آیا امام رضا علم غیب دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
::::::«[[محمد بن فضل هاشمی]] گوید: بعد از وفات موسی بن جعفر {{ع}} به مدینه آمدم، خدمت [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم، به عنوان امام بر حضرت سلام کردم. آنچه نزد من بود (از امانات مردم) به ایشان دادم و گفتم: من میخواهم به بصره بروم و میدانی که خبر رحلت [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] به آنها رسیده است و آنها به شدت اختلاف دارند، مطمئن هستم که از من در مورد ادله امامت سؤال میکنند، ای کاش چیزی از آن (معجزات ) را به من نشان دهی؟ حضرت رضا {{ع}} قرمود: این مسأله پر من پوشیده نیست، به دوستان ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. ولا قوه الا بالله، آنگاه تمامی آنچه از پیامبر{{صل}} نزد [[ائمه|امامان]] میباشد که عبارت است از لباس و چوبدستی و اسلحه و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی میآیید؟ حضرت فرمود: وقتی به بصره رسیدی، سه روز بعد من به بصره خواهم آمد انشاء الله تعالی. محمد بن فضل به بصره آمد و خبر آمدن حضرت رضا {{ع}} را به مردم داد و اینکه حضرت سه روز دیگر وارد میشود. در این میان مرد ناصبی بنام عمربن هذاب که خود را زاهد معرفی میکرد، حضرت را تحقیر نموده و گفت: او جوانی است که اگر مسائل مشکل از او سؤ ال شود شاید درمانده و متحیر شود. حضرت رضا {{ع}} بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمد و دستور داد تا رئیس نصاری و راءس الجالوت عالم یهود را همراه با همین [[عمر بن هذاب]] برای مناظره بیاورند. مجلسی آراستند که از شیعه و زیدیه و یهود و نصاری پر بود، وقتی مجلس آماده شد حضرت رضا {{ع}} وارد شده پس از سلام فرمود: منم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و پسر پیامبر{{صل}}. من امروز صبح نماز را در مدینه با والی خواندم و او پس از نماز، نامهای از خلیفه به من داد و قرار شد بیاید به منزل من و جواب نامه را در حضور من بنویسد و انشاءالله امروز عصر میروم و به قرار خود عمل میکنم. سپس فرمود: شما را جمع کردم تا اشکالها و سؤ الهای خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل البیت]] {{عم}} نخواهید یافت. هر که میخواهد سؤال کند که من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر پیامبر با این دلیل دیگر دلیلی نمیخواهیم و شما نزد ما راستگویی و خواستند بلند شوند. حضرت فرمود: متفرق نشوید. من شما را جمع کردم تا هر چه از آثار نبوت و نشانههای امامت که جز نزد ما خانواده نخواهید یافت بپرسید. زودتر از همه آن مرد ناصبی عمر بن هذاب سخن را آغاز کرده و گفت: محمد بن فضل هاشمی از شما سخنانی نقل میکند که عقل ما آنرا نمیپذیرد و قبول نمیکنیم. حضرت فرمود: چه سخنانی؟ گفت: شما میگوئید: من هر چه خداوند بر پیامبر اکرم{{صل}} فرستاده میدانم و به جمیع زبانها و لغتها آگاهم. حضرت فرمود: آری چنین است، هر چه میخواهید بپرسید. عمر بن هذاب گفت: اولا همین آگاهی و علم خود را به لغات (زبانهای گوناگون)) ثابت کنید، در مجلس ما افراد رومی و هندی و فارسی هستند، با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. حضرت فرمود: بسم الله، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود، آنگاه حضرت با زبان هر کدام با آنها صحبت کرد به گونهای که اهل مجلس حیران شده و همگی اقرار کردند که حضرت بهتر از آنها به زبان آنها صحبت میکند. آنگاه به آن مرد ناصبی فرمود: اکنون به تو خبر میدهم که در این روزها به خون یکی از بستگان مبتلا شده و مرتکب قتل میشوی. مرد ناصبی گفت: این خبر را از شما باور نمیکنم چون [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مخصوص خداوند است]]. حضرت فرمود: آیا خداوند نفرموده: است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}}؟<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref> بدان که پیامبر اکرم{{صل}} مورد رضای خداست و ما هم وارثهای او میباشیم، که نسبت به وقایع گذشته و آینده تا قیامت آگاه هستیم. من آنچه به تو خبر دادم تا پنج روز دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من دروغگو و افترازننده هستم و اگر واقعیت داشت بدان که تو بر خدا و رسول او انکار کردهای. و علامت دیگر آنکه به زودی مبتلا به کوری میشوی و هیچ چیز نمیبینی، نه کوهی، نه دشتی، و این خبر تا چند روز انجام میشود، و همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به مرض برص مبتلا میگردی. محمد بن فضل و عدهای دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه حضرت رضا{{ع}} فرموده بود در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و کوری و برص شد. به او گفتند: حضرت رضا راست گفت یا دروغ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت که حضرت خبر داد میدانستم که واقعیت خواهد داشت ولی من مقاومت و لجبازی میکردم</ref>بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۳.</ref>»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%20%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2617&page=20&chkhashk=76E234C713&Itemid=&lang=fa پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۸-۲۲]</ref>. | ::::::«[[محمد بن فضل هاشمی]] گوید: بعد از وفات موسی بن جعفر {{ع}} به مدینه آمدم، خدمت [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم، به عنوان امام بر حضرت سلام کردم. آنچه نزد من بود (از امانات مردم) به ایشان دادم و گفتم: من میخواهم به بصره بروم و میدانی که خبر رحلت [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] به آنها رسیده است و آنها به شدت اختلاف دارند، مطمئن هستم که از من در مورد ادله امامت سؤال میکنند، ای کاش چیزی از آن (معجزات ) را به من نشان دهی؟ حضرت رضا {{ع}} قرمود: این مسأله پر من پوشیده نیست، به دوستان ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. ولا قوه الا بالله، آنگاه تمامی آنچه از پیامبر{{صل}} نزد [[ائمه|امامان]] میباشد که عبارت است از لباس و چوبدستی و اسلحه و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی میآیید؟ حضرت فرمود: وقتی به بصره رسیدی، سه روز بعد من به بصره خواهم آمد انشاء الله تعالی. محمد بن فضل به بصره آمد و خبر آمدن حضرت رضا {{ع}} را به مردم داد و اینکه حضرت سه روز دیگر وارد میشود. در این میان مرد ناصبی بنام عمربن هذاب که خود را زاهد معرفی میکرد، حضرت را تحقیر نموده و گفت: او جوانی است که اگر مسائل مشکل از او سؤ ال شود شاید درمانده و متحیر شود. حضرت رضا {{ع}} بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمد و دستور داد تا رئیس نصاری و راءس الجالوت عالم یهود را همراه با همین [[عمر بن هذاب]] برای مناظره بیاورند. مجلسی آراستند که از شیعه و زیدیه و یهود و نصاری پر بود، وقتی مجلس آماده شد حضرت رضا {{ع}} وارد شده پس از سلام فرمود: منم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و پسر پیامبر{{صل}}. من امروز صبح نماز را در مدینه با والی خواندم و او پس از نماز، نامهای از خلیفه به من داد و قرار شد بیاید به منزل من و جواب نامه را در حضور من بنویسد و انشاءالله امروز عصر میروم و به قرار خود عمل میکنم. سپس فرمود: شما را جمع کردم تا اشکالها و سؤ الهای خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل البیت]] {{عم}} نخواهید یافت. هر که میخواهد سؤال کند که من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر پیامبر با این دلیل دیگر دلیلی نمیخواهیم و شما نزد ما راستگویی و خواستند بلند شوند. حضرت فرمود: متفرق نشوید. من شما را جمع کردم تا هر چه از آثار نبوت و نشانههای امامت که جز نزد ما خانواده نخواهید یافت بپرسید. زودتر از همه آن مرد ناصبی عمر بن هذاب سخن را آغاز کرده و گفت: محمد بن فضل هاشمی از شما سخنانی نقل میکند که عقل ما آنرا نمیپذیرد و قبول نمیکنیم. حضرت فرمود: چه سخنانی؟ گفت: شما میگوئید: من هر چه خداوند بر پیامبر اکرم{{صل}} فرستاده میدانم و به جمیع زبانها و لغتها آگاهم. حضرت فرمود: آری چنین است، هر چه میخواهید بپرسید. عمر بن هذاب گفت: اولا همین آگاهی و علم خود را به لغات (زبانهای گوناگون)) ثابت کنید، در مجلس ما افراد رومی و هندی و فارسی هستند، با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. حضرت فرمود: بسم الله، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود، آنگاه حضرت با زبان هر کدام با آنها صحبت کرد به گونهای که اهل مجلس حیران شده و همگی اقرار کردند که حضرت بهتر از آنها به زبان آنها صحبت میکند. آنگاه به آن مرد ناصبی فرمود: اکنون به تو خبر میدهم که در این روزها به خون یکی از بستگان مبتلا شده و مرتکب قتل میشوی. مرد ناصبی گفت: این خبر را از شما باور نمیکنم چون [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مخصوص خداوند است]]. حضرت فرمود: آیا خداوند نفرموده: است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}}؟<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref> بدان که پیامبر اکرم{{صل}} مورد رضای خداست و ما هم وارثهای او میباشیم، که نسبت به وقایع گذشته و آینده تا قیامت آگاه هستیم. من آنچه به تو خبر دادم تا پنج روز دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من دروغگو و افترازننده هستم و اگر واقعیت داشت بدان که تو بر خدا و رسول او انکار کردهای. و علامت دیگر آنکه به زودی مبتلا به کوری میشوی و هیچ چیز نمیبینی، نه کوهی، نه دشتی، و این خبر تا چند روز انجام میشود، و همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به مرض برص مبتلا میگردی. محمد بن فضل و عدهای دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه حضرت رضا{{ع}} فرموده بود در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و کوری و برص شد. به او گفتند: حضرت رضا راست گفت یا دروغ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت که حضرت خبر داد میدانستم که واقعیت خواهد داشت ولی من مقاومت و لجبازی میکردم</ref>بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۳.</ref>»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%20%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2617&page=20&chkhashk=76E234C713&Itemid=&lang=fa پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۸-۲۲]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | |||
==پرسشهای مصداقی همطراز== | ==پرسشهای مصداقی همطراز== |
نسخهٔ ۱۷ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۰۱
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
آیا امام رضا علم غیب دارد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
آیا امام رضا علم غیب دارد؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا همه امامان علم غیب داشتهاند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیتالله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در اینباره گفته است:
«حسین بن بشار روایت کرده که حضرت رضا (ع) فرمود: عبداللَّه محمد را میکشد، عرض کردم: عبدالله پسر هارون برادرش محمد را به قتل میرساند؟! فرمود: آری، عبدالله که در خراسان است محمد پسر زبیده را که در بغداد است خواهد کشت. و چنین شد که آن جناب فرموده بود»[۱][۲].
