بحث:عصمت وحی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==نویسنده: آقای قاضی زاده== | ==نویسنده: آقای [[قاضی]] زاده== | ||
==واژهشناسی لغوی== | ==واژهشناسی لغوی== | ||
*واژه "[[عصمت]]" از ریشه "عصم" در عربی به معنای منع و امساک است و چون شخص | *واژه "[[عصمت]]" از ریشه "عصم" در [[عربی]] به معنای منع و امساک است و چون شخص [[معصوم]]، از [[خطا]] و [[گناه]] بازداشته میشود، به او [[معصوم]] میگویند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>. | ||
==خطاناپذیری [[وحی الهی]]== | ==خطاناپذیری [[وحی الهی]]== | ||
{{همچنین|ضرورت وحی}} | {{همچنین|ضرورت وحی}} | ||
* بعد از آنکه ضرورت [[وحی]] به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناختهای لازم، و جبران نارسایی حس و عقل | * بعد از آنکه [[ضرورت]] [[وحی]] به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناختهای لازم، و جبران نارسایی [[حس]] و [[عقل]] [[انسانی]]، به ثبوت رسید مسأله دیگری مطرح میشود و آن این است: با توجه به اینکه افراد عادی مستقیماً از این [[وسیله]] [[شناخت]]، بهرهمند نمیشوند و استعداد و [[لیاقت]] دریافت [[وحی]] [[الهی]] را ندارند، و ناچار [[پیام الهی]] بهوسیله افراد خاصی "[[پیامبران]]" باید به ایشان [[ابلاغ]] شود چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا میتوان مطمئن شد شخص [[پیامبر]]، [[وحی]] [[الهی]] را درست دریافت کرده و آن را درست به [[مردم]] رسانده است؟ و نیز اگر واسطهای بین [[خدا]] و [[پیامبر]]، وجود داشته، او نیز [[رسالت]] خود را بهطور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه [[وحی]]، در صورتی کارآیی لازم را دارد، و میتواند نارسایی [[دانش]] بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به [[مردم]]، از هرگونه [[تحریف]] و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال [[سهو]] و [[نسیان]] در واسطه یا وسائط، یا [[تصرف]] عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و [[نادرستی]] در [[پیام]] واصل به [[مردم]]، باز میشود و موجب سلب [[اعتماد]] از آن میگردد. پس از چه راهی میتوان [[اطمینان]] یافت که [[وحی]] [[الهی]] بهطور صحیح و سالم بهدست [[مردم]] میرسد؟<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱. </ref>. | ||
* '''جواب این است:''' همانگونه که | * '''جواب این است:''' همانگونه که [[عقل]]، با توجه به [[حکمت الهی]] درمییابد باید راه دیگری برای شناختن حقایق و [[وظایف عملی]]، وجود داشته باشد هر چند از [[حقیقت]] و کنه آن راه، [[آگاه]] نباشد به همین ترتیب [[درک]] میکند مقتضای [[حکمت الهی]] این است، پیامهای او سالم و دست نخورده به دست [[مردم]] برسد و گرنه [[نقض غرض]] خواهد شد. به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد پیامهای [[الهی]] باید با یک یا چند واسطه به [[مردم]] برسد تا زمینه [[تکامل]] اختیاری [[انسانها]] فراهم شود و [[هدف]] [[الهی]] از [[آفرینش بشر]] تحقق یابد با استناد به صفات کمالیّه [[الهی]] ثابت میشود این پیامها مصون از تصرفات عمدی و سهوی خواهد بود؛ زیرا اگر [[خدای متعال]] نخواهد، پیامهایش بهطور صحیح به بندگانش برسد خلاف [[حکمت]] خواهد بود و [[اراده حکیمانه الهی]]، آن را [[نفی]] میکند، و اگر [[خدا]] نداند [[پیام]] خود را از چه راهی و بهوسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با [[علم نامتناهی]] او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسایط شایستهای را برگزیند و ایشان را از [[هجوم]] [[شیاطین]]، [[حفظ]] کند با [[قدرت]] نامحدود او سازگار نخواهد بود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱. </ref>. | ||
* پس با توجه به اینکه خدای | * پس با توجه به اینکه [[خدای متعال]]، عالم به همه چیز است نمیتوان احتمال داد واسطهای را [[برگزیده]] که از خطاکاریهای او [[آگاه]] نبوده است<ref> سورۀ انعام، آیۀ:۱۲۴.</ref>، و با توجه به [[قدرت]] نامحدود [[الهی]] نمیتوان احتمال داد که نتوانسته است [[وحی]] خود را از دستبرد [[شیاطین]] و تأثیر عوامل [[سهو]] [[نسیان]]، [[حفظ]] کند{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ]] وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا }}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۸.</ref>، چنانکه با توجه به [[حکمت الهی]] نمیتوان پذیرفت که نخواسته است [[پیام]] خود را [[مصون از خطا]] بدارد{{متن قرآن|إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِن لِّيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> یاد کن) آنگاه را که شما بر کناره نزدیکتر (مدینه) بودید و آنان بر کناره دورتر و آن کاروان (تجاری قریش) پایینتر از شما بودند و اگر با هم وعده (ی کارزار) میگذاشتید در آن خلاف میکردید امّا خداوند بر آن بود تا کار انجام یافتنی را به پایان رساند تا هر کس که نابود میشود از روی برهانی باشد و هر کس زنده میماند (نیز) با برهانی؛ و بیگمان خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه:۴۲.</ref>. بنابراین، مقتضای [[علم]] و [[قدرت]] و [[حکمت الهی]] آن است که [[پیام]] خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیّت [[وحی]] با [[برهان عقلی]]، [[ثابت]] میشود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۱۴۱. </ref>. | ||
*مهمترین هدف [[پیامبران]] رساندن حقایق وحیانی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر است. لذا مسلمانان معتقدند اگر خطاکاری [[پیامبر]] جایز باشد، هیچ تضمینی برای انجام دادن [[رسالت]] وجود ندارد<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص :۱۷۶.</ref>. | *مهمترین [[هدف]] [[پیامبران]] رساندن حقایق [[وحیانی]] برای [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] [[بشر]] است. لذا [[مسلمانان]] معتقدند اگر خطاکاری [[پیامبر]] جایز باشد، هیچ تضمینی برای انجام دادن [[رسالت]] وجود ندارد<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص:۱۷۶.</ref>. | ||
