تواضع در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن') |
جز (جایگزینی متن - 'خروج' به 'خروج') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
*در بسیاری از [[روایات]] اهل [[عصمت]]{{عم}}، میبینیم که آنان با تمامی عظمتی که از آن برخوردار بودهاند، عیوبی را برای خود و اعمالشان برشمردهاند. این، تنها نتیجه چنین ملکهای است که در وجود آنان ریشه دوانیده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در یکی از [[ادعیه]] خود میخواندهاند: "خدایا! آنچه هست را آنگونه که هست به من بنما"<ref>{{متن حدیث| رَبِّ أَرِنِي الْأَشْيَاءَ كَمَا هِيَ}}.</ref>. ملکه [[تواضع]]، میتواند این [[دعای پیامبر اکرم]]{{صل}} را در [[حقّ]] [[آدمی]] به [[اجابت]] رساند؛ چه [[انسان]] [[متواضع]] [[حقیقت]] خود را در مییابد، و از [[تکبّر]] و [[غرور]] که از ذات او فرسنگها بهدور است، در [[امان]] میماند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۵۶.</ref>. | *در بسیاری از [[روایات]] اهل [[عصمت]]{{عم}}، میبینیم که آنان با تمامی عظمتی که از آن برخوردار بودهاند، عیوبی را برای خود و اعمالشان برشمردهاند. این، تنها نتیجه چنین ملکهای است که در وجود آنان ریشه دوانیده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در یکی از [[ادعیه]] خود میخواندهاند: "خدایا! آنچه هست را آنگونه که هست به من بنما"<ref>{{متن حدیث| رَبِّ أَرِنِي الْأَشْيَاءَ كَمَا هِيَ}}.</ref>. ملکه [[تواضع]]، میتواند این [[دعای پیامبر اکرم]]{{صل}} را در [[حقّ]] [[آدمی]] به [[اجابت]] رساند؛ چه [[انسان]] [[متواضع]] [[حقیقت]] خود را در مییابد، و از [[تکبّر]] و [[غرور]] که از ذات او فرسنگها بهدور است، در [[امان]] میماند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۵۶.</ref>. | ||
*این [[فضیلت]] نیز همچون دیگر [[فضائل]] -، دارای مراتبی چند است، که هرچه شدّت گیرد و از مراتب پائین رو به بالا فزونی یابد، از حُسن بیشری برخوردار خواهد بود؛ تا سرانجام به مراتب غیر قابل شمارش [[مقام]] لقاء رسیده، نه تنها از رؤیت فضائل خود که از رؤیت [[نفس]] خود نیز بازماند. | *این [[فضیلت]] نیز همچون دیگر [[فضائل]] -، دارای مراتبی چند است، که هرچه شدّت گیرد و از مراتب پائین رو به بالا فزونی یابد، از حُسن بیشری برخوردار خواهد بود؛ تا سرانجام به مراتب غیر قابل شمارش [[مقام]] لقاء رسیده، نه تنها از رؤیت فضائل خود که از رؤیت [[نفس]] خود نیز بازماند. | ||
*از این رو، سخن مشهور در میان اخلاقیان، که بر اساس آن، [[تواضع]] را حدّ وسط، و [[تکبّر]] و ذلّتپذیری را دو سویه [[افراط و تفریط]] در آن دانسته، این دو را در شمار رذائل و آن را در شمار [[فضائل]] آوردهاند، صحیح نمیباشد؛ چه از سوئی، مراتب بیحصر [[تواضع]] به | *از این رو، سخن مشهور در میان اخلاقیان، که بر اساس آن، [[تواضع]] را حدّ وسط، و [[تکبّر]] و ذلّتپذیری را دو سویه [[افراط و تفریط]] در آن دانسته، این دو را در شمار رذائل و آن را در شمار [[فضائل]] آوردهاند، صحیح نمیباشد؛ چه از سوئی، مراتب بیحصر [[تواضع]] به خروج از آن و رسیدن به رذائل نمیانجامد؛ و از سویی دیگر، [[کبر]] و [[ذلّت]] در شمار اضداد [[تواضع]] بوده، نمیتواند از نظر موضوع با آن یکسان باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۵۶.</ref>. | ||
