بیت المال در معارف و سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

منابع عمومی بیت‌المال

استفاده از عنوان بیت‌المال بدان جهت است که این اموال از منبعی مشترک با تفاوت‌هایی سرچشمه گرفته‌اند؛ به تعبیر دیگر وضع آنها بر اساس اختلاف بین مسلمانان و دیگر ملل بوده است و به‌طورکلی جنگ و درگیری با کافران و دشمنان اسلام باعث وضع این‌گونه قوانین مالی شده، گرچه بعداً عنوان مستقلی یافته‌اند. به آنچه از کافران با واسطه جنگ یا بدون درگیری و با صلح گرفته می‌شود، غنایم می‌گویند. این اموال دارای عناوین مختلفی است؛ مانند انفال، غنیمت، خمس و فیء، جزیه و خراج. در قرآن پنج عنوان اول آمده است. کلمه خراج فقط در روایات آمده است. اینها بر اموال به‌دست‌آمده از دشمن، اعم از کافران و مسلمانان باغی، با تفاوت‌هایی اطلاق می‌شود. اینها با هم پیوند دارند و باید با معنای آنها آشنا شد. عنوان جزیه در قرآن آمده و اساس آن را اختلاف مسیحیان نجران با رسول خدا(ص) و جریان مباهله دانسته‌اند که خود مسیحیان پیشنهاد پرداخت جزیه دادند[۱]. اولین بار در اسلام از مسیحیان نجران جزیه دریافت شد[۲]؛ بنابراین جزیه هم برخاسته از نوعی اختلاف است که از اقلیت‌های دینی شناخته‌شده، نه کافران و مشرکان، با شرایطی خاص دریافت می‌شده و موارد مصرف خاص دارد. تنها تعبیر خراج است که می‌توان گفت در قرآن نیامده است؛ ولی این منبع درآمد بیت‌المال نیز ناشی از فتوحات صدر اسلام در زمان خلفاست. بعداً هر یک از این عناوین تبدیل به عناوینی مستقل با مواردی متعدد و مصارف گسترده شده است که در مواردی سرمنشأ آغازین آن از یاد رفته است.

در هر حال می‌توان این شش عنوان را از منابع اموال عمومی دانست و درباره هر یک به‌ایجاز سخن گفت و موارد دیگر را چون اندک است، به این عناوین ملحق کرد. توجه به این نکته هم مناسب است که برخی زکات را جزو اموال عمومی ندانسته‌اند؛ زیرا مصرف آن مشخص است که صاحب مال نیز با اجازه حاکم اسلامی می‌تواند آن را به مصرف برساند و حاکم اختیار چندانی در مصرف آن ندارد و باید در موارد تعیین‌شده به مصرف برسد. این عناوین در کتب اربعه مطرح شده‌اند و درک درست روایات مرتبط با آنها در این کتب و بیان سیره معصومان نیاز به فهم صحیح این مفاهیم دارد. اولین سوره‌ای که در اسلام درباره غنایم جنگی نازل شده سوره انفال است. در این سوره حکم سه مورد از موارد فوق که به عنوان بخشی از اموال عمومی مطرح‌اند، مشخص شده است: حکم انفال، غنیمت و خمس. در اول این سوره بعد از ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آمده: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۳].

افراد حاضر در جنگ بدر درباره اموال گردآوری شده اختلاف داشتند و به سه دسته تقسیم شدند: گروه اول مجاهدانی بودند که با دشمن جنگیدند و باعث شکست وی شدند و جمعی از کافران را اسیر کردند. گروه دوم کسانی بودند که به گردآوری غنایم پرداختند. آنان مدعی بودند این اموال و اسیران جمع‌شده حق آنان است. گروه سوم هم کسانی بودند مانند سعد بن معاذ که به حفاظت از رسول خدا(ص) مشغول بودند. آنان نگران این بودند که سهمی به آنان داده نشود. میان این سه گروه اختلاف پیش آمد؛ به همین جهت پرسیدند این غنایم از آن کیست؟ خداوند در مرحله اول این اموال را که انفال نامیده، حق خدا و رسول(ص) دانست؛ جمعیت متفرق شدند و امیدی به دریافت غنایم نداشتند؛ بعد از آن آیه خمس نازل شد و یک‌پنجم غنایم را در اختیار پیامبر(ص) قرار داد و بقیه بین مجاهدان و حاضران در صحنه نبرد تقسیم شد[۴]. برخی بر این نظرند که عمل به آیه خمس که ناسخ آیه انفال است، در غزوه بنی‌قینقاع رخ داد که در سال دوم هجری بود[۵]. اکنون به توضیح درباره هر یک از این سه واژه و دیگر موارد منابع بیت‌المال می‌پردازیم.[۶].

