ابی بن کعب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابی بن کعب در قرآن]] - [[ابی بن کعب در تاریخ اسلامی]]- [[ابی بن کعب در علوم قرآنی]] - [[ابی بن کعب در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
== آشنایی اجمالی ==
[[ابومنذر ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید انصاری]] [[خزرجی]] نجاری [[مدنی]]. از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} و از [[کاتبان وحی]] که در قرائت، گردآوری و [[تعلیم]] [[قرآن]] و همچنین در [[تفسیر]] و [[فقه]] [[مقام]] والایی داشت. وی از تیره [[بنی نجار]] [[انصار]]<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> بود و در [[بصره]] سکونت داشت.<ref>خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱/۱۸۸.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} ابیّ بن کعب را با [[کنیه]] [[ابومنذر]] و [[لقب]] [[سیدالانصار]] خطاب می‌‌کرد،<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و۳۴۴.</ref> اما [[خلیفه دوم]] او را [[ابوطفیل]]<ref>التاریخ الکبیر ۲/۴۰.</ref> و [[مسلمانان]] وی را [[سیدالمسلمین]] می‌‌خواندند.<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و ۳۴۴.</ref>


{{امامت}}
ابیّ در [[دوران جاهلیت]] و روزگارانی که کمتر کسی در میان [[عرب]] [[نوشتن]] می‌‌دانست، [[کتابت]] را فرا گرفته بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> به گفته [[نووی]]، ابیّ از پیامبر {{صل}} روایاتی را نقل کرده و [[احادیث]] منقول وی در کتب معتبر، ۱۶۴ [[حدیث]] است.<ref>تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۱۰۹.</ref> [[راویان]] بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و نقل کرده‌اند که از آن میان افرادی چون [[ابن عباس]]، [[انس بن مالک]] و پسران ابیّ (محمد، طفیل و عبدالله) را می‌‌توان نام برد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷.</ref>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابی بن کعب در قرآن]] - [[ابی بن کعب در تاریخ اسلامی]]</div>


==مقدمه==
[[ابن سعد]] و الندیم، ابیّ را از جمله کسانی دانسته‌اند که در [[زمان عثمان]] به جمع‌آوری قرآن مشغول بودند.<ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ الفهرست (الندیم) ۳۰.</ref> [[ذهبی]] ابیّ را از [[قاریان]] نام‌آور و [[کاتبان]] برجسته [[وحی]] به شمار آورده است.<ref>تاریخ الاسلام ۳/۱۹۲ و۱۹۳.</ref> [[ابن جوزی]] می‌‌نویسد که او تمام قرآن را در [[حفظ]] داشت و از [[مفتیان]] [[زمان پیامبر]] {{صل}}بود.<ref>صفة الصفوة ۱/۱۹۸.</ref> گویا ایشان اولین نویسنده‌ای بود که در [[مدینه]] به [[کتابت قرآن]] پرداخت و شاید تبحر و آشنایی وی به شیوه‌های قرائت سبب گردید تا او را «[[سید القرّاء]]» لقب دهند.<ref>الدرجات الرفیعه ۳۲۴.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} نیز در این باره فرمود که ما به شیوه قرائت ابیّ قرآن می‌‌خوانیم.<ref>الکافی ۲/۶۳۴.</ref> بنابر [[حدیثی]] مشهور، ابیّ یکی از چهار تنی است که پیامبر {{صل}} فراگرفتن قرآن از آنان را توصیه کرده است.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>
وی مکنی به [[ابوالمنذر]] و [[ابو الطفیل]]، و ملقب به [[سیدالقراء]]، از [[کاتبان وحی]] است<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱؛ شامی، ج۴، ص۹۱.</ref>.


نام مادرش صُهَیله دختر [[اسود بن حرام]] و از [[خاندان]] [[مالک بن نجار]] است<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref>. ابی از تیره [[بنی حُدَیلَه]] و از [[قبیله]] [[عمرو بن مالک بن نجار]] است <ref>ابن سلام، ص۲۷۸.</ref>.
ابن سعد گفته که وی در [[بیعت عقبه دوم]] به همراه هفتاد نفر از [[انصار]] حضور داشت و در تمامی [[جنگ‌ها]] از جمله [[بدر]]، [[اُحد]] و [[خندق]] همراه [[رسول خدا]] {{صل}} بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> [[ابن عساکر]] می‌‌نویسد که ابیّ به همراه [[خلیفه دوم]] در [[جابیه]]، منطقه جولان [[دمشق]] حضور داشت و [[صلح‌نامه]] [[مسلمانان]] با [[یهودیان]] [[بیت المقدس]] به دست وی نوشته شد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>


حُدیله، همان [[بنی معاویة بن عمرو]] و نام [[مادر]] [[بنی معاویه]] است<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[سید]] [[انصار]] [[لقب]] داد و عمر او را سیدالمسلمین خواند<ref>حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۰۲؛ هیثمی، ج۲، ص۲۰۰.</ref>؛ در حالی که [[سید المسلمین]] لقب [[امام علی]]{{ع}} بود<ref>داود بن سلیمان الغازی، ص۱۴۲؛ ثقفی، ج۲، ص۶۳۹؛ کوفی، ج۱، ص۲۱۱؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۷؛ طبری شیعی، ص۲۹۷.</ref>.
مضمون پاره‌ای از [[روایات]]، نشانگر [[تشیّع]] و [[محبت]] خالصانه او به [[اهل بیت]] {{ع}} است از جمله در روایتی آمده که به [[دیدار]] اهل بیت {{ع}} می‌رفته و [[همنشینی]] با آنان را بر [[همنشینی با دیگران]] ترجیح می‌‌داده است.<ref>کامل بهائی ۱/۳۳۴ مجالس المؤمنین ۱/۲۳۲ و۲۳۳.</ref>