*هدف از [[عصمت]]، [[معصوم]] بودن [[پیامبران]] در گرفتن [[وحی]]، حفظ یافتههای [[وحی]] و ابلاغ آن است: "عصمت در امر تشریع دین غیر از عصمت از گناه و معصیت است. در عصمت علمی معلم پیامبر فقط خداوند متعال است که: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا }}<ref>سوره مریم، آیه:۶۴.</ref>. کسی که به واقع و پیامدهای گناه علم دارد نه عمداً مرتکب آن میشود نه از روی | * [[هدف]] از [[عصمت]]، [[معصوم]] بودن [[پیامبران]] در گرفتن [[وحی]]، [[حفظ]] یافتههای [[وحی]] و [[ابلاغ]] آن است: "[[عصمت]] در امر [[تشریع دین]] غیر از [[عصمت]] از [[گناه]] و [[معصیت]] است. در [[عصمت علمی]] [[معلم]] [[پیامبر]] فقط [[خداوند متعال]] است که: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا }}<ref>سوره مریم، آیه:۶۴.</ref>. کسی که به واقع و پیامدهای [[گناه]] [[علم]] دارد نه عمداً مرتکب آن میشود نه از روی [[جهل]]، زیرا از مخلصین است. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==مصباح يزدى== | ==مصباح يزدى== | ||
===ضرورت مصونيّت وحى=== | ===[[ضرورت]] مصونيّت وحى=== | ||
* بعد از آنكه ضرورت وحى بعنوان راه ديگرى براى دستيابى به شناختهاى لازم، و جبران نارسايى حس و عقل انسانى، به ثبوت رسيد مسأله ديگرى مطرح مىشود و آن اين است: | * بعد از آنكه [[ضرورت]] وحى بعنوان راه ديگرى براى دستيابى به شناختهاى لازم، و جبران نارسايى [[حس]] و [[عقل]] انسانى، به ثبوت رسيد مسأله ديگرى مطرح مىشود و آن اين است: | ||
*با توجه به اينكه افراد عادى انسان مستقيماً از اين وسيله | *با توجه به اينكه افراد عادى [[انسان]] مستقيماً از اين وسيله [[شناخت]]، بهرهمند نمىشوند و استعداد و لياقت دريافت وحى الهى را ندارند. و ناچار پيام الهى بوسيله افراد خاصى (پيامبران) بايد به ايشان [[ابلاغ]] شود چه ضمانتى براى صحّت چنين پيامى دارد؟ و از كجا مىتوان مطمئن شد كه شخص پيامبر، وحى الهى را درست دريافت كرده و آن را درست به [[مردم]] رسانده است؟ و نيز اگر واسطهاى بين [[خدا]] و پيامبر، وجود داشته، او نيز [[رسالت]] خود را بهطور صحيح انجام داده است؟ زيرا راه وحى، در صورتى كارآيى لازم را دارد، و مىتواند نارسايى [[دانش]] بشرى را جبران كند كه از مرحله صدور تا مرحله وصول به [[مردم]]، از هرگونه تحريف و دستبرد عمدى و سهوى، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال [[سهو]] و نسيان در واسطه يا وسائط، يا [[تصرف]] عمدى در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستى در پيام واصل به [[مردم]]، باز مىشود و موجب [[سلم]] [[اعتماد]] از آن مىگردد. پس از چه راهى مىتوان اطمينان يافت كه وحى الهى بهطور صحيح و سالم بهدست [[مردم]] مىرسد؟ (پانویس: [[قرآن]] كريم در اين باره مىفرمايد: «وَ ما كانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ». [[سوره آل عمران]]، آيه 179) | ||
* بديهى است هنگامى كه حقيقت وحى، بر مردم مجهول باشد و استعداد دريافت و آگاهى از | * بديهى است هنگامى كه حقيقت وحى، بر [[مردم]] مجهول باشد و استعداد دريافت و آگاهى از آن را نداشته باشند راهى براى كنترل و [[نظارت]] بر درستى كار وسائط نخواهند داشت و تنها در صورتى كه محتواى پيامى مخالف احكام يقينى [[عقل]] باشد خواهند فهميد كه خللى در آن، وجود ندارد. مثلاً اگر كسى ادعا كرد كه از طرف [[خدا]] به او وحى شده كه [[اجتماع]] نقيضين جايز يا [[واجب]] است يا (العياذباللّه) تعدّد يا تركيب يا [[زوال]]، در ذات الهى راه دارد مىتوان به كمك حكم يقينى [[عقل]] به بطلان چنين مطالبى كذب ادعا وى را [[اثبات]] كرد اما نياز اصلى به وحى، در مسائلى است كه [[عقل]]، راهى براى [[اثبات]] يا نفى آنها ندارد و نمىتواند با ارزيابى مفاد و محتواى پيام، صحّت و سقم آن را تشخيص دهد. در چنين مواردى از چه راهى مىتوان صحّت محتواى وحى و مصونيّت آن را از [[تصرف]] عمدى يا سهوى وسائط، [[اثبات]] كرد؟ | ||
* جواب اين است: همانگونه كه | * جواب اين است: همانگونه كه [[عقل]]، با توجه به حكمت الهى طبق برهانى كه در درس بيست و دوم بيان شد درمى يابد كه بايد راه ديگرى براى شناختن حقايق و وظايف عملى، وجود داشته باشد هر چند از حقيقت و كنه آن راه، [[آگاه]] نباشد به همين ترتيب درك مىكند كه مقتضاى حكمت الهى اين است كه پيامهاى او سالم و دست نخورده بهدست [[مردم]] برسد و گرنه [[نقض غرض]] خواهد شد. | ||
* به ديگر سخن: بعد از آنكه معلوم شد كه بايد پيامهاى الهى با يك يا چند واسطه به مردم برسد تا زمينه تكامل اختيارى | * به ديگر سخن: بعد از آنكه معلوم شد كه بايد پيامهاى الهى با يك يا چند واسطه به [[مردم]] برسد تا زمينه تكامل اختيارى [[انسانها]] فراهم شود و [[هدف]] الهى از آفرينش [[بشر]] تحقق يابد با استناد به صفات كماليّه الهى ثابت مىشود كه اين پيامها مصون از تصرفات عمدى و سهوى خواهد بود. زيرا اگر خداى [[متعال]] نخواهد كه پيامهايش بهطور صحيح به بندگانش برسد خلاف حكمت خواهد بود و [[اراده]] حكيمانه الهى، آن را نفى مىكند، و اگر [[خدا]] نداند كه پيام خود را از چه راهى و بوسيله چه كسانى بفرستد كه سالم به بندگانش برسد با [[علم]] نامتناهى او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسايط شايستهاى را برگزيند و ايشان را از [[هجوم]] شياطين، [[حفظ]] كند با [[قدرت]] نامحدود او سازگار نخواهد بود. | ||
