بحث:امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==تاریخ ولادت امام حسین{{ع}}== در تاریخ ولادت آن حضرت بین مورخان شیعه...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
طبق قول دوم، [[عمر]] با [[برکت]] آن حضرت{{ع}} به هنگام شهادت ۵۸ بوده است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۲.</ref>
طبق قول دوم، [[عمر]] با [[برکت]] آن حضرت{{ع}} به هنگام شهادت ۵۸ بوده است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۲.</ref>


==[[رؤیای صادقه]] [[أم الفضل]]==
==[[رؤیای صادقه]] [[ام‌فضل|أم الفضل]]==
لبابه<ref>ام الفضل، نخستین زنی بود که بعد از خدیجه کبری، به رسول خدا{{صل}} ایمان آورد و از عباس عموی پیامبر شش پسر و یک دختر داشت. فرزندان او عبارتند از: فضل، عبدالله، عبیدالله، مهباد، قثم و عبدالرحمن و دختری هم به نام ام حبیبه به دنیا آورد و خلفای عباسی هم از نسل عباس و این بانو بوده‌اند.</ref> که به کنیه‌اش «[[ام الفضل]]» معروف است؛ [[همسر]] [[عباس بن عبدالمطلب]]، دختر [[حارث هلالیه]] و [[خواهر]] [[میمونه همسر رسول خدا]] می‌‌گوید: شبی قبل از [[تولد]] [[حسین]]{{ع}} در [[خواب]] دیدم که قطعه‌ای از [[بدن]] [[رسول الله]]{{صل}} را جدا نمودند و در دامانم گذاشتند! چون از خواب پریدم بسیار نگران شدم. برای اطلاع از تعبیر آن، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفتم و رؤیای خود را به آن [[حضرت]] اطلاع دادم، [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: «چه رؤیای خوبی است! به زودی پسری از [[فاطمه]] متولد خواهد شد که در دامان تو بزرگ خواهد شد»<ref>{{متن حدیث|خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً فَيَكُونُ‏ فِي‏ حَجْرِكٍ‏}}.</ref>
لبابه<ref>ام الفضل، نخستین زنی بود که بعد از خدیجه کبری، به رسول خدا{{صل}} ایمان آورد و از عباس عموی پیامبر شش پسر و یک دختر داشت. فرزندان او عبارتند از: فضل، عبدالله، عبیدالله، مهباد، قثم و عبدالرحمن و دختری هم به نام ام حبیبه به دنیا آورد و خلفای عباسی هم از نسل عباس و این بانو بوده‌اند.</ref> که به کنیه‌اش «ام الفضل» معروف است؛ [[همسر]] [[عباس بن عبدالمطلب]]، دختر [[حارث هلالیه]] و [[خواهر]] [[میمونه همسر رسول خدا]] می‌‌گوید: شبی قبل از [[تولد]] [[حسین]]{{ع}} در [[خواب]] دیدم که قطعه‌ای از [[بدن]] [[رسول الله]]{{صل}} را جدا نمودند و در دامانم گذاشتند! چون از خواب پریدم بسیار نگران شدم. برای اطلاع از تعبیر آن، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفتم و رؤیای خود را به آن [[حضرت]] اطلاع دادم، [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: «چه رؤیای خوبی است! به زودی پسری از [[فاطمه]] متولد خواهد شد که در دامان تو بزرگ خواهد شد»<ref>{{متن حدیث|خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً فَيَكُونُ‏ فِي‏ حَجْرِكٍ‏}}.</ref>