غنیمت

غنیمت یکی از منابع درآمد مسلمانان و حاکم اسلامی بوده است. غنیمت معمولاً از جنگی که رخ می‌داده به دست می‌آمد. غنیمت جنگی جزو درآمدهای بیرون از محدوده جامعه اسلامی است؛ بنابراین وقتی به دست می‌آید که جنگی رخ بدهد و با پیروزی همراه باشد. چون غنایم جنگی دارای اقسام مختلفی بوده است که بعد منبع درآمد مستمر شده مانند خراج، از اهمیت زیادی برخوردار است. در آغاز به تعریف غنیمت می‌پردازیم، سپس اقسام غنایم به‌دست‌آمده در جنگ‌های صدر اسلام را بیان می‌کنیم. شیخ طوسی در کتب متعدد خود، به تعریف غنیمت پرداخته است. ایشان در کتاب خلاف می‌نویسد: كلّ ما يُؤخَذُ بِالسَّيف قهراً مِن المُشركين يُسمَّى غنيمةٌ بلا خلافٍ[۷]: «هر چیزی که با شمشیر به‌زور و با پیروزی از مشرکان گرفته شود، بدون اختلاف (بین فقها) غنیمت نامیده می‌شود». البته این تعریف معنای غالب غنیمت را مورد توجه قرار داده و با قید مشرکان، مسلمانان باغی را خارج کرده است؛ درحالی‌که آنچه در اردوگاه باغیان و سرکشان داخلی باشد، با اینکه مسلمان هستند، غنیمت شمرده می‌شود و حکم غنیمت نیز بر آن جاری است؛ بنابراین می‌توان قید مشرکان را قید غالب دانست یا آن را برداشت یا به جای آن از تعبیر محاربان استفاده کرد؛ پس غنیمت چیزی است که در جنگ از محاربان و جنگجویان، با پیروزی و زور به دست می‌آید[۸].

همان‌گونه که شیخ بیان کرده، این تعریف مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است. شیخ طوسی در ادامه می‌نویسد: و نزد ما شیعیان غنیمت تعریف دیگری دارد: و عندنا أن ما يستفيده الإنسان من أرباح التجارات و المكاسب و الصنائع يدخل أيضاً فيه و خالفَ جميعُ الفقهاء فِي ذلك[۹]: «و نزد ما شیعیان آنچه از سود تجارت و کسب‌ها و صنایع به دست می‌آید، داخل در غنیمت است و با این نظر، تمام فقهای عامه مخالف هستند». شیخ طوسی با بیان این مطلب بر این عقیده است که موارد مالی که شیعه قایل به خمس در آن است، مانند ارباح مکاسب و مانند آن، غنیمت نامیده می‌شود و در نتیجه برابر آیه قرآن[۱۰]خمس دارد.

در مبسوط شیخ طوسی به عکس عمل کرده است؛ اول تعریف شیعه را از غنایم بعد از معنای فیء بیان کرده و بعد تعریف عام آن را. ایشان می‌نویسد: غنیمت از غنم مشتق است و آن مالی است که انسان با دیگر وجوه استفاده (غیر جنگ)، به دست می‌آورد، چه با داشتن سرمایه باشد یا بدون سرمایه و نزد فقها غنیمت عبارت است از آنچه بدون سرمایه به دست می‌آید؛ در نتیجه غنیمت بر دو قسم است: یکی آنچه از دارالحرب با شمشیر و زور و غلبه گرفته می‌شود؛ دیگری آنچه از غیر آن حاصل می‌شود، از گنج‌ها، معدن‌ها، غواصی در دریا و سود کسب و غیر آن[۱۱]. در اینجا شیخ طوسی موارد خمس را مشمول غنیمت و آیۀ خمس می‌داند.[۱۲].

