در حکم بر اباحه و حلیت تصرف در هر شیئی که حرمت آن از شرع ثابت نشده، مطابقت و اتفاق دارند[۱]. کاشف‌الغطاء نیز اصل اباحه را در صورت عدم اضرار آن و عدم تجاوز به حقوق دیگران، اظهر من الشمس می‌داند و اضافه می‌کند که مرحوم صدوق آن را از دین امامیه برشمرده است[۲]. مطابق اصل فوق، رفت و آمد و اقامت در شهری، اعم از موقت یا دایم، امری جایز و آزاد است مگر اینکه دلیل خاصی مانع آن گردد[۳].
  2. قرآن کریم: آزادی رفت‌و‌آمد و اقامت یکی از مصادیق استفاده از نعمت‌های الهی است که آفریدگار و صاحب هستی آن را بر انسان تجویز فرموده است؛ چنانکه در قرآن می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا[۴]. این اصل و مبنا می‌تواند مبنای آزادی‌ها و حقوق فردی دیگری قرار گیرد. همچنین برای تأیید آزادی اقامت و رفت و آمد می‌توان از ادله خاصی نیز استفاده کرد که به آنها اشاره می‌شود. قرآن کریم از آنجا که زمین را ملک خداوند و انسان‌ها را بندگان او می‌داند، حد و مرزهای اعتباری را به رسمیت نمی‌شناسد و از مردم می‌خواهد برای علت‌های مختلف در اکناف زمین سیر و سفر کنند؛ برای مثال عبارت ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ که تشویق به گردش در جهان است، در هفت جای قرآن و امر به سیر ﴿سِيرُوا فِي الْأَرْضِ در شش آیه آمده است و این ملازم با آزادی رفت و آمد و اقامت بوده، بلکه آزادی فوق در این آیات مفروغ عنه فرض شده است[۵][۶].
  3. روایات در سنت پیامبر و ائمه نیز این آزادی مسلم تلقی شده است. از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که فرمود: «البلاد بلاد اللَّه و العباد عباد اللَّه فحيثما أصبت خيرا فأقم»[۷]؛ شهرها، شهرهای خدا و بندگان، بندگان خداوند است، در هر کجا که به خیر و خوشبختی رسیدی، در آنجا رحل اقامت بینداز. در این حدیث برای توجیه آزادی فوق، به مالکیت خدا بر دنیا از جمله شهرها استناد شده است، به این معنا که آفریدگار جهان به انسان این نوع آزادی و تصرف را عطا کرده است. عبارت «العباد عباد اللَّه» در حدیث، این نکته لطیف را می‌رساند که استفاده از این حق و آزادی برای همه بندگان خدا به صورت مشترک و مساوی تجویز شده است، چرا که همه انسان‌ها در اصل مخلوق و بنده خدا بودن یکسانند، از این‌رو بهره‌برداری از نعمت‌های الهی نیز باید به صورت یکسان باشد و بنده‌ای حق ندارد که نعمت‌های الهی را به طور نامشروع به خود اختصاص داده و دیگران را از آن محروم کند.
پیامبر اسلام(ص) در روایات متعدد مردم را به سیر و سفر تشویق می‌کند و آن را موجب سلامتی برمی‌شمارد: «سَافِرُوا تَصِحُّوا»[۸]. امام علی(ع) نیز انتخاب شهر و محل زندگی را از حقوق انسان بر می‌شمارد و تأکید می‌کند که شهرها ترجیح خاصی ندارند و بهترین شهر برای انسان، شهری است که انسان را تحمل کند، یعنی رفاه و آسایش او در آن ممکن باشد: «لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ»[۹].
این روایت هم بر آزادی اقامت و هم بر آزادی رفت و آمد دلالت می‌کند؛ دلالت آن بر آزادی اقامت، دلالت نصی و دلالت آن بر آزادی رفت و آمد، دلالت مفهومی است، زیرا آزادی اقامت مستلزم آزادی رفت و آمد در شهرها و یافتن شهر مناسب است. اصل فوق در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز چنین آمده است: هیچ کس را نمی‌توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه‌اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت.
یکی از فقیهان معاصر در این باره می‌گوید: هر فرد انسان در انتخاب اقامتگاه خود در شهر و هر خانه‌ای آزاد است. در منطق اسلام همه جهان وطن انسان است و انسان هر جای دنیا مایل باشد می‌تواند زندگی کند و هر کجا راحت باشد، آنجا وطن و اقامتگاه اوست[۱۰][۱۱]

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. جواهرالکلام، ج۳۶، ص۲۳۶.
  2. کشف الغطاء، ص۳۴.
  3. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۵۹ و ۶۰، باب ۴ از ابواب ما یکتسب به.
  4. «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید» سوره بقره، آیه ۲۹.
  5. ر.ک: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ «و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹؛ ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ «آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶؛ ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان می‌کردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره روم، آیه ۹؛ ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان و توانمندتر از آنان بودند چگونه بوده است؟ و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد، بی‌گمان او دانایی تواناست» سوره فاطر، آیه ۴۴؛ ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنها از ایشان در زمین توانمندتر و پراثرتر بودند و خداوند برای گناهانشان آنان را فرو گرفت و ایشان را در برابر خداوند نگهدارنده‌ای نبود» سوره غافر، آیه ۲۱؛ ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ «آیا در زمین نگشته‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوان‌تری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲؛ ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا «پس آیا در زمین نگشته‌اند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ خداوند آنان را از میان برداشت و کافران را (نیز سرانجامی) همانند آنان است» سوره محمد، آیه ۱۰.
  6. ر.ک: ﴿قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «پیش از شما سنّت‌هایی (بوده و) از میان رفته‌اند پس روی زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۷؛ ﴿قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «بگو: در زمین سیر کنید سپس بنگرید که سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره انعام، آیه ۱۱؛ ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶؛ ﴿قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ «بگو: در زمین گردش کنید و بنگرید که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟» سوره نمل، آیه ۶۹؛ ﴿قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «بگو روی زمین گردش کنید و بنگرید چگونه آفریدن (آفریدگان) را آغاز می‌کند سپس خداوند آفرینش جهان واپسین را پدید می‌آورد، بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره عنکبوت، آیه ۲۰؛ ﴿قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ «بگو: در زمین گردش کنید، آنگاه بنگرید سرانجام پیشینیان چگونه بوده است؛ بیشتر آنان مشرک بودند» سوره روم، آیه ۴۲.
  7. نهج الفصاحه، ص۲۲۳.
  8. متقی هندی، کنزالعمال، حدیث ۱۷۴۶۹ تا ۱۷۴۷۱؛ محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۴، ماده «سیر».
  9. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۴۲ و ج۲۰، ص۹۰؛ عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ج۵، ص۸۳.
  10. جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ص۴۴۷.
  11. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۶۲.