اخلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۷: خط ۷:
'''اخلاق''' به‌معنای روش و [[رفتار]] عبارت از صفات درونی [[انسان]] است که به صورت [[عادت]] درآمده است. [[جایگاه]] اخلاق در [[اسلام]] بدان حد است که [[هدف بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دانسته شده است. پایه‌های اخلاق عبارت‌اند از: [[توحید]]، [[معاد]]، وجود [[روح]] و بقای آن بعد از [[مرگ]] و [[بهترین]] ضامن اجرایی آن، [[ایمان]] است. همچنین [[قلمرو اخلاق]] بسیار وسیع است و رابطه با [[خدا]]، رابطه با خود، رابطه با [[مردم]] و رابطه با [[جهان]] ([[طبیعت]]) را شامل می‌شود.
'''اخلاق''' به‌معنای روش و [[رفتار]] عبارت از صفات درونی [[انسان]] است که به صورت [[عادت]] درآمده است. [[جایگاه]] اخلاق در [[اسلام]] بدان حد است که [[هدف بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دانسته شده است. پایه‌های اخلاق عبارت‌اند از: [[توحید]]، [[معاد]]، وجود [[روح]] و بقای آن بعد از [[مرگ]] و [[بهترین]] ضامن اجرایی آن، [[ایمان]] است. همچنین [[قلمرو اخلاق]] بسیار وسیع است و رابطه با [[خدا]]، رابطه با خود، رابطه با [[مردم]] و رابطه با [[جهان]] ([[طبیعت]]) را شامل می‌شود.


==تعریف اخلاق==
== تعریف اخلاق ==
[[اخلاق]] جمع [[خُلق]] و به معنای نیرو و [[سرشت]] [[باطنی]] [[انسان]] است که تنها با دیده [[بصیرت]] قابل [[درک]] است. در مقابل خَلق به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر گفته می‌شود<ref>اصفهانی، راغب، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۹.</ref>. همچنین خُلق را صفت [[نفسانی]] [[راسخ]] نیز می‌گویند که انسان، [[افعال]] متناسب با آن صفت را بی‌درنگ، انجام می‌دهد؛ مثلاً فردی که دارای «خُلق [[شجاعت]]» است، در [[رویارویی]] با [[دشمن]]، تردید به خود راه نمی‌دهد. این حالت [[استوار]] درونی، ممکن است به طور طبیعی، و [[فطری]] در فرد وجود داشته باشد؛ مانند کسی که به سرعت عصبانی و یا به اندک بهانه‌ای شاد می‌شود. منشأهای دیگر خُلق، [[وراثت]]، تمرین و تکرار است؛ مانند [[رفتار]] کسی که نخست [[اعمال]] [[شجاعانه]] را با تردید انجام می‌دهد، تا به تدریج و بر اثر تمرین، در نفس او صفت راسخ شجاعت به وجود می‌آید؛ به طوری که از این پس بدون تردید شجاعت می‌ورزد<ref>ر.ک: ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۵۱؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۲.</ref>. صفت راسخ درونی، ممکن است «[[فضیلت]]» و منشأ رفتار خوب باشد و یا «[[رذیلت]]» و منشأ [[کردار زشت]].
[[اخلاق]] جمع [[خُلق]] و به معنای نیرو و [[سرشت]] [[باطنی]] [[انسان]] است که تنها با دیده [[بصیرت]] قابل [[درک]] است. در مقابل خَلق به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر گفته می‌شود<ref>اصفهانی، راغب، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۹.</ref>. همچنین خُلق را صفت [[نفسانی]] [[راسخ]] نیز می‌گویند که انسان، [[افعال]] متناسب با آن صفت را بی‌درنگ، انجام می‌دهد؛ مثلاً فردی که دارای «خُلق [[شجاعت]]» است، در [[رویارویی]] با [[دشمن]]، تردید به خود راه نمی‌دهد. این حالت [[استوار]] درونی، ممکن است به طور طبیعی، و [[فطری]] در فرد وجود داشته باشد؛ مانند کسی که به سرعت عصبانی و یا به اندک بهانه‌ای شاد می‌شود. منشأهای دیگر خُلق، [[وراثت]]، تمرین و تکرار است؛ مانند [[رفتار]] کسی که نخست [[اعمال]] [[شجاعانه]] را با تردید انجام می‌دهد، تا به تدریج و بر اثر تمرین، در نفس او صفت راسخ شجاعت به وجود می‌آید؛ به طوری که از این پس بدون تردید شجاعت می‌ورزد<ref>ر. ک: ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۵۱؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۲.</ref>. صفت راسخ درونی، ممکن است «[[فضیلت]]» و منشأ رفتار خوب باشد و یا «[[رذیلت]]» و منشأ [[کردار زشت]].


