توحید در تشریع: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '''']]؛' به '''']]')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{ولایت}}
| موضوع مرتبط = توحید
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های '''[[توحید]]''' است. "'''[[توحید در تشریع]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[توحید در تشریع در قرآن]] | [[توحید در تشریع در حدیث]] | [[توحید در تشریع در کلام اسلامی]] | [[توحید در تشریع در عرفان اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[توحید در تشریع (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[توحید]] در تشریع==
==مقدمه==
*تشریع؛ یعنی احکام و تکالیفی که در دین جعل شده و مربوط به اعتقاد عملی است .
[[حق تشریع]] از دیگر مظاهر [[توحید در ربوبیت]] است؛ زیرا [[تشریع]] در [[حقیقت]]، [[تدبیر]] [[حیات]] فرد و [[جامعه بشری]] و مانند آن است که به صورت بالذات، مخصوص [[خداوند متعال]] است و تدبیر [[تشریعی]] غیر [[خداوند]] منوط به [[اذن]] و [[مشیت الهی]] و مشروط به [[هماهنگی]] آن با [[احکام]] تشریعی خداوند است و اگر بر خلاف [[حکم]] و [[تشریع الهی]] باشد، [[کفر]]، [[ظلم]] و [[فسق]] خواهد بود<ref>{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ * وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ *... * وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}} «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند * و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند *... * و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۴-۴۵ و ۴۷.</ref>. بنابراین، [[اطاعت]] از کسانی که از جانب [[خدا]] [[مأذون]] نیستند، [[شرک در اطاعت]] و [[ربوبیت]] خواهد بود، بدین جهت [[قرآن کریم]] [[پیروی]] [[اهل کتاب]] از عالمانشان در امور [[نامشروع]] را [[شرک]] در ربوبیت دانسته است: {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[توحید افعالی - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «توحید افعالی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]] ص ۶۱.</ref>
*بنابراین، [[توحید]] در تشریع یعنی اعتقاد به اینکه یگانه قانونگذار شایسته، خداوند است و احدی غیر از او مجاز نیست‏به صورت مستقل و در عرض تشریع الهی برای تنظیم حیات بشری قوانینی وضع کند.
*[[علامه طباطبایی]] در این باره می‌‏نویسد: "ربوبیت تشریعی یعنی تدبیر اعمال انسانها، با جعل و وضع قوانین و احکامی که اگر انسان رفتار خود را در طول زندگی با آن قوانین تطبیق دهد، او را به کمال سعادت برساند<ref>و هو تدبیر اعمال الانسان بجعل قوانین و احکام یراعیها الانسان بتطبیق اعماله علیها فی مسیر حیاته، لتنتهی به الی کمال سعادته‏؛ المیزان، ج‏۱۸، ص‏۲۵.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.


==ادله اثبات [[توحید]] در تشریع==
== معناشناسی==
*قانونگذاری و تشریع در اختیار کیست؟ آیا کسی غیر از خداوند، حق قانونگذاری دارد؟ اگر قانونگذاری در انحصار خداوند است، منشا این حق از کجا ناشی شده است؟
[[تشریع]]؛ یعنی [[احکام]] و تکالیفی که در [[دین]] [[جعل]] شده و مربوط به [[اعتقاد]] عملی است.
*در پاسخ به این پرسش‌‏ها، دیدگاه‌ها و نظریه‌‏های گوناگونی مطرح شده است که در کتب حقوقی <ref>مانند کتابهایی که در زمینه مبانی و کلیات علم حقوق نوشته شده است؛ از جمله کتاب مقدمه علم حقوق، ناصر کاتوزیان.</ref> به طور گسترده به آنها پرداخته‏‌اند. ما اکنون در صدد بیان آن دیدگاه‌ها نیستیم بلکه تنها دیدگاه خود را، با استفاده از ادله عقلی و نقلی مطرح می‌‏کنیم.
*ادعای ما این است که تشریع، حق انحصاری خدا است و از شؤون ربوبیت او محسوب می‏‌گردد<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.
==تشریع در انحصار خداوند است==
*از دلایل متعدد عقلی و نقلی استفاده می‌‏شود که قانونگذاری در انحصار خداست و او در تشریع یگانه است و منشا این حق نیز از ذات او "اراده الهی" ناشی می‌‏شود که مظهر خالقیت و مالکیت و ربوبیت و عالم به تمام مصالح و مفاسد مخلوقات خود می‌‏باشد. [[صدرالمتالهین]] می‏‌نویسد: {{عربی|" ان حقائق الاشیاء مثبتة فی العالم المسمی بالقلم الالهی و فی العالم النفسانی المسمی باللوح المحفوظ و ام الکتاب و فی الالواح القدریة القابلة للمحو و الاثبات کما قال الله تعالی  {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}  و جمع هذه الکتب فی کتبها یدالرحمان ... و من هذه الالواح یتنزل الشرائع و الصحف و الکتب علی الرسل{{عم}}‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>ملا صدرا، الشواهد الربوبیه، با حواشی حاج ملا هادی سبزواری، تصحیح سید جلال الدین آشنایی انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۶، ص‏۳۵۱.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.


