امامت امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = امامت
| موضوع مرتبط = امامت امام حسن مجتبی
| عنوان مدخل  = [[امامت امام حسن مجتبی]]
| عنوان مدخل  = امامت امام حسن مجتبی
| مداخل مرتبط = [[امامت امام حسن مجتبی در حدیث]] - [[امامت امام حسن مجتبی در کلام اسلامی]] - [[امامت امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[امامت امام حسن مجتبی در معارف و سیره نبوی]] - [[امامت امام حسن مجتبی در کلام اسلامی]] - [[امامت امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = امامت امام حسن مجتبی (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


براساس [[روایات]] و نقل‌های [[تاریخی]]، '''[[امامت]]''' بعد از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به '''[[امام حسن]]{{ع}}''' منتقل شد و [[مردم]] با آن حضرت [[بیعت]] کردند. [[اهل سنت]] ایشان را پنجمین [[خلیفه]] می‌دانند.
براساس [[روایات]] و نقل‌های [[تاریخی]]، '''[[امامت]]''' بعد از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به '''[[امام حسن]] {{ع}}''' منتقل شد و [[مردم]] با آن حضرت [[بیعت]] کردند. [[اهل سنت]] ایشان را پنجمین [[خلیفه]] می‌دانند.


==مقدمه==
== مقدمه ==
همه [[مسلمانان]] درباره [[امامت]] [[حضرت حسن بن علی]]{{عم}} هم‌نظر هستند؛ چرا که براساس "الخلافة بعدی ثلاثون سنة" و نیز بنا به مستندات [[تاریخی]] [[وصیت امام علی]]{{ع}} به ایشان، بر [[امامت]] ایشان دلالت دارد؛ اگرچه مبنای [[شیعه]] با [[اهل سنت]] تفاوت دارد و [[شیعیان]] آن حضرت را دومین [[جانشین به حق رسول خدا]]{{صل}} می‌دانند و [[امام دوم]] خود به شمار می‌آورند و [[اهل سنت]] نیز آن حضرت را پنجمین [[خلیفه]] می‌دانند.
همه [[مسلمانان]] درباره [[امامت]] [[حضرت حسن بن علی]] {{عم}} هم‌نظر هستند؛ چرا که براساس "الخلافة بعدی ثلاثون سنة" و نیز بنا به مستندات [[تاریخی]] وصیت [[امام علی]] {{ع}} به ایشان، بر [[امامت]] ایشان دلالت دارد؛ اگرچه مبنای [[شیعه]] با [[اهل سنت]] تفاوت دارد و [[شیعیان]] آن حضرت را دومین [[جانشین به حق رسول خدا]] {{صل}} می‌دانند و [[امام دوم]] خود به شمار می‌آورند و [[اهل سنت]] نیز آن حضرت را پنجمین [[خلیفه]] می‌دانند.