*از آنجا که [[تواضع]]، [[ذلّت نفس]] را در خود نهفته دارد، [[انسان]] [[متواضع]] هرچند در مراتب [[تواضع]] [[قوّت]] گیرد، [[نفس]] خود را ذلیلتر مییابد؛ این [[ذلّت نفس]] امّا با ذلّتی که در شمار [[رذائل اخلاقی]] است، تفاوتی بسیار دارد. [[حضرت حق]] در شمار [[صفات]] [[مؤمنان]] از این [[ذلّت]] یاد فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>؛ چه تفاوتی میان آن و [[عزّت]] و [[کرامت]] [[نفس]] نیست!. [[تواضع]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای کوچکترین افراد [[جامعه اسلامی]]، از همین باب بوده است؛ و مهمتر آنکه این [[تواضع]] خود برخاسته از [[عزّت نفس]]، و نبود آن نشانگر [[ذلّت]] آن است؛ [[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند: "هیچ انسانی نیست که [[تکبّر]] و یا [[خودبزرگبینی]] ورزد، مگر آنکه در خود ذلّتی مییابد که او را به این کار واداشته است"<ref>{{متن حدیث| مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۵۷.</ref>. | *از آنجا که [[تواضع]]، [[ذلّت نفس]] را در خود نهفته دارد، [[انسان]] [[متواضع]] هرچند در مراتب [[تواضع]] [[قوّت]] گیرد، [[نفس]] خود را ذلیلتر مییابد؛ این [[ذلّت نفس]] امّا با ذلّتی که در شمار [[رذائل اخلاقی]] است، تفاوتی بسیار دارد. [[حضرت حق]] در شمار [[صفات]] [[مؤمنان]] از این [[ذلّت]] یاد فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>؛ چه تفاوتی میان آن و [[عزّت]] و [[کرامت]] [[نفس]] نیست!. [[تواضع]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای کوچکترین افراد [[جامعه اسلامی]]، از همین باب بوده است؛ و مهمتر آنکه این [[تواضع]] خود برخاسته از [[عزّت نفس]]، و نبود آن نشانگر [[ذلّت]] آن است؛ [[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند: "هیچ انسانی نیست که [[تکبّر]] و یا [[خودبزرگبینی]] ورزد، مگر آنکه در خود ذلّتی مییابد که او را به این کار واداشته است"<ref>{{متن حدیث| مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۵۷.</ref>. | ||
*آری! [[تواضع]] در مقابل جابران و یا در مواردی که از آن، رائحه [[منافع]] [[مالی]] به مشام میرسد، [[ناپسند]] بوده خود در شمار [[تواضع]] [[ناپسند]] قرار میگیرد. | *آری! [[تواضع]] در مقابل جابران و یا در مواردی که از آن، رائحه [[منافع]] [[مالی]] به مشام میرسد، [[ناپسند]] بوده خود در شمار [[تواضع]] [[ناپسند]] قرار میگیرد. |
نسخهٔ ۱۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۱۳
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تواضع (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- "تواضع" ملکهای است که صاحب خود را، از دیدن فضائل و اعمال نیکوی خود باز میدارد. چه، چون به یکی از فضائل یا اعمال شایسته خود روی نماید، گذشته از آنکه آن را همچون سرابی آبنما در مییابد؛ بهخوبی درک میکند که این فضیلت، تنها از آنِ خدا و هدیه اوست؛ و خود او تنها فقر محض است و بس؛ و به دیگر تعبیر، سخن حضرت حق را درک میکند که: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۱][۲].
- از سوی دیگر، این ملکه معایب روحی و کرداریِ انسان را، هم در سویه ظاهر، و هم در سویه باطن، برای او به نمایش آورده، برای آدمی اثبات مینماید که او در ابتدای عمر نطفهای بیارزش، و در میانه آن اندامی پر از کثافات، و سرانجام نیز مرداری بدبو خواهد شد؛ و در این میان، تنها لطف حضرت حق در چگونگی آفرینش او بوده که از بیآبروگیاش جلوگیری کرده است.
