قناعت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:


==مقدمه==
==مقدمه==
*ماده "قنع" اگر در [[باب ]]"فعَل یفعَل"<ref>باب فرعی ثلاثی مجرد؛ به طور کلی، در ثلاثی مجرد در صورت همسانی حرکت عین الفعل ماضی و مضارع شد، آن باب، جزو باب‌های فرعی و در صورت ناهمسانی حرکت عین الفعل در ماضی و مضارع، آن باب جزو باب‌های اصلی ثلاثی مجرد به شمار می‌آید.</ref> مانند "منَع یمنَع" به کار [[رود]]، به معنای سؤال (درخواست) خواهد بود و اگر در [[باب ]]"فعِل یفعَل"؛ مانند "علِم یعلَم" به کار [[رود]] که مصدر آن قناعة و قنعان است، به معنای [[رضا]] و [[خشنودی]] است<ref>سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج ۶، ص ۴۲؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۶۸۵؛ ابو الحسن احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۳۳ و الزبیدی، تاج العروس، ج۱۱، ص۴۰۷.</ref>. "قانع" در اصطلاح به کسی گویند که به کم، [[راضی]] و [[خشنود]] است و هیچ اثری از [[نارضایتی]] حتی در چهره او دیده نمی‌شود<ref>فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۸۴ و ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۳، ص۳۷۹.</ref>.[[امام صادق]]{{ع}} نیز در تعریف فرد قانع فرمود: "قانع، کسی است که به هر چه به او بدهی، اکتفا می‌کند و [[خشم]] نمی‌گیرد و ترشرویی نمی‌کند و چهره درهم نمی‌کشد"<ref>{{متن حدیث|الْقَانِعُ الَّذِي يَرْضَى بِمَا أَعْطَيْتَهُ وَ لَا يَسْخَطُ وَ لَا يَكْلَحُ‌ وَ لَا يَلْوِي شِدْقَهُ غَضَباً }}؛ کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۹۹؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۰۸ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۶۳.</ref><ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۷۰.</ref>.
*قناعت به‌معنای [[خشنودی]]، [[خرسندی]]، [[رضا]] و [[تسلیم]] و صرفه‌جویی از [[نشانه‌ها]] و ثمرات [[پارسایی]] و از [[برترین]] فضلیت‌های انسانی است. در سایه [[فضیلت]] قناعت، [[آدمی]] در مسیر [[زندگی]]، به حد کفاف و قوام اکتفا می‌کند و دامن [[آرزو]] از خواسته‌های مادی برمی‌چیند. بنابراین احساس [[بی‌نیازی]] به [[انسان]] دست می‌دهد که این خود، کلید [[زندگی پاک]] و حفظ و صیانت از [[کرامت انسانی]] و [[آزادی]] معنوی است. [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: قناعت، گونه‌ای [[پادشاهی]] است...<ref>{{متن حدیث|كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص۶۴۵.</ref>.
*ماده "قنع" در [[قرآن]] دوبار به کار رفته که یکی از آنها به معنای یاد شده است؛ آنجا که [[خداوند]] در [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ}}<ref>«از (گوشت) آنها بخورید و به مستمند خواهنده و خویشتندار بخورانید» سوره حج، آیه ۳۶.</ref>. مراد از قانع، در [[آیه شریفه]]، کسی است که به آن‌چه به او می‌دهند، یا دارد، قناعت می‌کند. برخی می‌گویند، قانع، کسی است که در خواست نمی‌کند<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۳۷.</ref><ref>[[علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۷۰-۵۷۱.</ref>.
*[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] نُه بار به موضوع قناعت اشاره کرده‌اند. [[فضیلت]] قناعت حیات [[آدمی]] را به سمت‌وسوی [[آخرت‌گرایی]] و توشه‌برداری برای سرای باقی سوق می‌دهد، زیرا [[آدم]] قناعت‌پیشه به حد کفاف بسنده می‌کند و [[اسیر]] تجملات و زر و زیور بی‌پایان [[دنیا]] نمی‌شود. [[امام]] {{ع}} می‎فرماید: خوشا به حال کسی که همواره به یاد [[معاد]] باشد و برای روز حساب عمل کند و به آنچه روزی‌اش داده‌اند، قانع و از [[خدا]] [[راضی]] باشد<ref>{{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص۶۴۵.</ref>.