با مراجعه به منابع اصیل [[اسلامی]] در [[علم اخلاق]] و با دقت در موارد کاربرد آن در [[قرآن]] و [[احادیث]]، علم اخلاق را می‌توان چنین تعریف کرد: «[[علمی]] است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می‌کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام دادن [[اعمال پسندیده]] و دوری از صفات نفسانی بد و [[اعمال ناپسند]] را نشان می‌دهد»<ref> ر.ک: ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۲۷؛ طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص۴۸؛ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۷ - ۲۶؛ صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعه، ج۴، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref>.
با مراجعه به منابع اصیل [[اسلامی]] در [[علم اخلاق]] و با دقت در موارد کاربرد آن در [[قرآن]] و [[احادیث]]، علم اخلاق را می‌توان چنین تعریف کرد: «[[علمی]] است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می‌کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام دادن [[اعمال پسندیده]] و دوری از صفات نفسانی بد و [[اعمال ناپسند]] را نشان می‌دهد»<ref> ر. ک: ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۲۷؛ طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص۴۸؛ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۷ - ۲۶؛ صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعه، ج۴، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref>.


[[هدف]] علم اخلاق این است که انسان را به کمال و [[سعادت حقیقی]] خود - که همانا هدف اصلی [[خلقت جهان]] و [[انسان]] است - برساند. [[تفسیر]] [[واقعی]] و تحقق این کمال و [[سعادت]] به آن است که انسان به قدر [[استعداد]] خود، چه در صفات [[نفسانی]] و چه در حوزه [[رفتاری]]، جلوه‌گاه [[اسما]] و [[صفات الهی]] شود، تا در حالی که [[جهان]] طبیعی، بی‌اراده به [[تسبیح]] [[جمال]] و جلال خداوندی مشغولند، انسان، با [[اختیار]] و [[آزادی]]، مقرب‌ترین، گویاترین و [[کامل‌ترین]] [[آیه]] [[الهی]] باشد.
[[هدف]] علم اخلاق این است که انسان را به کمال و [[سعادت حقیقی]] خود - که همانا هدف اصلی [[خلقت جهان]] و [[انسان]] است - برساند. [[تفسیر]] [[واقعی]] و تحقق این کمال و [[سعادت]] به آن است که انسان به قدر [[استعداد]] خود، چه در صفات [[نفسانی]] و چه در حوزه [[رفتاری]]، جلوه‌گاه [[اسما]] و [[صفات الهی]] شود، تا در حالی که [[جهان]] طبیعی، بی‌اراده به [[تسبیح]] [[جمال]] و جلال خداوندی مشغولند، انسان، با [[اختیار]] و [[آزادی]]، مقرب‌ترین، گویاترین و [[کامل‌ترین]] [[آیه]] [[الهی]] باشد.
خط ۱۸: خط ۱۸:
بر اساس این تلقی از مسئله اخلاقی، [[قلمرو اخلاق]] تنها منحصر به صفات و [[ملکات نفسانی]] نیست، بلکه ساحت‌های اندیشه و رفتار آدمی را نیز در می‌نوردد و درباره آنها از منظری اخلاقی [[داوری]] می‌کند. بنابراین مرزهای علوم - از جمله علوم سه‌گانه مذکور - را نوع نگاه و [[اختلاف]] در حیثیت مطلوب در هر یک از آنها، تعیین می‌کند، نه فقط ذات مسائل و موضوعات.
