بنی ضاطر بن حبشیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنی‌خزاعه | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==نسب این قوم== این طایفه قحطانی<ref>قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۱۳. برخی علما، آنان را در شمار طوایف مضری (از...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸: خط ۸:
==[[نسب]] این [[قوم]]==
==[[نسب]] این [[قوم]]==
این [[طایفه]] [[قحطانی]]<ref>قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۱۳. برخی علما، آنان را در شمار طوایف مضری (از قبایل عدنانی) و از فرزندان «ضاطر بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو بن عامر بن لحیّ بن قُمعَة بن الیاس بن مضر بن نِزِار بن مَعدِ بن عَدنان» گفته‌اند. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۵. نیز ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۴۲۴)</ref> -که از افراد آن با نسبت «الضاطِری» یاد شده است-<ref>ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۲۵۷.</ref>، از شعب [[قبیله خزاعه]] و از شاخه‌های [[قبیله]] بزرگ ازد‌اند که نسب از ضاطِر بن حُبشیّة بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة (لحی) بن حارثة بن عامر بن حارثة بن إمریءالقیس بن ثَعلبة بن مازن بن ازد می‌برند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲؛ صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۵۸۷؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸. نیز ر.ک: ابن درید، الاشتقاق، ص۴۶۹. ضمن این که برخی منابع نسب او ضاطر بن صالح بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثه قید شده است. (ر.ک: ابن کلبی، الاصنام، ص۲۱؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶)</ref>. مادر ضاطر بن حبشیّه را زنی از قبیله خزاعه به نام محض بنت [[عمرو بن سعد بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثه]] گفته‌اند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱.</ref>. ضاطر از [[همسر]] خزاعیه خود به نام تعمر بنت [[جبیر]] بن سلول<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> دارای فرزندانی به اسامی [[عبد مناف]]، عبید، حبیب و ثریّا شد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> که طایفه بنی ضاطر بن حبشیّه بر پایه آنان و فرزندانشان شکل گرفت. این طایفه نیز، چونان دیگر [[فرزندان]] رَبیعه و أَفصی پسران [[حارثة بن عمرو بن عامر]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۳۹؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.</ref>، بواسطه سکونت در تهامه و عدم [[همراهی]] با سایر تیره‌های [[ازد]] که به قصد سکونت در [[شام]]، به آن سو [[حرکت]] کرده بودند، در کنار [[قبایل]] منتسب به ایشان یعنی: کعب، فتح، سعد، [[عوف]] و عدیّ [[فرزندان]] [[عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر]] همراه با أسلم و ملکان دو فرزند [[افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر]]، بواسطه این جدایی (تخزّع) و سکونت در تهامه، جملگی «[[خزاعی]]» خوانده شده‌اند<ref>فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۵۶؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰؛ ابن عبد البر، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