[[مسروق بن اجدع]] [[فقیه]] و [[قاری]] [[تابعی]]، او را یکی از شش [[صحابه]] صاحب [[فتوا]] در [[مدینه]] شمرده است<ref>ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱.</ref>.
درباره موضع‌گیری او در برابر [[خلفا]] نیز شواهد [[تاریخی]] و [[روایی]] فراوانی وجود دارد. [[طبرسی]] بنابر روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده که ابیّ از جمله اولین گروه از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} بود که با [[خلافت ابوبکر]] و [[کردار]] او [[مخالفت]] ورزید و در [[مجلسی]] به [[ابوبکر]] [[اعتراض]] کرد و گفت: حقی را که [[خداوند]] برای دیگری قرار داده، پایمال نکن و آن را به اهلش واگذار و بیش از این بر [[وصیّ]] و برگزیده [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[ستم]] روا مدار. به علاوه، طبرسی خطبه‌ای مفصل از ابیّ نقل کرده که در آن، به ابوبکر اعتراض کرده و به [[دفاع]] از علی {{ع}} و نقل [[فضایل]] آن [[حضرت]] پرداخته است.<ref>الاحتجاج ۱/۹۷، ۱۰۲ و۱۵۳ ـ ۱۵۷.</ref>


وی مردی میان بالا - نه کوتاه و نه بلند بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۱۴.</ref>. پیش از [[اسلام]] از علمای [[یهود]]<ref>واقدی، الرده، ص۳۴، پاورقی ۳.</ref> و در شمار معدود کسانی بود که در [[جاهلیت]] [[خواندن و نوشتن]] می‌دانست<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref>.
از جمله آثار مهم ابیّ، [[مصحف ابی بن کعب]] و [[فضائل القرآن]] می‌‌باشد.<ref>الفهرست (الندیم) ۳۰ و۳۹.</ref>


[[تاریخ]] دقیق [[مسلمان]] شدن او معلوم نیست، اما در [[بیعت عقبه دوم]] به [[مکه]] آمد و با [[حضرت]] [[بیعت]] کرد و در نخستین سریه‌ای که رسول خدا{{صل}} در ماه هفتم [[هجرت]] به [[فرماندهی]] [[حمزه]] به سیف‌البحر فرستاد، شرکت داشت<ref>واقدی، ج۱، ص۹.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میان [[ابی بن کعب]] و [[سعید بن زید بن عمرو بن نفیل]]، و به قولی [[طلحة بن عبیدالله]]<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref> [[پیمان برادری]] برقرار کرد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۱۵۲.</ref>.
[[تاریخ]] [[وفات]] وی با [[اختلاف]] فراوان از ۱۹ تا ۳۶ه‍ <ref>اسد الغابه ۱/۵۰ غایة النهایه ۱/۳۱ سیر اعلام النبلاء ۱/۴۰۲.</ref> نقل شده که مشهورترین آن سال ۳۰ه‍ است <ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲.</ref>
.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>


او در جنگ‌های [[بدر]]، [[احد]]، [[خندق]] و دیگر [[جنگ‌های پیامبر]] شرکت داشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref>. ابی گفته است: در حد ۶۴ نفر از انصار و شش نفر از [[مهاجران]] [[شهید]] شدند<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۳۵.</ref>.
==ابی بن کعب==
ابی بن کعب از بزرگان [[صحابه]] است، و نظرات وی در [[تفسیر]] مورد توجه و [[عنایت]] قرار می‌گیرد. ابی بن کعب نیز به [[سرنوشت]] [[ابن مسعود]] دچار گردید. وی برای خود [[قرآنی]] داشت که عثمان به هنگام [[جمع قرآن]]، آن را از او گرفت و از بین برد. از بین رفتن [[مصحف]] ابی موجب [[ناخشنودی]] و [[اختلاف]] وی با عثمان شد. از این‌رو شهریه او نیز از [[بیت المال]] قطع شد.
[[رفتار]] نادرست عثمان با ابی بن کعب هم از جمله [[مطاعن]] عثمان شمرده شده و [[اهل سنت]] در [[کتاب‌های کلامی]] خود به این نکته متذکر شده‌اند. [[ابن حجر]] مکی در کتاب [[الصواعق المحرقة]] به این موضوع پرداخته است<ref>الصواعق المحرقه، ج۱، ص۳۳۴.</ref>. ابن حجر مکی کتاب مذکور را در رد [[شیعه]] نگاشته<ref>ابن حجر مکی در مقدمه کتاب الصواعق المحرقة می‌نویسد: چون تعداد رافضه در مکۀ مکرمه رو به افزایش است و این مذهب در شهر مقدس مکه رواج پیدا کرده است، از این‌رو لازم دیدم پس از تألیف این کتاب آن را به صورت رسمی تدریس کنم تا از انتشار مذهب تشیع در مکه پیش‌گیری شود.</ref> و در برابر اشکالات و انتقاداتی که به عثمان وارد شده است از وی [[دفاع]] می‌کند. از جمله داستان ابی بن کعب را مطرح می‌کند و به توجیه کار عثمان و دفاع از او می‌پردازد.


