مقام تفسیری امام علی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
سیرهنگاران و تفسیرپژوهان، جایگاه [[امام علی]]{{ع}} را در [[تفسیر قرآن]]، بس ممتاز دانستهاند. کثرت [[روایات]] تفسیریِ نقل شده از آن حضرت و نیز بررسیهای [[تفسیری]] ایشان، تردیدی باقی نمیگذارد که [[امام]] در تفسیر قرآن سرآمد بوده است. [[امام علی]]{{ع}} از زمره [[اهل ذکر]] است؛ همانان که [[خداوند]] [[مردم]] را برای دستیابی به [[حقیقت]] [[معارف دین]]، به آنان ارجاع داده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ...}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید *(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۳-۴۴.</ref>. | |||
سیاق آیه نشان میدهد که در صدد [[اثبات]] حقانیت پیامبر{{صل}} است؛ بنابراین، مراد از ذکر، باید [[کتاب آسمانی]] باشد و مراد از اهل ذکر، کسانی باشند که بتوانند شواهد کافی برای اثبات امکان و [[حق]] بودن [[نبوت]] [[بشر]] ارائه دهند. با این بیان، این کسان، در درجه نخست، [[اهل]] [[کتابهای آسمانی]] هستند؛ همانان که در [[جزیرةالعرب]] حضور داشتند و میتوانستند مشرکانِ منکر نبوت بشر را قانع کنند که نه تنها امکان نبوت بشر وجود دارد، بلکه واقع نیز شده است. در عین حال، اهل ذکر میتوانند اعم از افراد موجود در منطقه [[نزول قرآن]] باشند. این عنوان میتواند شامل همه کسانی باشد که دارای کتاب آسمانیاند؛ از جمله [[قرآن]]؛ همانگونه که پارهای از [[مفسران]] نیز به آن تصریح کردهاند<ref>آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج۸، ص۲۱۸.</ref>. در این صورت، [[آیه]] به گروه و مورد منحصری، مخصوص نیست و شامل هر اهل ذکری میشود. بنابراین اهل ذکر، به تناسب مقام، همه کسانی خواهند بود که [[توانایی]] [[فهم]] درست [[کلام الهی]] را دارند. چون مورد سؤال و ذکر، بسیار مهم است، [[اهل ذکر]] باید به [[حقایق قرآن]] آشنا باشد. مطابق [[آیه]]، [[پیامبر]]{{صل}} در رتبه اولِ اهل ذکر است و با توجه به [[حدیث ثقلین]]، که [[اهل بیت]]{{عم}} در آن قرین [[قرآن]] شمرده شدهاند، اهل بیت{{عم}} و پیش از همه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} -[[اهل]] ذکرند<ref>ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.</ref>. در چند [[روایت]] نقل شده از [[امامان]]{{عم}} نیز [[خاندان پیامبر]]{{صل}} اهل ذکر شمرده شدهاند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱؛ عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۰؛ محدث نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[محمد مرادی|مرادی، محمد]]، [[روش تفسیر قرآن - مرادی (مقاله)|مقاله «روش تفسیر قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۳۲.</ref> | |||
==مقام [[تفسیری]] علی{{ع}} از زبان [[پیامبر]]{{صل}}== | ==مقام [[تفسیری]] علی{{ع}} از زبان [[پیامبر]]{{صل}}== |
نسخهٔ کنونی تا ۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۰
مقدمه
سیرهنگاران و تفسیرپژوهان، جایگاه امام علی(ع) را در تفسیر قرآن، بس ممتاز دانستهاند. کثرت روایات تفسیریِ نقل شده از آن حضرت و نیز بررسیهای تفسیری ایشان، تردیدی باقی نمیگذارد که امام در تفسیر قرآن سرآمد بوده است. امام علی(ع) از زمره اهل ذکر است؛ همانان که خداوند مردم را برای دستیابی به حقیقت معارف دین، به آنان ارجاع داده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ...﴾[۱].