- در بسیاری از روایات اهل عصمت(ع)، میبینیم که آنان با تمامی عظمتی که از آن برخوردار بودهاند، عیوبی را برای خود و اعمالشان برشمردهاند. این، تنها نتیجه چنین ملکهای است که در وجود آنان ریشه دوانیده است. پیامبر اکرم(ص) در یکی از ادعیه خود میخواندهاند: "خدایا! آنچه هست را آنگونه که هست به من بنما"[۳]. ملکه تواضع، میتواند این دعای پیامبر اکرم(ص) را در حقّ آدمی به اجابت رساند؛ چه انسان متواضع حقیقت خود را در مییابد، و از تکبّر و غرور که از ذات او فرسنگها بهدور است، در امان میماند[۴].
- این فضیلت نیز همچون دیگر فضائل -، دارای مراتبی چند است، که هرچه شدّت گیرد و از مراتب پائین رو به بالا فزونی یابد، از حُسن بیشری برخوردار خواهد بود؛ تا سرانجام به مراتب غیر قابل شمارش مقام لقاء رسیده، نه تنها از رؤیت فضائل خود که از رؤیت نفس خود نیز بازماند.
- از این رو، سخن مشهور در میان اخلاقیان، که بر اساس آن، تواضع را حدّ وسط، و تکبّر و ذلّتپذیری را دو سویه افراط و تفریط در آن دانسته، این دو را در شمار رذائل و آن را در شمار فضائل آوردهاند، صحیح نمیباشد؛ چه از سوئی، مراتب بیحصر تواضع به خروج از آن و رسیدن به رذائل نمیانجامد؛ و از سویی دیگر، کبر و ذلّت در شمار اضداد تواضع بوده، نمیتواند از نظر موضوع با آن یکسان باشد[۵].
- از آنجا که تواضع، ذلّت نفس را در خود نهفته دارد، انسان متواضع هرچند در مراتب تواضع قوّت گیرد، نفس خود را ذلیلتر مییابد؛ این ذلّت نفس امّا با ذلّتی که در شمار رذائل اخلاقی است، تفاوتی بسیار دارد. حضرت حق در شمار صفات مؤمنان از این ذلّت یاد فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۶]؛ چه تفاوتی میان آن و عزّت و کرامت نفس نیست!. تواضع پیامبر اکرم(ص) برای کوچکترین افراد جامعه اسلامی، از همین باب بوده است؛ و مهمتر آنکه این تواضع خود برخاسته از عزّت نفس، و نبود آن نشانگر ذلّت آن است؛ امام صادق(ع) میفرمایند: "هیچ انسانی نیست که تکبّر و یا خودبزرگبینی ورزد، مگر آنکه در خود ذلّتی مییابد که او را به این کار واداشته است"[۷][۸].
- آری! تواضع در مقابل جابران و یا در مواردی که از آن، رائحه منافع مالی به مشام میرسد، ناپسند بوده خود در شمار تواضع ناپسند قرار میگیرد.
- به هر حال چنانچه عقل و شرع در مواردی حکم به قبح تواضع نمایند، آن موارد از فضائل ممدوح خارج، و در شمار رذائل قرار میگیرد؛ از این روست که چنانچه عالم منطقهای در برابر چشم دیگران، کفشهای خادم خود را جفت نماید، این عمل اگر بر اساس تواضع برای خادم و احترام به او باشد، سخت ممدوح است؛ و اگر نشاندهنده بیارزشیِ آن عالم در میان مردمان باشد، سخت مذموم. تشخیص این موارد برای عقل انسان، از سهولت برخودار بوده دشوار نمیباشد.
- بنا بر خبری مشهور، سلطان عالم امکان حضرت امام رضا(ع) در حمّام به شستشوی مردی که ایشان را نمیشناخت پرداختند؛ و باز آوردهاند که مقدّس اردبیلی در سفر به کربلای معلّی، لباسهای زائران آن حضرت را تنظیف میکرد. این موارد، احترام به دیگران، و نه ذلّت نفسِ مذموم بوده، نشانگر مراتب اخلاقی انسان است.
- از این رو، سخن غزالی که این موارد را یکسر در شمار تفریط در تواضع دانسته به بطلان آن حکم کرده است، صحیح نمیباشد. شگفت آنکه بسیاری از اخلاقپژوهان بعدی نیز از او تبعیت کرده، نظریّه زیادهروی و کندروی در تواضع را پذیرفتهاند[۹].
