سوره همزه در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

صد و چهارمین سوره قرآن و سی و دومین آن به ترتیب نزول، نازل شده در مکه با موضوع محوری مذّمت شدید عیب‌جویان و غیبت‌کنندگان مال‌پرست و شرح عذاب آنان در قیامت.

این سوره را «هُمَزَه» می‌نامند زیرا در اولین آیه آن، این کلمه به کار رفته است: ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[۱]. نام دیگر آن «لُمَزَه» است که این کلمه نیز در همین آیه به کار رفته است. دارای ۹ آیه، ۳۳ کلمه و ۱۳۴ حرف است.

این سوره از کسانی سخن می‌گوید که در غیبت کسی عیب‌جویی و عیب‌گویی می‌کنند و در حضور او طعن و طعنه می‌زنند و مال‌پرستانی که به مال‌اندوزی و شماره کردن آن می‌پردازند و می‌پندارند که این مال آنها را جاودانه می‌سازد، در حالی که چنین نیست و بی‌شبهه جایگاه آنان جهنم است[۲]. این سوره تهدید شدیدی است به کسانی که عاشق جمع مالند و می‌خواهند با مال بیشتر خود، بر سر و گردن مردم سوار شوند و بر آنان کبریایی بفروشند و به همین جهت از مردم عیب‌هایی می‌گیرند که عیب نیست و این سوره در مکه نازل شده است[۳]. ابن عباس واژه «همزه» را به معنی «طعنه زننده» می‌داند و واژه «لمزه» را به معنی غیبت کننده[۴].

میبدی نوشته است: قوله تعالی: ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[۵]، اللّه تعالی و تقدّس خبر می‌دهد از قومی که همّت و حرفت ایشان در دنیا همه جمع مال بود. روزگار و اوقات خویش در تحصیل مال از هر وجه که باشد، مستغرق داشته؛ به هر سوی دست همی زنند و از حرام و شبهه نپرهیزند. پیوسته در چنگ آز و حرص گرفتار شده، قرین تکبر و تجبّر گشته، طغیان و عدوان روی به ایشان نهاده، هر یکی از ایشان چون فرعونی غرق طوفان طغیان گشته. یا چون قارونی قرین فساد و هلاک شده. مال و نعمت راه دین بر ایشان زده. و قدم بر خط خطا نهاده و میل از طاعت و عبادت بگردانیده. چون خود را بر بساط نشاط توانگری بینند و ابلیس نفخه کبر در بینی ایشان دمد، طاغی و باغی شوند. چنان که رب العزّة گفت: ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى[۶].

در خلق خدا به چشم حقارت نگرند، به طنّازی و همّازی با مردم زندگانی کنند، همواره عیب ایشان جویند، بر درویشان افسوس دارند، بر بی‌گناه بهتان نهند، در ظاهرحسد برند، در باطن غیبت کنند. ربّ العالمین گفت: ﴿وَیْلٌ ایشان را که صفت ایشان این است و عمل ایشان چنین است. ایشان روشنایی دیده دیواند. چشم و چراغ ابلیس‌اند. عاشق عشوه خویش‌اند. شیفته رعنایی خویش‌اند. ﴿يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ[۷] همی پندارند که جاوید در این دنیا خواهند بود و آن مال همیشه با ایشان خواهد ماند. ﴿كَلَّا[۸] نه چنان است که می‌پندارند و نه چنان است که می‌بیوسند. ﴿لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ[۹]. حقّا که ایشان را در قیامت به دوزخ اندازند، به خواری و زاری در درکه حطمه باز دارند. دست و پای در غل کرده، در زنجیر هفتاد گزی کشیده از رحمت حق نومید شده. ﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ[۱۰]. و تو چه دانی ای محمد که آن «حطمه» چه صعب دَرَکی است از دَرَکات دوزخ؟ و چه سوزنده آتشی است ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ[۱۱]. اگر به مقدار ذره‌ای از آن آتش در دنیا پیدا شود همه اهل دنیا بسوزند و کوه‌ها بگدازد و به زمین فرو شود. پس چون بود حال کسی که در میان آن آتش بود؟ بر آن صفت که ربّ العزة گفت: ﴿إِنَّهَا عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَة فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ[۱۲].

سوره از جهت ساختاری به دو بخش تقسیم می‌شود.