==دلیل عقلی==
بنابراین، [[توحید]] در [[تشریع]] یعنی [[اعتقاد]] به اینکه یگانه قانونگذار [[شایسته]]، [[خداوند]] است و احدی غیر از او مجاز نیست‏به صورت مستقل و در عرض [[تشریع الهی]] برای تنظیم [[حیات]] بشری قوانینی وضع کند.
*لازمه [[توحید]] در ربوبیت، اقرار به [[توحید]] در تشریع است؛ زیرا وقتی ثابت‏ شد که مدبر و مدیر عالم تنها خداست، مسلماً غیر از او کسی صلاحیت قانونگذاری را، که از شؤون ربوبیت است، نخواهد داشت؛ چون سهمی در تدبیر جهان ندارد تا قوانین هماهنگ با نظام تکوین وضع کند. دلیل عقلی با تقریرهای گوناگون بیان شده است و ما به یکی از آنها، که تقریر حکماست، اشاره می‏‌کنیم<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>:
===تقریر حکما از دلیل عقلی ===
*مرحوم [[سید عبدالکریم لاهیجی]] در کتاب "گوهر مراد" تقریر حکما را در مورد اینکه قانونگذاری حق خداست، چنین می‏‌نویسد: عدل در اجتماع محتاج قانون است و قانون محتاج است‏به واضعی الهی؛ {{عربی|" اذ لا یجوز ان یترک الناس و آرائهم فی ذلک فیتخلفون فیری کل منهم ما له عدلا و ما علیه ظلما‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>فیض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، کتابخانه طهوری، چاپ اول، تهران ۱۳۶۴. ص‏۲۵۵ . عین این تعبیر در کتاب النجاة، ص‏۳۰۴، و اللهیات شفا، ص‏۴۴۱ از ابن سینا آمده است.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*توضیح تقریر حکما: چون اساس قانونگذاری نیاز انسان است و قانون برای تامین نیازهای واقعی بشر و شکوفا ساختن استعدادهای عظیم اوست، بنابراین قانونگذاری باید دارای سه شرط باشد:
#شناخت انسان؛
# شناخت اصول تکامل انسان؛
#وارستگی از هوس و ترس.
*تنها کسی که این سه شرط را داراست، خداوند متعال است؛ زیرا:
#خداوند آفریدگار و سازنده انسان است و خالق بیش از هر کسی مخلوق خود را می‌‏شناسد{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ }}<ref> و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم؛ سوره ق، آیه: ۱۶.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.
#خداوند عالم است و با دانش مطلق خود، اصول تکامل انسان را می‏‌داند{{متن قرآن|اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> خداوند برای هر کس از بندگانش که (خود) بخواهد روزی را فراخ یا تنگ می‌دارد. بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره عنکبوت، آیه: ۶۲.</ref>
#او بی‌نیاز مطلق است، لذا هوس و ترس که زاییده نیاز است در او راه ندارد{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref> و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است؛ سوره ابراهیم، آیه:۸.</ref>.
*بنابراین، قانونگذاری منحصر در اوست و عبارت {{عربی|" فیختلفون فیری کل منهم ما له عدلا و ما علیه ظلما"}} در عبارت حکما اشاره به همین نکته است؛ یعنی چون انسانها شرایط لازم برای قانونگذاری را ندارند، نمی‌‏توانند قانونی عادلانه وضع کنند<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.