* پس با توجه به اينكه خداى | * پس با توجه به اينكه خداى [[متعال]]، عالم به همه چيز است نمىتوان احتمال داد كه واسطهاى را برگزيده كه از خطاكاريهاى او [[آگاه]] نبوده است (پانویس: [[قرآن]] كريم در اين باره مىفرمايد: «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه». [[سوره انعام]]، آيه 124)، و با توجه به [[قدرت]] نامحدود الهى نمىتوان احتمال داد كه نتوانسته است وحى خودرا از دستبرد شياطين و تأثير عوامل [[سهو]] نسيان، [[حفظ]] كند (پانویس: [[قرآن]] مجيد در اين باره مىفرمايد: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً. إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً. لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْء عَدَداً». [[سوره جن]]، آيه 26-28)، چنانكه با توجه به حكمت الهى نمىتوان پذيرفت كه نخواسته است پيام خود را [[مصون از خطا]] بدارد (پانویس: «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَة وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة». [[سوره انفال]]، آيه 42). بنابراين، مقتضاى [[علم]] و [[قدرت]] و حكمت الهى آن است كه پيام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدين ترتيب؛ مصونيّت وحى با [[برهان]] عقلى، [[ثابت]] مىشود. | ||
* با اين بيان، مصونيّت فرشته يا فرشتگان وحى و نيز مصونيّت پيامبران در مقام دريافت وحى، و همچنين عصمت آنان از خيانت عمدى يا سهو و نسيان در مقام ابلاغ پيام الهى، به اثبات مىرسد. | * با اين بيان، مصونيّت [[فرشته]] يا [[فرشتگان]] وحى و نيز مصونيّت پيامبران در [[مقام]] دريافت وحى، و همچنين [[عصمت]] آنان از خيانت عمدى يا [[سهو]] و نسيان در [[مقام]] [[ابلاغ]] پيام الهى، به [[اثبات]] مىرسد. | ||
* و از اينجا نكته تأكيدات قرآن كريم بر امين بودن فرشته وحى و نيرومندى وى بر حفظ امانت الهى و دفع تصرفات شياطين و امين بودن پيامبران و | * و از اينجا نكته تأكيدات [[قرآن]] كريم بر امين بودن [[فرشته]] وحى و نيرومندى وى بر [[حفظ امانت]] الهى و دفع تصرفات شياطين و امين بودن پيامبران و بهطور كلى تأكيد بر حراست وحى تا هنگام رسيدن به [[مردم]]، روشن مىشود (پانویس: [[سوره شعراء]]: آيه 193، [[سوره]] تكوير: آيه 21، [[سوره اعراف]]: آيه 68، [[سوره شعراء]]: آيات 107، 125، 143، 162، 178، [[سوره دخان]]: آيه 18، [[سوره]] تكوير: آيه 20، [[سوره نجم]]: آيه 5، [[سوره]] الحاقه: آيه 44-47، [[سوره جن]]: آيه 26-28). | ||
==محمد بیابانی اسکویی== | ==[[محمد]] بیابانی اسکویی== | ||
مصونيت وحى[ویرایش] | مصونيت وحى[ویرایش] | ||
• با توجه به اینکه خداوند به واسطۀ وحی بر پیامبران درصدد هدایت انسان هاست لذا باید ارسال وحی از هرگونه خطایی مصون باشد، یعنی علاوه بر اینکه پیامبران باید معصوم باشند، ملائکه ایی هم که وحی را از طرف خداوند برای پیامبران نازل | • با توجه به اینکه [[خداوند]] به واسطۀ [[وحی]] بر [[پیامبران]] درصدد [[هدایت]] [[انسان]] هاست لذا باید [[ارسال وحی]] از هرگونه خطایی مصون باشد، یعنی علاوه بر اینکه [[پیامبران]] باید [[معصوم]] باشند، [[ملائکه]] ایی هم که [[وحی]] را از طرف [[خداوند]] برای [[پیامبران]] نازل میکنند نیز باید از [[عصمت]] برخوردار باشند تا وحى به [[سلامت]] به [[بندگان]] الهى برسد. در [[عصمت]] و [[امانت]] جبرئيل هيچ گونه شكّ و ترديدى وجود ندارد. علاوه بر اينکه، [[خداوند متعال]] براى [[حفظ]] وحى خويش عدهاى از فرشتگانش را [[مأمور]] ساخته است. [[خداوند متعال]] [[علم]] غيب را ويژه خود گردانده و آن را از رسولانى كه مورد خشنودى او بودند دريغ نكرده است. و براى آنها نگهبانانى از پيش رو و از پشت سر قرار داده است: «عالِمُ آلغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلّا مَنِ آرْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُک ُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً؛ [[آگاه]] به غيب است. غيبش را بر كسى آشكار نمىكند مگر رسولى كه از او [[خشنود]] است، پس از پيش رو و از پشت سر براى او نگهبانى مىكند». | ||
• علّامه مجلسى؛ از ابن عبّاس نقل كرده است: هيچ آيهاى بر پيامبر نازل نمىشد جز اينكه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا به پيامبر برساندند: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمـَلَائِكَةِ يَحْفَظُونَهَا حَتَّى يُوَدُّونَهَا إِلَى النَّبِي؛ خداوند هيچ آيهاى از قرآن را بر پيامبرش نازل نكرد مگر اينكه چهار فرشته حافظ آن بودند. آن را نگهبانى مىكردند تا به پيامبر | • علّامه مجلسى؛ از [[ابن عبّاس]] [[نقل]] كرده است: هيچ آيهاى بر پيامبر نازل نمىشد جز اينكه چهار [[فرشته نگهبان]] آن بودند تا به پيامبر برساندند: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمـَلَائِكَةِ يَحْفَظُونَهَا حَتَّى يُوَدُّونَهَا إِلَى النَّبِي؛ [[خداوند]] هيچ آيهاى از [[قرآن]] را بر پيامبرش نازل نكرد مگر اينكه چهار [[فرشته]] [[حافظ]] آن بودند. آن را نگهبانى مىكردند تا به پيامبر برسد». | ||
• امّا عصمت پيامبران درباره وحى در سه مرحله مورد بحث قرار | • امّا [[عصمت]] پيامبران درباره وحى در سه مرحله مورد بحث قرار میگیرد: | ||
عصمت پيامبران در دريافت وحى[ویرایش] | [[عصمت]] پيامبران در دريافت وحى[ویرایش] | ||
• عصمت پيامبران صلوات الله عليهم در وحى وقتى تحقّق مىيابد كه آنان به خداوند متعال و فرشتگان وحى معرفت كامل داشته باشند و بدانند آنچه به ايشان مىرسد از سوى خداى تعالى است. به علاوه بايد هر گونه القايى را از شياطين جنّ و انس به خوبى بشناسند. اين مطلب به روشنى در روايات اهل بيت : بيان شده است. امام صادق ۷ مىفرمايد: خداوند متعال وقتى مىخواهد كسى را به رسالت انتخاب كند؛ اوّل بر او سكينه و وقار نازل مىكند تا به واسطه آن وحى الهى و جبرئيل مثل روز روشن برايش عيان گردد : إِنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَيْهِ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ فَكَانَ الّذي يَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِي يَرَاهُ بِعَيْنِهِ. (همانا خداوند وقتى بندهاى را رسول خويش كند به او سكينه و وقار نازل مىكند پس آنچه از ناحيه خدا برايش مىآيد براى او مثل امرى مىشود كه به چشم خود آن را مشاهده مىكند). | • [[عصمت]] پيامبران [[صلوات]] [[الله]] عليهم در وحى وقتى تحقّق مىيابد كه آنان به [[خداوند متعال]] و [[فرشتگان]] وحى [[معرفت]] كامل داشته باشند