کرامت انسان در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
آنان که در این [[سیره]] [[کرامت]] ذاتی خود را یافتند و آموختند که انسان [[شأن]] [[جانشینی]] [[خداوند]] در [[زمین]] را دارد و باید از کرامت ویژه آن برخوردار شود و هدایت یافتن خود به سوی حق را آغازی برای رسیدن به حق قرار دادند، فراوانند. به ذکر چند نمونه اکتفا میشود. | آنان که در این [[سیره]] [[کرامت]] ذاتی خود را یافتند و آموختند که انسان [[شأن]] [[جانشینی]] [[خداوند]] در [[زمین]] را دارد و باید از کرامت ویژه آن برخوردار شود و هدایت یافتن خود به سوی حق را آغازی برای رسیدن به حق قرار دادند، فراوانند. به ذکر چند نمونه اکتفا میشود. | ||
[[سعد ربیع]] از کسانی است که مراتبی از شأنیت و [[شایستگی]] انسان را [[درک]] کرده و خود را تحت [[تربیت]] [[خلیفه خدا در زمین]] قرار داده است. وی زمانی که در [[جنگ احد]] با [[دوازده]] زخم بر زمین افتاده بود، مردی از کنار وی گذشت و به او گفت: میگویند [[محمد]]{{صل}} کشته شده. سعد به وی گفت: اگر محمد{{صل}} کشته شده ولی خدای محمد زنده است و ما در راه نشر [[آیین خدا]] [[جهاد]] میکنیم و از [[حریم]] [[توحید]] [[دفاع]] مینماییم<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۵.</ref>.<ref>[[مرتضی یوسفیراد|یوسفیراد، مرتضی]]، [[مبانی انسانشناختی سیره سیاسی نبوی (مقاله)| | [[سعد ربیع]] از کسانی است که مراتبی از شأنیت و [[شایستگی]] انسان را [[درک]] کرده و خود را تحت [[تربیت]] [[خلیفه خدا در زمین]] قرار داده است. وی زمانی که در [[جنگ احد]] با [[دوازده]] زخم بر زمین افتاده بود، مردی از کنار وی گذشت و به او گفت: میگویند [[محمد]]{{صل}} کشته شده. سعد به وی گفت: اگر محمد{{صل}} کشته شده ولی خدای محمد زنده است و ما در راه نشر [[آیین خدا]] [[جهاد]] میکنیم و از [[حریم]] [[توحید]] [[دفاع]] مینماییم<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۵.</ref>.<ref>[[مرتضی یوسفیراد|یوسفیراد، مرتضی]]، [[مبانی انسانشناختی سیره سیاسی نبوی (مقاله)|مقاله «مبانی انسانشناختی سیره سیاسی نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۵۰ و ۵۵.</ref> | ||
==اصل کرامت و عزت انسان== | ==اصل کرامت و عزت انسان== |
نسخهٔ ۵ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۰
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث کرامت انسان است. "کرامت انسان" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
پیامبر اسلام با تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت سیاسی، به سلب موانع برخورداری انسان از کرامت ذاتی و اثبات آنچه کرامت انسان را به ارمغان میآورد اقدام کرد. پیامبر اسلام(ص) پیام دعوت خود را در پاسخ به سؤال مفروق - یکی از بزرگان «بنی شیبان»- چنین معرفی میکند: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱]. مفروق گفت: «به خدا که تو به تمامی اخلاق و اعمال نیک، دعوت کردی. مردمی که از حق رو گرداندند و تو را تکذیب کردند و با تو دشمنی ورزیدند، سخت گمراهند»[۲].
علی(ع) در نهج البلاغه این مبنای سیره حضرت را چنین میفرماید: «پیامبر(ص) مردم جاهلی را تا به جایگاه کرامت انسانی پیش برد و به رستگاری رساند»[۳]. «هاندریک وان لون» مؤلف کتاب تاریخ بشر نیز مینویسد: محمد(ص) از این زمان (هجرت) تا روز مرگ خود، در تمام اقدامات خویش، به دو علت توفیق یافت... او میگفت باید الله مالک تمام جهان را دوست داشت، پدر و مادر را احترام گذاشت، با بیچیزان و بیماران، متواضع و مهربان بود، درباره همسایگان تقلب و اعمال دور از شرافت انجام نداد[۴].