این [[طایفه]] [[قحطانی]]<ref>قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۱۳. برخی علما، آنان را در شمار طوایف مضری (از قبایل عدنانی) و از فرزندان «ضاطر بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو بن عامر بن لحیّ بن قُمعَة بن الیاس بن مضر بن نِزِار بن مَعدِ بن عَدنان» گفته‌اند. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۵. نیز ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۴۲۴)</ref> -که از افراد آن با نسبت «الضاطِری» یاد شده است-<ref>ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۲۵۷.</ref>، از شعب [[قبیله خزاعه]] و از شاخه‌های [[قبیله]] بزرگ ازد‌اند که نسب از ضاطِر بن حُبشیّة بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة (لحی) بن حارثة بن عامر بن حارثة بن إمریءالقیس بن ثَعلبة بن مازن بن ازد می‌برند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲؛ صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۵۸۷؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸. نیز ر.ک: ابن درید، الاشتقاق، ص۴۶۹. ضمن این که برخی منابع نسب او ضاطر بن صالح بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثه قید شده است. (ر.ک: ابن کلبی، الاصنام، ص۲۱؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶)</ref>. مادر ضاطر بن حبشیّه را زنی از قبیله خزاعه به نام محض بنت [[عمرو بن سعد بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثه]] گفته‌اند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱.</ref>. ضاطر از [[همسر]] خزاعیه خود به نام تعمر بنت [[جبیر]] بن سلول<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> دارای فرزندانی به اسامی [[عبد مناف]]، عبید، حبیب و ثریّا شد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.</ref> که طایفه بنی ضاطر بن حبشیّه بر پایه آنان و فرزندانشان شکل گرفت. این طایفه نیز، چونان دیگر [[فرزندان]] رَبیعه و أَفصی پسران [[حارثة بن عمرو بن عامر]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۳۹؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.</ref>، بواسطه سکونت در تهامه و عدم [[همراهی]] با سایر تیره‌های [[ازد]] که به قصد سکونت در [[شام]]، به آن سو [[حرکت]] کرده بودند، در کنار [[قبایل]] منتسب به ایشان یعنی: کعب، فتح، سعد، [[عوف]] و عدیّ [[فرزندان]] [[عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر]] همراه با أسلم و ملکان دو فرزند [[افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر]]، بواسطه این جدایی (تخزّع) و سکونت در تهامه، جملگی «[[خزاعی]]» خوانده شده‌اند<ref>فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۵۶؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰؛ ابن عبد البر، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==[[مساکن]] و منازل بنی ضاطر==
بنی ضاطر نیز بمانند قبایل مادری‌شان ازد و [[خزاعه]]، اصالتی [[یمنی]] داشتند و در «[[مأرب]]» در جنوب [[یمن]] می‌زیسته‌اند<ref>ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.</ref>. تا اینکه در پی آشفتگی‌های [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] حاصل از کشمکش‌های [[حمیریان]] و [[قحطانیان]] و [[تغییر]] راه‌های [[تجاری]] یمن که شریان اصلی [[اقتصاد]] یمن بسته بدان بود و سرانجام با تخریب [[سد مأرب]]<ref>ر.ک: احمد امین، پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و....</ref> در حدود [[قرن اول]] و دوم میلادی<ref>احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.</ref> و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، همراه با جمعی دیگر از [[ازدیان]] به [[رهبری]] عمرو بن عامر مُزَیقیاء جلای [[وطن]] کرده، به [[امید]] یافتن زیستگاهی بهتر روی به شمال آوردند و در نجد و تهامه وارد شدند<ref>حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹. نیز ر.ک: ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.</ref>. اندکی بعد، که [[طوایف]] ازد به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند، بنی ضاطر نیز، در کنار دیگر [[خویشان]] [[خزاعی]] خود، در [[حجاز]]<ref>ر.