استهزاء در قرآن
مقدمه
استهزاء از ریشه "ه ـ ز ـ ء" و در لغت به معنای طلب تحقیر است، با هر وسیلهای که صورت گیرد،[۱] و در اصطلاح عبارت است از مسخره کردن افراد یا برخی امور با گفتار، یا کردار؛ مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن [۲] که این عمل بیشتر به قصد تحقیر و توهین به دیگران صورت میگیرد و گاهی نیز با اهدافی دیگر مانند فراهم کردن زمینه خوشحالی خود و دیگران،[۳] تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، جبران کمبود شخصیت، ارضای روحیه دیگر آزاری و... انجام میپذیرد. در مواردی نیز هدف، مجازات یا تربیت فرد یا جامعه است که در این صورت ممدوح است؛ نه مذموم. [۴] این مفهوم در قرآن کریم با واژههای ﴿هْزِئُ﴾[۵] و مشتقات آن ۳۴ بار و ﴿سَخَّرِ﴾[۶] و مشتقاتش ۱۶ بار به کار رفته است که بیشتر لغویان این دو واژه را به یک معنا دانستهاند؛[۷] ولی برخی بین این دو تفاوت قائل شده و گفتهاند: استهزا در جایی بهکار میرود که شخص بدون اینکه کاری انجام داده باشد ریشخند شود؛ ولی سخریه در آنجاست که به سبب کاری که انجام داده مسخره شود،[۸] افزون بر این، واژههای ﴿ضْحَكُ﴾[۹] به معنای خنده ﴿فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ﴾[۱۰]؛ ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ﴾[۱۱]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ﴾[۱۲] و "غَمْز" به معنای اشاره با چشم و ابرو ﴿وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ﴾[۱۳].[۱۴] و "هَمْز" به معنای عیبجویی در غیاب ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾[۱۵] و "لَمْز" به معنای عیبجویی در حضور و مسخره کردن ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ﴾[۱۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۷]، ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾[۱۸].[۱۹] با استهزاء مرتبط است؛ همچنین جملاتی مانند ﴿ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ﴾[۲۰]، ﴿أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا﴾[۲۱] و... که به دنبال همزه استفهام آمده و با قصد تحقیر بیان شده [۲۲] از دیگر تعبیراتی است که در برخی موارد در استهزا به کار رفته است.
آیاتی که در قرآن سخن از استهزا به میان آورده بیشتر مربوط به حوزه عقیده و دین بوده که در آن، جبهه مخالفِ انبیای الهی، مؤمنان، وحی، آیات قرآن، احکام عبادی، معاد، پیامبران و حتی خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا بهصورت حربهای برای رویارویی با دین الهی بهره میجستند. ﴿يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۲۳]. در آیاتی نیز استهزا در حوزه اخلاق مطرح شده که درآن خداوند مؤمنان را از تمسخر یکدیگر منع کرده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۴]، افزون بر این، در آیاتی دیگر خداوند سبک شمردن دین و نادیده گرفتن احکام الهی از جانب مسلمانان را نوعی استهزا دانسته ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۵] و آنان را از چنین برخوردی برحذر داشته است. در مجموع این آیات، قرآن ضمن بیان حکم استهزا و منشأ آن، آثار و پیامدهای این صفت مذموم اخلاقی را برشمرده و راههای مقابله با استهزاگران را به مؤمنان گوشزد کرده است.[۲۶]
حکم استهزا
استهزای دیگران ظلم است. قرآن در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۷] مسلمانان را از تمسخر یکدیگر منع کرده و در پایان میگوید: اگر اینان از عمل خویش توبه نکنند ظالماند. همچنین خداوند در آیهای دیگر استهزاگران آیات الهی را ستمکار شمرده و پیامبر را از همنشینی با آنان منع کرده است: ﴿فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۸].[۲۹]
افزون بر این، استهزا از منکرات است، چنانکه در مورد اعمال قوم لوط آمده: ﴿وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ ﴾[۳۰] که طبق روایت پیامبراکرم(ص)، یکی از کارهای زشت آنان مسخره کردن مؤمنان بود،[۳۱] بنابراین، با توجه به اینکه استهزا از مصادیق "ظلم" و "منکر" شمرده شده و با توجه به آیات متعددی که در آن، انسانها از استهزای مؤمنان، آیات الهی و دین نهی شدهاند و به مرتکبان این عمل وعده عذاب الهی داده شده برمیآید که استهزا ابتداءً عملی حرام است که خداوند آن را قبیح و ناپسند و استهزاگران را مجرم شمرده است: ﴿ وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴾[۳۲] و نیز ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمِينَ﴾[۳۳].[۳۴]؛