سیاق آیه نشان میدهد که در صدد اثبات حقانیت پیامبر(ص) است؛ بنابراین، مراد از ذکر، باید کتاب آسمانی باشد و مراد از اهل ذکر، کسانی باشند که بتوانند شواهد کافی برای اثبات امکان و حق بودن نبوت بشر ارائه دهند. با این بیان، این کسان، در درجه نخست، اهل کتابهای آسمانی هستند؛ همانان که در جزیرةالعرب حضور داشتند و میتوانستند مشرکانِ منکر نبوت بشر را قانع کنند که نه تنها امکان نبوت بشر وجود دارد، بلکه واقع نیز شده است. در عین حال، اهل ذکر میتوانند اعم از افراد موجود در منطقه نزول قرآن باشند. این عنوان میتواند شامل همه کسانی باشد که دارای کتاب آسمانیاند؛ از جمله قرآن؛ همانگونه که پارهای از مفسران نیز به آن تصریح کردهاند[۲]. در این صورت، آیه به گروه و مورد منحصری، مخصوص نیست و شامل هر اهل ذکری میشود. بنابراین اهل ذکر، به تناسب مقام، همه کسانی خواهند بود که توانایی فهم درست کلام الهی را دارند. چون مورد سؤال و ذکر، بسیار مهم است، اهل ذکر باید به حقایق قرآن آشنا باشد. مطابق آیه، پیامبر(ص) در رتبه اولِ اهل ذکر است و با توجه به حدیث ثقلین، که اهل بیت(ع) در آن قرین قرآن شمرده شدهاند، اهل بیت(ع) و پیش از همه امیرمؤمنان(ع) -اهل ذکرند[۳]. در چند روایت نقل شده از امامان(ع) نیز خاندان پیامبر(ص) اهل ذکر شمرده شدهاند[۴].[۵]
مقام تفسیری علی(ع) از زبان پیامبر(ص)
علی(ع)، شاگرد ممتاز پیامبر(ص)[۶]، و درسآموز حقایق نبوی است. شیخ کلینی از امام صادق(ع) نقل میکند: «إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ التَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ، فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً»[۷]. امام علی(ع) خود، در اینباره فرموده است: رسول خدا(ص) قرآن را بر من املا میکرد و من آن را با خط خود مینوشتم. به من تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص را آموخت و آنگاه از خداوند خواست تا نیروی فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید. از اثر دعای پیامبر(ص) نه آیهای را فراموش کردم، و نه علمی را که بر من املا فرمود و نوشتم[۸]. ابن عباس از پیامبر(ص) نقل میکند: «إِنَّ عَلِيّاً هُوَ أَخِي... إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ... وَ مَنِ ابْتَغَى عِلْمَهُ عِنْدَ غَيْرِ عَلِيٍّ هَلَكَ»[۹]. در روایتی از سلمان فارسی چنین آمده است: هنگام ابتلای پیامبر(ص) به بیماریای که بر اثر آن رحلت کرد، نزد ایشان بودم که خطاب به فاطمه(س) فرمود: دخترم، شوهرت را فضایلی است: ایمان به خدا... هیچکس از امت من در این امر بر او پیشی نگرفته است؛ دانش او به کتاب خدا و سنت من. هیچکس از امت من همه علم مرا نمیداند جز علی. خداوند به من علمی آموخت که جز من کسی از آن آگاه نیست و به من دستور داد تا آن را به علی بیاموزم و چنین کردم[۱۰].
