دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۸: خط ۶۸:
«بر حسب اعتقادات [[شیعه]]، [[امام]] باید کامل‌ترین شخص موجود در زمان خود باشد، به نحوی که هیچ فردی در هیچ صفتی از صفات کمال همانند [[علم]]، [[قدرت]]، [[شجاعت]]، [[سخاوت]] ، [[قرب به خداوند]] و ... نه تنها برتری بر [[امام]] نداشته، بلکه مساوی نیز نباشد؛ چه اینکه در صورت اول لازمه‌اش [[تقدیم مفضول بر فاضل]] است و این عقلاً قبیح است و مطابق اعتقادات [[عدلیه]] ([[معتزله]] و [[شیعه]]) صدور فعل قبیح از خداوند متعال ممتنع است، و در صورت دوم لازمه‌اش ترجیح بلا مرجح است که به ترجح بلا مرجح که خود محال عقلی است برمی‌گردد و از آنجایی که خداوند، [[نصب امام]] را خود عهده‌دار است محال است کسی را نصب کند که از نظر [[علم]] (کیفیت و کمیت علم)، شخص برتر یا مساوی با وی وجود داشته باشد. حال با توجه به این دلیل به میان [[امت]] می‌رویم. آنچه از تورق صفحات کتب تاریخ و [[سیر]] و [[روایات]] وارده و آثار منقوله در شرح احوال [[صحابه]] [[امام علی|علی]] {{ع}} و نیز اصحاب سایر [[ائمه]] {{عم}} و نیز علما، صلحا و عرفا، از ابتدای تاریخ اسلام تا کنون، به دست می‌آید، آن است که در هر عصری بزرگانی بوده‌اند که مقامات قرب الی‌الله را به حسب استعداد خود طی کرده، به مراتبی از کمال رسیده‌اند که اشراف بر ضمایر افراد و حالات درونی آنها داشته و مطلع از [[اخبار غیبی]] و حوادث گذشته و آینده بوده‌اند. این گونه اخبار در مورد صاحبان [[علم غیب]] به قدری فراوان است کوه فوق حد تواتر است و جای هیچگونه شک و شبهه‌ای را باقی نمیگذارد (...). حال که در میان امت چنین افرادی بوده و هستند که هر گاه اراده کنند بر احوال و اخبار و [[حوادث غیبی]] مطلع می‌شوند آیا ممکن است امام چنین امتی خود دارای این فضیلت و بلکه مراتب بالاتر آن نباشد؟ و اگر فرض کنیم، [[امام]] چنین امتی [[عالم به غیوب]] نیست آیا قائل به جواز [[تقدیم مفضول بر فاضل]] نشده‌ایم و امری قبیح را به خداوند نسبت نداده‌ایم (که صدورش از حکیم علی‌الاطلاق مستحیل است)؟ و اگر کمی کوتاه آمده، فرض کنیم [[امام]] چنین امتی هم، همانند بعضی از افراد امتش و در حد آنان (کما و کیفا)، [[علم غیب]] دارد آیا قائل به تحقق امری که عقلا ممتنع است یعنی ترجیح بلا مرجح نشده‌ایم؟ مسلما چنین است. بنابراین، عقل حکم می‌کند که خداوند حکیم، که خود نصب‌کننده امامان {{عم}}، یعنی جانشینان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، است، کسی را به چنین مقامی نصب کند که اگر امتش هنگام اراده، عولم به [[غیب]] می‌شوند و نه قبل از آن، او همیشه، بالفعل [[عالم به غیب]] باشد و اگر امتش بر بعضی از ضمایر و احوال درونی افراد اشراف دارند، او بر تمامی ضمایر و احوال باطنی مشرف باشد و اگر امتش بوه برخی حوادث گذشته و آینده علم دارند، او بر جمیع ما کان و ما یکون احاطه داشته باشد و به راستی اگر اینگونه نباشد، تقدیم امامی جاهل به [[غیب]] بر افورادی از امتش که عالم به غیب‌اند، همانند تقدیم [[خلفای ثلاثه]] بر [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} نخواهد بود؟»<ref>[[علم غیب امامان در آینه عقل (مقاله)|علم غیب امامان در آینه عقل]]، [[پژوهش‌های فلسفی و کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های فلسفی و کلامی]]، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.</ref>.
