تقوا در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۲: خط ۳۲:
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵''']]
# [[پرونده:000059.jpg|22px]] [[محمد مهدی خراسانی|خراسانی، محمد مهدی]]، [[تقوا - خراسانی (مقاله)|'''تقوا''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۸]]
# [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']]
# [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}

نسخهٔ ‏۶ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۶

مقدمه

  • این لغت از ماده وقى وَقْياً و وِقَايَةً گرفته شده و به معنای حفظ شیء از اموری است که برای او مضر است. به این ترتیب، «تقوی» یعنی قرار دادن نفس در هیأتی که در حفظ و حراست از عذاب الهی باشد. و لذا «ملکه تقوی» هیأت صیانت و طهارت نفسانی است که فرد را از انجام محرمات و معاصی حفظ می‌کند. «متّقی» کسی است که دائماً در حفظ و پناه وقایه‌ای در مقابل زشتی‌ها و امور مضر است. با این توضیحات، معنای دقیق تقوا یعنی: جعل النّفس في وِقَايَةٍ مما يخاف. یعنی قراردادن خود در حفاظتی از امور ترسناک و خطرناک[۱]. هنگامی که این واژه به باب افتعال می‌رود، معنای پذیرش تقوا و خویشتن‌داری نیز به آن اضافه می‌شود. بدین ترتیب، «اتّقاء» که در اصل «اوتقاء» بوده و واو قلب به تا شده است، به معنای اختیار تقوا و عمل به مقتضای آن می‌باشد[۲].[۳]
  • «تقوا» به معنی پرواپیشگی است. اصل این واژه از ریشه «وق‌ی» است. وقی الشیء وقایة یعنی آن شیء را از بدی و اذیت شدن حفظ کرد و وقاه اللّه السوء یعنی خداوند او را از بدی‌ها حفظ کرد[۴]. کتاب مقاییس اللغة، اصل در تمام مشتقات این ماده را دفع کردن زشتی‌ها و امور منافر از چیزی با کمک مانع و ساتری معنی می‌کند؛ برای مثال، سرباز در میدان جنگ، خود را با زره و کلاهخود از ضربات نیزه و شمشیر حفظ می‌کند و لذاگفته می‌شود: اتقی الجندی نفسه عن السیوف بوقایة (وقایه در اینجا به معنی زره یا کلاهخود است). در لسان العرب بعد از توضیح اصل ماده، اضافه می‌کند که وقتی گفته می‌شود: اتقینا به یعنی آن شیء را به عنوان محافظ و مانع مقابل خود قرار دادیم تا از شر دشمن در امان باشیم: جعلناه قدامنا وقایة لنا من العدو. بنابراین تعریف، «متّقی» کسی است که دائماً در مقابل زشتی‌ها و امور مضر، در حفظ و پناه «وقایه» ‌ای است. با این توضیحات، معنای دقیق «تقوی» این است: جعل النفس فی وقایة مما یخاف» یعنی قراردادن خود در حفاظتی در برابر امور ترسناک و خطرناک[۵]. برای عموم انسان‌ها، عذاب الهی وخشم پروردگار مهمترین امر ترسناکی است که باید از آن اجتناب شود و شخص متقی با اجتناب از گناهان و ملکه ورع، خود را از خشم الهی حفظ می‌کند.[۶]

نکاتی درباره معنای تقوا

  1. در فرهنگ دینی، بالاترین خطرات و زشتی‌ها، ارتکاب معاصی الهی است که انسان را در معرض هلاکت ابدی قرار می‌دهد. بنابراین، در قرآن کریم «متّقی) به کسی اطلاق می‌شود که اوّلاً، ادب بندگی و حریم الهی را می‌شناسد و ثانیاً، با قرار گرفتن در چنین حریمی که «وقایة الله» است، خود را از گزند خشم و سخط الهی نسبت به حریم شکنان حفظ می‌کند. بر این مبنا، منظور از تقوا، التزام به شریعت و اوامر شارع است و متّقی یعنی کسی که نفس را از ارتکاب محارم حفظ می‌کند.
  2. از آنجا که در جهان بینی توحیدی، خداوند خالق عالم و در نتیجه، مالک هستی است، بر همه خلایق ولایت تدبیر و مالکیت دارد. در نتیجه، حفظ حریم الهی در عمل، عبارتست از توجه دائمی به ولایت پروردگار بر انسان؛ چنان که فرمود: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۷]. در صورت توجه و تولّی به چنین ولایتی، انسان داخل در زمره صالحین می‌گردد: ﴿إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ[۸]. در غیر این صورت، او تحت ولایت شیطان قرار می‌گیرد. بنابراین، تقوا یعنی حریم‌داری ولایت الهی بر انسان و متّقی کسی است که حریم ولایت الهی بر خود را حفظ می‌کند و درتحت چنین ولایتی از خطرات اغوا و فریب شیطان در امان است.
  3. هرچند مصداق حریم مکتوب الهی قرآن است و متّقی کسی است که به فرامین قرآن عمل می‌کند، ولی چنان که در براهین دیگر اشاره شد، قرآن نیازمند مبیّن و مفسری است که بیان او عدلِ قرآن و حجّت الهی برای مردم باشد. به این ترتیب، متقی کسی است که فرامین دو ثقل الهی، یعنی قرآن صامت و ناطق را حفظ می‌کند؛ به عبارت دیگر، به ولایت ولی خدا (که همان ولایت الهی است) تولّی دارد.[۹]

