اهمیت بحث امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۵۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = امامت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[امامت]]''' است. "'''[[امامت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امامت در قرآن]] | [[امامت در حدیث]] | [[امامت در کلام اسلامی]] | [[امامت در معارف دعا و زیارات]] | [[امامت در نهج البلاغه]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
 
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امامت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
[[پرونده:0AR01.jpg|بندانگشتی|285px|چپ|سخن‌نگاشت «'''امامت و ولایت عصاره اسلام است'''» از آیت الله [[محسن اراکی]]]]
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
[[پرونده:V0001.webm|بندانگشتی|285px|چپ|]]
 
== عصاره [[دین]] و [[عامل وحدت جامعه]] ==
"[[امامت]]" و "[[ولایت]]" از چند جهت اهمیت بسزایی دارد:
# می‌توان [[امامت]] و [[ولایت]] را عصارۀ [[اسلام]] دانست؛ بدین‌معنا که کلیت [[دین اسلام]] در [[امامت]] و [[ولایت]] خلاصه می‌شود. ازاین‌رو، خطای در فهم موضوع [[امامت]] و [[ولایت]]، خطای در کلّ [[اسلام]] است و [[انحراف]] در آن، [[انحراف]] از اصل [[اسلام]] خواهد بود.  
# در طول [[تاریخ]]، همه [[نزاع‌ها]] و [[اختلاف‌ها]] ریشه در فهم نادرست از مسئلۀ [[امامت]] دارد؛ به‌تعبیر [[شهرستانی]] (مؤلف [[کتاب ملل و نحل]]): در تاریخ اسلام هیچ [[جنگی]] همچون [[جنگ]] بر سر [[امامت]] رخ نداده است: {{عربی|ما سُلّ سیفٌ في الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سُلّ علی الإمامة}}<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۳۱.</ref>. این نکته را می‌توان تعمیم داد و گفت: همه [[جنگ‌ها]] در [[جهان]] [[بشر]] بر سر مسئلۀ [[امامت]] بوده است. نه‌تنها همۀ جنگ‌های تاریخ اسلام، بلکه همۀ [[جنگ‌ها]] و درگیری‌های [[انبیا]] با مخالفانشان - همچون: [[جنگ]] [[حضرت موسی]] {{ع}} با [[فرعون]] [[ستمگر]]، یا [[جنگ]] [[حضرت نوح]] {{ع}} با سران [[طغیان‌گر]] قومش - بر سرِ [[امامت]] و [[ولایت]] بوده است؛ حتی [[جنگ]] [[طاغوت‌ها]] با یکدیگر نیز بر سر همین مسئله بوده است.
 
[[ولایت]]، [[جامعه بشر]] را یکی می‌کند و اساساً [[جوامع بشر]] با [[ولایت]] شکل می‌گیرند. [[هویت اجتماعی|هویت یک جامعه]] را [[ولایت]] و [[امامت]] آن [[جامعه]] شکل می‌دهد. نه تنها، [[هویت اجتماعی|هویت هر جامعه‌ای]] با [[امامت]] و [[ولایت]] آن [[جامعه]] شکل می‌گیرد، بلکه [[قدرت]] و [[عزت]] هر جامعه‌ای نیز وابسته به شکل [[ولایت]] و [[امامت]] در آن [[جامعه]] است. از سوی دیگری، [[پیروزی]] و [[رستگاری]]، چه در این عالم و چه در [[عوالم]] دیگر، همه‌اش با مسئله [[امامت]] و [[ولایت]] شکل می‌گیرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
== نخستین [[اختلاف]] در [[جامعۀ بشری]] ==
نخستین اختلافی که در [[جامعه بشر]] رخ داد، بر سر "[[فرمان‌روایی]]" و "[[ولایت‌امری]]" بوده است؛ در ماجرای [[هابیل و قابیل]]، [[روایات]] صحیحه‌ای وجود دارد که بیان می‌کند [[اختلاف]] اصلی بر سر [[ولایت امر]] بوده است<ref>در روایت، امام صادق {{ع}} از کسانی که گفته‌اند نزاع فرزندان آدم {{ع}} در مورد ازدواج و انتخاب همسر بوده به شدت برآشفته شده و به راوی فرموده است: {{متن حدیث|أَمَا تَسْتَحْيِي أَنْ تَرْوِيَ هَذَا عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَفِيمَ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ فَقَالَ: فِي الْوَصِيَّةِ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى آدَمَ أَنْ يَدْفَعَ الْوَصِيَّةَ وَ اِسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَى هَابِيلَ، وَ كَانَ قَابِيلُ أَكْبَرَ مِنْهُ، فَبَلَغَ ذَلِكَ قَابِيلَ فَغَضِبَ فَقَالَ: أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَامَةِ وَ الْوَصِيَّةِ فَأَمَرَهُمَا أَنْ يُقَرِّبَا قُرْبَاناً بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِ فَفَعَلاَ، فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِيلَ فَحَسَدَهُ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ}}، «آيا شرم نمی‌کنی كه چنين چيزى را به پیامبر خدا آدم نسبت می‌دهى؟»، گفتم: «پس، از روی چه قابیل، هابیل را کشت؟» فرمود: «به‌سبب وصیّت». آنگاه فرمود: «ای سلیمان! همانا خداوند تبارک‌وتعالی به آدم {{ع}} وحی فرمود تا وصیّت و اسم اعظم الهی را به هابیل دهد؛ حال آنکه قابیل بزرگ‌تر بود». این سخن به قابیل رسید و خشمگین گشت و گفت: من به کرامت و وصیّت سزاوارترم. پس آدم به فرمان خداوند ایشان را امر کرد تا قربانی پیشکش کنند و چنین کردند و خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل نیز رشک ورزید و او را کشت». عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳۱۲؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی، ج۲، ص۲۸.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
[[قابیل]] با [[آگاهی]] از اینکه [[حضرت آدم]] {{ع}} از سوی [[خدای متعال]] [[مأمور]] شده [[هابیل]] را "[[ولی امر]]" بعد از خود کند، به او [[حسد]] ورزید و او را کشت. بعضی گفته‌اند [[نزاع]] [[هابیل و قابیل]] بر سرِ دختر بوده است؛ به این صورت که یک دختر جنیه و یک دختر [[انسیه]] وجود داشته و پس از قرعه مشخص شد دختر [[زیبا]] رو به نام [[هابیل]] در آمد. آنگاه [[قابیل]] [[حسادت]] ورزید و برادرش را کشت<ref>احتمال می‌رود منشأ این تحلیل‌های نادرست، برخی روایات معتبر یا نامعتبر باشد؛ از جمله: {{متن حدیث|عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَى آدَمَ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ فَزَوَّجَهَا أَحَدَ اِبْنَيْهِ وَ تَزَوَّجَ الْآخَرُ اِبْنَةَ الْجَانِّ}}، «از برید بن معاویۀ عجلی روایت کرده که امام باقر {{ع}} فرمود: خداوند تبارک و تعالی حوریّه‌ای از بهشت فرو فرستاد و آدم او را بیکی از پسران خود تزویج کرد، و فرزند دیگرش را دختری از بنی جانّ تزویج نمود». ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۳۸۲. در روایتی دیگر نیز آمده است: {{متن حدیث|فَلَمَّا أَدْرَكَ قَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَظْهَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جِنِّيَّةً مِنْ وُلْدِ الْجَانِّ يُقَالُ لَهَا جُهَانَةُ فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ فَلَمَّا رَآهَا قَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ جُهَانَةَ مِنْ قَابِيلَ فَزَوَّجَهَا مِنْ قَابِيلَ ثُمَّ وُلِدَ لآِدَمَ هَابِيلُ فَلَمَّا أَدْرَكَ هَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَى آدَمَ حَوْرَاءَ وَاِسْمُهَا تُرْكُ الْحَوْرَاءِ فَلَمَّا رَآهَا هَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ تُرْكاً مِنْ هَابِيلَ}}، «چون قابیل به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، دختری از فرزندان جنّیان را که جهانه نام داشت، به شکل یک انسان ظاهر و آشکار کرد؛ به محض آنکه نگاه قابیل به او افتاد، مهر او نیز به دلش افتاد، پس خداوند به آدم {{ع}} وحی فرستاد که جهانه را به عقد قابیل در آور و آدم چنین کرد. پس از آن، هابیل به دنیا آمد و چون به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، حوری بهشتی را که ترک نام داشت، به‌سوی آدم و به زمین فرستاد؛ به‌محض آنکه نگاه هابیل به او افتاد، مهر و او به دلش افتاد، پس خداوند به آدم وحی فرستاد که ترک را به عقد هابیل در آور». مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۲۲۶.</ref>. این توجیهات، اعتباری ندارد<ref>مقصود این است که نزاع هابیل و قابیل بر سر دختر نبوده، بلکه بر سر ولایت الله بعد از آدم بوده، اما اینکه هابیل یا قابیل با چه کسی و چگونه ازدواج کرده‌اند سخنی دیگر است که موضوع بحث ما در اینجا نیست.</ref>، بلکه [[جنگ]] و [[نزاع]] بر [[ولایت‌امری]] بعد از [[حضرت آدم]] بوده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
بی‌شک، تا مسأله [[ولایت]] حل نشود هیچ مسأله‌ای در [[اسلام]] حل نخواهد شد؛ نه‌تنها از نظر عملی و در صحنۀ میدانی، [[مشکلات]] حل نخواهد شد، بلکه در صحنۀ نظر و [[اعتقاد]] نیز اگر مسئلۀ [[ولایت امر]] و [[صاحبان امر]] در [[جامعه اسلامی]] مشخص نشود، هیچ مسأله‌ای حل نخواهد شد و [[آتش]] [[اختلاف]] و [[تفرقه]] دامنگیر همه چیز خواهد بود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ}}<ref>«سپس تو را بر شریعتی از امر برگماشتیم» سوره جاثیه، آیه ۱۸.</ref>. تمام [[اسلام]] "شریعة الامر" است و چیزی غیر از این نیست. این شریعة الأمر صاحب الامرش همان [[ولیّ الأمر]] است؛ بدین رو اگر در تشخیص [[ولی امر]] اشتباهی صورت بگیرد، نتیجه‌اش خطای نظری در تشخیص [[اسلام]] است و به دنبال آن، این خطای راهبردی به حیطۀ عمل خواهد رسید<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
== علما و اهمیت بحث [[امامت]] ==
در [[دین مقدس اسلام]] و بین مسائل مختلف [[اسلامی]]، بحث «امامت» از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است. در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی به مسأله امامت اختصاص دارد و [[روایات]] وارده در این زمینه خارج از حد شمارش است.
 