وی در [[صلح حدیبیه]] نیز همراه رسول خدا{{صل}} بود و پیمانی را که در [[جاهلیت]] میان [[عبدالمطلب]] و [[خزاعه]] منعقد شده بود، برای آن [[حضرت]] قرائت کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۷۸۱؛ حلبی، ج۱، ص۱۷.</ref>. او [[حافظ قرآن]] بود و در قرائت آن تخصص داشت. به گفته [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۳.</ref>، [[رسول خدا]]{{صل}}، تمام [[قرآن]] را به [[دستور خداوند]] بر اُبی‌ قرائت کرد. ابی از این [[عنایت الهی]] متأثر شد و گریست. رسول خدا{{صل}} این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸. ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۸.</ref>.
از ابی بن کعب آراء و اقوالی در مورد الفاظ [[قرآن مجید]] به اسانید معتبر نقل می‌کنند که از [[اعتقاد]] وی به نقصان قرآن مجید حکایت دارد.
نقل این اقوال در کتاب‌های معتبر اهل سنت موجب مخدوش شدن این کتاب‌ها نیز می‌شود.


بر پایه برخی [[روایات]]، ابی آگاه‌ترین فرد به [[قرائت قرآن]] دانسته شده<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۹۸.</ref> و توصیه شده است که قرآن را از چهار نفر ([[عبدالله بن مسعود]]، سالم مولای [[حذیفه]]، [[معاذ بن جبل]] و [[ابی بن کعب]]) بیاموزید<ref>ذهبی، ج۱، ص۳۸۹.</ref>. البته معنای [[کلام]] رسول خدا{{صل}}، [[حصر]] [[یادگیری قرآن]] به این چهار نفر نیست؛ چه اینکه در روایاتی، [[امام علی]]{{ع}} عالم‌ترین فرد به قرآن معرفی شده است<ref>مفید، ج۱، ص۳۵؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۲۱؛ بحرانی، ج۵، ص۷۱.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرمود: «ما [[اهل بیت]] قرآن را براساس [[قرائت]] ابی بن کعب قرائت می‌کنیم»<ref>کلینی، ج۲، ص۶۳۴.</ref>.
[[انکار]] معوذتین - علاوه بر ابن مسعود - به ابی بن کعب هم نسبت داده شده است، اما انتساب این موضوع به ابی از [[قاطعیت]] چندانی برخوردار نیست. ابن حجر
عسقلانی در این زمینه می‌نویسد:
{{عربی|واختلف علی أبی بن کعب یعنی فی إثبات المعوذتین}}<ref>لسان المیزان، ج۳، ص۸۱: ۲۹۳.</ref>؛
در مورد این که ابی بن کعب معوذتین را جزء [[قرآن]] می‌دانسته یا خیر [[اختلاف]] به وجود آمد.
ابی بن کعب برخوردهای شدیدی با [[عمر بن خطاب]] داشته است. [[سیوطی]] در [[الدر المنثور]] می‌نویسد:
{{عربی|إن أبی بن کعب قرأ:
«من الذین استحق علیهم الأولیان»
فقال عمر: کذبت، قال أنت أکذب.
فقال رجل. تکذب أمیرالمؤمنین؟
قال: أنا أشد تعظیما لحق أمیر المؤمنین منک، ولکن کذبته فی تصدیق کتاب الله تعالی، ولم أصدق أمیر المؤمنین فی تکذیب کتاب الله تعالی. فقال عمر: صدق}}<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۴ ذیل آیه ۱۰۷ سوره مائده، کنز العمال، ج۲، ص۵۹۶ حدیث ۴۸۱۹.</ref>؛
ابی بن کعب [[آیه]] را چنین خواند: {{عربی|من الذین استحق علیهم الأولیان}} عمر گفت: [[دروغ]] گفتی. ابی بن کعب گفت: تو دروغگوتر هستی. مردی گفت: آیا [[امیرالمؤمنین]] را دروغگوتر می‌خوانی ابی گفت: [[تعظیم]] من بر [[حق]] امیرالمؤمنین بیشتر از توست لکن او را به جهت تصدیق کتاب [[خدای تعالی]] تکذیب می‌کنم و امیرالمؤمنین را در راستای تکذیب کتاب خدای تعالی تصدیق نمی‌کنم پس عمر گفت: ابی درست می‌گوید.


در مواردی بین ابی و عمر در قرائت قرآن [[اختلاف]] وجود داشت<ref>ابن کثیر، ج۴، ص۱۹۴؛ سیوطی، ج۶، ص۷۹.</ref> و عمر می‌‌گفت: «ابی با اینکه قاری‌ترین ماست، ما لحن او را ترک می‌کنیم»، که منظور لهجه و قرائت ابی بود<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۱۳؛ بخاری، ج۶، ص۱۰۳.</ref>.
ابی بن کعب جلسه [[تعلیم]] قرآن داشت و در زمینه [[علوم قرآنی]] برای [[مردم]] [[حدیث]] نقل می‌کرد، در [[سنن]] دارمی آمده است:
 