بخش اول آیات ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[۱۳]، ﴿الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ[۱۴]، ﴿يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ[۱۵].

بخش دوم آیات ﴿ كَلاَّ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ [۱۶].

در بخش اول تمسخرکنندگان نبی اکرم (ص) و ثروت‌اندوزان را انذار می‌دهد و در بخش دوم فرجام دردناک آنها را بیان می‌کند.

سوره ناظر به ثروت اندوزانی است که مال را نه به عنوان یک وسیله که به عنوان یک هدف می‌نگرند و در جمع‌آوری آن هیچ قید و شرطی ل نیستند از حلال و حرام و تجاوز بر حقوق دیگران از طریق شرافتمندانه و یا طرق پست و رذیلانه آن را جمع‌آوری می‌کنند و آن را تنها نشانه عظمت و شخصیت می‌دانند. آنها مال را برای رفع نیازهای زندگی نمی‌خواهند و به همین دلیل هر قدر بر اموال‌شان افزوده شود حرص‌شان بیشتر می‌گردد وگرنه مال، در حد معقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نیست، بلکه در قرآن مجید گاهی از آن به عنوان «فضل اللّه» تعبیر شده، آنجا که می‌فرماید: ﴿وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ[۱۷] و در جای دیگر از آن تعبیر به خیر می‌کند: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ[۱۸]. چنین مالی مسلماً نه مایه طغیان است نه وسیله تفاخر، نه بهانه استهزای دیگران، اما مالی که معبود است و هدف نهایی است و صاحبانش را همچون «قارون» دعوت به طغیان می‌کند مصیبت است و نکبت و مایه دوری از خدا و خلود در آتش دوزخ است و غالباً جمع‌آوری کمیت زیادی از این مال، جز با آلودگی‌های فراوان ممکن نمی‌شود؛ لذا در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (ع) می‌خوانیم: که فرمود: « لاَ يَجْتَمِعُ اَلْمَالُ إِلاَّ بِخَمْسِ خِصَالٍ: بُخْلٍ شَدِيدٍ وَ أَمَلٍ طَوِيلٍ، وَ حِرْصٍ غَالِبٍ، وَ قَطِيعَةِ رَحِمٍ، وَ إِيثَارِ اَلدُّنْيَا عَلَى اَلْآخِرَةِ»، مال جز با پنج خصلت در یک جا جمع نمی‌شود: بخل شدید، آرزوهای دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم و مقدم داشتن دنیا بر آخرت؛ زیرا کسانی که سخاوتمندند و گرفتار آرزوهای دور و دراز نیستند مراقب حلال و حرامند، به ارحام خود کمک می‌کنند و غالباً اموال نزد آنها جمع نمی‌شود، هر چند درآمدشان زیاد باشد.

در آیه بعد می‌افزاید: این انسان زراندوز و مال‌پرست گمان می‌کند اموالش سبب جاودانگی او است ﴿يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ[۱۹]. «اخلد» به صورت فعل ماضی آمده، یعنی او گمان می‌کند اموالش او را به صورت یک موجود جاودانه در آورده است، نه مرگ می‌تواند به سراغ او آید، نه بیماری‌ها و حوادث جهان مشکلی برای او ایجاد می‌کند،؛ چراکه مشکل‌گشا در نظرش تنها مال و ثروت است و این مشکل‌گشا را در دست دارد. چه پندار غلط و خیال خامی؟ اموالی که آنقدر در اختیار قارون بود که کلید گنج‌هایش را چندین مرد زورمند به زحمت برمی‌داشت، ولی به هنگام حمله عذاب الهی نتوانستند مرگ او را ساعتی به تأخیر اندازند و خداوند او و گنج‌هایش را در یک لحظه با یک زمین‌لرزه مختصر در زمین فرو برد: ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ[۲۰].

اموالی که نمونه کاملش در دست فراعنه مصر بود، ولی به مصداق ﴿كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ[۲۱]. ولی همه اینها به آسانی در عرض ساعتی به دیگران رسید: ﴿كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ[۲۲] و لذا در قیامت که پرده‌ها کنار می‌رود آنها به اشتباه بزرگ‌شان پی می‌برند و فریادشان بلند می‌شود: ﴿مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ[۲۳].