==دلیل نقلی==
[[علامه طباطبایی]] در این باره می‌‏نویسد: "[[ربوبیت]] [[تشریعی]] یعنی [[تدبیر]] [[اعمال]] [[انسان‌ها]]، با [[جعل]] و وضع [[قوانین]] و احکامی که اگر [[انسان]] [[رفتار]] خود را در طول [[زندگی]] با آن [[قوانین]] [[تطبیق]] دهد، او را به کمال [[سعادت]] برساند<ref>و هو تدبیر اعمال الانسان بجعل قوانین و احکام یراعیها الانسان بتطبیق اعماله علیها فی مسیر حیاته، لتنتهی به الی کمال سعادته‏؛ المیزان، ج‏۱۸، ص‏۲۵.</ref>.<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*{{متن قرآن|إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref> ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه: ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref> و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند؛ سوره مائده، آیه: ۴۵.</ref>، و در آیه ۴۷ نیز کلمه {{متن قرآن|الْفَاسِقُونَ}} آمده است؛ یعنی حکم به غیر ما انزل الله یا کفر است‏یا فسق و یا ظلم، چون مخالف با حق تشریع الهی و انکار آن است {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ}}<ref> و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بی‌گمان بسیاری از مردم نافرمانند؛ سوره مائده، آیه: ۴۹.</ref> {{متن قرآن|مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ }}<ref> شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه: ۴۰.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*این جمله چندین بار در [[قرآن]] تکرار شده و دارای مفهوم وسیعی است؛ زیرا "حکم‏" به معنی قانونگذاری، حکومت و قضاوت و حکم تکوینی و غیره استعمال می‏شود <ref>حکم الله علی قسمین: الاول، قضاء و قدره و هذا لا مفر منه للانسان . الثانی، حلال الله وحرامه المعبر من کل منهما بالحکم الشرعی ... و المراد بالحکم الله المعین الثانی و انه تعالی هو مصدر التشریع؛ تفسیر کاشف، ج‏۴، ص‏۳۱۵، ذیل آیه ۴۰ یوسف. </ref>، {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref> بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*طبق این آیه کسی که حق می‌‏گوید و به حق دعوت می‏‌کند، باید از کسی که به حق هدایت نمی‌‏کند، ترجیح داده شود چون تنها خداست که به حق دعوت می‏‌کند و بت‏ها و دیگران به حق دعوت نمی‌‏کنند، پس باید خداوند را در تشریع مقدم داشت و او را شایسته قانونگذاری دانست. البته از این آیه برای اثبات [[توحید]] در اطاعت هم می‌‏توان استفاده کرد که خواهد آمد<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>


==منابع==
== [[ادله]] [[اثبات]] [[توحید]] در [[تشریع]] ==
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹''']] [[توحید (مقاله)|توحید]]
قانونگذاری و [[تشریع]] در [[اختیار]] کیست؟ آیا کسی غیر از [[خداوند]]، [[حق]] قانونگذاری دارد؟ اگر قانونگذاری در انحصار [[خداوند]] است، منشا این [[حق]] از کجا ناشی شده است؟


==پانویس==
در پاسخ به این پرسش‌‏ها، دیدگاه‌ها و نظریه‌‏های گوناگونی مطرح شده است که در کتب [[حقوقی]] <ref>مانند کتابهایی که در زمینه مبانی و کلیات علم حقوق نوشته شده است؛ از جمله کتاب مقدمه علم حقوق، ناصر کاتوزیان.</ref> به طور گسترده به آنها پرداخته‏‌اند. ما اکنون در صدد بیان آن دیدگاه‌ها نیستیم بلکه تنها دیدگاه خود را، با استفاده از [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] مطرح می‌‏کنیم.
{{یادآوری پانویس}}
 
{{پانویس2}}
ادعای ما این است که [[تشریع]]، [[حق]] انحصاری [[خدا]] است و از [[شؤون]] [[ربوبیت]] او محسوب می‏‌گردد<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.
 