بر اساس این تلقی از مسئله اخلاقی، [[قلمرو اخلاق]] تنها منحصر به صفات و [[ملکات نفسانی]] نیست، بلکه ساحت‌های اندیشه و رفتار آدمی را نیز در می‌نوردد و درباره آنها از منظری اخلاقی [[داوری]] می‌کند. بنابراین مرزهای علوم - از جمله علوم سه‌گانه مذکور - را نوع نگاه و [[اختلاف]] در حیثیت مطلوب در هر یک از آنها، تعیین می‌کند، نه فقط ذات مسائل و موضوعات.
در نتیجه اخلاق در این نوشتار، قلمروی به وسعت همه ساحت‌های سه‌گانه آدمی دارد و منحصر به ملکات نفسانی او نیست.<ref>[[احمد دیلمی|دیلمی، احمد]]، [[مبانی و نظام اخلاق (مقاله)| مقاله «مبانی و نظام اخلاق»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۱۰۰.</ref>
در نتیجه اخلاق در این نوشتار، قلمروی به وسعت همه ساحت‌های سه‌گانه آدمی دارد و منحصر به ملکات نفسانی او نیست.<ref>[[احمد دیلمی|دیلمی، احمد]]، [[مبانی و نظام اخلاق (مقاله)| مقاله «مبانی و نظام اخلاق»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۱۰۰.</ref>
==اهمیت و جایگاه اخلاق==
== اهمیت و جایگاه اخلاق ==
از خصوصیات اساسی [[انسان]] که باعث تمایز وی از دیگر موجودات زنده و موجب [[شرافت]] او بر حیوانات می‌شود، [[درک]] او نسبت به مفاهیم [[اخلاقی]] و پایبندی به اصول اخلاق است<ref>[[فضل‌الله خالقیان|خالقیان، فضل‌الله]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۹.</ref>. اخلاق شاخه‌ای از [[علوم]] انسانی است که موضوع آن [[ارزش]] اعمال [[آدمی]] است. اهمیت اخلاق در [[دین اسلام]] به حدی است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} علت [[بعثت]] خود را در زمینه‌های بروز و تحقّق کامل [[مکارم اخلاق]] در [[جامعه]] ذکر می‌کند و [[قرآن کریم]] نیز با عباراتی مانند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى }}<ref>سوره اعلی، ۱۴</ref>، {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>سوره شمس، آیه ۹ ـ ۱۰</ref> بر اهمیت موضوع اخلاق تأکید ورزیده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 93- 95.</ref>.
از خصوصیات اساسی [[انسان]] که باعث تمایز وی از دیگر موجودات زنده و موجب [[شرافت]] او بر حیوانات می‌شود، [[درک]] او نسبت به مفاهیم [[اخلاقی]] و پایبندی به اصول اخلاق است<ref>[[فضل‌الله خالقیان|خالقیان، فضل‌الله]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۹.</ref>. اخلاق شاخه‌ای از [[علوم]] انسانی است که موضوع آن [[ارزش]] اعمال [[آدمی]] است. اهمیت اخلاق در [[دین اسلام]] به حدی است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} علت [[بعثت]] خود را در زمینه‌های بروز و تحقّق کامل [[مکارم اخلاق]] در [[جامعه]] ذکر می‌کند و [[قرآن کریم]] نیز با عباراتی مانند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى }}<ref>سوره اعلی، ۱۴</ref>، {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>سوره شمس، آیه ۹ ـ ۱۰</ref> بر اهمیت موضوع اخلاق تأکید ورزیده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 93- 95.</ref>.