*قناعت به‌معنای [[خشنودی]]، [[خرسندی]]، [[رضا]] و [[تسلیم]] و صرفه‌جویی از [[نشانه‌ها]] و ثمرات [[پارسایی]] و از [[برترین]] فضلیت‌های انسانی است. در سایه [[فضیلت]] قناعت، [[آدمی]] در مسیر [[زندگی]]، به حد کفاف و قوام اکتفا می‌کند و دامن [[آرزو]] از خواسته‌های مادی برمی‌چیند. بنابراین احساس [[بی‌نیازی]] به [[انسان]] دست می‌دهد که این خود، کلید [[زندگی پاک]] و حفظ و صیانت از [[کرامت انسانی]] و [[آزادی]] معنوی است. [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: قناعت، گونه‌ای [[پادشاهی]] است...<ref>{{متن حدیث|كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 645.</ref>.
*بسندگی به کفاف و [[نیاز]] که مورد نظر [[امام]] است، به‌معنای [[زندگی]] فقیرانه و در زحمت نیست، بلکه بدین معناست که [[آدمی]] به‌اندازه معقول و متعادل در [[زندگی]] بسنده کند و خود را [[اسیر]] تجملات دنیوی نگرداند. [[امام علی]] {{ع}} بیان می‌دارد که قناعت به حد کفاف [[آدمی]] را به [[زندگی پاک]] و با [[سعادت]] می‌رساند و او را از زنجیر از و [[طمع]] می‌رهاند. آن‌که به [[زندگی]] ساده آبرومندانه بسنده کند، [[آسایش]] را به دست آورَد و در سایه [[آرامش]] و خوشی [[زندگی]] کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۴۵- ۶۴۶.</ref>.
*[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] نُه بار به موضوع قناعت اشاره کرده‌اند. [[فضیلت]] قناعت حیات [[آدمی]] را به سمت‌وسوی [[آخرت‌گرایی]] و توشه‌برداری برای سرای باقی سوق می‌دهد، زیرا [[آدم]] قناعت‌پیشه به حد کفاف بسنده می‌کند و [[اسیر]] تجملات و زر و زیور بی‌پایان [[دنیا]] نمی‌شود. [[امام]] {{ع}} می‎فرماید: خوشا به حال کسی که همواره به یاد [[معاد]] باشد و برای روز حساب عمل کند و به آنچه روزی‌اش داده‌اند، قانع و از [[خدا]] [[راضی]] باشد<ref>{{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 645.</ref>.
*از این‌رو [[انسان]] قناعت‌پیشه انسانی سخت‌کوش و مولد است که نیازهای خود را در سایه [[میانه‌روی]] و [[عقل]] فراهم می‌سازد و [[زندگی]] آبرومند را برمی‌گزیند. [[امام]] {{ع}} در بیانی خباب بن ارت (از [[یاران]] خویش) را مورد [[ستایش]] قرار می‌دهد و او را که صنعتگری فعال در عرصه [[زندگی]] بود، این‌گونه می‌ستاید: [[خدا]] [[رحمت]] کند خباب را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد و هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، به‌قدر [[حاجت]] قناعت می‌کرد و از [[خداوند]] [[خشنود]] و [[زندگی]] او [[جهاد]] بود<ref>.«{{متن حدیث|[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۴۶.</ref>
*بسندگی به کفاف و [[نیاز]] که مورد نظر [[امام]] است، به‌معنای [[زندگی]] فقیرانه و در زحمت نیست، بلکه بدین معناست که [[آدمی]] به‌اندازه معقول و متعادل در [[زندگی]] بسنده کند و خود را [[اسیر]] تجملات دنیوی نگرداند. [[امام علی]] {{ع}} بیان می‌دارد که قناعت به حد کفاف [[آدمی]] را به [[زندگی پاک]] و با [[سعادت]] می‌رساند و او را از زنجیر از و [[طمع]] می‌رهاند. آن‌که به [[زندگی]] ساده آبرومندانه بسنده کند، [[آسایش]] را به دست آورَد و در سایه [[آرامش]] و خوشی [[زندگی]] کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 645- 646.</ref>.
*از این‌رو [[انسان]] قناعت‌پیشه انسانی سخت‌کوش و مولد است که نیازهای خود را در سایه [[میانه‌روی]] و [[عقل]] فراهم می‌سازد و [[زندگی]] آبرومند را برمی‌گزیند. [[امام]] {{ع}} در بیانی خباب بن ارت (از [[یاران]] خویش) را مورد [[ستایش]] قرار می‌دهد و او را که صنعتگری فعال در عرصه [[زندگی]] بود، این‌گونه می‌ستاید: [[خدا]] [[رحمت]] کند خباب را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد و هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، به‌قدر [[حاجت]] قناعت می‌کرد و از [[خداوند]] [[خشنود]] و [[زندگی]] او [[جهاد]] بود<ref>.«{{متن حدیث|[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 646.</ref>


