تبعیض

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

پرهیز از تبعیض در بخشش‌ها

پرهیز از تبعیض در اجرای قانون

  1. نقل شده است که روزی زنی از بنی مخزوم به سرقت محکوم شد و اسامة بن زید کوشید با شفاعت خود، مانع از اجرای حکم خدا درباره آن زن شود. اما پیامبر (ص) به شدت او را از این کار بر حذر داشت و فرمود: "همانا آنان که پیش از شما بودند، بدین سبب هلاک شدند که حدود را درباره فرودستان، اجرا، و اشراف و بزرگان را رها می‌کردند. سوگند به آنکه جان محمد در دست اوست! اگر دخترم، فاطمه، چنین خطایی را انجام می‌داد، دست او را قطع می‌کردم"[۱۶]؛ و در حدیثی دیگر هلاکت و نابودی بنی اسراییل را نتیجه همین امر دانستند[۱۷][۱۸].
  2. در زمان بیماری، آن حضرت در حالی به مسجد وارد شد که بیماری ایشان شدت یافته بود و فضل بن عباس و علی بن ابی‌طالب (ع) زیر بغلش را گرفته بودند و ایشان به سختی راه می‌رفت. سپس آن حضرت به منبر رفت و با مردم این چنین سخن گفت: "ای مردم!... هرکه در میان شما حقی بر من دارد، جلو بیاید. اگر بر پشت کسی تازیانه‌ای زده ام، این، پشت من؛ اگر به کسی دشنام داده‌ام، بیاید و به من دشنام دهد؛ زنهار که دشمنی در سرشت و شأن من نیست! بدانید که محبوب‌ترین شما نزد من کسی است که اگر حقی بر من دارد، از من بستاند، یا حلال کند تا وقتی که خدا را دیدار می‌کنم، پاک و پاکیزه باشم و چنین می‌بینم که این درخواست من کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم." سپس رسول اکرم (ص) پس از نماز ظهر بار دیگر به منبر رفت و همان سخنان را تکرار کرد. به دنبال اصرار مکرر پیامبر خدا (ص) مردی برخاست و گفت: "ای رسول خدا، من سه درهم از شما طلبکارم"؛ پیامبر (ص) فرمود: "ای فضل به او بده!" فضل آن را پرداخت و آن مرد نشست؛ سپس فرمود: «ایها الناس! من کان عنده شیء فلیؤده، ولا یقول فضوح الدنیا. الا و ان فضوح الدنیا ایسر من فضوح الاخرة!»؛ مردم! هر کس مالی بر گردنش باشد، باید آن را بپردازد و نگوید رسوایی دنیاست. بدانید که رسوایی دنیا بی‌شک از رسوایی آخرت، آسان‌تر است. پس مرد دیگری برخاست و گفت: "ای رسول خدا! در فلان جنگ بر شکم من تازیانه‌ای زدی"؛ پیامبر پیراهنش را بالا زد و از آن مرد خواست تا بیاید و قصاص کند. پس مرد پیش آمد و خود را بر روی شکم و سینه برهنه پیامبر انداخت و جای قصاص را بوسید[۱۹][۲۰]

پرهیز از تبعیض در برخورد با کودکان

پرهیز از تبعیض نژادی

پرهیز از تبعیض نژادی، در قرآن

  • با ظهور اسلام، تمام آرزوها و منافع اشراف در خطر افتاد؛ زیرا بسیاری از آنها پشتوانه عقلی و منطقی نداشت. یکی از این منافع، تبعیض نژادی و به بند کشیدن افراد سیاه پوست بود؛ از این‌رو، خدا با تفاخرها و امتیازات نژادی به شدت مقابله کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۲۹][۳۰]
  • علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد: "اگر شمول آیه را بپذیریم، قرآن، همه اختلافات طبقاتی را که باعث تفاخر می‌شود، نفی کرده است و هیچ انسانی بر دیگری برتری ندارد، مگر به تقوا"[۳۱][۳۲]
  • شأن نزول آیه شریفه: در شأن نزول آیه مطالبی آمده است که بیانگر همین امر است:
  1. نقل شده است که یکی از موالی قبیله بنی بیاضه، دختری از آنان را خواستگاری کرد. پیامبر (ص) به بستگان دختر فرمود که با این امر موافقت کنند؛ آنان در پاسخ گفتند: ای رسول خدا، آیا دختران خود را به موالی (بردگان) خود دهیم؟" سرانجام این آیه نازل شد و این‌گونه تفاخرات طبقاتی را نفی کرد[۳۳][۳۴]
  2. همچنین از قول ابن عباس نقل شده است که پس از فتح مکه پیامبر (ص) به بلال حبشی دستور داد بالای کعبه برود و اذان بگوید و او اذان گفت. پس عتاب بن اسید ابی عیص گفت: "خدا را سپاس که پدرم مرده است و نیست تا این روز را ببیند". سپس حارث بن هشام گفت: "محمد جز این کلاغ سیاه، مؤذن دیگری را نیافت؟" ابوسفیان گفت: "من چیزی نمی‌گویم، چون می‌ترسم پروردگار آسمان، او را باخبر سازد". پس جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و مردم را از تفاخر به نسب و تکاثر اموال و کوچک شمردن فقیران، منع و اساس و ملاک برتری را تقوا اعلام فرمود[۳۵][۳۶]