دیری نپایید که از فاطمه [[زهرا]] پسری متولد شد و همان‌گونه که [[پیامبر]]{{صل}} خبر داده بود [[تربیت]] او را عهده‌دار شدم<ref>ر.ک: ارشاد، مفید، ج۲، ص۱۲۹؛ در اسدالغابة، ج۲، ص۱۰؛ به او فرمود: {{متن حدیث|خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً تُرْضِعِينَهُ بِلَبَنِ}}؛ طبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۸؛ الفصول المهمة، ابن صباغ مالکی، ص۱۷۲؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۳.</ref>
دیری نپایید که از فاطمه [[زهرا]] پسری متولد شد و همان‌گونه که [[پیامبر]]{{صل}} خبر داده بود [[تربیت]] او را عهده‌دار شدم<ref>ر.ک: ارشاد، مفید، ج۲، ص۱۲۹؛ در اسدالغابة، ج۲، ص۱۰؛ به او فرمود: {{متن حدیث|خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً تُرْضِعِينَهُ بِلَبَنِ}}؛ طبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۸؛ الفصول المهمة، ابن صباغ مالکی، ص۱۷۲؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۳.</ref>
==[[حسین]]{{ع}} در منظر [[قرآن]]==
به [[اتفاق]] [[راویان حدیث]] و [[مورخان]] [[امامیه]]، [[حضرت حسین بن علی]]{{ع}} سومین پیشوای [[شیعیان]] و [[سرور جوانان اهل بهشت]] و یکی از دو اختر تابناکی است که تداوم [[نسل]] [[پیامبر]] از وجود اوست و این [[شرافت]] و بزرگی که [[امامان معصوم]]{{ع}} از نسل او به [[دنیا]] آمده‌اند را داراست و در [[قرآن کریم]] و [[روایات اسلامی]]، به [[شخصیت]] والای او تصریح و یا اشاره شده است.
در آیاتی از قرآن کریم، حسین{{ع}} و دیگر [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{ع}} و در بعضی موارد با جد بزرگوارش [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} مورد [[عنایت]] و توجه قرار گرفته‌اند و به [[مقام]] و [[منزلت]] آنان تأکید شده است. در این جا به چند نمونه آن اشاره می‌کنیم:
١. حسین{{ع}} یکی از چهار [[نور]] مقدسی است که [[رسول خدا]]{{صل}} به اتفاق او و برادرش [[امام حسن|حسن]]، و [[حضرت علی]] و [[فاطمه]] با [[مسیحیان نجران]] [[مباهله]] کرد و در [[آیه مباهله]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} به عنوان [[فرزندان رسول خدا]] مطرح شده‌اند؛ چنانکه در [[آیه شریفه]] ذیل آمده است: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>.
به اسناد مختلف از [[شیعه]] و [[سنی]] این آیه شریفه در [[شأن اهل بیت]] رسول گرامی اسلام نقل شده است و به تصریح آنان منظور از کلمه {{متن قرآن|أَبْنَاءَ}}، در این [[آیه]]، بی‌تردید وجود [[مقدس]]، امام حسین و برادرش امام حسن{{ع}} و منظور از کلمه {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}}، [[فاطمه زهرا]]{{س}} و از کلمه {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}}، [[علی بن ابی طالب]] است.
در این رخداد مهم [[تاریخی]] به [[صراحت]] می‌‌یابیم جمعی که همراه با [[پیامبر]]{{صل}} برای [[مباهله]] آمده‌اند، [[برترین]] انسان‌های روی [[زمین]] و محبوب‌ترین آنان در پیشگاه [[خداوند]] می‌باشند. به همین دلیل، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اتفاق آنان مباهله انجام داد و [[کشیشان]] [[نجران]] نیز به این [[واقعیت]] [[اذعان]] نمودند و گفتند: «ما امروز با چهره‌هایی [[روبه]] رو هستیم که اگر از [[خدا]] درخواست کنند کوهی را از جا برکند، این کار عملی خواهد شد»<ref>نورالابصار، ص۲۲؛ سنن بیهقی، ج۷، ص۶۳؛ صحیح ترمذی، ج۲، ص۱۶۶؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۵؛ و دیگر تفاسیر اهل سنت و نیز تفاسیر شیعه.</ref>.
۲. در [[قرآن کریم]] به [[عصمت]] و [[طهارت]] هیچ یک از [[مسلمانان]] اشاره نشده، جز خصوص پیامبر اکرم{{صل}} و [[اهل بیت]] ایشان که به صراحت بر عصمت و [[پاکی]] آنان تصریح شده است. این [[آیه شریفه]] به این [[حقیقت]]، صراحت دارد: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
و طبق [[روایات]] متواتره از [[طرق شیعه]] و [[سنی]] این آیه شریفه در [[شأن]] و [[منزلت]] [[حضرت علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} نازل شده و این [[مقام]] دوری از [[پلیدی]] و آراسته به طهارت و [[پاکیزگی]] که همان [[مقام عصمت]] و طهارت است، مختص به این [[خاندان]] از جمله [[حضرت امام حسین]]{{ع}} می‌‌باشد. و هیچ کس غیر این خاندان از آن بهره‌ای ندارند<ref>جوامع الجامع، ج۵، ص۱۲۳. أبی سعید خدری روایت کرده است که پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}، درباره: پنج نفر نازل شده است: درباره من و علی و حسن و حسین و فاطمه{{ع}}. از ام‌سلمه نیز روایت شده است که: حضرت فاطمه با طعامی نزد پیامبر{{صل}} آمد، آن حضرت فرمود شوهر و دو فرزندت را هم دعوت کن. آنها آمدند و همه از آن غذا تناول کردند. سپس پیامبر{{صل}} یک عبای خیبری را بر روی آنها انداخت و فرمود: «اینها اهل بیت من هستند. خدایا پلیدی را از آنها دور کن و آنان را پاکیزه ساز». ام سلمه می‌‌گوید: من گفتم یا رسول الله من هم با آنان هستم، فرمود: «تو بر خیر و نیکی هستی [اما از اهل بیت من نیستی]».</ref>.
٣. یکی دیگر از آیاتی که به [[عظمت]] و والا مقامی [[اهل بیت]]{{ع}} از جمله [[حضرت حسین]]{{ع}} تصریح دارد، [[آیه مودت]] و [[دوستی]] است: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>.