==مفهوم‌شناسی==
== مفهوم‌شناسی ==
اخلاق در لغت به‌معنای [[خوی]] و طبع<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۸۷.</ref> روش، [[رفتار]] و [[خصلت]] است<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۹۶.</ref> و در اصطلاحِ [[علم اخلاق]]، عبارت از ملکه‌ای [[نفسانی]] است که باعث می‌شود [[انسان]] بدون نیاز به [[تفکر]] و درنگ، به آسانی کارهای مناسب با آن را انجام دهد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۶.</ref>. به عبارت دیگر اخلاق یعنی دستورهای صریح و قاطعی که [[وجدان]] به انسان [[الهام]] می‌کند<ref>مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۵۷.</ref>. اخلاق از طریق آثار و [[افعال]] قابل شناسایی است؛ زیرا [[رفتار]] خاصی که به طور مستمر از کسی سر می‌زند، نشان از ریشۀ درونی است، از این رو می‌توان اخلاق یک [[انسان]] را از ملاحظۀ [[رفتار]] او شناسایی کرد<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص 31 ـ ۳۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۱؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵.</ref>
اخلاق در لغت به‌معنای [[خوی]] و طبع<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۸۷.</ref> روش، [[رفتار]] و [[خصلت]] است<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۹۶.</ref> و در اصطلاحِ [[علم اخلاق]]، عبارت از ملکه‌ای [[نفسانی]] است که باعث می‌شود [[انسان]] بدون نیاز به [[تفکر]] و درنگ، به آسانی کارهای مناسب با آن را انجام دهد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۶.</ref>. به عبارت دیگر اخلاق یعنی دستورهای صریح و قاطعی که [[وجدان]] به انسان [[الهام]] می‌کند<ref>مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۵۷.</ref>. اخلاق از طریق آثار و [[افعال]] قابل شناسایی است؛ زیرا [[رفتار]] خاصی که به طور مستمر از کسی سر می‌زند، نشان از ریشۀ درونی است، از این رو می‌توان اخلاق یک [[انسان]] را از ملاحظۀ [[رفتار]] او شناسایی کرد<ref>ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص 31 ـ ۳۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۱؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵.</ref>


==[[اهداف اخلاق]]==
== [[اهداف اخلاق]] ==
==[[مبانی اخلاق]]==
== [[مبانی اخلاق]] ==


==[[اهمیت اخلاق]]==
== [[اهمیت اخلاق]] ==
==[[قلمرو اخلاق]]==
== [[قلمرو اخلاق]] ==
[[قلمرو اخلاق]] بسیار وسیع است به گونه‌ای که رابطه با [[خدا]]، رابطه با خود، رابطه با [[مردم]] و رابطه با [[جهان]] ([[طبیعت]]) را شامل می‌شود. به این ترتیب شاخه‌های گوناگون [[علم اخلاق]] به وجود می‌آید. به عنوان مثال، [[اخلاق خانوادگی]]، اخلاق [[شهروندی]] و اخلاق [[سیاسی]] شاخه‌هایی از اخلاق است که در بخش رابطه با [[مردم]] می‌توان به آنها اشاره کرد<ref>اخلاق و تربیت اسلامی، ص۷-۸.</ref><ref>[[فضل‌الله خالقیان|خالقیان، فضل‌الله]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۹.</ref>
[[قلمرو اخلاق]] بسیار وسیع است به گونه‌ای که رابطه با [[خدا]]، رابطه با خود، رابطه با [[مردم]] و رابطه با [[جهان]] ([[طبیعت]]) را شامل می‌شود. به این ترتیب شاخه‌های گوناگون [[علم اخلاق]] به وجود می‌آید. به عنوان مثال، [[اخلاق خانوادگی]]، اخلاق [[شهروندی]] و اخلاق [[سیاسی]] شاخه‌هایی از اخلاق است که در بخش رابطه با [[مردم]] می‌توان به آنها اشاره کرد<ref>اخلاق و تربیت اسلامی، ص۷-۸.</ref><ref>[[فضل‌الله خالقیان|خالقیان، فضل‌الله]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۹.</ref>