== [[تشریع]] در انحصار [[خداوند]] است ==
از [[دلایل]] متعدد [[عقلی]] و [[نقلی]] استفاده می‌‏شود که قانونگذاری در انحصار خداست و او در [[تشریع]] یگانه است و منشا این [[حق]] نیز از ذات او "[[اراده الهی]]" ناشی می‌‏شود که [[مظهر]] [[خالقیت]] و [[مالکیت]] و [[ربوبیت]] و عالم به تمام [[مصالح]] و [[مفاسد]] مخلوقات خود می‌‏باشد. [[صدرالمتالهین]] می‏‌نویسد: {{عربی|"إن حقائق الأشياء مثبتة في العالم المسمى بالقلم الالهي وفي العالم النفساني المسمى باللوح المحفوظ وام الكتاب وفي الالواح القدرية القابلة للمحو والإثبات كما قال الله تعالى: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه۳۹.</ref> و جمع هذة الكتب في كتبها يدالرحمان... ومن هذة الالواح يتنزل الشرائع و الصحف و الكتب على الرسل {{عم}}‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>ملا صدرا، الشواهد الربوبیه، با حواشی حاج ملا هادی سبزواری، تصحیح سید جلال الدین آشنایی انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۶، ص‏۳۵۱.</ref>.<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
 
== دلیل عقلی ==
لازمه [[توحید]] در [[ربوبیت]]، [[اقرار]] به [[توحید]] در [[تشریع]] است؛ زیرا وقتی ثابت‏ شد که [[مدبر]] و مدیر عالم تنها خداست، مسلماً غیر از او کسی صلاحیت قانونگذاری را، که از [[شؤون]] [[ربوبیت]] است، نخواهد داشت؛ چون سهمی در [[تدبیر]] [[جهان]] ندارد تا [[قوانین]] هماهنگ با [[نظام تکوین]] وضع کند. [[دلیل عقلی]] با تقریرهای گوناگون بیان شده است و ما به یکی از آنها، که تقریر حکماست، اشاره می‏‌کنیم:
 
=== تقریر حکما از دلیل عقلی ===
مرحوم [[سید عبدالکریم لاهیجی]] در [[کتاب]]"گوهر مراد" تقریر [[حکما]] را در مورد اینکه قانونگذاری [[حق]] خداست، چنین می‏‌نویسد: [[عدل]] در [[اجتماع]] محتاج [[قانون]] است و [[قانون]] محتاج است‏به واضعی [[الهی]]؛ {{عربی|" اذ لا یجوز ان یترک الناس و آرائهم فی ذلک فیتخلفون فیری کل منهم ما له عدلا و ما علیه ظلما‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>فیض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، کتابخانه طهوری، چاپ اول، تهران ۱۳۶۴. ص‏۲۵۵. عین این تعبیر در کتاب النجاة، ص‏۳۰۴، و اللهیات شفا، ص‏۴۴۱ از ابن سینا آمده است.</ref>
 
توضیح تقریر حکما: چون اساس قانونگذاری [[نیاز انسان]] است و [[قانون]] برای تأمین نیازهای واقعی [[بشر]] و شکوفا ساختن استعدادهای [[عظیم]] اوست، بنابراین قانونگذاری باید دارای سه شرط باشد:
# [[شناخت]] [[انسان]]؛
# [[شناخت]] اصول [[تکامل انسان]]؛
# [[وارستگی]] از [[هوس]] و [[ترس]].
 
تنها کسی که این سه شرط را داراست، [[خداوند متعال]] است؛ زیرا:
# [[خداوند]] [[آفریدگار]] و سازنده [[انسان]] است و [[خالق]] بیش از هر کسی مخلوق خود را می‌‏شناسد{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ }}<ref> و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم؛ سوره ق، آیه ۱۶.</ref>.
# [[خداوند]] عالم است و با [[دانش]] مطلق خود، اصول [[تکامل انسان]] را می‏‌داند{{متن قرآن|اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> خداوند برای هر کس از بندگانش که (خود) بخواهد روزی را فراخ یا تنگ می‌دارد. بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره عنکبوت، آیه ۶۲.</ref>
# او بی‌نیاز مطلق است، لذا [[هوس]] و [[ترس]] که زاییده نیاز است در او راه ندارد{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ}}<ref> و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است؛ سوره ابراهیم، آیه۸.</ref>.
 