{{عربی|عن سلیمان بن حنظلة قال: أتینا ابی بن کعب لنحدث إلیه، فلما قام قمنا ونحن نمشی خلفه، فرهقنا عمر فتبعه فضربه عمر بالدرة قال: فاتقاه بذراعیه، فقال: یا أمیرالمؤمنین ما تصنع؟ قال: أو ما تری فتنة للمتبوع مذلة للتابع}}<ref>سن دارمی، ج۱، ص۱۴۳ حدیث ۵۲۳.</ref>؛
ابی در [[زمان]] [[حیات رسول خدا]]{{صل}} در شب‌های [[ماه مبارک رمضان]] در [[مسجد]] برای [[مردم]]<ref>بیهقی، ص۲۶۸.</ref> و برای هیئت‌های [[نمایندگی]] نیز در مدتی که در [[مدینه]] می‌ماندند، قرآن می‌خواند<ref>ابن سعد، ج۶، ص۸۱.</ref>.
سلیمان بن حنظله گوید: نزد ابی بن کعب رفتیم تا حدیث بر او عرضه کنیم وقتی او برخاست ما هم برخاستیم و پشت سر او راه می‌رفتیم، عمر به سراغ ما آمد و به دنبال ابی رفت و با دره (شلاق مخصوص خود) او را زد ابی با آرنج از ضربات عمر [[پیش‌گیری]] و [[دفاع]] کرد و گفت ای امیرالمؤمنین ما چه کرده ایم؟ عمر گفت: آیا نمی‌دانی که فتنۀ متبوع پیرو موجب [[خواری]] تابع [[امام]] است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۹۸.</ref>
 
روایات زیادی از او درباره [[ثواب]] بعضی [[سوره‌های قرآن]] نقل شده است<ref>عقیلی، ج۱، ص۱۵۶؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۵۶، باب استحباب قراءة سور القرآن.</ref>. ابی می‌گوید: [[رسول خدا]] فرمود: ای ابا منذر! آیا میدانی کدام یک از [[آیات قرآن]] شأنی بزرگ دارد! عرض کردم: {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>. [[حضرت]] دستی به سینه‌ام کشید و فرمود: [[علم]] برایت گوارا باد<ref>کلینی، ج۲، ص۶۶۷.</ref>.
 
[[اهل سنت]] درباره [[آگاهی]] ابی به [[قرآن]]، [[مبالغه]] زیادی کرده‌اند؛ از جمله اینکه گفته‌اند: رسول خدا{{صل}} به هنگام [[خواندن نماز]] صبح آیه‌ای را فراموش کرد و هر چه درنگ کرد یادش نیامد و کسی نیز ندانست. حضرت بعد از [[نماز]] فرمود: مگر [[ابی بن کعب]] در میان شما نبود<ref>نسائی، ص۴۱؛ ابن قدامة، المغنی، ج۱، ص۷۰۸؛ ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج۱، ص۶۱۵.</ref>. نیز در [[روایات اهل سنت]] آمده است که، ابی بن کعب [[اذان]] را پیش از اینکه [[تشریع]] شود در [[خواب]] دید. این امر در [[روایات شیعه]] [[تکذیب]] شده و اذان مانند [[قرآن کریم]]، [[وحی]] و از طرف [[خداوند]] متعالی دانسته شده است<ref>کلینی، ج۳، ص۴۸۲؛ جعفر مرتضی، ج۴، ص۲۷۱.</ref>.
 
گفته شده ابی از رسول خدا{{صل}} درباره عده [[زنان]] [[صغیره]]، [[کبیره]] و حامله پرسید؟ خداوند متعالی [[آیه]] {{متن قرآن|وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ}}<ref>«و آن زنانتان که از حیض ناامیدند اگر در کارشان تردید دارید، عده آنان سه ماه است (نیز) عدّه زنانی که حیض ندیده‌اند؛ و عدّه زنان باردار این است که بزایند و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴.</ref>. را نازل کرد <ref>ر.ک: سیوطی، ج۸، ص۲۱۰.</ref>.
 
از ابی نقل شده است که مراد از [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ}}<ref>«کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref>. [[عقد]] [[نکاح متعه]] است<ref>اردبیلی، ص۵۱۴؛ امینی، ج۶، ص۲۳۰.</ref>. برخی با توجه به قرائت ابی از آیه بالا، گفته‌اند نظر او، صریح در [[متعه]] بوده است<ref>ر.ک: نحاس، ج۲، ص۶۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۱؛ شوکانی، ج۱، ص۴۵۵.</ref>.
 
[[حاجی خلیفه]]<ref>حلیفه بن خیاط، ج۱، ص۴۲۹.</ref> نسخه بزرگی از [[تفسیر قرآن]] را به [[ابی بن کعب]] نسبت داده و گفته است: آن را [[ابو جعفر رازی]] از [[ربیع بن انس]]، و ربیع نیز از [[ابوالعالیه]]، و او نیز از [[ابی بن کعب]] نقل می‌کند و این [[سند صحیح]] است.
 
ابی بن کعب از کاتبانی است که [[قرآن]] را [[زمان]] [[حیات رسول خدا]]{{صل}} به خامه‌نگارش خود درآورد و در [[فقه]] و [[تفسیر]] نیز مهارت والایی داشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹؛ ابن ندیم، ص۳۰.</ref>. او «[[سوره فیل]]» و «[[سوره ایلاف]]» را در [[مصحف]] خود یک سوره فرض کرد <ref>طباطبایی، ج۳، ص۴۲۸.</ref> و تعداد مجموع [[آیات قرآن]] در مصحف او، ۶۲۱۰ بود<ref>ابن ندیم، ص۳۰.</ref>. وی پیش از [[زید بن ثابت]]، کاتب [[رسول خدا]]{{صل}} بود<ref>عبدالحی الکتانی، ج۱، ص۱۱۴.</ref> و نخستین شخصی است که پس از [[نوشتن]] نامه‌های [[حضرت]]، نام خود را نیز به عنوان کاتب در پایان‌نامه‌ها نوشت و نوشتن نام را در آخر [[نامه‌ها]] مرسوم کرد<ref> یعقوبی، ج۲، ص۸۰؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۴؛ احمدی میانجی، ج۳، ص۳۸۴.</ref>.
 