در تاریخ آمده است که عدی بن حاتم پس از شکست مردم «جبل طی» در سال نهم هجری از لشکر اسلام و فرار به شام، سرانجام بهوسیله خواهرش به مدینه آمد و در مسجد به محضر پیامبر اسلام(ص) شرفیاب شد و بعد به همراه پیامبر به سوی منزل حرکت کرد. در بین راه پیرزنی نزد حضرت آمد و حاجتش را با حضرت در میان گذاشت و حضرت مدتی به درد دل او گوش داد. عدی گوید: با خود گفتم وَ اللَّهِ مَا هَذَا بِمَلِكٍ (به خدا قسم این مرد سلطان و زمامدار مادی نیست) زیرا روش پادشاهان این نیست که برای رفع گرفتاری پیرزنی این مقدار معطل شوند و تا این اندازه تواضع داشته باشند. عدی گوید: به هر حال با او به منزل رفتم، اطاقش ساده و بیفرش بود، تنها فرش کوچکی از لیف خرما داشت، آن را در صدر اتاق افکند و مرا روی آن نشاند و خود روی زمین نشست و نهایت احترام را به من کرد. این رفتار انسانی او آنچنان در دلم اثر کرد که دیگر نیازی به دلیل و برهان نداشتم، با خود گفتم: باید این مرد پیامبر خدا باشد، پس از مذاکرات مختصری از آیین سابق خود دست کشیده، مسلمان شدم[۵]. سید قطب درباره علت پیشرفت سریع اسلام در دهههای اولیه مینویسد:... رمز پیروزی شگفتانگیز و پیشروی برقآسای روش اسلامی از آن جهت بود که برنامه و مقررات آن با احتیاجات فطری و ساختمان وجود انسان موافق بود و حقایق و اصول آن هم به هر جهت با عقل سلیم، سازگاری داشت و پیداست که چون فطرت انسان، روشن و بینا شد و به راه صحیح افتاد، دیگر هیچ چیز نمیتواند مانع پیشرفت او گردد و او را از هدف باز دارد[۶]
قرآن کریم میفرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۷]. پیامبر اعظم(ص) در سیره حکومتی خود به دنبال رساندن انسان به چنین مرتبهای از شایستگی بود و آنان که تحت رهبری سیاسی و الهی او قرار گرفتند، دارای افکار و اندیشههای بلندی شده و نیز اعمالی کاملاً انسانی و برخاسته از کمالات الهی داشتند، به طوری که صدور این نوع افکار فقط شایسته آنان بود. آیه شریفه میفرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۸].
آیه شریفه برخورداری حیات و زندگی پاکیزه و طیب را از آن کسانی میداند که هم عمل صالح انجام دهند و هم اندیشه پاک و حقگرایانه داشته و به کسب معارف الهی برآیند. در این صورت چنین اشخاصی مصادیق آیه شریفه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ شده و از کرامت ارزشی ویژه خداوند برخوردار میشوند. پیامبر اعظم(ص) فرمود: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ». چنین بعثتی جهتگیری سیره را مشخص میکند تا در سایه حکومت و اِعمال حاکمیت الهی انسانها فطرت الهی خود را شکوفا ساخته و به آنچه خیر و نیکو و پسندیده خداست، چه از نوع اندیشه و معرفت باشد و چه از نوع عمل باشد، آزادانه و با انتخاب رو آورند و متصف به آنها شوند. علی(ع) میفرماید: «به درستی که خداوند محمد(ص) را مبعوث کرد تا بندگانش را از بندگیهای غیر خدا خارج کرده و به سوی عبودیت خداوند برساند»[۹].
انسانی که از کرامت ویژه برخوردار شد، دارای هدایت ویژه الهی گردید: مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي[۱۰] و به درجاتی از اطمینان و آرامش رسید: أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۱] و به راحتی میتواند مشکلات و مصایب را تحمل کند: الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۲].
در سیره حکومتی حضرت، انسان بعد از نجات از بندهای حقارت و بندگی و جهالت، به سوی حق رستگاری هدایت میشود تا به حق تعالی برسد. علی(ع) در حدیثی میفرماید: «هنگامی که رسول خدا(ص) مرا به سوی یمن فرستاد، فرمود با هیچ کس پیکار مکن مگر آنکه قبلاً او را دعوت به سوی حق کنی». بعد فرمود: به خدا سوگند اگر یک انسان به دست تو هدایت شود برای تو بهتر است از تمام آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب میکند[۱۳].