و بدانند آنچه به ايشان مىرسد از سوى [[خداى تعالى]] است. به علاوه بايد هر گونه القايى را از شياطين جنّ و [[انس]] به خوبى بشناسند. اين مطلب به روشنى در روايات [[اهل]] بيت: بيان شده است. [[امام صادق]] ۷ مىفرمايد: [[خداوند متعال]] وقتى مىخواهد كسى را به [[رسالت]] [[انتخاب]] كند؛ اوّل بر او سكينه و [[وقار]] نازل مىكند تا به واسطه آن وحى الهى و جبرئيل مثل روز روشن برايش عيان گردد: إِنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَيْهِ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ فَكَانَ الّذي يَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِي يَرَاهُ بِعَيْنِهِ. (همانا [[خداوند]] وقتى بندهاى را [[رسول]] خويش كند به او سكينه و [[وقار]] نازل مىكند پس آنچه از ناحيه [[خدا]] برايش مىآيد براى او مثل امرى مىشود كه به چشم خود آن را [[مشاهده]] مىكند). | ||
• در روايت ديگر مىفرمايد: آنگاه كه رسولى براى رسالت | • در روايت ديگر مىفرمايد: آنگاه كه رسولى براى [[رسالت]] [[انتخاب]] مىشود پردهها و حجابها از او برداشته مىشود: كُشِفَ عَنْهَا الْغِطَاء. (از او پرده برداشته مىشود). | ||
• در دعايى مىخوانيم : وَ أَسْأَلـُکَ بِاسْمِکَ الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلَى قَلْبِ مُحَمَّدٍ ۶ فَعَرَفَ مَا أَوْحَيْتَهُ إِلَيْهِ مِنْ وَحْيِكَ. (و تو را به آن اسمت مىخوانم كه آن را بر قلب محمّد ۶ نوشتى پس شناخت وحيى را كه به او كردى). | • در دعايى مىخوانيم: وَ أَسْأَلـُکَ بِاسْمِکَ الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلَى قَلْبِ مُحَمَّدٍ ۶ فَعَرَفَ مَا أَوْحَيْتَهُ إِلَيْهِ مِنْ وَحْيِكَ. (و تو را به آن اسمت مىخوانم كه آن را بر [[قلب]] [[محمّد]] ۶ نوشتى پس [[شناخت]] وحيى را كه به او كردى). | ||
• در حديثى ديگر مىفرمايد: پيامبر ۶ به توفيق الهى جبرئيل را تشخيص مىدهد : مَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ ۶ أَنَّ جَبْرَئِيلَ ۷ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالتَّوْفِيقِ. (رسول خدا ۶ آمدن جبرئيل از سوى خدا را ندانست مگر به توفيق). | • در حديثى ديگر مىفرمايد: پيامبر ۶ به توفيق الهى جبرئيل را تشخيص مىدهد: مَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ ۶ أَنَّ جَبْرَئِيلَ ۷ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالتَّوْفِيقِ. ([[رسول خدا]] ۶ آمدن جبرئيل از سوى [[خدا]] را ندانست مگر به توفيق). | ||
• در حديثى ديگر راوى سؤال مىكند: وقتى پيامبر صداى فرشته را مىشنود و خود او را نمىبيند از كجا تشخيص مىدهد كه اين وحى الهى است؟ حضرت در جواب مىفرمايد: خداوند خود به او بيان مىكند كه آنچه به او مىرسد، حقّ است. يُبَيِّنُهُ اللَّهُ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق. (خداوند به او روشن مىكرد تا بداند كه آن حقّ است). | • در حديثى ديگر راوى سؤال مىكند: وقتى پيامبر صداى [[فرشته]] را مىشنود و خود او را نمىبيند از كجا تشخيص مىدهد كه اين وحى الهى است؟ [[حضرت]] در جواب مىفرمايد: [[خداوند]] خود به او بيان مىكند كه آنچه به او مىرسد، [[حقّ]] است. يُبَيِّنُهُ اللَّهُ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق. ([[خداوند]] به او روشن مىكرد تا بداند كه آن [[حقّ]] است). | ||
• در روايت ديگر پاسخ آن سؤال اين گونه بيان شده است : يُوَفَّقُ لِذَلِکَ حَتَّى يَعْرِفَه. (او را بر آن موفّق مىكرد تا بشناسد). | • در روايت ديگر پاسخ آن سؤال اين گونه بيان شده است: يُوَفَّقُ لِذَلِکَ حَتَّى يَعْرِفَه. (او را بر آن موفّق مىكرد تا بشناسد). | ||
• پس روشن مىشود كسانى كه مىگويند پيامبر ۶ در آغاز وحى دچار شكّ و ترديد شد و جبرئيل را نشناخت و خوف و ترس بر او عارض شد و جريان را با حضرت خديجه عليها السلام در ميان گذاشت؛ و او نزد پسر عموى خويش ورقة بن نوفل رفت و از او در اين باره سؤال كرد و ورقه او را به نبوّت پيامبر مژده داد؛ سخنانى بى پايه و ياوه است. هر چند منابع شيعى نيز از اين گونه نقلها خالى نيست. | • پس روشن مىشود كسانى كه مىگويند پيامبر ۶ در آغاز وحى دچار شكّ و ترديد شد و جبرئيل را نشناخت و [[خوف]] و [[ترس]] بر او عارض شد و جريان را با [[حضرت]] خديجه عليها [[السلام]] در ميان گذاشت؛ و او نزد پسر عموى خويش [[ورقة بن نوفل]] رفت و از او در اين باره سؤال كرد و ورقه او را به [[نبوّت]] پيامبر مژده داد؛ سخنانى بى پايه و ياوه است. هر چند منابع شيعى نيز از اين گونه نقلها خالى نيست. | ||
• چگونه مىشود پيامبراسلام جبرئيلراتشخيص ندهد ودر وجود او ترديد كند در صورتى كه اميرمؤمنان ۷ حضرتش را به اين گونه معرفى مىكند كه «مدتى از سال را در كوه حرا مجاور مىشد، تنها من او را مىديدم و كسى ديگر او را نمىديد… من نور وحى را مشاهده مىكردم و بوى خوش نبوّت را احساس مىنمودم. در آغاز وحى ناله شيطان را به گوش خود شنيدم و از حضرتش در اين باره سؤال كردم و ايشان فرمود: اين ناله شيطان بود كه از پرستش خويش نااميد شده است». أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ۶ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِه. (نور وحى و رسالت را مىديدم و بوى نبوت را استشمام مىكردم و به تحقيق ناله شيطان را به هنگام نزول وحى بر پيامبر ۶ شنيدم و عرض كردم اى رسول خدا اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از عبادتش نااميد شده است). | • چگونه مىشود پيامبراسلام جبرئيلراتشخيص ندهد ودر وجود او ترديد كند در صورتى كه اميرمؤمنان ۷ حضرتش را به اين گونه معرفى مىكند كه «مدتى از سال را در كوه حرا مجاور مىشد، تنها من او را مىديدم و كسى ديگر او را نمىديد… من [[نور]] وحى را [[مشاهده]] مىكردم و بوى خوش [[نبوّت]] را [[احساس]] مىنمودم. در آغاز وحى ناله شيطان را به گوش خود شنيدم و از حضرتش در اين باره سؤال كردم و ايشان فرمود: اين ناله شيطان بود كه از [[پرستش]] خويش نااميد شده است». أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ۶ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِه. ([[نور]] وحى و [[رسالت]] را مىديدم و بوى [[نبوت]] را استشمام مىكردم و به تحقيق ناله شيطان را به هنگام [[نزول]] وحى بر پيامبر ۶ شنيدم و عرض كردم اى [[رسول خدا]] اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از عبادتش نااميد شده است). | ||