اصولاً انسان از فناو نیستی متنفر است و طرفدار خلود و جاودانگی است و همین علاقه درونی به ما در مباحث معاد کمک می‌کند که بدانیم انسان برای جاودانگی آفریده شده است و الا غریزه عشق به جاودانگی در او نبود. ولی این انسان مغرور و خودخواه و دنیاپرست، گاه جاودانگی خود را در اموری می‌بیند که درست مایه فنا و نیستی او است، به عنوان نمونه مال و مقام را که غالباً دشمنان بقای او هستند وسیله جاودانگی می‌شمرد. از این بیان روشن شد که پندار جاودانگی به وسیله مال دلیلی برای جمع مال و جمع مال نیز عاملی برای استهزاء و سخریه دیگران در نظر این کوردلان محسوب می‌شود.

قرآن در پاسخ این گروه می‌فرماید: چنان نیست که او می‌پندارد: ﴿كَلَّا[۲۴]. بلکه به زودی با کمال ذلت و حقارت در آتشی خردکننده پرتاب می‌شود: ﴿لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ[۲۵].

بعد «حطمة» را چنین تفسیر می‌کند: و تو چه می‌دانی حطمه چیست؟! ﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ[۲۶] آتشی که از دل‌ها سرمی‌زند و نخستین جرقه‌هایش در قلوب ظاهر می‌شود: ﴿الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ[۲۷].

﴿لَيُنْبَذَنَّ از ماده «نبذ» (بر وزن سبز) به گفته راغب در «مفردات»، در اصل به معنی دور انداختن چیزی به خاطر حقارت و بی‌ارزشی آن است. یعنی خداوند، این مغروران خودخواه خود برتربین را، در آن روز به صورت موجوداتی ذلیل و بی‌ارزش در آتش دوزخ پرتاب می‌کند، تا نتیجه کبر و غرور خود را ببینند.

«حطمه» صیغة مبالغه از ماده «حطم) به معنی درهم شکستن چیزی است و این نشان می‌دهد که آتش سوزان دوزخ به شدت اعضای آنها را درهم می‌شکند، ولی از بعضی روایات استفاده می‌شود که «حطمه» نام تمام جهنم نیست بلکه نام بخش فوق العاده سوزانی از آن است. فهم این معنی که آتش به جای سوزاندن، اعضا را درهم بشکند شاید در گذشته مشکل بود، ولی امروز که مسئله شدت تأثیر امواج انفجار بر همه ما واضح شده که چگونه ممکن است امواج ناشی از یک انفجار مهیب نه تنها انسان‌ها بلکه میله‌های محکم آهن و ستون‌های عظیم ساختمان‌ها را درهم بشکند مطلب عجیبی نیست.

تعبیر به ﴿نَارُ اللَّهِ[۲۸] دلیل بر عظمت آن است و تعبیر به ﴿الْمُوقَدَةُ دلیل بر فروزان بودن همیشگی آن است. عجیب این که این آتش بر خلاف تمام آتش‌های دنیا که نخست پوست را می‌سوزاند و سپس به داخل نفوذ می‌کند، اول بر دل‌ها شراره می‌زند و درون را میسوزاند، نخست قلب را و بعد مغز و استخوان را و سپس به خارج سرایت می‌کند.

این چه آتشی است که اولین جرقه‌هایش بر دل آدمی ظاهر می‌شود؟ این چه آتشی است که درون را قبل از برون می‌سوزاند؟ همه چیز قیامت عجیب است و با این جهان تفاوت بسیار دارد، حتی درگیری آتش سوزانش! چرا چنین نباشد؟ در حالی که قلب‌های آنها کانون کفر و کبر و غرور بود و مرکز حبّ دنیا و ثروت و مال.

چرا آتش قهر و غضب الهی قبل از هر چیز بر قلوب آنها مسلط نشود در حالی که آنها دل مؤمنان را در این دنیا با سخریه‌ها و عیب‌جویی و غیبت و تحقیر سوزاندند، عدالت الهی ایجاب می‌کند که آنها کیفری همانند اعمال‌شان ببینند.

در آخرین آیات این سوره می‌فرماید: این آتش سوزان بر آنها به صورت دربسته است: ﴿إِنَّهَا عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ[۲۹]. ﴿مُؤْصَدَةٌ از ماده «ایصاد» به معنی بستن در و محکم کردن آن است و لذا به اطاقک‌هایی که در درون کوه‌ها، برای جمع اموال ایجاد می‌کردند «وصید» می‌‌گفتند، در حقیقت همان‌گونه که آنها اموال خود را در گاوصندوق‌ها و مخازن در بسته نگاه می‌داشتند خداوند هم آنها را در عذاب در بسته دوزخ که راه خلاص و نجاتی از آن نیست زندانی می‌کند!.