اما اگر به عنوان مقابله به مثل، یا با هدف مجازات استهزاگران صورت گیرد با شرایط و حدودی جایز است، چنانکه نوح در برابر کسانی که او و پیروانش را به تمسخر گرفته بودند گفت: اگر ما را مسخره کنید ما نیز شما را مسخره خواهیم کرد: ﴿وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ﴾[۳۵] برخی مفسران استهزای نوح را همان مجازات خداوند و شماتت مشرکان هنگام غرق شدن [۳۶] دانستهاند؛ اما گروهی دیگر استهزای نوح را به معنای حقیقی و دلیل بر جواز مقابله به مثل این عمل دانستهاند [۳۷] و در تعیین حدّ و زمان چنین استهزایی برخی گفتهاند: مقابله به مثل زمانی جایز است که به عناد استهزا کننده یقین داشته باشیم و برای هدایت و توجه دادن او به اشتباه از همه راهها ناامید شویم که در این صورت نه تنها استهزا ناپسند نیست، بلکه نیکو و حتی واجب خواهد بود[۳۸].[۳۹]
ریشههای استهزا
استهزا چه در حوزه عقیده باشد، یا در حوزه اخلاق منشأ و ریشههای متعددی دارد. برخی از این ریشهها از نگاه قرآن عبارت است از[۴۰]:
دشمنی و انتقام
کافران برای مبارزه با پیامبران الهی و پیروانشان از استهزا بهصورت حربهای برای نابودی جبهه حق و انتقام * گرفتن از مؤمنان استفاده میکردند: "و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا... قُل یـاَهلَ الکِتـبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ". (مائده / ۵، ۵۸ ـ ۵۹)[۴۱]
جهالت
موسی(ع) در پاسخ اتهام بنیاسرائیل به او مبنی بر استهزا کردن آنان گفت: از اینکه از جاهلان باشم به خدا پناه میبرم: "قالوا اَتَتَّخِذُنا هُزُوًا قالَ اَعوذُ بِاللّهِ اَن اَکونَ مِنَ الجـهِلین" (بقره / ۲، ۶۷)؛ یعنی مسخره کردن دیگران ناشی از جهالت کار انسانهای جاهل است [۴۲][۴۳]
عدم تعقل
قرآن کریم، استهزای نماز و بازیچه دانستن آن از سوی برخی اهل کتاب و کافران صدر اسلام را ناشی از ترک اندیشه و تعقل * میداند: "و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ لایَعقِلون". (مائده / ۵، ۵۸)[۴۴]
برتریطلبی و غرور
حس برتریجویی گاهی باعث میشود که انسان دیگران را کوچکتر از خود پنداشته، آنان را استهزا کند: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لایَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ عَسی اَن یَکونوا خَیرًا مِنهُم و لا نِساءٌ مِن نِساءٍ عَسی اَن یَکُنَّ خَیرًا مِنهُنَّ". (حجرات / ۴۹، ۱۱) ذکر کلمه "خیرا" در این آیه افزون بر اینکه به منشأ استهزای مؤمنان که همان برتریجویی است اشاره دارد، این برتر بودن ظاهری را نیز نفی کرده و به شخص استهزا کننده هشدار میدهد که ممکن است فردی که مورد استهزای شما قرار گرفته در واقع از شما بهتر باشد. [۴۵] در شأن نزول این آیه نقل شده که یکی از مسلمانان به سبب بدکاره بودن مادرش در جاهلیت مورد استهزای ثابت بن قیس قرار گرفت و نیز در شأن "و لا نِساءٌ مِن نِساء" نقل شده که امّسلمه بر اثر بستن پارچهای به سر و آویختن دو گوشه آن از پشت خود، یا به سبب کوتاه بودن قد، مورد استهزای عایشه قرار گرفت. [۴۶] بزرگ پنداشتن خود و غرور گاهی باعث تمسخر آیات الهی میشود، چنانکه مشرکان به جهت داشتن این روحیه، آیات قرآن را به استهزا میگرفتند: "یَسمَعُ ءایـتِ اللّهِ تُتلی عَلَیهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُستَکبِرًا کَاَن لَمیَسمَعها فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ اَلیم * و اِذا عَلِمَ مِن ءایـتِنا شیـ ٔ ًا اِتَّخَذَها هُزُوًا". (جاثیه / ۴۵، ۸ ـ ۹ و ۳۱ ـ ۳۵ و نیز ص / ۳۸، ۶۲ ـ ۶۳) غرور و برتر دانستن خود گاهی به سبب جایگاه اجتماعی یا علمی افراد است که سبب میشود دیگران را مسخره کنند: "فَلَمّا جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنـتِ فَرِحوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلمِ و حاقَ بِهِم ما کانوا بِهِ یَستَهزِءون" (غافر / ۴۰، ۸۳) که مراد از این علم یا همان شبهات واهی و بیاساسی است که مشرکان آن را علم میپنداشتند، یا علوم مربوط به دنیا و تدبیر امور زندگی است،[۴۷] چنانکه قارون ادعای داشتن چنین علمی داشت: "اِنَّما اوتیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندی". (قصص / ۲۸، ۷۸) [۴۸][۴۹]
دنیاطلبی
