شناخت دنیا: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== {{یادآوری پانویس}} {{پانویس}} +== پانویس == {{پانویس}}))
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
*[[امام]] {{ع}} با تمثیل‌هایی زیبا کوشیده است ماهیت دنیای نکوهیده را برای [[مردمان]] آشکار سازد. از این‌رو در فرازی دنیا را چون مار خوش خط و خالی به تصویر می‌کشد که ظاهری نرم و زیبا، اما [[باطنی]] پر از زهر کشنده دارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۸: {{متن حدیث|"أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا"}}</ref> و در فرازی دیگر دنیا را فریب‌ دهنده، زیان‌رسان و گذرا توصیف می‌کند که [[خدای سبحان]] هرگز آن را نه به‌عنوان [[پاداش]] [[دوستان]] خود پسندید و نه [[کیفر]] دشمنانش و [[مردم]] در این دنیا کاروانیان‌اند که هنوز بار نگشوده و نیاسوده، به ناگاه به بانگ کاروان‌سالار، باید کوچ کنند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۰۷: {{متن حدیث|"وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الدُّنْيَا:تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا"}}</ref>. جاذبه‌های [[فریبنده]] دنیا [[مردمان]] را [[اسیر]] خود می‌کند و [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را که [[مقام قرب]] [[خداوند]] است از یاد آن‌ها می‌برد. از این‌رو [[امام]] به ‌عنوان یک اصل تربیتی بر این موضوع تأکید می‌ورزد تا مبادا [[انسان‌ها]] [[غفلت]] ورزند و از [[هدف آفرینش]] دور شوند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 401.</ref>.
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = دنیا
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =
}}
 
==مقدمه==
[[امام علی]] {{ع}} با تمثیل‌هایی زیبا کوشیده است ماهیت دنیای نکوهیده را برای [[مردمان]] آشکار سازد. از این‌رو در فرازی دنیا را چون مار خوش خط و خالی به تصویر می‌کشد که ظاهری نرم و زیبا، اما [[باطنی]] پر از زهر کشنده دارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۸: {{متن حدیث|"أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا"}}</ref> و در فرازی دیگر دنیا را فریب‌ دهنده، زیان‌رسان و گذرا توصیف می‌کند که [[خدای سبحان]] هرگز آن را نه به‌عنوان [[پاداش]] [[دوستان]] خود پسندید و نه [[کیفر]] دشمنانش و [[مردم]] در این دنیا کاروانیان‌اند که هنوز بار نگشوده و نیاسوده، به ناگاه به بانگ کاروان‌سالار، باید کوچ کنند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۰۷: {{متن حدیث|"وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الدُّنْيَا:تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا"}}</ref>. جاذبه‌های [[فریبنده]] دنیا [[مردمان]] را [[اسیر]] خود می‌کند و [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را که [[مقام قرب]] [[خداوند]] است از یاد آن‌ها می‌برد. از این‌رو [[امام]] به ‌عنوان یک اصل تربیتی بر این موضوع تأکید می‌ورزد تا مبادا [[انسان‌ها]] [[غفلت]] ورزند و از [[هدف آفرینش]] دور شوند<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص 401.</ref>.
 
==منابع شناخت دنیا==
===دین===
از دیدگاه [[حضرت امیر]]{{ع}}، [[کلام]] [[خداوند متعال]]، نخستین منبع [[شناخت]] [[دنیا]] است: «[[خداوند]] تو را از حالات دنیا [[آگاه]] کرده است»<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۵۷، محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۴، ص۳۰۷.</ref> و هیچ کس بهتر از خدای آگاه، آن را نمی‌شناساند:
ای شنونده، هشدار!... بکوش، بکوش که «هیچ کس مانند [[خداوند]] [[خبیر]] تو را [از [[حقایق]] با خبر نمی‌سازد»<ref>{{متن قرآن|إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ}} «اگر آنان را فرا بخوانید فرا خواندن شما را نمی‌شنوند و اگر بشنوند پاسختان را نمی‌دهند و روز رستخیز شرک‌ورزی شما را انکار می‌کنند و (هیچ کس) تو را چون آگاهی (دانا)، خبردار نمی‌کند» سوره فاطر، آیه ۱۴.</ref><ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳، ص۲۸۲؛ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۱، ص۱۴۴.</ref>.
یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] نیز شناساندن [[حقیقت دنیا]] بوده است:
او خدایی است که دنیا را [[مسکن]] [[آفریدگان]] برگزید و پیامبرانش را به [[راهنمایی]] [[جن]] و انس فرستاد تا دنیا را آن گونه که هست، بشناسانند و از زیان‌هایش برحذر دارند و با مطرح کردن مَثَل‌ها [[عیوب]] [[دنیاپرستی]] را نشان دهند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳، ص۳۵۲؛ موسوی، سید صادق، تمام نهج البلاغه، خطبه ۵۹، ص۴۸۴.</ref>.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]]، ص ۳۷۵.</ref>
 
===دنیا===
منبع دیگر شناخت دنیا، خود دنیا است. [[حضرت امیر]]{{ع}} پس از اینکه [[خداوند متعال]] را خبردهنده از احوال دنیا معرفی می‌کند، می‌فرماید: «دنیا، خود، خویشتن را برای تو وصف کرده و از زشتی‌هایش پرده برداشته است»<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ تحف العقول، ص۵۷ {{متن حدیث|وَ نَعَتَتْ لَكَ نَفْسَهَا}}، «نعتت» در نسخه تحف العقول از ماده «نعت» به معنای توصیف کردن است و در نهج السعاده (ج ۴، ص۳۰۷) تعبیر {{متن حدیث|وَ نَعَتْ لَكَ نَفْسَهَا}} مانند نهج البلاغه آمده است. «نعت» در نسخه نهج البلاغه از ماده «نعی» به معنای خبر مرگ دادن است. (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۳۸).</ref>. دنیا در سخنان [[حضرت علی]]{{ع}}، معرفی خوب برای خویش است؛ زیرا اولاً، راست می‌گوید: «دنیا خانه‌ای راست‌گو است برای کسی که آن را [[تصدیق]] کند»<ref>نهج البلاغه، حکمت، ۱۳۱، ص۶۵۴؛ تحف العقول، ص۱۳۲ {{متن حدیث|الدُّنْيَا مَنْزِلُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا}}؛ نهج السعاده، ج۳، ص۳۱۹ و ۲۷۷) {{متن حدیث|أَ لَيْسَتْ مَنْزِلَ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا}}؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۹.</ref>.
 
ثانیاً، در معرفی خود هرگز [[انسان]] را [[فریب]] نمی‌دهد:
چه هنگام تو را فریب داد؟! آیا با گورهای پدرانت که پوسیده‌اند تو را فریب داد یا با آرامگاه‌های مادرانت که در زیر خاک آرمیده‌اند؟! دنیا با [[سرنوشت]] آنان حال تو را مجسم کرده و با گورهایشان [[گور]] تو را به نمایش گذاشته است<ref>نهج البلاغه حکمت، ۱۳۱، ص۶۵۴؛ تحف العقول، ص۱۳۲ {{متن حدیث|مَتَى اسْتَذَمَّتْ إِلَيْكَ بَلْ مَتَى غَرَّتْكَ... بَلْ مَثَّلَتِ الدُّنْيَا بِهِ نَفْسَكَ وَ بِحَالِهِ حَالَكَ غَدَاةَ}}؛ نهج السعاده، ص۳۱۹ و ۲۷۷ (با اختلاف اندک).</ref>.
 
اما اگر دنیا هرگز انسان را فریب نمی‌دهد، پس چرا در سخنان آن حضرت به [[فریب‌کاری]] و [[نیرنگ‌بازی]] شهره است<ref>برای نمونه {{متن حدیث|فَاحْذَرُوا الدُّنْيَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ}}؛ «پس، از دنیا بپرهیزید که حیله‌گری است بس پر فریب و نیرنگ باز». (نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰، ص۴۶۸ و نیز خطبه ۱۱۱، ص۲۱۲).</ref> و چرا بارها و بارها [[بشر]] را از فریب دنیا برحذر داشته است؟<ref>برای نمونه {{متن حدیث|وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا}}؛ «دنیا فریبتان ندهد». (همان).</ref> چگونه است که [[دنیا]] [[فریب]] نمی‌دهد، اما باید از فریبش برحذر ماند؟ این بدان دلیل است که آن حضرت، [[مجرم]] [[راستین]] را در این فریب [[انسان]] می‌داند، نه دنیا:
راست می‌گویم؛ دنیا نیست که تو را فریفته است، بلکه تویی که فریفته دنیا شده‌ای؛ چراکه دنیا [[پندها]] را بی‌پرده با تو گفته و دور از هر تبعیضی از [[حقایق]] آگاهت کرده است و بی‌گمان دنیا با این همه هشدارهای پی در پی - از فرود آمدن [[بلا]] در تن و کاستن نیرؤیت - صادق‌تر و وفادارتر از آن است که دروغت بگوید یا فریبت دهد. چه بسیار پندهایی از دنیا را که متهم کردی و خبرهای [[راستی]] را که [[دروغ]] انگاشتی<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳، ص۴۵۸.</ref>.
 