آنان که در این سیره کرامت ذاتی خود را یافتند و آموختند که انسان شأن جانشینی خداوند در زمین را دارد و باید از کرامت ویژه آن برخوردار شود و هدایت یافتن خود به سوی حق را آغازی برای رسیدن به حق قرار دادند، فراوانند. به ذکر چند نمونه اکتفا میشود.
سعد ربیع از کسانی است که مراتبی از شأنیت و شایستگی انسان را درک کرده و خود را تحت تربیت خلیفه خدا در زمین قرار داده است. وی زمانی که در جنگ احد با دوازده زخم بر زمین افتاده بود، مردی از کنار وی گذشت و به او گفت: میگویند محمد(ص) کشته شده. سعد به وی گفت: اگر محمد(ص) کشته شده ولی خدای محمد زنده است و ما در راه نشر آیین خدا جهاد میکنیم و از حریم توحید دفاع مینماییم[۱۴].[۱۵]
اصل کرامت و عزت انسان
کرامت و عزت انسانی مبنای اخلاق اسلامی را شکل میدهد. پیامبر گرامی اسلام تلاش نمود تا جامعه اسلامی را از ذلت رهانیده و آنها را به عزت برساند. تعبیر موشکافانه حضرت علی(ع) از عملکرد رسالت آن حضرت و توصیف عرب در عصر جاهلی جالب است: خداوند پیغمبر(ص) را به رسالت مبعوث ساخت، که جهانیان را بیم دهد و امین آیات وی باشد، در حالی که شما ملت عرب بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرزمینها زندگی مینمودید. در میان سنگهای خشن و مارهایی که فاقد شنوایی بودند (و به همین جهت از هیچ چیز نمیترسیدند). آبهای آلوده را مینوشیدید و غذاهای ناگوار را میخوردید، خون یکدیگر را میریختید و پیوند خویشاوندی را قطع مینمودید، بتها در میان شما بر پا بود (و پرستش بت شیوه و آیین شما) و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود[۱۶].
پیامبر گرامی اسلام(ص) توانست در کوتاه مدت عرب را از عصر جاهلی خارج نموده و موجبات تحول روحی و باطنی را در آنها فراهم سازد[۱۷]. آموزه بنیادین پیامبر گرامی اسلام(ص) ارج نهادن و تکریم شخصیت انسان و از بین بردن اغلال و قیوداتی بود که انسان آن روز را گرفتار کرده بود. الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۸].
پیامبر اکرم(ص) هدف از بعثت خویش را تکامل و تکمیل مکارم اخلاقی دانسته است. حدیث شریف «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»، در سرلوحه تعالیم آن حضرت بوده است. قرآن کریم رسالت آن حضرت را معطوف به همین امر میداند: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۹].
در جای دیگری نیز این رسالت پیامبر گرامی اسلام را منّتی از جانب خداوند بر مؤمنان میداند تا به تزکیه و تعلیم آنان بپردازد: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۲۰].[۲۱]
جستارهای وابسته
پرسش مستقیم
سیره سیاسی پیامبر خاتم برای احیای کرامت انسان چه بوده است؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ علی بن برهان حلبی، سیره حلبیه (بیروت: دار احیاء التراث العربی) ج۲، ص۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص۸۵.
- ↑ تاریخ بشر، ص۸۸.
- ↑ محمد بن واقد، مغازی (بیروت: منشورات اعلمی، ۱۴۰۹ق) ج۳، ص۹۸۸ - ۹۸۹.
- ↑ سید قطب، اسلام آیین فطرت، ص۱۴۱.
- ↑ «بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
- ↑ «کسانی را که خداوند راهنمایی کند راهیافتهاند» سوره اعراف، آیه ۱۷۸.
- ↑ «آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۶۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۵.
- ↑ یوسفیراد، مرتضی، مقاله «مبانی انسانشناختی سیره سیاسی نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۵۰ و ۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۶، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.
- ↑ نجف لک زایی، سیره پیامبر اعظم در گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی، (قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵).
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ بهروز لک، غلام رضا، اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۶۹.