پیامبر(ص) در کلامی درباره علی(ع) فرموده است: «إِنَّ عَلِيّاً مَعَ الْقُرْآنِ، وَ الْقُرْآنَ مَعَ عَلِيٍّ، لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۱]؛ «قرآن و علی با یکدیگرند و از هم جدا نمیشوند تا در حوض بر من وارد شوند». و نیز فرمود: «پس از من، علی(ع) به مردم تأویل میآموزد، آنچه را نمیدانند»[۱۲]. در کلام دیگر فرموده است: «يَا عَلِيُّ... أَنَا صَاحِبُ التَّنْزِيلِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ التَّأْوِيلِ»[۱۳]، نیز فرموده است: «إِنَّ مِنْكُمْ مَنْ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)»[۱۴]؛ «در میان شما کسی است که در راه تأویل [صحیح] قرآن، قتال میکند، چنانکه من برای تنزیل آن قتال کردم، و آنکس، علی بن ابیطالب است».[۱۵]
مقام تفسیری امام علی(ع) از زبان خود
امیرمؤمنان(ع) در موارد متعدد از آگاهی جامع خود از وحی سخن به میان آورده است: «به خدا سوگند که همه علم کتاب در نزد ما است»[۱۶]. نیز فرموده است: «هیچ آیهای نیست مگر اینکه میدانم درباره چه چیز و در کجا و بر چه کسی نازل شده است. پروردگارم به من قلبی اندیشهگر و زبانی گویا عطا کرده است»[۱۷]. در کلامی دیگر، وجود اهل بیت(ع) را جداناپذیر از قرآن دانسته است: «جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا»[۱۸]. امام همچنین در کلامی فرموده است: «هیچ آیهای نبود، مگر اینکه بر پیامبر(ص) میخواندم و او معنای آن را به من میآموخت»[۱۹]. امام مردم را به پرسیدن از خود ترغیب میکند و میگوید: تأویل قرآن را جز راسخانِ در علم نمیدانند. راسخان در علم، تنها یک فرد نیست. رسول خدا(ص) از جمله آنها است. خداوند، علم تأویل را به او آموخت و او نیز به من یاد داد. راسخان در علم پس از رسول خدا(ص) از نسل او تا قیامت خواهند بود[۲۰].
در روایتی ابن کواء از امام میپرسد: «آیاتی را که بیحضور تو بر پیامبر(ص) نازل میشد، چگونه آموختی؟» ایشان جواب داد: «پیامبر(ص) آنها را به خاطر میسپرد و چون به نزد ایشان میرفتم، میفرمود: ای علی، خداوند چنین و چنان نازل کرد، و آنگاه آیات را برای من میخواند و تأویل آنها را برایم بیان میکرد»[۲۱]. امام هماره از مردم میخواست که از او بپرسند و میفرمود: «لا تجدون أحدا أعلم بما بين اللوحين مني فسلوني»[۲۲]؛ «احدی را داناتر از من به قرآن نخواهید یافت؛ پس از من بپرسید». همچنین فرمود: «سلوني عن أسرار الغيوب فإني وارث الأنبياء و المرسلين»[۲۳]. قندوزی از امام نقل کرده است که فرمود: «أنا القرآن الناطق»[۲۴]. سلیم بن قیس در کتابش، گفتوگویی را میان امام و طلحه نقل کرده است. در این گفتوگو امام به طلحه میگوید: «هیچ آیهای بر رسول خدا(ص) نازل نشد، مگر اینکه آن حضرت آن را برای من خواند و من با خط خود نوشتم و تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را به من آموخت»[۲۵].