اضداد ملکه تواضع
- کبر: این ملکه، مانع از آن است که انسان معایب خویشتن را دریابد؛ بلکه در خود و برای خود تنها فضیلت برتری و شایستگی دیده، آدمی را به نوعی به شخصیّت فرعونی مبتلا میسازد. از این رو از پذیرش حق سرباز زده، مردمان را یکسر حقیر و بیارزش میپندارد. این حالات، سراسر زائیده خیال است، و از هیچ واقعیّتی برخوردار نیست. از همین رو است که قرآن کریم متکبّران را اینگونه یاد کرده است: ﴿وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾[۱۰].
- عقده خودکمبینی و ضعف نفس: این ملکه، انسان را از درک استعدادهای خود باز داشته او را از تکامل باز میدارد. آنان که به این حالت مبتلایند، خود را شایسته هیچ پیشرفتی ندانسته، تنها پستی و ذلّت را مناسب خود مییابند. از این رو یأس، ترس از دست یازیدن به امور مهم، و سرانجام عقبافتادگی در امور عادی و روزمره، دستیاب آنان خواهد شد.
- عُجب: خودپسندی، ملکهای است که موجب میشود انسان برای خود و اعمالش ارزشی بیش از آنچه در حقیقت داراست، قائل شده تمامی رذائل خود را فضائل، و تمامی اعمال خود را در نهایتِ مراتب حسن و نیکوئی ببیند. از این رو به واسطه خود و اعمال خود به دیگران فخر فروخته، ناز و دلال لحظهای از او جدا نمیشود[۱۱].
- این هر سه رذیلت، تنها در شمار خیالات بوده از هیچ واقعیّتی برخوردار نیست. تواضع امّا در شمار واقعیّات بوده، نشان از حالتی نفسانی دارد، که میتوان آن را در شمار مهمترین فضائل روحی برشمرد.
- تأکیدی که در روایات بر اکتساب این فضیلت شده نیز، از همین باب است؛ چه هر اندازه انسان به تواضع آراسته گردد، راه را برای کسب کمال آمادهتر کرده زودتر به مراتب والای انسانی میرسد[۱۲].
انواع تواضع
- این فضیلت بزرگ را، به اعتبار آنچه بدان تعلّق میگیرد، به اقسامی چند میتوان تقسیم نمود:
تواضع در برابر خداوند متعال
- این نوع، برترین انواع تواضع است که خود، از چندین مرتبه برخوردار است. مرتبه نخست آن دعا و راز و نیاز با حضرت حقّ است، که گویا در شمار برترین عبادات قرار دارد. بنا بر روایات اهل بیت(ع)، دعا حتّی از نمازهای نافله نیز برتر است. دعاهائی نظیر دعای خضر - مشهور به دعای کمیل -، دعای عرفه، دعای ابوحمزه ثمالی و مناجات شعبانیّه - که گویا تمامیِ اهل بیت(ع) بر خواندن آن اصرار و مداومت داشتهاند، در شمار رفیعترین ادعیهای است، که معارف الهی را با بالاترین مراتب خضوع در برابر حضرت حق به نمایش در میآورد: ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي﴾[۱۳]
- برترین مراتب آن نیز، عبودیّت مطلق است؛ که حتّی از رسالت نیز برتر شمرده شده، بلکه رسالت را فرع بر آن و نشأت گرفته از آن میدانند.
- امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند: "خدایا! برای عزّت من همین کافی که بنده تو باشم، و برای فخر من همان که تو پروردگار من باشی؛ خدایا تو آنگونهای که من دوست میدارم، پس مرا نیز چنان قرار ده که تو دوست میداری" [۱۴].
- بنابر آنچه از قرآن کریم استفاده میشود، این نوع از تواضع در تمامی اجزاء عالم وجود، جریان دارد: ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾[۱۵]؛ ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ * وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ دَابَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ﴾[۱۶]
- بلکه از قرآن کریم دریافته میشود، که بعضی از اجزاء عالم وجود نه بهگونه اختیاری، که بهگونه طبیعی سر در این تواضع نهادهاند و به سجده او پرداختهاند: ﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ﴾[۱۷].
- آیا منظور از "سجده" در این آیات، همان کمال خضوع موجودات برای حضرت حقّ است؟ و یا آنکه هریک از این موجودات را سجودی ویژه خود است، که ما از ادراک چگونگی آن بیخبریم؟
- ظاهراً منظور همان مورد اوّل است، که از خضوع آنان به "سجده" تعبیر شده است.