«بر حسب اعتقادات [[شیعه]]، [[امام]] باید کامل‌ترین شخص موجود در زمان خود باشد، به نحوی که هیچ فردی در هیچ صفتی از صفات کمال همانند [[علم]]، [[قدرت]]، [[شجاعت]]، [[سخاوت]] ، [[قرب به خداوند]] و ... نه تنها برتری بر [[امام]] نداشته، بلکه مساوی نیز نباشد؛ چه اینکه در صورت اول لازمه‌اش [[تقدیم مفضول بر فاضل]] است و این عقلاً قبیح است و مطابق اعتقادات [[عدلیه]] ([[معتزله]] و [[شیعه]]) صدور فعل قبیح از خداوند متعال ممتنع است، و در صورت دوم لازمه‌اش ترجیح بلا مرجح است که به ترجح بلا مرجح که خود محال عقلی است برمی‌گردد و از آنجایی که خداوند، [[نصب امام]] را خود عهده‌دار است محال است کسی را نصب کند که از نظر [[علم]] (کیفیت و کمیت علم)، شخص برتر یا مساوی با وی وجود داشته باشد. حال با توجه به این دلیل به میان [[امت]] می‌رویم. آنچه از تورق صفحات کتب تاریخ و [[سیر]] و [[روایات]] وارده و آثار منقوله در شرح احوال [[صحابه]] [[امام علی|علی]] {{ع}} و نیز اصحاب سایر [[ائمه]] {{عم}} و نیز علما، صلحا و عرفا، از ابتدای تاریخ اسلام تا کنون، به دست می‌آید، آن است که در هر عصری بزرگانی بوده‌اند که مقامات قرب الی‌الله را به حسب استعداد خود طی کرده، به مراتبی از کمال رسیده‌اند که اشراف بر ضمایر افراد و حالات درونی آنها داشته و مطلع از [[اخبار غیبی]] و حوادث گذشته و آینده بوده‌اند. این گونه اخبار در مورد صاحبان [[علم غیب]] به قدری فراوان است کوه فوق حد تواتر است و جای هیچگونه شک و شبهه‌ای را باقی نمیگذارد (...). حال که در میان امت چنین افرادی بوده و هستند که هر گاه اراده کنند بر احوال و اخبار و [[حوادث غیبی]] مطلع می‌شوند آیا ممکن است امام چنین امتی خود دارای این فضیلت و بلکه مراتب بالاتر آن نباشد؟ و اگر فرض کنیم، [[امام]] چنین امتی [[عالم به غیوب]] نیست آیا قائل به جواز [[تقدیم مفضول بر فاضل]] نشده‌ایم و امری قبیح را به خداوند نسبت نداده‌ایم (که صدورش از حکیم علی‌الاطلاق مستحیل است)؟ و اگر کمی کوتاه آمده، فرض کنیم [[امام]] چنین امتی هم، همانند بعضی از افراد امتش و در حد آنان (کما و کیفا)، [[علم غیب]] دارد آیا قائل به تحقق امری که عقلا ممتنع است یعنی ترجیح بلا مرجح نشده‌ایم؟ مسلما چنین است. بنابراین، عقل حکم می‌کند که خداوند حکیم، که خود نصب‌کننده امامان {{عم}}، یعنی جانشینان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، است، کسی را به چنین مقامی نصب کند که اگر امتش هنگام اراده، عولم به [[غیب]] می‌شوند و نه قبل از آن، او همیشه، بالفعل [[عالم به غیب]] باشد و اگر امتش بر بعضی از ضمایر و احوال درونی افراد اشراف دارند، او بر تمامی ضمایر و احوال باطنی مشرف باشد و اگر امتش بوه برخی حوادث گذشته و آینده علم دارند، او بر جمیع ما کان و ما یکون احاطه داشته باشد و به راستی اگر اینگونه نباشد، تقدیم امامی جاهل به [[غیب]] بر افورادی از امتش که عالم به غیب‌اند، همانند تقدیم [[خلفای ثلاثه]] بر [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} نخواهد بود؟»<ref>[[علم غیب امامان در آینه عقل (مقاله)|علم غیب امامان در آینه عقل]]، [[پژوهش‌های فلسفی و کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های فلسفی و کلامی]]، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۴. حجت الاسلام و المسلمین حسین واعظی.}}