[[سلیم بن قیس]] می‌گوید: "زمانی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به پسرش - [[امام حسن|حسن]]{{ع}} ـ [[وصیت]] می‌فرمود، حاضر بودم؛ [[علی]]{{ع}} [[حسین]]{{ع}} و [[محمد بن حنفیه]] و سایر فرزندانش را با رؤساء [[شیعه]] و [[اهل بیت]]اش [[گواه]] گرفت، سپس کتاب و [[سلاح امامت]] را به او تحویل داد و فرمود: "پسر عزیزم! [[رسول خدا]]{{صل}} مرا امر فرمود که به تو [[وصیت]] کنم و کتاب و سلاحم را به تو سپارم، چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} به من [[وصیت]] فرمود و کتاب و سلاحش را به من سپرد و باز به من امر کرد که به تو امر کنم، چون مرگت فرا رسید، آنها را به برادرت، [[حسین]]{{ع}} بسپاری"؛ سپس متوجه پسرش، [[حسین]]{{ع}} شد و فرمود: "[[رسول خدا]]{{صل}} به تو امر فرموده که آنها را به این پسرت بسپاری"؛ سپس دست [[علی بن الحسین]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "[[رسول خدا]]{{صل}} به تو امر فرموده است که آنها را به پسرت، [[محمد بن علی]] بسپاری و از جانب [[پیامبر]]{{صل}} و من به او [[سلام]] رسانی""<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.</ref>.
[[سلیم بن قیس]] می‌گوید: "زمانی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به پسرش - [[امام حسن|حسن]] {{ع}} ـ [[وصیت]] می‌فرمود، حاضر بودم؛ [[علی]] {{ع}} [[حسین]] {{ع}} و [[محمد بن حنفیه]] و سایر فرزندانش را با رؤساء [[شیعه]] و [[اهل بیت]]اش [[گواه]] گرفت، سپس کتاب و سلاح امامت را به او تحویل داد و فرمود: "پسر عزیزم! [[رسول خدا]] {{صل}} مرا امر فرمود که به تو [[وصیت]] کنم و کتاب و سلاحم را به تو سپارم، چنانکه [[پیامبر]] {{صل}} به من [[وصیت]] فرمود و کتاب و سلاحش را به من سپرد و باز به من امر کرد که به تو امر کنم، چون مرگت فرا رسید، آنها را به برادرت، [[حسین]] {{ع}} بسپاری"؛ سپس متوجه پسرش، [[حسین]] {{ع}} شد و فرمود: "[[رسول خدا]] {{صل}} به تو امر فرموده که آنها را به این پسرت بسپاری"؛ سپس دست [[علی بن الحسین]] {{ع}} را گرفت و فرمود: "[[رسول خدا]] {{صل}} به تو امر فرموده است که آنها را به پسرت، [[محمد بن علی]] بسپاری و از جانب [[پیامبر]] {{صل}} و من به او [[سلام]] رسانی""<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.</ref>.


در [[نقل]] دیگری آمده است: باز، متوجه پسرش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} شد و فرمود: "پسر جانم، تو صاحب امر ([[امامت]]) و صاحب خونی؛ اگر ([[ابن ملجم]] را) ببخشی، [[حق]] داری و اگر بکشی، به جای یک ضربت فقط یک ضربت بزن و کار ناروا مکن!"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۹؛ ج۲، ص۶۶.</ref>.
در [[نقل]] دیگری آمده است: باز، متوجه پسرش [[امام حسن|حسن]] {{ع}} شد و فرمود: "پسر جانم، تو صاحب امر ([[امامت]]) و صاحب خونی؛ اگر ([[ابن ملجم]] را) ببخشی، [[حق]] داری و اگر بکشی، به جای یک ضربت فقط یک ضربت بزن و کار ناروا مکن!"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۹؛ ج۲، ص۶۶.</ref>.


[[امام باقر]]{{ع}} فرموده است: "چون [[وفات]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرا رسید، به پسرش [[امام حسن|حسن]] فرمود: "نزدیک من بیا تا آن‌چه را [[رسول خدا]]{{صل}} به عنوان [[راز]] به من فرمود، به تو بگویم، و آن‌چه را به من سپرد، به تو سپارم". سپس همین کار را کرد. چون [[علی]]{{ع}} (از [[مدینه]]) به [[کوفه]] رفت، کتاب‌ها و وصیتش را به [[ام سلمه]] سپرد و چون [[امام حسن]]{{ع}} به [[مدینه]] بازگشت، آنها را به او تحویل داد"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.</ref>.
[[امام باقر]] {{ع}} فرموده است: "چون [[وفات]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرا رسید، به پسرش [[امام حسن|حسن]] فرمود: "نزدیک من بیا تا آن‌چه را [[رسول خدا]] {{صل}} به عنوان راز به من فرمود، به تو بگویم، و آن‌چه را به من سپرد، به تو سپارم". سپس همین کار را کرد. چون [[علی]] {{ع}} (از [[مدینه]]) به [[کوفه]] رفت، کتاب‌ها و وصیتش را به [[ام سلمه]] سپرد و چون [[امام حسن]] {{ع}} به [[مدینه]] بازگشت، آنها را به او تحویل داد"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.</ref>.