در معنای تقوا

در تفسیر کلمه تقوا در مصباح الشریعه آمده است که امام صادق (ع) فرموده: «وَ كُلُّ عِبَادَةٍ مُؤَسَّسَةٍ عَلَى‏ غَيْرِ التَّقْوَى‏ فَهِيَ هَبَاءٌ مَنْثُورٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ وَ تَفْسِيرُ التَّقْوَى تَرْكُ مَا لَيْسَ بِأَخْذِهِ بَأْسٌ حَذَراً مِمَّا بِهِ الْبَأْسُ»؛ یعنی هر عبادتی که بر غیر تقوا پایه‌گذاری شود، آن گرد و غباری است که پراکنده شده باشد. خدای عزوجل فرمود: ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ و تفسیر تقوا، ترک نمودن آنچه است که برای تحصیلش عذابی نیست، به علت دوری نمودن از آنچه برایش عذاب هست[۱۰]. در معنای تقوا؛ راغب در مفردات گفته است: وقایه، حفظ چیز است از آنچه آن را اذیت کند و بدان ضرر رساند. تقوا، قرار دادن نفس است در وقایه از آنچه می‌ترسد. این معنای حقیقی است. سپس گاهی خوف تقوا نامیده شده و تقوا به خوف؛ بر حسب نامگذاری مقتضای شیء به نام مقتضیش، و مقتضی شیء به نام مقتضایش، و در تعاریف شرع، تقوا محافظت نفس از گناه است، و آن، با ترک نمودن چیزی است که دستور به احتراز از آن داده شده و تمامیت آن، به ترک بعضی از مباحات است بنا بر آنچه روایت است که: «الْحَلَالُ بَيِّنٌ، وَ الْحَرَامُ بَيِّنٌ، وَ مَنْ رَتَعَ حَوْلَ الْحُمَّى فَحَقِيقٌ‏ أَنْ‏ يَقَعَ‏ فِيهِ»[۱۱].

فخرالدین در مجمع البحرین گفته است: تقوا در کتاب عزیز، برای دو معنای خشیت و هیبت آمده، و در آیه شریفه: ﴿وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ[۱۲]، به معنای طاعت و عبادت است، و در آیه دیگر: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ[۱۳]، به معنای تنزیه و پاکی دل‌ها از گناهان است و این معنا، به جز آن دو تای اولی، حقیقت معنا در تقواست[۱۴].

در مقدمه مرآة الانوار و مشکوة الاسرار آورده است: گفته‌اند که تقوا در قرآن عزیز بر سه معناست؛ یکی به معنای خشیت و هیبت که از آن قبیل است آیه: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ. دوم به معنای طاعت و عبادت، و سوم به معنای تنزیه و پاکی دل از گناهان، و سپس گفته‌اند که این معنای حقیقی تقواست به جز دو تای اولی. به طور کلی، گزیده معنای تقوا، اتقاء و مشتقات آن، به محافظت از بدی و نگهداشتن نفس از افتادن در آن بر می‌گردد، و بدین معنا، تقیه نیز است؛ چراکه تقیه به معنای پوشاندن حق و اظهار غیر آن است برای مصون ماندن از اذیت و بدی، و متقی، کسی است که مقید به این امر است. برای همین در عرف و شرع، متقی، به شخص عادل و زاهد باورعی که تارک گناهان باشد، گفته می‌شود[۱۵].

در فرهنگ لغات فرموده: وُقاء و وِقاء؛ یعنی آنچه با آن چیزی را نگاه دارند، و تُقی؛ یعنی پرهیز، و تُقاة؛ یعنی پرهیزگاری، و تقیّه؛ یعنی پرهیزگاری و عدم اظهار نیت و عقیده، و تقوی؛ یعنی پرهیز و ترس از خدا و عمل به اوامر او، و تقی؛ یعنی پرهیزگار، و مُتَّقی؛ یعنی شخص پرهیزگار، و اتقاء؛ یعنی پرهیز کردن، بیم داشتن و کسی را پناه خود قرار دادن[۱۶].

در فرهنگ عمید آورده است: تقوا؛ یعنی ترس از او اطاعت امر او، پرهیزگاری، تقی (به فتح تاء، کسر قاف و تشدید یاء مشدد)؛ یعنی پرهیزگار با تقوا، جمع آن اتقیاست، و تقیه (به فتح تاء، کسر قاف و فتح یا، مشدد)؛ یعنی پرهیز کردن، خودداری از اظهار عقیده و مذهب و خود را هم مذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم الدمار الشامیة، ۱۴۱۲ه. ق.)، ص۸۸۱.
  2. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه. ش.)، ج۱۳، ص۱۸۳.
  3. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۱۸۵.
  4. لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع دار صادر، ۱۴۱۴ه. ق.)، ج۱۵، ص۴۰۱.
  5. مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ه. ق.)، ص۸۸۱.
  6. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۱۰۱.
  7. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  8. «بی‌گمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی می‌کند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.
  9. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۱۸۶.
  10. نورالثقلین، ج۲، ص۲۶۸، حدیث ۳۵۰.
  11. مفردات، ص۵۶۸.
  12. «و تنها از من پروا کنید» سوره بقره، آیه ۴۱.
  13. «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
  14. مجمع البحرین، ص۹۱.
  15. مقدمه برهان، ص۲۲۳.
  16. ملخص المنجد و منتهی الارب، ص۹۷۴.
  17. فرهنگ عمید، ص۴۰۵.
  18. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۹۹.