ازدواج پیامبر خاتم با خدیجه دختر خویلد: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵۴: خط ۵۴:
#پدرش قبل از [[جنگ فجار]] از [[دنیا]] رفته بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۱۶۴؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۲، ص۱۶۶.</ref>؛ از این‌رو اجباری از سوی [[پدر]] نبوده است. مسلّم است عموی [[خدیجه]]{{س}} که بعد از پدرش، عهده‌دار [[سرپرستی]] او بود نیز [[سلطه]] [[پدر]] را نداشته است. از طرفی، اینکه زنی [[شریف]] و پارسا مثل [[خدیجه]]{{س}} که در [[جاهلیت]] به علت [[شرافت]] و عفتِ بی‌مانندش به [[طاهره]]<ref>نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۸۱۷.</ref> و [[سیده]] [[قریش]]<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۹۹.</ref> مشهور بوده است، [[عیب]] نیست که [[صبر]] کند تا مرد کامل و [[فاضل]] و هم‌کفو خود را بیابد؛ آن هم در دوره‌ای مثل [[دوران جاهلیت]]؛
#پدرش قبل از [[جنگ فجار]] از [[دنیا]] رفته بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۱۶۴؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۲، ص۱۶۶.</ref>؛ از این‌رو اجباری از سوی [[پدر]] نبوده است. مسلّم است عموی [[خدیجه]]{{س}} که بعد از پدرش، عهده‌دار [[سرپرستی]] او بود نیز [[سلطه]] [[پدر]] را نداشته است. از طرفی، اینکه زنی [[شریف]] و پارسا مثل [[خدیجه]]{{س}} که در [[جاهلیت]] به علت [[شرافت]] و عفتِ بی‌مانندش به [[طاهره]]<ref>نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۸۱۷.</ref> و [[سیده]] [[قریش]]<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۹۹.</ref> مشهور بوده است، [[عیب]] نیست که [[صبر]] کند تا مرد کامل و [[فاضل]] و هم‌کفو خود را بیابد؛ آن هم در دوره‌ای مثل [[دوران جاهلیت]]؛
#[[روایت]] شده است که [[خدیجه]]{{س}} از [[همسران]] سابق خود فرزندانی داشت که [[هند]] از جمله آنهاست؛ حتی معلوم نیست که [[هند]]، مذکر یا مؤنث بوده است. در نام پدرش نیز [[اختلاف]] است. آیا [[پدر]] [[هند]] (ابی‌هاله)، [[نباش بن زراره]] است، یا [[زرارة بن نباش]] یا [[هند]] و یا به قولی، مالک بوده است. آیا او [[صحابی پیامبر]]{{صل}} بود یا نه؟ آیا قبل از [[عتیق]] با [[خدیجه]]{{س}}[[ازدواج]] کرد یا بعد از آن. آیا [[هند]]، [[فرزند]] [[عتیق]] است یا [[فرزند]] ابی‌هاله؟ اگر [[فرزند]] [[عتیق]] است دختر است و اگر [[فرزند]] ابی‌هاله است پس پسر است. آیا در [[جمل]] کشته شد یا با [[طاعون]] [[بصره]]؟<ref>جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ص۱۲۲.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۴.</ref>.
#[[روایت]] شده است که [[خدیجه]]{{س}} از [[همسران]] سابق خود فرزندانی داشت که [[هند]] از جمله آنهاست؛ حتی معلوم نیست که [[هند]]، مذکر یا مؤنث بوده است. در نام پدرش نیز [[اختلاف]] است. آیا [[پدر]] [[هند]] (ابی‌هاله)، [[نباش بن زراره]] است، یا [[زرارة بن نباش]] یا [[هند]] و یا به قولی، مالک بوده است. آیا او [[صحابی پیامبر]]{{صل}} بود یا نه؟ آیا قبل از [[عتیق]] با [[خدیجه]]{{س}}[[ازدواج]] کرد یا بعد از آن. آیا [[هند]]، [[فرزند]] [[عتیق]] است یا [[فرزند]] ابی‌هاله؟ اگر [[فرزند]] [[عتیق]] است دختر است و اگر [[فرزند]] ابی‌هاله است پس پسر است. آیا در [[جمل]] کشته شد یا با [[طاعون]] [[بصره]]؟<ref>جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ص۱۲۲.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۴.</ref>.
==[[ازدواج پیامبر]] با خدیجه‌==
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در یکی از برجسته‌ترین خاندان‌های [[عرب]] که در [[مجد]] و [[عظمت]] و [[سربلندی]] و آوازه سرآمد دیگران بود، دیده به [[جهان]] گشود و نشو و نما کرد و [[رشد]] و [[بالندگی]] یافت و همه [[آرزو]] و [[آمال]] [[زندگی]] نیز همراه با او [[نشاط]] و تازگی به خود گرفت. [[اراده خدا]] تعلّق گرفت که محمد{{صل}} را پرورش داده و مهیا سازد و [[شایستگی]] حمل بار [[مسئولیت]] [[رسالت]] و [[آگاهی]] کامل [[تبلیغ]] [[امانت الهی]] را به او ارزانی دارد. به همین دلیل او را تحت [[مراقبت]] ویژه‌ای قرار داد تا زندگی او را بر اساس [[مقدرات الهی]] ترسیم نموده و در جهت به دوش کشیدن بار سنگین مسئولیت آخرین [[رسالت جهانی]] [[الهی]]، متناسب باشد.