انواع غنایم

غنیمت‌های گرفته‌شده از مشرکان سه نوع بود:

۱. اموال منقول: منظور ابزار و وسایلی است که جنگجویان با خود دارند؛ مانند شمشیر، نیزه، اسب و وسایل دیگری که در جنگ به کار می‌رود و اموال و وسایلی که برای تدارکات به جبهه برده‌اند؛ مانند خوراکی برای جنگجویان، اعم از گندم، روغن، خرما و دیگر خوراکی‌ها. حیوانات و مرکب‌هایی که با خود همراه دارند یا در منطقۀ تحت اشغال آنان می‌باشد نیز جزو این نوع غنایم است. در غزوه حنین که نبرد سخت آن در وادی اوطاس رخ داد، قبایلی که در صدد نبرد با رسول خدا(ص) بودند، تمام حیوانات خود را، اعم از شتر، گاو، گوسفند و الاغ‌ها به همراه داشتند؛ آنان زن و بچه‌های خود را نیز آورده بودند تا بیشتر در برابر مسلمانان مقاومت کنند. مالک بن عوف نضری فرمانده آنان در برابر این پرسش درید بن صمه که چرا اینها را آورده‌ای، گفت: همراه مردان، اموال، زنان و فرزندان آنان را آوردم تا هر شخصی مال و خانواده خود را پشت سر خود ببیند و بیشتر مقاومت کند[۱۳] و رسول خدا(ص) را شکست دهند. اتفاقاً آنان شکست خوردند و تمام اینها، اعم از شتر و دیگر حیوانات و زن و بچه‌هایشان، به عنوان غنیمت به دست مسلمانان افتاد. چون به مسلمانان زنان اسیر زیادی می‌رسید، برابر نقل امام صادق(ع)، منادی رسول خدا(ص) این پیام را روز جنگ اوطاس برای مردم فریاد زد که زنان اسیرتان را با یک بار عادت زنانه بیازمایید که حامله نباشند[۱۴]. تمام غنایم در جعرانه جمع شد و در آنجا تقسیم شد و بعد رسول خدا(ص) از جعرانه عمره انجام داد[۱۵]. زمانی که رسول خدا(ص) در جعرانه بود، گروه اعزامی قبیله هوازن خدمت حضرت رسیدند و درخواست بازپس‌گیری اموال و زنان و فرزندان خود را کردند. رسول خدا(ص) تصمیم گرفت درخواست آنان را به‌طورکلی رد نکند و فرمود: از حیوانات و سبی، یعنی زن و بچه‌های خود، یکی را انتخاب کنید. آنان آزادی زنان و فرزندان خود را درخواست کردند و رسول خدا(ص) همه آنان را آزاد کرد[۱۶] و اموال آنان به عنوان غنایم جنگی در اختیار پیامبر(ص) باقی ماند. غنایم این نبرد را که زیاد بود، رسول خدا(ص) برای تألیف قلوب تازه‌مسلمان‌های مکه به آنان داد. مقداری به ابو‌سفیان، عیینة بن حصن فزاری و مانند آنان[۱۷] بخشید؛ افرادی مثل عکرمة بن ابی‌جهل، صفوان بن یحیی، سهیل بن عمرو، معاویة بن ابی‌سفیان و دیگران[۱۸] نیز از این جمع بودند. این تقسیم مورد اعتراض انصار واقع شد[۱۹] و حضرت آنان را راضی کرد[۲۰].