ک: ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۸۷ و ۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۱؛ بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج‌۲، ص۶۱۲.</ref>، -به‌ویژه [[شهر مکه]] و اطراف آن-<ref>ر.ک: ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۸۷ و ۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۱.</ref>، سکنی گزیدند. شماری از ایشان هم در پی [[فتوحات اسلامی]] و در طی دوره‌های مختلف [[اسلامی]]، در [[مدینه]]<ref>ر.ک: بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۳۴۷؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۴۷۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۳۹۳.</ref>، [[کوفه]]<ref>ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۴۲۴؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۲۷۵.</ref> و [[بصره]]<ref>ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۷۴. نیز ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۴۲۴.</ref> ساکن شدند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==[[تاریخ]] [[جاهلی]] بنی ضاطر==
===تنازعات نظامی===
عمده آگاهی‌های ما از بنی ضاطر و مردمانش در این دوره [[تاریخی]]، مطالب گرد آمده در ذیل [[تراجم]] برخی از افراد شهیر این [[طایفه]] به‌ویژه [[قیس بن منقذ بن عمرو بن عبید بن ضاطر]]<ref>نسب او در برخی منابع، «قیس بن منقذ بن عبید بن اصرم بن ضاطر» (مرزبانی، معجم الشعرای، ص۲۴۵) و در بعضی دیگر «قیس بن منقذ بن عمرو بن عبید بن ضاطر» (ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸) عنوان شده است. ضمن این که ابن کلبی از او با نام و نسب «قیس بن عمرو بن سعد بن عمرو بن ضاطر» (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳) و ابن درید با عنوان «قیس بن عمرو بن مُنْقِذ» (ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۴) یاد کرده است.</ref> معروف به «ابن حدادیّه»<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸. وی را به جهت انتساب به مادرش که از طایفه بنی حداد از طوایف بنی محارب بن خصفة بن قیس بن عیلان (ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۴۵؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶) یا به نقلی از بنی حُداد بن مالک بن کنانه (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۴۵) به این نسبت خوانده‌اند.</ref> -از شعرای کهن [[خزاعه]] و [[عرب]]-<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۴۵.</ref> است. قیس، فردی فتاک (غافل‌کُش) و [[شجاع]] بود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>. شرارت‌های بی‌حد و حصرش در دوران [[جاهلی]] موجب شده بود تا خزاعه از او [[تبری]] جسته، ضمن [[خلع]] وی از خود در [[بازار]] [[عکاظ]]، [[اعلان]] نمایند که از این پس، [[جنایت]] و گناهی از او [که موجب ثبوت [[دیه]] می‌شود] را متحمل نخواهند شد و جنایتی هم که از سوی دیگران علیه وی انجام خواهد شد را، پیگیری و مطالبه نخواهند کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸. نیز ر.ک: زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹. از قراین و شواهد چنین بر می‌آید که این خلع، در اواخر عمر او اتفاق افتاده است.</ref>. قیس پس از خلع از سوی خزاعه، گروهی از [[اعراب]] [[قبایل]] دیگر و برخی از [[اشرار]] قومش را فراهم آورد و به [[بنی قمیر بن حبشیة بن سلول]] -از دیگر [[طوایف]] خزاعه- که بیشترین نقش را در خلع او داشتند، [[یورش]] آورد و مردی از ایشان به نام ابن عش را به [[قتل]] رسانید و اموالش را به [[غارت]] برد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۹.</ref>.