[[پیامبر]] بیست و پنج ساله که شد ناگزیر می‌بایست با زنی [[ازدواج]] کند که در [[کمالات انسانی]] و اهداف بلندش متناسب با او بوده و با وی کاملا هماهنگ باشد. و در [[جهاد]] و [[مبارزه]] و [[بذل و بخشش]] و [[صبر]] و [[بردباری]] در سطح زندگی وی قرار داشته باشد. [[رسول خدا]]{{صل}} با ویژگی‌های برجسته‌اش می‌توانست با هر یک از [[دختران]] دلخواه خود از [[بنی هاشم]] ازدواج کند، ولی [[اراده خداوند]] بر این تعلق گرفت که [[دل]] [[خدیجه]] را متوجه آن بزرگوار کرده و به او دلبسته گرداند و پیامبر با پذیرش درخواست خدیجه، با او ازدواج نماید.
خدیجه به همسرش محبّتی بی‌منّت می‌ورزید، بلکه از او [[عشق]] و محبّتی سرشار از [[سعادت]] دریافت می‌کرد، [[دارایی]] و ثروتش را بی‌هیچ منّتی در [[اختیار]] او قرار می‌داد و از او [[هدایتی]] [[برتر]] از گنج‌های [[زمین]] برمی‌گرفت و [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز به نوبه خود، به او عشق و محبّتی بی‌منّت ابراز می‌کرد و به وی [[ارج]] می‌نهاد و این عمل، خدیجه را به منزلتی والا ارتقاء بخشید. بلکه رسول خدا{{صل}} فرمود: [[اسلام]]، با [[شمشیر علی]] و دارایی خدیجه سرپا شد و تا خدیجه زنده بود رسول اکرم{{صل}} با زنی [[ازدواج]] نکرد.
ماجرای [[ازدواج حضرت خدیجه]]{{س}} با [[رسول خدا]]{{صل}} نقطه عطف مهم و درخشانی در [[زندگی]] آن بانوی بزرگ تلقّی می‌شود. [[خدیجه]]{{س}} از [[روح]] [[استقلال]] و [[اعتماد به نفس]] و [[آزاد]] منشانه‌ای برخوردار بود، و با [[درک]] و [[خرد]] خدادادی‌اش، به‌سان برجسته‌ترین مردان، به بازرگانی و [[تجارت]] می‌پرداخت و از ازدواج با اشراف و بزرگان و ثروتمندانی که به [[خواستگاری]] وی آمدند، [[استنکاف]] نمود و بی‌درنگ به [[ازدواج با محمد]]{{صل}} که مردی [[تهیدست]] و [[یتیم]] بود، [[راضی]] شد، بلکه خود با [[اشتیاق]]، به آن [[حضرت]] پیشنهاد ازدواج با مهریه‌ای از [[اموال]] خود، داد. آن‌گاه که رسول خدا{{صل}} [[تصمیم]] گرفت با [[خدیجه دختر خویلد]] ازدواج کند، [[ابو طالب]] با اعضای [[خاندان]] خود به اتّفاق جمعی از [[قریش]] به [[خانه]] عموی خدیجه وارد شدند و ابو طالب آغاز سخن کرد و اظهار داشت:
«[[حمد]] و [[سپاس]] [[پروردگار]] این خانه [کعبه‌] را می‌سزد که ما را از [[نسل ابراهیم]] و [[فرزندان]] [[اسماعیل]] مقرر داشت و در [[حرم]] امنی جای داد و بر مردم‌ [[فرمانروایی]] بخشید و در سرزمینی که بسر می‌بریم به ما [[برکت]] [[عنایت]] فرمود.
اینک برادرزاده من - یعنی محمد - فردی است که هیچ‌یک از مردان قریش قابل سنجش با او نیست و با هرکس مقایسه گردد، [[برتر]] از او خواهد بود، وی در بین [[آفریدگان]] [[خدا]] نظیری ندارد، هرچند از [[مال]] و [[ثروت]] چندانی برخوردار نیست ولی مال و ثروت، هم‌چون سایه‌ای از بین رفتنی است. اکنون، او به خدیجه و خدیجه به وی [[تمایل]] دارد و ما به جهت [[رضایت]] و دستور او، برای خواستگاری وی نزدت آمده‌ایم و مهریه خدیجه بر عهده من است و هرگاه مطالبه کردید آن را خواهم پرداخت، به خدای [[کعبه]] [[سوگند]]: [محمد] از توفیقی بس بزرگ و آیینی فراگیر و اندیشه‌ای کامل برخوردار است».
سپس ابو طالب [[سکوت]] کرد و عموی خدیجه که فردی [[اندیشمند]] بود به ایراد سخن پرداخت، ولی هنگام [[سخن گفتن]] به لکنت زبان افتاد و از پاسخ دادن به [[ابو طالب]] [[ناتوان]] ماند و از این حادثه مات و مبهوت شد و [[خدیجه]] خود، سخن را ادامه داد و خویشتن را به [[ازدواج]] [[رسول خدا]]{{صل}} درآورد<ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۴؛ تذکرة الخواص، ص۳۰۲.</ref>.
نقل شده خدیجه{{س}} در امر ازدواجش، به پسر عموی خود ورقه [[وکالت]] داد، زمانی که ورقه با [[شادی]] و [[سرور]] به [[منزل]] خدیجه بازگشت، خدیجه به او نگریست و گفت: [[پسر عمو]] خوش‌آمدی، کار را انجام دادی؟ پاسخ داد: آری، بر تو [[مبارک]] باد. کارهایت را به من سپرده‌ای و من [[وکیل]] توام. اگر [[خدا]] بخواهد فردا صبح تو را به ازدواج محمد درخواهم آورد<ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۶۵.</ref>.
وقتی ابو طالب با خواندن [[خطبه]] معروف خویش، [[عقد]] ازدواج را به انجام رساند، رسول خدا{{صل}} به پا خاست تا همراه ابو طالب از آنجا خارج شود که‌ خدیجه اظهار داشت: [محمد!] شما می‌توانی به منزل خود بیایی، [[خانه]] من خانه توست و خود [[کنیز]] تو هستم<ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۴.</ref>.
[[رسول اکرم]]{{صل}} پس از انجام ازدواج مبارک خویش، به خانه خدیجه منتقل گردید، خانه‌ای که همواره نشانی بارز و زبانی گویا و بیانگر رویدادهای [[رسالت]] و [[جهاد]] و [[صبر]] و [[شکیبایی]] و [[رنج]] و دشواری‌های [[پیامبر]] بزرگ [[اسلام]]{{صل}}، به‌شمار می‌آمد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۶۵.</ref>.