{{جمع شدن|۴. آقای رضوانی؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین واعظی|واعظی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین واعظی|واعظی]]'''، در مقاله ''«[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«به دو نمونه از دلایل عقلی اشاره می‌کنیم:
::::::۱. امام خلیفه خداوند در زمین است. واژه "خلیفه" به صورت مفرد، در دوجای قرآن<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> به کار رفته است که در هر دو جا، مراد از آن، جانشینی خداوند است. خلافت در این دو آیه، به صورت مطلق بیان شده است و اختصاص به موضوعی خاص ندارد. خلیفه مطلق باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه، آن را بی‌واسطه، از خداوند دریافت می‌کند. کسی که جانشین خداوند است، باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا طبق برخی از اخبار،<ref>[[محمد صفار]]، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.</ref> خدا حکیم‌تر، عادل‌تر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسان‌ها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند.
::::::۲. امام باید افضلِ اهل زمانش باشد؛ در صورتی که اگر عالم به همه امور نباشد، لازم می‌آید که مساوی یا پایین‌تر از برخی افرادی باشد که چیزی را می‌داند؛ ولی امام از آن بی‌خبر است و این، خلاف فرض و نقض غرض است<ref>[[میرزا محمد تقی قزوینی]]، کیفیة علم الإمام، به نقل از [[محمد حسن نادم]]، [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]؛ ص۱۲۶-۱۲۹.</ref>».<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص۲۰۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۵. آقای رضوانی؛}}
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]] (پدیدآورنده)]]
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]] (پدیدآورنده)]]
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:


::::::«پیامبر اسلام {{صل}} مبعوث بر تمام افراد عالم است. چنین شریعتی طبعاً باید کامل باشد، در هر عصر و زمانی و برای هر قوم و دسته‌‏ای قابل اجرا باشد. و نیز صاحب آن شریعت به خصوصیات افراد و نفوس آنان، تا روز [[قیامت]]، آگاه باشد، در غیر این صورت رسالت او ناقص و اصلاح و عدالت‌گستری او فراگیر نخواهد بود. در نتیجه، باید پیامبر {{صل}} احاطه غیبی نه تنها به احکام و موضوعات آنها داشته باشد، بلکه از موضوعات خارجی نیز مطلع باشد. می‌‏دانیم که همه موقعیت‏‌ها به طور کلی برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} فراهم نگشت تا شریعت اسلامی را به طور کامل تبیین نماید. عمر پیامبر اکرم {{صل}} محدود بود و لذا باید برای بعد از خود خلیفه و [[ائمه|امامان]] و جانشینانی قرار می‏‌داد تا ادامه‌دهنده راه او باشند. و به همان دلیل که پیامبر {{صل}} احتیاج به علم غیب دارد، امام و جانشین او نیز باید از این علم بهره‌‏مند گردد.»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1084 شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۵]</ref>.