بی تردید اهمیت دوستی و [[محبت]] آنان، ضامن [[نجات]] و [[رهایی]] از [[تاریکی]] و جهالت‌های [[انسانی]] و رسیدن به قله [[سعادت]] و کمال است.
در روایاتی که در ذیل این [[آیه شریفه]] از [[شیعه]] و [[سنی]] وارد شده مراد از [[نزدیکان پیامبر]]{{صل}} که [[فرمان]] به دوستی و محبت آنان داده شده، [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} می‌باشند.
۴. از دیگر مواردی که در [[قرآن کریم]] به [[اخلاص]] در [[اطاعت]] و [[عبادت]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} و [[پاداش]] بزرگ [[معنوی]] برای آنان در [[بهشت]] یادآور شده و نیز به علل واسباب این [[مقام]] و [[فضیلت]] پرداخته است، آیاتی از [[سوره]] [[مبارکه]] دهر است.
{{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا}}<ref>«(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم * پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند * و به آنان برای شکیبی که ورزیده‌اند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش می‌دهد» سوره انسان، آیه ۹-۱۲.</ref>.
طبق نظر بیشتر [[مفسران]] و [[راویان حدیث]]، این [[سوره]] [[مبارکه]]، پس از بهبودی [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} از [[بیماری]] نازل شده است؛ زیرا [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[فاطمه زهرا]]{{ع}} هنگامی که حسن و حسین [[بیمار]] شدند، [[نذر]] کردند که به شکرانه بهبودی این دو [[ریحانه]] [[رسول خدا]]، سه [[روز]]، [[روزه]] بگیرند. پس از بهبودی [[حسنین]]، تمام [[خانواده]] از جمله خود [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} و روزه گرفتند و به نذر [[وفا]] کردند و در موقع [[افطار]]، در هر سه روز، غذای خود را بخشیدند: یک روز به [[مسکین]]؛ روز دوم به [[یتیم]] و روز سوم به [[اسیر]] دادند و با آب افطار کردند. سپس [[خداوند]] این [[آیات]] را در [[شأن]] ایشان نازل کرد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۴-۵۷.</ref>
==حسین{{ع}} از نگاه رسول خدا{{صل}} و [[اصحاب]]==
علاقه و [[محبت]] افراد به یکدیگر با انگیزه‌های متفاوت، صورت می‌گیرد: گاهی منشأ محبت و علاقه، [[خواسته‌های نفسانی]] است و زمانی بر اساس فامیلی و نزدیکی [[خانوادگی]] است؛ ولی گاهی علاقه و محبت از یک رابطه [[الهی]] و [[معنوی]] سرچشمه می‌گیرد و این نوع علاقه ومحبت، جزء [[برترین]] و بادوام‌ترین رابطه‌ها به شمار می‌آید که هرگز به سردی نمی‌گراید؛ چون براساس [[احساس مسئولیت]] و انجام وطیفه شکل گرفته است. بی‌تردید علاقه رسول خدا{{صل}} به امام حسن و امام حسین و نیز به فاطمه زهرا{{ع}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} اگرچه بر اساس [[قرابت]] و نزدیکی بوده، اما در [[حقیقت]] مبتنی بر احساس مسئولیت بوده است؛ زیرا [[پیامبر]] فرزند و دامادهای دیرگ داشتند؛ اما درباره محبت به آنان یا چیزی نفرموده یا در حد اختصار فرموده است؛ ولی درباره این چهار [[نور]] [[پاک]]، بسیار سفارش کرده‌اند که به [[اجمال]] بدان می‌پردازیم. با این توضیح که رسول خدا{{صل}} با اظهار علاقه به این بزرگواران خواسته‌اند [[امت اسلامی]] را به [[الگو]] بودن و درس آموزی از ایشان توجه دهند:
#رسول خدا{{صل}} فرمودند: «[[حسین]] و حسین دو [[سید]] و آقای [[جوانان]] [[اهل]] بهشتند» <ref>{{متن حدیث|الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَيْنُ‏ سَيِّدَا شَبَابِ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ}}؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۱؛ طبقات ابن سعد، ص۲۸۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۶؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۶۵.</ref>.
#[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «حسین از من است و من از حسینم، [[خداوند]] [[دوستدار]] کسی که حسین را [[دوست]] دارد؛ حسین سبطی از [[اسباط]] است»<ref>{{متن حدیث|حُسَيْنٌ‏ مِنِّي‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَيْنٍ‏ أَحَبَّ‏ اللَّهُ‏ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ}}؛ بحارالانوار ج۴۳، ص۲۶۱؛ صحیح ترمذی، ج۵، ص۶۵۸، ح۳۷۷۵.</ref>.
#رسول خدا فرمود: «کسی که [[حسن]] و حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و کسی که [[بغض]] و [[کینه]] آنها را داشته باشد با من بغض و کینه دارد»<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي}}بحارالانوار ج۴۳، ص۲۶.</ref>؛
#از [[عمر بن خطاب]] [[روایت]] شده که گفت: دیدم حسن و حسین بر شانه [[پیامبر]]{{صل}} سوارند به آنها گفتم: پیامبر، خوب مرکبی است برای شما! رسول خدا{{صل}} فرمود: «آن دو خوب سوارانی هستند»<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۱ و مقتل الحسین، خوارزمی، ص۱۳۰.</ref>.
#[[ابوهریره]] می‌‌گوید: من با دو چشمانم دیدم و با دو گوش خود شنیدم که رسول خدا{{صل}} [[دست]] حسین را گرفته بود و پاهای او روی پاهای پیامبر بود و [[حضرت]] به او می‌‌گفت:
بالا بیا! و [[کودک]] بالا آمد تا پای خود را روی سینه پیامبر گذاشت؛ بعد حضرت به او فرمود: دهانت را باز کن! به بعد بر او بوسه زد و سپس فرمود:خدایا او را دوست بدار همچنان که من او را دوست می‌دارم<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَحِبَّهُ‏ فَإِنِّي‏ أُحِبُّهُ‏}}؛ الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۱۹۸.</ref>؛
#روزی [[پیامبر خدا]] نشسته بودند، حسن و حسین وارد شدند. وقتی حضرت آنها را دید به پا خاست و قبل از آنکه نزدش آیند، خود به سمت آنها پیش رفت و آن دو را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: «[[بهترین]] مرکب، مرکب شما و [[بهترین]] سواران، شما دو تن می‌‌باشید، و پدرتان از شما [[برتر]] است»<ref>{{متن حدیث|نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيُّكُمَا، وَ نِعْمَ‏ الرَّاكِبَانِ‏ أَنْتُمَا، وَ أَبُوكُمَا خَيْرٌ مِنْكُمَا}}مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۳۸.</ref>.
#به دلیل این که [[حسن]] و [[حسین]] مورد [[عنایت]] [[رسول خدا]]{{صل}} قرار داشتند [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} نیز برای آن دو بزرگوار [[احترام]] خاصی قائل بودند. در یکی از روزها [[ابن عباس]] برای حسن و حسین رکاب گرفت و آن دو بر دوش او سوار شدند؛ سپس [[جامه]]‌شان را بر بدنشان [[منظم]] کردند، شخصی به نام [[مدرک بن ابی زیاد]] که [[شاهد]] این منظره بود با [[عتاب]] به ابن عباس گفت: تو از این دو بزرگ‌تری، چرا رکاب برایشان گرفتی. [[ابن‌عباس]] گفت: ای [[نادان]]! نمی‌دانی این دو کیستند! این دو پسران پیامبرند و آیا این [[لطف خدا]] به من نیست که رکابشان را بگیرم و جامه‌شان را منظم کنم!<ref>{{متن حدیث|يَا لُكَعُ (لکع: اگر خطاب به بزرگ باشد به معنای کوچک از نظر علم و عقل می‌آید و در اینجا همین معنا مراد است؛ یعنی ای کم‌عقل و ای نادان!) وَ مَا تَدْرِي مَنْ هَذَانِ هَذَانِ ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ‏ مِمَّا أَنْعَمَ‏ اللَّهُ‏ بِهِ عَلَيَّ أَنْ أَمْسِكَ لَهُمَا وَ أُسَوِّي عَلَيْهِمَا}}مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۱۹.</ref>؛
#مردی از [[عبدالله بن عمرو]] پرسید اگر در لباسی [[خون]] پشه یافت شود آیا می‌شود با آن [[لباس]] [[نماز]] خواند؟ [[عبدالله]] از محل سکونت او پرسید او جواب داد من ساکن [[عراق]] هستم! عبدالله، گفت: این مرد را بنگرید! مسئله خون پشه را از من می‌پرسید در حالی که فرزند رسول خدا را کشتند و خون او را بر [[زمین]] ریختند از خون او نمی‌پرسد! من از رسول خدا{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: حسن و حسین دو گل خوشبوی دنیای من هستند<ref>{{متن حدیث|هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا}}تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۱۴.</ref>.
#پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} هنگامی که سر [[مبارک]] آن [[حضرت]] مقابل [[ابن زیاد]] (و به قول [[ابن ابی الحدید]] مقابل [[یزید بن معاویه]]) قرار گرفت او قصد کرد با چوب دستی خود بر لب‌های [[مبارک]] آن [[حضرت]] بزند که [[زید بن ارقم]]، [[صحابی پیامبر]]{{صل}} لب به [[اعتراض]] گشود و گفت: [[دست]] از این کار بردار:به خدایی که جز او معبودی نیست [[سوگند]]! که با چشم خود لب‌های [[پیامبر خدا]] را دیدم که بر لب‌های او گذاشته بود و می‌‌بوسید<ref>{{عربی|فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ‏ شَفَتَيْ‏ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} عَلَي هَاتَیْنِ الشَّفَتَیْنِ یُقَبِّلُمُمَا}}</ref> سپس زید بن ارقم [[گریه]] کرد و دیگر چیزی نگفت. [[ابن زیاد]] (و به قولی [[یزید]]) ناراحت شد و گفت: اگر تو پیرو خرفت نبودی تو را گردن می‌‌زدم! [[زید]] که سخت ناراحت شده بود از قصر خارج شد و گفت: ای [[مردم عرب]]! از امروز شما همه به [[بندگی]] و غلامی درآمدید؛ زیرا [[حسین]] پسر [[فاطمه]] را کشتید و پسر مرجانه (به قولی پسر [[معاویه]]) را [[امیر]] خود کردید تا [[نیکان]] شما را بکشد و بدان شما را نگاه دارد<ref>اسد الغابة، ج۲، ص۵۲۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۴؛ تذکرة الخواص، ص۲۶۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۳۰۷.</ref>. و در برخی از منابع این داستان را از مجلس یزید نقل کرده‌اند و گفته، کسی که اعتراض کرد، [[ابوبرزه سلمی]] بوده است، او به یزید گفت: ای یزید! بر دندان‌های حسین چوب می‌‌زنی. چوب تو بر همان جایی می‌‌خورد که من بارها دیدم [[رسول خدا]]{{صل}} آنجا را [[غرقه]] در بوسه می‌‌کرد. ای یزید! فردا در حالی به [[قیامت]]‌وار می‌شوی که [[شفیع]] تو ابن زیاد خواهد بود؛ ولی شفیع حسین، [[محمد]] [[رسول الله]] است<ref>ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۶؛ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۹۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۷۰؛ صحیح ترمذی، ج۱۳، ص۲۹۷.</ref>.
#[[ابن حجر عسقلانی]] از [[عیزار بن حریث]] نقل می‌‌کند که: «من و [[عبدالله]] پسر [[عمروعاص]] در سایه [[دیوار کعبه]] نشسته بودیم که دیدیم [[حسین بن علی]] از دور می‌‌آید. عبدالله گفت: این شخص (حسین بن علی{{ع}})، امروز محبوب‌ترین فرد در روی [[زمین]]، نزد [[آسمانیان]] است<ref> الإصابة، ج۲، ص۷۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۸-۶۲.</ref>