پاسخهای دیگر
۱. آیت الله محمدی ریشهری؛ |
---|
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛ |
---|
|
پرسشهای مصداقی همطراز
- آیا امام علی علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام حسن علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام حسین علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام سجاد علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام باقر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام صادق علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام کاظم علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام جواد علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام هادی علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام عسکری علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا امام مهدی علم غیب دارد؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- آیا در میان مخلوقات فقط انسان عالم به غیب میشود؟ (پرسش)
- آیا انسان آگاه از غیب باید عصمت داشته باشد؟ (پرسش)
- چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟ (پرسش)
- آیا همه پیامبران علم غیب داشتهاند؟ (پرسش)
- آیا امام معصوم عالم به غیب است؟ (پرسش)
- آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی عالم به غیب میشود؟ (پرسش)
- آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی توان پیشگویی را دارد؟ (پرسش)
- تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا مقام علم غیب به غیر معصوم داده میشود؟ (پرسش)
- شرایط دستیابی غیر معصوم به علم غیب چیست؟ (پرسش)
- غیر معصوم از چه راهی میتواند به غیب آگاهی یابد؟ (پرسش)
- ادراک کدام علوم غیبی برای غیر معصوم ممکن است؟ (پرسش)
- آیا غیر معصوم وظیفه دارد به دنبال فراگیری علوم غیبی باشد؟ (پرسش)
- وظایف علمی و عملی غیر معصوم در قبال علوم غیبی چیست؟ (پرسش)
- در صورت آگاهی از برخی علوم غیبی آیا غیر معصوم اجازه انتقال آن به دیگران را دارد؟ (پرسش)
- آیا آگاهی غیر معصوم از غیب با حکمت الهی در امتحان او منافات ندارد؟ (پرسش)
- با توجه به اینکه علم غیب غیر خدا ویژه رسولان برگزیده است آگاهی غیر معصوم از برخی امور غیبی چه توجیهی دارد؟ (پرسش)
- آیا از راه غیر مشروع میتوان به علم غیب دست یافت؟ (پرسش)
- با توجه به عقیده بداء آیا بهرهمندی انسان از علم غیب به معنای برتری مخلوق بر خالق نیست؟ (پرسش)
- آیا شیطان و فرشتگان میتوانند به افکار ما آگاهی داشته باشند؟ (پرسش)
- آیا آگاهی از سرنوشت به نفع انسان یا به ضرر اوست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ اثبات الهداة، ج۶، ص ۶۵
- ↑ بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۸۷.
- ↑ به نقل از ریان بن صلب به امام رضا (ع) گفتم: شما صاحب این امر هستی؟ فرمود: من صاحب این امر امامت هستم؛ اما من کسی نیستم که زمین را از عدالت پر میکنم، همان گونه که از ظلم پر شده است، و چگونه با این ضعف جسمیام آن باشم؟! و قائم، همان کسی است که در سن پیران، اما در چهره جوانان، خروج میکند و پیکرش چنان نیرومند است که اگر دست به بزرگترین درخت روی زمین ببرد، آن را از ریشه بیرون میآورد و اگر میان کوه ها فریاد برآورد، صخره ها خرد میشوند. عصای موسی و انگشتر سلیمان را همراه دارد و او چهارمین نفر از نسل من است. خداوند، او را در پرده غیب خود، هر اندازه بخواهد نگاه میدارد و سپس او را آشکار میکند تا زمین را با او از عدل و داد پر کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۳۷۶، ح ۷، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۴۰، بحار الأنوار: ج۵۲ ص ۳۲۲ ح ۳۰.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۱۹ - ۱۲۱.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۸-۲۲