بنی حرام بن حبشيه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

نسب این قوم

این طایفه، از اعراب قحطانی[۱] و از شاخه‌ها و شعب خزاعه و قبیله بزرگ ازد‌اند که نسبشان به حرام بن حبشیّة بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر بن حارثة بن إمریءالقیس بن ثَعلبة بن مازن بن ازد می‌رسد[۲]. این نسب در برخی دیگر از منابع حرام بن حبشیّة (حبیشة) بن سلول بن کعب بن عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر بن حارثه عنوان شده است[۳]. ضمن این که به نظر می‌رسد برخی از صاحب‌نظران نیز، هر دو نسبت را پذیرفته، شخصیتی مانند سلیمان بن صرد خزاعی را هم در حرام بن حبشیة بن سلول بن کعب و هم در حرام بن حبشیة بن کعب مورد بحث و بررسی قرار دادند[۴]. مادر حرام بن حبشیّه، زنی از قبیله بنی جهنه[۵] به نام عاتکه بنت مرّة بن عبد مناة بن کنانه یاد شده است[۶]. حرام از همسر خود به نام واقدة بنت ذراع بن حزمر فرزندانی به نام‌های ضبیّ و ریاح داشت، از ضبیّ بن حرام هم پسرانی به اسامی اصرم و عدیّ متولد شدند[۷] و بدین ترتیب، طایفه بنی هوازن بر پایه آنان و فرزندانشان شکل گرفت. بنی حرام را نیز در شمار خزاعیان گفته‌اند. «خزاعه» لقبی برای فرزندان رَبیعه و أَفصی پسران حارثة بن عمرو بن عامر[۸] است که چون از همراهی با سایر تیره‌های ازد که به قصد شام حرکت کردند، امتناع ورزیدند و از آنان جدا شدند، بدین نام ملقّب گشتند[۹]. بدین جهت، قبایل منتسب به ایشان یعنی: کعب، فتح، سعد، عوف و عدیّ فرزندان عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر همراه با أسلم و ملکان دو فرزند افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر بواسطه این جدایی (تخزّع) و سکونت در تهامه، جملگی «خزاعی» خوانده شده‌اند[۱۰].[۱۱]

مواطن و مساکن بنی حرام

موطن اصلی این طایفه را -بمانند قبایل مادری شان ازد و خزاعه- «مأرب» در جنوب یمن دانسته‌اند[۱۲]. گفته شده که در پی آشفتگی‌های اقتصادی و سیاسی حاصل از کشمکش‌های حمیریان و قحطانیان و تغییر راه‌های تجاری یمن که شریان اصلی اقتصاد یمن بسته بدان بود و سرانجام با تخریب سد مأرب[۱۳] در حدود قرن اول و دوم میلادی[۱۴] و وارد شدن آسیب شدید بر شبکه آبیاری مأرب، ازدیان از جمله خزاعه و طوایفش به رهبری عمرو بن عامر مُزَیقیاء جلای وطن کرده، به امید یافتن زیستگاهی دائمی روی به شمال آوردند، و در نجد و تهامه وارد شدند[۱۵]. اما دیری نپایید که طوایف ازد به چند جانب متفرق شدند و سرنوشتی مستقل در پیش گرفتند. طوایفی از قبیله ازد -از جمله فرزندان رَبیعه و أَفصی پسران حارثة بن عمرو بن عامر- و قبایل منتسب به ایشان در تهامه سکنی گزیدند[۱۶]. بنی حرام به عنوان یکی از این طوایف خزاعی، حجاز[۱۷] و به‌ویژه قُدَید –موضعی در نزدیکی مکه-[۱۸] را مسکن و مأوای خود قرار دادند. ضمن این که شماری از ایشان هم در مدینه[۱۹]، عراق و شام ساکن شدند[۲۰]. از مهمترین سکونتگاه‌های این قوم در عراق، می‌توان به شهرهای بصره[۲۱] و کوفه[۲۲] اشاره کرد. فرزندان «حرام»، نخست در بصره قدیم ساکن بودند اما به مرور، به بصره جدید نقل مکان کردند. آنان در این شهر، سرزمین و مسجدی معروف داشتند که حریری مؤلف کتاب «المقامات» -که خود، از منتسبین این قبیله است- در چهل و هشتمین مقام کتابش به نام «الحرامیه» به آن اشاره کرده است[۲۳].[۲۴]

