کرامت انسان در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

کرامت انسان در سیاست یکی از مواردی است که اسلام مورد تاکید فراوان قرار داده است. اسلام مخالف نیرنگ و نیرنگ‌بازی و فرومایگی انسان است و از کرامت و شأن انسانی حمایت می‌کند. هر کاری که کرامت و شخصیت انسان را بشکند نکوهیده است. این حفظ کرامت شامل قراردادهای سیاسی و بین‌المللی نیز می‌شود.

مقدمه

اسلام، انسان را برترین آفریده و اشرف مخلوقات می‌داند؛ چنانچه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۱]. قرآن کریم نمود عینی این برتری، یعنی تسلط بر سایر موجودات را در آیه دیگری به این شکل بیان فرموده است: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ[۲].

وقتی انسان صاحب کرامت است، شایستگی پیوند با خدا و افتخار بندگی او را دارد و آنگاه که کرامت و عزت خویش را نادیده گرفت، در اسارت و بندگی غیر خدا گرفتار می‌شود؛ چنانچه فرعون در ابتدا قوم خود را تحقیر کرده، عزت و کرامت انسانی آنها را زیر پا نهاد. پس از آن، ایشان را در بند طاعت و بندگی خود درآورد؛ چنانچه در قرآن می‌خوانیم: فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ[۳].

یکی از نمودهای کرامت انسانی، آزادی اوست که معارف دینی نیز توجه فراوانی به این معنا دارد، پیامبر آمده است تا انسان‌ها را آزاد کند، از اسارت و بندگی غیر خدا برهاند و از فیض هدایت و سرپرستی ربوبی بهره‌مند سازد؛ چنانچه قرآن می‌فرماید: وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۴] و امام علی (ع) در وصیت به فرزند بزرگوارش می‌فرماید: «وَ لَا تَكُنْ‏ عَبْدَ غَيْرِكَ‏ وَ قَدْ جَعَلَكَ‏ اللَّهُ‏ حُرّاً»[۵] و بنده دیگری مباش؛ در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است[۶].

حفظ کرامت انسان در سیاست

یکی از جاهایی که کرامت و ارزش انسان به خطر می‌افتد و با حیثیت و منزلت بشر بازی می‌شود، سیاست است. پیروزی در سیاست، از نگاه برخی از سیاستمداران، اصل است و زیر پا گذاشتن کرامت و شأن و شرف انسانی، از دیدگاه آنان چندان مهم نیست. هدف پیروزی است. اسلام با این بینش همسو نیست. نیرنگ و نیرنگ‌بازی و تحمیق مردم، پستی و فرومایگی است و از کرامت و شأن انسانی به دور است. هر نیرنگ‌بازی در روز رستاخیز، پرچمی همراه دارد که با آن شناخته می‌شود. اگر پستی سیاسی‌کاری، پیمان‌شکنی و نیرنگ و تحمیق مردم به بهانه دین و سیاست نبود، علی از معاویه و معاویه‌صفتان سیاست‌مدارتر و زیرک‌تر بود[۷].

در تعظیم‌ها و خوش‌آمدگویی‌ها، چه بسا کرامت انسان زیر پا گذاشته می‌شود. گاهی گویی بشر همانند یک برده در برابر برده‌دار می‌ایستد. در نمایش‌های سیاسی، سان‌دیدن‌ها و بزرگداشت‌ها، شخصیت انسان‌ها را خُرد می‌کند. هنگامی که امام علی (ع) برای آرایش رزمی از کوفه روانه شام شد، در شهر تاریخی انبار به خرده مالکان آن شهر برخورد. آنان با دیدن امام پیشاپیش او دویدند و سواران پیاده شدند. حضرت به خشم آمد و از بندگی مردم و زیر پا گذاشتن کرامت و حیثیت خودشان آزرده و دل‌تنگ شد و از آنان پرسید: این چه کاری است که می‌کنید؟ چرا خودتان را در این جهان به رنج می‌افکنید و در آن سرا نگون‌بخت می‌سازید؟ امیران شما از این کار چه سودی بردند که شما به عادت گذشته دست به چنین رفتاری می‌زنید؟؟[۸].