گاهی داشتنثروت ودلبستگی به دنیا موجب استهزای افراد فقیر یا زیردست میگردد: "زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوةُ الدُّنیا و یَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا". (بقره / ۲، ۲۱۲) در روایتی از ابنعباس نقل شده که آیه فوق در مورد گروهی از اشراف و سران قریش نازل شده که زندگی بسیار مرفهی داشتند و به همین جهت جمعی از مؤمنان تهیدست همچون عمار و بلال را به تمسخر میگرفتند. [۵۰] قرآن در آیات ۳۴ ـ ۳۵ جاثیه / ۴۵، نیز از وضعیت مشرکان در قیامت خبر داده است که بر اثر استهزای قرآن، به جهت مغرور شدن آنان به امکانات و رفاه دنیوی[۵۱] گرفتار عذاب شدهاند: "ذلِکُم بِاَنَّکُمُ اتَّخَذتُم ءایـتِ اللّهِ هُزُوًا و غَرَّتکُمُ الحَیوةُ الدُّنیا". آیات ابتدای سوره هُمَزه نیز مغرور شدن به مال * و ثروت را منشأ طعن و استهزای دیگران دانسته است. (همزه / ۱۰۴، ۱ ـ ۳)[۵۲]
گناه
ارتکاب گناه و اصرار بر آن، انسان را به ارتکاب گناهان بزرگتر مانند تکذیب آیات الهی و حتی استهزای آن میکشاند: "ثُمَّ کانَ عـقِبَةَ الَّذینَ اَســ ٔ ا السّوای اَن کَذَّبوا بِـ ٔ یـتِ اللّهِ و کانوا بِها یَستَهزِءون". (روم / ۳۰، ۱۰ و نیز جاثیه / ۴۵، ۷ ـ ۹)[۵۳]
آثار و پیامدهای استهزا
استهزای مؤمنان، دین و آیات الهی در دنیا و آخرت آثار و پیامدهای متعددی دارد؛ مانند[۵۴]:
هلاکت دنیوی
استهزای پیامبران الهی از سوی امتهای پیشین باعث شد که خداوند به سختی از آنان انتقام گرفته، آنان را دچار هلاکت دنیوی کند: "و ما یَأتیهِم مِن نَبیٍّ اِلاّ کانوا بِهِ یَستَهزِءون * فَاَهلَکنا اَشَدَّ مِنهُم بَطشـًا و مَضی مَثَلُ الاَوَّلین" (زخرف / ۴۳، ۷ ـ ۸) و یکی از اموری که بیشتر آنان به تمسخر میگرفتند عذاب * موعود از جانب پیامبران بود؛ لیکن همان عذابی که آن را به تمسخر میگرفتند دامنگیر آنان شد: "فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِروا مِنهُم ما کانوا بِهِ یَستَهزِءون" (انعام / ۶، ۱۰ و نیز هود / ۱۱، ۸؛ نحل / ۱۶، ۳۴؛ انبیاء / ۲۱، ۴۱؛ زمر / ۳۹، ۴۸؛ غافر / ۴۰، ۸۳؛ جاثیه / ۴۵، ۳۳؛ احقاف / ۴۶، ۲۶)؛ همچنین در شأن نزول آیه "اِنّا کَفَینـکَ المُستَهزِءین" (حجر / ۱۵، ۹۵) که درباره استهزاکنندگان پیامبر اسلام است، آمده که ۵ یا ۶ نفر از آنان هر یک با اشاره جبرئیل به نوعی گرفتار بلایی شده، در دنیا نابود شدند [۵۵][۵۶]
حبط اعمال
باطل شدن اعمال از دیگر آثار استهزای آیات خدا و پیامبران الهی شمرده شده است. اینان در قیامت ثواب اعمال خود را از دست داده و هیچ بهرهای از کارهای خیر دنیوی خود نخواهند برد: "اُولکَ الَّذینَ کَفَروا بِـ ٔ یـتِ رَبِّهِم و لِقاهِ فَحَبِطَت اَعمــلُهُم فَلانُقیمُ لَهُم یَومَ القِیـمَةِ وَزنـا * ذلِکَ جَزاؤُهُم جَهَنَّمُ بِما کَفَروا واتَّخَذوا ءایـتی و رُسُلی هُزُوا" (کهف / ۱۸، ۱۰۵ ـ ۱۰۶) و جمله "فَلانُقیمُ لَهُمیَومَ القِیـمَةِ وَزنـا" به این حقیقت اشاره دارد که بر اثر بطلان اعمال استهزاگران، آنان هیچ وزن و ارزشی در پیشگاه خداوند ندارند، یا چنانکه برخی گفتهاند، بر اثر بطلان اعمال آنها خداوند هیچ میزانی برای سنجش اعمال آنان بر پا نخواهد کرد. [۵۷][۵۸]
فراموشی خداوند
پیامد دیگر استهزا غفلت از یاد خداست: "فَاتَّخَذتُموهُم سِخریـًّا حَتّی اَنسَوکُم ذِکری و کُنتُم مِنهُم تَضحَکون". (مؤمنون / ۲۳، ۱۱۰) به همین سبب خداوند نیز در قیامت آنان را فراموش میکند: "و قیلَ الیَومَ نَنسـکُم کَما نَسیتُم لِقاءَ یَومِکُم هـذا و مَأوکُمُ النّارُ و ما لَکُم مِن نـصِرین * ذلِکُم بِاَنَّکُمُ اتَّخَذتُم ءایـتِ اللّهِ هُزُوًا" (جاثیه / ۴۵، ۳۴ ـ ۳۵) و فراموشی خداوند به این است که آنان را در آتش جهنم رها کند و به یاری آنان نشتابد.[۵۹][۶۰]
ارتداد
مسلمانی که خداوند، پیامبر و آیات الهی را مسخره کند، از دایره ایمان خارج و مرتد خواهد شد، بر همین اساس قرآن در آیات ۶۴ ـ ۶۶ توبه / ۹ آن دسته از مسلمانان منافق که خدا و پیامبر را مسخره میکردند کافر شمرده است: "قُلِ استَهزِءوا اِنَّ اللّهَ مُخرِجٌ ما تَحذَرون * ولـَن سَاَلتَهُم لَیَقولُنَّ اِنَّما کُنّا نَخوضُ و نَلعَبُ قُل اَبِاللّهِ و ءایـتِهِ و رَسولِهِ کُنتُم تَستَهزِءون * لاتَعتَذِروا قَد کَفَرتُم بَعدَ ایمـنِکُم اِن نَعفُ عَن طَـافَةٍ مِنکُم نُعَذِّب طَـافَةَ بِاَنَّهُم کانوا مُجرِمین" که در شأن نزول آیات فوق نقل شده که در بازگشت از جنگ تبوک * گروهی از منافقان اقدام به استهزای پیامبر کردند که آیات فوق نازل شد و آنان را کافر شمرد. [۶۱] استهزای خدا، پیامبر و آیات الهی در صورتی موجب ارتداد مسلمان میشود که از سوی شخص بالغ، عاقل و از روی قصد و جدّی باشد. [۶۲]