بنابراین، قانونگذاری منحصر در اوست و عبارت {{عربی|" فیختلفون فیری کل منهم ما له عدلا و ما علیه ظلما"}} در عبارت [[حکما]] اشاره به همین نکته است؛ یعنی چون [[انسان‌ها]] شرایط لازم برای قانونگذاری را ندارند، نمی‌‏توانند قانونی عادلانه وضع کنند<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.
 
== [[دلیل نقلی]] ==  
{{متن قرآن|إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref> ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref> و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند؛ سوره مائده، آیه ۴۵.</ref>، و در [[آیه]] ۴۷ نیز کلمه {{متن قرآن|الْفَاسِقُونَ}} آمده است؛ یعنی [[حکم]] به غیر ما انزل [[الله]] یا [[کفر]] است‏یا [[فسق]] و یا [[ظلم]]، چون مخالف با [[حق]] [[تشریع الهی]] و [[انکار]] آن است {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ}}<ref> و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بی‌گمان بسیاری از مردم نافرمانند؛ سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> {{متن قرآن|مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ }}<ref> شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref>
 
این جمله چندین بار در [[قرآن]] تکرار شده و دارای مفهوم وسیعی است؛ زیرا "حکم‏" به معنی قانونگذاری، [[حکومت]] و [[قضاوت]] و [[حکم]] [[تکوینی]] و غیره استعمال می‏‌شود <ref>حکم الله علی قسمین: الاول، قضاء و قدره و هذا لا مفر منه للانسان. الثانی، حلال الله وحرامه المعبر من کل منهما بالحکم الشرعی... و المراد بالحکم الله المعین الثانی و انه تعالی هو مصدر التشریع؛ تفسیر کاشف، ج‏۴، ص‏۳۱۵، ذیل آیه ۴۰ یوسف. </ref>، {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref> بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>
 
طبق این [[آیه]] کسی که [[حق]] می‌‏گوید و به [[حق]] [[دعوت]] می‏‌کند، باید از کسی که به [[حق]] [[هدایت]] نمی‌‏کند، ترجیح داده شود چون تنها خداست که به [[حق]] [[دعوت]] می‏‌کند و بت‏ها و دیگران به [[حق]] [[دعوت]] نمی‌‏کنند، پس باید [[خداوند]] را در [[تشریع]] مقدم داشت و او را [[شایسته]] قانونگذاری دانست. البته از این [[آیه]] برای [[اثبات]] [[توحید]] در [[اطاعت]] هم می‌‏توان استفاده کرد که خواهد آمد<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹''']] [[توحید (مقاله)|توحید]]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}


{{خداشناسی}}
{{خداشناسی}}
[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
 
[[رده:توحید در تشریع]]
[[رده:توحید]]
[[رده:توحید]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۵۱

مقدمه

حق تشریع از دیگر مظاهر توحید در ربوبیت است؛ زیرا تشریع در حقیقت، تدبیر حیات فرد و جامعه بشری و مانند آن است که به صورت بالذات، مخصوص خداوند متعال است و تدبیر تشریعی غیر خداوند منوط به اذن و مشیت الهی و مشروط به هماهنگی آن با احکام تشریعی خداوند است و اگر بر خلاف حکم و تشریع الهی باشد، کفر، ظلم و فسق خواهد بود[۱]. بنابراین، اطاعت از کسانی که از جانب خدا مأذون نیستند، شرک در اطاعت و ربوبیت خواهد بود، بدین جهت قرآن کریم پیروی اهل کتاب از عالمانشان در امور نامشروع را شرک در ربوبیت دانسته است: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۲].[۳]

معناشناسی

تشریع؛ یعنی احکام و تکالیفی که در دین جعل شده و مربوط به اعتقاد عملی است.

