ویژگیهای اولو الامر در حدیث
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث ویژگیهای اولو الامر است. "ویژگیهای اولو الامر" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ویژگیهای اولو الامر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
ویژگیهای اولی الامر در روایات شیعی نیز همچون قرآن کریم، مفهوم اولی الامر یا همان ولایت امر، بر دو پایه مدیریت اجتماعی و مرجعیت دینی جامعه استوار شده است.
مرجعیت دینی و زعامت سیاسی
مرجعیت دینی و زعامت سیاسی از ویژگیهای اولی الامر است. در این باره، ابوالیسع، از اصحاب امام صادق(ع)، در روایتی صحیح نقل میکند که از امام(ع) خواست تا ارکان دین اسلام را که یک مسلمان باید نسبت به آنها معرفت و اعتقاد داشته باشد، به وی بشناساند. امام(ع) پس از بیان مواردی فرمودند: «...وَ الْوَلَايَةُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ(ص)»[۱]؛ "... و ولایتی که خداوند متعال نسبت به آن امر کرده، ولایت خاندان محمد(ص) است".
ابو الیسع پس از شنیدن سخن امام، خواستار دلیلی بر این مطلب شد. امام صادق(ع) آیه اولی الامر را دلیل مدعای خود معرفی کردند و در ادامه فرمودند: "رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس بمیرد، در حالی که امام خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است و ولایت امر با پیامبر و علی(ع) بود و دیگران گفتند، معاویه و پس از او حسن و حسین(ع) بوده است و دیگران نیز گفتند، یزید بن معاویه و حسین بن علی(ع) بوده است، در حالی که مساوی نیستند... پس از آن علی بن الحسین و محمد بن علی(ع) بودند و شیعه تا پیش از امام باقر(ع)، مناسک حج و حلال و حرام خود را نمیشناختند تا آنکه امام باقر(ع) مناسک حج و حلال و حرام را برای آنها تبیین کرد"[۲].
از فضای روایت به خوبی به دست میآید که والیان امر یا همان اولی الامر، افزون بر آنکه مسئولیت مرجعیت دینی جامعه را بر دوش دارند، زمامدار سیاسی جامعه نیز هستند. همچنین از مطلع سخن امام(ع) روشن میشود که اولی الامر، منصوص از جانب خداوندند، چراکه خداوند متعال نسبت به آنها امر کرده است. این مدعا که ولایت امر بر مسئله زمامداری جامعه منطبق است، از نامه امیر المؤمنین(ع) به معاویه نیز فهمیده میشود. ایشان در این نامه معاویه را سرزنش کردند و نوشتند: «وَ مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ»[۳]؛ "از چه زمانی شما زمامداران ملت و والیان امر امت بودید؟ نه سابقه درخشانی در دین، و نه شرافت والایی در خانواده دارید". ایشان در یکی از خطبههای خود فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ إِرْبَةٌ»[۴]؛ "به خدا سوگند، مرا نه به خلافت رغبتی بود و نه به حکومت حاجتی".
چنانکه گذشت، در برخی روایات از مفهوم "والیان امر خدا" یا «وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ» نیز سخن به میان آمده که بیانی دیگر از مفهوم اولی الامر است. در همین باره، ابو بصیر در ضمن روایتی معتبر از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: "ما والیان امر خدا و وارثان وحی خدا و خاندان پیامبر خداییم"[۵]. عبد الرحمن بن کثیر نیز روایتی از امام صادق(ع) نقل میکند که ایشان در آن روایت تعبیر «وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ» را بر خودشان اطلاق کردند[۶]. افزون بر آنچه گفته شد، به نظر میآید، دو مفهوم «قَادَة الْأُمَمِ» و «سَاسَة الْعِبَادِ» که امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره آنها را بیان میکنند، نیز[۷] به نوعی بیانگر مفهوم اولی الامر باشد[۸].
عصمت
از مباحثی که گذشت به دست میآید که اولی الامر در روایات، همان اولی الامر در قرآن است، چراکه امامان(ع) در مقام تفسیر آیه اولی الامر، خود را مصداق این مفهوم معرفی کردهاند. چنانکه پیشتر بیان شد، اولی الامر یا همان «وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ» به لحاظ اصطلاح قرآنی، انسانهایی معصوماند. در تأیید این آموزه میتوان به برخی روایات نیز اشاره کرد؛ چنانکه سلیم بن قیس هلالی از امیر المؤمنین(ع) نقل میکند که پس از سفارش به پیروی از رسول گرامی اسلام(ص) و اولی الامر فرمود: "همانا خداوند به اطاعت رسول فرمان داده، زیرا او معصوم [و] مطهّر است؛ به گناه فرمان نمیدهد و همانا خداوند به اطاعت از اولی الامر فرمان داده، زیرا آنها معصوم [و] مطهّرند، به گناه فرمان نمیدهند"[۹].
همچنین امام باقر(ع) آنجا که در صدد معرفی مفهوم "اهل البیت" بودند، فرمودند: "مقصود از اهل بیت رسول خدا(ص) امامانیاند که خداوند (عزّ و جل) اطاعت از آنها را قرین اطاعت از خود قرار داده است. پس فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۰]؛ و آنها معصوم و مطهرند که گناه نمیکنند..."[۱۱][۱۲][۱۳].
منصوب بودن به نصب الهی
گفته شد که اولی الامر انسانهایی معصوماند. چنانکه بارها تبیین شد، این ویژگی، لزوم منصوص بودن ایشان از جانب خداوند متعال را اثبات میکند. افزون بر آن، در برخی روایات نیز به این امر اشاره شده است؛ برای نمونه، امام علی(ع) در جنگ صفین فرمودند: «فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ»[۱۴]؛ "خداوند سبحان برای من، بر شما حق ولایت امرتان را قرار داده است". امام(ع) در نامه خود به مالک اشتر نیز نوشتند: «فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ»[۱۵]؛"پس همانا تو نسبت به مردم مقام بالاتری داری و والی امر، بالاتر از تو و خداوند برتر از کسی است که به تو ولایت داده است".
همچنین روایت صحیح ابو الیسع از امام صادق(ع) نیز میتواند مستند این آموزه قرار گیرد؛ آنجا که فرمودند: «...وَ الْوَلَايَةُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ(ص)»[۱۶]؛ "... ولایتی که خداوند متعال نسبت به آن امر کرده، ولایت خاندان محمد(ص) است"[۱۷].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰-۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰-۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵.
- ↑ «نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ عِتْرَةُ نَبِيِّ اللَّهِ». محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۶۴.
- ↑ «نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ». این روایت با دو سند متفاوت در متون روایی نقل شده است: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۲؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۵.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۶۱۰.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۳۷.
- ↑ «وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ(ص) لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ». شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۳۹. در روایتی دیگر چنین آمده است: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ». شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۳. گفتنی است، اگرچه این دو روایت به دلیل وجود ابان بن ابی عیاش در سلسله راویانشان، معتبر به شمار نمیآیند، به دلیل آنکه محتوای آنها دقیقاً مطابق با حکم برآمده از قرآن و عقل است و این محتوا در چند روایت تکرار شده است، دست کم میتوان مؤید به آن استناد کرد.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «... يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ...». شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۳۶-۳۴۰.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ و نیز ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳. در یافتن سخنان امام علی(ع) از کتاب آیت الله جوادی آملی استفاده شد. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۳۴۷-۳۵۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰-۲۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۳۹.