بحث:انسان کامل: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تکیه' به 'تکیه')
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
*این اصطلاح در [[قرآن]] صریحاً به‌کار نرفته است؛ ولی معنا و مفهوم آن را از آیاتی که به [[خلیفة اللّه]]، [[امام]]، مطهّر، [[مخلَص]]، [[مهتدی]]، [[صدّیق]]، [[صالح]]، [[مقرّب]]، سابق، مصطفی، مجتبی، ولیّ‌اللّه، [[رسول]]، [[نبی]]، صاحبان نفس مطمئنه و [[عبودیت]] تامّة مربوط است می‌توان برداشت کرد، افزون بر این چون انسان کامل در همه اوصاف کمال سرآمد همه است می‌توان همه آیاتی را که به [[فضایل]] و [[کمالات انسانی]] اشاره دارد به انسان کامل مرتبط دانست، بلکه از آن‌رو که انسان کامل خود [[قرآن ناطق]] و [[قرآن]] خُلق وی است <ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ شرح فصوص‌الحکم، ص ۳۶۲.</ref>، می‌توان همه [[قرآن]] را وجود کتبی انسان کامل و [[سوره‌ها]] و [[آیات]] آن را مدارج و معارج وی معرفی کرد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵]</ref>.
*این اصطلاح در [[قرآن]] صریحاً به‌کار نرفته است؛ ولی معنا و مفهوم آن را از آیاتی که به [[خلیفة اللّه]]، [[امام]]، مطهّر، [[مخلَص]]، [[مهتدی]]، [[صدّیق]]، [[صالح]]، [[مقرّب]]، سابق، مصطفی، مجتبی، ولیّ‌اللّه، [[رسول]]، [[نبی]]، صاحبان نفس مطمئنه و [[عبودیت]] تامّة مربوط است می‌توان برداشت کرد، افزون بر این چون انسان کامل در همه اوصاف کمال سرآمد همه است می‌توان همه آیاتی را که به [[فضایل]] و [[کمالات انسانی]] اشاره دارد به انسان کامل مرتبط دانست، بلکه از آن‌رو که انسان کامل خود [[قرآن ناطق]] و [[قرآن]] خُلق وی است <ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ شرح فصوص‌الحکم، ص ۳۶۲.</ref>، می‌توان همه [[قرآن]] را وجود کتبی انسان کامل و [[سوره‌ها]] و [[آیات]] آن را مدارج و معارج وی معرفی کرد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵]</ref>.
* انسان کامل گرچه به اعتبار پایین‌ترین نشئه و نازل‌ترین مرتبه وجودیش خود را به [[فرمان خدا]] مانند سایر [[انسان‌ها]] [[بشر]] معرفی می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم»؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.</ref> و می‌گوید: من از [[غیب]] بی‌اطلاعم و ازاین‌رو از بسیاری از [[خیرات]] بی‌بهره‌ام و برایم پیشامدهای سوئی رخ می‌دهد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}<ref>«و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> و از فرجام خویش و دیگران بی‌خبرم: {{متن قرآن|وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ}}<ref>«نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه: ۹.</ref> و به اقتضای [[زندگی]] عالم [[مادّی]] از دیگر موجودات استفاده کرده و مانند دیگران در بازارها راه می‌رود و [[نیازمند]] [[خوردن و آشامیدن]] است: {{متن قرآن|قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ}}<ref> گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟!؛ سوره فرقان، آیه: ۷.</ref>؛ ولی وی را به لحاظ نشئات و اطوار وجودی دیگرش [[مقامات]] و فضایلی است <ref>مصباح الانس، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.</ref> که [[شناخت]] و برشمردن همه آنها از عهده [[فهم]] انسان‌های معمولی و نیز حوصله این مقال خارج است، ازاین‌رو در اینجا فقط به بیان اجمالی برخی از آنها بسنده می‌شود<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۶]</ref>.
* انسان کامل گرچه به اعتبار پایین‌ترین نشئه و نازل‌ترین مرتبه وجودیش خود را به [[فرمان خدا]] مانند سایر [[انسان‌ها]] [[بشر]] معرفی می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم»؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.</ref> و می‌گوید: من از [[غیب]] بی‌اطلاعم و ازاین‌رو از بسیاری از [[خیرات]] بی‌بهره‌ام و برایم پیشامدهای سوئی رخ می‌دهد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}<ref>«و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> و از فرجام خویش و دیگران بی‌خبرم: {{متن قرآن|وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ}}<ref>«نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه: ۹.</ref> و به اقتضای [[زندگی]] عالم [[مادّی]] از دیگر موجودات استفاده کرده و مانند دیگران در بازارها راه می‌رود و [[نیازمند]] [[خوردن و آشامیدن]] است: {{متن قرآن|قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ}}<ref> گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟!؛ سوره فرقان، آیه: ۷.</ref>؛ ولی وی را به لحاظ نشئات و اطوار وجودی دیگرش [[مقامات]] و فضایلی است <ref>مصباح الانس، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.</ref> که [[شناخت]] و برشمردن همه آنها از عهده [[فهم]] انسان‌های معمولی و نیز حوصله این مقال خارج است، ازاین‌رو در اینجا فقط به بیان اجمالی برخی از آنها بسنده می‌شود<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۶]</ref>.