ثالثاً، در معرفی خود، [[دلسوز]] است و می‌خواهد انسان را از [[تباهی]] [[نجات]] دهد:
اگر در خانه‌های فروپاشیده و ویرانه‌های [[خلوت]] و خاموش به [[شناخت]] دنیا برخیزی، با یادآوری‌های [[زیبا]] و پندهای رسایش، او را [[دوستی]] دلسوز و [[یاری]] [[مهربان]] می‌یابی که تباهی تو را دریغ می‌دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳، ص۴۵۸.</ref>.
[[مولای متقیان]]{{ع}} در سخنی جامع، [[نصیحت]] دنیا را رساترین نصیحت می‌شمارد. تعبیر «رساترین نصیحت» هم راستی و بی‌فریبی‌اش را می‌رساند و هم [[درستی]] و دلسوزی‌اش را:
رساترین نصیحت کننده از برای تو، دنیا است اگر پندگیری از آن‌چه به تو می‌نماید؛ از [[تغییر]] یافتن حالت‌ها و از آن‌چه به تو اعلام می‌کند از دوری و پراکندگی<ref>غررالحکم، ج۲، ص۴۸۰، ح۳۳۶۲.</ref>.
 
[[حضرت امیر]]{{ع}} در کنار هر یک از این سه ویژگی، نکته‌ای دیگر را نیز بیان فرموده است: راستی دنیا تنها برای کسی است که دنیا را صادق بداند {{متن حدیث|دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا}} و حکایت‌های راستینش را [[تکذیب]] نکند. همچنین بی‌فریبی دنیا تنها برای کسی است که خواهان فریب نباشد، و دوستی و دلسوزی‌اش برای کسی است که بخواهد آن را بشناسد، و [[پند]] رسایش برای کسی است که پند پذیرد {{متن حدیث|دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۶۵۶. در نقل نهج السعاده (ج ۳، ص۳۱۹ و ۲۷۷) و تحف العقول (ص ۱۳۱) نیامده است.</ref>.
از آن‌چه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که برای [[شناخت]] [[حقیقت دنیا]]، دو منبع [[دین]] و [[دنیا]] بسی ارزشمندند. گفتار [[حضرت علی]]{{ع}} از دو جهت، منبعی برای شناخت دنیا است: نخست از این جهت که سخن آن حضرت مانند [[قرآن]] و [[سنت نبوی]]، از [[منابع دینی]] به شمار می‌آید، و دوم از این جهت که منابع دیگر شناخت دنیا - مانند خود دنیا - را به ما می‌نمایاند. حال که حقیقت دنیا از سوی [[خداوند]] و رسولانش به خوبی معرفی شده است و خود دنیا نیز [[حقیقت]] خود را با بیانی روشن و رسا نمایانده است، چه مانعی یا موانعی فراروی [[انسان]] قرار دارد که از [[عبرت]] و [[معرفت]] [[محروم]] می‌ماند و به شناخت [[راستین]] دست نمی‌یابد؟ مباحث [[آینده]] به بررسی موانع شناخت دنیا و راه‌های رفع آنها می‌پردازند.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۷۶.</ref>
 
==موانع شناخت دنیا==
افزون بر اینکه [[خداوند]] از [[دنیا]] و جایگاهش بسی سخن گفته است، دنیا نیز [[حقیقت]] خود را معرفی می‌کند؛ اما کسانی این حقیقت را در می‌یابند که [[راست‌گویی]] دنیا را [[تصدیق]] کنند؛ خود را [[فریب]] ندهند و در پی [[شناخت]] باشند و [[دل]] را پذیرای [[پندها]] کنند. هر کس چنین کند، بنابر سخن [[حضرت امیر]]{{ع}}، [[حقیقت دنیا]] را خواهد شناخت. ولی چه موانعی در کار است که [[انسان]] را از شناخت دنیا باز می‌دارد؛ خود را فریب می‌دهد و گفتار رسای دنیا را [[تکذیب]] می‌کند؟<ref>تکذیب دنیا، خود فریبی و چشم بستن از پند را می‌توان از موانع اصلی شناخت حقیقت دنیا دانست. آن‌چه در این بخش گفته می‌شود، اموری است که علل پیدایش این موانع اصلی‌اند.</ref> بخش حاضر به بررسی این موانع می‌پردازد. هر یک از این موانع، که از حالات اختیاری و از [[صفات ناپسند]] نفس به شمار می‌آیند، [[شایسته]] [[پژوهش]] مستقلانه و ریشه‌یابی‌اند؛ اما در اینجا تنها از این زاویه آنها را به پژوهش می‌نهیم که مانعی برای شناخت دنیایند.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۷۸.</ref>
 
===[[عشق به دنیا]]===
[[ابزار شناخت]] انسان، عبارت است از [[حواس ظاهری]]، همچون چشم و گوش، و [[قوای ادراکی]] [[باطنی]]، همچون [[قلب]] و [[عقل]]، حضرت امیر{{ع}} عشق به دنیا را موجب [[ضعف]] این قوا و مانع شناخت حقیقت دنیا می‌داند:
بر لاشه مرداری روی آوردند که با خوردنش کارشان به [[رسوایی]] کشید و همگان بر دوستی‌اش [[هم‌داستان]] شدند. آری، آن کس که به چیزی [[عشق]] ورزد، چشمش [[کور]] و قلبش [[بیمار]] می‌شود. چنین کسی با چشم [[نابینا]] می‌نگرد و با گوشی [[ناشنوا]] می‌شنود؛ زیرا بی‌گمان، [[شهوت‌ها]] پرده خردش را دریده‌اند و دنیا قلبش را میرانده و او را با تمام وجود شیفته خود ساخته است. چنین است که او برده دنیا و [[دنیاداران]] می‌شود؛ همسو با [[سایه]] دنیا به هر سو می‌گردد و به هر جا روی می‌آورد، بی‌آن‌که از نهیب‌های خداوند اثر پذیرد و از ادامه این راه بازایستد یا [[پند]] پذیرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص۲۰۴؛ نهج السعاده، ج۲، ص۶۴۸، با اندکی اختلاف در تعابیر.</ref>.
بنابراین [[حدیث]]، خطر بزرگ [[عشق]] این است که در آغاز، [[ابزار شناخت]] را از کار می‌اندازد و آن‌گاه [[انسان]] را شیفته خود می‌کند {{متن حدیث|وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ‌}} و انسان را به چرخه‌ای در می‌آورد که [[گمراهی]] در آن رو به افزایش است. عشق، [[آدمی]] را [[کور]] می‌کند و [[شیفتگی]] [[دنیا]] ابزار شناخت را از میان می‌برد و راه را بر [[هدایت]] و [[پندپذیری]] می‌بندد {{متن حدیث|لَا يَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا يَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ}}. در گفتار [[حضرت امیر]]{{ع}} کم‌تر موضوعی چونان [[حب دنیا]] [[نکوهش]] شده است<ref>برای نمونه: ر.ک: غررالحکم، ج۳، ص۳۹۷ - ۳۹۵، [[احادیث]] ۴۸۷۸ - ۴۸۶۸، با [[گزینش]]:
# [[دوستی دنیا]]، ریشه هر گناهی است.
# دوستی دنیا، ریشه [[فتنه‌ها]] و بنیاد [[گرفتاری‌ها]] است.
# دوستی دنیا، باعث [[طمع]] کاری است.
# [[دوستی مال]]، پایان کار را تباه می‌کند.
# دوستی مال، [[آمال]] را تقویت و [[اعمال]] را [[فاسد]] می‌کند.
# دوستی دنیا [[عقل]] را از بین می‌برد و [[قلب]] را از شنیدن [[حکمت]] و [[دانش]] [[ناشنوا]] می‌سازد و موجب [[عذاب]] دردناک می‌گردد.</ref>؛ اما همان‌گونه که او خود [[جامع اضداد]] بو، گفتارش نیز جوانب متقابل هر موضوعی را در بر دارد. آن حضرت - از زاویه‌ای دیگر - حب دنیا را امری طبیعی دانسته، می‌فرماید: «[[مردم]]، [[فرزندان]] دنیایند و هیچ [[فرزندی]] برای [[دوستی]] مادرش [[سرزنش]] نمی‌شود»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۰۳، ص۷۰۲؛ تمام نهج البلاغه، ص۵۵۱. در منبع اخیر، به جای مادر، سخن از مرد است.</ref>. نیز می‌فرماید: «مردم فرزندان دنیایند و فرزند بر دوستی مادر [[آفریده]] شده است»<ref>غررالحکم، ج۲، ص۶۴، ح۱۸۵.</ref>.
چگونه حب دنیا از یک سو طبیعی و [[فطری]] و روا است و از سوی دیگر ریشه [[فسادها]]، [[گمراهی‌ها]] و [[جهل]]؟ سه پاسخ برای از میان بردن این [[ناسازگاری]]، مطرح است:
نخست. نه دنیا [[ناپسند]] است و نه [[حب]] آن، بلکه آن را [[هدف]] کردن و [[راضی شدن]] به [[زندگی]] [[دنیایی]]، ناپسند است<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، گفتار ۱۱، ص۲۰۰.</ref>. این پاسخ گرچه در [[نکوهش]] [[دنیا]] محوری و [[دنیاخواهی]] صادق است، دامان [[حب دنیا]] را از نکوهش [[پاک]] کرده است.
دوم. حبی که فرزند را به آن نمی‌توان نکوهید و طبیعی و [[فطری]] است، با حبی که [[نکوهیده]] است، از جهت شدت و [[ضعف]] گوناگون است. حب دنیا اگر در حد برآوردن نیازهای طبیعی [[حیات]] باشد، نه تنها نکوهیده نیست، [[پسندیده]] نیز هست؛ ت؛ ولی اگر به [[زیاده‌روی]] کشیده شود و مصداق [[شیفتگی]] گردد، [[ناپسند]] است. این پاسخ، مصداق [[حب]] ناپسند را معین کرده است و شاید بتوان مقصود از پاسخ نخست را نیز همین معنا دانست؛ زیرا حب بیش از حد است که دنیا را [[هدف]] می‌سازد و [[انسان]] را به آن [[راضی]] می‌کند.
سوم. آن حب دنیا که برای [[رفع حوایج]] طبیعی دنیا است و یا دنیا را وسیله [[بندگی خدا]] می‌کند، اصلاً حب دنیا نیست و در لسان [[دین]] نیز حب دنیا نامیده نمی‌شود؛ بلکه حب [[آخرت]] است<ref>ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۰، ص۶۲. نیز ر.ک: علی اکبریان، حسن علی، ارزش دنیا، ص۶۱.</ref>. این پاسخ در بردارنده دو پاسخ پیش و توضیح دهنده تعابیر [[دینی]] در نکوهش و [[ستایش]] حب دنیا است.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۷۸.</ref>
 