::::::«پیامبر اسلام {{صل}} مبعوث بر تمام افراد عالم است. چنین شریعتی طبعاً باید کامل باشد، در هر عصر و زمانی و برای هر قوم و دسته‌‏ای قابل اجرا باشد. و نیز صاحب آن شریعت به خصوصیات افراد و نفوس آنان، تا روز [[قیامت]]، آگاه باشد، در غیر این صورت رسالت او ناقص و اصلاح و عدالت‌گستری او فراگیر نخواهد بود. در نتیجه، باید پیامبر {{صل}} احاطه غیبی نه تنها به احکام و موضوعات آنها داشته باشد، بلکه از موضوعات خارجی نیز مطلع باشد. می‌‏دانیم که همه موقعیت‏‌ها به طور کلی برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} فراهم نگشت تا شریعت اسلامی را به طور کامل تبیین نماید. عمر پیامبر اکرم {{صل}} محدود بود و لذا باید برای بعد از خود خلیفه و [[ائمه|امامان]] و جانشینانی قرار می‏‌داد تا ادامه‌دهنده راه او باشند. و به همان دلیل که پیامبر {{صل}} احتیاج به علم غیب دارد، امام و جانشین او نیز باید از این علم بهره‌‏مند گردد.»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1084 شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۵]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۵. آقای حسین واعظی.}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین واعظی|واعظی]]]]
آقای '''[[حسین واعظی|واعظی]]'''، در مقاله ''«[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«به دو نمونه از دلایل عقلی اشاره می‌کنیم:
::::::۱. امام خلیفه خداوند در زمین است. واژه "خلیفه" به صورت مفرد، در دوجای قرآن<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> به کار رفته است که در هر دو جا، مراد از آن، جانشینی خداوند است. خلافت در این دو آیه، به صورت مطلق بیان شده است و اختصاص به موضوعی خاص ندارد. خلیفه مطلق باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه، آن را بی‌واسطه، از خداوند دریافت می‌کند. کسی که جانشین خداوند است، باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا طبق برخی از اخبار،<ref>[[محمد صفار]]، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.</ref> خدا حکیم‌تر، عادل‌تر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسان‌ها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند.
::::::۲. امام باید افضلِ اهل زمانش باشد؛ در صورتی که اگر عالم به همه امور نباشد، لازم می‌آید که مساوی یا پایین‌تر از برخی افرادی باشد که چیزی را می‌داند؛ ولی امام از آن بی‌خبر است و این، خلاف فرض و نقض غرض است<ref>[[میرزا محمد تقی قزوینی]]، کیفیة علم الإمام، به نقل از [[محمد حسن نادم]]، [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]؛ ص۱۲۶-۱۲۹.</ref>».<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص۲۰۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۲۴ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۴۳

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آیا دلیل عقلی بر علم غیب امامان وجود دارد؟
  • آیا می‌توان علم غیب امامان را با ادله عقلی به اثبات رساند؟

پاسخ نخست

ناصر مکارم شیرازی
آیت‌الله مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» و «تفسیر نمونه» در این‌باره گفته‌ است:
  • «مسلم است که آنها از طریق علوم معمولی نمی‌توانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند؛ پس راهی جز از طریق علم غیب "به تعلیم الهی" وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسان‌ها را شامل می‌شده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگی مأموریت نیز ایجاب می‌کند که اجمالاً از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزی است که در روایات متعدد به صورت یک استدلال عقلی منعکس است و نه یک حکم تعبدی. مثلاً امام صادق (ع)، به یکی از راویان اخبار به نام عبدالعزیز الصائغ می‌فرماید: «اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً (عَلى عِبَادِهِ) وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَةً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ»»[۱]. همین معنا به تعبیر روشن‌تری در حدیث ابراهیم بن عمر آمده است که می‌گوید: امام صادق (ع) فرمود: «مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»[۲]»[۳].
  • «در اينجا دو راه ديگر براى اثبات اين واقعيت كه پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) اجمالا از اسرار غيب آگاه بودند وجود دارد:
١.نخست اين كه: مى‌‏دانيم دايره ماموريت آنها محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت پيامبر (ص) و امامت امامان (ع) جهانى و جاودانى است، چگونه ممكن است كسى چنين ماموريت گسترده‌‏اى داشته باشد؟ در حالى كه هيچگونه آگاهى جز بر زمان و محيط محدود خود نداشته باشد؟ آيا كسى را كه مثلا مامور امارت و استاندارى بخش عظيمى از كشورى مى‌‏كنند مى‌‏تواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عين حال ماموريت خود را به خوبى انجام دهد؟!.