[[امام حسن]]{{ع}} در روزی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[دنیا]] رفت، برای [[مردم]] [[خطبه]] خواندند و پس از [[ستایش پروردگار]] و [[درود]] به [[پیامبر]]{{صل}}، فرمودند: "دیشب مردی از [[دنیا]] رفت که در گذشته و [[آینده]] نظیری برای او نیست؛ او در [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} [[جهاد]] می‌کرد و [[جان]] خود را فدای آن جناب می‌کرد؛ [[پیامبر]]{{صل}} در [[غزوات]]، [[پرچم]] خود را به دست او می‌داد و]او را[روانه میدان [[جنگ]] می‌کرد و [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] از راست و چپ از وی [[حمایت]] می‌کردند تا آن‌گاه که بر [[دشمن]] [[غلبه]] می‌کرد. در این [[شب]]، [[عیسی بن مریم]]{{عم}} از [[دنیا]] رفت و [[یوشع بن نون]] هم در چنین شبی [[وفات]] کرده است.[[امیر المؤمنین]]{{ع}} از درهم و [[دینار]] جز هفتصد درهم که از [[حقوق]] [[بیت‌المال]] به او رسیده بود چیز دیگری از خود به جای نگذاشت و [[اراده]] داشت با این هفتصد درهم خآدمی برای [[اهل]] بیتش بخرد".
[[امام حسن]] {{ع}} در روزی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از [[دنیا]] رفت، برای [[مردم]] [[خطبه]] خواندند و پس از [[ستایش پروردگار]] و [[درود]] به [[پیامبر]] {{صل}}، فرمودند: "دیشب مردی از [[دنیا]] رفت که در گذشته و [[آینده]] نظیری برای او نیست؛ او در خدمت [[پیامبر]] {{صل}} [[جهاد]] می‌کرد و [[جان]] خود را فدای آن جناب می‌کرد؛ [[پیامبر]] {{صل}} در [[غزوات]]، [[پرچم]] خود را به دست او می‌داد و]او را[روانه میدان [[جنگ]] می‌کرد و [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] از راست و چپ از وی حمایت می‌کردند تا آن‌گاه که بر [[دشمن]] [[غلبه]] می‌کرد. در این شب، [[عیسی بن مریم]] {{عم}} از [[دنیا]] رفت و [[یوشع بن نون]] هم در چنین شبی [[وفات]] کرده است. [[امیر المؤمنین]] {{ع}} از درهم و [[دینار]] جز هفتصد درهم که از [[حقوق]] [[بیت‌المال]] به او رسیده بود چیز دیگری از خود به جای نگذاشت و [[اراده]] داشت با این هفتصد درهم خادمی برای [[اهل]] بیتش بخرد".


[[امام مجتبی]]{{ع}} پس از این فرمایش، گریان شد و [[مردم]] هم گریستند. سپس، فرمود: "من [[فرزند]] کسی هستم که [[مردم]] را [[بشارت]] داد؛ منم [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را [[بیم]] داد؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را به طرف [[خداوند]] [[دعوت]] کرد؛ منم، [[فرزند]] کسی که مانند چراغی فروزنده بود؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[خداوند]]، [[رجس]] و [[پلیدی]] را از میان آنها برداشته و آنان را [[پاکیزه]] قرار داده است. من از خاندانی هستم که [[خداوند]] [[دوستی]] آنها را بر [[مردم]] [[واجب]] گردانیده و [[اطاعت]] آنان را در [[قرآن]] [[واجب]] کرده است و در [[آیه شریفه]] فرموده: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>؛ مقصود از {{متن قرآن|حَسَنَةً}} در [[آیه شریفه]] [[دوستی]] ما [[اهل بیت]] است".
[[امام مجتبی]] {{ع}} پس از این فرمایش، گریان شد و [[مردم]] هم گریستند. سپس، فرمود: "من [[فرزند]] کسی هستم که [[مردم]] را [[بشارت]] داد؛ منم [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را [[بیم]] داد؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را به طرف [[خداوند]] [[دعوت]] کرد؛ منم، [[فرزند]] کسی که مانند چراغی فروزنده بود؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[خداوند]]، [[رجس]] و [[پلیدی]] را از میان آنها برداشته و آنان را [[پاکیزه]] قرار داده است. من از خاندانی هستم که [[خداوند]] [[دوستی]] آنها را بر [[مردم]] [[واجب]] گردانیده و [[اطاعت]] آنان را در [[قرآن]] [[واجب]] کرده است و در [[آیه شریفه]] فرموده: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>؛ مقصود از {{متن قرآن|حَسَنَةً}} در [[آیه شریفه]] [[دوستی]] ما [[اهل بیت]] است".