===دل بستن به [[زیور]] دنیا===
از اموری که مانع [[شناخت]] [[حقیقت دنیا]] می‌شود، دل بستن به زرق و برق و زیور دنیا است. [[امام علی]]{{ع}} پس از آن‌که بهره‌های دنیا را به کاه‌برگی آفت زده تشبیه می‌کند، می‌فرماید: «آن‌که زیور دنیا را پسندد، دنیا هر دو چشمش را نابینا کند»<ref>غررالحکم، ج۲، ص۶۴، ح۱۸۵.</ref>. زیور به چیزی گویند که چیزی دیگر را زیباتر از آن‌چه هست، نشان دهد. حقیقت دنیا هرگز انسان را [[گمراه]] نمی‌کند، اما زیورهایش، دنیا را غیر از آن‌چه هست نشان می‌دهند و هر کس که زیور دنیا را با [[حقیقت]] آن [[اشتباه]] کند و دنیا را به زیورش شناسد، از [[درک]] حقیقت آن [[محروم]] می‌ماند و چون زیور را پسندد، به دنیای نشناخته [[دل]] می‌بندد و در چرخه [[عشق]] و [[گمراهی]] گرفتار می‌شود. [[حضرت علی]]{{ع}} در جایی دیگر، پس از آن‌که [[دنیا]] را سرای نیستی و محل کوچ می‌خواند، می‌فرماید: «دنیا شیرین است و خوش نما؛ به سوی خواهانش می‌شتابد و بر دل بیننده پوشیده می‌ماند و او را می‌فریبد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص.۹۸ فعل «عجلت» هم می‌تواند ثلاثی مجرد معلوم (مکسور العین) باشد و هم از باب تفعیل مجهول ر.ک: تمام نهج البلاغه، ص۳۸۲.</ref>. شیرینی و خوش‌نمایی دنیا [[حقیقت]] را می‌پوشاند و همین پوشیدگی، مانع [[شناخت]] صحیح او می‌شود. آنان که [[زیور]] دنیا را [[فریب]] می‌دانند و نیرنگش را پنهان کردن حقیقت می‌شمارند، از آن چشم فرو می‌بندند تا حقیقت پوشیده نماند. [[حضرت امیر]]{{ع}} درباره [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرماید:
پرده‌ای بر در خانه‌اش آویخته بودند که نقش و تصویر بر آن بود. به یکی از همسرانش<ref>در نهج السعاده، ج۲، ص۶۵۷، این واقعه با نام عایشه آمده است.</ref> فرمود: «این پرده را از برابر چشمانم دور کن که هر گاه نگاهم به آن می‌خورد، به یاد دنیا و زینت‌هایش می‌افتم». با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از [[جان]] خود ریشه‌کن کرد و همواره [[دوست]] می‌داشت جاذبه‌های دنیا از دیدگانش پنهان مانند که مبادا از آن [[لباس]] [[زیبایی]] فراهم آورد یا آن را قرارگاه جاوید خود انگارد، یا به [[مقام]] دل بندد. بدین‌سان، دنیا را از صحنه جان و از [[خانه]] [[قلب]] بیرون راند و بر هر چه [[دنیوی]] بود، [[چشم]] فرو پوشید. چنین است که هر که به [[راستی]] چیزی را منفور شمارد، دیدن و یادش را نیز ناخوش دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۳۰۰.</ref>.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۸۰.</ref>
 
===فراموشی مرگ و آرزوهای دراز===
[[امید]] به [[حیات]] جاودان در دنیا و فراموشی مرگ، مایه فریب و مانع شناخت [[حقیقت دنیا]] است. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید:
[[یاد مرگ]] از دل شما رفته است و آرزوهای [[دروغین]] جایش را گرفته. و از این رو، دنیا بیش از [[آخرت]] شما را تصاحب کرده و متاع زودگذر [[دنیا]] بیش از متاع جاویدان [[آخرت]] در شما [[نفوذ]] کرده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۶.</ref>.
چون [[انسان]] به [[یاد مرگ]] نباشد، آخرت را فراموش می‌کند و دنیا را سرای ماندن می‌شمارد و آن [[آرزوهای دراز]] گریبانش را می‌گیرند و از آنجا که این [[آرزوها]] با دنیای فانی ناسازگارند، آرزوهای [[دروغین]] نام گرفته‌اند. در این [[روایت]]، [[فراموشی]] [[مرگ]]، منشأ آرزوهای دروغین شمرده شده است و بدین‌سان، باعث ترجیح دنیا بر آخرت می‌شوند. در روایتی دیگر، [[امام]] [[آرزوی دراز]] را علت فراموشی مرگ دانسته است: «آرزوی دراز، آخرت را از یاد [[آدمی]] می‌برد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۲، ص۹۴؛ الکافی، ج۲، ص۳۳۶؛ نهج السعاده، ج۲، ص۴۳۲. در بعضی از نسخ نهج البلاغه {{متن حدیث|فَيُنْسِيكُم}} آمده است. ر.ک: (تمام نهج البلاغه، ص۴۵۸).</ref>. این بدان معنا است که فراموشی مرگ سبب آرزوی دراز می‌شود و آرزوی دراز، این فراموشی را ژرف‌تر می‌کند و این چرخه، [[گمراهی]] رو به افزایش را به همراه خود می‌آورد. آرزوی دراز نه تنها مانع [[شناخت]] [[حقیقت دنیا]] است، [[عقل]] را نیز در هر امری ناکار می‌کند:
بدانید که آرزوهای دراز عقل را [[غافل]] می‌کند و [[یاد خدا]] را به فراموشی می‌سپارد. آرزوهای ناروا را [[دروغ]] انگارید که فریبنده‌اند و صاحبش [[فریب]] خورده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶، ص۱۴۴. در تحف العقول، ص۱۰۷ آمده است: {{متن حدیث|وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْأَمَلَ يُذْهِبُ الْعَقْلَ وَ يُكَذِّبُ الْوَعْدَ}}؛ در نهج السعاده، ج۳، ص۲۱۸ نیز مانند تحف العقول آمده است.</ref>. [[قربانگاه]] [[اندیشه‌ها]] زیر برق آرزوها است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۱۹، ص۶۷۴. برخی شروح، آن را منحصر در عقل عملی دانسته‌اند، نه شامل عقل نظری که محل بحث ما در شناخت حقیقت دنیا است. (ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۳۵۳).</ref>.
 