- آری! آنان که از گوشی شنوا و چشمی بینا برخوردارند، میتوانند سجود موجودات را ببینند، و رازگوئیِ آنان با حضرت حق را بشنوند؛ ما امّا از این نعمت محرومیم، و این نه نشان از سکوت و سکون موجودات، که نشان از بیخبری ما دارد![۱۸].
تواضع برای اهل بیت(ع)
- اظهار تواضح برای آن سروران عالم وجود نیز، مراتبی دارد:
۱. اقرار به آنکه آنان وسائط فیض حضرت حق، و هادیان به سوی او هستند. حضرت حق در این زمینه میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱۹].
- از این رو، هیچ نعمتی از نعمتهای پنهان و آشکار حضرت حق نیست، مگر آنکه آنان واسطه رسیدن آن به عالَم هستی میباشند. در زیارت جامعه کبیره با اشاره به همین مرتبت آنان میخوانیم: « بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ»[۲۰]؛
- امام صادق(ع) نیز در اشاره به همین مرتبه، در تفسیر آیه کریمه: ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا﴾[۲۱] فرمودهاند:"بهخدا قسم ما اسماء من حسنای الهی هستیم" [۲۲][۲۳].
- امام هادی(ع) نیز در تفسیر آیه مبارکه: ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ﴾[۲۴]؛ فرمودهاند:"در این آیات، منظور از کلمات اللّه ما هستیم" [۲۵].
- اقرار به این مقامات، نیاز به پرورش روح تواضع در انسان، و نیز ادراک معارف والای اهل بیت(ع) دارد. از این رو است که تفاوت بسیاری در دیدگاه عالمان شیعه در این زمینه به چشم میآید. ما بدون آنکه به این مطلب عمیق وارد شویم، تنها به بندی از دعای مأثور از حضرت ولیعصر(ع) اشاره میکنیم. در فرازی از این دعا، که شیعیان را به خواندن آن در تمامی روزهای ماه رجب امر فرمودهاند، چنین آمده است: "هیچ تفاوتی میان تو و آنان نیست، مگر آنکه آنان بنده تو و آفریده تو هستند... تو بهواسطۀ آنان آسمان و زمینت را انباشته نمودی، تا آشکار شود که هیچ خدائی جز از تو وجود ندارد" [۲۶][۲۷].
۲. توسّل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بهواسطه ادعیه و اذکاری که از آنان رسیده است. این ادعیه برای دفع مضار و جلب منافع دنیائی و آخرتی بسیار نافع بوده، شاهراه هدایت را در مقابل انسان میگشاید. حضرت حق در کتاب خویش فرموده است: ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا﴾[۲۸] و نیز فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾[۲۹][۳۰].
- امام صادق(ع) میفرمایند: "ما همان اسماء حسنای الهی هستیم، که در قرآن از آن یاد شده؛ و ما همان وسیلهای هستیم که در قرآن آمده است"[۳۱]
- صفّار قمّی، برخی از روایات مربوط به این مسأله را، در باب نوزدهم از جزء دوّم کتاب "بصائر الدَّرجات" نقل کرده است[۳۲].
۳. اطاعت از اهل بیت(ع) در اوامر و نواهی آنها: "تواضع در مقابل مولی"، در عرف اهل شرع به همین معنی میآید. از این رو مهمترین مرتبه از مراتب تواضع، آن است که تمامی افعال انسان با آنچه آنان بدان امر نمودهاند، سازگار بوده آدمی از مخالفت با نواهی آنان اجتناب نماید.
- این مورد نیز از مراتبی چند برخوردار است، که برترین مرتبه آن در قرآن کریم اینچنین توضیح داده شده است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۳۳][۳۴].
تواضع در مقابل بندگان صالح خداوند
- قرآن کریم، به شدیدترین وجه بر اینگونه از تواضع پای میفشارد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۳۵]؛ ﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۶].
- در تفسیر آیه مبارکه: ﴿وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ﴾[۳۷]، نیز آمده که: "اینان متواضعانند"[۳۸][۳۹].
