تقوا در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}})) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[تقوا]]''' است. "'''[[تقوا]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[تقوا]]''' است. "'''[[تقوا]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> |
نسخهٔ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۷
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تقوا (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- تقوا از جمله مفاهیم اصلی نهج البلاغه بهشمار میرود که بهتنهایی حدود پنجاه مرتبه در نهج البلاغه بهکار رفته است و امام یکی از خطبههای مفصل خود را به توصیف صفات پرهیزکاران و تقواپیشگان اختصاص دادهاند. تقوا، ایجاد حالت و انگیزهای معنوی در انسان است که به مقتضای آن، انسان، بدون حضور نیروی بیرونی، از انجام اعمال خلاف عقل و شرع پرهیز میکند و هرگز گرد گناه و امور پست و پلید نمیگردد و گناه را دور از شأن و شخصیت خود میداند. مفهوم تقوا در نهج البلاغه به دوگونه بیان شده است[۱]:
- تقوا بهمثابه "حرز" یعنی پناهگاه و "جُنّة" یعنی سپر در وجود آدمی. امام(ع) فرمود: ای بندگان خدا شمایان را به تقوای الهی سفارش میکنم... بیشک تقوا، امروز سپر و پناهگاه شما و فردا (ی قیامت) راه بهشت است[۲]. روشن است که پناهگاه و سپر برای حفظ و حراست انسان است و او را از خطر حفظ میکند. این پناهگاه و سپر کنایه از نیرو و حالت خاصّ بازدارنده و نگهدارندهای است که با انگیزه الهی و معنوی آدمی را از فرو افتادن در گناه بازمیدارد. تقوا نهتنها در دنیا منشأ حفظ و حراست انسان متقی است که در آخرت نیز، راهی بهسوی بهشت و سعادت بهروی او میگشاید[۳].
- تقوا بهمثابه "زمام" یعنی جلودار و "قوام" یعنی موجب برپایی و استواری انسان. بندگان خدا، شما را به تقوای الهی سفارش میکنم که آن "جلودار" و "موجب برپایی" شماست. پس به عهد آن وفادار بمانید و به حقایق آن چنگ زنید[۴]. بدیهی است دو تعبیر "زمام" و "قوام" برخاسته از روح بلند و تربیتیافتهای است که به انسان قدرت مقاومت و استواری در برابر هوا و هوس و شیطان را میبخشد[۵].
مفهوم لغوی تقوا
"تقوا" در لغت، بهمعنای نگهداشتن، حفظ کردن و بازداشتن است، یعنی انسان خودش را از بدی و خطر و ضرر حفظ و مراقبت کند. گرچه تقوا بهمعنای دیگر از قبیل پرهیزکاری، ترس و اطاعت از خدا هم آمده، ولی این تعبیرها معنای کنایی و از لوازم تقواست. تقوا ضامن ورود آدمی به حوزه اطاعت الهی است[۶].
تقوا برای همگان
- حفاظت از شخصیت همانند حفظ و حراست از جسم بر همگان امری واجب و ضروری است و همه انسانها باید برای حفظ شخصیت و انسانیت خود تلاش کنند. قرآن کریم میفرماید: ای کسانیکه ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتش دور نگه دارید[۷]. در منظر امام(ع) انسانها ارزشی والا دارند. این ارزش مربوط به جسم و امور مادی نیست، بلکه مربوط به گوهر وجودشان یعنی روح آنهاست که در پرتو تقو شکل میگیرد و باید از آن مراقبت کرد: بههوش باشید که ارزش شما تنها بهشت است، پس خود را جز بدان مفروشید[۸]. در جامعه همه افراد باید اهل تقوا باشند. تقوا یکی از ارکان و اصول دستیابی به هدف زندگی و کمال انسانی و تهذیب و کرامات اخلاقی است[۹].
تقوا، ضرورتی برای زندگی
- تقوا، امری ورای زندگی و تنها در راستای پیشرفتهای معنوی نیست، بلکه در مسیر عادی زندگی کمکرسان آدمی است و انسان در سایه تقوا میتواند بسیاری از موانع فراروی خود را بردارد. امام علی(ع) در نهج البلاغه مواردی را مطرح میکند که در سایه حفظ تقوا راه هدایت بر انسانها میگشاید و آنانرا از خطرات محفوظ و مصون نگاه میدارد: بدانید که هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند برای او راه نجاتی از فتنهها و نوری در تاریکیها قرار میدهد[۱۰]. در فرازی دیگر فرمود: بندگان خدا، بدانید که پرهیزکاران هم در دنیا بهرهور میشوند و هم در آخرت. پس با اهل دنیا در دنیاشان شریکید، اما اهل دنیا در آخرت آنان سهمی ندارند. آنان در دنیا به بهترین وجه زندگی کنند و از بهترین چیزی که بهترینها از آن بهرهمند میشوند، دست یابند[۱۱]. درهمین راستا باید دانست آنچه زندگی را شیرین و آرامبخش و سعادتآفرین میکند، پیوند امور و معیشت با تقوا و یاد خداست. درصورتی که این پیوند در زندگی انسان شکل و سامان نگیرد، او به دردسر و مشکل خواهد افتاد. امام(ع) میفرماید: اگر درهای آسمان و زمین بر بندهای بسته شود اما او تقوای الهی پیشه کند، خداوند حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید[۱۲][۱۳].