از قیس با عنوان «کثیر [[الغارات]]» یاد شده است<ref>زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>. او در [[جاهلیت]] در غارات بسیاری شرکت داشت که از جمله آن می‌توان به غارت [[هوازن]] اشاره کرد. [[هوازنی‌ها]] به [[تلافی]] [[حمله]] [[أبوبردة بن هلال بن عویمر]] -[[برادر]] [[بنی مالک بن أفصی بن حارثه]]- به ایشان، حمله‌ای علیه [[خزاعی‌ها]] ترتیب دادند و به طایفه‌ای از [[بنی لیث]] به نام [[بنی ملوح بن یعمر بن عوف]] و نیز چوپانان بنی ضاطر بن حبشیه هجمه بردند که در نتیجه آن، مردی از ایشان کشته شد و [[زنان]] و [[کودکان]] بسیاری به [[اسارت]] در آمده، [[اموال]] فراوانی به [[غارت]] رفت<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۹.</ref>. در پاسخ به این [[حمله]]، [[قیس بن حدادیه]] [[قوم]] خود را گرد آورد و به جمع [[هوازن]] حمله برد و پس از اسارت گروهی از آنان و به [[غنیمت]] گرفتن اموال آنها، به جایگاه خود بازگشت و اشعاری در این باب سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۰.</ref>. از دیگر نبردهای [[جاهلی]] که نامی از قیس و قومش را در خود به ثبت و ضبط رسانده است می‌توان به [[ستیز]] [[خزاعه]] با قیس بن عیلان و برخی دیگر از [[قبایل عرب]] به [[رهبری]] [[عامر بن ظرب عدوانی]] که به قصد به‌دست گرفتن امور [[کعبه]] به [[مکه]] [[یورش]] آورده بود، اشاره کرد. این [[جنگ]]، با [[شکست]] قیسی‌ها و [[فرار]] عامر از معرکه خاتمه یافت. قیس بن حدادیه در این باب نیز اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۱.</ref>. در غارتی دیگر از هوازن که در [[منا]] در منطقه «محصّب» (موضع [[رمی]] جمره) علیه بنی العنقاء -از شاخه‌های خزاعه- و قومی از بنی ضاطر صورت گرفت، جمعی از [[خزاعی‌ها]] و ضاطری‌ها کشته شدند. این امر موجب شد تا ابن الأحبّ عدوانی -[[شاعر]] هوازنی- ضمن [[افتخار]] به این واقعه، اشعاری بسراید. در پاسخ به او، قیس بن حدادیه ضمن اشعاری، افتخار به روزی که [[روز]] آنها نبود را بی‌مورد دانست<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۲.</ref>. دیگر [[نبرد]] جاهلی که جمعی از ضاطری‌ها و در رأسشان قیس بن حدادیه حضور داشتند، می‌توان از غارت [[ضریس]] قشیری یاد کرد. ضریس در حمله‌ای که با گروهی از [[مردم]] قومش به بنی ضاطر داشت، با [[دفاع]] سرسختانه ایشان روبرو شد. ضاطری‌ها در برابر این حمله، سخت [[مقاومت]] کردند و با او جنگیدند تا اینکه بر او فائق آمدند. قیس بن حدادیه پیرامون این واقعه نیز اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۳.</ref>. در غارتی دیگر که خزاعه بر ساکنان یمامه<ref>از اراضی نجد واقع در بخش شرقی حجاز. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۴۲)</ref> انجام دادند هم، جمعی از ضاطری‌ها در آن شرکت داشتند. [[خزاعی‌ها]] در این [[حمله]] [[شکست]] خوردند و جمعی از آنان از جمله قیس بن حدادیه به [[اسارت]] در آمدند. با فرا رسیدن [[موسم حج]] و [[ماه‌های حرام]]، یمامه‌ای‌ها [[اسرا]] را از محل اسارتشان بیرون آوردند، تا به قومشان بفروشند. پس، همگی آنان را به «خلصاء»<ref>آبادی‌ای در دهناء، از سرزمین‌های بنی‌تمیم در نجد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۲ و۳۹۳)</ref> انتقال دادند. در این منطقه، آنان به دلیلی نامعلوم، از تصمیم قبلی خود منصرف شده، اسرا را در انباری [[محبوس]] کردند تا بسوزانند. در این هنگام [[عدی بن نوفل]]<ref>عدی بن نوفل بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره.</ref> از آنجا گذر کرد. پس اسرای [[خزاعی]] بدو [[پناه]] جستند و [[طلب]] [[استیجار]] کردند. عدی هم پذیرفت و آنها را خرید و آزادشان کرد. این عمل عدی، [[ستایش]] قیس را برانگیخت؛ به گونه‌ای که در [[مدح]] او اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۴.</ref>. قیس سرانجام، در [[نبرد]] با جمعی از [[بنی مزینه]] که سعی در اسارت او را داشتند در حالی که [[رجز]] می‌خواند، کشته شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>.