در این هنگام، [[حسن بن علی]]{{ع}} نشست و [[عبدالله بن عباس]] برخاست و گفت: "ای [[مردم]]! این شخص، [[فرزند پیامبر]] شما و [[وصی]] [[امیرالمؤمنین]] [[امام]] شماست؛ اینک با وی [[بیعت]] کنید"؛ پس همه [[مردم]] آمدند و با آن حضرت [[بیعت]] کردند. بنابراین [[امام حسن]]{{ع}} ناگزیر مستحق [[امامت]] و [[شایسته]] [[خلافت]] بود؛ زیرا که [[پیامبر]]{{صل}} درباره آن حضرت فرمود: "این دو فرزندم ([[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]) [[امام]] هستند؛ اگرچه نشسته و یا برخاسته باشند" و نیز [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[حسنین]]، دو [[سید جوانان اهل بهشت]] هستند". [[قرآن]] هم به [[عصمت]] و [[طهارت]] [[حسنین]]{{عم}} [[شهادت]] داده است؛ همچون [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref><ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.</ref>.
در این هنگام، [[حسن بن علی]] {{ع}} نشست و [[عبدالله بن عباس]] برخاست و گفت: "ای [[مردم]]! این شخص، [[فرزند پیامبر]] شما و [[وصی]] [[امیرالمؤمنین]] [[امام]] شماست؛ اینک با وی [[بیعت]] کنید"؛ پس همه [[مردم]] آمدند و با آن حضرت [[بیعت]] کردند. بنابراین [[امام حسن]] {{ع}} ناگزیر مستحق [[امامت]] و شایسته [[خلافت]] بود؛ زیرا که [[پیامبر]] {{صل}} درباره آن حضرت فرمود: "این دو فرزندم ([[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]) [[امام]] هستند؛ اگرچه نشسته و یا برخاسته باشند" و نیز [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "حسنین، دو [[سید جوانان اهل بهشت]] هستند". [[قرآن]] هم به [[عصمت]] و [[طهارت]] حسنین {{عم}} [[شهادت]] داده است؛ همچون [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref><ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.</ref>.


[[حبابه والبیه]] می‌گوید: "من در [[شرطة الخمیس]] خدمت [[علی]]{{ع}} رسیدم و همواره به دنبال آن حضرت حرکت می‌کردم تا آن‌گاه که در میدان مقابل [[مسجد]] نشستند؛ عرض کردم: یا [[امیرالمؤمنین]]، دلائل [[امامت]] و [[معرفت امام]] چیست؟ فرمود: "آن سنگریزه را به من بدهید!" من آن را خدمت حضرت بردم و [[امام]]{{ع}} انگشتری خود را که در دست داشت، بر آن فرود آورد و اثر خاتم در او نمایان شد؛ پس از آن فرمود: "هرگاه کسی مدعی [[مقام امامت]] شد و توانست مانند من خاتمش را بر این سنگ فرود آورد، وی [[امام]] [[مفترض الطاعه]] است و [[امام]] هرچه [[اراده]] کند، در نزد او حاضر است".
[[حبابه والبیه]] می‌گوید: "من در [[شرطة الخمیس]] خدمت [[علی]] {{ع}} رسیدم و همواره به دنبال آن حضرت حرکت می‌کردم تا آن‌گاه که در میدان مقابل [[مسجد]] نشستند؛ عرض کردم: یا [[امیرالمؤمنین]]، دلائل [[امامت]] و [[معرفت امام]] چیست؟ فرمود: "آن سنگریزه را به من بدهید!" من آن را خدمت حضرت بردم و [[امام]] {{ع}} انگشتری خود را که در دست داشت، بر آن فرود آورد و اثر خاتم در او نمایان شد؛ پس از آن فرمود: "هرگاه کسی مدعی [[مقام امامت]] شد و توانست مانند من خاتمش را بر این سنگ فرود آورد، وی [[امام]] [[مفترض الطاعه]] است و [[امام]] هرچه [[اراده]] کند، در نزد او حاضر است".