- در هر صورت آنها که میخواهند بهترین و عالیترین زندگی را داشته باشند باید به ریسمان تقوای الهی چنگ زنند: ای بندگان خدا شما را به تقوای الهی سفارش میکنم که آن جلودار و موجب برپایی شماست، پس خود را با پیوندهای استوار آن نگاه دارید... تا شما را به زندگی خوش و گسترده و آرامش و آسایش برساند و به اقامتگاههای فراخ کشاند و به پناهگاههای استوار...[۱۴]. آنچه آشکارا از این فراز دریافت میشود، آنکه در سایه رعایت تقوا، انسان افزون بر ثمرات معنوی و سعادت اخروی، ثمرات نیک آنرا در دنیا نیز بهوضوح دریافت میکند. تقوا جسم و جان آدمی را همپای هم پیش میبرد و آنچه را موجب خوشبختی آدمی است، فراهم میآورد. از اینرو در فرازی دیگر فرمود: امّا بعد، شمایان را به تقوای الهی سفارش میکنم... که تقوا داروی درد قلبها، رفع کننده کوردلی و دلمردگی، شفادهنده بیماری تنهای شما، زداینده فساد قلبی، پاککننده زنگار روانی، برطرف سازنده تیرگی دیدهها، امنیتبخش اضطرابها و فروغ تاریکیهای شماست[۱۵]. کوتاه سخن آنکه رابطه با خداوند و فرمانبری فرمانهای او (تقوا) نظام زندگی و معیشت را سامان میبخشد و مشکلات را به فرصتها تبدیل خواهد کرد، زیرا: تقوا کلید و رمز موفقیت است[۱۶]. در فرازی دیگر فرمود: آنکه تقوا پیشه کند و آنرا جانمایه زندگی سازد، سختیها از او دور شوند گرچه بدو نزدیک شده باشند و تلخیها بر او شیرین و امواج بلا و ناکامی از او مرتفع شوند. گشایش در کار او پدید آید و دشواریها آسان شوند و باران کرامت و سعادت پس از خشکسالی، سیلآسا فرو ریزد و رحمت دوباره فرارسد و چشمههای نعمت پس از خشکی روان شوند و نمنم باران به تنداب پربرکت بدل شود[۱۷][۱۸].
برخی ویژگیهای و نشانههای پرواپیشگان
- امام(ع) در جایجای نهج البلاغه صفات متقین را برشمردهاند، ولی جامعترین و کاملترین آنها در خطبه همام آمده است که بخشهایی از آن اشاره میشود[۱۹]:
- افراد با تقوا در دینداری و پایبند بودن به دستورهای دینی نیرومندند و به هیچروی نمیتوان آنها را از راه خدا بازداشت و هیچ جاذبهای قادر به تغییر مسیر آنان نیست[۲۰]
- آنان در عین حال نرمخو و سازگار و دوراندیشاند و در مسائل زندگی یکدنده و لجباز نیستند[۲۱]
- همواره با ایمانی استوار و یقینی محکم به استقبال کارها و مسئولیتها میروند[۲۲]
- در فراگیری دانش حریصاند و دانش را با حلم و بردباری درمیآمیزند و علم و اخلاق را چون دو بال پرواز در آسمان انسانیت به پرواز درمیآورند[۲۳]
- در زندگی و امور اقتصادی و مالی مراقبت ویژه دارند و از اسراف و تبذیر میپرهیزند و راه اعتدال و میانهروی را در پیش میگیرند[۲۴]
- هنگام تلاش برای زندگی و تنظیم معیشت از عبادت و راز و نیاز با خدا نمیکاهند و عبادتشان را در کمال خضوع و خشوع انجام میدهند[۲۵]
- در هنگام تنگدستی و سختی، آبروی خود را حفظ میکنند و با حفظ شخصیت خویش با صبر و پایداری و تدبیر و قناعت بر مشکلات فائق میآیند[۲۶]
- همواره درصدد تحصیل مال از راه حلالاند و همین راه صحیح زندگی و کسب درآمد، نشاط آنان را در هدایت و سعادت فراهم میآورد[۲۷]
- در گیرودار مسیر زندگی، از بزرگترین خطر مالی و اقتصادی و اخلاقی که همان طمعورزی است بهشدت پرهیز میکنند[۲۸]
- از آنجا که شخصیت آدمی در زیر زبانش نهفته است[۲۹]، پرهیزکاران نیز گفتاری بهنجار دارند و هر سخنی را به زبان نمیآورند[۳۰].
- در پوشش و لباسشان اصل اعتدال و میانهروی را رعایت میکنند؛ نه اسیر مدها و مارکهای فاخر و گرانقیمت میشوند و نه نسبت به پوشش و لباس خود بیتوجهاند[۳۱].