هر کاری که کرامت و شخصیت انسان را فرو شکند و بگسلاند، زشت و نکوهیده است. امام علی (ع) در بازگشت از صفین به کوفه، به شبامیان که تیره‌ای از همدان بودند، برخورد. بزرگ و مهتر آنان به نام حرب پسر شُرحبیل، پای پیاده در رکاب امام به راه افتاد. امام به آن مرد گفت: بازگرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من، موجب فریفته شدن والی و خواری مؤمن است[۹].[۱۰]

حفظ کرامت انسانی در پیوندهای بین‌المللی

با نگاهی به پیمان‌نامه‌ها و سازش‌نامه‌هایی که پیامبر و خلیفگان مسلمان با نامسلمانان بسته‌اند، به خوبی پیداست که اسلام از آغاز برپایه‌گذاری اصول انسان‌دوستانه بین‌المللی پیشگام بوده است[۱۱]. سامان‌دهی قاعده‌ها و اصول حقوقی جنگ و صلح به دست فقیهان و اندیشمندان مسلمان، در کشاکش جنگ‌های صلیبی به اروپا راه یافت. دانشگاه‌های ایتالیا و اسپانیا در پرداخت مقررات بین‌المللی و به ویژه جنگ و صلح، از این دست‌مایه‌ها بهره‌ها گرفتند[۱۲].

پیامبر در جایگاه پیامبر صلح و آشتی، با بخشش و گذشت و مهر و مهربانی برای جهانیان[۱۳]، در عمل دستورهای انسان‌دوستانه قرآن را درباره رفتار با نامسلمانان و بیگانگان به کار می‌بست. پیمان‌شکنی یکی از رفتارهای ضد کرامت و منزلت به شمار می‌آمده است. اسلام هیچ‌گاه به خیانت فرمان نداده است.

سرگذشت زیر نشان می‌دهد که تا چه اندازه پیامبر خدا به پیمان‌داری وفادار بود: ابوجندل بن سهیل از میان مشرکان گریخت و چون شنید که پیامبر می‌خواهد در چارچوب پیمانی که با مشرکان قریش بسته است او را به مکیان تحویل دهد، هشدار داد که اگر به دشمن داده شود، شکنجه خواهد شد تا آنجا که به انکار اسلام ناگزیر خواهد گردید. پیامبر در پاسخ به ابوجندل فرمود: "حتی به بهای حفظ یک مسلمان از کیفر و شکنجه مشرکان، خیانت و پیمان‌شکنی به سود و صلاح ما نیست"[۱۴].

امام علی (ع) پیش از رویارویی با دشمن در نبرد صفین، آشکارا به سپاهیان خویش دستور می‌دهد تا آغازگر جنگ نباشند و اگر دشمن شکست خورد و گریخت، آن کسی را که پشت کرده است، نکشند و به کسی که نمی‌تواند از خود دفاع کند یا آسیب دیده و زخم برداشته است، آسیب نرسانند و او را از پای در نیاورند. هرگز زنان را با زدن و ناسزاگویی برنیاشوبند و اگر زنان به امیران و فرماندهان اهانت کردند و ناسزا گفتند و آبرویشان را بردند، آنان را بر نینگیزانند؛ زیرا تاب و توان زنان اندک و جانشان ناتوان است. آن‌گاه که زنان در شرک به سر می‌بردند، مأمور بودیم دست از آنان برداریم تا چه رسد اکنون که مسلمانند[۱۵].

در این فرمان به گوشه‌هایی از رعایت حقوق زنان نیز بر می‌خوریم که از پایگاه حقوق بشر درخور نگرش است. پیداست که کرامت انسانی، مرد و زن، سیاه و سپید، عرب و عجم، گدا و توانگر، نژاده و نانژاده نمی‌شناسد. مرزبندی‌هایی که به نام شهروند درجه یک و درجه دو، خودی و بیگانه و... باب شده است، هیچ کدام با روح برابری اسلام نمی‌خواند و سازگاری ندارد.