==انسان کامل در فرهنگ مطهر==
انسان‌های کامل [[اسلام]] از نظر [[اخلاق]]، یعنی انسان‌هایی که خود را بهتر از دیگران شناخته‌اند، [[شرف]] و [[کرامت]] را در ذات خودشان بیشتر از دیگران [[احساس]] کرده‌اند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۹۰.</ref>. انسان کامل یعنی انسانی که حوادث روی او اثر نمی‌گذارد...<ref>انسان کامل، ص۱۴۳.</ref>. [[جوهر]] انسان [[فکر]] کردن است و انسان کامل یعنی [[انسانی]] که در فکر کردن به حد کمال رسیده است و معنی اینکه در فکر کردن به حد کمال رسیده است، این است که [[جهان]] و هستی را آن چنان که هست دریافت و [[کشف]] کرده است<ref>انسان کامل، ص۱۴۹.</ref> [یعنی] انسان کامل، ابرمرد و یا سوپرمن<ref>انسان کامل، ص۲۶۱.</ref>.
انسان کامل آن انسانی است که همه [[ارزش‌های انسانی]] در او [[رشد]] کنند و هیچ‌کدام بی‌رشد نمانند و [به علاوه] همه، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هرکدام از این [[ارزش‌ها]] به حد اعلی برسد؛ آن وقت این [[انسان]] می‌شود انسان کامل، انسانی که [[قرآن]] از او تعبیر به [[امام]] می‌کند: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[ابراهیم]] بعد از آنکه از امتحان‌های گوناگون و بزرگ [[الهی]] بیرون آمد و همه را به انتها رسانید و در همه آن امتحان‌ها نمره عالی و بیست گرفت، [به [[مقام امام]] یعنی انسان کامل رسید]. انسان کامل آن انسانی است که همه این ارزش‌ها [[[عقل]]، [[عشق]]، [[محبت]]، [[عدالت]]، [[خدمت]]، [[عبادت]]، [[آزادی]]] در حد اعلی و هماهنگ با یکدیگر در او رشد کرده باشد. [[علی]]{{ع}} چنین انسانی است. [[فلاسفه]] قدیم و از آن جمله برخی فلاسفه قدیم خودمان نظیر [[بوعلی سینا]] این طور فکر می‌کرده‌اند. آنها مدعی بوده‌اند که انسان کامل یعنی انسان [[حکیم]]، و کمال انسان در [[حکمت]] انسان است. انسان کامل یعنی انسانی که حوادث روی او اثر نمی‌گذارد...<ref>انسان کامل، ص۴۱، ۵۲، ۱۲۱ و ۱۴۳.</ref>.
انسان کامل یعنی انسان [[دانا]]، انسانی که حدّاکثر آنچه ممکن است دانا باشد، به این معنا که لااقل [[نظامات]] کلّی جهان را دریافت کند؛ هستی را از اول تا آخر [دریابد؛] ولو این امر به طور جزئی و [[فرد]] فرد امکان ناپذیر است ولی صورت کلّی هستی را بتواند در [[ذهن]] خود منقش کند. این انسان کامل است. پس [[جوهر]] [[انسان]] [[عقل]] است و کمال انسان در [[ادراک]] و دریافت [[عقلانی]] است و بنابراین انسان کامل [[انسانی]] است که به [[کمال عقل]] رسیده باشد<ref>فلسفه تاریخ، جلد اول، ص۲۵۳.</ref>. انسان کامل یعنی انسان نمونه، انسان اعلی یا انسان والا انسان کامل باید انسانی باشد که [[تهذیب]] و [[تزکیه نفس]] کرده باشد<ref>انسان کامل، ص۱۴ و ۱۸۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
==انسان کامل از نظر [[افلاطون]]==
انسان کامل یعنی انسانی که در [[ناحیه]] [[روح]] در نهایت [[درجه]] [[زیبا]] است. و همان‌طور که گفتیم [[زیبایی]] به همراه خودش [[جاذبه]] و کشش دارد، [[عشق]] و [[طلب]] می‌آفریند، حرکت می‌آفریند، [[ستایش]] می‌آفریند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۹۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
==انسان کامل از نظر [[فلاسفه]]==
انسان کامل به [[عقیده]] فلاسفه، انسانی است که عقلش به کمال رسیده است؛ به این معنا که نقش اندام هستی در ذهنش پیدا شده است<ref>انسان کامل، ص۱۲۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
==انسان کامل در اگزیستانسیالیسم==
یعنی انسان [[آزاد]] و هرچه انسان، آزادتر باشد کامل‌تر است؛ هرچه تحت تأثیر عوامل دیگر قرارگیرد، از انسان نیست او کاسته شده است<ref>انسان کامل، ص۱۸۷ و ۲۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
==انسان کامل در [[مکتب]] [[قدرت]]==
در باب انسان کامل [مکتبی] وجود دارد که نه بر عقل تکیه دارد و نه بر عشق؛ فقط بر قدرت تکیه دارد. انسان کامل یعنی انسان [[مقتدر]]، و کمال یعنی قدرت (به هر معنی‌ای که قدرت را در نظر بگیرد) یعنی [[اقتدار]]، [[زور]]<ref>انسان کامل، ص۱۲۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
==انسان کامل کامل==
انسان تمام، می‌تواند کامل باشد، کامل‌تر باشد و از آن هم کامل‌تر باشد، تا به آن حد نهائی نهائی (که انسانی از آن بالاتر وجود ندارد) [برسد] که او را انسان کامل کامل (که حد اعلای انسان است) می‌نامیم<ref>انسان کامل، ص۲۰.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۱۹