- روش و منش آنان در برخورد با مردم متواضعانه است. هرگز در برابر مردم تکبر نمیورزند و خود را برتر از دیگران نمیپندارند، زیرا هیچ حسب و نسبی بالاتر و برتر از تواضع نیست[۳۲][۳۳].
- دیدگانشان را از آنچه خداوند بر آن حرام کرده است، میپوشانند[۳۴].
- گوشهایشان را صرف دریافت دانش سودمند میکنند و از شنیدن سخنان بیهوده میپرهیزند[۳۵].
- شب هنگام به نماز میایستند و آیات نورانی قرآن را با همه وجود تلاوت میکنند[۳۶].
- در روز پرچمدار علم و حلماند و نیکوکار و پارسا[۳۷].
- در راه خدمت و عبادت به کم بسنده نکنند و همواره در فکر تلاش و انجام خدمات و عبادات بیشتر و بزرگترند[۳۸].
- در هنگام رنج و سختی افرادی صابر و شکیبا هستند، زیرا میدانند که در اثر صبر نوبت ظفر آید، هر چند زمان به درازا کشد[۳۹][۴۰].
- کارهایشان در دنیا پاک و بیآلایش و مخلصانه است[۴۱][۴۲].
- همه اعمال آنان خیر و نیکوست[۴۳].
- گفتارشان با کردار در هم آمیخته و آنچه را انجام نمیدهند بر زبان نمیآورند.
- در فراگیری دانش بهشدت تلاشگرند، ولی علم خود را در حوزه اخلاق بهپیش میبرند و بهکار میگیرند [۴۴].
- در بهتر انجام دادن کارها دقت دارند و در اصلاح لغزشهایشان میکوشند[۴۵].
- زندگی و معیشتی همراه با قناعت دارند، زیرا قناعت توانگر کند مرد را[۴۶].
- از پرخوری و شکمبارگی پرهیز میکنند[۴۷].
- شب و روز آنان با سه برنامه سپری میشود: بخشی به راز و نیاز با خدا، بخش دیگر به تأمین معاش و بخش سوم با بهرهبرداریِ نیکو از لذّتهای حلال[۴۸].
- آنان خشم خود را فرو میبرند و اسیر غضب نمیشوند، زیرا نزد امام(ع) جرعهای خوشتر و نیکفرجامتر از فروخوردن خشم نیست[۴۹]. غضب خارج از حوزه عقل و شرع است و امام از آن به لشکر شیطان تعبیر میکند[۵۰][۵۱].
- از آنان جز خیر و نیکی انتظار نمیرود[۵۲].
- برای توشه روز قیامت، خود را به زحمت میافکنند تا مردم در راحتی و آسایش قرار گیرند. این همان مفهوم ایثار و از خودگذشتگی است. پرهیزکاران اهل ایثارند[۵۳].
- عفو و گذشت، خصلت پرهیزکاران و اهل تقواست، زیرا همانگونه که آنان از خداوند توقع دارند کریمانه با آنان برخورد کند، خویشتن را نیز به برخورد کریمانه با خلق خدا موظف میدانند[۵۴].
- آنان هرگز سخن به ناسزا نمیگشایند و با مردمان با نرمی و مدارا سخن میگویند، زیرا تقوا در صورتی سودمند است که آدمی لگام زبان را در اختیار داشته باشند و آن را مهار کند[۵۵][۵۶].
- آنچه گفته آمد برخی از صفات پرهیزکاران بود. در مجموع، آنچه از سخنان امام(ع) بهدست میآید، گواه بر این است که رعایت تقوا جسم و جان و دنیا و آخرت انسان را سامان میبخشد و سعادت دنیوی و اخروی او را ضمانت میکند[۵۷].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 204.
- ↑ «عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ...فَإِنَّ التَّقْوَى فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَى الْجَنَّةِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 204- 205.
- ↑ «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا الزِّمَامُ وَ الْقِوَامُ، فَتَمَسَّكُوا بِوَثَائِقِهَا وَ اعْتَصِمُوا بِحَقَائِقِهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 205.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 205.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ﴾؛ سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 205.
- ↑ «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ "مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً" مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳
- ↑ «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ، فَشَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ [يُشَارِكْهُمْ أَهْلُ] يُشَارِكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ؛ سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَكَبِّرُونَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۲۷
- ↑ «وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 205-206.
- ↑ «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا الزِّمَامُ وَ الْقِوَامُ، فَتَمَسَّكُوا بِوَثَائِقِهَا وَ اعْتَصِمُوا بِحَقَائِقِهَا تَؤُلْ بِكُمْ إِلَى أَكْنَانِ الدَّعَةِ وَ أَوْطَانِ السَّعَةِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵
- ↑ «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُمْ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹
- ↑ «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰
- ↑ «فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاكُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الْكَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَكَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 206-207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۸
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 207.
- ↑ «وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۰۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ «لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ١٥٣
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ «يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ «وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ «وَ تَجَرَّعِ الْغَيْظَ فَإِنِّي لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ «وَ احْذَرِ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِيمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِيسَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۶۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 208.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 209.
- ↑ «وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [يَخْتَزِنَ] يَخْزُنَ لِسَانَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 209.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 209.