از بررسی روش و منش سیاسی اسلام چنین بر می‌آید که احترام به کرامت و ارزش انسان، اصل است. سیاست برای اداره امور اجتماعی و سیاسی انسان‌هاست. هر چیزی به هر بهانه و نامی که باشد نمی‌تواند اصول کرامت انسانی را زیر پا گذارد. سیاست در نگاه اسلام، چرخاندن و اداره پیوندهای درونی (ملی) و بیرونی (بین‌المللی) جامعه است و نه بازی کردن با ارزش‌ها، باورها و منش‌های افراد جامعه.

در پیمان‌نامه‌ها و آشتی‌نامه‌هایی که امام علی (ع) با اقلیت‌های دینی و نامسلمانان می‌بست، همه جا بر پاسداشت ارزش‌های اخلاقی و کرامت و منزلت انسان تکیه و تأکید می‌کرد. در عهدنامه امام، نخستین پیشوای شیعیان، با زردشتیان ایرانی، آسان‌گیری، مدارا و مهربانی رهبر مسلمانان با زردشتیان به خوبی دیده می‌شود. در آن عهدنامه، امام دو امتیاز به آنان می‌دهد، گرامی‌داشت کرامت انسان و ارزش‌های اخلاقی نیز در این عهدنامه آشکارا سفارش می‌شود[۱۶]. در این پیمان‌نامه که در رجب سال ۳۹ هجری و به خط امام حسین (ع) نوشته شده است، ایمنی جان، مال، ناموس و آبروی زردشتیان به همراه آزادی دینی، عفو عمومی، سپردن موقوفه‌ها و هدایای وابسته به آتش‌خانه‌ها، برداشتن مالیات و مالیات سرانه (جزیهدادرسی برابر قوانین و مقررات خود آنان، انجام نیکوکاری به آنان از سوی کارگزاران خلیفه، پاسداری از جان فرمانده و رئیس زردشتیان تضمین شده است[۱۷].

در پیمان‌نامه دیگری که امام علی (ع) در سال چهلم هجری با مسیحیان در دیر حِزْقیل، نامور به ذی الکفل، بسته، آشکارا بیان داشته است که این عهدنامه آنان را به انجام کارهای نیک و شایسته و پاسداری از ارزش‌های اخلاقی و کرامت و شأن و منزلت انسانی وا می‌دارد و آنان را از کارهای زشت و ناپسند وامی‌زند. امام در این عهدنامه، دو امتیاز پایه‌ای به مسیحیان داده است: یکی ایمنی و امنیت جانی، مالی و آبرویی که در پرتو آن، آزادی دینی و انجام مراسم مذهبی نیز آمده است و دیگر، کاهش هزینه‌های جنگی و مالیات سرانه (جزیه) بار دیگر، در متن این پیمان‌نامه بر احترام به پیشوایان و رهبران دینی مسیحیان، جلوگیری از گزندرسانی به کلیساها، خودداری از پیمان‌شکنی و مانند آن تکیه شده است[۱۸].[۱۹]

کرامت انسانی در قانون اساسی

قانون اساسی جمهوری اسلامی، کرامت انسانی را در اصل دوم مورد تأکید قرار داده و کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسؤولیت او را تنها برای خدا می‌داند و در اصل سوم، تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون را از وظایف دولت اسلامی می‌داند. صبغه مردمی و تکیه بر آرای عمومی در تصمیم‌گیری‌های نظام نیز الهام گرفته از ارزشمندی انسان در نظام سیاسی اجتماعی اسلام است که اصول متعددی از قانون اساسی؛ مانند: اصل ششم (تکیه بر آرای عمومی)، اصل هفتم (شوراها)، اصل سیزدهم (حقوق اقلیت ها)، به آن اشاره می‌کنند[۲۰].