امام با صراحت اعلام کرده است: در کتاب خدای تعالی هیچ آیهای نیست مگر اینکه من آن را میشناسم و تفسیر آن را میدانم. میدانم در چه جایی نازل شده است: در کوه یا دشت، و در چه وقتی از شب و روز[۲۶]. همچنین فرموده است: هرگز شبی را چشم بر هم ننهادم مگر این که آنچه جبرئیل آورده است، دانستم؛ از حلال و حرام، امر و نهی، سنت و کتاب و اینکه درباره چه چیزی و یا چه کسی نازل شده است[۲۷]. اصبغ بن نباته روایت میکند که وقتی علی(ع) وارد کوفه شد، تا چهل روز نماز صبح را با مردم کوفه با سوره اعلی میخواند. منافقان گفتند: «علی(ع) نمیتواند قرآن را خوب قرائت کند؛ اگر میتوانست، غیر از این سوره را نیز میخواند». علی(ع)، چون این سخن را شنید، گفت: وای بر آنان! من ناسخ را از منسوخ، محکم را از متشابه، فَصل را از وصل و حروف را از معانی قرآن بازمیشناسم. به خدا سوگند هیچ حرفی نیست که بر پیامبر(ص) نازل شده باشد مگر اینکه میدانم درباره چه کسی و در چه روزی و در چه مکانی نازل شده است. من آنم که دربارهام آیه ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾[۲۸] نازل شده است»[۲۹]. سید بن طاووس در سعد السعود نوشته است: «این قول که آیه ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ به امام علی(ع) تأویل میشود، بیش از سی طریق از اهل سنت نقل شده است»[۳۰]. امام، علاوه بر احاطه کامل به قرآن، از احاطه بر تورات و انجیل نیز سخن گفته و اینکه میتواند بر اساس آن دو، در میان یهود و نصارا داوری نماید[۳۱]. این علم گسترده به معارف آسمانی، از آن حضرت، شخصیتی ممتاز ساخته است. گسترۀ دانش تفسیری امام به حدی است که طبق روایت ابن حمزه، امام فرموده است: «اگر بخواهم میتوانم سوره فاتحه را به سنگینی هفتاد بار شتر تفسیر کنم»[۳۲].[۳۳]
سخن معصومان(ع)، صحابه و.... درباره آرای تفسیری علی(ع)
خاندان پیامبر(ص)، صحابه، تابعان و اندیشمندان اسلامی، علی(ع) را آگاهترین فرد به تفسیر وحی دانستهاند. ابن مسعود، قرآن را دارای ظاهر و باطن دانسته و گفته است: إن علي بن أبي طالب، عنده علم الظاهر و الباطن[۳۴]. حسکانی در روایتهایی جداگانه به نقل از عطاء و عمیر بن عبدالله آورده است که عامر، شعبی، عایشه، عبدالله بن عمر و عطاء بن ابی رباح، علی(ع) را آگاهترین مردم به قرآن میدانستند[۳۵]. عمر، عبدالله بن مسعود و ابوعبدالرحمن سلمی نیز امام را سرآمد قاریان میشناختهاند[۳۶]. نمونه عینی این واقعیت را ابن عباس چنین نقل کرده است: شبی علی بن ابیطالب(ع) به من گفت: پس از نماز عشا در جَبّان نزد من بیا. نماز خواندم و نزد او رفتم. شبی مهتابی بود. به من فرمود: تفسیر «الفِ» الحمد چیست؟ جوابی نداشتم. لحظاتی درباره آن سخن گفت. از «حا» و «میم» و «دال» حمد پرسید. چیزی نمیدانستم. همه را توضیح داد تا فجر طلوع کرد و آنگاه فرمود: ابن عباس برخیز و به خانهات برو و واجبت را ادا کن. برخاستم در حالی که همه را آموخته بودم. دریافتم که دانستههایم از قرآن در مقایسه با علی(ع)، همانند برکهای در برابر دریا است[۳۷].
