بتریه در فرق و مذاهب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون بتریه است. "بتریه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بتریه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

به فتح باء بنا بر ضبط "اللباب فی تهذیب الانساب" و به ضم باء بنابر ضبط قاموس.[۱]

ابن اثیر در "اللباب فی تهذیب الانساب" بَتری را به فتح باء و سکون تاء ضبط کرده است. [۲]

ابن جوزی، این فرقه را از فرق قَدَریه به شمار آورده است با توجه به آنکه به نظر می‌‌رسد مقریزی از کتاب "تلبیس ابلیس"، متأثر بوده، می‌‌توان این دو را یکی به حساب آورد. [۳]

ممکن است این نام‌گذاری از آنجا ناشی شده باشد که معتزله به سبب آنکه تعلیماتشان را از خطبه‌های حضرت امیر(ع) اخذ کرده بودند، بیش از عامّه و حشویه، به امام علی(ع) ارادت می‌‌ورزیده‌اند و به همین جهت دیگران آنها را در مقام تعریض و تنقیص، بَتریه که از فرقه‌های زیدیه می‌‌باشد ـ نامیده‌اند؛ چنان که به همین جهت آنها را کیسانیه نیز نام نهاده‌اند.

ایشان به عامه نزدیک‌ترند، و ابوبکر و عمر را بزرگ می‌‌دارند.

پیشوای ایشان، کثیر النواء ابتر و حسن بن صالح بن حی بوده و عقیده ایشان همان عقیده سلیمانیه است. سلیمان بن جریر رقّی که فرقه سلیمانیه منسوب به او است، معتقد بوده، امامت به صورت شورایی است و با بیعت دو مرد از مسلمانان نیک درست می‌‌شود. وی همچنین معتقد بوده علی‌رغم وجود افضل، بیعت با مفضول جائز است و لذا وی، امامت ابوبکر و عمر را ثابت می‌‌دانسته و می‌‌گفته امت اسلام خطا کرد که با وجود علی(ع) با آن دو بیعت کرد؛ اما خطای آنها به حد فسق نمی‌رسد. وی در عین حال، عثمان بن عفان و طلحه و زبیر و عایشه را تکفیر می‌‌کرده است. [۴]

میر سید شریف در "تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم" می‌‌نویسد: "ایشان اصحاب بتیر ثومی بوده و با سلیمانیه موافقند و تنها تفاوت ایشان با سلیمانیه در آن است که سلیمانیه عثمان را تکفیر می‌‌نمایند، در حالی که "بتریه" در مورد عثمان توقف کرده‌اند"[۵]

آیت الله سید مهدی روحانی به نقل از میر سید شریف در "تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم"، "بتیر ثومی" ضبط کرده درحالی که در چاپ‌های جدید این کتاب ابتر ثوری درج شده است. [۶]

بتریه را صالحیه نیز خوانده‌اند [۷]. احمد بن یحیی بن مرتضی می‌‌نویسد: "آنان را بَتریه گویند چون بسمله ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۸] را بین دو سوره نمی‌خوانند"[۹]

بتریه را به کسر باء (بِتریه) نیز نقل کرده‌اند [۱۰]، چنان که به صورت تبریه به تقدیم تاء بر باء نیز آورده‌اند. [۱۱] ضمن این که در برخی اقوال، این فرقه، منسوب به مغیرة بن سعد ملقب به ابتر، دانسته شده است. [۱۲]

آیت الله خویی از ابن ادریس، مؤلف کتاب السرائر نقل می‌‌کند که کثیر نواء، یکی از پیشوایان این فرقه، ابتر الید، یعنی دست بریده بوده است و از این رو پیروانِ او به بَتریه معروف شده‌اند. نَشوان بن سعید حمیری می‌‌گوید که مغیرة بن سعید به کثَیر لقب اَبتر داده بود.

عبدالله مامقانی پس از آنکه این کلمه را بَتریه ضبط کرده، گفته است که کاظمی در "تکمله نقد الرجال" آن را تبریه خوانده و مشتق از تبرّی به معنی بی‌زاری دانسته است، ولی این قول همچنان که خود عبدالله مامقانی اشاره کرده مسلماً اشتباه است. اشعری، علی بن حسین مسعودی، عبدالکریم بن محمد سمعانی و محمد شهرستانی نیز این فرقه را از زیدیه دانسته‌اند. اما بنابر روایتی که در رجال کشی از سدیر آمده است اشخاصی که به بَتریه معروف شده‌اند نمی‌توانند از زیدیه شمرده شوند.

