حکومت در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{ولایت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==مفهومشناسی واژه [[حکم]]== | ==مفهومشناسی واژه [[حکم]]== | ||
*واژه [[حکم]] ۴۱ بار در نهج ابلاغه بهکار رفتهاست. معانی این واژه عبارتاند از: [[حکم]] در معنای [[قضاوت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۷</ref>؛ [[حکم]] در معنای [[فرمان خدا]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۰</ref>؛ [[حکم]] در معنای [[حکومت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref>. | *واژه [[حکم]] ۴۱ بار در نهج ابلاغه بهکار رفتهاست. معانی این واژه عبارتاند از: [[حکم]] در معنای [[قضاوت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۷</ref>؛ [[حکم]] در معنای [[فرمان خدا]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۰</ref>؛ [[حکم]] در معنای [[حکومت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref>. | ||
پس از ماجرای [[حکمیّت]] و بحثی که میان [[خوارج]] و [[امام]] درگرفت، [[خوارج]] با استناد به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}} ([[فرمان]] جز به دست [[خدا]] نیست)<ref>انعام / ۵۷ و یوسف / ۴۰ و ۶۷</ref>، بر این [[باور]] بودند که هیچگونه [[حکومت]] و [[مدیریت]] اجرایی در [[جامعه]] وجود ندارد. [[امام]] {{ع}} در [[مناظره]] با آنان میفرماید: سخن حقّی است که [[باطل]] از آن خواستهاند. آری [[فرمان]]، [[فرمان]] خداست، امّا اینان [[حکومت]] و [[قانون]] را منکرند. بیتردید [[مردم]] از داشتن زمامدار ناگزیرند، چه [[نیکوکار]] و چه تبهکار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref>. [[جامعه]] بهناچار باید حاکمی داشته باشد تا در سایه [[حکومت]] مجرای امور مشخص شود. در غیر این صورت [[جامعه]] دچار [[هرجومرج]] خواهد شد. از اینرو [[حکومت]] و [[مدیریت]] اجرایی نیاز و [[حق]] [[مردم]] است. [[امام]] {{ع}} [[حکومت]] را در سه مفهوم [[مدیریت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref>، [[امانتداری]] (چنانکه در نامهای به [[والی]] [[آذربایجان]] [[حکومت]] را [[امانت]] و نه طعمه برمیشمرد)<ref>نهج البلاغه، نامه ۵ و ۵۱</ref> و [[خدمت]] به خلق<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref> میداند. از اینرو افزون بر مواردی که در ابتدای [[نامه]] ۵۳ آمده و در آن مسائل محوری [[حکومت]] بیان شده، اهمّ [[وظایف]] [[حاکم]] در چهار مورد تشریح شده است: [[انتقاد]] خیرخواهانه که به سود [[مردم]] باشد و آنها را از [[انحراف]] و اشتباه بازدارد، تأمین [[رفاه]] عمومی، [[آموزش]] [[مردم]] تا در [[اصول دین]]، [[امور اجتماعی]] و [[حقوق]] عمومی [[نادان]] نباشند و نسبت به [[حقوق]] و [[وظایف]] فردی و [[اجتماعی]] خود [[آگاه]] باشند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref>. | *پس از ماجرای [[حکمیّت]] و بحثی که میان [[خوارج]] و [[امام]] درگرفت، [[خوارج]] با استناد به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}} ([[فرمان]] جز به دست [[خدا]] نیست)<ref>انعام / ۵۷ و یوسف / ۴۰ و ۶۷</ref>، بر این [[باور]] بودند که هیچگونه [[حکومت]] و [[مدیریت]] اجرایی در [[جامعه]] وجود ندارد. [[امام]] {{ع}} در [[مناظره]] با آنان میفرماید: سخن حقّی است که [[باطل]] از آن خواستهاند. آری [[فرمان]]، [[فرمان]] خداست، امّا اینان [[حکومت]] و [[قانون]] را منکرند. بیتردید [[مردم]] از داشتن زمامدار ناگزیرند، چه [[نیکوکار]] و چه تبهکار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref>. [[جامعه]] بهناچار باید حاکمی داشته باشد تا در سایه [[حکومت]] مجرای امور مشخص شود. در غیر این صورت [[جامعه]] دچار [[هرجومرج]] خواهد شد. از اینرو [[حکومت]] و [[مدیریت]] اجرایی