اینکه چگونه فراموشی مرگ، آدمی را از شناخت [[راستین]] باز می‌دارد، بسی آشکار است؛ اما زیان‌های آرزوی دراز برای شناخت حقیقت دنیا، نیازمند توضیح است<ref>این توضیح، علاوه بر تأثیری است که آرزوی دراز در فراموشی مرگ دارد.</ref>؛ توضیحی که بتواند [[سست]] شدن [[عقل]] را به وسیله [[آرزوی دراز]] - هم در [[عقل عملی]] و هم در [[عقل نظری]] - [[تفسیر]] کند. برای بررسی چگونگی تأثیر آرزوی دراز بر [[سستی]] عقل، باید دقتی بیش‌تر در معنای [[آرزو]] کرد.
در [[روایات اخلاقی]] از قصر [[امل]] و طول آن. سخن به میان آمده است. اینک باید دریافت که چه آرزویی کوتاه و نزدیک است و چه آرزویی دور و دراز. [[آرزوی کوتاه]] و نزدیک عبارت است از خواستن چیزی که در [[آینده]] تحقق پذیر است و چون تحقق پذیر است، حتماً مبتنی بر [[واقعیات]] است؛ ولی [[آرزوی دور و دراز]]، که معمولاً با تعبیری مانند «ای کاش چنین شود» آشکار می‌شود، خواستن چیزی است که نه اینک تحقق پذیر است و نه در آینده. به همین دلیل، مبتنی بر واقعیات نیست و [[انسان]] در این [[آرزوها]] مجبور نیروی مغز خود را در ساختن تصنعی علل و عوامل آن صرف و تباه کند<ref>ر.ک: جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۹، ص۲۷۵. وی از آرزوی کوتاه به «امید» و از آرزوی دراز به «آرزو» تعبیر کرده است.</ref>. [[تضعیف]] عقل به وسیله آرزوی دراز، سه گونه است:
#استهلاک قوای عقل در امور دست نیافتنی؛
#دوری از واقعیات و واقع بینی و روآوردن به اوهام و [[خیال]] پردازی؛
#از دست دادن [[فرصت]] [[اندیشیدن]] در آن‌چه [[شایسته]] آن است<ref>ر.ک: جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۱۳، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۸۱.</ref>
 
==رفع موانع [[شناخت]]==
چه چیز می‌تواند این پرده‌ها را از [[دنیا]] بردارد و [[حقیقت]] آن را نمایان سازد؟ در اینجا به ذکر دو عامل، که در سخنان [[حضرت امیر]]{{ع}} بیش‌تر آمده است، بسنده می‌شود:
 
===[[زهد]]===
[[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید:
[[وابستگی به دنیا]] را از خود بزدای تا [[خدا]] عورات ([[پلیدی‌ها]]) [و] زشتی‌هایش را به تو بنمایاند و به [[غفلت]] مگرای که آنی از تو غفلت نشود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹۱، ص۷۲۴.</ref>.
در [[حدیث]] بالا، واژه «عورت» به کار رفته است و عورت به زشتی‌هایی می‌گویند که آنها را می‌پوشانند تا دیده نشوند، و [[زهد]] می‌تواند عورت‌های [[دنیا]] را، که [[پوشش]] [[زیور]]، آنها را پنهان کرده است، نمایان سازد و [[حقیقت]] را نشان دهد. اما زهد در دنیا چیست؟ آیا همان ترک نعمت‌های دنیا و [[عزلت نشینی]] است؛ چنان که از ظاهر برخی [[سخنان امام علی]]{{ع}} بر می‌آید؟ آیا زهد با بهره‌مندی از دنیا نیز سازگار است؟
زهد در [[روایات]] [[حضرت امیر]]{{ع}} گونه‌ای نگریستن به دنیا است نه [[روش زندگی]] در آن؛ چنان‌که می‌فرماید:
ای [[مردم]]، به دنیا چونان زاهدان روی‌گردان بنگرید.... پس فراوانی آن‌چه شما را خوش می‌آید، دچار فریبتان نکند که دوران [[همدمی]] با آن بسیار کوتاه است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، ج۸، ص١٧ (با اختلاف در تعابیر) در نهج السعاده، ج۷، ص۵۳، نیز مانند فروع کافی آمده است.</ref>.
در جایی دیگر فرموده‌اند:
زهد با همۀ شاخ و برگش میان دو کلمه [[قرآن]] است: «تا بر آن‌چه از دست شما رفته است، [[حسرت]] نخورید و به آن‌چه به شما رسیده است، شادمان نشوید». [[[حدید]] [[آیه]] ۲۳] هر آن‌که بر از دست رفته [[اندوهگین]] و بر دستاورد، شاد نشود، هر دو روی زهد را گرفته است<ref>نهج البلاغه، [[حکمت]] ۴۳۹، ص۷۳۴. نیز از [[امام صادق]]{{ع}} در [[معانی الاخبار]]، ص۲۵۲ و از [[امام سجاد]]{{ع}} در [[تفسیر القمی]]، ص۵۸۷، همین مضمون نقل شده است.
 
اگر [[آرزو]] در زمره اموری باشد که مربوط به نگرش است نه روش، این سخن [[حضرت علی]]{{ع}} را نیز می‌توان [[تفسیری]] نگرش گونه برای زهد دانست: {{متن حدیث|الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا قَصْرُ الْأَمَلِ‌}}؛ ([[شیخ صدوق]]، معانی الاخبار، ص۲۵۱؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۱]] ص۱۲۸) اما در برخی از سخنان آن حضرت زهد به روش [[تفسیر]] شده است؛ مانند {{متن حدیث|قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} مَا الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا؟ قَالَ: تَنَكُّبُ حَرَامِهَا}}؛ (معانی الاخبار، ص۲۵۱) «تنکب» به معنای اجتناب از [[حرام]] است. نیز در سخنی جامع فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قَصْرُ الْأَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ الْوَرَعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ}}؛ ([[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۱]]، ص۱۲۸).</ref>.
نگاه زاهدانه به [[دنیا]] دو مانع راه [[شناخت]] دنیا را از میان بر می‌دارد: نخست [[شادی]] به [[دارایی‌ها]]، که همان پسند [[زیور]] دنیا است، و دیگری [[اندوه]] از نداشتن‌ها، که [[بدبینی]] به دنیا را در پی دارد. [[خوشبینی]] و بدبینی، همان [[افراط]] و [[تفریط]] در دنیاشناسی است و [[زهد]]، واقع بینی است.
این که زهد گونه‌ای نگریستن است نه روش، بدین معنا نیست که تأثیری بر [[انتخاب]] روش ندارد. روشن است که همواره نوع دیدگاه در [[گزینش]] روش مؤثر است؛ اما چنین نیست که نگاه زاهدانه به دنیا روش [[عزلت‌نشینی]] و فقرپیشگی در پی آورد. [[روش زندگی]] در [[سود]] جستن و بهره‌مندی از نعمت‌های دنیا و نیز در [[میزان]] [[کار و تلاش]]، که مولد [[ثروت]] است، بسته به عواملی ویژه است<ref>این مسئله در مقاله «دین و دنیا از دیدگاه امام علی{{ع}}» در همین مجموعه بررسی شده است.</ref>. ما در اینجا در پی بررسی تأثیر دیدگاه زاهدانه در گزینش روش [[مصرف]] و کار نیستیم، بلکه زهد را تنها از زاویه تأثیرش برشناخت [[حقیقت دنیا]] مطالعه می‌کنیم<ref>زهد در لسان امام صادق{{ع}} نیز از ابزار شناخت حقیقت دنیا شمرده شده است: {{متن حدیث|... وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنْهَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ}}؛ (بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۱۳).</ref>.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۸۳.</ref>
 