[[حبابه والبیه]] گوید: پس از اینکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[دنیا]] رفتند، من نزد [[حسن بن علی]]{{عم}} رفتم و او در جای پدرش نشسته بود و [[مردم]] از وی مسائلی را می‌پرسیدند؛ [[امام حسن]]{{ع}} فرمودند: "یا [[حبابه]]!" عرض کردم: بلی، ای مولای من!
[[حبابه والبیه]] گوید: پس از اینکه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از [[دنیا]] رفتند، من نزد [[حسن بن علی]] {{عم}} رفتم و او در جای پدرش نشسته بود و [[مردم]] از وی مسائلی را می‌پرسیدند؛ [[امام حسن]] {{ع}} فرمودند: "یا [[حبابه]]!" عرض کردم: بلی، ای مولای من!


فرمود: "آنچه را که با خود داری به من بده!" من سنگریزه را [[خدمت]] آن جناب دادم و او با خاتم شریفش آن را منقش کرد"<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.</ref>.
فرمود: "آنچه را که با خود داری به من بده!" من سنگریزه را خدمت آن جناب دادم و او با خاتم شریفش آن را منقش کرد"<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.</ref>.


[[نقل]] شده است، [[مردم]] در [[روز جمعه]]، بیست و یکم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال]] چهل [[هجری]] پس از [[شهادت]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} با [[امام حسن]]{{ع}} [[بیعت]] کردند<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۹؛ موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳.</ref>. [[امام حسن]]{{ع}} نیز به شرط عمل طبق [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]، [[بیعت]] ایشان را پذیرفت و با ایشان شرط کرد که همیشه [[فرمانبردار]] او باشند و فرمود: "با آن‌که می‌جنگم، بجنگید؛ و با کسی که [[مسالمت]] می‌کنم، [[مسالمت]] نمائید"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۱۰، ص۲۴۱.</ref>.
[[نقل]] شده است، [[مردم]] در [[روز جمعه]]، بیست و یکم [[ماه مبارک رمضان]] سال چهل هجری پس از [[شهادت]] [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} با [[امام حسن]] {{ع}} [[بیعت]] کردند<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۹؛ موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} نیز به شرط عمل طبق [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]، [[بیعت]] ایشان را پذیرفت و با ایشان شرط کرد که همیشه [[فرمانبردار]] او باشند و فرمود: "با آن‌که می‌جنگم، بجنگید؛ و با کسی که مسالمت می‌کنم، مسالمت نمائید"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۱۰، ص۲۴۱.</ref>.


آن حضرت [[والیان]] و [[کارگزاران]] خویش را به نقاط مختلف فرستاد و [[عبدالرحمن بن ملجم]] را به ترتیبی که [[امیرالمؤمنین]] فرموده بود، [[قصاص]] کرد. همچنین حضرت نامه‌ای به [[معاویه]] نوشت و او را به [[اطاعت]] از خود که [[مردم]] با او در [[مقام]] [[امیرالمؤمنین]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} [[بیعت]] کرده بودند، فراخواند، ولی او با [[نامه]] گستاخانه‌ای پاسخ [[نامه]] حضرت را داد و از [[فرمانبرداری]] [[خلیفه]] [[راستین]] [[پیامبر]]{{صل}} سر باز زد و بی‌ادبانه آن حضرت را به [[اطاعت]] از خود [[دعوت]] کرد. حضرت [[نامه]] دیگری به او نوشت و [[اتمام حجت]] کرد و در این میان، سربازان او دو جاسوس [[معاویه]] را در [[کوفه]] و [[بصره]] شناسایی و دستگیر کردند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳-۴۵۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۶۰-۶۴ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۴.</ref>
آن حضرت والیان و [[کارگزاران]] خویش را به نقاط مختلف فرستاد و [[عبدالرحمن بن ملجم]] را به ترتیبی که [[امیرالمؤمنین]] فرموده بود، [[قصاص]] کرد. همچنین حضرت نامه‌ای به [[معاویه]] نوشت و او را به [[اطاعت]] از خود که [[مردم]] با او در مقام [[امیرالمؤمنین]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} [[بیعت]] کرده بودند، فراخواند، ولی او با نامه گستاخانه‌ای پاسخ نامه حضرت را داد و از [[فرمانبرداری]] [[خلیفه]] راستین [[پیامبر]] {{صل}} سر باز زد و بی‌ادبانه آن حضرت را به [[اطاعت]] از خود [[دعوت]] کرد. حضرت نامه دیگری به او نوشت و [[اتمام حجت]] کرد و در این میان، سربازان او دو جاسوس [[معاویه]] را در [[کوفه]] و [[بصره]] شناسایی و دستگیر کردند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳-۴۵۰.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۶۰-۶۴ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۴۰-۳۴۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۴۵: خط ۴۵:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:امامت سایر امامان]]
[[رده:امامت امام حسن مجتبی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۰