اسلام و کرامت زن

از جمله مسائلی که در مسیر بزرگداشت اسلام و نظام اسلامی، نسبت به حقوق انسان قابل ذکر است، مقام و منزلتی است که این مکتب برای زن قایل است. اصولاً مسأله‌ای به نام زن که حکایت از ستمی تاریخی بر وی در طول اعصار و قرون متمادی، دارد یکی از معضلات اساسی بشر به شمار می‌رود. در میان مکتب‌ها، ادیان و فرهنگ‌های مختلف، عالی‌ترین و جامع‌ترین نسخه التیام‌بخش این درد تاریخی را، اسلام به بشریت داده است، مکاتبی بوده و هستند که داعیه حمایت از حقوق تضییع شده زن را دارند، اما به علت بشری بودن اهداف آنها و آلوده شدن به اغراض، منافع و هواهای نفسانی، تعدّی‌های دیگر و بلکه نارواتری علیه زن صورت گرفته است. نمونه آن تمدن غربی است که به نام آزادی، زن را وسیله لذت‌جویی مردان قرار داده و به نام تساوی حقوق زن و مرد، رشته خانواده را از هم گسسته، زن را از داخل خانه به کارخانه‌ها کشانده و از او به عنوان کارگری رام و ارزان، بهره‌کشی اقتصادی می‌کند.

اسلام، در زمانی که با آن به عنوان انسان درجه دوم و در ردیف حیوانات برخورد می‌شد، نجات و احیای حقوق او را از برنامه‌های اساسی خود دانست و مرد و زن را در سیر عبودیت و کمال، یکسان مورد عنایت و خطاب قرار داد؛ چنانچه قرآن می‌فرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۲۱]. در این میان مظلومیت زن، او را بیشتر در معرض برخورداری از حمایت‌های اسلام قرار داده است. به فرموده امام خمینی: “اسلام می‌خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن‌ها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آن قدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا می‌داند به مرد خدمت نکرده است”[۲۲].

در روایات منسوب به پیامبر (ص) و ائمه (ع) نیز، نگرش تکریمی اسلام به زن آشکارا سند عزت و ارزشمندی زن است؛ چنانچه رسول خدا فرمود: “بهترین فرزندانتان دختران شما هستند”[۲۳] و امام صادق (ع) فرمود: «الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ خَيْرٌ مِنْ‏ أَلْفِ‏ رَجُلٍ‏ غَيْرِ صَالِحٍ‏»؛ زن درستکار و صالحه برتر از هزار مرد ناصالح است[۲۴] و در جایی دیگر سخنی دارد که جا دارد، زنان به خود افتخار نموده و با زمینه‌هایی که خداوند در اختیارشان نهاده است، بیشترین بهره را ببرند آن حضرت می‌فرمایند: «أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي‏ النِّسَاءِ»[۲۵]: بیشترین خوبی در زنان است.

هر چند که تبلیغات دشمنان اسلام و شبهاتی که مغرضین و منحرفین کم اطلاع از اسلام، در مسأله زنان رواج می‌دهند بسیار زیاد است؛ اما “زن، بزرگی ویژه‌ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست”[۲۶]. اسلام بدون توجه به جنسیت، مرد و زن را به عنوان نوع بشر هدف دعوت انبیا قرار داده و رشد و تعالی آنها را دنبال می‌کند. “اسلام طرفدار تکامل بشر است، برای اسلام جنس مرد و زن مطرح نیست، یک جا سخن از مرد گفته می‌شود و یک جا از زن، یک جا از مرد تجلیل می‌شود و یک جا از زن؛ زیرا اینها دو بخش یک پیکره بشر هستند”[۲۷].[۲۸]