ابن عباس، متولد سال هفتم بعثت و متوفای سال ۶۸ هجری است. او به «ترجمان القرآن و حِبرالأُمه» مشهور است. راشد عبدالمنعم رَجال، درباره وی مینویسد: صحابه در تفسیر قرآن رتبه یکسانی ندارند. از میان آنان عبدالله بن عباس بارز است. پیامبر(ص) دربارهٔ وی چنین دعا کرده است: «اللهم علّمه الحكمة»[۳۸] و ابن مسعود در شأن او از قول پیامبر(ص) آورده است: نعم ترجمان القرآن عبدالله ابن عباس[۳۹]. از ابن عباس، کتابی در تفسیر با نام تنویر المقباس عن تفسیر ابن عباس گردآوری شده است[۴۰]. سیوطی از مجاهد نقل کرده است که ابن عباس به جهت کثرت دانش، مانند دریا است[۴۱]. ابن عباس، بنا به قولی، ممتازترین صحابی تفسیردان است[۴۲]. اما با توجه به اینکه او تنها در سیزده بهار از عمرش پیامبر(ص) را درک کرده و در دوران نزول قرآن کودک و نوجوان بوده و استفاده از محضر پیامبر(ص) برای وی ممکن نبوده و بنا به تصریح خود او، تمام دانش تفسیریاش را مدیون علی بن ابیطالب(ع) است: {{عربی|و ما اخذت من تفسير القرآن، فعن علي بن ابي طالب(ع)[۴۳]. زرکشی نیز تصریح کرده که اندوختههای تفسیریِ ابن عباس از علی بن ابیطالب(ع) است[۴۴]. گزارشگران و تاریخنگاران اعتراف کردهاند که علی(ع) عالمترین مردمان به تفسیر قرآن بوده است. سید حسن صدر، امام علی(ع) را نخستین کسی دانسته است که معارف قرآن را بر شصت نوع تقسیم کرد[۴۵]. زرکشی در شمارش صحابه تفسیردان، امام علی(ع) را در صدر آنان میداند[۴۶]. قرطبی از ابن عطیه همین مضمون را نقل کرده است[۴۷].
ابن ابیالحدید، امام را مرجع علم تفسیر دانسته، مینویسد: «علم تفسیر از علی(ع) نشأت گرفته و از او شاخ و برگ یافته است. صحت این ادعا را با مراجعه به کتابهای تفسیری میتوان به دست آورد»[۴۸]. علامه مجلسی از ابوحامد غزالی در توصیف امام درباره علم لدنی، این روایت را از ایشان نقل کرده است: «رسول خدا(ص) زبانش را در دهان من گذاشت و در قلب من هزار درِ علم گشوده شد که هر در را هزار در است». همچنین فرموده است: «اگر برایم مسندی بگذارند و بر آن بنشینم، برای اهل تورات از تورات و برای اهل انجیل از انجیل و برای اهل قرآن با قرآن قضاوت میکنم»[۴۹]. آنگاه غزالی افزوده است که رسیدن به چنین مقامی به مجرد علم ممکن نیست، بلکه با قوۀ علم لدنی میتوان به آن دست یافت[۵۰]. زرقانی، در مناهل العرفان درباره امام علی(ع) مینویسد: پیوند محکم علی(ع) با پیامبر خدا تأثیر زیادی در نورانیت جانش داشت... سعه وجودی پیدا کرد و علم فراوانی به دست آورد. آری، خداوند به او فطرتی ناب و هوشمندیای بینظیر و عقلی موهوب داده است؛ در حدی که در حل مشکلات ضربالمثل بود[۵۱].