مورد استهزا واقع شدن
کافرانی که مؤمنان را در دنیا استهزا کردهاند در آخرت مورد تمسخر آنان قرار خواهند گرفت: "اِنَّ الَّذینَ اَجرَموا کانوا مِنَالَّذینَ ءامَنوا یَضحَکون * و اِذا مَرّوا بِهِم یَتَغامَزون... فَالیَومَ الَّذینَ ءامَنوا مِنَ الکُفّارِ یَضحَکون * عَلَی الاَراکِ یَنظُرون". (مطفّفین / ۸۳، ۲۹ ـ ۳۰، ۳۴ ـ ۳۵) بر روی بهشتیان که بر تختها تکیه زدهاند دری از جهنم * گشوده میشود و آنان به جهنمیان که در حال عذاب هستند مینگرند و به آنان میخندند [۶۳] و این استهزا، بر اثر همان تمسخری است که کافران در دنیا نسبت به مؤمنان داشتند: "هَل ثُوِّبَ الکُفّارُ ما کانُوا یَفعَلُون". (مطفّفین / ۸۳، ۳۶) [۶۴] افزون بر استهزای مؤمنان، خداوند نیز کسانی که مؤمنان را مسخره کنند استهزا خواهد کرد: "اَلَّذینَ یَلمِزونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ المُؤمِنینَ فِی الصَّدَقـتِ والَّذینَلایَجِدونَ اِلاّ جُهدَهُم فَیَسخَرونَ مِنهُم سَخِرَ اللّهُ مِنهُم". (توبه / ۹، ۷۹) در آیهای دیگر نیز به استهزای مؤمنان از سوی منافقان اشاره شده و در آن استهزای خداوند را از پیامدهای آن برشمرده است: "و اِذا لَقُوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا و اِذا خَلَوا اِلی شَیـطینِهِم قالوا اِنّا مَعَکُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون * اَللّهُ یَستَهزِئُ بِهِم و یَمُدُّهُم فی طُغیـنِهِم یَعمَهون".(بقره / ۲، ۱۴ ـ ۱۵) در تفسیر استهزای خداوند وجوه گوناگونی بیان شده است. بیشتر مفسران استهزای خداوند را مَجاز دانسته و در توجیه آن گفتهاند: استهزای خداوند همان توبیخ و سرزنش آنان است،[۶۵] یا مراد کیفر استهزاست،[۶۶] چنانکه از امامرضا(ع) نقل شده که خداوند کسی را استهزا نمیکند، بلکه آنان را به جزای استهزایشان عذاب میکند. [۶۷] قول دیگر این است که استهزای خداوند همان مهلت دادن و تجدید نعمت بر ایشان است، چنانکه قرآن در پی استهزای خداوند آورده است: "و یَمُدُّهُم فی طُغیـنِهِم یَعمَهون" و این معنا از آن جهت استهزا نامیده شده که آنان میپندارند خدا به آنان لطف کرده که به آنان مهلت داده است، حال آنکه این امهال برای افزودن بر عذاب آنان است [۶۸]. قول دیگر که از ابنعباس نقل شده این است که این استهزا حقیقی و مربوط به قیامت است، به این صورت که خداوند دری از بهشت بر روی جهنمیان میگشاید و چون آنان به سوی آن روی آورند آن در را بر رویشان بسته و دری دیگر میگشاید و چون به سوی آن میروند آن در نیز بسته میشود که در این هنگام مؤمنان بهشتی به آنان میخندند. [۶۹][۷۰]
حسرت در قیامت
کسانی که پیامبر و مؤمنان را در دنیا به استهزا گرفتهاند در آخرت به شدت از کار خود پشیمان و بر کوتاهی خود در انجام دادن کارهای نیک و ترک استهزا دچار حسرت * اند: "یـحَسرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنـبِ اللّهِ و اِن کُنتُ لَمِنَ السّـخِرین". (زمر / ۳۹، ۵۶) کوتاهی این گروه در انجام کارهای خیر و ترک اعمال ناروا به قدری است که حتی خداوند نیز واژه حسرت را درباره آنان به کار برده، میگوید: "یـحَسرَةً عَلَی العِبادِ ما یَأتیهِم مِن رَسولٍ اِلاّ کانوا بِهِ یَستَهزِءون" (یس / ۳۶، ۳۰)؛ یعنی حسرت و پشیمانی بر چنین بندگانی باد که زمینه هدایت برای آنان فراهم بوده؛ ولی به جای آن به استهزای پیامبران الهی پرداختند. در اینکه اهل حسرت در این آیه و مانند آن کیاناند و مورد حسرت چه کسانی هستند، اقوال متعددی در بین مفسران است[۷۱][۷۲]
خواری و عذاب اخروی
کیفر استهزاگران انبیا و آیات الهی و مؤمنان، جهنّم است: "ذلِکَ جَزاؤُهُم جَهَنَّمُ بِما کَفَروا واتَّخَذوا ءایـتی ورُسُلی هُزُوا" (کهف / ۱۸، ۱۰۶) و برای آنان عذابی دردناک (توبه / ۹، ۷۹) و خوارکننده است: "اُولـکَ لَهُم عَذابٌ مُهین" (جاثیه / ۴۵، ۹ و نیز هود / ۱۱، ۳۹)؛ عذابی که هیچگاه از آن خارج نشده و عذر آنان نیز پذیرفته نخواهد شد: "فَالیَومَ لایُخرَجونَ مِنها و لا هُم یُستَعتَبون" (جاثیه / ۴۵، ۳۵) و در برابر فریاد آنان برای خروج، با لحنی تحقیر کننده به خاموشی فراخوانده خواهند شد: "رَبَّنا اَخرِجنا مِنها فَاِن عُدنا فَاِنّا ظــلِمون * قالَ اخسَـ ٔ ا فیها و لاتُکَلِّمون * اِنَّهُ کانَ فَریقٌ مِن عِبادی یَقولونَ رَبَّنا ءامَنّا... فَاتَّخَذتُموهُم سِخریـًّا". (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۷ ـ ۱۱۰) نه اعمالی که در دنیا انجام دادهاند برایشان سودی خواهد داشت و نه یاورانی که غیر از خدا برای خود برگزیدهاند: "و لایُغنی عَنهُم ما کَسَبوا شَیـ ٔ ا و لا مَا اتَّخَذوا مِن دونِ اللّهِ اَولِیاءَ و لَهُم عَذابٌ عَظیم" (جاثیه / ۴۵، ۱۰)، ازاینرو آنان در آخرت هیچ کمک و یاوری نخواهند داشت: "ما لَکُم مِن نـصِرین * ذلِکُم بِاَنَّکُمُ اتَّخَذتُم ءایـتِ اللّهِ هُزُوًا". (جاثیه / ۴۵، ۳۴ ـ ۳۵ و نیز انعام / ۶، ۷۰)[۷۳]