ابی، پیوسته مشغول [[عبادت]] بود. هنگامی که [[مردم]] به او نیاز داشتند، عبادت را رها می‌کرد و به امور آنها می‌رسید<ref>ابن سعد، ج۳، ص۵۰۰؛ امین، ج۱، ص۴۵۷.</ref>. در هشت [[روز]]، قرآن را ختم می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹.</ref>. پس از [[رحلت پیامبر]]، با [[ابوبکر]] [[بیعت]] نکرد و از تحصن‌کنندگان در [[خانه]] [[حضرت]] فاطمه{{ع}}<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۳۷.</ref> و در شمار [[دوازده]] نفری بود که بر [[خلافت ابوبکر]] خرده گرفت و پس از [[خطبه]] [[خلیفه اول]] در [[جمعه]] [[ماه رمضان]]، [[فضایل علی]]{{ع}} را از زبان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرد. از جمله سخنان ابی این بود که گفت: از پیامبر اکرم{{صل}} شنیدم که فرمود: «[[علی بن ابی طالب]] بعد از من [[امام]] شماست»<ref>{{متن حدیث| عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ إِمَامُكُمْ بَعْدِي }}؛ کوفی، ج۱، ص۴۱۶؛ برقی، ص۶۶؛ طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۱۱۴.</ref>. این [[روایت]]، از طرق مختلف نقل شده و از جمله [[راویان]] آن [[خزیمة بن ثابت]]، [[ذو الشهادتین]] است<ref>ابن جبر، ص۵۸۳.</ref>. ابی از ناقلان [[حدیث غدیر]] شمرده می‌شود<ref>ابن طاووس، ص۴۴۸.</ref>.
 
ابی با اینکه از [[زید بن ثابت]] مهم‌تر بود، اما به دلیل [[مخالفت]] او با [[دستگاه خلافت]]، [[زید]] [[شهرت]] بیشتری پیدا کرد<ref>جعفر مرتضی، ج۴، ص۲۷۱.</ref>. او از عمر خواست تا او را به استانداری جایی بگمارد، عمر گفت: [[دوست]] ندارم دینت را [[آلوده]] کنی<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref>. محتمل است که ابی به [[دلیل نقل]] [[حدیث]]، از رفتن به خارج [[مدینه]] [[نهی]] شده باشد.
 
[[جندب بن عبد الله بجلی]] می‌گوید: وارد [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} شدم، دیدم [[مردم]] حلقه حلقه نشسته‌اند و [[حدیث]] می‌خوانند. در یکی از این حلقه‌ها، مردی خسته با دو [[جامه]] که گویی از [[سفر]] برگشته می‌گفت: [[قدرتمندان]] نابود شدند و بر ایشان اندوهی ندارم و این سخن را چند مرتبه تکرار کرد. از مردم پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: [[ابی بن کعب]]. [[جندب]] می‌گوید: به خانه ابی بن کعب رفتم و سؤالی از او پرسیدم. ابی گفت: از کجایی؟ گفتم: از مردم [[عراق]]. گفت: مردم عراق بیشتر از همگان از من می‌پرسند. از این سخن ابی [[خشمگین]] شدم، اما ابی [[عهد]] کرد اگر تا جمعه دیگر زنده بماند، در پاسخ سؤال من، هرچه از [[رسول خدا]]{{صل}} را شنیده بیان کند و از [[سرزنش]] هیچ سرزنش کننده‌ای نترسد، ولی [[جمعه]] [[آینده]] ترسید که ابی درگذشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ ابن شاذان، ص۳۷۶؛ حاکم نیشابوری، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. گرچه روشن نیست [[جندب]] از چه چیزی پرسیده، ممکن است با توجه به گزارش‌های پیش گفته، سؤال در مورد [[امام علی]]{{ع}} بوده باشد.
 
او در میان [[یاران رسول خدا]]{{صل}} به [[نقل روایت]] زیاد از آن [[حضرت]] [[شهرت]] دارد. [[روایات]] او در مجامع [[روایی]] [[شیعه]] و [[سنی]] از طریق [[صحابه]] نقل شده است. [[ابو ایوب انصاری]]، [[عبادة بن صامت]]، [[سهل بن سعد]]، [[ابن عباس]]، [[سلمان فارسی]]، [[انس بن مالک]]، [[ابوموسی اشعری]]، [[ابو هریره]]، [[سلیمان بن صرد]] و... از او [[روایت]] دارند<ref>مزی، ج۲، ص۲۶۳؛ ذهبی، ج۱، ص۳۹۰؛ سید مرتضی، ص۱۴۲.</ref>.
 