===[[عبرت]]===
عبرت از ماده «عبر» و به معنای [[نفوذ]] در چیزی و گذشتن از یک سو به سوی دیگر آن است. «معبر» به معنای جای عبور است و «تعبیر [[رؤیا]]» به معنای گذر از چیزی است که در [[خواب]] دیده می‌شود - به سوی [[حقایق]]؛ مانند تعبیر آب به [[حیات]]. «اعتبار» ([[عبرت گرفتن]]) نیز به معنای توجه به وقایع مشهود (عبرت‌ها) است و رسیدن به حقایقی که وضع [[آینده]] ما را تعیین خواهند کرد<ref>ر.ک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۲۰۷. نیز ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۲۰.</ref>. «اعتبار» در سخنان [[حضرت علی]]{{ع}} از راه‌های [[شناخت]] [[حقیقت دنیا]] است؛ چنان‌که می‌فرماید:
[[مؤمن]] تنها با چشم [[عبرت]] به [[دنیا]] می‌نگرد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷، ص۷۱۶.</ref>. خدای [[رحمت]] کند کسی را که بیندیشد و عبرت گیرد و در [[روشنایی]] عبرت‌ها [[بینش]] یابد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ نهج السعاده، ج۳، ص۲۸۰، با اختلاف در تعبیر.</ref>.
این دو [[روایت]] می‌رسانند که اعتبار باید از روی [[اندیشه]] باشد تا [[بینایی]] و [[بصیرت]] در پی آورد. اما در چه باید اندیشید و از چه باید عبرت گرفت؟ در سخنان آن حضرت [[اندیشیدن]] در دو امر بیش از دیگر امور محل پای فشاری است:
#'''احوال گذشتگان''': [[اخبار]] گذشتگان و آن‌چه را بر نسل‌های پیشین رفته است، به یاد آور. بر سرزمین‌هاشان بگذر و در آثار بازماندگانشان [[نیک]] بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جای گرفتند. بی‌گمان در می‌یابی که از میان [[دوستان]] به سرای [[غربت]] در افتاده‌اند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتی چون آنان یابی<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۲۰؛ تحف العقول، ص۵۲؛ نهج السعاده، ج۴، ص۲۸۶.</ref>.
#'''دگرگونی‌ها''': {{متن حدیث|فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه، ۱۵۷، ص۲۹۴. در برخی از نسخ نهج البلاغه، {{متن حدیث|فَاتَّعِظُوا بِالْغِيَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْعِبَرِ}} آمده است (ر.ک: تمام نهج البلاغه، ص۲۱۴) که مؤید ظهوری است که در متن گفته‌ایم.</ref>؛ «پس از عبرت‌ها [[پند]] گیرید و از دگرگونی‌ها عبرت پذیرید». به ظاهر، مقصود از «عِبَر» در اینجا همان دگرگونی‌ها (غِیَر) است؛ یعنی از دگرگونی‌ها پند و عبرت گیرید. و مقصود از دگرگونی‌ها، همان تبدیل [[آسایش]] به [[گرفتاری]] و [[سختی]] به آسانی است<ref>این دگرگونی‌ها در خطبه ۹۹، ص۱۸۴ بیان شده است: {{متن حدیث|فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ وَ إِنَّ زِينَتَهَا وَ نَعِيمَهَا إِلَى زَوَالٍ وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَى نَفَادٍ وَ كُلُّ مُدَّةٍ فِيهَا إِلَى انْتِهَاءٍ وَ كُلُّ حَيٍّ فِيهَا إِلَى فَنَاءٍ أَ وَ لَيْسَ لَكُمْ فِي آثَارِ الْأَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ وَ فِي آبَائِكُمُ الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ}}؛ نیز ر.ک: خطبه ۱۱۴، ص۲۲۰. در این خطبه، حضرت برای یک یک این دگرگونی‌ها و عبرت‌ها مثال زده است.</ref> که نتیجه [[عبرت]] از آنها، [[حقیقت]] [[زهد]] است {{متن قرآن|لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ}}<ref>«تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۳.</ref> و نیز تبدیل [[جوانی]] به [[پیری]] و [[توانایی]] به [[ناتوانی]] و [[حیات]] به [[مرگ]] که میوه عبرت از آن [[غنیمت]] شمردن [[فرصت‌ها]] و [[مغرور]] نشدن به جوانی و توانایی است. عبرت، همان [[عبرت گرفتن]] از سنت‌های [[حاکم]] بر [[دنیا]] است؛ سنت‌هایی که [[شناخت]] [[حقیقت دنیا]]، بی‌آگاهی از آنها ممکن نیست. هر کس از این [[سنت‌ها]] [[آگاهی]] یابد، دنیای فراروی خود را بهتر خواهد دید. [[حضرت علی]]{{ع}} پس از بیان [[سنت]] [[سیری ناپذیری]] [[حرص]] به دنیا، می‌فرماید: «اگر با چشم عبرت به [[تاریخ]] بنگری، با جمع‌بندی درست عبرت‌های گذشته، [[آینده]] ات را [[پاس]] می‌داری»<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۹، ص۵۶۰؛ نهج السعاده، ج۴، ص۲۵۵؛ طوسی، الامالی، ص۲۲۱.</ref>.<ref>[[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۳۸۵.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:136899.jpg|22px]] [[حسنعلی علی اکبریان|اکبریان، حسنعلی علی]]، [[حقیقت دنیا (مقاله)|مقاله «حقیقت دنیا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:دنیا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۵۱

مقدمه

امام علی (ع) با تمثیل‌هایی زیبا کوشیده است ماهیت دنیای نکوهیده را برای مردمان آشکار سازد. از این‌رو در فرازی دنیا را چون مار خوش خط و خالی به تصویر می‌کشد که ظاهری نرم و زیبا، اما باطنی پر از زهر کشنده دارد[۱] و در فرازی دیگر دنیا را فریب‌ دهنده، زیان‌رسان و گذرا توصیف می‌کند که خدای سبحان هرگز آن را نه به‌عنوان پاداش دوستان خود پسندید و نه کیفر دشمنانش و مردم در این دنیا کاروانیان‌اند که هنوز بار نگشوده و نیاسوده، به ناگاه به بانگ کاروان‌سالار، باید کوچ کنند[۲]. جاذبه‌های فریبنده دنیا مردمان را اسیر خود می‌کند و هدف اصلی آفرینش را که مقام قرب خداوند است از یاد آن‌ها می‌برد. از این‌رو امام به ‌عنوان یک اصل تربیتی بر این موضوع تأکید می‌ورزد تا مبادا انسان‌ها غفلت ورزند و از هدف آفرینش دور شوند[۳].

منابع شناخت دنیا

دین

از دیدگاه حضرت امیر(ع)، کلام خداوند متعال، نخستین منبع شناخت دنیا است: «خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده است»[۴] و هیچ کس بهتر از خدای آگاه، آن را نمی‌شناساند: ای شنونده، هشدار!... بکوش، بکوش که «هیچ کس مانند خداوند خبیر تو را [از حقایق با خبر نمی‌سازد»[۵][۶]. یکی از اهداف بعثت انبیا نیز شناساندن حقیقت دنیا بوده است: او خدایی است که دنیا را مسکن آفریدگان برگزید و پیامبرانش را به راهنمایی جن و انس فرستاد تا دنیا را آن گونه که هست، بشناسانند و از زیان‌هایش برحذر دارند و با مطرح کردن مَثَل‌ها عیوب دنیاپرستی را نشان دهند[۷].[۸]

دنیا

منبع دیگر شناخت دنیا، خود دنیا است. حضرت امیر(ع) پس از اینکه خداوند متعال را خبردهنده از احوال دنیا معرفی می‌کند، می‌فرماید: «دنیا، خود، خویشتن را برای تو وصف کرده و از زشتی‌هایش پرده برداشته است»[۹]. دنیا در سخنان حضرت علی(ع)، معرفی خوب برای خویش است؛ زیرا اولاً، راست می‌گوید: «دنیا خانه‌ای راست‌گو است برای کسی که آن را تصدیق کند»[۱۰].

ثانیاً، در معرفی خود هرگز انسان را فریب نمی‌دهد: چه هنگام تو را فریب داد؟! آیا با گورهای پدرانت که پوسیده‌اند تو را فریب داد یا با آرامگاه‌های مادرانت که در زیر خاک آرمیده‌اند؟! دنیا با سرنوشت آنان حال تو را مجسم کرده و با گورهایشان گور تو را به نمایش گذاشته است[۱۱].

اما اگر دنیا هرگز انسان را فریب نمی‌دهد، پس چرا در سخنان آن حضرت به فریب‌کاری و نیرنگ‌بازی شهره است[۱۲] و چرا بارها و بارها بشر را از فریب دنیا برحذر داشته است؟[۱۳] چگونه است که دنیا فریب نمی‌دهد، اما باید از فریبش برحذر ماند؟ این بدان دلیل است که آن حضرت، مجرم راستین را در این فریب انسان می‌داند، نه دنیا: راست می‌گویم؛ دنیا نیست که تو را فریفته است، بلکه تویی که فریفته دنیا شده‌ای؛ چراکه دنیا پندها را بی‌پرده با تو گفته و دور از هر تبعیضی از حقایق آگاهت کرده است و بی‌گمان دنیا با این همه هشدارهای پی در پی - از فرود آمدن بلا در تن و کاستن نیرؤیت - صادق‌تر و وفادارتر از آن است که دروغت بگوید یا فریبت دهد. چه بسیار پندهایی از دنیا را که متهم کردی و خبرهای راستی را که دروغ انگاشتی[۱۴].

ثالثاً، در معرفی خود، دلسوز است و می‌خواهد انسان را از تباهی نجات دهد: اگر در خانه‌های فروپاشیده و ویرانه‌های خلوت و خاموش به شناخت دنیا برخیزی، با یادآوری‌های زیبا و پندهای رسایش، او را دوستی دلسوز و یاری مهربان می‌یابی که تباهی تو را دریغ می‌دارد[۱۵]. مولای متقیان(ع) در سخنی جامع، نصیحت دنیا را رساترین نصیحت می‌شمارد. تعبیر «رساترین نصیحت» هم راستی و بی‌فریبی‌اش را می‌رساند و هم درستی و دلسوزی‌اش را: رساترین نصیحت کننده از برای تو، دنیا است اگر پندگیری از آن‌چه به تو می‌نماید؛ از تغییر یافتن حالت‌ها و از آن‌چه به تو اعلام می‌کند از دوری و پراکندگی[۱۶].