==[[فرزندان خدیجه]]==
==[[فرزندان خدیجه]]==

نسخهٔ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۹

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث ازدواج پیامبر خاتم و مرتبط با مدخل حضرت خدیجه است. "ازدواج پیامبر خاتم با خدیجه دختر خویلد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

خدیجه دختر خویلد بن اسد زنی بازرگان و توانگر بود. او مردان را برای تجارت اجیر می‌کرد. هنگامی که خدیجه(س) از امانتداری، راستگویی و اخلاق نیکوی پیامبر(ص) باخبر شد، شخصی نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با مال و کالای وی به شام سفر کند. این سفر به ازدواج آنان انجامید. حضرت خدیجه خود برای پیامبر (ص)پیام فرستاد و درخواست ازدواج کرد. ثمره این ازدواج ولادت فاطمه زهرا (س) است.

مقدمه

در راستای تلاش حکام مستبد اموی، در زدودن نام پیامبر(ص) از مأذنه‌ها و کاستن از قداست و عظمت آن بزرگوار، جعل حدیث، حربه‌ای کارآمد بود که در مقیاس وسیعی به کار گرفته شد. متأسفانه بیشتر این احادیث جعلی که در سرتاسر سیره نبوی(ص) با حجم بسیار زیاد وجود دارند، امروزه از شهرت زیادی برخوردار شده‌اند. این امر که بیشتر در لسان اهل سنت دیده می‌شود، سبب شده است تا بسیاری از احادیث صحیح و مسلّم تاریخی، کنار زده شوند. از جمله مواضعی که به علت وجود این احادیث نادرست سعی در تخریب آن شده است، جریان ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س) و وقایع پیرامون آن است[۱].