==دانش اخلاق==
== دانش اخلاق ==
{{اصلی|دانش اخلاق}}
{{اصلی|دانش اخلاق}}
دانشی که به بررسی حالت‌های مختلف نفس، [[شناخت]] [[بیماری‌ها]] و کیفیت درمان آنها می‌پردازد، [[علم اخلاق]] نامیده می‌شود و موضوع [[علم اخلاق]]، نفس [[انسانی]] است که اصل و [[حقیقت انسان]] است. موضوع [[علم اخلاق]]، [[نفس انسان]] است و [[هدف]] [[علم اخلاق]] این است که [[روح انسان]] که از عالم [[فرشتگان]] است نیز بگذرد و به بی‌نهایت برسد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الهی]]، ج۱، ۳۴-۳۶.</ref>.
دانشی که به بررسی حالت‌های مختلف نفس، [[شناخت]] [[بیماری‌ها]] و کیفیت درمان آنها می‌پردازد، [[علم اخلاق]] نامیده می‌شود و موضوع [[علم اخلاق]]، نفس [[انسانی]] است که اصل و [[حقیقت انسان]] است. موضوع [[علم اخلاق]]، [[نفس انسان]] است و [[هدف]] [[علم اخلاق]] این است که [[روح انسان]] که از عالم [[فرشتگان]] است نیز بگذرد و به بی‌نهایت برسد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الهی]]، ج۱، ۳۴-۳۶.</ref>.
خط ۳۷: خط ۳۷:
یکی از تقسیماتی که در زمینه اخلاق مطرح شده است، تقسیم به نظری و عملی است. در اخلاق نظری صفات نیک و بد [[شناسایی]] و معرّفی می‌‌شود و در اخلاق عملی راه [[تهذیب نفس]] و رسیدن به [[کمالات انسانی]] مطرح می‌‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۱.</ref>.
یکی از تقسیماتی که در زمینه اخلاق مطرح شده است، تقسیم به نظری و عملی است. در اخلاق نظری صفات نیک و بد [[شناسایی]] و معرّفی می‌‌شود و در اخلاق عملی راه [[تهذیب نفس]] و رسیدن به [[کمالات انسانی]] مطرح می‌‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۱.</ref>.


==[[اخلاق اسلامی]]==
== [[اخلاق اسلامی]] ==
===[[نظام اخلاقی اسلام]]===
=== [[نظام اخلاقی اسلام]] ===
اخلاق در [[اسلام]] و [[قرآن کریم]] جایگاهی والا و [[شایسته]] دارد. [[خداوند]] پیامبرش را به سبب داشتن خُلقی [[نیکو]] و [[عظیم]] می‌ستاید: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. در [[سوره شمس]] پس از یازده [[سوگند]] چنین می‌گوید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref>. از نگاه [[قرآن]] [[فلسفه بعثت]] [[خاتم پیامبران]] [[تعلیم و تربیت]] و [[تزکیه]] انسان‌هاست<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.  
اخلاق در [[اسلام]] و [[قرآن کریم]] جایگاهی والا و [[شایسته]] دارد. [[خداوند]] پیامبرش را به سبب داشتن خُلقی [[نیکو]] و [[عظیم]] می‌ستاید: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. در [[سوره شمس]] پس از یازده [[سوگند]] چنین می‌گوید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref>. از نگاه [[قرآن]] [[فلسفه بعثت]] [[خاتم پیامبران]] [[تعلیم و تربیت]] و [[تزکیه]] انسان‌هاست<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.  


[[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «حتی اگر ما به [[بهشت]] امیدی نداشته باشیم و از [[آتش جهنم]] نهراسیم و به [[پاداش]] و [[مجازات]] ([[اخروی]]) [[باور]] نداشته باشیم، شایسته است که در جست‌وجوی [[مکارم اخلاق]] برآییم؛ زیرا آن از جمله چیزهایی است که به راه [[نجات]] دلالت می‌کند»<ref>مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. همچنین فرمودند: «همان‌طور که کشتزار [[تشنه]] آب [[باران]] است، افراد [[عاقل]] و [[خردمند]] [[نیازمند]] [[ادب]] هستند»<ref>غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴.</ref><ref>[[فضل‌الله خالقیان|خالقیان، فضل‌الله]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۹.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: «حتی اگر ما به [[بهشت]] امیدی نداشته باشیم و از [[آتش جهنم]] نهراسیم و به [[پاداش]] و [[مجازات]] ([[اخروی]]) [[باور]] نداشته باشیم، شایسته است که در جست‌وجوی [[مکارم اخلاق]] برآییم؛ زیرا آن از جمله چیزهایی است که به راه [[نجات]] دلالت می‌کند»<ref>مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. همچنین فرمودند: «همان‌طور که کشتزار [[تشنه]] آب [[باران]] است، افراد [[عاقل]] و [[خردمند]] [[نیازمند]] [[ادب]] هستند»<ref>غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴.</ref><ref>[[فضل‌الله خالقیان|خالقیان، فضل‌الله]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۹.</ref>.