۲. اسیر: اسیران دو دسته هستند: دسته اول مردان جنجگو هستند که اگر کشته نمی‌شدند، اسیر می‌شوند و برای آنان احکامی خاص است. آنان با دادن فدیه[۲۱] آزاد[۲۲] می‌شدند یا به عنوان برده، بین مجاهدان تقسیم می‌شدند. البته زمانی که اسیر است، باید از او پذیرایی شود، گرچه قرار بر مرگ وی باشد[۲۳]. در اخباری ذکر شده که تأمین غذای وی بر عهده اسیرکننده اوست[۲۴]. دسته دوم سَبی نامیده می‌شوند و منظور از سبی زنان، بچه‌ها و غلامانی است که در جنگ بوده‌اند و اسیر می‌شوند. واژه اسیر معمولاً برای مردان و سبی برای زنان و بچه‌ها به کار می‌رود. در کتب لغت آمده: سبی بر زنان به‌تنهایی اطلاق می‌شود یا به آن جهت که قلب‌های مردان را صید می‌کنند یا از‌آن‌روی که اسیر شده و مملوک قرار می‌گیرند و برای مردان از واژه سبی استفاده نمی‌شود[۲۵]. گاهی ممکن است مشرکان، زنان، بچه‌ها و بردگان مسلمانان را اسیر بگیرند که به هر سه گروه، سبی اطلاق می‌شود[۲۶]؛ به اسیرانی که از شهری به شهری حمل می‌شوند نیز سبی گفته می‌شود[۲۷]؛ چون بیشتر آنان زنان و بچه‌ها هستند.

در خبری آمده سبی را از یمن می‌آوردند. وقتی به جحفه رسیدند، آذوقه آنان تمام شد. دختری از اسیران را که مادرش با آنها بود، فروختند. وقتی نزد پیامبر(ص) رسیدند، حضرت صدای گریه آنان را شنید. پرسید علت گریه چیست، گفتند: ای رسول خدا(ص) ما به آذوقه نیاز داشتیم؛ برای همین دختر این زن را فروختیم. رسول خدا(ص) بهای آن را برای خریداران فرستاد و فرمود: یا هر دو را بفروشید یا هر دو را نگه دارید[۲۸]. در این خبر درباره اسیران زن از واژه سبی استفاده شده است و رسول خدا(ص) تلاش کرده مشکل زن اسیر را که از دخترش جدا افتاده، حل کند. جمع سبی سبایاست. وقتی از قافله اسرای کربلا که بدون حجاب وارد شام شدند، پرسیده شد شما چه کسانی هستید، سکینه پاسخ داد: «نَحْنُ سَبَايَا آلِ مُحَمَّدٍ»[۲۹]: «ما اسیران آل محمد هستیم».

۳. زمین: زمین بخشی دیگر از غنایم است که جزو اموال غیرمنقول است. منظور از زمین سرزمین‌های آباد در هنگام فتح است. زمین شامل خانه و ساختمان نیز می‌شود که بخشی از غنایم است و بین افراد تقسیم نمی‌شد و در اختیار پیامبر(ص) و امام قرار می‌گرفت. شیخ طوسی به مناسبتی در تهذیب به این موضوع اشاره می‌کند؛ زیرا زمین یا جزو انفال است یا جزو زمین‌های خراج که در اختیار امام می‌باشد[۳۰] یا زمین جزیه و صلح است؛ در نتیجه سه نوع زمین داریم: زمین انفال، خراج و زمین جزیه که هر یک حکم خاصی دارد که به آنها اشاره می‌کنیم:

  1. زمین انفال از آن امام است[۳۱].
  2. زمین خراج از آن تمام مسلمانان است که تصرف‌کنننده باید خراج آن را بدهد[۳۲]. در روایات بیشتر با تعبیر «ارض الخراج» آمده است[۳۳]. این همان زمین‌های آباد در هنگام فتح است که اصطلاحاً به آن مفتوحة‌العنوه گفته می‌شود[۳۴] یا به تعبیر روایات، «أُخِذَتْ عَنْوَةً»[۳۵]: «به‌زور گرفته شده است».
  3. زمین جزیه (ارض الجزیه)[۳۶] که در اختیار صاحب زمین است که برابر قرارداد صلح، مالیات بپردازد.

سرزمین‌های خراجی مناطقی هستند که در هنگام فتح آباد بوده‌اند و با لشکرکشی آنان را تصرف کرده‌اند. حاکم اسلامی از آنها خراج دریافت می‌کند. ارض جزیه به زمین‌هایی اطلاق می‌شود که با ساکنان آنجا صلح شده و آنان خود را موظف به پرداخت مالیات برابر قرارداد صلح می‌دانند. این نوع زمین‌ها از آنِ خود آنهاست[۳۷]. حکم اینها در بحث از خراج و جزیه می‌آید.[۳۸].