ازدواج با پیامبر(ص)

خدیجه دختر خویلد بن اسد مادرش فاطمه دختر زائده است ـ زنی بازرگان، توانگر و صاحب جاه و شرف بود. او مردان را برای تجارت اجیر می‌کرد و یا برای آنها نصیبی از سود خود مقرر می‌فرمود[۲]. هنگامی که خدیجه(س) از امانتداری، راستگویی و اخلاق نیکوی پیامبر(ص) باخبر شد، شخصی نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با مال و کالای وی به شام سفر کند[۳] و بهره بیشتر و بهتر از دیگران دریافت کند. خدیجه(س) غلام خود "میسره" را در این سفر با حضرت(ص) همراه کرد. پس از بازگشت از این سفر تجاری، میسره، بانوی خود را از وقایع و اتفاقات سفر آگاه کرد[۴]. تعداد سفرهای تجاری پیامبر را با کاروان‌های تجاری خدیجه (س) چهار سفر به یمن و یک سفر به شما ذکر کرده‌اند. سفر به شام مهم‌ترین سفر تجاری ایشان است که به ازدواج آنان انجامید[۵].

خدیجه(س) که زنی شریف، خردمند و با تدبیر بود، برای حضرت(ص) پیغام فرستاد و گفت: "ای پسر عمو! من خواهان ازدواج با تو هستم؛ چرا که خویشاوند من هستی و در بین خاندانت بزرگوار، امانتدار، خوش‌خلق و راستگویی"[۶].

در روایتی دیگر این چنین آمده است که او دوست خود، نفیسه بنت منبه (منیه) را نزد رسول خدا(ص) فرستاد تا در این باره با او گفتگو کند. نفیسه نزد پیامبر(ص) آمد و علت ازدواج نکردن ایشان را جویا شد. حضرت پاسخ داد: "چیزی ندارم که با آن ازدواج کنم". نفیسه گفت: "اگر این مانع برطرف، و از تو دعوت شود با کسی که در زیبایی، مال و شرف، همتای توست با او ازدواج می‌کنی؟" حضرت پرسید: "او کیست؟" گفت: "خدیجه(س)".

خدیجه(س) از لحاظ نسب در رده‌های میانی قریش و از لحاظ مجد، شرف و ثروت والاترین زن قریش به شمار می‌آمد؛ بیشتر مردان قریش در آرزوی آن بودند که بتوانند با او ازدواج کنند؛ اما خدیجه(س)، تمام خواستگارها و مهریه‌های سنگین را ردّ کرده بود[۷].

چون پیغمبر(ص) از این پیشنهاد آگاه شد، با خویشان و عموهای خود مشورت کرد؛ آن گاه به اتفاق ابوطالب و چند تن از عموهای خود نزد ورقه بن نوفل ـ پسر عموی خدیجه(س) ـ رفت و ایشان را از او خواستگاری کرد[۸].

ابوطالب در مجلس خواستگاری، گفت: "حمد و سپاس خدای این خانه را، آن کسی که ما را از ذریة ابراهیم و اسماعیل قرار داد و ما را در حرم امنی فرود آورد، بر مردم برتری داد و به این سرزمین برکت و نعمت بخشید؛ اما این برادر زاده‌ام بر تمام مردان قریش، برتری و رجحان دارد.

در این برتری با هیچ کس مقایسه نشود و در میان مردم، برایش همانندی نیست. اگر چه از لحاظ مالی تهیدست است؛ اما مال، عاریه‌ای است که پایدار نمی‌ماند و سایه‌ای است که زایل می‌شود. او به خدیجه(س) راغب و خدیجه(س) نیز به او مشتاق است. ما آمده‌ایم که با رضایت خدیجه(س) او را از شما خواستگاری کنیم. مهریه او بر عهده من است که اگر بخواهید پرداخت می‌کنم. قسم به خدای این خانه! محمد(ص) دارای اقبالی بلند، دینی شایع و خردی کاستی‌ناپذیر است"[۹].