انسان کامل که از او با القابی چون کون جامع، قطب عالَم، جام جهان‌نما، خلیفه، امام، صاحب‌زمان، اکسیر اعظم، خضر، مهدی، کامل، مکمّل، دانا، بالغ و... [۱] نیز تعبیر می‌شود اصطلاحی است عرفانی و بر کسی که مظهر أتمّ اسمای حسنای الهی و آیینه تمام‌نمای خداست و در شریعت، طریقت و حقیقت، تمام و در اقوال و افعال و اخلاق نیک و نیز در معارف الهی سرآمد همه است[۲] اطلاق می‌گردد[۳].

انسان کامل در اصطلاح

انسان کامل در فرهنگ مطهر

انسان‌های کامل اسلام از نظر اخلاق، یعنی انسان‌هایی که خود را بهتر از دیگران شناخته‌اند، شرف و کرامت را در ذات خودشان بیشتر از دیگران احساس کرده‌اند[۱۲]. انسان کامل یعنی انسانی که حوادث روی او اثر نمی‌گذارد...[۱۳]. جوهر انسان فکر کردن است و انسان کامل یعنی انسانی که در فکر کردن به حد کمال رسیده است و معنی اینکه در فکر کردن به حد کمال رسیده است، این است که جهان و هستی را آن چنان که هست دریافت و کشف کرده است[۱۴] [یعنی] انسان کامل، ابرمرد و یا سوپرمن[۱۵].