به تعبير ديگر: پيامبر (ص) و امام (ع) در مدت حيات خود بايد آن چنان احكام الهى را بيان و اجرا كند كه جوابگوى نيازمندی‌هاى همه انسانها در هر زمان و مكان باشد، و اين ممكن نيست مگر اينكه لااقل بخشى از اسرار غيب را بداند.
٢.ديگر اينكه سه آيه در قرآن مجيد است كه اگر آنها را در كنار هم بچينيم مساله علم غيب پيامبر (ص) و امامان (ع) از آن روشن مى‏‌شود، نخست اينكه قرآن در مورد كسى كه تخت ملكه "سبا" را در يك چشم بر هم زدن نزد "سليمان" آورد (يعنى آصف بن برخيا) مى‌‏گويد: ﴿﴿قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي «كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.»[۴].
در آيه ديگر مى‌‏خوانيم:﴿﴿قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ «بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»[۵].
از سوى ديگر در احاديث متعددى كه در كتب اهل سنت و شيعه نقل شده چنين مى‏‌خوانيم كه ابو سعيد خدرى مى‌‏گويد «از رسول خدا (ص) معنى ﴿﴿الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ را سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود، گفتم: ﴿﴿وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" كيست؟ فرمود: «ذاك اخى على بن ابى طالب!» او برادرم على بن ابى طالب است»[۶].
با توجه به اينكه ﴿﴿عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ كه در مورد "آصف" آمده علم جزئى را مى‏گويد، و ﴿﴿عِلْمُ الْكِتابِ كه در باره على (ع) آمده علم كلى را مى‏‌گويد، تفاوت ميان مقام علمى "آصف" و على (ع) روشن مى‌‏گردد.
از سوى سوم در آيه ٨٩ سوره نحل مى‌‏خوانيم: ﴿﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ «ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى است».
روشن است كسى كه عالم به اسرار چنين كتابى باشد، بايد اسرار غيب را بداند، و اين دليلى است آشكار بر اينكه ممكن است انسانى از اولياء اللَّه، از اسرار غيب به فرمان خدا آگاه گردد»[۷].

پاسخ‌های دیگر

پرسش‌های وابسته

  1. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  2. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  3. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  4. با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  5. آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  6. چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  7. آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  8. دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  9. دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  10. دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  11. شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  12. آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  13. بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  14. دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  15. دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  16. شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  17. آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  18. چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  19. نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. آیا تو فکر می‌کنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفه‌ای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ بصائر الدرجات، طبق نقل بحارالأنوار، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.
  2. کسی که گمان کند خداوند بنده‌ای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ بصائر الدرجات، طبق نقل بحارالأنوار، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.
  3. پیام قرآن، ج۷، ص ۲۴۶.
  4. نمل، آیه٤٠.
  5. رعد ٤٣
  6. به جلد ٣ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ٥٢٣ مراجعه شود.
  7. تفسير نمونه، ج‏٢٥، ص١٥٢
  8. وبگاه اسلام کوئست
  9. فصول، ص۴۱، و رسالة الإمامة، ص۴۳۰.
  10. الاقتصاد، ص ۱۹۳.
  11. قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.
  12. «از باب نمونه پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد در حالی‌که می‌داند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایسته‌تر و عالم‌تر به کتاب خدا و سنت رسول است؛ او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است». کنزالعمال، ج۶، ص۲۵.
  13. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟»؛ سوره یونس، آیه ۳۵.
  14. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند»؛ سوره زمر، آیه۹.
  15. الذخیرة فی علم الکلام ، ص۴۳۲ و ۴۳۳.
  16. الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.
  17. کلام نوین اسلامی ج۲ ص ۳۷۴-۳۷۷.
  18. علم غیب امامان در آینه عقل، فصلنامه پژوهش‌های فلسفی و کلامی، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.
  19. سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.
  20. محمد صفار، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.
  21. میرزا محمد تقی قزوینی، کیفیة علم الإمام، به نقل از محمد حسن نادم، علم امام؛ ص۱۲۶-۱۲۹.
  22. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۲۰۲.
  23. شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۵