===[[دانش اخلاق اسلامی]]===
=== [[دانش اخلاق اسلامی]] ===


==[[اخلاق بندگی]]==
== [[اخلاق بندگی]] ==
==[[اخلاق فردی]]==
== [[اخلاق فردی]] ==
==[[اخلاق اجتماعی]]==
== [[اخلاق اجتماعی]] ==
==[[اخلاق زیست‌محیطی]]==
== [[اخلاق زیست‌محیطی]] ==


==[[حسن خلق]]==
== [[حسن خلق]] ==
==[[سوء خلق]]==
== [[سوء خلق]] ==
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
===عمومی===
=== عمومی ===
* [[مکارم اخلاق]]
* [[مکارم اخلاق]]
* [[اخلاق اکتسابی]]
* [[اخلاق اکتسابی]]
خط ۷۰: خط ۷۰:
* [[اخلاق منهای دین]]
* [[اخلاق منهای دین]]


===وابسته [[دانش اخلاق]]===
=== وابسته [[دانش اخلاق]] ===
* [[اخلاق نظری]]
* [[اخلاق نظری]]
* [[اخلاق عملی]]
* [[اخلاق عملی]]
خط ۸۱: خط ۸۱:
* [[مکتب اخلاقی]]
* [[مکتب اخلاقی]]


===وابسته [[فلسفه اخلاق]]===
=== وابسته [[فلسفه اخلاق]] ===
* [[اخلاق توصیفی]]
* [[اخلاق توصیفی]]
* [[فرااخلاق]]
* [[فرااخلاق]]

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۱

اخلاق به‌معنای روش و رفتار عبارت از صفات درونی انسان است که به صورت عادت درآمده است. جایگاه اخلاق در اسلام بدان حد است که هدف بعثت پیامبر اسلام(ص) دانسته شده است. پایه‌های اخلاق عبارت‌اند از: توحید، معاد، وجود روح و بقای آن بعد از مرگ و بهترین ضامن اجرایی آن، ایمان است. همچنین قلمرو اخلاق بسیار وسیع است و رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با مردم و رابطه با جهان (طبیعت) را شامل می‌شود.

تعریف اخلاق

اخلاق جمع خُلق و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده بصیرت قابل درک است. در مقابل خَلق به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر گفته می‌شود[۱]. همچنین خُلق را صفت نفسانی راسخ نیز می‌گویند که انسان، افعال متناسب با آن صفت را بی‌درنگ، انجام می‌دهد؛ مثلاً فردی که دارای «خُلق شجاعت» است، در رویارویی با دشمن، تردید به خود راه نمی‌دهد. این حالت استوار درونی، ممکن است به طور طبیعی، و فطری در فرد وجود داشته باشد؛ مانند کسی که به سرعت عصبانی و یا به اندک بهانه‌ای شاد می‌شود. منشأهای دیگر خُلق، وراثت، تمرین و تکرار است؛ مانند رفتار کسی که نخست اعمال شجاعانه را با تردید انجام می‌دهد، تا به تدریج و بر اثر تمرین، در نفس او صفت راسخ شجاعت به وجود می‌آید؛ به طوری که از این پس بدون تردید شجاعت می‌ورزد[۲]. صفت راسخ درونی، ممکن است «فضیلت» و منشأ رفتار خوب باشد و یا «رذیلت» و منشأ کردار زشت.

با مراجعه به منابع اصیل اسلامی در علم اخلاق و با دقت در موارد کاربرد آن در قرآن و احادیث، علم اخلاق را می‌توان چنین تعریف کرد: «علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می‌کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می‌دهد»[۳].