[[حضرت خاتم الانبیاء]]{{صل}} از همان آغاز تبلیغ رسالت خویش مسأله «[[وصایت]]» و [[جانشینی]] خود را مطرح فرمودند و [[امامان اهل بیت]]{{عم}} با تبیین مقام «امامت» همواره متذکر جایگاه بحث امامت در [[اسلام]] شده‌اند. [[اصحاب ائمه]]{{عم}}، متکلمین و فقهای شیعه نیز به تبع [[امامان]] خویش همواره در تمام قرون و اعصار با حساسیت ویژه‌ای به [[دفاع]] از [[مقام امامت]] [[الهی]] پرداخته‌اند. در این راستا مناظرات فراوانی بین اصحاب ائمه{{عم}} و مخالفان درگرفته و کتاب‌های بسیاری در این زمینه [[نگارش]] یافته است و چنان که همه می‌دانند، در مسیر دفاع از این [[حقیقت]] روشن خون‌های فراوانی ریخته شده است و [[شیعیان]] زیادی به [[جرم]] [[اعتقاد]] و [[تسلیم]] در مقابل [[مقام الهی]] امامت به [[شهادت]] رسیده‌اند. با این همه، [[ایمان]] و [[اخلاص]] [[پیروان]] حقیقت، آنها را در [[راه خدا]] استوارتر کرده است.


{{#evt:
وقتی جناب [[ابوذر]] رضوان الله علیه به خاطر [[تشیع]] به [[شام]] [[تبعید]] شد لحظه‌ای [[سستی]] به خود راه نداد، فرصت را مغتنم شمرده و به [[تبلیغ امامت]] و [[ولایت امیرالمؤمنین]] پرداخت و مقامات آن حضرت را تبیین نمود و اهالی آن [[دیار]] را به [[پیروی از اهل بیت]] [[رسول خدا]] [[دعوت]] کرد، و بالاخره به [[برکت]] وجودش عدۀ کثیری از [[مردم]] شام به ویژه جنوب لبنان و بلاد [[جبل]] عامل [[شیعه]] شدند.
service=aparat
 
|id=pyvr6
در دوره‌های بعد نیز علمای بزرگی همچون [[شیخ صدوق]]، [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[علامه حلی]] [[رحمة]] الله علیهم و [[عالمان]] دیگر با [[آگاهی]] از اهمیت فوق العادۀ بحث امامت به تدوین و نگارش آثار و کتاب‌هایی ارزشمند پرداختند. هر چند بسیاری از این کتاب‌ها در ادوار مختلف از بین رفته و تضییع شده و اقوام [[وحشی]] و [[ستیزه]] جو از یک سو و معاندان و مخالفان از سوی دیگر بسیاری از کتابخانه‌ها را به [[آتش]] کشیدند، با این همه، کتب موجود در زمینۀ [[امامت]] خارج از حد شمارش هستند.
|dimensions=400x220
 