سدیر می‌‌گوید با سلمة بن کهَیل و ابوالمقدام ثابت الحدّاد و سالم بن ابی حَفصه و کثیر نوّاء و جمعی دیگر نزد امام باقر(ع) رفتیم و برادر آن حضرت، زید بن علی، هم نزد او بود. این اشخاص به حضرت باقر(ع) گفتند: ما، علی و حسن و حسین(ع) را دوست می‌‌داریم و از دشمنانشان بیزاری می‌‌جوییم. حضرت فرمود خوب است (نعم) بعد گفتند ابوبکر و عمر را دوست می‌‌داریم و از دشمنانشان بیزاریم. زید بن علی رو به ایشان کرد و گفت: آیا از فاطمه(س) بیزاری می‌‌جویید؟ شما کار ما را بریدید، خداوند شما را ببرّاد! اگر زید بن علی به ایشان پرخاش، و درباره آنها نفرین کرده است آن چنان که نفرین او موجب نام گذاری بَتریه برای این فرقه شده است، پس چگونه می‌‌توان بَتریه را از زیدیه شمرد؟

سعد بن عبدالله اشعری گروهی از بَتریه را که حضرت علی(ع) را افضل ناس و با این همه خلافت ابوبکر و عمر را درست می‌‌دانند، اوائل البتریه می‌‌خواند و می‌‌گوید این دو فرقه (بتریه و جارودیه) امر زید بن علی بن حسین و زید بن حسن بن حسن بن علی را بر خود بسته‌اند و فِرَق زیدیه از ایشان منشعب شده است. عین این مطلب را حسن بن موسی نوبختی نیز آورده است. معلوم می‌‌شود که بَتریه پیش از قیام زید وجود داشته‌اند و روایت سدیر این معنی را تأیید می‌‌کند. در این روایت، زید بن حسن بن حسن درست نیست و باید زید بن حسن بن علی باشد. زید بن حسن بن علی به نقل شیخ مفید در ارشاد، مدعی امامت نبوده و کسی از شیعه هم ادعای امامت او را نکرده است و بنابراین، این قسمت از روایت سعد بن عبدالله اشعری درست نیست.

اما این قول که صاحبان عقیده مذکور (علی(ع) افضل ناس است و خلافت ابوبکر و عمر هم صحیح است) اوائل البتریه باشند، صحیح به نظر می‌‌رسد. محمد شهرستانی آرای بَتریه را درباره امامت نقل می‌‌کند که بنابر آن هرکس از اولاد امام حسن یا امام حسین (ع) قیام کند و شمشیر بردارد و عالم و زاهد و شجاع نیز باشد، امام است. بعضی خوب‌رویی را نیز بر آن افزوده‌اند. اما درباره دو امام که واجب شرایط یکسان و معاصر یکدیگر باشند در حیرت افتاده‌اند و در صورت تساوی همه شرایط از فضل و زهد و متانت رأی، امامت را به هر دو متعلق می‌‌دانند و اگر هر کدام در مملکت جداگانه باشند هر یک در ناحیه و مملکت خود امام خواهد بود و اگر یکی برخلاف دیگری رأی دهد، هر دو بر صواب باشند، اگرچه به خون یکدیگر فتوا دهند. محمد شهرستانی می‌‌گوید که بیشتر بَتریه در زمان او مقلّد هستند و رأیی از خود ندارند و در اصول دین پیرو مذهب معتزله و ائمه معتزله را از ائمه اهل بیت(ع) بزرگ‌تر می‌‌شمارند. در احکام، پیرو مذهب ابوحنیفه هستند و در مسائل کمی از شافعی و شیعیان پیروی می‌‌کنند. از مقایسه و تطبیق آن چه کشّی و سعد بن عبدالله اشعری درباره بَتریه گفته‌اند، با آن چه در کتاب‌های علی بن اسماعیل اشعری و محمد شهرستانی آمده است، می‌‌توان نتیجه گرفت که بَتریه در آغاز، شیعیان متمایل به اهل سنت بوده‌اند و با قبول افضلیت حضرت علی(ع)، خلافت ابوبکر و عمر را صحیح دانسته و حتی آن دو را دوست می‌‌داشته‌اند و به قول کشّی، از دشمنان آن دو بیزاری می‌‌جسته‌اند و به همین جهت، زید بن علی در محضر امام باقر(ع) با تندی از آنان بیزاری جسته است. اما چون بَتریه معتقد بوده‌اند که هرکه از اولاد امام حسن و امام حسین(ع) قیام کند، امامت حق اوست، پس از قیام زید و کشته شدن ایشان، او را امام دانسته و از این رو، زیدی دانسته شده‌اند. بنابراین تعریف، بَتریه درباره امامت رأیی کلّی داشته‌اند که زید یکی از مصداق‌های آن بوده است، و چون ایشان زید را در هنگام خروجش با آرای خود مطابق یافته‌اند امامت او را گردن نهاده‌اند، اما اگر روایت سدیر، درست باشد نمی‌توان گفت که زید بن علی خود با همه آرای ایشان موافق بوده است[۱۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. قاموس المحیط، فیروزآبادی، ج۱، ص۶۹۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸
  2. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸
  3. تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص۴۰
  4. بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص۶۶؛ الحور العین، نشوان حمیری، ص۱۵۵؛ الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص۵۴ و ۲۴۶؛ فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص۲۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸ و ج۲، ص۱۳۳؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج۱، ص۱۴۴؛ الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج۱، ص۱۴۲؛ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص۹۰؛ المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج۲، ص۳۵۲
  5. تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص۳۴
  6. تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص۳۴
  7. المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص۸۸
  8. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  9. المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص۹۱
  10. مقباس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، ص۸۵
  11. همان، ص۸۵
  12. مقباس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، ص۸۵
  13. دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۲۳۱