حضرت امیر(ع) در کنار هر یک از این سه ویژگی، نکته‌ای دیگر را نیز بیان فرموده است: راستی دنیا تنها برای کسی است که دنیا را صادق بداند «دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا» و حکایت‌های راستینش را تکذیب نکند. همچنین بی‌فریبی دنیا تنها برای کسی است که خواهان فریب نباشد، و دوستی و دلسوزی‌اش برای کسی است که بخواهد آن را بشناسد، و پند رسایش برای کسی است که پند پذیرد «دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا»[۱۷]. از آن‌چه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که برای شناخت حقیقت دنیا، دو منبع دین و دنیا بسی ارزشمندند. گفتار حضرت علی(ع) از دو جهت، منبعی برای شناخت دنیا است: نخست از این جهت که سخن آن حضرت مانند قرآن و سنت نبوی، از منابع دینی به شمار می‌آید، و دوم از این جهت که منابع دیگر شناخت دنیا - مانند خود دنیا - را به ما می‌نمایاند. حال که حقیقت دنیا از سوی خداوند و رسولانش به خوبی معرفی شده است و خود دنیا نیز حقیقت خود را با بیانی روشن و رسا نمایانده است، چه مانعی یا موانعی فراروی انسان قرار دارد که از عبرت و معرفت محروم می‌ماند و به شناخت راستین دست نمی‌یابد؟ مباحث آینده به بررسی موانع شناخت دنیا و راه‌های رفع آنها می‌پردازند.[۱۸]

موانع شناخت دنیا

افزون بر اینکه خداوند از دنیا و جایگاهش بسی سخن گفته است، دنیا نیز حقیقت خود را معرفی می‌کند؛ اما کسانی این حقیقت را در می‌یابند که راست‌گویی دنیا را تصدیق کنند؛ خود را فریب ندهند و در پی شناخت باشند و دل را پذیرای پندها کنند. هر کس چنین کند، بنابر سخن حضرت امیر(ع)، حقیقت دنیا را خواهد شناخت. ولی چه موانعی در کار است که انسان را از شناخت دنیا باز می‌دارد؛ خود را فریب می‌دهد و گفتار رسای دنیا را تکذیب می‌کند؟[۱۹] بخش حاضر به بررسی این موانع می‌پردازد. هر یک از این موانع، که از حالات اختیاری و از صفات ناپسند نفس به شمار می‌آیند، شایسته پژوهش مستقلانه و ریشه‌یابی‌اند؛ اما در اینجا تنها از این زاویه آنها را به پژوهش می‌نهیم که مانعی برای شناخت دنیایند.[۲۰]

عشق به دنیا

ابزار شناخت انسان، عبارت است از حواس ظاهری، همچون چشم و گوش، و قوای ادراکی باطنی، همچون قلب و عقل، حضرت امیر(ع) عشق به دنیا را موجب ضعف این قوا و مانع شناخت حقیقت دنیا می‌داند: بر لاشه مرداری روی آوردند که با خوردنش کارشان به رسوایی کشید و همگان بر دوستی‌اش هم‌داستان شدند. آری، آن کس که به چیزی عشق ورزد، چشمش کور و قلبش بیمار می‌شود. چنین کسی با چشم نابینا می‌نگرد و با گوشی ناشنوا می‌شنود؛ زیرا بی‌گمان، شهوت‌ها پرده خردش را دریده‌اند و دنیا قلبش را میرانده و او را با تمام وجود شیفته خود ساخته است. چنین است که او برده دنیا و دنیاداران می‌شود؛ همسو با سایه دنیا به هر سو می‌گردد و به هر جا روی می‌آورد، بی‌آن‌که از نهیب‌های خداوند اثر پذیرد و از ادامه این راه بازایستد یا پند پذیرد[۲۱]. بنابراین حدیث، خطر بزرگ عشق این است که در آغاز، ابزار شناخت را از کار می‌اندازد و آن‌گاه انسان را شیفته خود می‌کند «وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ‌» و انسان را به چرخه‌ای در می‌آورد که گمراهی در آن رو به افزایش است. عشق، آدمی را کور می‌کند و شیفتگی دنیا ابزار شناخت را از میان می‌برد و راه را بر هدایت و پندپذیری می‌بندد «لَا يَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا يَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ». در گفتار حضرت امیر(ع) کم‌تر موضوعی چونان حب دنیا نکوهش شده است[۲۲]؛ اما همان‌گونه که او خود جامع اضداد بو، گفتارش نیز جوانب متقابل هر موضوعی را در بر دارد. آن حضرت - از زاویه‌ای دیگر - حب دنیا را امری طبیعی دانسته، می‌فرماید: «مردم، فرزندان دنیایند و هیچ فرزندی برای دوستی مادرش سرزنش نمی‌شود»[۲۳]. نیز می‌فرماید: «مردم فرزندان دنیایند و فرزند بر دوستی مادر آفریده شده است»[۲۴]. چگونه حب دنیا از یک سو طبیعی و فطری و روا است و از سوی دیگر ریشه فسادها، گمراهی‌ها و جهل؟ سه پاسخ برای از میان بردن این ناسازگاری، مطرح است: نخست. نه دنیا ناپسند است و نه حب آن، بلکه آن را هدف کردن و راضی شدن به زندگی دنیایی، ناپسند است[۲۵]. این پاسخ گرچه در نکوهش دنیا محوری و دنیاخواهی صادق است، دامان حب دنیا را از نکوهش پاک کرده است. دوم. حبی که فرزند را به آن نمی‌توان نکوهید و طبیعی و فطری است، با حبی که نکوهیده است، از جهت شدت و ضعف گوناگون است. حب دنیا اگر در حد برآوردن نیازهای طبیعی حیات باشد، نه تنها نکوهیده نیست، پسندیده نیز هست؛ ت؛ ولی اگر به زیاده‌روی کشیده شود و مصداق شیفتگی گردد، ناپسند است. این پاسخ، مصداق حب ناپسند را معین کرده است و شاید بتوان مقصود از پاسخ نخست را نیز همین معنا دانست؛ زیرا حب بیش از حد است که دنیا را هدف می‌سازد و انسان را به آن راضی می‌کند. سوم. آن حب دنیا که برای رفع حوایج طبیعی دنیا است و یا دنیا را وسیله بندگی خدا می‌کند، اصلاً حب دنیا نیست و در لسان دین نیز حب دنیا نامیده نمی‌شود؛ بلکه حب آخرت است[۲۶]. این پاسخ در بردارنده دو پاسخ پیش و توضیح دهنده تعابیر دینی در نکوهش و ستایش حب دنیا است.[۲۷]

دل بستن به زیور دنیا

از اموری که مانع شناخت حقیقت دنیا می‌شود، دل بستن به زرق و برق و زیور دنیا است. امام علی(ع) پس از آن‌که بهره‌های دنیا را به کاه‌برگی آفت زده تشبیه می‌کند، می‌فرماید: «آن‌که زیور دنیا را پسندد، دنیا هر دو چشمش را نابینا کند»[۲۸]. زیور به چیزی گویند که چیزی دیگر را زیباتر از آن‌چه هست، نشان دهد. حقیقت دنیا هرگز انسان را گمراه نمی‌کند، اما زیورهایش، دنیا را غیر از آن‌چه هست نشان می‌دهند و هر کس که زیور دنیا را با حقیقت آن اشتباه کند و دنیا را به زیورش شناسد، از درک حقیقت آن محروم می‌ماند و چون زیور را پسندد، به دنیای نشناخته دل می‌بندد و در چرخه عشق و گمراهی گرفتار می‌شود. حضرت علی(ع) در جایی دیگر، پس از آن‌که دنیا را سرای نیستی و محل کوچ می‌خواند، می‌فرماید: «دنیا شیرین است و خوش نما؛ به سوی خواهانش می‌شتابد و بر دل بیننده پوشیده می‌ماند و او را می‌فریبد»[۲۹]. شیرینی و خوش‌نمایی دنیا حقیقت را می‌پوشاند و همین پوشیدگی، مانع شناخت صحیح او می‌شود. آنان که زیور دنیا را فریب می‌دانند و نیرنگش را پنهان کردن حقیقت می‌شمارند، از آن چشم فرو می‌بندند تا حقیقت پوشیده نماند. حضرت امیر(ع) درباره پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: پرده‌ای بر در خانه‌اش آویخته بودند که نقش و تصویر بر آن بود. به یکی از همسرانش[۳۰] فرمود: «این پرده را از برابر چشمانم دور کن که هر گاه نگاهم به آن می‌خورد، به یاد دنیا و زینت‌هایش می‌افتم». با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه‌کن کرد و همواره دوست می‌داشت جاذبه‌های دنیا از دیدگانش پنهان مانند که مبادا از آن لباس زیبایی فراهم آورد یا آن را قرارگاه جاوید خود انگارد، یا به مقام دل بندد. بدین‌سان، دنیا را از صحنه جان و از خانه قلب بیرون راند و بر هر چه دنیوی بود، چشم فرو پوشید. چنین است که هر که به راستی چیزی را منفور شمارد، دیدن و یادش را نیز ناخوش دارد[۳۱].[۳۲]

فراموشی مرگ و آرزوهای دراز

امید به حیات جاودان در دنیا و فراموشی مرگ، مایه فریب و مانع شناخت حقیقت دنیا است. امام علی(ع) می‌فرماید: یاد مرگ از دل شما رفته است و آرزوهای دروغین جایش را گرفته. و از این رو، دنیا بیش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زودگذر دنیا بیش از متاع جاویدان آخرت در شما نفوذ کرده است[۳۳]. چون انسان به یاد مرگ نباشد، آخرت را فراموش می‌کند و دنیا را سرای ماندن می‌شمارد و آن آرزوهای دراز گریبانش را می‌گیرند و از آنجا که این آرزوها با دنیای فانی ناسازگارند، آرزوهای دروغین نام گرفته‌اند. در این روایت، فراموشی مرگ، منشأ آرزوهای دروغین شمرده شده است و بدین‌سان، باعث ترجیح دنیا بر آخرت می‌شوند. در روایتی دیگر، امام آرزوی دراز را علت فراموشی مرگ دانسته است: «آرزوی دراز، آخرت را از یاد آدمی می‌برد»[۳۴]. این بدان معنا است که فراموشی مرگ سبب آرزوی دراز می‌شود و آرزوی دراز، این فراموشی را ژرف‌تر می‌کند و این چرخه، گمراهی رو به افزایش را به همراه خود می‌آورد. آرزوی دراز نه تنها مانع شناخت حقیقت دنیا است، عقل را نیز در هر امری ناکار می‌کند: بدانید که آرزوهای دراز عقل را غافل می‌کند و یاد خدا را به فراموشی می‌سپارد. آرزوهای ناروا را دروغ انگارید که فریبنده‌اند و صاحبش فریب خورده است[۳۵]. قربانگاه اندیشه‌ها زیر برق آرزوها است[۳۶].