براساس روایات و نقل‌های تاریخی، امامت بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) به امام حسن (ع) منتقل شد و مردم با آن حضرت بیعت کردند. اهل سنت ایشان را پنجمین خلیفه می‌دانند.

مقدمه

همه مسلمانان درباره امامت حضرت حسن بن علی (ع) هم‌نظر هستند؛ چرا که براساس "الخلافة بعدی ثلاثون سنة" و نیز بنا به مستندات تاریخی وصیت امام علی (ع) به ایشان، بر امامت ایشان دلالت دارد؛ اگرچه مبنای شیعه با اهل سنت تفاوت دارد و شیعیان آن حضرت را دومین جانشین به حق رسول خدا (ص) می‌دانند و امام دوم خود به شمار می‌آورند و اهل سنت نیز آن حضرت را پنجمین خلیفه می‌دانند.

سلیم بن قیس می‌گوید: "زمانی که امیرالمؤمنین (ع) به پسرش - حسن (ع) ـ وصیت می‌فرمود، حاضر بودم؛ علی (ع) حسین (ع) و محمد بن حنفیه و سایر فرزندانش را با رؤساء شیعه و اهل بیتاش گواه گرفت، سپس کتاب و سلاح امامت را به او تحویل داد و فرمود: "پسر عزیزم! رسول خدا (ص) مرا امر فرمود که به تو وصیت کنم و کتاب و سلاحم را به تو سپارم، چنانکه پیامبر (ص) به من وصیت فرمود و کتاب و سلاحش را به من سپرد و باز به من امر کرد که به تو امر کنم، چون مرگت فرا رسید، آنها را به برادرت، حسین (ع) بسپاری"؛ سپس متوجه پسرش، حسین (ع) شد و فرمود: "رسول خدا (ص) به تو امر فرموده که آنها را به این پسرت بسپاری"؛ سپس دست علی بن الحسین (ع) را گرفت و فرمود: "رسول خدا (ص) به تو امر فرموده است که آنها را به پسرت، محمد بن علی بسپاری و از جانب پیامبر (ص) و من به او سلام رسانی""[۱].

در نقل دیگری آمده است: باز، متوجه پسرش حسن (ع) شد و فرمود: "پسر جانم، تو صاحب امر (امامت) و صاحب خونی؛ اگر (ابن ملجم را) ببخشی، حق داری و اگر بکشی، به جای یک ضربت فقط یک ضربت بزن و کار ناروا مکن!"[۲].

امام باقر (ع) فرموده است: "چون وفات امیرالمؤمنین (ع) فرا رسید، به پسرش حسن فرمود: "نزدیک من بیا تا آن‌چه را رسول خدا (ص) به عنوان راز به من فرمود، به تو بگویم، و آن‌چه را به من سپرد، به تو سپارم". سپس همین کار را کرد. چون علی (ع) (از مدینه) به کوفه رفت، کتاب‌ها و وصیتش را به ام سلمه سپرد و چون امام حسن (ع) به مدینه بازگشت، آنها را به او تحویل داد"[۳].