نیاز و [[حق]] [[مردم]] است. [[امام]] {{ع}} [[حکومت]] را در سه مفهوم [[مدیریت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref>، [[امانتداری]] (چنانکه در نامهای به [[والی]] [[آذربایجان]] [[حکومت]] را [[امانت]] و نه طعمه برمیشمرد)<ref>نهج البلاغه، نامه ۵ و ۵۱</ref> و [[خدمت]] به خلق<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref> میداند. از اینرو افزون بر مواردی که در ابتدای [[نامه]] ۵۳ آمده و در آن مسائل محوری [[حکومت]] بیان شده، اهمّ [[وظایف]] [[حاکم]] در چهار مورد تشریح شده است: [[انتقاد]] خیرخواهانه که به سود [[مردم]] باشد و آنها را از [[انحراف]] و اشتباه بازدارد، تأمین [[رفاه]] عمومی، [[آموزش]] [[مردم]] تا در [[اصول دین]]، [[امور اجتماعی]] و [[حقوق]] عمومی [[نادان]] نباشند و نسبت به [[حقوق]] و [[وظایف]] فردی و [[اجتماعی]] خود [[آگاه]] باشند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref>. | ||
==خاستگاه [[حکومت]]== | ==خاستگاه [[حکومت]]== | ||
*[[امام علی]] {{ع}} خاستگاه [[حکومت]] را از آنِ [[خدا]] میداند. [[خداوند]] با اعطای [[اراده]] و [[تدبیر]] به [[انسانها]]، [[حق]] [[حکومت]] را بر اساس [[اندیشه]] و [[اعتقاد]]، به [[انسانها]] [[تفویض]] کرده است. [[امام]] {{ع}} در مبنای بینش الهی خود، دو [[دلیل]] و [[برهان]] را در [[پذیرش حکومت]] بیان میدارد: نخست حضور [[مردم]] برای [[بیعت]] و اعلام [[یاری]] و طرفداری آنها؛ دوم، پایبندی و [[تعهد]] به [[آگاهی]] و [[دانش]] خود از اوضاع نابسامان [[مردم]] و شکاف طببقاتی و [[تبعیض]] و [[ستم]] طبقه [[حاکم]] بر توده [[مردم]]؛ زیرا [[خداوند]] از آگاهان و [[دانشمندان]] [[تعهد]] گرفته است که در برابر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} در دوران [[خلافت]] برای از میان برداشتن فاصله طبقاتی و کوتاه کردن دست [[ستمگران]] و انحصارطلبان [[اقدام]] میکند. | *[[امام علی]] {{ع}} خاستگاه [[حکومت]] را از آنِ [[خدا]] میداند. [[خداوند]] با اعطای [[اراده]] و [[تدبیر]] به [[انسانها]]، [[حق]] [[حکومت]] را بر اساس [[اندیشه]] و [[اعتقاد]]، به [[انسانها]] [[تفویض]] کرده است. [[امام]] {{ع}} در مبنای بینش الهی خود، دو [[دلیل]] و [[برهان]] را در [[پذیرش حکومت]] بیان میدارد: نخست حضور [[مردم]] برای [[بیعت]] و اعلام [[یاری]] و طرفداری آنها؛ دوم، پایبندی و [[تعهد]] به [[آگاهی]] و [[دانش]] خود از اوضاع نابسامان [[مردم]] و شکاف طببقاتی و [[تبعیض]] و [[ستم]] طبقه [[حاکم]] بر توده [[مردم]]؛ زیرا [[خداوند]] از آگاهان و [[دانشمندان]] [[تعهد]] گرفته است که در برابر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} در دوران [[خلافت]] برای از میان برداشتن فاصله طبقاتی و کوتاه کردن دست [[ستمگران]] و انحصارطلبان [[اقدام]] میکند. |
نسخهٔ ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۰۹
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حکومت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- حکومت در اصطلاح سیاسی در دو معنای "حکمراندن"، و "مجموعه نهادهای قانونگذار و مجری احکام" بهکار میرود. از اینرو حکومت را میتوان اعم از وضع قوانین و اجرای آن دانست. سازوکارهای حکومت و فرایند آن در جوامع میتواند وضعیت عمومی یک ملت را سازماندهی کند و در مجموع، موجبات رفاه و زندگی مردم را سامان دهد. از اینرو نظام حکومت دارای اهمیت است. امام علی (ع) در آغاز دستورنامه خود به مالک اشتر، وظایف حکومت را در چهار مورد خلاصه میکند: گردآوری خراج (مسائل اقتصادی)، پیکار با دشمنان (مسائل نظامی)، اصلاح امور مردم (تعلیموتربیت) و آبادسازی شهرها (رفاه، عمران و آبادانی)[۱]. از اینرو وظیفه حکومت، وظیفهای چندجانبه و در راستای اهداف سیاسی، نظامی، اقتصادی و تربیتی بیان شده است.