نسخهٔ ‏۱۴ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۳

تاریخ ولادت امام حسین(ع)

در تاریخ ولادت آن حضرت بین مورخان شیعه و سنی اختلاف نظر است؛ اما مشهور علمای شیعه و برخی علمای اهل سنت، ولادت آن حضرت را سوم شعبان و به قول شیخ مفید و ابوالفرج اصفهانی پنجم شعبان سال چهارم هجری قمری در مدینه می‌‌دانند و شهادت آن حضرت را در سال ۶۱ ه.ق ذکر کرده‌اند که حضرت در هنگام شهادت ۵۷ سال و چند ماه داشته‌اند[۱].

برخی هم ولادت آن حضرت را در سال سوم هجری ذکر کرده‌اند؛ کلینی در این باره می‌‌نویسد: «حسین بن علی(ع) در سال سوم هجری به دنیا آمد»[۲].

شیخ طوسی نیز می‌نویسد: «ولادت حسین بن علی(ع) در مدینه آخر ربیع الاول به سال سوم هجری است»[۳]

طبق قول دوم، عمر با برکت آن حضرت(ع) به هنگام شهادت ۵۸ بوده است.[۴]

رؤیای صادقه أم الفضل

لبابه[۵] که به کنیه‌اش «ام الفضل» معروف است؛ همسر عباس بن عبدالمطلب، دختر حارث هلالیه و خواهر میمونه همسر رسول خدا می‌‌گوید: شبی قبل از تولد حسین(ع) در خواب دیدم که قطعه‌ای از بدن رسول الله(ص) را جدا نمودند و در دامانم گذاشتند! چون از خواب پریدم بسیار نگران شدم. برای اطلاع از تعبیر آن، نزد رسول خدا(ص) رفتم و رؤیای خود را به آن حضرت اطلاع دادم، پیامبر خدا(ص) فرمود: «چه رؤیای خوبی است! به زودی پسری از فاطمه متولد خواهد شد که در دامان تو بزرگ خواهد شد»[۶]

دیری نپایید که از فاطمه زهرا پسری متولد شد و همان‌گونه که پیامبر(ص) خبر داده بود تربیت او را عهده‌دار شدم[۷].[۸]

حسین(ع) در منظر قرآن

به اتفاق راویان حدیث و مورخان امامیه، حضرت حسین بن علی(ع) سومین پیشوای شیعیان و سرور جوانان اهل بهشت و یکی از دو اختر تابناکی است که تداوم نسل پیامبر از وجود اوست و این شرافت و بزرگی که امامان معصوم(ع) از نسل او به دنیا آمده‌اند را داراست و در قرآن کریم و روایات اسلامی، به شخصیت والای او تصریح و یا اشاره شده است.

در آیاتی از قرآن کریم، حسین(ع) و دیگر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و در بعضی موارد با جد بزرگوارش رسول گرامی اسلام(ص) مورد عنایت و توجه قرار گرفته‌اند و به مقام و منزلت آنان تأکید شده است. در این جا به چند نمونه آن اشاره می‌کنیم:

١. حسین(ع) یکی از چهار نور مقدسی است که رسول خدا(ص) به اتفاق او و برادرش حسن، و حضرت علی و فاطمه با مسیحیان نجران مباهله کرد و در آیه مباهله، امام حسن و امام حسین(ع) به عنوان فرزندان رسول خدا مطرح شده‌اند؛ چنانکه در آیه شریفه ذیل آمده است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۹].

به اسناد مختلف از شیعه و سنی این آیه شریفه در شأن اهل بیت رسول گرامی اسلام نقل شده است و به تصریح آنان منظور از کلمه ﴿أَبْنَاءَ، در این آیه، بی‌تردید وجود مقدس، امام حسین و برادرش امام حسن(ع) و منظور از کلمه ﴿نِسَاءَنَا، فاطمه زهرا(س) و از کلمه ﴿أَنْفُسَنَا، علی بن ابی طالب است.