با وجود منع عمر از [[کتابت]] و [[نقل حدیث]]، [[ابی بن کعب]] پیوسته از [[رسول خدا]]{{صل}} [[حدیث]] نقل می‌کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۵.</ref>. عمر درباره بعضی [[احادیث]] ابی از او [[شاهد]] خواست، [[ابوذر]] بر [[صحت]] سخنان ابی [[شهادت]] داد. او بر عمر [[اعتراض]] کرد که مرا به [[دروغ]] متهم کردی؟ عمر گفت: نه به [[خدا]]! ولی از اینکه [[ظواهر]] احادیث را می‌گیری [[کراهت]] دارم<ref>ابن سعد، ج۲، ص۷۸.</ref>. [[عمر بن خطاب]] در توسعه [[مسجد الحرام]] خواست [[خانه]] [[عباس بن عبدالمطلب]] را خراب و وارد [[مسجدالحرام]] کند، [[عباس]] [[راضی]] نشد. عمر، ابی را داور قرار داد. ابی‌ حکم کرد [[سنت رسول خدا]]{{صل}} بر این است که صاحب [[ملک]] را راضی کنی. [[خلیفه]] [[خشمگین]] شد و از او شاهد خواست. ابوذر در این مورد نیز او را [[تصدیق]] کرد<ref>امینی، ج۶، ص۲۶۲.</ref>.
 
در [[زمان]] [[خلیفه سوم]] نیز پس از [[نوشتن]] قرآن‌ها، [[عثمان]] خواست «واو» را که در اول [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ}}<ref>«آنان را که زر و سیم را می‌انبارند» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>. هست بیندازد، ابی او را به [[شمشیر]] [[تهدید]] نمود و او «واو» را به [[آیه]] ملحق و از [[تصمیم]] خود صرف نظر کرد<ref>سیوطی، الدر، ج۳، ص۲۳۲.</ref>.
 
از دیگر [[روایات]] نقل شده از او، درباره آغاز [[وحی]] است که [[قصه]] [[شق صدر]] را شامل می‌شود<ref>ابن عساکر، ج۳، ص۴۶۳.</ref>. پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} در اینکه [[غسل]] جنابت چه زمانی [[واجب]] است بین برخی از [[مسلمانان]] [[اختلاف]] شد، که آیا غسل جنابت به التقاء ختانین (رسیدن دو [[ختنه]] گاه به یکدیگر) واجب است یا به دخول؟ از [[ابی بن کعب]] سؤال شد، گفت: تنها در ابتدای [[اسلام]] مسلمانان مجاز بودند در رسیدن دو ختنه گاه، به جای غسل جنابت [[وضو]] بگیرند، اما بعد [[حکم]] غسل آمد<ref>سید مرتضی، ص۱۴۲.</ref>.
 
برخی [[روایات فقهی]] نقل شده از او درباره موضوعاتی مثل [[وجوب]] [[نماز آیات]]<ref>سید مرتضی، ص۲۶۷.</ref>، کیفیت و تعداد رکعات [[نماز وتر]] [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>طوسی، ج۱، ص۵۳۲؛ ابن عدی، ج۵، ص۴۴.</ref>، لقطه (چیز پیدا شده)<ref>طوسی، ج۳، ص۵۷۸.</ref>، [[حرمت]] خوردن گوشت خرگوش<ref>ابوالشیخ انصاری، ج۲، ص۳۰۸.</ref>، [[حکم]] [[خواندن نماز]] در یک [[لباس]] (ثوب واحد)<ref>دارقطنی، ج۲، ص۱۰۴.</ref>است.
 
[[تاریخ]] [[وفات]] ابی را به [[اختلاف]] سال‌های ۱۹، ۲۰، ۲۲ و ۳۵ چند [[روز]] پیش از [[کشته شدن عثمان]] گفته‌اند. اختلاف در سال وفات ابی، مشارکت او را در جمع آوری [[قرآن]] در [[زمان عثمان]] دچار تردید می‌کند. از این رو، [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۹، ص۲۰۰.</ref> [[روایت]] [[ابن سعد]] را در مورد مشارکت ابی در نسخه برداری مصاحف، مرسل خوانده و گفته است: اگر چنین بود، مشهور می‌شد. [[ابن حجر]] [[سال]] ۳۵ را استوارترین قول دانسته است. گرچه بیشتر درگذشت او را در [[زمان]] [[خلیفه دوم]] دانسته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۱.</ref>.
 
با توجه به اینکه ابی از فقهای دوران [[خلیفه سوم]] و از جمع‌کنندگان قرآن در این دوره دانسته شده است، احتمال درگذشت او در سال ۳۵ نیز وجود دارد. جماعتی، [[قبر]] ابی را در [[باب الصغیر]] [[شام]] گفته‌اند، اما صاحب [[تاریخ مدینة دمشق]] این را صحیح ندانسته است <ref>ابن عساکر، ج۲، ص۴۱۸.</ref>. از ابی چند فرزند به نام‌های [[طفیل بن ابی بن کعب|طفیل]]، [[محمد بن ابی بن کعب|محمد]] و ام عمر و باقی ماند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «ابی بن کعب انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۳-۵.</ref>
 
==[[مصحف]] اُبیّ بن کعب==
 
==اُبیّ بن کعب و [[نقل حدیث]]==
 
==اُبیّ بن کعب و [[ابوبکر]]==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[طفیل بن ابی بن کعب]] (فرزند)
* [[طفیل بن ابی بن کعب]] (فرزند)
* [[محمد بن ابی بن کعب]] (فرزند)
* [[محمد بن ابی بن کعب]] (فرزند)
* [[دانش تفسیر قرآن]]
* [[مفسران اهل سنت]]
* [[تفسیر ابی بن کعب]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «ابی بن کعب انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ابی بن کعب انصاری]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:مفسران]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{صحابه انصار}}
{{صحابه انصار}}
{{صحابه}}
[[رده:خزرج]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۳