انسان کامل آن انسانی است که همه ارزش‌های انسانی در او رشد کنند و هیچ‌کدام بی‌رشد نمانند و [به علاوه] همه، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هرکدام از این ارزش‌ها به حد اعلی برسد؛ آن وقت این انسان می‌شود انسان کامل، انسانی که قرآن از او تعبیر به امام می‌کند: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۱۶] ابراهیم بعد از آنکه از امتحان‌های گوناگون و بزرگ الهی بیرون آمد و همه را به انتها رسانید و در همه آن امتحان‌ها نمره عالی و بیست گرفت، [به مقام امام یعنی انسان کامل رسید]. انسان کامل آن انسانی است که همه این ارزش‌ها [[[عقل]]، عشق، محبت، عدالت، خدمت، عبادت، آزادی] در حد اعلی و هماهنگ با یکدیگر در او رشد کرده باشد. علی(ع) چنین انسانی است. فلاسفه قدیم و از آن جمله برخی فلاسفه قدیم خودمان نظیر بوعلی سینا این طور فکر می‌کرده‌اند. آنها مدعی بوده‌اند که انسان کامل یعنی انسان حکیم، و کمال انسان در حکمت انسان است. انسان کامل یعنی انسانی که حوادث روی او اثر نمی‌گذارد...[۱۷]. انسان کامل یعنی انسان دانا، انسانی که حدّاکثر آنچه ممکن است دانا باشد، به این معنا که لااقل نظامات کلّی جهان را دریافت کند؛ هستی را از اول تا آخر [دریابد؛] ولو این امر به طور جزئی و فرد فرد امکان ناپذیر است ولی صورت کلّی هستی را بتواند در ذهن خود منقش کند. این انسان کامل است. پس جوهر انسان عقل است و کمال انسان در ادراک و دریافت عقلانی است و بنابراین انسان کامل انسانی است که به کمال عقل رسیده باشد[۱۸]. انسان کامل یعنی انسان نمونه، انسان اعلی یا انسان والا انسان کامل باید انسانی باشد که تهذیب و تزکیه نفس کرده باشد[۱۹].[۲۰]

انسان کامل از نظر افلاطون

انسان کامل یعنی انسانی که در ناحیه روح در نهایت درجه زیبا است. و همان‌طور که گفتیم زیبایی به همراه خودش جاذبه و کشش دارد، عشق و طلب می‌آفریند، حرکت می‌آفریند، ستایش می‌آفریند[۲۱].[۲۲]

انسان کامل از نظر فلاسفه

انسان کامل به عقیده فلاسفه، انسانی است که عقلش به کمال رسیده است؛ به این معنا که نقش اندام هستی در ذهنش پیدا شده است[۲۳].[۲۴]

انسان کامل در اگزیستانسیالیسم

یعنی انسان آزاد و هرچه انسان، آزادتر باشد کامل‌تر است؛ هرچه تحت تأثیر عوامل دیگر قرارگیرد، از انسان نیست او کاسته شده است[۲۵].[۲۶]

انسان کامل در مکتب قدرت

در باب انسان کامل [مکتبی] وجود دارد که نه بر عقل تکیه دارد و نه بر عشق؛ فقط بر قدرت تکیه دارد. انسان کامل یعنی انسان مقتدر، و کمال یعنی قدرت (به هر معنی‌ای که قدرت را در نظر بگیرد) یعنی اقتدار، زور[۲۷].[۲۸]

انسان کامل کامل

انسان تمام، می‌تواند کامل باشد، کامل‌تر باشد و از آن هم کامل‌تر باشد، تا به آن حد نهائی نهائی (که انسانی از آن بالاتر وجود ندارد) [برسد] که او را انسان کامل کامل (که حد اعلای انسان است) می‌نامیم[۲۹][۳۰]

پانویس

  1. انسان کامل، ص ۴ ـ ۵.
  2. انسان کامل، ص ۴ ـ ۵.
  3. ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵
  4. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ شرح فصوص‌الحکم، ص ۳۶۲.
  5. ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵
  6. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم»؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.
  7. «و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  8. «نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه: ۹.
  9. گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟!؛ سوره فرقان، آیه: ۷.
  10. مصباح الانس، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.
  11. ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۶
  12. فلسفه اخلاق، ص۱۹۰.
  13. انسان کامل، ص۱۴۳.
  14. انسان کامل، ص۱۴۹.
  15. انسان کامل، ص۲۶۱.
  16. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  17. انسان کامل، ص۴۱، ۵۲، ۱۲۱ و ۱۴۳.
  18. فلسفه تاریخ، جلد اول، ص۲۵۳.
  19. انسان کامل، ص۱۴ و ۱۸۴.
  20. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۰-۱۶۲.
  21. فلسفه اخلاق، ص۱۹۱.
  22. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۰-۱۶۲.
  23. انسان کامل، ص۱۲۳.
  24. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۰-۱۶۲.
  25. انسان کامل، ص۱۸۷ و ۲۱۲.
  26. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۰-۱۶۲.
  27. انسان کامل، ص۱۲۶.
  28. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۰-۱۶۲.
  29. انسان کامل، ص۲۰.
  30. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۰-۱۶۲.