بنابراین، توحید در تشریع یعنی اعتقاد به اینکه یگانه قانونگذار شایسته، خداوند است و احدی غیر از او مجاز نیست‏به صورت مستقل و در عرض تشریع الهی برای تنظیم حیات بشری قوانینی وضع کند.

علامه طباطبایی در این باره می‌‏نویسد: "ربوبیت تشریعی یعنی تدبیر اعمال انسان‌ها، با جعل و وضع قوانین و احکامی که اگر انسان رفتار خود را در طول زندگی با آن قوانین تطبیق دهد، او را به کمال سعادت برساند[۴].[۵]

ادله اثبات توحید در تشریع

قانونگذاری و تشریع در اختیار کیست؟ آیا کسی غیر از خداوند، حق قانونگذاری دارد؟ اگر قانونگذاری در انحصار خداوند است، منشا این حق از کجا ناشی شده است؟

در پاسخ به این پرسش‌‏ها، دیدگاه‌ها و نظریه‌‏های گوناگونی مطرح شده است که در کتب حقوقی [۶] به طور گسترده به آنها پرداخته‏‌اند. ما اکنون در صدد بیان آن دیدگاه‌ها نیستیم بلکه تنها دیدگاه خود را، با استفاده از ادله عقلی و نقلی مطرح می‌‏کنیم.

ادعای ما این است که تشریع، حق انحصاری خدا است و از شؤون ربوبیت او محسوب می‏‌گردد[۷].

تشریع در انحصار خداوند است

از دلایل متعدد عقلی و نقلی استفاده می‌‏شود که قانونگذاری در انحصار خداست و او در تشریع یگانه است و منشا این حق نیز از ذات او "اراده الهی" ناشی می‌‏شود که مظهر خالقیت و مالکیت و ربوبیت و عالم به تمام مصالح و مفاسد مخلوقات خود می‌‏باشد. صدرالمتالهین می‏‌نویسد: "إن حقائق الأشياء مثبتة في العالم المسمى بالقلم الالهي وفي العالم النفساني المسمى باللوح المحفوظ وام الكتاب وفي الالواح القدرية القابلة للمحو والإثبات كما قال الله تعالى: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۸] و جمع هذة الكتب في كتبها يدالرحمان... ومن هذة الالواح يتنزل الشرائع و الصحف و الكتب على الرسل (ع)‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۹].[۱۰]

دلیل عقلی

لازمه توحید در ربوبیت، اقرار به توحید در تشریع است؛ زیرا وقتی ثابت‏ شد که مدبر و مدیر عالم تنها خداست، مسلماً غیر از او کسی صلاحیت قانونگذاری را، که از شؤون ربوبیت است، نخواهد داشت؛ چون سهمی در تدبیر جهان ندارد تا قوانین هماهنگ با نظام تکوین وضع کند. دلیل عقلی با تقریرهای گوناگون بیان شده است و ما به یکی از آنها، که تقریر حکماست، اشاره می‏‌کنیم:

تقریر حکما از دلیل عقلی

مرحوم سید عبدالکریم لاهیجی در کتاب"گوهر مراد" تقریر حکما را در مورد اینکه قانونگذاری حق خداست، چنین می‏‌نویسد: عدل در اجتماع محتاج قانون است و قانون محتاج است‏به واضعی الهی؛ " اذ لا یجوز ان یترک الناس و آرائهم فی ذلک فیتخلفون فیری کل منهم ما له عدلا و ما علیه ظلما‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" [۱۱]

توضیح تقریر حکما: چون اساس قانونگذاری نیاز انسان است و قانون برای تأمین نیازهای واقعی بشر و شکوفا ساختن استعدادهای عظیم اوست، بنابراین قانونگذاری باید دارای سه شرط باشد:

  1. شناخت انسان؛
  2. شناخت اصول تکامل انسان؛
  3. وارستگی از هوس و ترس.

تنها کسی که این سه شرط را داراست، خداوند متعال است؛ زیرا:

  1. خداوند آفریدگار و سازنده انسان است و خالق بیش از هر کسی مخلوق خود را می‌‏شناسد﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ [۱۲].
  2. خداوند عالم است و با دانش مطلق خود، اصول تکامل انسان را می‏‌داند﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۱۳]
  3. او بی‌نیاز مطلق است، لذا هوس و ترس که زاییده نیاز است در او راه ندارد﴿وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ[۱۴].