کرامت انسان

انسان موجودی است دارای کرامت ذاتی که از آفریدگار خویش به ارمغان گرفته است و این کرامت از نخستین روزهای تکوین و شروع رشد وی به سمت انسان کامل شدن با او همراه است و تا هنگامی که خود را از شایستگی این کرامت محروم نکرده است، جاودانه خواهد ماند. شرافت ذاتی بشر از فطرت و خصلت انسان ناشی می‌شود. این حق در ماده اول اعلامیه حقوق بشر تحت عنوان «حیثیت» و در اعلامیه حقوق بشر اسلامی تحت عنوان «شرافت انسانی» آمده است و در این میان تعبیر قرآنی کرامت انسان می‌تواند جامع‌ترین تعبیر تلقی شود. در اعلامیه حقوق بشر اسلامی این جمله اضافه شده «عقیده صحیح تنها تضمین برای رشد این شرافت از راه تکامل انسان می‌باشد». کرامت انسان در بعد زندگی اجتماعی او خلاصه نمی‌شود، بلکه بعد زندگی فردی نیز به همان اندازه دارای کرامت است که بعد اجتماعی. جامعه انسانی را نمی‌توان به مثابه یک موجود واحد زنده که از طریق نیروی هدایت کننده حکومت و دولت، جهت خیر و صلاح هدایت می‌شود فرض کرد که افراد انسان‌ها در آن همچون سلول‌هایی باشند که در اختیار کلیت بدن انسان قرار دارند و در نتیجه، تک تک افراد فاقد استقلال و اراده و شخصیت متمایز بوده و به عنوان ابزاری در خدمت جامعه و دولت باشند و نهادها و سازمان‌های سیاسی همچون دستگاه‌های بدن موجود زنده، تنها وسیله برای حیات جامعه تلقی شوند؛ زیرا بر مبنای این نوع بینش، برای فرد استقلال، ابتکار، شخصیت و نقشی به جز خدمت به جامعه آن‌هم در درون یک موجود (ارگانیزم) باقی نمی‌ماند. اگر در این تشبیه دقت کنیم، بافته‌های بدن برای ادامه حیات بدن زندگی می‌کنند، ولی بدن هیچ‌گاه برای سلول‌ها زندگی نمی‌کند. در جامعه ارزش‌ها، نقش‌ها و خلاقیت‌های اجتماعی در وجود افراد به ظهور می‌رسد و رشد آن به نوبه خود از هدف‌های اصیل و قابل توجه زندگی انسان است. همان‌قدر که فدا کردن جامعه و وحدت برای فرد واحد به دور از عقل و منطق و در جهت تخریب ارزش‌هاست فدا کردن فرد در برابر جامعه و در برابر وحدت نیز غیر منطقی و موجب پایمال شدن ارزش‌ها و توقف رشد انسانی است.

از سوی دیگر انسان موجودی است که تکامل شایسته او هنگامی به‌طور کامل تحقق می‌یابد که در درون جامعه‌ای سالم و متناسب با کرامت و شخصیت او زندگی کند، انزوا و زندگی فردی و یا زندگی بر اساس مصلحت‌اندیشی شخصی با فلسفه خلقت انسان سازگاز نیست. قابل تردید نیست که پیچیدگی وحدت و مناسبات در جامعه انسانی به‌گونه‌ای است که «چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار» «مَثَلُ الْمُؤْمنينَ فى تَوَادِّهمْ وَ تَرَاحُمهمْ وَ تَعَاطُفهمْ مَثَلُ الْجَسَد إذَا اشْتَكَى منْهُ عُضْوٌ تَدَاعىَ لَهُ سَائرُ الْجَسَد بالسَّهَر وَ الحُمّى‌»[۲۹] و نیز شخصیت فرد در لابه‌لای مناسبات پیچیده دستخوش تحولات می‌شود، ولی به آن معنا نیست که افراد در برابر جامعه و در برابر وحدت در حکم خاک کوزه‌گری برای کوزه‌گر باشند. درست است که شخصیت فرد الگوی اجتماعی را در قالب خود ظاهر می‌کنند ولی این شیوه است که از استقلال اراده او ناشی می‌شود و خود دلیل استقلال‌طلبی فرد است که خلق‌وخو و منش خویش را با رسوم و الگوهای اجتماعی وفق می‌دهد و با وجود این، باز در فردیت خود باقی می‌ماند. فراموش نکنیم که احساس شباهت‌های نژادی، تاریخی، فرهنگی و مشارکت در زبان و نظایر آن نیست که به انسان‌ها وحدت حقیقی می‌بخشد، بلکه این اعتقاد، آرمان، منافع و ارزش‌های مشترک است که در میان یک گروه ایجاد وحدت می‌کند و بر اختلافات موجود آنها غلبه پیدا می‌کند («إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ») این حقیقت که اساس ملیت و تشکیل امت و پایه دموکراسی واقعی در تفکر سیاسی اسلام است إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ[۳۰] و بنیاد نظریه تسلیم کامل فرد در برابر جامعه و انحلال واحد در وحدت را رد می‌کند. فرد بر حسب ادراک، اراده و اختیار خود و ایمانی که به ارزش‌های والا دارد جزییت کل (جامعه، ملت، امت) را می‌پذیرد و خود را وقف آن و گاه نیز فدای آن می‌کند، و جامعه ترکیبی از افراد با چنین خصلتی است که اگر افراد نباشند، جامعه هم، وجود نخواهد داشت.