برخورد با استهزاگران
قرآن کریم در آیاتی بهطور مستقیم یا غیر مستقیم راههای گوناگونی را به مؤمنان برای برخورد با استهزاگران ارائه داده است که مؤمنان باید به تناسب موقعیت، این روشها را به کار بندند[۷۴]:
موعظه و نصیحت
هرگاه مؤمنان، یا مقدسات دینی آنان از جانب گروهی به استهزا گرفته شد بر آنان است تا با زبانی نرم استهزاگران را از عمل زشت خویش بازداشته، آنان را نسبت به پیامد خطرناک کارشان آگاه کنند. قرآن در آیه ۸۷ هود / ۱۱ از استهزای شعیب * از سوی قومش سخن به میان آورده است: "قالُوا یـشعیب اَصَلوتُکَ تَأمُرُکَ اَن نَترُکَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا". سپس در آیات بعد، از برخورد شعیب با استهزاگران خبر میدهد که ابتدا دلسوزانه قوم خویش را موعظه و ضمن هشدار به آنان درباره فرجام کارشان آنان را به توبه و استغفار دعوت کرد: "قالَ یـقَومِ... اِن اُریدُ اِلاَّ الاِصلـحَ مَا استَطَعتُ و ما تَوفیقی اِلاّ بِاللّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ و اِلَیهِ اُنیب * و یـقَومِ لایَجرِمَنَّکُم شِقاقی اَن یُصیبَکُم مِثلُ ما اَصابَ قَومَ نوحٍ اَو قَومَ هودٍ اَو قَومَ صــلِحٍ و ما قَومُ لوطٍ مِنکُم بِبَعید * واستَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی رَحیمٌ وَدود" (هود / ۱۱، ۸۸ ـ ۹۰)؛ همچنین خداوند در آیات دیگری به پیامبر(ص) میگوید: به بندگان من سفارش کن که پیش از فرا رسیدن عذاب قیامت، از قرآن پیروی کرده، از کارهای حرام از جمله استهزای دیگران دست بردارند: "قُل یـعِبادِیَ... واتَّبِعوا اَحسَنَ ما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ بَغتَةً و اَنتُم لاتَشعُرون * اَن تَقولَ نَفسٌ یـحَسرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنـبِ اللّهِ و اِن کُنتُلَمِنَ السّـخِرین". (زمر / ۳۹، ۵۳، ۵۵ ـ ۵۶) در آیه ۶۹ انعام / ۶ نیز خداوند مسلمانان تقواپیشهای را که در پی موعظه استهزاگران هستند از حکم کلی حرمت همنشینی با استهزاگران استثنا کرده است: "و ما عَلَی الَّذینَ یَتَّقونَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ و لـکِن ذِکری لَعَلَّهُم یَتَّقون".[۷۵]
ترک همنشینی و دوری
نشستن در مجلسی که در آن مؤمنان یا مقدسات دینی به تمسخر گرفته میشوند جایز نیست: "و اِذَا رَاَیتَ الَّذینَ یَخوضونَ فیءَایـتِنا فَاَعرِض عَنهُم حَتّی یَخوضوا فی حَدیثٍ غَیرِهِ... فَلاتَقعُد بَعدَ الذِّکری مَعَ القَومِ الظّــلِمین" (انعام / ۶، ۶۸) و کسی که در چنین مجلسی شرکت کند در حکم همان استهزا کننده و در گناه او شریک است: "و قَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِی الکِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءایـتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها و یُستَهزَاُ بِها فَلاتَقعُدوا مَعَهُم حَتّی یَخوضوا فی حَدیثٍ غَیرِهِ اِنَّکُم اِذًا مِثلُهُم" (نساء / ۴، ۱۴۰)، مگر اینکه نشستن در چنین مجلسی برای نهی * از منکر و باز داشتن آنان از استهزا باشد که در این صورت همنشینی رواست (انعام / ۶، ۶۹) و در برخی موارد نیز باید بهطور کلی از آنان اعراض کرده، امر آنان را به خدا واگذار کرد: "اَعرِض عَنِ المُشرِکین * اِنّا کَفَینـکَ المُستَهزِءین". (حجر / ۱۵، ۹۴ ـ ۹۵)[۷۶]
ترک دوستی
مسلمانان باید دوستی * و پیوند خود را با استهزاگران دین قطع کنند. خداوند در آیات ۵۷ ـ ۵۸ مائده / ۵ به مؤمنان فرمان داده است که اهل کتاب و مشرکان مسخره کننده اسلام و دستورات عبادی را به دوستی نگیرند و ترک دوستی با آنان را شرط ایمان و تقوا شمرده است: "یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَکُم هُزُوًا و لَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ مِن قَبلِکُم والکُفّارَ اَولِیاءَ واتَّقُوا اللّهَ اِن کُنتُم مُؤمِنین * و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا". (مائده / ۵، ۵۷ ـ ۵۸) در شأن نزول این آیات نقل شده است که جمعی از یهود و گروهی از نصارا هنگامی که صدای اذان را میشنیدند، یا مسلمانان را در حال نماز میدیدند به استهزا میپرداختند که آیه نازل شد و مسلمانان را از دوستی با آنان برحذر داشت. [۷۷][۷۸]