بنابراین، قانونگذاری منحصر در اوست و عبارت " فیختلفون فیری کل منهم ما له عدلا و ما علیه ظلما" در عبارت حکما اشاره به همین نکته است؛ یعنی چون انسان‌ها شرایط لازم برای قانونگذاری را ندارند، نمی‌‏توانند قانونی عادلانه وضع کنند[۱۵].

دلیل نقلی

﴿إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۱۶]، ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۷]، و در آیه ۴۷ نیز کلمه ﴿الْفَاسِقُونَ آمده است؛ یعنی حکم به غیر ما انزل الله یا کفر است‏یا فسق و یا ظلم، چون مخالف با حق تشریع الهی و انکار آن است ﴿وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ[۱۸] ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ [۱۹]

این جمله چندین بار در قرآن تکرار شده و دارای مفهوم وسیعی است؛ زیرا "حکم‏" به معنی قانونگذاری، حکومت و قضاوت و حکم تکوینی و غیره استعمال می‏‌شود [۲۰]، ﴿قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۲۱]

طبق این آیه کسی که حق می‌‏گوید و به حق دعوت می‏‌کند، باید از کسی که به حق هدایت نمی‌‏کند، ترجیح داده شود چون تنها خداست که به حق دعوت می‏‌کند و بت‏ها و دیگران به حق دعوت نمی‌‏کنند، پس باید خداوند را در تشریع مقدم داشت و او را شایسته قانونگذاری دانست. البته از این آیه برای اثبات توحید در اطاعت هم می‌‏توان استفاده کرد که خواهد آمد[۲۲].

منابع

پانویس

  1. ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ * وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ *... * وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند * و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند *... * و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۴-۴۵ و ۴۷.
  2. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «توحید افعالی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳ ص ۶۱.
  4. و هو تدبیر اعمال الانسان بجعل قوانین و احکام یراعیها الانسان بتطبیق اعماله علیها فی مسیر حیاته، لتنتهی به الی کمال سعادته‏؛ المیزان، ج‏۱۸، ص‏۲۵.
  5. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  6. مانند کتابهایی که در زمینه مبانی و کلیات علم حقوق نوشته شده است؛ از جمله کتاب مقدمه علم حقوق، ناصر کاتوزیان.
  7. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  8. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه۳۹.
  9. ملا صدرا، الشواهد الربوبیه، با حواشی حاج ملا هادی سبزواری، تصحیح سید جلال الدین آشنایی انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۶، ص‏۳۵۱.
  10. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  11. فیض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، کتابخانه طهوری، چاپ اول، تهران ۱۳۶۴. ص‏۲۵۵. عین این تعبیر در کتاب النجاة، ص‏۳۰۴، و اللهیات شفا، ص‏۴۴۱ از ابن سینا آمده است.
  12. و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم؛ سوره ق، آیه ۱۶.
  13. خداوند برای هر کس از بندگانش که (خود) بخواهد روزی را فراخ یا تنگ می‌دارد. بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره عنکبوت، آیه ۶۲.
  14. و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است؛ سوره ابراهیم، آیه۸.
  15. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.
  16. ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه ۴۴.
  17. و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند؛ سوره مائده، آیه ۴۵.
  18. و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بی‌گمان بسیاری از مردم نافرمانند؛ سوره مائده، آیه ۴۹.
  19. شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه ۴۰.
  20. حکم الله علی قسمین: الاول، قضاء و قدره و هذا لا مفر منه للانسان. الثانی، حلال الله وحرامه المعبر من کل منهما بالحکم الشرعی... و المراد بالحکم الله المعین الثانی و انه تعالی هو مصدر التشریع؛ تفسیر کاشف، ج‏۴، ص‏۳۱۵، ذیل آیه ۴۰ یوسف.
  21. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه ۳۵.
  22. شاهدی، غفار، توحید و حکومت دینی، فصلنامه حکومت اسلامی، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.