|alignment=left
مرحوم [[نجاشی]] در کتاب رجال خویش به کتاب‌های زیادی با عنوان الامامة اشاره کرده است. شیخ ما مرحوم حاج [[آقابزرگ تهرانی]] در کتاب الذریعة تعداد زیادی از کتاب‌های [[نگارش]] یافته در بحث امامت را نام برده است<ref>ر.ک: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۳۲۰-۳۴۲.</ref>. [[مرحوم علامه امینی]] هم کتابی با عنوان [[شهداء]] الفضیلة تألیف کرده و شخصیت‌های پاکی را نام می‌برد که صرفا به [[جرم]] [[اعتقاد به امامت]] [[الهی]] و [[ترویج]] [[تشیع]] توسط [[حق]] ستیزان به [[شهادت]] رسیده‌اند، در این کتاب اهداف عالیۀ [[شهدا]] و چگونگی شهادت ایشان نیز تبیین شده است.
|description={{PAGENAME}}
 
|container=frame
در راه اعتقاد به امامت به قدری [[خون]] ریخته شده است که ابوالفتح [[شهرستانی]] در ابتدای مبحث «امامت» از کتاب الملل والنحل می‌نویسد: {{عربی|ما سل سيف في الإسلام على قاعدة دينية مثل ما سل على الإمامة في كل زمان}}<ref>الملل والنحل، ج۱، ص۲۰.</ref>؛ در تمام اعصار بر سر هیچ یک از مسائل [[دینی]] شمشیری کشیده نشده است به مانند شمشیری که بر سر مسأله امامت کشیده شده است و از این جا نیز [[عظمت]] مسأله امامت به خوبی هویدا می‌گردد.
}}


==عصاره [[دین]] و [[عامل وحدت جامعه]]==
[[مرحوم علامه حلی]] در مقدمۀ کتاب [[منهاج الکرامة]] از امامت به عنوان [[اشرف]] مسائل [[اسلامی]] یاد می‌کند و می‌نویسد: {{عربی|فهذه رسالة شريفة... في أحكام الدين وأشرف مسائل المسلمين وهي مسألة الإمامة}}<ref>منهاج الکرامة، ص۲۷.</ref>؛ پس این رسالۀ شریفه... در [[احکام دین]] و اشرف مسائل [[مسلمانان]] یعنی مسأله امامت است.
*"[[امامت]]" و "[[ولایت]]" از چند جهت اهمیت بسزایی دارد:
#می‌توان [[امامت]] و [[ولایت]] را عصارۀ [[اسلام]] دانست؛ بدین‌معنا که کلیت [[دین اسلام]] در [[امامت]] و [[ولایت]] خلاصه می‌شود. ازاین‌رو، خطای در [[فهم]] موضوع [[امامت]] و [[ولایت]]، خطای در کلّ [[اسلام]] است و [[انحراف]] در آن، [[انحراف]] از اصل [[اسلام]] خواهد بود.
#در طول [[تاریخ]]، همه [[نزاع‌ها]] و [[اختلاف‌ها]] ریشه در [[فهم]] [[نادرست]] از مسئلۀ [[امامت]] دارد؛ به‌تعبیر [[شهرستانی]] (مؤلف [[کتاب ملل و نحل]]): در [[تاریخ اسلام]] هیچ [[جنگی]] همچون [[جنگ]] بر سر [[امامت]] رخ نداده است: {{عربی|ما سُلّ سیفٌ في الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سُلّ علی الإمامة}}<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۳۱.</ref>. این نکته را می‌توان تعمیم داد و گفت: همه [[جنگ‌ها]] در [[جهان]] [[بشر]] بر سر مسئلۀ [[امامت]] بوده است. نه‌تنها همۀ [[جنگ‌های تاریخ اسلام]]، بلکه همۀ [[جنگ‌ها]] و درگیری‌های [[انبیا]] با مخالفانشان - همچون: [[جنگ]] [[حضرت موسی]]{{ع}} با [[فرعون]] [[ستمگر]]، یا [[جنگ]] [[حضرت نوح]]{{ع}} با سران [[طغیان‌گر]] قومش - بر سرِ [[امامت]] و [[ولایت]] بوده است؛ حتی [[جنگ]] [[طاغوت‌ها]] با یکدیگر نیز بر سر همین مسئله بوده است.
*[[ولایت]]، [[جامعه بشر]] را یکی می‌کند و اساساً [[جوامع بشر]] با [[ولایت]] شکل می‌گیرند. [[هویت اجتماعی|هویت یک جامعه]] را [[ولایت]] و [[امامت]] آن [[جامعه]] شکل می‌دهد. نه تنها، [[هویت اجتماعی|هویت هر جامعه‌ای]] با [[امامت]] و [[ولایت]] آن [[جامعه]] شکل می‌گیرد، بلکه [[قدرت]] و [[عزت]] هر جامعه‌ای نیز وابسته به شکل [[ولایت]] و [[امامت]] در آن [[جامعه]] است. از سوی دیگری، [[پیروزی]] و [[رستگاری]]، چه در این عالم و چه در [[عوالم]] دیگر، همه‌اش با مسئله [[امامت]] و [[ولایت]] شکل می‌گیرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>