و سرانجام می‌گوید: «آنها در ستون‌های کشیده و طولانی قرار خواهند داشت»: ﴿فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ[۳۰]، ﴿عَمَدٍ جمع «عمود» به معنی ستون یا هر شیء طولانی مانند قطعات چوب و آهن است و ﴿مُمَدَّدَةٍبه معنی کشیده و طویل است. جمعی از مفسران این تعبیر را اشاره به میخ‌های عظیم آهنین دانسته‌اند که درهای جهنم محکم با آنها بسته می‌شود، به گونه‌ای که راه خروج مطلقاً از آن وجود ندارد و بنابر این تأکیدی است بر آیه قبل که می‌گوید درهای جهنم را بر آنها می‌بندند و از هر طرف محصورند[۳۱]. «قال رسول اللّه (ص): أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ، قالُوا: بَلى يارسول اللَّهُ، قَالَ: المشاؤون بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاحبة الْبَاغُونَ لِلْبَرَاءِ الْمَعَائِبُ »، «آیا شما را از شریرترین افراد خبر دهم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! فرمود: آنها که بسیار سخن‌چینی می‌کنند، در میان دوستان جدایی می‌افکنند و برای افراد پاک و بی‌گناه در جستجوی عیوبند»[۳۲].[۳۳]

منابع

پانویس

  1. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
  2. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ص۱۲۶۸؛ تفسیر الجلالین، ص۸۲۱.
  3. المیزان.
  4. مجمع البیان.
  5. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
  6. «حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
  7. «گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۳.
  8. «چنین نیست» سوره همزه، آیه ۴.
  9. «بی‌گمان در آن خرد کننده، فرو افکنده می‌شود» سوره همزه، آیه ۴.
  10. «و تو چه دانی که آن خردکننده چیست؟» سوره همزه، آیه ۵.
  11. «آتش برافروخته خداوند است» سوره همزه، آیه ۶.
  12. «بی‌گمان، بر آنان فرو پوشیده است * در ستون‌هایی بر کشیده» سوره همزه، آیه ۸-۹.
  13. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
  14. «آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد» سوره همزه، آیه ۲.
  15. «گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۳.
  16. «چنین نیست؛ بی‌گمان در آن خرد کننده، فرو افکنده می‌شود. و تو چه دانی که آن خردکننده چیست؟ آتش برافروخته خداوند است. که به دل‌ها راه می‌یابد. بی‌گمان، بر آنان فرو پوشیده است. در ستون‌هایی بر کشیده» سوره همزه، آیه ۴-۹.
  17. «و (روزی خود را) از بخشش خداوند فرا جویید» سوره جمعه، آیه ۱۰.
  18. «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  19. «گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۳.
  20. «پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم» سوره قصص، آیه ۸۱.
  21. «چه بسیار بوستان‌ها و چشمه‌ها که از خود باز نهادند و کشتزارها و کاخ‌هایی ارزشمند را و شادخواریی که در آن شادمان بودند» سوره دخان، آیه ۲۵-۲۷.
  22. «بدین‌گونه بود و آنها را به قومی دیگر به ارث وا نهادیم» سوره دخان، آیه ۲۸.
  23. «داراییم به کار من نیامد اختیارم از کفم رفت» سوره حاقه، آیه ۲۸-۲۹.
  24. «چنین نیست» سوره همزه، آیه ۴.
  25. «بی‌گمان در آن خرد کننده، فرو افکنده می‌شود» سوره همزه، آیه ۴.
  26. «و تو چه دانی که آن خردکننده چیست؟» سوره همزه، آیه ۵.
  27. «که به دل‌ها راه می‌یابد» سوره همزه، آیه ۷.
  28. «آتش برافروخته خداوند» سوره همزه، آیه ۶.
  29. «بی‌گمان، بر آنان فرو پوشیده است» سوره همزه، آیه ۸.
  30. «در ستون‌هایی بر کشیده» سوره همزه، آیه ۹.
  31. تفسیر نمونه.
  32. الدر المنثور.
  33. صفوی، سید سلمان، مقاله «سوره همزه»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.