در جهان‌بینی اسلام حق آزادی و اختیار در همه حال برای فرد به عنوان حق غیر قابل سلب ثابت و محفوظ است فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ[۳۱] بر اساس این جهان‌بینی از ترکیب روح‌ها، اندیشه‌ها، عاطفه‌ها، اراده‌ها و فرهنگ‌ها به وجود می‌آید. انسان‌ها هر کدام با سرمایه‌ای فطری و اکتسابی وارد زندگی اجتماعی می‌شوند و هویت جدیدی می‌یابند، ولی در این ادغام، هویت فردی همچنان باقی می‌ماند؛ زیرا کل به معنای واحد واقعی که واحدها در آن منحل شده باشند، وجود ندارد و جامعه چیزی جز همان افراد عینی منسجم شده نیست. این اندیشه را از آنجا که هویت فرد و شخصیت آحاد را وجود کل و وحدت و جامعه حل شده نمی‌داند و برای جامعه وجودی یگانه مانند ترکیبات شیمیایی قایل نیست، می‌توان متمایل به اصالت فرد شمرد، اما از آن جهت که نوع ترکیب افراد را از نظر روحی، فکری، عاطفی و ارادی می‌داند و برای جامعه، هویت یگانه و نوعی وجود جمعی قایل است، متمایل به تفکر اصالت جامعه است. قرآن در داوریش درباره امت‌ها و جامعه‌هایی که به علل تعصبات مذهبی یا ملی، تفکر جمعی یگانه‌ای داشته‌اند، این‌چنین داوری کرده است که طبقات و نسل‌های بعدی را به اعمال نسل‌های قبلی مورد مؤاخذه قرار می‌دهد و حاضران را به اعمال غائبان و گذشتگان عتاب و ملامت می‌کند و در موردی که مردمی تفکر جمعی و روحیه جمعی داشته باشند، داوری حق جز این نمی‌تواند باشد[۳۲]. اصولاً تصویری که اسلام از انسان ترسیم می‌کند و او را خلیفه خدا در زمین إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۳۳][۳۴] و رهروی راه طولانی و پر تلاش تکامل به سوی الله إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ[۳۵] می‌شمارد، می‌تواند روشنگر ارزش‌های ویژه در مورد فرد فرد انسان‌ها باشد که صلاحیت چنین بارور شدنی را دارند.