مفهومشناسی واژه حکم
- واژه حکم ۴۱ بار در نهج ابلاغه بهکار رفتهاست. معانی این واژه عبارتاند از: حکم در معنای قضاوت[۲]؛ حکم در معنای فرمان خدا[۳]؛ حکم در معنای حکومت[۴].
- پس از ماجرای حکمیّت و بحثی که میان خوارج و امام درگرفت، خوارج با استناد به آیه شریفه ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾ (فرمان جز به دست خدا نیست)[۵]، بر این باور بودند که هیچگونه حکومت و مدیریت اجرایی در جامعه وجود ندارد. امام (ع) در مناظره با آنان میفرماید: سخن حقّی است که باطل از آن خواستهاند. آری فرمان، فرمان خداست، امّا اینان حکومت و قانون را منکرند. بیتردید مردم از داشتن زمامدار ناگزیرند، چه نیکوکار و چه تبهکار[۶]. جامعه بهناچار باید حاکمی داشته باشد تا در سایه حکومت مجرای امور مشخص شود. در غیر این صورت جامعه دچار هرجومرج خواهد شد. از اینرو حکومت و مدیریت اجرایی نیاز و حق مردم است. امام (ع) حکومت را در سه مفهوم مدیریت[۷]، امانتداری (چنانکه در نامهای به والی آذربایجان حکومت را امانت و نه طعمه برمیشمرد)[۸] و خدمت به خلق[۹] میداند. از اینرو افزون بر مواردی که در ابتدای نامه ۵۳ آمده و در آن مسائل محوری حکومت بیان شده، اهمّ وظایف حاکم در چهار مورد تشریح شده است: انتقاد خیرخواهانه که به سود مردم باشد و آنها را از انحراف و اشتباه بازدارد، تأمین رفاه عمومی، آموزش مردم تا در اصول دین، امور اجتماعی و حقوق عمومی نادان نباشند و نسبت به حقوق و وظایف فردی و اجتماعی خود آگاه باشند[۱۰].
خاستگاه حکومت
- امام علی (ع) خاستگاه حکومت را از آنِ خدا میداند. خداوند با اعطای اراده و تدبیر به انسانها، حق حکومت را بر اساس اندیشه و اعتقاد، به انسانها تفویض کرده است. امام (ع) در مبنای بینش الهی خود، دو دلیل و برهان را در پذیرش حکومت بیان میدارد: نخست حضور مردم برای بیعت و اعلام یاری و طرفداری آنها؛ دوم، پایبندی و تعهد به آگاهی و دانش خود از اوضاع نابسامان مردم و شکاف طببقاتی و تبعیض و ستم طبقه حاکم بر توده مردم؛ زیرا خداوند از آگاهان و دانشمندان تعهد گرفته است که در برابر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم ساکت ننشینند[۱۱]. از اینرو امام علی (ع) در دوران خلافت برای از میان برداشتن فاصله طبقاتی و کوتاه کردن دست ستمگران و انحصارطلبان اقدام میکند.
مشروعیت حکومت
- مشروعیت حکومت نزد امام در سه چیز است: انتخاب خبرگان زمان که پس از توافق آنها در انتخاب پیشوا رضای الهی حاصل شده است[۱۲]؛ پذیرش مردم چنانکه یکی از دلایل قبول خلافت را اقبال عمومی اعلام میکند.[۱۳]؛ آزادی مردم در انتخاب، که انتخاب مردم را بر پایه آزادی و بدون اجبار مشروع میداند[۱۴].