==نخستین [[اختلاف]] در [[جامعۀ بشری]]==
عالمان شیعه، تا دوره‌های اخیر نیز به این بحث اعتنای شایسته‌ای داشته‌اند. کتاب‌های [[عبقات الانوار]]، [[دلائل الصدق]]، المراجعات و [[الغدیر]] از بهترین مؤلفات در این باب محسوب می‌شوند. مرحوم حاج شیخ [[عبدالکریم حائری]] مؤسس [[حوزه علمیه قم]] دورۀ فشرده‌ای از بحث امامت را برای شاگردان خود [[تدریس]] کرده‌اند که این درس‌ها توسط بعضی از بزرگان تقریر شده است.
*نخستین اختلافی که در [[جامعه بشر]] رخ داد، بر سر "فرمان‌روایی" و "ولایت‌امری" بوده است؛ در ماجرای [[هابیل و قابیل]]، [[روایات]] صحیحه‌ای وجود دارد که بیان می‌کند [[اختلاف]] اصلی بر سر [[ولایت امر]] بوده است<ref>در روایت، امام صادق{{ع}} از کسانی که گفته‌اند نزاع فرزندان آدم{{ع}} در مورد ازدواج و انتخاب همسر بوده به شدت برآشفته شده و به راوی فرموده است: {{متن حدیث|أَمَا تَسْتَحْيِي أَنْ تَرْوِيَ هَذَا عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَفِيمَ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ فَقَالَ: فِي الْوَصِيَّةِ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى آدَمَ أَنْ يَدْفَعَ الْوَصِيَّةَ وَ اِسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَى هَابِيلَ، وَ كَانَ قَابِيلُ أَكْبَرَ مِنْهُ، فَبَلَغَ ذَلِكَ قَابِيلَ فَغَضِبَ فَقَالَ: أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَامَةِ وَ الْوَصِيَّةِ فَأَمَرَهُمَا أَنْ يُقَرِّبَا قُرْبَاناً بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِ فَفَعَلاَ، فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِيلَ فَحَسَدَهُ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ}}، «آيا شرم نمی‌کنی كه چنين چيزى را به پیامبر خدا آدم نسبت می‌دهى؟»، گفتم: «پس، از روی چه قابیل، هابیل را کشت؟» فرمود: «به‌سبب وصیّت». آنگاه فرمود: «ای سلیمان! همانا خداوند تبارک‌وتعالی به آدم{{ع}} وحی فرمود تا وصیّت و اسم اعظم الهی را به هابیل دهد؛ حال آنکه قابیل بزرگ‌تر بود». این سخن به قابیل رسید و خشمگین گشت و گفت: من به کرامت و وصیّت سزاوارترم. پس آدم به فرمان خداوند ایشان را امر کرد تا قربانی پیشکش کنند و چنین کردند و خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل نیز رشک ورزید و او را کشت». عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳۱۲؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی، ج۲، ص۲۸.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*[[قابیل]] با [[آگاهی]] از اینکه [[حضرت آدم]]{{ع}} از سوی [[خدای متعال]] [[مأمور]] شده [[هابیل]] را "[[ولی امر]]" بعد از خود کند، به او [[حسد]] ورزید و او را کشت. بعضی گفته‌اند [[نزاع]] [[هابیل و قابیل]] بر سرِ دختر بوده است؛ به این صورت که یک دختر جنیه و یک دختر [[انسیه]] وجود داشته و پس از قرعه مشخص شد دختر [[زیبا]] رو به نام [[هابیل]] در آمد. آنگاه [[قابیل]] [[حسادت]] ورزید و برادرش را کشت<ref>احتمال می‌رود منشأ این تحلیل‌های نادرست، برخی روایات معتبر یا نامعتبر باشد؛ از جمله: {{متن حدیث|عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَى آدَمَ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ فَزَوَّجَهَا أَحَدَ اِبْنَيْهِ وَ تَزَوَّجَ الْآخَرُ اِبْنَةَ الْجَانِّ}}، «از برید بن معاویۀ عجلی روایت کرده که امام باقر{{ع}} فرمود: خداوند تبارک و تعالی حوریّه‌ای از بهشت فرو فرستاد و آدم او را بیکی از پسران خود تزویج کرد، و فرزند دیگرش را دختری از بنی جانّ تزویج نمود». ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۳۸۲. در روایتی دیگر نیز آمده است: {{متن حدیث|فَلَمَّا أَدْرَكَ قَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَظْهَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جِنِّيَّةً مِنْ وُلْدِ الْجَانِّ يُقَالُ لَهَا جُهَانَةُ فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ فَلَمَّا رَآهَا قَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ جُهَانَةَ مِنْ قَابِيلَ فَزَوَّجَهَا مِنْ قَابِيلَ ثُمَّ وُلِدَ لآِدَمَ هَابِيلُ فَلَمَّا أَدْرَكَ هَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَى آدَمَ حَوْرَاءَ وَاِسْمُهَا تُرْكُ الْحَوْرَاءِ فَلَمَّا رَآهَا هَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ تُرْكاً مِنْ هَابِيلَ}}، «چون قابیل به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، دختری از فرزندان جنّیان را که جهانه نام داشت، به شکل یک انسان ظاهر و آشکار کرد؛ به محض آنکه نگاه قابیل به او افتاد، مهر او نیز به دلش افتاد، پس خداوند به آدم{{ع}} وحی فرستاد که جهانه را به عقد قابیل در آور و آدم چنین کرد. پس از آن، هابیل به دنیا آمد و چون به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، حوری بهشتی را که ترک نام داشت، به‌سوی آدم و به زمین فرستاد؛ به‌محض آنکه نگاه هابیل به او افتاد، مهر و او به دلش افتاد، پس خداوند به آدم وحی فرستاد که ترک را به عقد هابیل در آور». مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۲۲۶.</ref>. این توجیهات، اعتباری ندارد<ref>مقصود این است که نزاع هابیل و قابیل بر سر دختر نبوده، بلکه بر سر ولایت الله بعد از آدم بوده، اما اینکه هابیل یا قابیل با چه کسی و چگونه ازدواج کرده‌اند سخنی دیگر است که موضوع بحث ما در اینجا نیست.</ref>، بلکه [[جنگ]] و [[نزاع]] بر ولایت‌امری بعد از [[حضرت آدم]] بوده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*بی‌شک، تا مسأله [[ولایت]] حل نشود هیچ مسأله‌ای در [[اسلام]] حل نخواهد شد؛ نه‌تنها از نظر عملی و در صحنۀ میدانی، [[مشکلات]] حل نخواهد شد، بلکه در صحنۀ نظر و [[اعتقاد]] نیز اگر مسئلۀ [[ولایت امر]] و [[صاحبان امر]] در [[جامعه اسلامی]] مشخص نشود، هیچ مسأله‌ای حل نخواهد شد و [[آتش]] [[اختلاف]] و [[تفرقه]] دامنگیر همه چیز خواهد بود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ}}<ref>«سپس تو را بر شریعتی از امر برگماشتیم» سوره جاثیه، آیه ۱۸.</ref>. تمام [[اسلام]] "شریعة الامر" است و چیزی غیر از این نیست. این شریعة الأمر صاحب الامرش همان [[ولیّ]] الأمر است؛ بدین رو اگر در تشخیص [[ولی امر]] اشتباهی صورت بگیرد، نتیجه‌اش خطای نظری در تشخیص [[اسلام]] است و به دنبال آن، این خطای راهبردی به حیطۀ عمل خواهد رسید<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.


==[[ویژگی‌های لازم امامت]]==
اما متأسفانه درس امامت در [[حوزه علمیه]] مطرح نبوده و امروزه از برخی نوشته‌ها، سؤالات و [[شبهات]] چنین برمی آید که تا اندازه‌ای از این مسأله دور شده‌ایم و آن چنان که بایسته و درخور بحث [[امامت]] است به آن پرداخته نمی‌شود.