نتیجه منطقی این نوع بینش درباره انسان در اعتقاد به معاد تجلی پیدا می‌کند؛ زیرا این فرد است که در رابطه با اهداف و مسئولیت‌های اجتماعی‌اش سرانجام در صراط مستقیم سیر الله به رشد کافی می‌رسد و به قرب حق و شکوفایی استعدادهای نهفته‌اش نائل می‌گردد وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ[۳۶]. نظام تربیتی اسلام که تکیه بر پذیرش‌ها و استعدادهای فردی می‌کند و از راه ایجاد تقوا و تحقق بخشیدن به ارزش‌های اخلاقی در فرد به کار تربیت انسان همت می‌گمارد، خود دلیل دیگری بر حفظ هویت و استقلال فرد در برابر جامعه است. در کنار خطابات عمومی قرآن و مسائلی که در رابطه با جامعه مطرح می‌کند آیات بسیاری هم وجود دارد که فرد فرد انسان را مخاطب قرار می‌دهد و از فرد تفکر، بینش و اسوه شدن و بالاخره مسئولیت و کمال می‌طلبد كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ[۳۷][۳۸]. بر این اساس، اختیارات واقتدارات دولتی هرگز نمی‌تواند به عنوان وسیله‌ای برای سلب حقوق و آزادی‌های فردی و یا به صورت بهانه‌ای در جهت تضعیف آن مورد سوء استفاده قرار گیرد. در عین حال باید اعتراف کرد مرزبندی حدود حاکمیت دولت و تعیین قلمرو دقیق حقوق و آزادی‌های فرد در جامعه چنان ظریف و پیچیده است و همین پیچیدگی است که وضع قوانین عادلانه و همه‌جانبه را برای بشر امری مشکل بلکه ناممکن کرده است و همواره مقررات قانونی در مرزبندی بین استفاده‌ها و سوءاستفاده‌ها از حقوق و آزادی‌ها و همچنین در ایجاد هماهنگی عادلانه میان فرد و جامعه، با سایر دشواری‌های فراوان و بن بست‌های جدی مواجه بوده است. در مسئله حقوق و آزادی‌های فردی، مشکل عمده تنها در رابطه با دستگاه حکومت نیست، بلکه در این ماجرا فرد در برابر فرد یا افراد هم قرار می‌گیرد و قوانین موضوعه بشری هر قدر هم واقع‌بینانه و عادلانه باشد، بالاخره در پیچ و خم این روابط پیچیده به کندی و سکوت می‌انجامد و بدون تشریک مساعی خود مردم راه به جایی نخواهند برد و همین مشکل بزرگ است که همواره تمامی قوانین و مقررات موضوعه بشری را به بن‌بست کشانیده است[۳۹].[۴۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  2. «و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
  3. «آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند» سوره زخرف، آیه ۵۴.
  4. «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  5. فیض الاسلام، نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۹۲۰.
  6. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۷.
  7. «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَةِ»؛ «به خدا سوگند! معاویه زیرک‌تر از من نیست لکن شیوه او پیمان‌شکنی و گنه‌کاری است. اگر پیمان‌شکنی ناخوشایند نمی‌بود، زیرک‌تر از من کسی نبود؛ اما هر پیمان‌شکنی به گناه برانگیز‌اند. و هر چه به گناه برانگیز‌اند دل را تاریک گرداند. روز رستاخیز پیمان‌شکن را درفشی است افروخته و او بدان درفش شناخته، به خدا مرا با فریب غافل‌گیر نتوانند کرد و با سخت‌گیری ناتوانم نتوانتن شمرد». (نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۲۰۰، ص۲۳۶).
  8. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، حکمت ۳۷، ص۲۶۶-۲۶۷.
  9. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، حکمت ۳۲۲، ص۴۱۹.
  10. ساکت، محمد حسین، مقاله «کرامت انسان»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۵۷.
  11. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: زحیلی، وهبه، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، خدوری، مجید. قانون جنگ و صلح در اسلام، ترجمه غلامرضا سعیدی A. Yamani، Humanitarian International Law in Islam: AGeneralOutlook" in Michigan Yearbook of International Legal Studies، Vol۷.
  12. محقق داماد، سید مصطفی، «تدوین حقوق بشر دوستانه بین‌المللی و مفهوم اسلامی آن»، مجله تحقیقات حقوقی، شماره ۱۸، ص۱۷۲.
  13. وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷؛ واژه رحمت ۷۹ بار در قرآن آمده است. در کتاب الاحکام السلطانیه ماوردی(م ۴۵۰ ق.)، فصل چهارم، این سخن از زبان پیامبر آمده است که می‌فرمود: «بعثت مرغمة و مرحمة»: «من افتاده و خاکی و برای بخشندگی و گذشت برانگیخته شده‌ام».
  14. محقق داماد، «تدوین حقوق بشر دوستانه بین‌المللی و مفهوم اسلامی آن»، مجله تحقیقات حقوقی، شماره ۱۸، ص۱۷۴، به نقل از ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۷.