صبر و یاد خداوند
در آیات ۱۰۹ ـ ۱۱۱ مؤمنون / ۲۳ قرآن از صبر * گروهی از مؤمنان در برابر استهزای مشرکان خبر داده و آنان را به این جهت شایسته پاداش الهی دانسته است: "اِنَّهُ کانَ فَریقٌ مِن عِبادی یَقولونَ رَبَّنا ءامَنّا... فَاتَّخَذتُموهُم سِخریـًّا حَتّی اَنسَوکُم ذِکری و کُنتُم مِنهُم تَضحَکون * اِنّی جَزَیتُهُمُ الیَومَ بِما صَبَروا اَنَّهُم هُمُ الفازون"؛ همچنین در آیاتی دیگر خداوند پیامبر خود را در برابر استهزای مشرکان به صبر و روی آوردن به یاد خدا فرمان داده است: "فَاصبِر عَلی ما یَقولونَ و سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُـلوعِ الشَّمسِ و قَبلَ غُروبِها و مِنءانایءِ الَّیلِ فَسَبِّح و اَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرضی". (طه / ۲۰، ۱۳۰ و نیز ص / ۳۸، ۱۷؛ روم / ۳۰، ۶۰؛ ق / ۵۰، ۳۹؛ مزمّل / ۷۳، ۱۰) مراد از "ما یَقولونَ" آزارهای مشرکان است که آن حضرت را مجنون، ساحر، شاعر و کاهن [۷۹] میخواندند و با این کلمات گاهی آن حضرت را مسخره میکردند. در آیهای دیگر نیز تسبیح خداوند و سجده در برابر او به پیامبر سفارش شده است: "و لَقَد نَعلَمُ اَنَّکَ یَضیقُ صَدرُکَ بِما یَقولون * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ و کُن مِنَ السّـجِدین". (حجر / ۱۵، ۹۷ ـ ۹۸)[۸۰]
مقابله به مثل
در برخی از موارد انسان میتواند برای مجازات استهزاگران و دست برداشتن آنان از عمل خود، استهزا را با استهزا پاسخ دهد،[۸۱] چنانکه نوح در برابر استهزاگران گفت: اگر ما را مسخره کنید ما نیز شما را مسخره خواهیم کرد: "اِن تَسخَروا مِنّا فَاِنّا نَسخَرُ مِنکُم کَما تَسخَرون" (هود / ۱۱، ۳۸)؛ لیکن چنان که برخی از مفسران گفتهاند، مقابله * به مثل زمانی جایز است که به عناد استهزاکننده یقین داشته باشیم و جز مقابله به مثل راهی برای اصلاح و توجّه او به اشتباهش نباشد. [۸۲][۸۳]
استهزا در تاریخ انبیا
مشرکان و صاحبان قدرت و مال چون دعوت انبیای الهی را در برابر خواستهها و تمایلات مادی و شهوانی خود میدیدند، پیوسته با آنان دشمنی میورزیدند و یکی از ابزارهایی که همواره برای شکستن اُبَّهت انبیا و رویارویی با رسالت الهی آنان بهکار میبردند، استهزا بود، بهطوری که خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد جز اینکه با سلاح استهزا به مقابله با او برخاستند: "ما یَأتیهِم مِن رسولٍ اِلاّ کانوا بِهِ یَستَهزِءون". (یس / ۳۶، ۳۰ و نیز حجر / ۱۵، ۱۱؛ زخرف / ۴۳، ۷) آنان در این جهت آیات الهی و عذاب قیامت را به تمسخر میگرفتند: "واتَّخَذوا ءایـتی وما اُنذِروا هُزُوا" (کهف / ۱۸، ۵۶)؛ گاهی عبادت آنان را مسخره میکردند، چنانکه به شعیب(ع) میگفتند: آیا همین نمازت فرمان داده که آنچه پدران ما آن را میپرستیدند رها کنیم؟ (هود / ۱۱، ۸۷) و زمانی با حالتی تمسخرآمیز به پیامبران میگفتند: اگر راست میگویید آن عذابی که ما را به آن وعده میدهید زودتر بیاورید: "قالوا ائتِنا بِعَذابِ اللّهِ اِن کُنتَ مِنَ الصّـدِقین" (عنکبوت / ۲۹، ۲۹) و گاهی نیز شخص پیامبر را به تمسخر میگرفتند، چنانکه قوم نوح هرگاه از کنار او میگذشتند او را مسخره میکردند: "کُلَّما مَرَّ عَلَیهِ مَلَأٌ مِن قَومِهِ سَخِروا مِنهُ" (هود / ۱۱، ۳۸)؛ همچنین قرآن در آیاتی دیگر از استهزای پیامبران الهی از سوی مردم انطاکیه (یس / ۳۶، ۳۰)، قوم عاد (احقاف / ۴۶، ۲۶) و فرعونیان (زخرف / ۴۳، ۴۶ ـ ۴۷) سخن به میان آورده است.[۸۴]
استهزای پیامبر اسلام و مؤمنان
پیامبر اسلام نیز همواره در معرض استهزای دشمنان قرار داشت و بلکه آن حضرت بیش از انبیای پیشین در این جهت مورد آزار قرار گرفت، چنانکه آن حضرت فرمودند: هیچ پیامبری مانند من آزار ندید. [۸۵] سه گروه پیامبر(ص) و پیروانش را با روشهای مختلفی از جمله: چشمک زدن (مطفّفین / ۸۳، ۳۰)، خندیدن (مؤمنون / ۲۳، ۱۱۰)، حرکت دادنِ سر (اسراء / ۱۷، ۵۱)، نسبت دادن القاب ناروا (حجر / ۱۵، ۶) و... مورد استهزا قرار میدادند[۸۶]:
مشرکان