در این رخداد مهم تاریخی به صراحت می‌‌یابیم جمعی که همراه با پیامبر(ص) برای مباهله آمده‌اند، برترین انسان‌های روی زمین و محبوب‌ترین آنان در پیشگاه خداوند می‌باشند. به همین دلیل، پیامبر اکرم(ص) به اتفاق آنان مباهله انجام داد و کشیشان نجران نیز به این واقعیت اذعان نمودند و گفتند: «ما امروز با چهره‌هایی روبه رو هستیم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جا برکند، این کار عملی خواهد شد»[۱۰].

۲. در قرآن کریم به عصمت و طهارت هیچ یک از مسلمانان اشاره نشده، جز خصوص پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان که به صراحت بر عصمت و پاکی آنان تصریح شده است. این آیه شریفه به این حقیقت، صراحت دارد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۱].

و طبق روایات متواتره از طرق شیعه و سنی این آیه شریفه در شأن و منزلت حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده و این مقام دوری از پلیدی و آراسته به طهارت و پاکیزگی که همان مقام عصمت و طهارت است، مختص به این خاندان از جمله حضرت امام حسین(ع) می‌‌باشد. و هیچ کس غیر این خاندان از آن بهره‌ای ندارند[۱۲].

٣. یکی دیگر از آیاتی که به عظمت و والا مقامی اهل بیت(ع) از جمله حضرت حسین(ع) تصریح دارد، آیه مودت و دوستی است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۱۳].

بی تردید اهمیت دوستی و محبت آنان، ضامن نجات و رهایی از تاریکی و جهالت‌های انسانی و رسیدن به قله سعادت و کمال است.

در روایاتی که در ذیل این آیه شریفه از شیعه و سنی وارد شده مراد از نزدیکان پیامبر(ص) که فرمان به دوستی و محبت آنان داده شده، علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) می‌باشند.

۴. از دیگر مواردی که در قرآن کریم به اخلاص در اطاعت و عبادت خاندان پیامبر(ص) و پاداش بزرگ معنوی برای آنان در بهشت یادآور شده و نیز به علل واسباب این مقام و فضیلت پرداخته است، آیاتی از سوره مبارکه دهر است. ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا[۱۴].

طبق نظر بیشتر مفسران و راویان حدیث، این سوره مبارکه، پس از بهبودی حسن و حسین(ع) از بیماری نازل شده است؛ زیرا امیرمؤمنان(ع) فاطمه زهرا(ع) هنگامی که حسن و حسین بیمار شدند، نذر کردند که به شکرانه بهبودی این دو ریحانه رسول خدا، سه روز، روزه بگیرند. پس از بهبودی حسنین، تمام خانواده از جمله خود امام حسن و امام حسین(ع) و روزه گرفتند و به نذر وفا کردند و در موقع افطار، در هر سه روز، غذای خود را بخشیدند: یک روز به مسکین؛ روز دوم به یتیم و روز سوم به اسیر دادند و با آب افطار کردند. سپس خداوند این آیات را در شأن ایشان نازل کرد.[۱۵]

حسین(ع) از نگاه رسول خدا(ص) و اصحاب

علاقه و محبت افراد به یکدیگر با انگیزه‌های متفاوت، صورت می‌گیرد: گاهی منشأ محبت و علاقه، خواسته‌های نفسانی است و زمانی بر اساس فامیلی و نزدیکی خانوادگی است؛ ولی گاهی علاقه و محبت از یک رابطه الهی و معنوی سرچشمه می‌گیرد و این نوع علاقه ومحبت، جزء برترین و بادوام‌ترین رابطه‌ها به شمار می‌آید که هرگز به سردی نمی‌گراید؛ چون براساس احساس مسئولیت و انجام وطیفه شکل گرفته است. بی‌تردید علاقه رسول خدا(ص) به امام حسن و امام حسین و نیز به فاطمه زهرا(ع) و امیر مؤمنان(ع) اگرچه بر اساس قرابت و نزدیکی بوده، اما در حقیقت مبتنی بر احساس مسئولیت بوده است؛ زیرا پیامبر فرزند و دامادهای دیرگ داشتند؛ اما درباره محبت به آنان یا چیزی نفرموده یا در حد اختصار فرموده است؛ ولی درباره این چهار نور پاک، بسیار سفارش کرده‌اند که به اجمال بدان می‌پردازیم. با این توضیح که رسول خدا(ص) با اظهار علاقه به این بزرگواران خواسته‌اند امت اسلامی را به الگو بودن و درس آموزی از ایشان توجه دهند:

  1. رسول خدا(ص) فرمودند: «حسین و حسین دو سید و آقای جوانان اهل بهشتند» [۱۶].
  2. رسول خدا(ص) فرمود: «حسین از من است و من از حسینم، خداوند دوستدار کسی که حسین را دوست دارد؛ حسین سبطی از اسباط است»[۱۷].
  3. رسول خدا فرمود: «کسی که حسن و حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و کسی که بغض و کینه آنها را داشته باشد با من بغض و کینه دارد»[۱۸]؛
  4. از عمر بن خطاب روایت شده که گفت: دیدم حسن و حسین بر شانه پیامبر(ص) سوارند به آنها گفتم: پیامبر، خوب مرکبی است برای شما! رسول خدا(ص) فرمود: «آن دو خوب سوارانی هستند»[۱۹].
  5. ابوهریره می‌‌گوید: من با دو چشمانم دیدم و با دو گوش خود شنیدم که رسول خدا(ص) دست حسین را گرفته بود و پاهای او روی پاهای پیامبر بود و حضرت به او می‌‌گفت:

بالا بیا! و کودک بالا آمد تا پای خود را روی سینه پیامبر گذاشت؛ بعد حضرت به او فرمود: دهانت را باز کن! به بعد بر او بوسه زد و سپس فرمود:خدایا او را دوست بدار همچنان که من او را دوست می‌دارم[۲۰]؛