از دیگر [[اخبار]] ثبت شده از [[مردم]] این [[طایفه]] می‌‌توان به جریان [[مرگ]] [[ولید بن مغیره مخزومی]] در سال‌های نخست [[بعثت]] اشاره کرد. در این واقعه و در پی [[هدف]] قرار گرفتن [[مغیره]] با تیری ناشناس، [[خزاعه]] از سوی [[بنی مخزوم]] متهم به [[قتل]] او گردید. در پی عدم پذیرش این [[اتهام]] از سوی خزاعه، درگیری‌هایی بین این دو طایفه به وقوع پیوست که در آن، از برخی [[رجال]] این [[قوم]] از جمله [[نبهان بن هلال عبدمناف بن ضاطر ذکری]] به میان آمده است<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۴

نسب این قوم

این طایفه قحطانی[۱] -که از افراد آن با نسبت «الضاطِری» یاد شده است-[۲]، از شعب قبیله خزاعه و از شاخه‌های قبیله بزرگ ازد‌اند که نسب از ضاطِر بن حُبشیّة بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة (لحی) بن حارثة بن عامر بن حارثة بن إمریءالقیس بن ثَعلبة بن مازن بن ازد می‌برند[۳]. مادر ضاطر بن حبشیّه را زنی از قبیله خزاعه به نام محض بنت عمرو بن سعد بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثه گفته‌اند[۴]. ضاطر از همسر خزاعیه خود به نام تعمر بنت جبیر بن سلول[۵] دارای فرزندانی به اسامی عبد مناف، عبید، حبیب و ثریّا شد[۶] که طایفه بنی ضاطر بن حبشیّه بر پایه آنان و فرزندانشان شکل گرفت. این طایفه نیز، چونان دیگر فرزندان رَبیعه و أَفصی پسران حارثة بن عمرو بن عامر[۷]، بواسطه سکونت در تهامه و عدم همراهی با سایر تیره‌های ازد که به قصد سکونت در شام، به آن سو حرکت کرده بودند، در کنار قبایل منتسب به ایشان یعنی: کعب، فتح، سعد، عوف و عدیّ فرزندان عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر همراه با أسلم و ملکان دو فرزند افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر، بواسطه این جدایی (تخزّع) و سکونت در تهامه، جملگی «خزاعی» خوانده شده‌اند[۸].[۹]

مساکن و منازل بنی ضاطر

بنی ضاطر نیز بمانند قبایل مادری‌شان ازد و خزاعه، اصالتی یمنی داشتند و در «مأرب» در جنوب یمن می‌زیسته‌اند[۱۰]. تا اینکه در پی آشفتگی‌های اقتصادی و سیاسی حاصل از کشمکش‌های حمیریان و قحطانیان و تغییر راه‌های تجاری یمن که شریان اصلی اقتصاد یمن بسته بدان بود و سرانجام با تخریب سد مأرب[۱۱] در حدود قرن اول و دوم میلادی[۱۲] و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، همراه با جمعی دیگر از ازدیان به رهبری عمرو بن عامر مُزَیقیاء جلای وطن کرده، به امید یافتن زیستگاهی بهتر روی به شمال آوردند و در نجد و تهامه وارد شدند[۱۳]. اندکی بعد، که طوایف ازد به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند، بنی ضاطر نیز، در کنار دیگر خویشان خزاعی خود، در حجاز[۱۴]، -به‌ویژه شهر مکه و اطراف آن-[۱۵]، سکنی گزیدند. شماری از ایشان هم در پی فتوحات اسلامی و در طی دوره‌های مختلف اسلامی، در مدینه[۱۶]، کوفه[۱۷] و بصره[۱۸] ساکن شدند.[۱۹]

تاریخ جاهلی بنی ضاطر

تنازعات نظامی

عمده آگاهی‌های ما از بنی ضاطر و مردمانش در این دوره تاریخی، مطالب گرد آمده در ذیل تراجم برخی از افراد شهیر این طایفه به‌ویژه قیس بن منقذ بن عمرو بن عبید بن ضاطر[۲۰] معروف به «ابن حدادیّه»[۲۱] -از شعرای کهن خزاعه و عرب-[۲۲] است. قیس، فردی فتاک (غافل‌کُش) و شجاع بود[۲۳]. شرارت‌های بی‌حد و حصرش در دوران جاهلی موجب شده بود تا خزاعه از او تبری جسته، ضمن خلع وی از خود در بازار عکاظ، اعلان نمایند که از این پس، جنایت و گناهی از او [که موجب ثبوت دیه می‌شود] را متحمل نخواهند شد و جنایتی هم که از سوی دیگران علیه وی انجام خواهد شد را، پیگیری و مطالبه نخواهند کرد[۲۴]. قیس پس از خلع از سوی خزاعه، گروهی از اعراب قبایل دیگر و برخی از اشرار قومش را فراهم آورد و به بنی قمیر بن حبشیة بن سلول -از دیگر طوایف خزاعه- که بیشترین نقش را در خلع او داشتند، یورش آورد و مردی از ایشان به نام ابن عش را به قتل رسانید و اموالش را به غارت برد[۲۵].