سپس عموزاده خدیجه(س)، شروع به سخن کرد؛ اما به لکنت افتاد و از پاسخ ابوطالب بازماند. پس خدیجه(س) شروع به سخن کرد و رضایت خود را از این ازدواج اعلام فرمود و بیان داشت که حاضر است مهریه خود را از مال خویش بپردازد که این سخن، تعجب حاضران را برانگیخت؛ دیگران گفتند: "عجیب است که مهریه مرد را زنان می‌دهند؟" ابوطالب خشمگین شد، از جای برخاست و گفت: "اگر مثل برادرزاده‌ام بودید، زنان، شما را با بیشترین کابین (مهریه) طلب می‌کردند و اگر فردی مثل شما باشد؛ حتی با کابینه‌ای بالا، زنان حاضر به ازدواج با او نیستند"[۱۰]. آن‌گاه ابوطالب شتری کشت و رسول خدا(ص) به ازدواج خدیجه(س) در آمد.

این سخنان به خوبی نشان از جایگاه پیامبر(ص) در قلوب مردم مکه در قبل از بعثت داشت و خود می‌تواند در ردّ روایات جعلی که آن حضرت(ص) را یتیم ابی‌طالب معرفی می‌کنند، کافی باشد. این روایات، چنان شخصیت پست و حقیری را برای حضرت(ص) ساخته و پرداخته‌اند که جریان خواستگاری ایشان از خدیجه(س) را مسخره کردن شخصیت حضرت و دیگران دانسته‌اند[۱۱]. روایات بی‌پایه و اساسی که تنها برای کاستن از شخصیت پیامبر(ص) و انحراف ذهن‌های مردم، از سوی دشمنان دین جعل شده‌اند؛ از این‌رو نقل این دروغ‌ها را شایسته مقام منیع ایشان ندیدیم و از پرداختن به آن صرف‌نظر کردیم[۱۲].

سرانجام، مهریه این ازدواج، دوازده اوقیه طلا[۱۳] یا بیست ماده شتر جوان[۱۴] در نظر گرفته شد و خدیجه(س) به منزل رسول خدا(ص) رفت[۱۵].

ملاحظاتی در باب این ازدواج

مؤرخان و عالمان درباره این ازدواج خجسته و پُر میمنت، مطالبی گفته‌اند که پرداختن به آن امری مهم و در خور توجه است.

سن ازدواج

سن شریف آن بانو در زمان ازدواج، همواره از موضوعاتی بوده است که مورخان شیعه و سنی از گذشته‌های دور تاکنون بدان پرداخته و مطالبی را نیز عنوان کرده‌اند. در مقدار سن رسول خدا(ص) و خدیجه(س) بین مؤرخان اختلاف است. آنان سن حضرت را ۲۳[۱۶]، ۲۵[۱۷]، ۲۸[۱۸] و برخی هم ۳۰ سال برشمرده‌اند[۱۹]؛ امّا درباره سن جناب خدیجه(س) اختلاف‌های بیشتری بین مؤرخان وجود دارد. غالب مؤرخان و علمای اهل سنت که کتبشان در دست است، بر ۴۰ ساله بودن آن بانو در زمان ازدواج تأکید کرده‌اند[۲۰]. البته اقوال دیگر علما نیز در این باره قابل توجه است؛ به گونه‌ای که خواننده به تردید وا می‌دارد؛ چرا که در این روایات، سن ایشان، بسیار کمتر از آن چیزی است که بسیاری از علمای اهل سنت و حتی بعضی از علمای شیعه بر آن تأکید داشته و ادعای شهرت کرده‌اند.

اقوال دیگر علما در این باره:

  1. ۲۵ سالگی: این قول را بیهقی در دلائل النبوه[۲۱] و ابن کثیر در البدایه و النهایه اصح اقوال دانسته‌اند[۲۲]. قاضی ابرقوه نیز در کتابش این قول را مشهورترین آنها معرفی کرده است[۲۳]. این قول در کتب السیرة الحلبیه[۲۴] و... نیز بیان شده است.
  2. ۲۸ سالگی: بسیاری از مؤرخان بر ۲۸ سالگی حضرت خدیجه(س) در زمان ازدواج با رسول خدا(ص) تأکید کرده‌اند. شذرات الذهب[۲۵]، انساب الاشراف[۲۶]، سیر اعلام النبلاء[۲۷]، السیرة الحلبیه[۲۸]، تاریخ خمیس[۲۹] و... از جمله کتاب‌هایی هستند که پس از یادآوری این قول، آن را بر دیگر اقوال برتری داده‌اند.
  3. ۳۰ سالگی: این نظر نیز از جمله اقوالی است که در کتب السیرة الحلبیه[۳۰]، تاریخ الخمیس[۳۱] و... به آن پرداخته شده است.
  4. ۳۵ سالگی: این قول نیز از جمله اقوالی است که در کتب البدایه و النهایه[۳۲] و السیرة الحلبیه[۳۳] عنوان شده است.
  5. ۴۰[۳۴]، ۴۴[۳۵]، ۴۵[۳۶] و ۴۶ سالگی[۳۷] از دیگر اقوالی است که مؤرخان بدان پرداخته‌اند.