• امام هادى ۷ نيز ترس و هراس پيامبر ۶ را در آغاز وحى از تكذيب قريش دانسته، مىفرمايد: وَ كَانَ مِنْ أَوَّلِ أَمْرِه…أَبْغَضَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ وَ أَفْعَالُ الَْمجَانِينِ وَ أَقْوَالُهُمْ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَشْرَحَ صَدْرَهُ وَ يُشَجِّعَ قَلْبَهُ فَأَنْطَقَ اللَّهُ الْجِبَالَ وَ الصُّخُورَ وَ الْمَدَرَ وَ كُلَّمَا وَصَلَ إِلَى شَيْءٍ مِنْهَا نَادَاهُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا رَسُولَ اللَّه. (و از ابتداى امر… مبغوضترين چيزها نزد او شيطان و كردار و گفتار ديوانگان بود. پس خداى عزوجل خواست كه سينهاش را گشاده گرداند و قلبش را محكم سازد پس كوهها و صخرهها و سنگ ريزهها و همه چيز را با او هم سخن گردانيد؛ به گونهاى كه از كنار چيزى نمىگذشت جز اينكه به خاطر نبوتش او را سلام مىكرد). | • [[امام]] هادى ۷ نيز [[ترس]] و [[هراس]] پيامبر ۶ را در آغاز وحى از تكذيب قريش دانسته، مىفرمايد: وَ كَانَ مِنْ أَوَّلِ أَمْرِه…أَبْغَضَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ وَ أَفْعَالُ الَْمجَانِينِ وَ أَقْوَالُهُمْ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَشْرَحَ صَدْرَهُ وَ يُشَجِّعَ قَلْبَهُ فَأَنْطَقَ اللَّهُ الْجِبَالَ وَ الصُّخُورَ وَ الْمَدَرَ وَ كُلَّمَا وَصَلَ إِلَى شَيْءٍ مِنْهَا نَادَاهُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا رَسُولَ اللَّه. (و از ابتداى امر… مبغوضترين چيزها نزد او شيطان و كردار و گفتار ديوانگان بود. پس خداى عزوجل خواست كه سينهاش را گشاده گرداند و قلبش را محكم سازد پس كوهها و صخرهها و سنگ ريزهها و همه چيز را با او هم سخن گردانيد؛ به گونهاى كه از كنار چيزى نمىگذشت جز اينكه به خاطر نبوتش او را [[سلام]] مىكرد). | ||
عصمت پيامبران در حفظ وحى[ویرایش] | [[عصمت]] پيامبران در [[حفظ]] وحى[ویرایش] | ||
• همان گونه كه ديديم خداوند متعال پيامبرانش را پيش از وحى مورد عنايت و توجّه خاصّ خويش قرار مىدهد و | • همان گونه كه ديديم [[خداوند متعال]] پيامبرانش را پيش از وحى مورد عنايت و توجّه خاصّ خويش قرار مىدهد و آنها را از مكر و [[خدعه]] شيطان محفوظ مىدارد. اين عنايت خاص در [[حفظ]] وحى الهى هم شامل حال آنان است. [[خداوند متعال]] به آنان [[نور]] و معرفتى ويژه عطا فرموده كه با وجود آن [[خطا]]، [[سهو]]، نسيان و [[غفلت]] در آنها راه ندارد. درباره اين مطلب در بخش ويژگيهاى پيامبران الهى قسمت «[[عصمت]]» به تفصيل سخن گفتيم. | ||
ابلاغ وحى[ویرایش] | [[ابلاغ]] وحى[ویرایش] | ||
• حال با توجّه به آنچه در مورد عصمت پيامبران : در دو مرحله قبل بيان گرديد و توضيحاتى كه از امامان اهل بيت : در آن دو مرحله ياد شد؛ و نيز با توجّه به مطالبى كه در بخش ويژگيهاى پيامبران بحث | • حال با توجّه به آنچه در مورد [[عصمت]] پيامبران: در دو مرحله قبل بيان گرديد و توضيحاتى كه از [[امامان]] [[اهل]] بيت: در آن دو مرحله ياد شد؛ و نيز با توجّه به مطالبى كه در بخش ويژگيهاى پيامبران بحث «[[عصمت]]» ذكر گرديد كه خود شيطان [[اقرار]] كرده است كه نمىتواند [[بندگان]] [[مخلص]] الهى را [[گمراه]] كند؛ آيا باز هم جاى سؤال و ترديد هست كه بگوئيم ممكن است پيامبران الهى در رساندن وحى دچار مشكل شوند و شيطان هنگام [[خواندن]] وحى الهى بر [[مردم]] دخالت كرده و مطالبى را بر زبان آنان جارى كند كه [[خداوند متعال]] برايشان نازل نكرده است؟! روشن است كه جواب اين سؤال منفى است. چگونه ممكن است با وجود اين همه تأييد و تسديد و توفيق و عنايت الهى چنين امرى اتّفاق بيافتد؟! | ||
• بنابر اين معلوم مىشود مطالبى را كه برخى از علماى عامّه با عنوان افسانه غرانيق در تفسير آيه: (وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلّا إِذا تَمَـنّى أَلْقى آلشَّـيْطانُ فِي أُمْنِـيَّتِهِ فَيَنْسَخُ آللّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ آللّهُ آياتِهِ وَاللّهُ عَلِـيمٌ حَكِـيمٌ )مطرح كردهاند، چقدر بى پايه و ياوه است. چگونه مىشود خداوند متعال پيامبرش را با مطالبى مانند : ما ضَلَّ صاحِـبُكُمْ وَما غَوى * وَما يَنْطِقُ عَنِ الهَوى * إِنْ هُوَ إِلّا وَحْىٌ يُوحى. (صاحب شما گمراه نشده و فريب نخورده است. و از هواى نفس سخن نگفته است. آن جز وحى نيست كه وحى مىشود). | • بنابر اين معلوم مىشود مطالبى را كه برخى از علماى عامّه با عنوان افسانه غرانيق در تفسير آيه: (وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلّا إِذا تَمَـنّى أَلْقى آلشَّـيْطانُ فِي أُمْنِـيَّتِهِ فَيَنْسَخُ آللّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ آللّهُ آياتِهِ وَاللّهُ عَلِـيمٌ حَكِـيمٌ)مطرح كردهاند، چقدر بى پايه و ياوه است. چگونه مىشود [[خداوند متعال]] پيامبرش را با مطالبى مانند: ما ضَلَّ صاحِـبُكُمْ وَما غَوى * وَما يَنْطِقُ عَنِ الهَوى * إِنْ هُوَ إِلّا وَحْىٌ يُوحى. ([[صاحب شما]] [[گمراه]] نشده و فريب نخورده است. و از هواى نفس سخن نگفته است. آن جز وحى نيست كه وحى مىشود). | ||
• توصيف كند و از طرف ديگر شيطان بتواند آياتى را به عنوان وحى بر زبان او جارى سازد؟! | • توصيف كند و از طرف ديگر شيطان بتواند آياتى را به عنوان وحى بر زبان او جارى سازد؟! |
نسخهٔ ۲۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۱۳
نویسنده: آقای قاضی زاده
واژهشناسی لغوی
- واژه "عصمت" از ریشه "عصم" در عربی به معنای منع و امساک است و چون شخص معصوم، از خطا و گناه بازداشته میشود، به او معصوم میگویند[۱].