==تحقق [[نصب امام]] از سوی [[خدا]]==
امامت از [[اصول دین]] است و هر فردی موظف است در اصول دین، [[مجتهد]] باشد و [[تقلید]] جایز نیست، یعنی این که بر هر مکلفی لازم است در چارچوب [[ادله]] و [[براهین]] به [[فهم]] صحیحی از این مسائل نائل شود و [[قادر]] باشد به سؤالاتی که در این زمینه مطرح می‌گردد پاسخ گوید و بتواند برای [[اثبات]] عقیدۀ خویش و رد اشکالات وارد شده، دلیل اقامه کند.
==تحقق [[نصب امام]] از سوی [[خدا]]==
*پس از [[اثبات]] [[وجوب]] نصبِ [[امام]] بر [[خدا]]، این سؤال پیش می‌آید که آیا [[خدا]] این [[نصب]] [[واجب]] را انجام داده یا نداده است؟ [[ادله]] قطعیِ [[عقلی]] و نقلیِ [[قرآنی]] و [[روایی]] وجود دارد که: [[زمین]]، هیچ‌گاه از [[حاکم]] [[منصوب]] به [[نصب الهی]] خالی نمی‌ماند.<ref>{{متن حدیث|اَلْأَرْضُ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. در [[روایات]] منقول از [[اهل بیت]]{{عم}} آمده است: {{متن حدیث|لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}<ref>نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغيبة، ج۱، ص۱۴۱. این مضمون با الفاظ متفاوتی نیز نقل شده است؛ از جمله: از [[امام صادق]]{{ع}} نقل است که [[امام سجاد]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|وَ لَوْ لاَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ج۱، ص۲۰۷؛ از [[امام باقر]]{{ع}} نقل است که فرمود: {{متن حدیث|لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ يَوْماً وَاحِداً بِلاَ إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا}}. طبری صغیر، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، ج۱، ص۴۳۶.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*این مضمون، در منابع [[اهل‌سنت]] با عبارت دیگری آمده است؛ در [[صحاح]] [[اهل‌سنت]] آمده است: امر [[خلافت]] همواره در [[قریش]] خواهد ماند تا هر زمانی که از [[مردم]] دو نفر باقی بماند<ref>{{متن حدیث|لا يَزالُ هذا الأمْرُ في قُرَيْشٍ ما بَقِيَ مِنَ النَّاسِ اثْنانِ}}؛ مسند أحمد بن حنبل، ح۴۶۹۲ و ح۵۵۲۵ و صحيح مسلم، ح۳۳۹۸.</ref>. معلوم است که چرا این [[روایت]] {{متن حدیث|ما بَقِيَ مِنَ النَّاسِ اثْنانِ}} را مطرح کرده است؛ علت اینکه واژه {{متن حدیث|اثْنانِ}} به کار رفته، این است که یکی از آنها [[امام]] و دیگری [[مأموم]] است؛ [[امام]] بدون [[مأموم]] و [[حاکم]] بدون محکوم معنا ندارد؛ زیرا [[امام]]، از مقولات اضافی است؛ یعنی اگر امامی باشد باید کسی هم وجود داشته باشد که به او ائتمام کند و گرنه [[امام]] نخواهد بود. بنابر این، روی کره [[زمین]] همیشه باید یک امامی از [[قریش]] وجود داشته باشد<ref>البته لفظ این حدیث، در صحیح بخاری تحریف شده است و به گونه‌ای آورده شده که دیگر این مضمون را ندارد. به نقل بخاری حدیث این‌گونه است: {{متن حدیث|لا يَزالُ هذا الأمْرُ في قُرَيْشٍ ما بَقِيَ منهمُ اثْنانِ}}. صحيح البخاري، ح۳۲۶۲ و ح۶۶۳۴؛ یعنی مادامی که دو قریشی وجود داشته باشد، باید یکی از آنها امام باشد! این متن خود بر جعلی بودن خود گواه است؛ چون معنای درستی ندارد؛ زیرا مشروط‌کردن برقراری امامت و خلافت بر وجود دو قریشی فاقد معنا و نکته است. چه لزومی دارد دو قریشی باشد تا امامت و خلافت برقرار بماند؟ آیا وجود یک قریشی کافی نیست؟! به نظر می‌رسد، بخاری - یا راویان او - این حدیث را با لفظی بی‌معنا و تحریف‌شده آورده‌اند؛ چون نقل صحیح این حدیث، مذهب امامیه را تأیید می‌کند. آنجاکه در حدیث اصلی «من الناس» آمده بود، «اثنان» منطقی است؛ زیرا از میان «مردم» دست‌کم باید دو نفر باشند که یکی امام و یکی مأموم باشد اما اینجا چرا اثنان گفته شده است؟! این موضوع و امثال آن - مانند: تعویض متن {{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَ أَمِيرِي فَقَدْ أَطَاعَنِي}} (صحيح البخاري، ح۶۶۳۱) به متن تحریف شده {{عربی|ومَن يُطِعِ الأمِيرَ فقَدْ أطَاعَنِي}} (صحيح البخاري، ح۳۲۶۲) تا شامل هر امیری بشود؛ چه فاسق و چه عادل- به بحث حدیثی گسترده‌ای نیازمند است.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>