آشنایی اجمالی

ابومنذر ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید انصاری خزرجی نجاری مدنی. از اصحاب پیامبر (ص) و از کاتبان وحی که در قرائت، گردآوری و تعلیم قرآن و همچنین در تفسیر و فقه مقام والایی داشت. وی از تیره بنی نجار انصار[۱] بود و در بصره سکونت داشت.[۲] پیامبر (ص) ابیّ بن کعب را با کنیه ابومنذر و لقب سیدالانصار خطاب می‌‌کرد،[۳] اما خلیفه دوم او را ابوطفیل[۴] و مسلمانان وی را سیدالمسلمین می‌‌خواندند.[۵]

ابیّ در دوران جاهلیت و روزگارانی که کمتر کسی در میان عرب نوشتن می‌‌دانست، کتابت را فرا گرفته بود.[۶] به گفته نووی، ابیّ از پیامبر (ص) روایاتی را نقل کرده و احادیث منقول وی در کتب معتبر، ۱۶۴ حدیث است.[۷] راویان بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و نقل کرده‌اند که از آن میان افرادی چون ابن عباس، انس بن مالک و پسران ابیّ (محمد، طفیل و عبدالله) را می‌‌توان نام برد.[۸]

ابن سعد و الندیم، ابیّ را از جمله کسانی دانسته‌اند که در زمان عثمان به جمع‌آوری قرآن مشغول بودند.[۹] ذهبی ابیّ را از قاریان نام‌آور و کاتبان برجسته وحی به شمار آورده است.[۱۰] ابن جوزی می‌‌نویسد که او تمام قرآن را در حفظ داشت و از مفتیان زمان پیامبر (ص)بود.[۱۱] گویا ایشان اولین نویسنده‌ای بود که در مدینه به کتابت قرآن پرداخت و شاید تبحر و آشنایی وی به شیوه‌های قرائت سبب گردید تا او را «سید القرّاء» لقب دهند.[۱۲] امام صادق (ع) نیز در این باره فرمود که ما به شیوه قرائت ابیّ قرآن می‌‌خوانیم.[۱۳] بنابر حدیثی مشهور، ابیّ یکی از چهار تنی است که پیامبر (ص) فراگرفتن قرآن از آنان را توصیه کرده است.[۱۴]

ابن سعد گفته که وی در بیعت عقبه دوم به همراه هفتاد نفر از انصار حضور داشت و در تمامی جنگ‌ها از جمله بدر، اُحد و خندق همراه رسول خدا (ص) بود.[۱۵] ابن عساکر می‌‌نویسد که ابیّ به همراه خلیفه دوم در جابیه، منطقه جولان دمشق حضور داشت و صلح‌نامه مسلمانان با یهودیان بیت المقدس به دست وی نوشته شد.[۱۶]

مضمون پاره‌ای از روایات، نشانگر تشیّع و محبت خالصانه او به اهل بیت (ع) است از جمله در روایتی آمده که به دیدار اهل بیت (ع) می‌رفته و همنشینی با آنان را بر همنشینی با دیگران ترجیح می‌‌داده است.[۱۷]

درباره موضع‌گیری او در برابر خلفا نیز شواهد تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد. طبرسی بنابر روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که ابیّ از جمله اولین گروه از اصحاب پیامبر (ص) بود که با خلافت ابوبکر و کردار او مخالفت ورزید و در مجلسی به ابوبکر اعتراض کرد و گفت: حقی را که خداوند برای دیگری قرار داده، پایمال نکن و آن را به اهلش واگذار و بیش از این بر وصیّ و برگزیده پیامبر خدا (ص) ستم روا مدار. به علاوه، طبرسی خطبه‌ای مفصل از ابیّ نقل کرده که در آن، به ابوبکر اعتراض کرده و به دفاع از علی (ع) و نقل فضایل آن حضرت پرداخته است.[۱۸]

از جمله آثار مهم ابیّ، مصحف ابی بن کعب و فضائل القرآن می‌‌باشد.[۱۹]

تاریخ وفات وی با اختلاف فراوان از ۱۹ تا ۳۶ه‍ [۲۰] نقل شده که مشهورترین آن سال ۳۰ه‍ است [۲۱] .[۲۲]

ابی بن کعب

ابی بن کعب از بزرگان صحابه است، و نظرات وی در تفسیر مورد توجه و عنایت قرار می‌گیرد. ابی بن کعب نیز به سرنوشت ابن مسعود دچار گردید. وی برای خود قرآنی داشت که عثمان به هنگام جمع قرآن، آن را از او گرفت و از بین برد. از بین رفتن مصحف ابی موجب ناخشنودی و اختلاف وی با عثمان شد. از این‌رو شهریه او نیز از بیت المال قطع شد. رفتار نادرست عثمان با ابی بن کعب هم از جمله مطاعن عثمان شمرده شده و اهل سنت در کتاب‌های کلامی خود به این نکته متذکر شده‌اند. ابن حجر مکی در کتاب الصواعق المحرقة به این موضوع پرداخته است[۲۳]. ابن حجر مکی کتاب مذکور را در رد شیعه نگاشته[۲۴] و در برابر اشکالات و انتقاداتی که به عثمان وارد شده است از وی دفاع می‌کند. از جمله داستان ابی بن کعب را مطرح می‌کند و به توجیه کار عثمان و دفاع از او می‌پردازد.