آنان هرگاه آن حضرت را میدیدند، با حالتی تمسخرآمیز میگفتند: آیا همین است کسی که خدا او را برای پیامبری فرستاده است: "و اِذا رَاَوکَ اِن یَتَّخِذونَکَ اِلاّ هُزُوًا اَهـذا الَّذی بَعَثَ اللّهُ رَسولا" (فرقان/ ۲۵، ۴۱) یا میگفتند: آیا همین است کسی که خدایان شما را به بدی یاد میکند. (انبیاء / ۲۱، ۳۶) گاهی پیامبر را با حالتی تحقیرآمیز خطاب کرده، به آن حضرت نسبت دیوانگی میدادند: "یـاَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ اِنَّکَ لَمَجنون". (حجر / ۱۵، ۶) آنان گاهی معجزات آن حضرت را به تمسخر میگرفتند و دیگران را نیز به استهزای آن فرا میخواندند: "و اِذا رَاَوا ءایَةً یَستَسخِرون". (صافّات / ۳۷، ۱۴) طبق یک نظر "یَستَسخِرون" دعوت کردن دیگران به تمسخر است. [۸۷] نقل شده که ۵ نفر از سران مشرکان مکّه، یعنی ولید بن مغیره *، عاص بن وائل *، اسود * بن عبدالمطلب، اسود * بن عبد یغوث و حارث * بن طلاطله خزایی، یا حرث * بن قیس، در تمسخر پیامبر(ص) شهرت داشتند؛ آنان تمسخر پیامبر را تا بدانجا پیش بردند که هدف نفرین آن حضرت قرار گرفته و هریک به اشاره جبرئیل بهگونهای نابود شدند. [۸۸] پیروان پیامبر(ص) نیز از استهزای مشرکان در امان نبودند و هرگاه مشرکان آنان را میدیدند میگفتند: آیا همینها هستند کسانی که خداوند از میان ما بر آنان منت نهاده است: "اَهـؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیهِم مِن بَینِنا". (انعام / ۶، ۵۳)[۸۹]
اهل کتاب
آنان بر اثر حسادت و کینهای که از پیامبر(ص) و مسلمانان در دل داشتند همواره پیامبر، مؤمنان و مقدسات دینی آنان را به تمسخر میگرفتند. آنان با تغییر و تحریف برخی کلمات، گاهی شخص پیامبر را مسخره میکردند؛ مثلاً در پاسخ سخنان آن حضرت به جای اینکه بگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم، میگفتند: شنیدیم و مخالفت کردیم، به جای کلمه "بشنو" واژه "نشنو" را به کار برده و به جای کلمه "انظرنا = مهلت بده" از کلمه "راعنا" که به معنای مهلت دادن و نیز به معنای اغفال بود استفاده میکردند و از آن معنای دوم را قصد میکردند: "مِنَ الَّذینَ هادوا یُحَرِّفونَ الکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ و یَقولونَ سَمِعنا و عَصَینا واسمَع غَیرَ مُسمَعٍ و رعِنا لَیـًّا بِاَلسِنَتِهِم و طَعنـًا فِیالدِّینِ". (نساء / ۴، ۴۶) [۹۰] آنان گاهی دین و عبادات مسلمانان را مسخره میکردند: "و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا و لَعِبـًا" (مائده / ۵، ۵۸) و زمانی نیز قرآن و آیات آن را به تمسخر میگرفتند: "و قَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِی الکِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءایـتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها و یُستَهزَاُ بِها". (نساء / ۴، ۱۴۰) در شأن نزول آیه فوق نقل شده است که منافقان در مجلس احبار یهود مینشستند و با همدیگر قرآن را به تمسخر میگرفتند. [۹۱][۹۲]
منافقان
آنان مسلمانان، پیامبر و قرآن و حتی خداوند را مسخره میکردند که قرآن در آیات ۶۵ ـ ۶۶ توبه / ۹، آنان را مذمت کرده و به سبب این کار آنان را کافر شمرده است: "قُل اَبِاللّهِ و ءایـتِهِ و رَسولِهِ کُنتُم تَستَهزِءون * لاتَعتَذِروا قَد کَفَرتُم بَعدَ ایمـنِکُم". منافقان در باطن اعتقادی به اسلام نداشتند و هدف برخی از آنان در ادعای اسلام و ایمان تمسخر مؤمنان بود: "و اِذا لَقُوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا و اِذا خَلَوا اِلی شَیـطینِهِم قالوا اِنّا مَعَکُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون". (بقره / ۲، ۱۴) آنان زکات و صدقهدهندگان را به تمسخر میگرفتند؛ سالم بن عمیر انصاری که مسلمانی تهیدست بود به مقدار یک صاع خرما برای صدقه نزد پیامبر(ص) آورد. منافقان گفتند: خدا چه نیازی به خرمای ناچیز او دارد. [۹۳] اگر مردی ثروتمند مانند عبدالرّحمن بن عوف میآمد و ۴۰۰۰ درهم صدقه میآورد او را نیز مسخره میکردند و میگفتند: او به قصد ریا آن را میپردازد [۹۴] که قرآن در آیه ۷۹ توبه / ۹ به این دو مورد اشاره کرده است: "اَلَّذینَ یَلمِزونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ المُؤمِنینَ فِی الصَّدَقـتِ والَّذینَ لایَجِدونَ اِلاّ جُهدَهُم فَیَسخَرونَ مِنهُم سَخِرَ اللّهُ مِنهُم و لَهُم عَذابٌ اَلیم".[۹۵]
استهزا و سبک شمردن دین