==[[وجوب نصب امام]] پس از [[پیامبر خاتم]] ([[امامت خاصه]])==
روشن است که توان اشخاص در مطالب علمی باید لحاظ گردد بر این اساس، از یک محصل [[فاضل]] [[حوزه علمیه]] انتظاراتی وجود دارد که هیچ گاه از یک کاسب عامی چنین انتظاری نمی‌رود. به عبارت دیگر هر چند که همگان به تلاش برای [[یادگیری]] اصول دین مکلفند اما [[وظیفه]] فضلا و محصلین [[حوزه‌های علمیه]] سنگین‌تر است؛ زیرا علاوه بر این که ایشان به فراگیری اصول دین از غیر طریق تقلید، موظفند، وظیفه [[تبلیغ]] این مهم نیز بر دوش آن هاست. جای بسی [[تأسف]] است که فاضلی از فضلای حوزۀ علمیه قادر به اقامۀ دلیل در مسأله‌ای از مسائل اصول دین نباشد. بنابراین چنان که مجتهد در فهم مسائل [[فقهی]] و استخراج [[احکام]] شرعیه در چارچوب ادله اظهار نظر می‌کند، لازم است هر فرد مکلفی بتواند به قدر وسع خود در اصول دین دلیل و [[برهان]] اقامه کند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۳.</ref>.
*یکی از مباحث [[امامت]] درباره [[اثبات]] "[[وجوب نصب امام]] پس از [[پیامبر خاتم]]" تا [[روز قیامت]] است. البته در [[عرف]] [[امامیه]] نیازی نیست خصوص "پس از [[پیامبر خاتم]]" بحث شود؛ زیرا [[امامیه]] به "[[وجوب]] [[نصب]] [[حجت]]" در هر زمان و هر مکان [[اعتقاد]] دارد؛ خواه این [[نصب]]، پس از [[پیامبر]] باشد، یا پیش از او. اما در [[عرف]] [[اهل‌سنت]]، مسئله [[امامت]]، پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مطرح است و اساساً "[[امامت]]" را "[[خلافت]] بعد النبی" تعریف می‌کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*بحثی که در اینجا مطرح است این است که: چگونه می‌شود [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[امت]] خود را رها کند بی‌آنکه برای آنها [[امام]] و [[رهبری]] [[نصب]] کرده باشد؟! و در نهایت نتیجه این باشد که {{متن حدیث|مَاتَ رسولُ اللهِ وَلَمْ يُوصِ}}<ref>مسند أحمد بن حنبل، ح۳۰۶۵.</ref>. البته [[تاریخ]] [[مسلمین]] و تجربه [[عینی]] مربوط به [[مفاسد]] عظیمی که بر ادعای عدم [[نصب امام]] بعدالنبی{{صل}} مترتب گردید، [[دلیل]] روشنی بر بطلان چنین نظریه‌ای است. گذشته از آنکه [[عقل]] و [[نصوص]] [[شرعی]] قطعی و [[متواتر]]، این ادعا را که [[پیامبر اکرم]]، [[امت]] را بدون [[نصب امام]] رها کرده است، به شدت [[نفی]] می‌کند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
==تحقق [[نصب امام]] پس از [[پیامبر]]==
*این مسئله غیر از [[وجوب]] آن است. در اینجا بحث از عینیت یافتن این [[وجوب]] در [[جامعه]] مطرح است. عملاً [[خدای متعال]] توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تا [[روز قیامت]]، [[امام]] [[نصب]] کرده است. این [[نصب]] نیز بر سه گونه است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>:
#'''[[نصب عام]] به نحو قضیه حقیقیه:''' مانند [[حدیث]]: {{متن حدیث|خُلَفَائِي... الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي وَيَرْوُونَ أَحَادِيثِي وَسُنَّتِي}}<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰.</ref> در امثال این [[روایات]] [[نصب]]، [[نصب عام]]؛ یعنی به نحو قضیه حقیقیه است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
#'''[[نصب]] کلی به نحو قضیه خارجیه:''' این [[نصب]] کلی است؛ همچون [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث سفینه]] که در این [[احادیث]] [[نصب]] به نحو قضیه خارجیۀ کلی منظور است. مراد از قید کلی این است که از آن مجموع [[اهل بیت]]{{عم}} [[اراده]] شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
#'''[[نصب]] به نحو قضیه خارجیه شخصیه:''' همچون {{متن حدیث|عَلِيٌّ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۰، ص۵۸۸.</ref>، یا احادیثی که در آنها نام [[ائمه اطهار]]{{عم}} تا [[امام دوازدهم]] بیان شده است<ref>مانند حدیثی که جابر جعفی از جابر انصاری نقل کرده است که پیامبر اکرم{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَأَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَسَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلاَمَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَكَنِيِّي حُجَّةُ اللهِ فِي أَرْضِهِ وَبَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ}}. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ج۱، ص۲۵۳.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
==[[امامت]] [[امام زمان]]{{ع}}==
*یکی از مباحث [[امامت]] درباره امامتِ [[آخرین امام]] است؛ یعنی [[امامت]] [[امام زمان]]{{ع}} و [[دولت مهدوی]] اوست. این بحث مستقلی است که [[آینده]] [[بشریت]] در گرو حقایقی است که در این بحث مطرح می‌شود<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.


==منابع==
== جستارهای وابسته ==
* [[پرونده:3073589.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
{{مدخل وابسته}}
* [[پرونده:3073589.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]
* [[ضرورت امامت]]
* [[جایگاه امامت]]
* [[امامت‌شناسی]]
* [[سرنوشت انسان]]
* [[وحدت جامعه]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==جستارهای وابسته==
== منابع ==
* [[هویت اجتماعی]]
{{منابع}}
* [[وحدت اجتماعی]]
# [[پرونده:3073589.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱]]
{{پایان منابع}}


==[[:رده:آثار امامت|منبع‌شناسی جامع امامت]]==
== پانویس ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پانویس}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امامت|کتاب‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امامت|پایان‌نامه‌شناسی امامت]].
{{پایان}}
{{پایان}}


==پانویس==
[[رده:ضرورت امامت]]
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{امامت شناسی}}
[[رده:مدخل]]
[[رده:اهمیت بحث امامت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۸

سخن‌نگاشت «امامت و ولایت عصاره اسلام است» از آیت الله محسن اراکی

عصاره دین و عامل وحدت جامعه

"امامت" و "ولایت" از چند جهت اهمیت بسزایی دارد:

  1. می‌توان امامت و ولایت را عصارۀ اسلام دانست؛ بدین‌معنا که کلیت دین اسلام در امامت و ولایت خلاصه می‌شود. ازاین‌رو، خطای در فهم موضوع امامت و ولایت، خطای در کلّ اسلام است و انحراف در آن، انحراف از اصل اسلام خواهد بود.
  2. در طول تاریخ، همه نزاع‌ها و اختلاف‌ها ریشه در فهم نادرست از مسئلۀ امامت دارد؛ به‌تعبیر شهرستانی (مؤلف کتاب ملل و نحل): در تاریخ اسلام هیچ جنگی همچون جنگ بر سر امامت رخ نداده است: ما سُلّ سیفٌ في الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سُلّ علی الإمامة[۱]. این نکته را می‌توان تعمیم داد و گفت: همه جنگ‌ها در جهان بشر بر سر مسئلۀ امامت بوده است. نه‌تنها همۀ جنگ‌های تاریخ اسلام، بلکه همۀ جنگ‌ها و درگیری‌های انبیا با مخالفانشان - همچون: جنگ حضرت موسی (ع) با فرعون ستمگر، یا جنگ حضرت نوح (ع) با سران طغیان‌گر قومش - بر سرِ امامت و ولایت بوده است؛ حتی جنگ طاغوت‌ها با یکدیگر نیز بر سر همین مسئله بوده است.

ولایت، جامعه بشر را یکی می‌کند و اساساً جوامع بشر با ولایت شکل می‌گیرند. هویت یک جامعه را ولایت و امامت آن جامعه شکل می‌دهد. نه تنها، هویت هر جامعه‌ای با امامت و ولایت آن جامعه شکل می‌گیرد، بلکه قدرت و عزت هر جامعه‌ای نیز وابسته به شکل ولایت و امامت در آن جامعه است. از سوی دیگری، پیروزی و رستگاری، چه در این عالم و چه در عوالم دیگر، همه‌اش با مسئله امامت و ولایت شکل می‌گیرد[۲].