امام حسن (ع) در روزی که امیرالمؤمنین (ع) از دنیا رفت، برای مردم خطبه خواندند و پس از ستایش پروردگار و درود به پیامبر (ص)، فرمودند: "دیشب مردی از دنیا رفت که در گذشته و آینده نظیری برای او نیست؛ او در خدمت پیامبر (ص) جهاد می‌کرد و جان خود را فدای آن جناب می‌کرد؛ پیامبر (ص) در غزوات، پرچم خود را به دست او می‌داد و]او را[روانه میدان جنگ می‌کرد و جبرئیل و میکائیل از راست و چپ از وی حمایت می‌کردند تا آن‌گاه که بر دشمن غلبه می‌کرد. در این شب، عیسی بن مریم (ع) از دنیا رفت و یوشع بن نون هم در چنین شبی وفات کرده است. امیر المؤمنین (ع) از درهم و دینار جز هفتصد درهم که از حقوق بیت‌المال به او رسیده بود چیز دیگری از خود به جای نگذاشت و اراده داشت با این هفتصد درهم خادمی برای اهل بیتش بخرد".

امام مجتبی (ع) پس از این فرمایش، گریان شد و مردم هم گریستند. سپس، فرمود: "من فرزند کسی هستم که مردم را بشارت داد؛ منم فرزند کسی که مردم را بیم داد؛ منم، فرزند کسی که مردم را به طرف خداوند دعوت کرد؛ منم، فرزند کسی که مانند چراغی فروزنده بود؛ منم، فرزند کسی که خداوند، رجس و پلیدی را از میان آنها برداشته و آنان را پاکیزه قرار داده است. من از خاندانی هستم که خداوند دوستی آنها را بر مردم واجب گردانیده و اطاعت آنان را در قرآن واجب کرده است و در آیه شریفه فرموده: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا[۴]؛ مقصود از ﴿حَسَنَةً در آیه شریفه دوستی ما اهل بیت است".

در این هنگام، حسن بن علی (ع) نشست و عبدالله بن عباس برخاست و گفت: "ای مردم! این شخص، فرزند پیامبر شما و وصی امیرالمؤمنین امام شماست؛ اینک با وی بیعت کنید"؛ پس همه مردم آمدند و با آن حضرت بیعت کردند. بنابراین امام حسن (ع) ناگزیر مستحق امامت و شایسته خلافت بود؛ زیرا که پیامبر (ص) درباره آن حضرت فرمود: "این دو فرزندم (حسن و حسین) امام هستند؛ اگرچه نشسته و یا برخاسته باشند" و نیز پیامبر (ص) فرمود: "حسنین، دو سید جوانان اهل بهشت هستند". قرآن هم به عصمت و طهارت حسنین (ع) شهادت داده است؛ همچون آیه شریفه: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۵][۶].

حبابه والبیه می‌گوید: "من در شرطة الخمیس خدمت علی (ع) رسیدم و همواره به دنبال آن حضرت حرکت می‌کردم تا آن‌گاه که در میدان مقابل مسجد نشستند؛ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، دلائل امامت و معرفت امام چیست؟ فرمود: "آن سنگریزه را به من بدهید!" من آن را خدمت حضرت بردم و امام (ع) انگشتری خود را که در دست داشت، بر آن فرود آورد و اثر خاتم در او نمایان شد؛ پس از آن فرمود: "هرگاه کسی مدعی مقام امامت شد و توانست مانند من خاتمش را بر این سنگ فرود آورد، وی امام مفترض الطاعه است و امام هرچه اراده کند، در نزد او حاضر است".

حبابه والبیه گوید: پس از اینکه امیرالمؤمنین (ع) از دنیا رفتند، من نزد حسن بن علی (ع) رفتم و او در جای پدرش نشسته بود و مردم از وی مسائلی را می‌پرسیدند؛ امام حسن (ع) فرمودند: "یا حبابه!" عرض کردم: بلی، ای مولای من!

فرمود: "آنچه را که با خود داری به من بده!" من سنگریزه را خدمت آن جناب دادم و او با خاتم شریفش آن را منقش کرد"[۷].