خطاناپذیری وحی الهی
- بعد از آنکه ضرورت وحی به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناختهای لازم، و جبران نارسایی حس و عقل انسانی، به ثبوت رسید مسأله دیگری مطرح میشود و آن این است: با توجه به اینکه افراد عادی مستقیماً از این وسیله شناخت، بهرهمند نمیشوند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند، و ناچار پیام الهی بهوسیله افراد خاصی "پیامبران" باید به ایشان ابلاغ شود چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا میتوان مطمئن شد شخص پیامبر، وحی الهی را درست دریافت کرده و آن را درست به مردم رسانده است؟ و نیز اگر واسطهای بین خدا و پیامبر، وجود داشته، او نیز رسالت خود را بهطور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه وحی، در صورتی کارآیی لازم را دارد، و میتواند نارسایی دانش بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسیان در واسطه یا وسائط، یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی در پیام واصل به مردم، باز میشود و موجب سلب اعتماد از آن میگردد. پس از چه راهی میتوان اطمینان یافت که وحی الهی بهطور صحیح و سالم بهدست مردم میرسد؟[۲].
- جواب این است: همانگونه که عقل، با توجه به حکمت الهی درمییابد باید راه دیگری برای شناختن حقایق و وظایف عملی، وجود داشته باشد هر چند از حقیقت و کنه آن راه، آگاه نباشد به همین ترتیب درک میکند مقتضای حکمت الهی این است، پیامهای او سالم و دست نخورده به دست مردم برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد. به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد پیامهای الهی باید با یک یا چند واسطه به مردم برسد تا زمینه تکامل اختیاری انسانها فراهم شود و هدف الهی از آفرینش بشر تحقق یابد با استناد به صفات کمالیّه الهی ثابت میشود این پیامها مصون از تصرفات عمدی و سهوی خواهد بود؛ زیرا اگر خدای متعال نخواهد، پیامهایش بهطور صحیح به بندگانش برسد خلاف حکمت خواهد بود و اراده حکیمانه الهی، آن را نفی میکند، و اگر خدا نداند پیام خود را از چه راهی و بهوسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسایط شایستهای را برگزیند و ایشان را از هجوم شیاطین، حفظ کند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود[۳].
- پس با توجه به اینکه خدای متعال، عالم به همه چیز است نمیتوان احتمال داد واسطهای را برگزیده که از خطاکاریهای او آگاه نبوده است[۴]، و با توجه به قدرت نامحدود الهی نمیتوان احتمال داد که نتوانسته است وحی خود را از دستبرد شیاطین و تأثیر عوامل سهو نسیان، حفظ کند﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا ﴾[۵]، چنانکه با توجه به حکمت الهی نمیتوان پذیرفت که نخواسته است پیام خود را مصون از خطا بدارد﴿إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِن لِّيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۶]. بنابراین، مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی آن است که پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیّت وحی با برهان عقلی، ثابت میشود[۷].
- مهمترین هدف پیامبران رساندن حقایق وحیانی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر است. لذا مسلمانان معتقدند اگر خطاکاری پیامبر جایز باشد، هیچ تضمینی برای انجام دادن رسالت وجود ندارد[۸].
- هدف از عصمت، معصوم بودن پیامبران در گرفتن وحی، حفظ یافتههای وحی و ابلاغ آن است: "عصمت در امر تشریع دین غیر از عصمت از گناه و معصیت است. در عصمت علمی معلم پیامبر فقط خداوند متعال است که: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴾[۹]. کسی که به واقع و پیامدهای گناه علم دارد نه عمداً مرتکب آن میشود نه از روی جهل، زیرا از مخلصین است.
منابع
مصباح يزدى
ضرورت مصونيّت وحى
- بعد از آنكه ضرورت وحى بعنوان راه ديگرى براى دستيابى به شناختهاى لازم، و جبران نارسايى حس و عقل انسانى، به ثبوت رسيد مسأله ديگرى مطرح مىشود و آن اين است:
- با توجه به اينكه افراد عادى انسان مستقيماً از اين وسيله شناخت، بهرهمند نمىشوند و استعداد و لياقت دريافت وحى الهى را ندارند. و ناچار پيام الهى بوسيله افراد خاصى (پيامبران) بايد به ايشان ابلاغ شود چه ضمانتى براى صحّت چنين پيامى دارد؟ و از كجا مىتوان مطمئن شد كه شخص پيامبر، وحى الهى را درست دريافت كرده و آن را درست به مردم رسانده است؟ و نيز اگر واسطهاى بين خدا و پيامبر، وجود داشته، او نيز رسالت خود را بهطور صحيح انجام داده است؟ زيرا راه وحى، در صورتى كارآيى لازم را دارد، و مىتواند نارسايى دانش بشرى را جبران كند كه از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحريف و دستبرد عمدى و سهوى، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسيان در واسطه يا وسائط، يا تصرف عمدى در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستى در پيام واصل به مردم، باز مىشود و موجب سلم اعتماد از آن مىگردد. پس از چه راهى مىتوان اطمينان يافت كه وحى الهى بهطور صحيح و سالم بهدست مردم مىرسد؟ (پانویس: قرآن كريم در اين باره مىفرمايد: «وَ ما كانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ». سوره آل عمران، آيه 179)
- بديهى است هنگامى كه حقيقت وحى، بر مردم مجهول باشد و استعداد دريافت و آگاهى از آن را نداشته باشند راهى براى كنترل و نظارت بر درستى كار وسائط نخواهند داشت و تنها در صورتى كه محتواى پيامى مخالف احكام يقينى عقل باشد خواهند فهميد كه خللى در آن، وجود ندارد. مثلاً اگر كسى ادعا كرد كه از طرف خدا به او وحى شده كه اجتماع نقيضين جايز يا واجب است يا (العياذباللّه) تعدّد يا تركيب يا زوال، در ذات الهى راه دارد مىتوان به كمك حكم يقينى عقل به بطلان چنين مطالبى كذب ادعا وى را اثبات كرد اما نياز اصلى به وحى، در مسائلى است كه عقل، راهى براى اثبات يا نفى آنها ندارد و نمىتواند با ارزيابى مفاد و محتواى پيام، صحّت و سقم آن را تشخيص دهد. در چنين مواردى از چه راهى مىتوان صحّت محتواى وحى و مصونيّت آن را از تصرف عمدى يا سهوى وسائط، اثبات كرد؟
- جواب اين است: همانگونه كه عقل، با توجه به حكمت الهى طبق برهانى كه در درس بيست و دوم بيان شد درمى يابد كه بايد راه ديگرى براى شناختن حقايق و وظايف عملى، وجود داشته باشد هر چند از حقيقت و كنه آن راه، آگاه نباشد به همين ترتيب درك مىكند كه مقتضاى حكمت الهى اين است كه پيامهاى او سالم و دست نخورده بهدست مردم برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد.