نخستین اختلاف در جامعۀ بشری

نخستین اختلافی که در جامعه بشر رخ داد، بر سر "فرمان‌روایی" و "ولایت‌امری" بوده است؛ در ماجرای هابیل و قابیل، روایات صحیحه‌ای وجود دارد که بیان می‌کند اختلاف اصلی بر سر ولایت امر بوده است[۳][۴].

قابیل با آگاهی از اینکه حضرت آدم (ع) از سوی خدای متعال مأمور شده هابیل را "ولی امر" بعد از خود کند، به او حسد ورزید و او را کشت. بعضی گفته‌اند نزاع هابیل و قابیل بر سرِ دختر بوده است؛ به این صورت که یک دختر جنیه و یک دختر انسیه وجود داشته و پس از قرعه مشخص شد دختر زیبا رو به نام هابیل در آمد. آنگاه قابیل حسادت ورزید و برادرش را کشت[۵]. این توجیهات، اعتباری ندارد[۶]، بلکه جنگ و نزاع بر ولایت‌امری بعد از حضرت آدم بوده است[۷].

بی‌شک، تا مسأله ولایت حل نشود هیچ مسأله‌ای در اسلام حل نخواهد شد؛ نه‌تنها از نظر عملی و در صحنۀ میدانی، مشکلات حل نخواهد شد، بلکه در صحنۀ نظر و اعتقاد نیز اگر مسئلۀ ولایت امر و صاحبان امر در جامعه اسلامی مشخص نشود، هیچ مسأله‌ای حل نخواهد شد و آتش اختلاف و تفرقه دامنگیر همه چیز خواهد بود[۸].

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ[۹]. تمام اسلام "شریعة الامر" است و چیزی غیر از این نیست. این شریعة الأمر صاحب الامرش همان ولیّ الأمر است؛ بدین رو اگر در تشخیص ولی امر اشتباهی صورت بگیرد، نتیجه‌اش خطای نظری در تشخیص اسلام است و به دنبال آن، این خطای راهبردی به حیطۀ عمل خواهد رسید[۱۰].

علما و اهمیت بحث امامت

در دین مقدس اسلام و بین مسائل مختلف اسلامی، بحث «امامت» از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است. در قرآن کریم آیات فراوانی به مسأله امامت اختصاص دارد و روایات وارده در این زمینه خارج از حد شمارش است.

حضرت خاتم الانبیاء(ص) از همان آغاز تبلیغ رسالت خویش مسأله «وصایت» و جانشینی خود را مطرح فرمودند و امامان اهل بیت(ع) با تبیین مقام «امامت» همواره متذکر جایگاه بحث امامت در اسلام شده‌اند. اصحاب ائمه(ع)، متکلمین و فقهای شیعه نیز به تبع امامان خویش همواره در تمام قرون و اعصار با حساسیت ویژه‌ای به دفاع از مقام امامت الهی پرداخته‌اند. در این راستا مناظرات فراوانی بین اصحاب ائمه(ع) و مخالفان درگرفته و کتاب‌های بسیاری در این زمینه نگارش یافته است و چنان که همه می‌دانند، در مسیر دفاع از این حقیقت روشن خون‌های فراوانی ریخته شده است و شیعیان زیادی به جرم اعتقاد و تسلیم در مقابل مقام الهی امامت به شهادت رسیده‌اند. با این همه، ایمان و اخلاص پیروان حقیقت، آنها را در راه خدا استوارتر کرده است.

وقتی جناب ابوذر رضوان الله علیه به خاطر تشیع به شام تبعید شد لحظه‌ای سستی به خود راه نداد، فرصت را مغتنم شمرده و به تبلیغ امامت و ولایت امیرالمؤمنین پرداخت و مقامات آن حضرت را تبیین نمود و اهالی آن دیار را به پیروی از اهل بیت رسول خدا دعوت کرد، و بالاخره به برکت وجودش عدۀ کثیری از مردم شام به ویژه جنوب لبنان و بلاد جبل عامل شیعه شدند.

در دوره‌های بعد نیز علمای بزرگی همچون شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه حلی رحمة الله علیهم و عالمان دیگر با آگاهی از اهمیت فوق العادۀ بحث امامت به تدوین و نگارش آثار و کتاب‌هایی ارزشمند پرداختند. هر چند بسیاری از این کتاب‌ها در ادوار مختلف از بین رفته و تضییع شده و اقوام وحشی و ستیزه جو از یک سو و معاندان و مخالفان از سوی دیگر بسیاری از کتابخانه‌ها را به آتش کشیدند، با این همه، کتب موجود در زمینۀ امامت خارج از حد شمارش هستند.

مرحوم نجاشی در کتاب رجال خویش به کتاب‌های زیادی با عنوان الامامة اشاره کرده است. شیخ ما مرحوم حاج آقابزرگ تهرانی در کتاب الذریعة تعداد زیادی از کتاب‌های نگارش یافته در بحث امامت را نام برده است[۱۱]. مرحوم علامه امینی هم کتابی با عنوان شهداء الفضیلة تألیف کرده و شخصیت‌های پاکی را نام می‌برد که صرفا به جرم اعتقاد به امامت الهی و ترویج تشیع توسط حق ستیزان به شهادت رسیده‌اند، در این کتاب اهداف عالیۀ شهدا و چگونگی شهادت ایشان نیز تبیین شده است.

در راه اعتقاد به امامت به قدری خون ریخته شده است که ابوالفتح شهرستانی در ابتدای مبحث «امامت» از کتاب الملل والنحل می‌نویسد: ما سل سيف في الإسلام على قاعدة دينية مثل ما سل على الإمامة في كل زمان[۱۲]؛ در تمام اعصار بر سر هیچ یک از مسائل دینی شمشیری کشیده نشده است به مانند شمشیری که بر سر مسأله امامت کشیده شده است و از این جا نیز عظمت مسأله امامت به خوبی هویدا می‌گردد.

مرحوم علامه حلی در مقدمۀ کتاب منهاج الکرامة از امامت به عنوان اشرف مسائل اسلامی یاد می‌کند و می‌نویسد: فهذه رسالة شريفة... في أحكام الدين وأشرف مسائل المسلمين وهي مسألة الإمامة[۱۳]؛ پس این رسالۀ شریفه... در احکام دین و اشرف مسائل مسلمانان یعنی مسأله امامت است.

عالمان شیعه، تا دوره‌های اخیر نیز به این بحث اعتنای شایسته‌ای داشته‌اند. کتاب‌های عبقات الانوار، دلائل الصدق، المراجعات و الغدیر از بهترین مؤلفات در این باب محسوب می‌شوند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم دورۀ فشرده‌ای از بحث امامت را برای شاگردان خود تدریس کرده‌اند که این درس‌ها توسط بعضی از بزرگان تقریر شده است.