از قیس با عنوان «کثیر الغارات» یاد شده است[۲۶]. او در جاهلیت در غارات بسیاری شرکت داشت که از جمله آن می‌توان به غارت هوازن اشاره کرد. هوازنی‌ها به تلافی حمله أبوبردة بن هلال بن عویمر -برادر بنی مالک بن أفصی بن حارثه- به ایشان، حمله‌ای علیه خزاعی‌ها ترتیب دادند و به طایفه‌ای از بنی لیث به نام بنی ملوح بن یعمر بن عوف و نیز چوپانان بنی ضاطر بن حبشیه هجمه بردند که در نتیجه آن، مردی از ایشان کشته شد و زنان و کودکان بسیاری به اسارت در آمده، اموال فراوانی به غارت رفت[۲۷]. در پاسخ به این حمله، قیس بن حدادیه قوم خود را گرد آورد و به جمع هوازن حمله برد و پس از اسارت گروهی از آنان و به غنیمت گرفتن اموال آنها، به جایگاه خود بازگشت و اشعاری در این باب سرود[۲۸]. از دیگر نبردهای جاهلی که نامی از قیس و قومش را در خود به ثبت و ضبط رسانده است می‌توان به ستیز خزاعه با قیس بن عیلان و برخی دیگر از قبایل عرب به رهبری عامر بن ظرب عدوانی که به قصد به‌دست گرفتن امور کعبه به مکه یورش آورده بود، اشاره کرد. این جنگ، با شکست قیسی‌ها و فرار عامر از معرکه خاتمه یافت. قیس بن حدادیه در این باب نیز اشعاری سرود[۲۹]. در غارتی دیگر از هوازن که در منا در منطقه «محصّب» (موضع رمی جمره) علیه بنی العنقاء -از شاخه‌های خزاعه- و قومی از بنی ضاطر صورت گرفت، جمعی از خزاعی‌ها و ضاطری‌ها کشته شدند. این امر موجب شد تا ابن الأحبّ عدوانی -شاعر هوازنی- ضمن افتخار به این واقعه، اشعاری بسراید. در پاسخ به او، قیس بن حدادیه ضمن اشعاری، افتخار به روزی که روز آنها نبود را بی‌مورد دانست[۳۰]. دیگر نبرد جاهلی که جمعی از ضاطری‌ها و در رأسشان قیس بن حدادیه حضور داشتند، می‌توان از غارت ضریس قشیری یاد کرد. ضریس در حمله‌ای که با گروهی از مردم قومش به بنی ضاطر داشت، با دفاع سرسختانه ایشان روبرو شد. ضاطری‌ها در برابر این حمله، سخت مقاومت کردند و با او جنگیدند تا اینکه بر او فائق آمدند. قیس بن حدادیه پیرامون این واقعه نیز اشعاری سرود[۳۱]. در غارتی دیگر که خزاعه بر ساکنان یمامه[۳۲] انجام دادند هم، جمعی از ضاطری‌ها در آن شرکت داشتند. خزاعی‌ها در این حمله شکست خوردند و جمعی از آنان از جمله قیس بن حدادیه به اسارت در آمدند. با فرا رسیدن موسم حج و ماه‌های حرام، یمامه‌ای‌ها اسرا را از محل اسارتشان بیرون آوردند، تا به قومشان بفروشند. پس، همگی آنان را به «خلصاء»[۳۳] انتقال دادند. در این منطقه، آنان به دلیلی نامعلوم، از تصمیم قبلی خود منصرف شده، اسرا را در انباری محبوس کردند تا بسوزانند. در این هنگام عدی بن نوفل[۳۴] از آنجا گذر کرد. پس اسرای خزاعی بدو پناه جستند و طلب استیجار کردند. عدی هم پذیرفت و آنها را خرید و آزادشان کرد. این عمل عدی، ستایش قیس را برانگیخت؛ به گونه‌ای که در مدح او اشعاری سرود[۳۵]. قیس سرانجام، در نبرد با جمعی از بنی مزینه که سعی در اسارت او را داشتند در حالی که رجز می‌خواند، کشته شد[۳۶]. از دیگر اخبار ثبت شده از مردم این طایفه می‌‌توان به جریان مرگ ولید بن مغیره مخزومی در سال‌های نخست بعثت اشاره کرد. در این واقعه و در پی هدف قرار گرفتن مغیره با تیری ناشناس، خزاعه از سوی بنی مخزوم متهم به قتل او گردید. در پی عدم پذیرش این اتهام از سوی خزاعه، درگیری‌هایی بین این دو طایفه به وقوع پیوست که در آن، از برخی رجال این قوم از جمله نبهان بن هلال عبدمناف بن ضاطر ذکری به میان آمده است[۳۷].[۳۸]

منابع

پانویس

  1. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۱۳. برخی علما، آنان را در شمار طوایف مضری (از قبایل عدنانی) و از فرزندان «ضاطر بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو بن عامر بن لحیّ بن قُمعَة بن الیاس بن مضر بن نِزِار بن مَعدِ بن عَدنان» گفته‌اند. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۵. نیز ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۴۲۴)
  2. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۲۵۷.
  3. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲؛ صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۵۸۷؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸. نیز ر.ک: ابن درید، الاشتقاق، ص۴۶۹. ضمن این که برخی منابع نسب او ضاطر بن صالح بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثه قید شده است. (ر.ک: ابن کلبی، الاصنام، ص۲۱؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶)
  4. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۱.