- طُرفه آنکه بنابر برخی از آیات و روایات، تواضع تنها اختصاص به مؤمنان نداشته و در مقابل غیر اینان نیز، شایسته است که مؤمنان متواضعانه رفتار نمایند. پیامبر اکرم(ص)، فرزند حاتم طائی را بهخاطر جوانمردی پدرش احترام نمود، و آن فرزند سرانجام در شمار یاران ویژه امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفت[۴۰]. نیز در خبر است که زنی مسیحی، چون از رفتار مهربانانه و متواضعانه فرزند تازه مسلماناش با خود سخت متعجّب شد، و علّت آن رفتار را فرمان امام صادق(ع) به آن فرزند، در رابطه با تواضع در برابر مادر دانست، خود اسلام آورد، تا از ظرائف اخلاقیِ این دین مبین بهرهمند گردد[۴۱].
- بررسی قرآن کریم نشان میدهد، که در بیش از یکصد آیه، سیره انبیاء عظام(ع) در امر تبلیغ، همین تواضع در مقابل مشرکان و کافران دانسته شده است. به این دو آیه بنگرید: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ *إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۴۲]؛ ﴿اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى﴾[۴۳][۴۴].
تواضع در برابر حق و حقیقت
- این نوع از تواضع، در شمار برترین صفات انسانی قرار دارد. چرا که دستیابی به مراتب برتر اخلاقی، تنها با پذیرش حق صورت میپذیرد و بس.
- حکایت حضرت موسی(ع) و عبد صالح در قرآن کریم، در این زمینه آیتی است و حکایتی. چه حضرت موسی(ع) با آنکه در مقام رسالت، و برتر از آن کلیمیِ حضرت حق بود، امّا در مقابل آن بنده صالح تواضع نموده به آموزش از او پرداخت.
- بر این اساس، از منظر قرآن کریم حق پذیرفتنی است، و آنکه از حق آگاه است تبعیت کردنی؛ ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۴۵][۴۶].
منابع
پانویس
- ↑ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۵۵.
- ↑ « رَبِّ أَرِنِي الْأَشْيَاءَ كَمَا هِيَ».
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۵۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۵۶.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ « مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۵۷.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۵۸.
- ↑ «و روی خود را از مردم مگردان و بر زمین خرامان گام برمدار که خداوند هیچ خود پسند خویشتنستایی را دوست نمیدارد» سوره لقمان، آیه ۱۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۵۸-۱۵۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ «بیگمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴.
- ↑ « إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ»؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۴۰۲.
- ↑ «و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی میستاید اما شما ستایش آنان را در نمییابید» سوره اسراء، آیه ۴۴.
- ↑ «آیا به آنچه خداوند آفریده است ننگریستهاند که چگونه سایههای آن از راست و چپ باز میگردد و با فروتنی به خداوند سجده میبرد؟ * و هر جنبندهای که در آسمانها و در زمین است و (نیز) فرشتگان به خداوند سجده میبرند و آنان سرکشی نمیورزند » سوره نحل، آیه ۴۸-۴۹.
- ↑ «و هر که در آسمانها و زمین است و سایههایشان خواه و ناخواه سپیدهدمان و دیرگاه عصرها خدای را سجده میبرند» سوره رعد، آیه ۱۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۰-۱۶۲.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید!» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
- ↑ « نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۲.
- ↑ «و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت» سوره لقمان، آیه ۲۷.
- ↑ « نحن کلمات الله فِي هَذِهِ الْآيَات»
- ↑ « لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ... فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»؛ مفاتیح الجنان، دعاء کلّ یوم من شهر رجب، الخامس.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۳.
- ↑ «و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید » سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۳.
- ↑ « نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فِي الْقُرْآنِ وَ نَحْنُ الْوَسِيلَةُ فِي الْقُرْآنِ»
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۴.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۴.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ «و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
- ↑ «و میان آن دو پردهای است و بر آن پشتهها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهرهشان باز میشناسند» سوره اعراف، آیه ۴۶.
- ↑ بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۲۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۳۶۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۵.
- ↑ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد * خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز میدارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند » سوره ممتحنه، آیه ۸-۹.
- ↑ «به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد یا بهراسد» سوره طه، آیه ۴۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۶.
- ↑ « آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۶-۱۶۷.