از ابی بن کعب آراء و اقوالی در مورد الفاظ قرآن مجید به اسانید معتبر نقل می‌کنند که از اعتقاد وی به نقصان قرآن مجید حکایت دارد. نقل این اقوال در کتاب‌های معتبر اهل سنت موجب مخدوش شدن این کتاب‌ها نیز می‌شود.

انکار معوذتین - علاوه بر ابن مسعود - به ابی بن کعب هم نسبت داده شده است، اما انتساب این موضوع به ابی از قاطعیت چندانی برخوردار نیست. ابن حجر عسقلانی در این زمینه می‌نویسد: واختلف علی أبی بن کعب یعنی فی إثبات المعوذتین[۲۵]؛ در مورد این که ابی بن کعب معوذتین را جزء قرآن می‌دانسته یا خیر اختلاف به وجود آمد. ابی بن کعب برخوردهای شدیدی با عمر بن خطاب داشته است. سیوطی در الدر المنثور می‌نویسد: إن أبی بن کعب قرأ: «من الذین استحق علیهم الأولیان» فقال عمر: کذبت، قال أنت أکذب. فقال رجل. تکذب أمیرالمؤمنین؟ قال: أنا أشد تعظیما لحق أمیر المؤمنین منک، ولکن کذبته فی تصدیق کتاب الله تعالی، ولم أصدق أمیر المؤمنین فی تکذیب کتاب الله تعالی. فقال عمر: صدق[۲۶]؛ ابی بن کعب آیه را چنین خواند: من الذین استحق علیهم الأولیان عمر گفت: دروغ گفتی. ابی بن کعب گفت: تو دروغگوتر هستی. مردی گفت: آیا امیرالمؤمنین را دروغگوتر می‌خوانی ابی گفت: تعظیم من بر حق امیرالمؤمنین بیشتر از توست لکن او را به جهت تصدیق کتاب خدای تعالی تکذیب می‌کنم و امیرالمؤمنین را در راستای تکذیب کتاب خدای تعالی تصدیق نمی‌کنم پس عمر گفت: ابی درست می‌گوید.

ابی بن کعب جلسه تعلیم قرآن داشت و در زمینه علوم قرآنی برای مردم حدیث نقل می‌کرد، در سنن دارمی آمده است: عن سلیمان بن حنظلة قال: أتینا ابی بن کعب لنحدث إلیه، فلما قام قمنا ونحن نمشی خلفه، فرهقنا عمر فتبعه فضربه عمر بالدرة قال: فاتقاه بذراعیه، فقال: یا أمیرالمؤمنین ما تصنع؟ قال: أو ما تری فتنة للمتبوع مذلة للتابع[۲۷]؛ سلیمان بن حنظله گوید: نزد ابی بن کعب رفتیم تا حدیث بر او عرضه کنیم وقتی او برخاست ما هم برخاستیم و پشت سر او راه می‌رفتیم، عمر به سراغ ما آمد و به دنبال ابی رفت و با دره (شلاق مخصوص خود) او را زد ابی با آرنج از ضربات عمر پیش‌گیری و دفاع کرد و گفت ای امیرالمؤمنین ما چه کرده ایم؟ عمر گفت: آیا نمی‌دانی که فتنۀ متبوع پیرو موجب خواری تابع امام است.[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  2. خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱/۱۸۸.
  3. المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و۳۴۴.
  4. التاریخ الکبیر ۲/۴۰.
  5. المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و ۳۴۴.
  6. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  7. تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۱۰۹.
  8. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷.
  9. الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ الفهرست (الندیم) ۳۰.
  10. تاریخ الاسلام ۳/۱۹۲ و۱۹۳.
  11. صفة الصفوة ۱/۱۹۸.
  12. الدرجات الرفیعه ۳۲۴.
  13. الکافی ۲/۶۳۴.
  14. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.
  15. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  16. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.
  17. کامل بهائی ۱/۳۳۴ مجالس المؤمنین ۱/۲۳۲ و۲۳۳.
  18. الاحتجاج ۱/۹۷، ۱۰۲ و۱۵۳ ـ ۱۵۷.
  19. الفهرست (الندیم) ۳۰ و۳۹.
  20. اسد الغابه ۱/۵۰ غایة النهایه ۱/۳۱ سیر اعلام النبلاء ۱/۴۰۲.
  21. الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲.
  22. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.
  23. الصواعق المحرقه، ج۱، ص۳۳۴.
  24. ابن حجر مکی در مقدمه کتاب الصواعق المحرقة می‌نویسد: چون تعداد رافضه در مکۀ مکرمه رو به افزایش است و این مذهب در شهر مقدس مکه رواج پیدا کرده است، از این‌رو لازم دیدم پس از تألیف این کتاب آن را به صورت رسمی تدریس کنم تا از انتشار مذهب تشیع در مکه پیش‌گیری شود.
  25. لسان المیزان، ج۳، ص۸۱: ۲۹۳.
  26. الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۴ ذیل آیه ۱۰۷ سوره مائده، کنز العمال، ج۲، ص۵۹۶ حدیث ۴۸۱۹.
  27. سن دارمی، ج۱، ص۱۴۳ حدیث ۵۲۳.
  28. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۹۸.