هدف علم اخلاق این است که انسان را به کمال و سعادت حقیقی خود - که همانا هدف اصلی خلقت جهان و انسان است - برساند. تفسیر واقعی و تحقق این کمال و سعادت به آن است که انسان به قدر استعداد خود، چه در صفات نفسانی و چه در حوزه رفتاری، جلوه‌گاه اسما و صفات الهی شود، تا در حالی که جهان طبیعی، بی‌اراده به تسبیح جمال و جلال خداوندی مشغولند، انسان، با اختیار و آزادی، مقرب‌ترین، گویاترین و کامل‌ترین آیه الهی باشد.

برخی بر این عقیده‌اند که چون انسان دارای ساخت‌های سه‌گانه وجودی یعنی اندیشه، عاطفه و رفتار است، در حوزه علوم اسلامی نیز سه علم اصلی شکل گرفته است که عهده‌دار هدایت بشر در هر یک از این ساحت‌ها است. بر اساس ظاهر این کلام، حوزه اندیشه و رفتار آدمی از قلمرو علم اخلاق خارج است؛ اولی داخل در قلمرو علم کلام و دومی در حوزه علم فقه وارد است. این مرزبندی، معیاری واقعی برای تمایز بین مسائل این علوم نیست، بلکه تقسیمی مسامحه‌آمیز است؛ زیرا جوهره اخلاقی بودن یک عمل در اتصاف آن به خوبی و بدی است و نشانه این خوبی و بدی در ادبیات دینی ما، ترتب ثواب و عقاب اخروی بر آن است؛ چه آثار مفید یا زیان‌بار دنیوی داشته باشد یا نه. البته باید توجه داشت که کیفر ترک احکام اخلاقی غیر الزامی، فقط محرومیت از رسیدن به برخی مقامات معنوی و یا از دست دادن مقام معنوی، است.

بر اساس این تلقی از مسئله اخلاقی، قلمرو اخلاق تنها منحصر به صفات و ملکات نفسانی نیست، بلکه ساحت‌های اندیشه و رفتار آدمی را نیز در می‌نوردد و درباره آنها از منظری اخلاقی داوری می‌کند. بنابراین مرزهای علوم - از جمله علوم سه‌گانه مذکور - را نوع نگاه و اختلاف در حیثیت مطلوب در هر یک از آنها، تعیین می‌کند، نه فقط ذات مسائل و موضوعات. در نتیجه اخلاق در این نوشتار، قلمروی به وسعت همه ساحت‌های سه‌گانه آدمی دارد و منحصر به ملکات نفسانی او نیست.[۴]

اهمیت و جایگاه اخلاق

از خصوصیات اساسی انسان که باعث تمایز وی از دیگر موجودات زنده و موجب شرافت او بر حیوانات می‌شود، درک او نسبت به مفاهیم اخلاقی و پایبندی به اصول اخلاق است[۵]. اخلاق شاخه‌ای از علوم انسانی است که موضوع آن ارزش اعمال آدمی است. اهمیت اخلاق در دین اسلام به حدی است که پیامبر اکرم (ص) علت بعثت خود را در زمینه‌های بروز و تحقّق کامل مکارم اخلاق در جامعه ذکر می‌کند و قرآن کریم نیز با عباراتی مانند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى [۶]، ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا[۷] بر اهمیت موضوع اخلاق تأکید ورزیده است[۸].

مفهوم‌شناسی

اخلاق در لغت به‌معنای خوی و طبع[۹] روش، رفتار و خصلت است[۱۰] و در اصطلاحِ علم اخلاق، عبارت از ملکه‌ای نفسانی است که باعث می‌شود انسان بدون نیاز به تفکر و درنگ، به آسانی کارهای مناسب با آن را انجام دهد[۱۱]. به عبارت دیگر اخلاق یعنی دستورهای صریح و قاطعی که وجدان به انسان الهام می‌کند[۱۲]. اخلاق از طریق آثار و افعال قابل شناسایی است؛ زیرا رفتار خاصی که به طور مستمر از کسی سر می‌زند، نشان از ریشۀ درونی است، از این رو می‌توان اخلاق یک انسان را از ملاحظۀ رفتار او شناسایی کرد[۱۳][۱۴]