اینکه چگونه فراموشی مرگ، آدمی را از شناخت راستین باز می‌دارد، بسی آشکار است؛ اما زیان‌های آرزوی دراز برای شناخت حقیقت دنیا، نیازمند توضیح است[۳۷]؛ توضیحی که بتواند سست شدن عقل را به وسیله آرزوی دراز - هم در عقل عملی و هم در عقل نظری - تفسیر کند. برای بررسی چگونگی تأثیر آرزوی دراز بر سستی عقل، باید دقتی بیش‌تر در معنای آرزو کرد. در روایات اخلاقی از قصر امل و طول آن. سخن به میان آمده است. اینک باید دریافت که چه آرزویی کوتاه و نزدیک است و چه آرزویی دور و دراز. آرزوی کوتاه و نزدیک عبارت است از خواستن چیزی که در آینده تحقق پذیر است و چون تحقق پذیر است، حتماً مبتنی بر واقعیات است؛ ولی آرزوی دور و دراز، که معمولاً با تعبیری مانند «ای کاش چنین شود» آشکار می‌شود، خواستن چیزی است که نه اینک تحقق پذیر است و نه در آینده. به همین دلیل، مبتنی بر واقعیات نیست و انسان در این آرزوها مجبور نیروی مغز خود را در ساختن تصنعی علل و عوامل آن صرف و تباه کند[۳۸]. تضعیف عقل به وسیله آرزوی دراز، سه گونه است:

  1. استهلاک قوای عقل در امور دست نیافتنی؛
  2. دوری از واقعیات و واقع بینی و روآوردن به اوهام و خیال پردازی؛
  3. از دست دادن فرصت اندیشیدن در آن‌چه شایسته آن است[۳۹].[۴۰]

رفع موانع شناخت

چه چیز می‌تواند این پرده‌ها را از دنیا بردارد و حقیقت آن را نمایان سازد؟ در اینجا به ذکر دو عامل، که در سخنان حضرت امیر(ع) بیش‌تر آمده است، بسنده می‌شود:

زهد

حضرت علی(ع) می‌فرماید: وابستگی به دنیا را از خود بزدای تا خدا عورات (پلیدی‌ها) [و] زشتی‌هایش را به تو بنمایاند و به غفلت مگرای که آنی از تو غفلت نشود[۴۱]. در حدیث بالا، واژه «عورت» به کار رفته است و عورت به زشتی‌هایی می‌گویند که آنها را می‌پوشانند تا دیده نشوند، و زهد می‌تواند عورت‌های دنیا را، که پوشش زیور، آنها را پنهان کرده است، نمایان سازد و حقیقت را نشان دهد. اما زهد در دنیا چیست؟ آیا همان ترک نعمت‌های دنیا و عزلت نشینی است؛ چنان که از ظاهر برخی سخنان امام علی(ع) بر می‌آید؟ آیا زهد با بهره‌مندی از دنیا نیز سازگار است؟ زهد در روایات حضرت امیر(ع) گونه‌ای نگریستن به دنیا است نه روش زندگی در آن؛ چنان‌که می‌فرماید: ای مردم، به دنیا چونان زاهدان روی‌گردان بنگرید.... پس فراوانی آن‌چه شما را خوش می‌آید، دچار فریبتان نکند که دوران همدمی با آن بسیار کوتاه است[۴۲]. در جایی دیگر فرموده‌اند: زهد با همۀ شاخ و برگش میان دو کلمه قرآن است: «تا بر آن‌چه از دست شما رفته است، حسرت نخورید و به آن‌چه به شما رسیده است، شادمان نشوید». [[[حدید]] آیه ۲۳] هر آن‌که بر از دست رفته اندوهگین و بر دستاورد، شاد نشود، هر دو روی زهد را گرفته است[۴۳]. نگاه زاهدانه به دنیا دو مانع راه شناخت دنیا را از میان بر می‌دارد: نخست شادی به دارایی‌ها، که همان پسند زیور دنیا است، و دیگری اندوه از نداشتن‌ها، که بدبینی به دنیا را در پی دارد. خوشبینی و بدبینی، همان افراط و تفریط در دنیاشناسی است و زهد، واقع بینی است. این که زهد گونه‌ای نگریستن است نه روش، بدین معنا نیست که تأثیری بر انتخاب روش ندارد. روشن است که همواره نوع دیدگاه در گزینش روش مؤثر است؛ اما چنین نیست که نگاه زاهدانه به دنیا روش عزلت‌نشینی و فقرپیشگی در پی آورد. روش زندگی در سود جستن و بهره‌مندی از نعمت‌های دنیا و نیز در میزان کار و تلاش، که مولد ثروت است، بسته به عواملی ویژه است[۴۴]. ما در اینجا در پی بررسی تأثیر دیدگاه زاهدانه در گزینش روش مصرف و کار نیستیم، بلکه زهد را تنها از زاویه تأثیرش برشناخت حقیقت دنیا مطالعه می‌کنیم[۴۵].[۴۶]

عبرت

عبرت از ماده «عبر» و به معنای نفوذ در چیزی و گذشتن از یک سو به سوی دیگر آن است. «معبر» به معنای جای عبور است و «تعبیر رؤیا» به معنای گذر از چیزی است که در خواب دیده می‌شود - به سوی حقایق؛ مانند تعبیر آب به حیات. «اعتبار» (عبرت گرفتن) نیز به معنای توجه به وقایع مشهود (عبرت‌ها) است و رسیدن به حقایقی که وضع آینده ما را تعیین خواهند کرد[۴۷]. «اعتبار» در سخنان حضرت علی(ع) از راه‌های شناخت حقیقت دنیا است؛ چنان‌که می‌فرماید: مؤمن تنها با چشم عبرت به دنیا می‌نگرد[۴۸]. خدای رحمت کند کسی را که بیندیشد و عبرت گیرد و در روشنایی عبرت‌ها بینش یابد[۴۹]. این دو روایت می‌رسانند که اعتبار باید از روی اندیشه باشد تا بینایی و بصیرت در پی آورد. اما در چه باید اندیشید و از چه باید عبرت گرفت؟ در سخنان آن حضرت اندیشیدن در دو امر بیش از دیگر امور محل پای فشاری است:

  1. احوال گذشتگان: اخبار گذشتگان و آن‌چه را بر نسل‌های پیشین رفته است، به یاد آور. بر سرزمین‌هاشان بگذر و در آثار بازماندگانشان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جای گرفتند. بی‌گمان در می‌یابی که از میان دوستان به سرای غربت در افتاده‌اند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتی چون آنان یابی[۵۰].
  2. دگرگونی‌ها: «فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ»[۵۱]؛ «پس از عبرت‌ها پند گیرید و از دگرگونی‌ها عبرت پذیرید». به ظاهر، مقصود از «عِبَر» در اینجا همان دگرگونی‌ها (غِیَر) است؛ یعنی از دگرگونی‌ها پند و عبرت گیرید. و مقصود از دگرگونی‌ها، همان تبدیل آسایش به گرفتاری و سختی به آسانی است[۵۲] که نتیجه عبرت از آنها، حقیقت زهد است ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[۵۳] و نیز تبدیل جوانی به پیری و توانایی به ناتوانی و حیات به مرگ که میوه عبرت از آن غنیمت شمردن فرصت‌ها و مغرور نشدن به جوانی و توانایی است. عبرت، همان عبرت گرفتن از سنت‌های حاکم بر دنیا است؛ سنت‌هایی که شناخت حقیقت دنیا، بی‌آگاهی از آنها ممکن نیست. هر کس از این سنت‌ها آگاهی یابد، دنیای فراروی خود را بهتر خواهد دید. حضرت علی(ع) پس از بیان سنت سیری ناپذیری حرص به دنیا، می‌فرماید: «اگر با چشم عبرت به تاریخ بنگری، با جمع‌بندی درست عبرت‌های گذشته، آینده ات را پاس می‌داری»[۵۴].[۵۵]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، نامه ۶۸: «"أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا"»
  2. نهج البلاغه، حکمت ۴۰۷: «"وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الدُّنْيَا:تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا"»
  3. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 401.
  4. نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۵۷، محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۴، ص۳۰۷.
  5. ﴿إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ «اگر آنان را فرا بخوانید فرا خواندن شما را نمی‌شنوند و اگر بشنوند پاسختان را نمی‌دهند و روز رستخیز شرک‌ورزی شما را انکار می‌کنند و (هیچ کس) تو را چون آگاهی (دانا)، خبردار نمی‌کند» سوره فاطر، آیه ۱۴.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳، ص۲۸۲؛ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۱، ص۱۴۴.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳، ص۳۵۲؛ موسوی، سید صادق، تمام نهج البلاغه، خطبه ۵۹، ص۴۸۴.
  8. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱، ص ۳۷۵.
  9. نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ تحف العقول، ص۵۷ «وَ نَعَتَتْ لَكَ نَفْسَهَا»، «نعتت» در نسخه تحف العقول از ماده «نعت» به معنای توصیف کردن است و در نهج السعاده (ج ۴، ص۳۰۷) تعبیر «وَ نَعَتْ لَكَ نَفْسَهَا» مانند نهج البلاغه آمده است. «نعت» در نسخه نهج البلاغه از ماده «نعی» به معنای خبر مرگ دادن است. (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۳۸).
  10. نهج البلاغه، حکمت، ۱۳۱، ص۶۵۴؛ تحف العقول، ص۱۳۲ «الدُّنْيَا مَنْزِلُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا»؛ نهج السعاده، ج۳، ص۳۱۹ و ۲۷۷) «أَ لَيْسَتْ مَنْزِلَ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا»؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۹.
  11. نهج البلاغه حکمت، ۱۳۱، ص۶۵۴؛ تحف العقول، ص۱۳۲ «مَتَى اسْتَذَمَّتْ إِلَيْكَ بَلْ مَتَى غَرَّتْكَ... بَلْ مَثَّلَتِ الدُّنْيَا بِهِ نَفْسَكَ وَ بِحَالِهِ حَالَكَ غَدَاةَ»؛ نهج السعاده، ص۳۱۹ و ۲۷۷ (با اختلاف اندک).
  12. برای نمونه «فَاحْذَرُوا الدُّنْيَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ»؛ «پس، از دنیا بپرهیزید که حیله‌گری است بس پر فریب و نیرنگ باز». (نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰، ص۴۶۸ و نیز خطبه ۱۱۱، ص۲۱۲).
  13. برای نمونه «وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا»؛ «دنیا فریبتان ندهد». (همان).
  14. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳، ص۴۵۸.
  15. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳، ص۴۵۸.
  16. غررالحکم، ج۲، ص۴۸۰، ح۳۳۶۲.
  17. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۶۵۶. در نقل نهج السعاده (ج ۳، ص۳۱۹ و ۲۷۷) و تحف العقول (ص ۱۳۱) نیامده است.
  18. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۷۶.
  19. تکذیب دنیا، خود فریبی و چشم بستن از پند را می‌توان از موانع اصلی شناخت حقیقت دنیا دانست. آن‌چه در این بخش گفته می‌شود، اموری است که علل پیدایش این موانع اصلی‌اند.
  20. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۷۸.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص۲۰۴؛ نهج السعاده، ج۲، ص۶۴۸، با اندکی اختلاف در تعابیر.
  22. برای نمونه: ر.ک: غررالحکم، ج۳، ص۳۹۷ - ۳۹۵، احادیث ۴۸۷۸ - ۴۸۶۸، با گزینش:
    1. دوستی دنیا، ریشه هر گناهی است.
    2. دوستی دنیا، ریشه فتنه‌ها و بنیاد گرفتاری‌ها است.
    3. دوستی دنیا، باعث طمع کاری است.
    4. دوستی مال، پایان کار را تباه می‌کند.
    5. دوستی مال، آمال را تقویت و اعمال را فاسد می‌کند.
    6. دوستی دنیا عقل را از بین می‌برد و قلب را از شنیدن حکمت و دانش ناشنوا می‌سازد و موجب عذاب دردناک می‌گردد.
  23. نهج البلاغه، حکمت ۳۰۳، ص۷۰۲؛ تمام نهج البلاغه، ص۵۵۱. در منبع اخیر، به جای مادر، سخن از مرد است.
  24. غررالحکم، ج۲، ص۶۴، ح۱۸۵.
  25. ر.ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، گفتار ۱۱، ص۲۰۰.
  26. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۰، ص۶۲. نیز ر.ک: علی اکبریان، حسن علی، ارزش دنیا، ص۶۱.
  27. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۷۸.
  28. غررالحکم، ج۲، ص۶۴، ح۱۸۵.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص.۹۸ فعل «عجلت» هم می‌تواند ثلاثی مجرد معلوم (مکسور العین) باشد و هم از باب تفعیل مجهول ر.ک: تمام نهج البلاغه، ص۳۸۲.
  30. در نهج السعاده، ج۲، ص۶۵۷، این واقعه با نام عایشه آمده است.
  31. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۳۰۰.
  32. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۰.
  33. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۶.
  34. نهج البلاغه، خطبه ۴۲، ص۹۴؛ الکافی، ج۲، ص۳۳۶؛ نهج السعاده، ج۲، ص۴۳۲. در بعضی از نسخ نهج البلاغه «فَيُنْسِيكُم» آمده است. ر.ک: (تمام نهج البلاغه، ص۴۵۸).
  35. نهج البلاغه، خطبه ۸۶، ص۱۴۴. در تحف العقول، ص۱۰۷ آمده است: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْأَمَلَ يُذْهِبُ الْعَقْلَ وَ يُكَذِّبُ الْوَعْدَ»؛ در نهج السعاده، ج۳، ص۲۱۸ نیز مانند تحف العقول آمده است.
  36. نهج البلاغه، حکمت ۲۱۹، ص۶۷۴. برخی شروح، آن را منحصر در عقل عملی دانسته‌اند، نه شامل عقل نظری که محل بحث ما در شناخت حقیقت دنیا است. (ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۳۵۳).
  37. این توضیح، علاوه بر تأثیری است که آرزوی دراز در فراموشی مرگ دارد.
  38. ر.ک: جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۹، ص۲۷۵. وی از آرزوی کوتاه به «امید» و از آرزوی دراز به «آرزو» تعبیر کرده است.
  39. ر.ک: جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۱۳، ص۳۴۱.
  40. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۱.
  41. نهج البلاغه، حکمت ۳۹۱، ص۷۲۴.
  42. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، ج۸، ص١٧ (با اختلاف در تعابیر) در نهج السعاده، ج۷، ص۵۳، نیز مانند فروع کافی آمده است.
  43. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۹، ص۷۳۴. نیز از امام صادق(ع) در معانی الاخبار، ص۲۵۲ و از امام سجاد(ع) در تفسیر القمی، ص۵۸۷، همین مضمون نقل شده است. اگر آرزو در زمره اموری باشد که مربوط به نگرش است نه روش، این سخن حضرت علی(ع) را نیز می‌توان تفسیری نگرش گونه برای زهد دانست: «الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا قَصْرُ الْأَمَلِ‌»؛ (شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۵۱؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۱ ص۱۲۸) اما در برخی از سخنان آن حضرت زهد به روش تفسیر شده است؛ مانند «قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مَا الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا؟ قَالَ: تَنَكُّبُ حَرَامِهَا»؛ (معانی الاخبار، ص۲۵۱) «تنکب» به معنای اجتناب از حرام است. نیز در سخنی جامع فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قَصْرُ الْأَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ الْوَرَعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ»؛ (نهج البلاغه، خطبه ۸۱، ص۱۲۸).
  44. این مسئله در مقاله «دین و دنیا از دیدگاه امام علی(ع)» در همین مجموعه بررسی شده است.
  45. زهد در لسان امام صادق(ع) نیز از ابزار شناخت حقیقت دنیا شمرده شده است: «... وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنْهَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ»؛ (بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۱۳).
  46. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۳.
  47. ر.ک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۲۰۷. نیز ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۲۰.
  48. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷، ص۷۱۶.
  49. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ نهج السعاده، ج۳، ص۲۸۰، با اختلاف در تعبیر.
  50. نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۲۰؛ تحف العقول، ص۵۲؛ نهج السعاده، ج۴، ص۲۸۶.
  51. نهج البلاغه، خطبه، ۱۵۷، ص۲۹۴. در برخی از نسخ نهج البلاغه، «فَاتَّعِظُوا بِالْغِيَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْعِبَرِ» آمده است (ر.ک: تمام نهج البلاغه، ص۲۱۴) که مؤید ظهوری است که در متن گفته‌ایم.
  52. این دگرگونی‌ها در خطبه ۹۹، ص۱۸۴ بیان شده است: «فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ وَ إِنَّ زِينَتَهَا وَ نَعِيمَهَا إِلَى زَوَالٍ وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَى نَفَادٍ وَ كُلُّ مُدَّةٍ فِيهَا إِلَى انْتِهَاءٍ وَ كُلُّ حَيٍّ فِيهَا إِلَى فَنَاءٍ أَ وَ لَيْسَ لَكُمْ فِي آثَارِ الْأَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ وَ فِي آبَائِكُمُ الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»؛ نیز ر.ک: خطبه ۱۱۴، ص۲۲۰. در این خطبه، حضرت برای یک یک این دگرگونی‌ها و عبرت‌ها مثال زده است.
  53. «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۳.
  54. نهج البلاغه، نامه ۴۹، ص۵۶۰؛ نهج السعاده، ج۴، ص۲۵۵؛ طوسی، الامالی، ص۲۲۱.
  55. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۵.