اسلام بنی حرام

از تاریخ دقیق مسلمان شدن این طایفه اطلاعی در دست نیست اما به نظر می‌رسد که اسلام‌پذیری بنی‌حرام نیز بمانند برخی دیگر از قبایل، طی مراحل و گونه‌های مختلفی اتفاق افتاده باشد. با توجه به اینکه موطن خزاعه و طوایف آن از جمله بنی حرام در ایام مقارن بعثت، مکه و اطراف آن بوده و حرامی‌ها چونان دیگر طوایف خزاعه ارتباط وثیقی با اهالی مکه و امورات این شهر داشتند، بی‌تردید مردم این قبیله، بسیار زودتر از دیگر قبایل جاهلی عرب با پیامبر(ص) و دین نوظهورش آشنا شده بودند؛ بعید نیست که در نخستین سال‌های بعثت نبی اکرم(ص)، برخی از افراد این قبیله به اسلام گرویده باشند. مصداق عینی و نمونه بارز اسلام این قوم را می‌توان ابو معبد و ام معبد خزاعی دانست که به هنگام هجرت پیامبر(ص) به مدینه مسلمان شدند. نقل است که حضرت، به هنگام هجرت به مدینه در منزل آنها فرود آمد. با ورود رسول خدا(ص) به خیمه‌گاه ام‌معبد و معجزاتی که از آن حضرت مشاهده شد[۲۵]، ام معبد اسلام پذیرفت[۲۶]. به نقلی دیگر، وی پس از این واقعه، همراه با ابومعبد به مدینه رفتند و مسلمان شدند[۲۷]. اخباری هم از مسلمان شدن فردی به نام حبیش بن خالد الاشعر پیش از فتح مکه در دست است[۲۸].[۲۹]

منابع

پانویس

  1. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۲۲۶؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸. برخی علما، آنان را در شمار طوایف مضری (از قبایل عدنانی) و از فرزندان حرام بن حبشیّة بن کعب بن عمرو بن عامر بن لحیّ بن قُمعَة بن الیاس بن مضر بن نِزِار بن مَعدِ بن عَدنان گفته‌اند. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۳۷)
  2. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۰؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۲۲۶؛ نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۱۸؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸.
  3. ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ج۱، ص۳۸؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج‌۱، ص۳۵۲؛ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۲، ص۴۱۲. برخی منابع هم این نسب را «حرام بن حبشیّة بن کعب بن سلول بن کعب» عنوان کرده‌اند. دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج‌۲، ص۵۷۴؛ سمعانی، الأنساب، ج‌۴، ص۱۰۴.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۰۲؛ ج۴، ص۲۱۹؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۸۱ و ۲۳۱.
  5. ابن حزم از آنها با نام «جهینه» یاد کرده است. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۵.)
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۴۷.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۸.
  8. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۳۹؛ قلقشندی، نهایه الارب فی معرفة الانساب العرب، ص۲۴۴.
  9. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.
  10. فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج‌۲، ص۷۶. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۲، ص۴۵۶؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۰؛ ابن عبد البر، الانباه علی قبائل الرواة، ص۸۴.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  12. ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴.
  13. ر.ک: احمد امین؛ پرتو اسلام، ص۲۹؛ غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۵۶؛ فیلیپ خلیل حتّی، تاریخ عرب، ص۸۳ و....
  14. احمد پاکتچی، ازد [پیش از اسلام]، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۴-۲۵.
  15. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۳۲۸-۳۲۹.
  16. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۷۳.
  17. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج‌۱، ص۳۳۸.
  18. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۰ و ج۸، ص۲۲۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۳۱۳.
  19. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۴۱۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۳۱۱.
  20. بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج‌۱، ص۳۳۸.
  21. بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج‌۱، ص۳۳۸. حموی نخست نسب آنها را حرام بن سعد بن عدی بن فزارة بن ذبیان بن بغیض برمی‌شمارد اما در ادامه از این که این منطقه از این طایفه است یا از بنی حرام دیگر اظهار تردید می‌کند. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۳۵)
  22. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۱۹؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۸۱؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۵.
  23. بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج‌۱، ص۳۳۸.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  25. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۴-۲۲۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۱۸۲.
  26. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۵.
  27. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲۵.
  28. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۳۶۳.
  29. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.