منابع

پانویس

  1. احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳.
  2. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۷۹.
  3. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  4. ابوالحسن علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۵۴.
  5. ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۲، ص۴۸۱؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص‌۲۰۷.
  6. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۰۴.
  7. شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۴، ص‌۱۷۹.
  8. لویس معلوف، المنجد، ذیل واژه غنم؛ میرزاعلی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۳۹۶: الغنيمة ما يؤخذ من المحاربين عنوة.
  9. شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۴، ص‌۱۷۹.
  10. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  11. شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۴.
  12. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۰۷.
  13. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۸۵؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۱، ص۳۱۱. عبارت از: «قَالَ (مَالِكُ): سُقْتُ مَعَ النَّاسِ أَمْوَالَهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ أَبْنَاءَهُمْ لِيَجْعَلَ كُلُّ رَجُلٍ أَهْلَهُ وَ مَالَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ فَيَكُونَ أَشَدَّ».
  14. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۸، ص‌۱۷۶: «نَادَى مُنَادِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي النَّاسِ يَوْمَ أَوْطَاسٍ أَنِ اسْتَبْرِءُوا سَبَايَاكُمْ بِحَيْضَةٍ».
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص‌۳۰۰.
  16. احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۹۰، شمس‌الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۶۰۵.
  17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص‌۴۱۱.
  18. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص‌۱۴۵.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص‌۴۱۱.
  20. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص‌۱۴۶.
  21. محمد: ۴.
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۱۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص‌۱۱۶.
  23. ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۸۷؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۳۵: «قَالَ عَلِيٌّ(ع): إِطْعَامُ الْأَسِيرِ وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِ حَقٌّ وَاجِبٌ، وَ إِنْ قَتَلْتَهُ مِنَ الْغَدِ».
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۳۵.
  25. ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۳۶۸؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌۱۹، ص‌۵۰۵.
  26. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۵۹.
  27. نشوان بن سعید حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۵، ص‌۲۹۵۰: السَّبيّ: الأسرى المحمولون من بلدٍ إِلى بلد.
  28. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۲۱۸: «أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِسَبْيٍ مِنَ الْيَمَنِ فَلَمَّا بَلَغُوا الْجُحْفَةَ نَفِدَتْ نَفَقَاتُهُمْ فَبَاعُوا جَارِيَةً مِنَ السَّبْيِ كَانَتْ أُمُّهَا مَعَهُمْ فَلَمَّا قَدِمُوا عَلَى النَّبِيِّ(ص) سَمِعَ بُكَاءَهَا فَقَالَ مَا هَذِهِ الْبُكَاءُ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ احْتَجْنَا إِلَى نَفَقَةٍ فَبِعْنَا ابْنَتَهَا فَبَعَثَ بِثَمَنِهَا فَأُتِيَ بِهَا وَ قَالَ بِيعُوهُمَا جَمِيعاً أَوْ أَمْسِكُوهُمَا جَمِيعاً».
  29. ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۲۶؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص‌۱۶۶.
  30. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، ص‌۱۴۲.
  31. شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۲، ص‌۶۲.
  32. شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۲، ص‌۶۲.
  33. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، صص‌۲۶۸ و ۲۷۲؛ شیخ صدوق، المقنع، ص‌۳۹۱؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۲۴۸-‌۲۴۹‌؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، صص‌۱۰۹ و ۱۳۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، ص‌۱۴۶ و ج‌۷، صص‌۱۴۸، ۱۵۰، ۱۵۴، ۱۵۶، ۱۹۸ و ۲۰۳.
  34. شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، ص‌۱۱۱.
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، صص‌۴۴-‌۴۵‌؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، ص‌۱۳۰.
  36. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص‌۵۶۷-‌۵۶۸؛ ج‌۵، ص‌۲۸۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۲، صص‌۵۱ و ص‌۵۳؛ شیخ مفید، المقنعه، ص‌۲۷۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، صص‌۱۱۸، ۱۳۶ و ۱۴۷.
  37. شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، ص‌۱۱۱.
  38. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۰۹.