نقل شده است، مردم در روز جمعه، بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری پس از شهادت امیر المؤمنین علی (ع) با امام حسن (ع) بیعت کردند[۸]. امام حسن (ع) نیز به شرط عمل طبق کتاب خدا و سنت پیامبر، بیعت ایشان را پذیرفت و با ایشان شرط کرد که همیشه فرمانبردار او باشند و فرمود: "با آن‌که می‌جنگم، بجنگید؛ و با کسی که مسالمت می‌کنم، مسالمت نمائید"[۹].

آن حضرت والیان و کارگزاران خویش را به نقاط مختلف فرستاد و عبدالرحمن بن ملجم را به ترتیبی که امیرالمؤمنین فرموده بود، قصاص کرد. همچنین حضرت نامه‌ای به معاویه نوشت و او را به اطاعت از خود که مردم با او در مقام امیرالمؤمنین و جانشین رسول خدا (ص) بیعت کرده بودند، فراخواند، ولی او با نامه گستاخانه‌ای پاسخ نامه حضرت را داد و از فرمانبرداری خلیفه راستین پیامبر (ص) سر باز زد و بی‌ادبانه آن حضرت را به اطاعت از خود دعوت کرد. حضرت نامه دیگری به او نوشت و اتمام حجت کرد و در این میان، سربازان او دو جاسوس معاویه را در کوفه و بصره شناسایی و دستگیر کردند[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

  1. هدایت
  2. ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
  3. خلافت
  4. شهادت
  5. ملک
  6. حکم
  7. وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
  8. حجت
  9. تمکین فی الارض
  10. امت وسط
  11. اصطفا
  12. اجتبا
  13. امامت در قرآن
  14. آیات امامت
  15. امامت در حدیث
  16. امامت در کلام اسلامی
  17. امامت در فلسفه اسلامی
  18. امامت در عرفان اسلامی
  19. امامت از دیدگاه برون‌دینی
  20. امامت امامان دوازده‌گانه
  21. شؤون امام
  22. صفات امام
  23. راه تعیین امام
  24. امامان دوازده‌گانه
  25. آیات امامت
  26. اثبات امامت
  27. احکام امامت
  28. اختلاف در امامت
  29. اطاعت اولوالامر
  30. اعلان امامت علی
  31. امامت ائمه ضلال
  32. امامت بعد از نبی اکرم
  33. امامت به بیعت
  34. امامت به شوکت
  35. امامت به نص
  36. امامت تشریعی
  37. امامت تکوینی
  38. امامت جاهل
  39. امامت خاصه
  40. امامت خلفا
  41. امامت دو برادر
  42. امامت ذریه ابراهیم
  43. امامت رسول الله
  44. امامت زنان
  45. امامت صغری
  46. امامت صغیر
  47. امامت ظالم
  48. امامت عالم
  49. امامت عامه
  50. امامت غیر قرشی
  51. امامت غیر معصوم
  52. امامت فاضل
  53. امامت قرشی
  54. امامت مطلقه
  55. امامت مفضول
  56. امامت واحد
  57. امامت کبری
  58. انحلال امامت
  59. انقطاع امامت
  60. اولوا الامر
  61. اولی به امامت
  62. ایمان به امامت
  63. تعلیم غیبی به غیر نبی
  64. ختم رهبری
  65. خروج امام از امامت
  66. دعای ابراهیم
  67. دعوی امامت
  68. دفاع از امامت
  69. دلایل امامت
  70. روح قدسی
  71. علم امامت
  72. علم به آغاز امامت
  73. عهد الهی
  74. قبح امامت
  75. لطف امامت
  76. مدعی امامت
  77. مقام امامت
  78. ملاک امامت
  79. موروثی بودن امامت
  80. نشانه امامت
  81. نص بر امامت
  82. نص نبی بر خلافت
  83. نفی امامت
  84. نور امامت
  85. ودائع امامت
  86. وصیت به امامت

منابع

پانویس

  1. اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.
  2. اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۹؛ ج۲، ص۶۶.
  3. اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.
  4. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.
  5. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  6. اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.
  7. اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.
  8. الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۹؛ موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳.
  9. الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۱۰، ص۲۴۱.
  10. موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳-۴۵۰.
  11. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۶۰-۶۴ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۳۴۰-۳۴۴.