==چیستی قناعت در [[کلام نبوی]]{{صل}}==
==چیستی قناعت در [[کلام نبوی]]{{صل}}==

نسخهٔ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۰

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قناعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

قناعت یکی از صفات نیک انسانی است، یعنی نداشتن حرص و طمع، بسنده کردن به آنچه هست، به آنچه خداوند، روزی قرار می‌‌دهد راضی بودن. قناعت در روایات به عنوان یک فضیلت اخلاقی و یک "سرمایه بی‌پایان" به شمار آمده است. کسی که قانع نباشد، هر چه اموال به دست آورد باز هم بیشتر می‌‌طلبد، اما قانع، به آنچه دارد اکتفا ‌می‌کند و بیش از گذراندن زندگی و آنچه مورد نیاز و ضرورت است، به افزون‌طلبی نمی‌گراید و مصرف زده نمی‌شود. هر که قانع باشد، عزیز می‌گردد[۱].

مقدمه

چیستی قناعت در کلام نبوی(ص)

یاد کردن از قناعت پیامبر(ص)، در دیگر ادیان

قناعت؛ هدیه‌ای الهی‌

قناعت؛ از صفات بارز رسول اکرم(ص)

قناعت؛ از بایستگی‌های ایمان‌

قناعت، از ویژگی‌های عقل

آثار قناعت

  1. در دنیا : آن حضرت در این باره فرموده است: "کسی که به اندک قناعت کند، از بسیار (و زیاد) بی‌نیاز شود و کسی که به بسیار بی‌نیاز نشود، به چیز اندک و پست نیازمند شود"[۳۶]‌. همچنین آن حضرت، درباره روحیه آزمندی در برخی انسان‌ها فرموده است: "دو آزمند، (هیچ گاه) سیر نمی‌شوند: جویای دنیا و جویای دانش؛ پس، کسی که از دنیا به آن‌چه خداوند برایش حلال کرده است، قناعت کند، سالم می‌ماند"[۳۷]‌. نبی گرامی اسلام(ص) در روایت دیگری، از آثار (دنیایی) قناعت این چنین یاد می‌فرماید: "هر کس به زندگی اندک قناعت کند، خداوند به عمل‌اند ک او راضی خواهد شد و هر کس دنبال مال حلال برود، زندگی بر او آسان می‌شود و دنیا را به خوشی می‌گذراند"[۳۸]‌. آن حضرت قناعت را مایه آسودگی انسان می‌دانست[۳۹][۴۰].
  2. در عقبی (آخرت)‌: ابوذر می‌گوید: "روزی به پیامبر اسلام گفتم: ای رسول خدا! آیا آن کسانی که از خدا ترسان‌اند و در مقابل وی فروتنی می‌ورزند و ذکر خدا را بسیار می‌گویند؛ آنان به سوی بهشت سبقت می‌گیرند؟ پیغمبر(ص) فرمود: "نه! بلکه آنان فقرای مسلمین‌اند. مراد از فقرای مسلمین، آن مؤمنی است که به حلال اندک قناعت می‌کند و آنها پای بر گردن مردم می‌گذارند تا به بهشت می‌رسند؛ پس نگهبانان جنّت به آنها می‌گویند: آیا به حساب شما رسیدگی شده است؟"‌ می‌گویند: "ما به چه چیز محاسبه شویم؟ مالی نداشتیم تا با آن ستم یا عدالت کنیم و از دنیا چیزی به دست ما نرسیده بود تا امساک کرده، آن را نگه داریم یا آن را میان مردم پخش کنیم؛ ما فقط پروردگارمان را می‌پرستیدیم تا آن زمان که ما را به سرای جاودان خواند و ما هم او را اجابت کردیم و بدین جهان آمدیم"[۴۱].‌ " همچنین آن حضرت روزی خطاب به راوی این حدیث فرمود: "به آن‌چه به تو داده شده است، قناعت کن تا حسابرسی، بر تو آسان شود"[۴۲][۴۳].