وی دلیل کثرت نظرهای تفسیریِ امام علی(ع) را -در مقایسه با خلفا- طولانیتر بودن عمر ایشان، گسترش قلمرو دولت اسلامی و ورود غیرعربها به دین اسلام دانسته و نوشته است: «اضافه کنم بر این موارد، پر حاصلیِ اندیشه، وفور علم و اشراق علی را»[۵۲]. دکتر محمدحسین ذهبی نیز درباره علم و تفسیردانی امام نوشته است: علی، برهانی قوی داشت. دریای علم بود. قوه استنباط صحیحی داشت. از فصاحت، خطابه و شعر حظ فراوانی برده بود. دارای عقلی استوار و پخته بود. بصیرتی نافذ به نهانِ کارها داشت. بسیار اتفاق میافتاد که صحابه برای فهم امور پنهان و حل مشکلات به او مراجعه میکردند. گشاینده امور پیچیده بود. تا جایی که ضربالمثل شده بود و گفته میشد: قضيةُ و لا ابا حسن لها؛ «هیچ حادثهای نیست که ابوالحسن حلال آن نباشد»[۵۳]. شگفت نیست؛ او در خانه نبوت تربیت یافت. از شیر معارف نبوت نوشید. شعاع انوار نبوت او را فراگرفته بود.... از عطاء پرسیدند: «آیا در میان صحابه، از علی(ع) داناتر هست؟» جواب داد: «نه به خدا سوگند داناتر از او نمیشناسم»[۵۴]. علی(ع) بر مهارتش در قضاوت و فتوا، علم تفسیر کلام خدا و فهم اسرار و معانی آن را نیز افزوده بود. او داناترین افراد به موقعیت نزول آیات و شناخت تأویل آنها بود[۵۵]. محمد بن سعد واقدی نوشته است: «علی بن ابیطالب، قرآن را بر حسب ترتیب نزول جمعآوری کرد و اگر آن (تألیف) در دسترس بود، در آن علم نهفته بود»[۵۶]. ابن جُزی و محمدبن سیرین از آن به «علم کثیر» یاد کردهاند[۵۷].
در یک کلام، علی(ع) از زمره «راسخان در علم» است؛ چنانکه در کلام امام صادق(ع) آمده است: «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ الْأَئِمَّةُ(ع) مِنْ بَعْدِهِ»[۵۸]. و راسخان در علم، نه تنها از تنزیل، بلکه از تأویل آیات نیز آگاهند. نیز از امام صادق(ع) نقل شده است: «كان علي(ع) صاحب حلال و حرام و عالما بالقرآن و نحن على منهاجه»[۵۹]. این بیانات احاطه کامل امیر مؤمنان(ع) را بر آیات قرآن نشان میدهد، و به همین جهت بود که او در مدتی کوتاه پس از رحلت رسول خدا(ص) توانست قرآن را با تأویل و شأن نزول آیات بنگارد[۶۰].[۶۱]
منابع
پانویس
- ↑ «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید *(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۳-۴۴.
- ↑ آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج۸، ص۲۱۸.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱؛ عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۰؛ محدث نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹، ص۱۲۵.
- ↑ مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۳۲.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۰.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۴۴۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۵؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۸، ص۲۶۸؛ عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص۱۷۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۶۴؛ صدوق، الخصال، ص۲۵۷؛ کتاب سلیم، ص۶۳ - ۶۴؛ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۴۱؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۳؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۱۹؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۷ و ۲۲۳.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۶۴؛ طبری، عمادالدین، بشارة المصطفی، ص۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۷ - ۱۳۸؛ بحار الانوار، ج۳۸، ص۹۴.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ج۲، ص۴۱۹؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۵۲.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ طوسی، الامالی، ج۲، ص۱۲۰؛ بحار الانوار، ج۹۲، ص۸۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۹؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۹؛ بحار الانوار، ج۳۹، ص۹۳.
- ↑ ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج۴، ص۹۲.
- ↑ مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۳۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۴.
- ↑ سیوطی، عبدالرحمان، تاریخ الخلفاء، ص۲۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲۰؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج۱، ص۲۱۴؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۱۷۸ و ۱۵۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۱؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۴۲ و ج۲۶، ص۲۵۰؛ سیوطی، عبدالرحمان، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۳۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۲.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳.
- ↑ مشهدی، میرزا محمدرضا، کنز الدقائق، ج۱۲، ص۵۰؛ عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۱۳۹؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعاده، ج۲، ص۳۱۳، کلام ۲۴۳.
- ↑ نهج السعاده، ج۲، ص۶۷۶، کلام ۳۵۴.
- ↑ نهج السعاده، ج۲، ص۶۸۱، کلام ۳۵۷، ص۶۲۲، کلام ۳۳۶.