اهداف اخلاق

مبانی اخلاق

اهمیت اخلاق

قلمرو اخلاق

قلمرو اخلاق بسیار وسیع است به گونه‌ای که رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با مردم و رابطه با جهان (طبیعت) را شامل می‌شود. به این ترتیب شاخه‌های گوناگون علم اخلاق به وجود می‌آید. به عنوان مثال، اخلاق خانوادگی، اخلاق شهروندی و اخلاق سیاسی شاخه‌هایی از اخلاق است که در بخش رابطه با مردم می‌توان به آنها اشاره کرد[۱۵][۱۶]

دانش اخلاق

دانشی که به بررسی حالت‌های مختلف نفس، شناخت بیماری‌ها و کیفیت درمان آنها می‌پردازد، علم اخلاق نامیده می‌شود و موضوع علم اخلاق، نفس انسانی است که اصل و حقیقت انسان است. موضوع علم اخلاق، نفس انسان است و هدف علم اخلاق این است که روح انسان که از عالم فرشتگان است نیز بگذرد و به بی‌نهایت برسد[۱۷].

یکی از تقسیماتی که در زمینه اخلاق مطرح شده است، تقسیم به نظری و عملی است. در اخلاق نظری صفات نیک و بد شناسایی و معرّفی می‌‌شود و در اخلاق عملی راه تهذیب نفس و رسیدن به کمالات انسانی مطرح می‌‌شود[۱۸].

اخلاق اسلامی

نظام اخلاقی اسلام

اخلاق در اسلام و قرآن کریم جایگاهی والا و شایسته دارد. خداوند پیامبرش را به سبب داشتن خُلقی نیکو و عظیم می‌ستاید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۱۹]. در سوره شمس پس از یازده سوگند چنین می‌گوید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۲۰]. از نگاه قرآن فلسفه بعثت خاتم پیامبران تعلیم و تربیت و تزکیه انسان‌هاست[۲۱].

امام علی(ع) می‌فرماید: «حتی اگر ما به بهشت امیدی نداشته باشیم و از آتش جهنم نهراسیم و به پاداش و مجازات (اخروی) باور نداشته باشیم، شایسته است که در جست‌وجوی مکارم اخلاق برآییم؛ زیرا آن از جمله چیزهایی است که به راه نجات دلالت می‌کند»[۲۲]. همچنین فرمودند: «همان‌طور که کشتزار تشنه آب باران است، افراد عاقل و خردمند نیازمند ادب هستند»[۲۳][۲۴].

دانش اخلاق اسلامی

اخلاق بندگی

اخلاق فردی

اخلاق اجتماعی

اخلاق زیست‌محیطی

حسن خلق

سوء خلق

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اصفهانی، راغب، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۹.
  2. ر. ک: ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۵۱؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۲.
  3. ر. ک: ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و طهارة الاعراق، ص۲۷؛ طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص۴۸؛ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۷ - ۲۶؛ صدرالدین شیرازی، الاسفار الاربعه، ج۴، ص۱۱۶-۱۱۷.
  4. دیلمی، احمد، مقاله «مبانی و نظام اخلاق»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۰۰.
  5. خالقیان، فضل‌الله، مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۳۹.
  6. سوره اعلی، ۱۴
  7. سوره شمس، آیه ۹ ـ ۱۰
  8. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 93- 95.
  9. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۸۷.
  10. راغب اصفهانی، المفردات، ص۲۹۶.
  11. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۶.
  12. مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۵۷.
  13. ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۹.
  14. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص 31 ـ ۳۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۱؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۵.
  15. اخلاق و تربیت اسلامی، ص۷-۸.
  16. خالقیان، فضل‌الله، مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۳۹.
  17. تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج۱، ۳۴-۳۶.
  18. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۱.
  19. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  20. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  21. ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  22. مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۸۳.
  23. غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴.
  24. خالقیان، فضل‌الله، مقاله «اخلاق»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۳۹.