پرهیز از تبعیض نژادی در سیره رسول خدا (ص)

منابع

پانویس

  1. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۱.
  2. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۱.
  3. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۴۵۷ - ۴۵۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۳۰۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۶۴۱ – ۶۴۲.
  4. المغازی، ج ۱، ص ۱۰۰ - ۱۰۱.
  5. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۱.
  6. تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۳۰۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۴۰۱.
  7. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۱-۲۵۲.
  8. المغازی، ج ۳، ص ۹۴۴ - ۹۴۵؛ امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۹۷ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲۳، ص ۴۶.
  9. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۲.
  10. تاریخ الطبری، ج ۳ ص ۹۴؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۹۹؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۵۴۱؛ ابن عبدالبر اندلسی، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص ۲۵۰ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۷.
  11. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۸۲.
  12. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۲.
  13. نهج الفصاحه، ص ۵۶۴ و السرخسی، المبسوط، ج ۱۶، ص ۷۲.
  14. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۲.
  15. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۲-۲۵۳.
  16. « أَنَّما هَلَكَ مَنْ كَانَ مِنْ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ يُقِيمُونَ الْحَدِّ عَلَى الْوَضِيعِ وَ يَتْرُكُونَ الشَّرِيفِ، وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ فاطمه فَعَلْتَ ذَلِكَ الْقِطْعَةِ يَدُهَا »؛ البخاری، صحیح، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۴۲ و محدث نوری، المستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۷.
  17. المستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص۷؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۴۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۷، ص۲۳۰ و ابن حجر، فتح الباری، ج۱۲، ص۸۴.
  18. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۳.
  19. محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۱، ص ۷۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۳۵ و شیخ صدوق، الامالی، ج ۱، ص ۶۳۴ – ۶۳۵.
  20. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۳-۲۵۴.
  21. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۴.
  22. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۰۱، ص ۹۹ و حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۲۰.
  23. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۴.
  24. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۷۱؛ ابن البطریق، العمده، ص ۳۹۵؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۱، ص۱۰۱؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۱ و مناقب، آل ابی طالب، ج۳، ص۳۸۵.
  25. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۵.
  26. عبدالله بن مبارک، مسند ابن مبارک، ص ۱۵۵.
  27. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۵.
  28. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۵.
  29. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  30. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۵-۲۵۶.
  31. محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۶ - ۳۲۷.
  32. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۶.
  33. اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج ۹ ص ۹۰ و ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۱۹۹ - ۲۰۰.
  34. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۶.
  35. اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج ۹ ص ۹۰ و ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۱۹۹ - ۲۰۰.
  36. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۶.
  37. محمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۰؛ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۷۷ و شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۲۳۵.
  38. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۷.
  39. «أَيُّهَا النَّاسُ أَلَا إِنَّ رَبِّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ أَلَا لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍ عَلَى عَجَمِيٍ وَ لَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ وَ لَا لِأَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ وَ لَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ إِلَّا بِالتَّقْوَى، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؟ قَالُوا: "نَعَمْ "، قَالَ: لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ »؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۶، ص ۳۴۲؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۸، ص ۴۸۲ و مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۶۶.
  40. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ، إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ وَ لَيْسَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى...»؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۳۴؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۰ و امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۹۳.
  41. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۷.
  42. « انَّ اللَّهَ لَا يَنْظُرُ الَىَّ احسابكم وَ لَا الَىَّ أَنْسَابِكُمْ وَ لَا إِلَى أَجْسَامُكُمْ وَ لَا الَىَّ أَمْوَالِكُمْ وَ لَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ، فَمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبُ صَالِحٍ تَحَنَّنْ اللَّهِ عَلَيْهِ، وَ أَنَّمَا أَنْتُمْ بَنُو آدَمَ وَ أَحَبَّكُمْ اليه أَتْقَاكُمْ »؛ تحف العقول، ص ۳۴ و الجامع لاحکام القرآن، ص ۳۴۲.
  43. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۷-۲۵۸.
  44. کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۳۴۰ - ۳۴۳ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۶۷ - ۶۸.
  45. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۸.
  46. باقر شریف القرشی، النظام السیاسی فی الاسلام، ص ۲۰۸.
  47. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۸.
  48. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۸.
  49. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران» سوره انعام، آیه ۵۲.
  50. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۵۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۷۲ - ۴۷۳؛ الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۳۲؛ امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۱۱۴ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۹۲.
  51. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۹.
  52. النظام السیاسی فی الاسلام، ص۳۰۵؛ ابن حزم، المحلی، ج ۵، ص ۱۴۰؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۵۳، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۱۸ و صحیح مسلم، ج۳، ص۵۶.
  53. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۹.
  54. ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۲۷، مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۲۷۸ و محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۳.
  55. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۹.
  56. «رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوش رنگ (و نگار)‌تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.
  57. تاج‌الدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۹.