در کتاب دلائل النبوه بیهقی و السیرة النبویه ابن‌کثیر نیز اشاره شده است که سن خدیجه(س) زمان ازدواج، کمتر از ۳۰ سال بوده است؛ آنجا که در سن وفات آن بانو می‌گوید: بلغت خديجه خمساً وستين سنة ويقال خمسين سنة وهو اصح[۳۸]. اگر قول مشهور در سن رسول خدا(ص) را ۲۵ سال بدانیم با احتساب اینکه حضرت در چهل سالگی مبعوث شدند و در سال دهم بعثت، حضرت خدیجه(س) وفات کرده‌اند می‌توان گفت: سن خدیجه(س) در زمان ازدواج ۲۵ سال بوده است.

حاکم نیشابوری نیز در مستدرک، از هشام بن عروه نقل می‌کند: "خدیجه در حالی وفات کرد که سن شریفش ۶۵ سال بود. این قول، شاذ است و به نظر من، سن او به ۶۰ سال نرسید"[۳۹] در این صورت می‌توان گفت که او هم معتقد بوده است که سن حضرت خدیجه(س) در زمان ازدواج، کمتر از ۳۵ سال بوده است[۴۰].

ازدواج خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر(ص)

بعضی گفته‌اند که خدیجه(س) قبل از ازدواج با رسول خدا(ص)، دو بار ازدواج کرده بود و از شوهران سابقش فرزندانی داشت[۴۱]. در صحت این ادعا که شهرت را نیز به آن نسبت داده‌اند، ابهام‌هایی وجود دارد که باید بدان پرداخته شود. نکاتی را که می‌توان در اینجا به آنها اشاره کرد بدین قرار است:

  1. از ابن‌شهر آشوب نقل شده است که احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی در کتاب‌هایشان، سید مرتضی در الشافی و ابوجعفر شیخ طوسی در تلخیص الشافی متذکر این امر شده‌اند که پیامبر(ص) با خدیجه(س) ازدواج کرد؛ در حالی که ایشان دختری باکره بود. کتاب‌های الانوار و البدع نیز بر این نکته، تأکید کرده‌اند؛ آنجا که می‌گوید: "رقیه و زینب، دختران هاله، خواهر خدیجه‌اند"[۴۲].
  2. ابوالقاسم کوفی نقل کرده است که از اجماع عام و خاص و از آثار اهل علم و راویان اخبار چنین بر می‌آید که کسی از اشراف و بزرگان قریش باقی نماند؛ مگر آنکه به خواستگاری خدیجه(س) رفته و جواب رد شنیده باشد. پس چون خدیجه(س) با رسول خدا(ص) ازدواج کرد زنان قریش بر او غضب کردند و از او دور شدند. آنان به خدیجه(س) گفتند: "اشراف و بزرگان قوم از تو خواستگاری کردند؛ اما نپذیرفتی و حال با محمد(ص)، یتیم ابوطالب که فردی فقیر و تهیدست است ازدواج کرده‌ای؟".

اکنون این سؤال پیش می‌آید که چگونه ممکن است خدیجه به ازدواج با یک اعرابی بی‌نام و نشان از تمیم و مخزوم تن داده باشد و آنان را بر اشراف قریش برتری دهد؟[۴۳] بعضی اشکال کرده‌اند که حضرت خدیجه(س) در زمان ازدواج، حداقل ۲۵ یا ۲۸ ساله بوده است، چگونه ممکن است دختری به این سن برسد و پدرش او را به امر ازدواج مجبور نکرده باشد. جواب آنها این است که:

  1. پدرش قبل از جنگ فجار از دنیا رفته بود[۴۴]؛ از این‌رو اجباری از سوی پدر نبوده است. مسلّم است عموی خدیجه(س) که بعد از پدرش، عهده‌دار سرپرستی او بود نیز سلطه پدر را نداشته است. از طرفی، اینکه زنی شریف و پارسا مثل خدیجه(س) که در جاهلیت به علت شرافت و عفتِ بی‌مانندش به طاهره[۴۵] و سیده قریش[۴۶] مشهور بوده است، عیب نیست که صبر کند تا مرد کامل و فاضل و هم‌کفو خود را بیابد؛ آن هم در دوره‌ای مثل دوران جاهلیت؛
  2. روایت شده است که خدیجه(س) از همسران سابق خود فرزندانی داشت که هند از جمله آنهاست؛ حتی معلوم نیست که هند، مذکر یا مؤنث بوده است. در نام پدرش نیز اختلاف است. آیا پدر هند (ابی‌هاله)، نباش بن زراره است، یا زرارة بن نباش یا هند و یا به قولی، مالک بوده است. آیا او صحابی پیامبر(ص) بود یا نه؟ آیا قبل از عتیق با خدیجه(س)ازدواج کرد یا بعد از آن. آیا هند، فرزند عتیق است یا فرزند ابی‌هاله؟ اگر فرزند عتیق است دختر است و اگر فرزند ابی‌هاله است پس پسر است. آیا در جمل کشته شد یا با طاعون بصره؟[۴۷][۴۸].

ازدواج پیامبر با خدیجه‌

پیامبر اکرم(ص) در یکی از برجسته‌ترین خاندان‌های عرب که در مجد و عظمت و سربلندی و آوازه سرآمد دیگران بود، دیده به جهان گشود و نشو و نما کرد و رشد و بالندگی یافت و همه آرزو و آمال زندگی نیز همراه با او نشاط و تازگی به خود گرفت. اراده خدا تعلّق گرفت که محمد(ص) را پرورش داده و مهیا سازد و شایستگی حمل بار مسئولیت رسالت و آگاهی کامل تبلیغ امانت الهی را به او ارزانی دارد. به همین دلیل او را تحت مراقبت ویژه‌ای قرار داد تا زندگی او را بر اساس مقدرات الهی ترسیم نموده و در جهت به دوش کشیدن بار سنگین مسئولیت آخرین رسالت جهانی الهی، متناسب باشد.

پیامبر بیست و پنج ساله که شد ناگزیر می‌بایست با زنی ازدواج کند که در کمالات انسانی و اهداف بلندش متناسب با او بوده و با وی کاملا هماهنگ باشد. و در جهاد و مبارزه و بذل و بخشش و صبر و بردباری در سطح زندگی وی قرار داشته باشد. رسول خدا(ص) با ویژگی‌های برجسته‌اش می‌توانست با هر یک از دختران دلخواه خود از بنی هاشم ازدواج کند، ولی اراده خداوند بر این تعلق گرفت که دل خدیجه را متوجه آن بزرگوار کرده و به او دلبسته گرداند و پیامبر با پذیرش درخواست خدیجه، با او ازدواج نماید.

خدیجه به همسرش محبّتی بی‌منّت می‌ورزید، بلکه از او عشق و محبّتی سرشار از سعادت دریافت می‌کرد، دارایی و ثروتش را بی‌هیچ منّتی در اختیار او قرار می‌داد و از او هدایتی برتر از گنج‌های زمین برمی‌گرفت و رسول اکرم(ص) نیز به نوبه خود، به او عشق و محبّتی بی‌منّت ابراز می‌کرد و به وی ارج می‌نهاد و این عمل، خدیجه را به منزلتی والا ارتقاء بخشید. بلکه رسول خدا(ص) فرمود: اسلام، با شمشیر علی و دارایی خدیجه سرپا شد و تا خدیجه زنده بود رسول اکرم(ص) با زنی ازدواج نکرد.

ماجرای ازدواج حضرت خدیجه(س) با رسول خدا(ص) نقطه عطف مهم و درخشانی در زندگی آن بانوی بزرگ تلقّی می‌شود. خدیجه(س) از روح استقلال و اعتماد به نفس و آزاد منشانه‌ای برخوردار بود، و با درک و خرد خدادادی‌اش، به‌سان برجسته‌ترین مردان، به بازرگانی و تجارت می‌پرداخت و از ازدواج با اشراف و بزرگان و ثروتمندانی که به خواستگاری وی آمدند، استنکاف نمود و بی‌درنگ به ازدواج با محمد(ص) که مردی تهیدست و یتیم بود، راضی شد، بلکه خود با اشتیاق، به آن حضرت پیشنهاد ازدواج با مهریه‌ای از اموال خود، داد. آن‌گاه که رسول خدا(ص) تصمیم گرفت با خدیجه دختر خویلد ازدواج کند، ابو طالب با اعضای خاندان خود به اتّفاق جمعی از قریش به خانه عموی خدیجه وارد شدند و ابو طالب آغاز سخن کرد و اظهار داشت: «حمد و سپاس پروردگار این خانه [کعبه‌] را می‌سزد که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل مقرر داشت و در حرم امنی جای داد و بر مردم‌ فرمانروایی بخشید و در سرزمینی که بسر می‌بریم به ما برکت عنایت فرمود.