  1. روزی پیامبر خدا نشسته بودند، حسن و حسین وارد شدند. وقتی حضرت آنها را دید به پا خاست و قبل از آنکه نزدش آیند، خود به سمت آنها پیش رفت و آن دو را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: «بهترین مرکب، مرکب شما و بهترین سواران، شما دو تن می‌‌باشید، و پدرتان از شما برتر است»[۲۱].
  2. به دلیل این که حسن و حسین مورد عنایت رسول خدا(ص) قرار داشتند اصحاب رسول خدا(ص) نیز برای آن دو بزرگوار احترام خاصی قائل بودند. در یکی از روزها ابن عباس برای حسن و حسین رکاب گرفت و آن دو بر دوش او سوار شدند؛ سپس جامه‌شان را بر بدنشان منظم کردند، شخصی به نام مدرک بن ابی زیاد که شاهد این منظره بود با عتاب به ابن عباس گفت: تو از این دو بزرگ‌تری، چرا رکاب برایشان گرفتی. ابن‌عباس گفت: ای نادان! نمی‌دانی این دو کیستند! این دو پسران پیامبرند و آیا این لطف خدا به من نیست که رکابشان را بگیرم و جامه‌شان را منظم کنم![۲۲]؛
  3. مردی از عبدالله بن عمرو پرسید اگر در لباسی خون پشه یافت شود آیا می‌شود با آن لباس نماز خواند؟ عبدالله از محل سکونت او پرسید او جواب داد من ساکن عراق هستم! عبدالله، گفت: این مرد را بنگرید! مسئله خون پشه را از من می‌پرسید در حالی که فرزند رسول خدا را کشتند و خون او را بر زمین ریختند از خون او نمی‌پرسد! من از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: حسن و حسین دو گل خوشبوی دنیای من هستند[۲۳].
  4. پس از شهادت امام حسین(ع) هنگامی که سر مبارک آن حضرت مقابل ابن زیاد (و به قول ابن ابی الحدید مقابل یزید بن معاویه) قرار گرفت او قصد کرد با چوب دستی خود بر لب‌های مبارک آن حضرت بزند که زید بن ارقم، صحابی پیامبر(ص) لب به اعتراض گشود و گفت: دست از این کار بردار:به خدایی که جز او معبودی نیست سوگند! که با چشم خود لب‌های پیامبر خدا را دیدم که بر لب‌های او گذاشته بود و می‌‌بوسید[۲۴] سپس زید بن ارقم گریه کرد و دیگر چیزی نگفت. ابن زیاد (و به قولی یزید) ناراحت شد و گفت: اگر تو پیرو خرفت نبودی تو را گردن می‌‌زدم! زید که سخت ناراحت شده بود از قصر خارج شد و گفت: ای مردم عرب! از امروز شما همه به بندگی و غلامی درآمدید؛ زیرا حسین پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه (به قولی پسر معاویه) را امیر خود کردید تا نیکان شما را بکشد و بدان شما را نگاه دارد[۲۵]. و در برخی از منابع این داستان را از مجلس یزید نقل کرده‌اند و گفته، کسی که اعتراض کرد، ابوبرزه سلمی بوده است، او به یزید گفت: ای یزید! بر دندان‌های حسین چوب می‌‌زنی. چوب تو بر همان جایی می‌‌خورد که من بارها دیدم رسول خدا(ص) آنجا را غرقه در بوسه می‌‌کرد. ای یزید! فردا در حالی به قیامت‌وار می‌شوی که شفیع تو ابن زیاد خواهد بود؛ ولی شفیع حسین، محمد رسول الله است[۲۶].
  5. ابن حجر عسقلانی از عیزار بن حریث نقل می‌‌کند که: «من و عبدالله پسر عمروعاص در سایه دیوار کعبه نشسته بودیم که دیدیم حسین بن علی از دور می‌‌آید. عبدالله گفت: این شخص (حسین بن علی(ع))، امروز محبوب‌ترین فرد در روی زمین، نزد آسمانیان است[۲۷].[۲۸]
  1. ارشاد مفید، ج۲، ص۲۷؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۰۰؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۵۱؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۶.
  2. «وُلِدَ الْحُسَيْنُ‏ بْنُ‏ عَلِيٍّ‏(ع) فِي سَنَةِ ثَلَاثٍ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۳۶.
  3. «وُلِدَ الْحُسَيْنُ‏ بْنُ‏ عَلِيٍّ‏ – بِالْمَدِینَةِ آخِرَ شَهْرِ رَبِيعٍ‏ الْأَوَّلِ‏ سَنَةَ ثَلَاثٍ‏ مِنَ‏ الْهِجْرَةِ»؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۶۱؛ و بنابر قولی در بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۰۰.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۲.
  5. ام الفضل، نخستین زنی بود که بعد از خدیجه کبری، به رسول خدا(ص) ایمان آورد و از عباس عموی پیامبر شش پسر و یک دختر داشت. فرزندان او عبارتند از: فضل، عبدالله، عبیدالله، مهباد، قثم و عبدالرحمن و دختری هم به نام ام حبیبه به دنیا آورد و خلفای عباسی هم از نسل عباس و این بانو بوده‌اند.
  6. «خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً فَيَكُونُ‏ فِي‏ حَجْرِكٍ‏».
  7. ر.ک: ارشاد، مفید، ج۲، ص۱۲۹؛ در اسدالغابة، ج۲، ص۱۰؛ به او فرمود: «خَيْراً رَأَيْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً تُرْضِعِينَهُ بِلَبَنِ»؛ طبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۸؛ الفصول المهمة، ابن صباغ مالکی، ص۱۷۲؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۴۲.
  8. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۳.
  9. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  10. نورالابصار، ص۲۲؛ سنن بیهقی، ج۷، ص۶۳؛ صحیح ترمذی، ج۲، ص۱۶۶؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۵؛ و دیگر تفاسیر اهل سنت و نیز تفاسیر شیعه.
  11. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  12. جوامع الجامع، ج۵، ص۱۲۳. أبی سعید خدری روایت کرده است که پیامبر(ص) فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا، درباره: پنج نفر نازل شده است: درباره من و علی و حسن و حسین و فاطمه(ع). از ام‌سلمه نیز روایت شده است که: حضرت فاطمه با طعامی نزد پیامبر(ص) آمد، آن حضرت فرمود شوهر و دو فرزندت را هم دعوت کن. آنها آمدند و همه از آن غذا تناول کردند. سپس پیامبر(ص) یک عبای خیبری را بر روی آنها انداخت و فرمود: «اینها اهل بیت من هستند. خدایا پلیدی را از آنها دور کن و آنان را پاکیزه ساز». ام سلمه می‌‌گوید: من گفتم یا رسول الله من هم با آنان هستم، فرمود: «تو بر خیر و نیکی هستی [اما از اهل بیت من نیستی]».
  13. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  14. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم * پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند * و به آنان برای شکیبی که ورزیده‌اند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش می‌دهد» سوره انسان، آیه ۹-۱۲.
  15. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۴-۵۷.
  16. «الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَيْنُ‏ سَيِّدَا شَبَابِ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ»؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۱؛ طبقات ابن سعد، ص۲۸۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۶؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۶۵.
  17. «حُسَيْنٌ‏ مِنِّي‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَيْنٍ‏ أَحَبَّ‏ اللَّهُ‏ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ»؛ بحارالانوار ج۴۳، ص۲۶۱؛ صحیح ترمذی، ج۵، ص۶۵۸، ح۳۷۷۵.
  18. «مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي»بحارالانوار ج۴۳، ص۲۶.
  19. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۱ و مقتل الحسین، خوارزمی، ص۱۳۰.
  20. «اللَّهُمَّ أَحِبَّهُ‏ فَإِنِّي‏ أُحِبُّهُ‏»؛ الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص۱۹۸.
  21. «نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيُّكُمَا، وَ نِعْمَ‏ الرَّاكِبَانِ‏ أَنْتُمَا، وَ أَبُوكُمَا خَيْرٌ مِنْكُمَا»مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۳۸.
  22. «يَا لُكَعُ (لکع: اگر خطاب به بزرگ باشد به معنای کوچک از نظر علم و عقل می‌آید و در اینجا همین معنا مراد است؛ یعنی ای کم‌عقل و ای نادان!) وَ مَا تَدْرِي مَنْ هَذَانِ هَذَانِ ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ‏ مِمَّا أَنْعَمَ‏ اللَّهُ‏ بِهِ عَلَيَّ أَنْ أَمْسِكَ لَهُمَا وَ أُسَوِّي عَلَيْهِمَا»مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۱۹.
  23. «هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۱۴.
  24. فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ‏ شَفَتَيْ‏ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَي هَاتَیْنِ الشَّفَتَیْنِ یُقَبِّلُمُمَا
  25. اسد الغابة، ج۲، ص۵۲۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۴؛ تذکرة الخواص، ص۲۶۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۳۰۷.
  26. ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۶؛ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۹۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۷۰؛ صحیح ترمذی، ج۱۳، ص۲۹۷.
  27. الإصابة، ج۲، ص۷۸.
  28. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۵۸-۶۲.