  5. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۳۹؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.
  8. فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۵۶؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰؛ ابن عبد البر، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۴.
  9. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  10. ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.
  11. ر.ک: احمد امین، پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و....
  12. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.
  13. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹. نیز ر.ک: ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.
  14. ر.ک: ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۸۷ و ۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۱؛ بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج‌۲، ص۶۱۲.
  15. ر.ک: ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۸۷ و ۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۱.
  16. ر.ک: بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۳۴۷؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۴۷۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۳۹۳.
  17. ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۴۲۴؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۲۷۵.
  18. ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۷۴. نیز ر.ک: المزی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۴۲۴.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  20. نسب او در برخی منابع، «قیس بن منقذ بن عبید بن اصرم بن ضاطر» (مرزبانی، معجم الشعرای، ص۲۴۵) و در بعضی دیگر «قیس بن منقذ بن عمرو بن عبید بن ضاطر» (ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸) عنوان شده است. ضمن این که ابن کلبی از او با نام و نسب «قیس بن عمرو بن سعد بن عمرو بن ضاطر» (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳) و ابن درید با عنوان «قیس بن عمرو بن مُنْقِذ» (ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۴) یاد کرده است.
  21. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸. وی را به جهت انتساب به مادرش که از طایفه بنی حداد از طوایف بنی محارب بن خصفة بن قیس بن عیلان (ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۴۵؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶) یا به نقلی از بنی حُداد بن مالک بن کنانه (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶. نیز ر.ک: مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۴۵) به این نسبت خوانده‌اند.
  22. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۳؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۲۴۵.
  23. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.
  24. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸. نیز ر.ک: زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹. از قراین و شواهد چنین بر می‌آید که این خلع، در اواخر عمر او اتفاق افتاده است.
  25. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۹.
  26. زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.
  27. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۹.
  28. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۰.
  29. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۱.
  30. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۲.
  31. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۳.
  32. از اراضی نجد واقع در بخش شرقی حجاز. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۴۲)
  33. آبادی‌ای در دهناء، از سرزمین‌های بنی‌تمیم در نجد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۲ و۳۹۳)
  34. عدی بن نوفل بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره.
  35. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۴.
  36. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.
  37. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۲-۱۹۳.
  38. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.