اینک برادرزاده من - یعنی محمد - فردی است که هیچ‌یک از مردان قریش قابل سنجش با او نیست و با هرکس مقایسه گردد، برتر از او خواهد بود، وی در بین آفریدگان خدا نظیری ندارد، هرچند از مال و ثروت چندانی برخوردار نیست ولی مال و ثروت، هم‌چون سایه‌ای از بین رفتنی است. اکنون، او به خدیجه و خدیجه به وی تمایل دارد و ما به جهت رضایت و دستور او، برای خواستگاری وی نزدت آمده‌ایم و مهریه خدیجه بر عهده من است و هرگاه مطالبه کردید آن را خواهم پرداخت، به خدای کعبه سوگند: [محمد] از توفیقی بس بزرگ و آیینی فراگیر و اندیشه‌ای کامل برخوردار است».

سپس ابو طالب سکوت کرد و عموی خدیجه که فردی اندیشمند بود به ایراد سخن پرداخت، ولی هنگام سخن گفتن به لکنت زبان افتاد و از پاسخ دادن به ابو طالب ناتوان ماند و از این حادثه مات و مبهوت شد و خدیجه خود، سخن را ادامه داد و خویشتن را به ازدواج رسول خدا(ص) درآورد[۴۹].

نقل شده خدیجه(س) در امر ازدواجش، به پسر عموی خود ورقه وکالت داد، زمانی که ورقه با شادی و سرور به منزل خدیجه بازگشت، خدیجه به او نگریست و گفت: پسر عمو خوش‌آمدی، کار را انجام دادی؟ پاسخ داد: آری، بر تو مبارک باد. کارهایت را به من سپرده‌ای و من وکیل توام. اگر خدا بخواهد فردا صبح تو را به ازدواج محمد درخواهم آورد[۵۰].

وقتی ابو طالب با خواندن خطبه معروف خویش، عقد ازدواج را به انجام رساند، رسول خدا(ص) به پا خاست تا همراه ابو طالب از آنجا خارج شود که‌ خدیجه اظهار داشت: [محمد!] شما می‌توانی به منزل خود بیایی، خانه من خانه توست و خود کنیز تو هستم[۵۱]. رسول اکرم(ص) پس از انجام ازدواج مبارک خویش، به خانه خدیجه منتقل گردید، خانه‌ای که همواره نشانی بارز و زبانی گویا و بیانگر رویدادهای رسالت و جهاد و صبر و شکیبایی و رنج و دشواری‌های پیامبر بزرگ اسلام(ص)، به‌شمار می‌آمد.[۵۲].

فرزندان خدیجه

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۰۷.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
  3. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
  4. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص ۱۰۷ ـ ۱۱۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۶.
  6. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۹.
  7. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۵.
  8. کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۴.
  9. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۴۲؛ کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۴؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰.
  10. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۴۲؛ کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۵.
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰-۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶ به بعد.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۲: محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۵۱؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶ به بعد.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۲۸.
  14. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۰.
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص ۱۰۷ ـ ۱۱۰.
  16. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰.
  17. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
  18. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
  19. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰.
  20. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
  21. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۷۱.
  22. ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰، ج۱، ص۲۶۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۹۴.
  23. قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، ج۳، ص۲۴۶.
  24. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
  25. شهاب الدین ابوالفرج ابن العماد، شذرات الذهب، ج۱، ص۱۳۴.
  26. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
  27. شمس الدین محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۴.
  28. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
  29. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۶۴.
  30. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
  31. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۶۴.
  32. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵.
  33. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
  34. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۵.
  35. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۸۴-۱۹۱.
  36. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۶۴.
  37. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
  38. ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۷۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۹۴؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۴.
  39. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۸۳.
  40. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.
  41. ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۳.
  42. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۹.
  43. ابی القاسم علی بن احمد کوفی، الاستغاثه، ص۱۱۵.
  44. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۱۶۴؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۲، ص۱۶۶.
  45. نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۸۱۷.
  46. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۹۹.
  47. جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ص۱۲۲.
  48. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۴.
  49. بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۴؛ تذکرة الخواص، ص۳۰۲.
  50. بحار الانوار، ج۱۶، ص۶۵.
  51. بحار الانوار، ج۱۶، ص۴.
  52. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۶۵.