- به ديگر سخن: بعد از آنكه معلوم شد كه بايد پيامهاى الهى با يك يا چند واسطه به مردم برسد تا زمينه تكامل اختيارى انسانها فراهم شود و هدف الهى از آفرينش بشر تحقق يابد با استناد به صفات كماليّه الهى ثابت مىشود كه اين پيامها مصون از تصرفات عمدى و سهوى خواهد بود. زيرا اگر خداى متعال نخواهد كه پيامهايش بهطور صحيح به بندگانش برسد خلاف حكمت خواهد بود و اراده حكيمانه الهى، آن را نفى مىكند، و اگر خدا نداند كه پيام خود را از چه راهى و بوسيله چه كسانى بفرستد كه سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهى او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسايط شايستهاى را برگزيند و ايشان را از هجوم شياطين، حفظ كند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود.
- پس با توجه به اينكه خداى متعال، عالم به همه چيز است نمىتوان احتمال داد كه واسطهاى را برگزيده كه از خطاكاريهاى او آگاه نبوده است (پانویس: قرآن كريم در اين باره مىفرمايد: «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه». سوره انعام، آيه 124)، و با توجه به قدرت نامحدود الهى نمىتوان احتمال داد كه نتوانسته است وحى خودرا از دستبرد شياطين و تأثير عوامل سهو نسيان، حفظ كند (پانویس: قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً. إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً. لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْء عَدَداً». سوره جن، آيه 26-28)، چنانكه با توجه به حكمت الهى نمىتوان پذيرفت كه نخواسته است پيام خود را مصون از خطا بدارد (پانویس: «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَة وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة». سوره انفال، آيه 42). بنابراين، مقتضاى علم و قدرت و حكمت الهى آن است كه پيام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدين ترتيب؛ مصونيّت وحى با برهان عقلى، ثابت مىشود.
- با اين بيان، مصونيّت فرشته يا فرشتگان وحى و نيز مصونيّت پيامبران در مقام دريافت وحى، و همچنين عصمت آنان از خيانت عمدى يا سهو و نسيان در مقام ابلاغ پيام الهى، به اثبات مىرسد.
- و از اينجا نكته تأكيدات قرآن كريم بر امين بودن فرشته وحى و نيرومندى وى بر حفظ امانت الهى و دفع تصرفات شياطين و امين بودن پيامبران و بهطور كلى تأكيد بر حراست وحى تا هنگام رسيدن به مردم، روشن مىشود (پانویس: سوره شعراء: آيه 193، سوره تكوير: آيه 21، سوره اعراف: آيه 68، سوره شعراء: آيات 107، 125، 143، 162، 178، سوره دخان: آيه 18، سوره تكوير: آيه 20، سوره نجم: آيه 5، سوره الحاقه: آيه 44-47، سوره جن: آيه 26-28).
محمد بیابانی اسکویی
مصونيت وحى[ویرایش] • با توجه به اینکه خداوند به واسطۀ وحی بر پیامبران درصدد هدایت انسان هاست لذا باید ارسال وحی از هرگونه خطایی مصون باشد، یعنی علاوه بر اینکه پیامبران باید معصوم باشند، ملائکه ایی هم که وحی را از طرف خداوند برای پیامبران نازل میکنند نیز باید از عصمت برخوردار باشند تا وحى به سلامت به بندگان الهى برسد. در عصمت و امانت جبرئيل هيچ گونه شكّ و ترديدى وجود ندارد. علاوه بر اينکه، خداوند متعال براى حفظ وحى خويش عدهاى از فرشتگانش را مأمور ساخته است. خداوند متعال علم غيب را ويژه خود گردانده و آن را از رسولانى كه مورد خشنودى او بودند دريغ نكرده است. و براى آنها نگهبانانى از پيش رو و از پشت سر قرار داده است: «عالِمُ آلغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلّا مَنِ آرْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُک ُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً؛ آگاه به غيب است. غيبش را بر كسى آشكار نمىكند مگر رسولى كه از او خشنود است، پس از پيش رو و از پشت سر براى او نگهبانى مىكند». • علّامه مجلسى؛ از ابن عبّاس نقل كرده است: هيچ آيهاى بر پيامبر نازل نمىشد جز اينكه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا به پيامبر برساندند: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمـَلَائِكَةِ يَحْفَظُونَهَا حَتَّى يُوَدُّونَهَا إِلَى النَّبِي؛ خداوند هيچ آيهاى از قرآن را بر پيامبرش نازل نكرد مگر اينكه چهار فرشته حافظ آن بودند. آن را نگهبانى مىكردند تا به پيامبر برسد». • امّا عصمت پيامبران درباره وحى در سه مرحله مورد بحث قرار میگیرد: عصمت پيامبران در دريافت وحى[ویرایش] • عصمت پيامبران صلوات الله عليهم در وحى وقتى تحقّق مىيابد كه آنان به خداوند متعال و فرشتگان وحى معرفت كامل داشته باشند و بدانند آنچه به ايشان مىرسد از سوى خداى تعالى است. به علاوه بايد هر گونه القايى را از شياطين جنّ و انس به خوبى بشناسند. اين مطلب به روشنى در روايات اهل بيت: بيان شده است. امام صادق ۷ مىفرمايد: خداوند متعال وقتى مىخواهد كسى را به رسالت انتخاب كند؛ اوّل بر او سكينه و وقار نازل مىكند تا به واسطه آن وحى الهى و جبرئيل مثل روز روشن برايش عيان گردد: إِنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَيْهِ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ فَكَانَ الّذي يَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِي يَرَاهُ بِعَيْنِهِ. (همانا خداوند وقتى بندهاى را رسول خويش كند به او سكينه و وقار نازل مىكند پس آنچه از ناحيه خدا برايش مىآيد براى او مثل امرى مىشود كه به چشم خود آن را مشاهده مىكند). • در روايت ديگر مىفرمايد: آنگاه كه رسولى براى رسالت انتخاب مىشود پردهها و حجابها از او برداشته مىشود: كُشِفَ عَنْهَا الْغِطَاء. (از او پرده برداشته مىشود). • در دعايى مىخوانيم: وَ أَسْأَلـُکَ بِاسْمِکَ الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلَى قَلْبِ مُحَمَّدٍ ۶ فَعَرَفَ مَا أَوْحَيْتَهُ إِلَيْهِ مِنْ وَحْيِكَ. (و تو را به آن اسمت مىخوانم كه آن را بر قلب محمّد ۶ نوشتى پس شناخت وحيى را كه به او كردى). • در حديثى ديگر مىفرمايد: پيامبر ۶ به توفيق الهى جبرئيل را تشخيص مىدهد: مَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ ۶ أَنَّ جَبْرَئِيلَ ۷ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالتَّوْفِيقِ. (رسول خدا ۶ آمدن جبرئيل از سوى خدا را ندانست مگر به توفيق). • در حديثى ديگر راوى سؤال مىكند: وقتى پيامبر صداى فرشته را مىشنود و خود او را نمىبيند از كجا تشخيص مىدهد كه اين وحى الهى است؟ حضرت در جواب مىفرمايد: خداوند خود به او بيان مىكند كه آنچه به او مىرسد، حقّ است. يُبَيِّنُهُ اللَّهُ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق. (خداوند به او روشن مىكرد تا بداند كه آن حقّ است). • در روايت ديگر پاسخ آن سؤال اين گونه بيان شده است: يُوَفَّقُ لِذَلِکَ حَتَّى يَعْرِفَه. (او را بر آن موفّق مىكرد تا بشناسد). • پس روشن مىشود كسانى كه مىگويند پيامبر ۶ در آغاز وحى دچار شكّ و ترديد شد و جبرئيل را نشناخت و خوف و ترس بر او عارض شد و جريان را با حضرت خديجه عليها السلام در ميان گذاشت؛ و او نزد پسر عموى خويش ورقة بن نوفل رفت و از او در اين باره سؤال كرد و ورقه او را به نبوّت پيامبر مژده داد؛ سخنانى بى پايه و ياوه است. هر چند منابع شيعى نيز از اين گونه نقلها خالى نيست. • چگونه مىشود پيامبراسلام جبرئيلراتشخيص ندهد ودر وجود او ترديد كند در صورتى كه اميرمؤمنان ۷ حضرتش را به اين گونه معرفى مىكند كه «مدتى از سال را در كوه حرا مجاور مىشد، تنها من او را مىديدم و كسى ديگر او را نمىديد… من نور وحى را مشاهده مىكردم و بوى خوش نبوّت را احساس مىنمودم. در آغاز وحى ناله شيطان را به گوش خود شنيدم و از حضرتش در اين باره سؤال كردم و ايشان فرمود: اين ناله شيطان بود كه از پرستش خويش نااميد شده است». أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ۶ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِه. (نور وحى و رسالت را مىديدم و بوى نبوت را استشمام مىكردم و به تحقيق ناله شيطان را به هنگام نزول وحى بر پيامبر ۶ شنيدم و عرض كردم اى رسول خدا اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از عبادتش نااميد شده است). • امام هادى ۷ نيز ترس و هراس پيامبر ۶ را در آغاز وحى از تكذيب قريش دانسته، مىفرمايد: وَ كَانَ مِنْ أَوَّلِ أَمْرِه…أَبْغَضَ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ وَ أَفْعَالُ الَْمجَانِينِ وَ أَقْوَالُهُمْ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَشْرَحَ صَدْرَهُ وَ يُشَجِّعَ قَلْبَهُ فَأَنْطَقَ اللَّهُ الْجِبَالَ وَ الصُّخُورَ وَ الْمَدَرَ وَ كُلَّمَا وَصَلَ إِلَى شَيْءٍ مِنْهَا نَادَاهُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا رَسُولَ اللَّه. (و از ابتداى امر… مبغوضترين چيزها نزد او شيطان و كردار و گفتار ديوانگان بود. پس خداى عزوجل خواست كه سينهاش را گشاده گرداند و قلبش را محكم سازد پس كوهها و صخرهها و سنگ ريزهها و همه چيز را با او هم سخن گردانيد؛ به گونهاى كه از كنار چيزى نمىگذشت جز اينكه به خاطر نبوتش او را سلام مىكرد). عصمت پيامبران در حفظ وحى[ویرایش] • همان گونه كه ديديم خداوند متعال پيامبرانش را پيش از وحى مورد عنايت و توجّه خاصّ خويش قرار مىدهد و آنها را از مكر و خدعه شيطان محفوظ مىدارد. اين عنايت خاص در حفظ وحى الهى هم شامل حال آنان است. خداوند متعال به آنان نور و معرفتى ويژه عطا فرموده كه با وجود آن خطا، سهو، نسيان و غفلت در آنها راه ندارد. درباره اين مطلب در بخش ويژگيهاى پيامبران الهى قسمت «عصمت» به تفصيل سخن گفتيم. ابلاغ وحى[ویرایش] • حال با توجّه به آنچه در مورد عصمت پيامبران: در دو مرحله قبل بيان گرديد و توضيحاتى كه از امامان اهل بيت: در آن دو مرحله ياد شد؛ و نيز با توجّه به مطالبى كه در بخش ويژگيهاى پيامبران بحث «عصمت» ذكر گرديد كه خود شيطان اقرار كرده است كه نمىتواند بندگان مخلص الهى را گمراه كند؛ آيا باز هم جاى سؤال و ترديد هست كه بگوئيم ممكن است پيامبران الهى در رساندن وحى دچار مشكل شوند و شيطان هنگام خواندن وحى الهى بر مردم دخالت كرده و مطالبى را بر زبان آنان جارى كند كه خداوند متعال برايشان نازل نكرده است؟! روشن است كه جواب اين سؤال منفى است. چگونه ممكن است با وجود اين همه تأييد و تسديد و توفيق و عنايت الهى چنين امرى اتّفاق بيافتد؟! • بنابر اين معلوم مىشود مطالبى را كه برخى از علماى عامّه با عنوان افسانه غرانيق در تفسير آيه: (وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلّا إِذا تَمَـنّى أَلْقى آلشَّـيْطانُ فِي أُمْنِـيَّتِهِ فَيَنْسَخُ آللّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ آللّهُ آياتِهِ وَاللّهُ عَلِـيمٌ حَكِـيمٌ)مطرح كردهاند، چقدر بى پايه و ياوه است. چگونه مىشود خداوند متعال پيامبرش را با مطالبى مانند: ما ضَلَّ صاحِـبُكُمْ وَما غَوى * وَما يَنْطِقُ عَنِ الهَوى * إِنْ هُوَ إِلّا وَحْىٌ يُوحى. (صاحب شما گمراه نشده و فريب نخورده است. و از هواى نفس سخن نگفته است. آن جز وحى نيست كه وحى مىشود). • توصيف كند و از طرف ديگر شيطان بتواند آياتى را به عنوان وحى بر زبان او جارى سازد؟!
- ↑ ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱.
- ↑ سورۀ انعام، آیۀ:۱۲۴.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۸.
- ↑ یاد کن) آنگاه را که شما بر کناره نزدیکتر (مدینه) بودید و آنان بر کناره دورتر و آن کاروان (تجاری قریش) پایینتر از شما بودند و اگر با هم وعده (ی کارزار) میگذاشتید در آن خلاف میکردید امّا خداوند بر آن بود تا کار انجام یافتنی را به پایان رساند تا هر کس که نابود میشود از روی برهانی باشد و هر کس زنده میماند (نیز) با برهانی؛ و بیگمان خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه:۴۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۴۱.
- ↑ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص:۱۷۶.
- ↑ سوره مریم، آیه:۶۴.