جایگاه شخص قانع نزد خداوند متعال‌

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۵.
  2. «كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۴۵.
  4. «طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۴۵.
  6. نهج البلاغه، حکمت ۴۱
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۵- ۶۴۶.
  8. «[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۶.
  10. معانی الاخبار، ص ۲۶۱؛ ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۲۴۱ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۹۴.
  11. محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۶۰ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۲۳۲.
  12. حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۸؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶؛ مشکاة الانوار، ص ۱۳۲ و جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص ۳۶۱.
  13. محمد محمدی ری شهری و همکاران، حکمت‌نامه پیامبر اعظم(ص)، ج ۱۳، ص ۱۸۱.
  14. امام صادق(ع)، مصباح الشریعه، ص ۲۰۳.
  15. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۱.
  16. مشابه همین مطلب در روایت دیگری آمده است که پیغمبر(ص) فرمود: «... و قناعت کردن به خوراک صبح و شب؛ هر کس به روزی خدا قناعت کند، او بی‌نیازترین مردم است». (حسن بن أبی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۲۰۰؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۳۶ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۴.
  17. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۶۹؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۴؛ امالی طوسی، ص ۵۳۶ و اعلام الدیم، ص ۲۰۰.
  18. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۱-۵۷۲.
  19. طبرسی، اعلام‌الوری، ص ۶۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۳ و شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۱۹۸.
  20. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۲.
  21. بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۲۲۲ و تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۸۰.
  22. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۲.
  23. مشکاة الانوار، ص ۲۴۱.
  24. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۲.
  25. نهج البلاغه، ص ۲۲۸.
  26. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۲-۵۷۳.
  27. شیخ صدوق، الامالی، ص ۲۲۱؛ معانی الأخبار، ص ۱۹۱ - ۱۹۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۵۴ - ۵۵۵؛ الکافی، ج ۲، ص ۵۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۸۰.
  28. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۳.
  29. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۴۰۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۴۳۴ و محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۱۶.
  30. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۳.
  31. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۲۵۶؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۷، ص ۸۴: المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۳۹۳ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۷۱.
  32. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۱۶۳؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۸ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۸۸۲.
  33. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۴.
  34. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۹۷؛ امالی طوسی، ص ۵۴۲؛ روضة الواعظین، ج ۱، ص ۳ و معانی الاخبار، ص ۳۱۲.
  35. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۴.
  36. شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۳۰۱؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص ۱۸۲ - ۱۸۳ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۲.
  37. الکافی، ج ۱، ص ۴۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۲۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۴، ص ۷۷ و شهید ثانی، منیة المرید، ص ۱۳۸.
  38. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۳۵ و حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص ۵۷.
  39. اعلام الدین، ص ۳۴۱ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۵.
  40. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۴-۵۷۵.
  41. اعلام الدین، ص ۱۹۵؛ امالی طوسی، ص ۵۳۲، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۵۷ و مکارم الاخلاق، ص ۴۶۳.
  42. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۹؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۶۲ و اعلام الدین، ۳۴۴.
  43. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۵.
  44. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۷ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۷۸۶.
  45. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۵.