هدف حکومت
- حکومت در مکتب امام علی (ع) هدفی برای بهدست آوردن قدرت و سلطه بر مردمان نیست. بلکه هدف برپاداری حق و از بین بردن باطل عنوان شده است[۱۵]. امام (ع) در کلامی فرمود: خدایا تو میدانی که تلاشها و جهادهای ما هیچ یک نه برای رقابت بر سر قدرت بوده است و نه به درخواست اندکی از بهرههای بیشتر این جهان بیارزش؛ بلکه همه تلاشهای ما برای بهجای خود بازگردانیدن راهنشانهای دین تو و پدیدار کردن اصلاح در سرزمینهای توست، تا در پرتو آن بندگان ستمدیدهات به امنیت و ایمنی دست یابند و قانون و حدود فروگذاشته تو برپا داشته شود[۱۶].
البته این دو موضوع تمام اهداف حکومت نیست، بلکه دو هدف مهم از اهداف سرپرستی و زمامداری به شمار میرود که امام در شرایط خاص بیان داشته است.
شایستگی حکومت
- مدیریت اجتماع و اجرای قانون از یک سو نیازمند تخصص و دانش و از سوی دیگر، نیازمند قدرت اجرایی است. حاکم پس از احراز این دو شرط انتخاب یا نصب میشود. امام (ع) این ویژگیها را از شرایط حاکم میداند[۱۷]. ایشان برخی صفات سلبی برای حاکم را بدینشرح برمیشمرد: بخل، جهل، درشتخویی، حیف و میل کردن اموال عمومی، فرق گذاشتن بین مردمان، رشوه گرفتن، تعطیل کردن سنتهای نیکو[۱۸].
رعایت حقوق متقابل
- امام (ع) از حقوق متقابل حکومت و شهروند بهعنوان بزرگترین حقوقی که خداوند واجب کرده است یاد میکند. رعایت حقوق متقابل، همبستگی مردم و حکومت را در پی دارد و باعث میشود حق و عدالت در جامعه برپا و بنیاد دین و حکومت استوار شود[۱۹]. امام (ع) از منظر دیگر هم به حقوق متقابل توجه دارد. اگر حقوق متقابل در جامعه اجرا نشود، در این صورت ناراستی در دین پیش میآید و در نتیجه به تباهی دین، حکومت و جاعه میانجامد[۲۰].
- امام (ع) در نهج البلاغه به بخشی از صفاتی که حاکم باید واجد آنها باشد، اشاره کردهاند. از آنجمله است: زندگیای همسطح با تودههای فرودست[۲۱]؛ پرهیز از حمیّت و خودبرتربینی[۲۲]؛ رأفت و مهربانی با مردم[۲۳]؛ ضرورت ارتباط مستقیم با مردم[۲۴]؛ تبعیض نگذاشتن بین نزدیکان و دیگران[۲۵]؛ سعه صدر[۲۶]؛ عدالتورزی[۲۷]؛ رفق و مدارا[۲۸]؛ میانهروی[۲۹]، نظم و انضباط و سازماندهی و برنامهریزی[۳۰]؛ مسئولیتپذیری[۳۱]؛ پایبندی به عهود[۳۲]؛ هماهنگی میان کردار و گفتار[۳۳]؛ مشورت[۳۴]؛ تأمین زندگی و امنیت اجتماعی کارمندان[۳۵]؛ نظارت بر کارگزارانخطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ
</ref>
برای برچسب<ref>
پیدا نشد؛ تشویق و تنبیه[۳۶]»[۳۷].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۷
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۰
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۰
- ↑ انعام / ۵۷ و یوسف / ۴۰ و ۶۷
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۰
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۰
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵ و ۵۱
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۴
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۳
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۸ و نامه ۴۵
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۰
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۶، ۵۰ و ۵۶
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۶
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای ۱۵ و ۸۶، نامه ۵۳ و حکمت ۳۷۴
- ↑ نهج البلاغه، نامههای ۲۷ و ۴۶
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای ۱۶، ۱۱۹ و ۱۶۶
- ↑ نهج البلاغه، نامههای ۳۱ و ۵۳ و ۴۷
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای ۱۰۲ و ۱۶۶ و نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۴ و نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵ و نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه؛ ج۱، ص 307- 309.