اما متأسفانه درس امامت در حوزه علمیه مطرح نبوده و امروزه از برخی نوشته‌ها، سؤالات و شبهات چنین برمی آید که تا اندازه‌ای از این مسأله دور شده‌ایم و آن چنان که بایسته و درخور بحث امامت است به آن پرداخته نمی‌شود.

امامت از اصول دین است و هر فردی موظف است در اصول دین، مجتهد باشد و تقلید جایز نیست، یعنی این که بر هر مکلفی لازم است در چارچوب ادله و براهین به فهم صحیحی از این مسائل نائل شود و قادر باشد به سؤالاتی که در این زمینه مطرح می‌گردد پاسخ گوید و بتواند برای اثبات عقیدۀ خویش و رد اشکالات وارد شده، دلیل اقامه کند.

روشن است که توان اشخاص در مطالب علمی باید لحاظ گردد بر این اساس، از یک محصل فاضل حوزه علمیه انتظاراتی وجود دارد که هیچ گاه از یک کاسب عامی چنین انتظاری نمی‌رود. به عبارت دیگر هر چند که همگان به تلاش برای یادگیری اصول دین مکلفند اما وظیفه فضلا و محصلین حوزه‌های علمیه سنگین‌تر است؛ زیرا علاوه بر این که ایشان به فراگیری اصول دین از غیر طریق تقلید، موظفند، وظیفه تبلیغ این مهم نیز بر دوش آن هاست. جای بسی تأسف است که فاضلی از فضلای حوزۀ علمیه قادر به اقامۀ دلیل در مسأله‌ای از مسائل اصول دین نباشد. بنابراین چنان که مجتهد در فهم مسائل فقهی و استخراج احکام شرعیه در چارچوب ادله اظهار نظر می‌کند، لازم است هر فرد مکلفی بتواند به قدر وسع خود در اصول دین دلیل و برهان اقامه کند[۱۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۳۱.
  2. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  3. در روایت، امام صادق (ع) از کسانی که گفته‌اند نزاع فرزندان آدم (ع) در مورد ازدواج و انتخاب همسر بوده به شدت برآشفته شده و به راوی فرموده است: «أَمَا تَسْتَحْيِي أَنْ تَرْوِيَ هَذَا عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَفِيمَ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ فَقَالَ: فِي الْوَصِيَّةِ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى آدَمَ أَنْ يَدْفَعَ الْوَصِيَّةَ وَ اِسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَى هَابِيلَ، وَ كَانَ قَابِيلُ أَكْبَرَ مِنْهُ، فَبَلَغَ ذَلِكَ قَابِيلَ فَغَضِبَ فَقَالَ: أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَامَةِ وَ الْوَصِيَّةِ فَأَمَرَهُمَا أَنْ يُقَرِّبَا قُرْبَاناً بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِ فَفَعَلاَ، فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِيلَ فَحَسَدَهُ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ»، «آيا شرم نمی‌کنی كه چنين چيزى را به پیامبر خدا آدم نسبت می‌دهى؟»، گفتم: «پس، از روی چه قابیل، هابیل را کشت؟» فرمود: «به‌سبب وصیّت». آنگاه فرمود: «ای سلیمان! همانا خداوند تبارک‌وتعالی به آدم (ع) وحی فرمود تا وصیّت و اسم اعظم الهی را به هابیل دهد؛ حال آنکه قابیل بزرگ‌تر بود». این سخن به قابیل رسید و خشمگین گشت و گفت: من به کرامت و وصیّت سزاوارترم. پس آدم به فرمان خداوند ایشان را امر کرد تا قربانی پیشکش کنند و چنین کردند و خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل نیز رشک ورزید و او را کشت». عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳۱۲؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی، ج۲، ص۲۸.
  4. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  5. احتمال می‌رود منشأ این تحلیل‌های نادرست، برخی روایات معتبر یا نامعتبر باشد؛ از جمله: «عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَى آدَمَ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ فَزَوَّجَهَا أَحَدَ اِبْنَيْهِ وَ تَزَوَّجَ الْآخَرُ اِبْنَةَ الْجَانِّ»، «از برید بن معاویۀ عجلی روایت کرده که امام باقر (ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی حوریّه‌ای از بهشت فرو فرستاد و آدم او را بیکی از پسران خود تزویج کرد، و فرزند دیگرش را دختری از بنی جانّ تزویج نمود». ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۳۸۲. در روایتی دیگر نیز آمده است: «فَلَمَّا أَدْرَكَ قَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَظْهَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جِنِّيَّةً مِنْ وُلْدِ الْجَانِّ يُقَالُ لَهَا جُهَانَةُ فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ فَلَمَّا رَآهَا قَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ جُهَانَةَ مِنْ قَابِيلَ فَزَوَّجَهَا مِنْ قَابِيلَ ثُمَّ وُلِدَ لآِدَمَ هَابِيلُ فَلَمَّا أَدْرَكَ هَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَى آدَمَ حَوْرَاءَ وَاِسْمُهَا تُرْكُ الْحَوْرَاءِ فَلَمَّا رَآهَا هَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ تُرْكاً مِنْ هَابِيلَ»، «چون قابیل به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، دختری از فرزندان جنّیان را که جهانه نام داشت، به شکل یک انسان ظاهر و آشکار کرد؛ به محض آنکه نگاه قابیل به او افتاد، مهر او نیز به دلش افتاد، پس خداوند به آدم (ع) وحی فرستاد که جهانه را به عقد قابیل در آور و آدم چنین کرد. پس از آن، هابیل به دنیا آمد و چون به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، حوری بهشتی را که ترک نام داشت، به‌سوی آدم و به زمین فرستاد؛ به‌محض آنکه نگاه هابیل به او افتاد، مهر و او به دلش افتاد، پس خداوند به آدم وحی فرستاد که ترک را به عقد هابیل در آور». مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۲۲۶.
  6. مقصود این است که نزاع هابیل و قابیل بر سر دختر نبوده، بلکه بر سر ولایت الله بعد از آدم بوده، اما اینکه هابیل یا قابیل با چه کسی و چگونه ازدواج کرده‌اند سخنی دیگر است که موضوع بحث ما در اینجا نیست.
  7. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  8. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  9. «سپس تو را بر شریعتی از امر برگماشتیم» سوره جاثیه، آیه ۱۸.
  10. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  11. ر.ک: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۳۲۰-۳۴۲.
  12. الملل والنحل، ج۱، ص۲۰.
  13. منهاج الکرامة، ص۲۷.
  14. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۳.