- ↑ ینابیع الموده، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ ینابیع الموده، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، ص۸۶ و ۳۲؛ صدوق، الخصال، ص۳۵۷؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۰۵؛ قرطبی، ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۷؛ مشهدی، کنز الدقائق، ج۹، ص۳۹۷؛ عروسی حویزی، نورالثقلین، ج۴، ص۱۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۲؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۵.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۴.
- ↑ «تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوشهای نیوشنده آن را به گوش گیرند» سوره حاقه، آیه ۱۲.
- ↑ عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴؛ بحار الانوار، ج۴، ص۱۳۷؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵ - ۳۶.
- ↑ سید ابن طاووس، سعد السعود، ص۲۱۷ و ۲۱۸.
- ↑ صدوق، التوحید، ص۳۰۵؛ صفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، ص۱۳۳؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۱۸۷ و ج۸۹، ص۸۸ و ۱۰۴؛ قبانچی، سیدحسن، مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۱۳.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، عبدالرحمان، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۳۰. شبیه همین کلام از آن حضرت درباره «الفِ فاتحة الکتاب» نقل شده است. (ر.ک: بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۴).
- ↑ مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۲۳۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۰، ص۱۵۶ و ج۸۹، ص۹۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۴۳؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۳۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۹ و ۴۷ – ۵۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۴ - ۱۰۵؛ قبانچی، سید حسن، مسند الامام علی(ع)، ج۲، ص۱۳.
- ↑ بخاری، صحیح، ج۵، ص۹۴؛ ترمذی، تهذیب، ج۳، ص۵۴۴ و ج۴، ص۳۹۵؛ ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۵۸، ح۱۶۶؛ راشد، عبد المنعم، صحیفة علی بن ابیطلحة عن عباس فی تفسیر القرآن، ص۳۹ – ۴۰.
- ↑ گردآورنده ابوطاهر محمد بن یعقوب فیروزآبادی صاحب قاموس المحیط است.
- ↑ الاتقان، ج۴، ص۲۳۵.
- ↑ ر.ک: مناهل العرفان، ج۲، ص۱۹.
- ↑ ر.ک: صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۹۰.
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۵؛ اندلسی، عبدالحق، المحرر الوجیز، ج۱، ص۱۸؛ مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱؛ ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۹۰؛ نیز ر. ک بحار الانوار، ج۸۹، ص۵۲، ۷۷، ۹۲، ۱۰۵؛ کلبی، محمد بن احمد، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج۱، ص۹–۱۰.
- ↑ زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ صدر، سیدحسن، تأسیس الشیعه، ص۳۱۸، ۳۳۳، ۳۳۴.
- ↑ زرکشی، بدر الدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۴.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۱۷ و ج۸۹، ص۸۷؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۳۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۴.
- ↑ زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱.
- ↑ زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۲، ص۱۷.
- ↑ از عمر نیز نقل شده است که وقتی ابوبکر، مسئلهای را از او پرسید، وی جواب داد: معضلة و ابو الحسن لها (ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۴۹؛ مشهدی، کنز الدقائق، ج۶، ص۵۶؛ عروسی، حویزی، نور الثقلین، ج۲، ص۳۰۴).
- ↑ ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۰.
- ↑ ذهبی، محمدحسین، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۹ - ۹۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲۰؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۰۵ و ۲۰۶؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۲۷۳؛ ابن حجر عسقلانی، الصواعق المحرقه، ص۱۲۸.
- ↑ کلبی، محمد بن احمد، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج۱، ص۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۲؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۸۹، ص۹۵؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵ – ۱۷.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۶ - ۳۸؛ کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج۱، ص۴؛ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۰۴ – ۲۴۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۹۹
- ↑ مرادی، محمد، مقاله «روش تفسیر قرآن»، دانشنامه امام علی ج۱، ص ۲۳۷.