  15. «لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ فَإِذَا كَانَتِ الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللَّهِ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ لَا تَهِيجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ إِنْ كُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ»: «با آنان مجنگید، مگر به جنگ دست یازند؛ چراکه سپاس خدا را حجت با شما است و رها کردنشان تا دست به پیکار گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آنها است. اگر به خواست خدا شکست خوردند و گریختند، آن را که پشت کرده مکشید و کسی را که دفاع از خود نتواند آسیب برسانید، و زخم‌خورده را از پا در میاورید. زنان را با زدن بر مینگیزانید؛ هر چند آبروی شما را بریزند یا امیرانتان را دشنام گویند که توان زنان اندک است و جانشان ناتوان. آن‌گاه که زنان در شرکت به سر می‌بردند، مأمور بودیم دست از آنان باز داریم». (نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه ۱۴، ص۲۸۰).
  16. ویلیامز جکسون (A. V. Williams Jackson)، ایران‌شناس نامدار فقید آمریکایی، در کتاب مطالعات زردشتی خویش، از گرویدن زردشتیان به اسلام که از روی زور و فشار نبوده، سخن گفته است. جکسون با استناد به کتاب انتشار اسلام، اثر تاماس آرنولد (لندن، ۱۸۹۶، ترجمه ابوالفضل عزتی) و تاریخ ادبی ایران، از براون (جلد یکم، ترجمه علی پاشا صالح) بیان داشته است که ایرانیان ناگزیر نبودند تا میان اسلام و مرگ، یکی را برگزینند. او آن‌گاه، به عهدنامه امام علی با زردشتیان ایران (پارسیان) اشاره می‌کند که در قالب جزوه کوچکی به دست ج، ک. نریمان و از سوی انجمن ایران (بمبئی. ۱۹۲۵ م) نشر یافته است. بار دیگر، این عهدنامه در پیوست فصل دوم کتاب محمد مهدی مرزبان به نام پارسیان در هند (۱۹۱۷، (Parsis in India، Bombay، ج۱، ص۱۵۵ - ۱۵۹ نیز آمده است. (A. V. Williams Jackson، Zoroastrian Studies، P.۱۷۸).
  17. جهانگیر اشیدری، «عهدنامه‌ای به فرمان امیرالمؤمنین و به خط حسین بن علی (ع)»، چیستا، شماره ۲، مهر ماه ۱۳۶۰. ص۱۶۹ - ۱۷۱. نویسنده هیچ اشاره‌ای به منبع و مأخذ این فرمان نکرده است؛ این جانب هرچه کو شید نتوانست کتاب نریمان یا مرزبان را که به انگلیسی است و فرمان امام در آن آمده است، به دست آورد.
  18. اصل عهدنامه به دست هشام بن عتبة بن ابی وقاص، برادر زاده سعد وقاص و پرچم‌دار امام در جنگ صفین، و در حضور چهل تن از دانشمندان، اسقفان و کشیشان مسیحی بر روی پوست نگارش یافته است. این پیمان‌نامه اکنون در موزه چهل ستون اصفهان نگاه‌داری می‌شود. نخستین بازنویسی این فرمان در تبریز به سال ۴۴۵ ق و دومین آن در ۱۲۲۱ ق به دست احمد شاملو و به دستور فتحعلی شاه قاجار و به شیوه خط کوفی نگارش یافته است. برای آگاهی بیش‌تر از متن و ترجمه فارسی و شرح این فرمان، ر. ک: جمشیدی، حسن (گردآوری و تدوین)، عهدنامه حضرت علی با مسیحیان.
  19. ساکت، محمد حسین، مقاله «کرامت انسان»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۵۸.
  20. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۷.
  21. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
  22. صحیفه نور، ج۳، ص۸۲.
  23. بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۱۳.
  24. الغدیر، ج۲، ص۳۱۲.
  25. وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۱.
  26. صحیفه نور، ج۴، ص۲۰۱.
  27. رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله سید علی حسینی خامنه‌ای، کیهان، ۳۰ / ۷ / ۷۶.
  28. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۷.
  29. سفینه البحار، ج۱، ص۱۳.
  30. «به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.
  31. «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.
  32. وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.
  33. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  34. المیزان، ج۴، ص۱۱۲.
  35. «ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
  36. «و به راستی یگانه (و تنها) همان‌گونه که نخست بار آفریده بودیمتان نزد ما آمدید» سوره انعام، آیه ۹۴.
  37. «هر کس در گرو کرده خویش است» سوره طور، آیه ۲۱.
  38. المیزان، ج۴، ص۱۱۲.
  39. فقه سیاسی، ج۷، ص۲۰۲.
  40. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۴۲۵.