مسلمان نباید به احکام و قوانین دینی بیاعتنایی کرده، یا آن را سبک بشمارد، زیرا بیاعتنایی یا سبک شمردن دین از نگاه قرآن به منزله استهزای آن است. قرآن در آیه ۲۳۱ بقره / ۲ به مسلمانانی که همسرانشان را طلاق میدهند سفارش میکند که یا آنان را به خوبی رها سازند، یا در خانه به خوبی و خوشی نگه دارند. سپس میگوید: آیات الهی را به تمسخر نگیرید: "و لاتَتَّخِذُوا ءایـتِ اللّهِ هُزُوًا". مراد از "آیات خدا" اوامر و نواهی خداوند است [۹۶] و استهزای اوامر و نواهی خدا بیاعتنایی و ترک آنهاست؛ بدین معنا که اگر وجوب یا حرمت تکلیفی به مسلمان برسد و او آن را ترک گوید گویا آن حکم را به تمسخر گرفته است؛[۹۷] نیز کسی که به اهمیت احکام الهی واقف باشد؛ ولی آن را سبک بشمارد گویا آن را به مسخره گرفته است. [۹۸] برخی گفتهاند: احکام الهی در واقع برای اصلاح مفاسد جامعه تشریع شده است، بنابراین، اگر کسی به ظاهر احکام عمل کرده بدون اینکه اثری بر آن مترتب کند احکام خدا را استهزا کرده است. [۹۹].[۱۰۰]
قرآن و اسلوب استهزا
استهزا گرچه بیشتر به عنوان رذیلهای اخلاقی و صفتی مذموم مطرح است؛ امّا بشر گاهی از آن به عنوان ابزاری در راه هدایت و اصلاح دیگران استفاده کرده است، چنانکه در عصر کنونی این روش در جامعه رواج بیشتری پیدا کرده و برخی، به ویژه اصحاب قلم و جراید برای تربیت افرادو آگاه کردن آنان برخطای خویش از شیوه طنز، کاریکاتور و... استفاده میکنند. قرآن کریم نیز چون بر طبق همان اسلوب و روشهای بشری گام برداشته و میخواهد بشر را بهوسیله ابزارها و روشهای خودش هدایت کند گاه از عنصر استهزا برای تربیت و هدایت انسانها سود جسته است. [۱۰۱] اسلوب استهزا در قرآن بیشتر در قالب تشبیه و تمثیل به کار رفته است؛ با این بیان که قرآن در مواردی مشرکان خطاکار یا اعمال آنان را با اسلوبی استهزاگونه به برخی از امور یا اشیا تشبیه کرده یا مَثَل میزند، تا آنان را از روشها یا کارهای خطایی که در پیش گرفتهاند باز دارد، چنانکه در آیات ۵۰ ـ ۵۱ مدثّر / ۷۴ مشرکان را در قیامت به گورخرانی تشبیه میکند که از جلو شیر فرار میکنند: "کَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَه * فَرَّت مِن قَسوَرَه"، یا آن دسته از احبار یهود را که به مضمون تورات عمل نمیکنند به درازگوشی تشبیه کرده که باری از کتاب بر پشت خود حمل میکند که برای آنان جز زحمت بارکشی سودی ندارد: "مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التَّورةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارًا". (جمعه / ۶۲، ۵) گاهی نیز بهصورت استهزاگونه واژه بشارت در مورد عذاب بهکار میبرد: "فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم" (آلعمران / ۳، ۲۱)، حال آنکه بشارت معمولاً در اخبار خوشایند بهکار میرود. [۱۰۲] گاهی برای در پیش گرفتن اعتدال در سخن گفتن، صدای کسانی را که بلند سخن میگویند به صدای الاغ تشبیه میکند: "واغضُض مِن صَوتِکَ اِنَّ اَنکَرَ الاَصوتِ لَصَوتُ الحَمیر" (لقمان / ۳۱، ۱۹) یا انسان متکبر را مخاطب ساخته، با لحن تمسخرگونه به او میگوید: تو نمیتوانی با اینگونه راه رفتن زمین را بشکافی و در بلندی به کوهها نتوانی رسید: "و لاتَمشِ فِیالاَرضِ مَرَحـًا اِنَّکَ لَنتَخرِقَ الاَرضَ و لَنتَبلُغَ الجِبالَ طولا" (اسرا / ۱۷، ۳۷) یا آنجا که از زبان ابراهیم نقل میکند که وقتی از او پرسیدند: چه کسی بتها را شکسته است او در پاسخ از اسلوب تمسخر استفاده کرده، به آنان گفت: بت بزرگ آنها را شکسته است. بروید از او بپرسید: "قالَ بَل فَعَلَهُ کَبیرُهُم هـذا فَسـ ٔ لوهُم اِن کانوا یَنطِقون". (انبیاء / ۲۱، ۶۳) اینگونه برخورد ابراهیم در آنان بسیار مؤثر واقع شد و آنان به بطلان روشی که در پیش گرفته بودند آگاه شدند: "فَرَجَعوا اِلی اَنفُسِهِم فَقالوا اِنَّکُم اَنتُمُ الظّــلِمون * ثُمَّ نُکِسوا عَلی رُءوسِهِم لَقَد عَلِمتَ ما هـؤُلاءِ یَنطِقون". (انبیاء / ۲۱، ۶۴ ـ ۶۵) [۱۰۳]
خنده تمسخر
کافران در دنیا با خنده بر مؤمنان به استهزا و تمسخر آنان پرداخته و این عمل آنان را از یاد خدا غافل میسازد: ﴿فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ﴾[۱۰۴].[۱۰۵] این آیه را در شأن ابوجهل و یارانش[۱۰۶] و مسخره شدهها را مؤمنانی مانند بلال، صهیب، عمار و خباب دانستهاند.[۱۰۷] این آیه اشاره دارد که مؤمنان سبب شدند تا کافران یاد خدا را فراموش کنند. این گونه اسناد فعل به فاعل، نوعی مجاز در معناست، که فعل به شخصی نسبت داده میشود، گرچه او خودش به آن امر نکرده باشد [۱۰۸] و این شکل تعبیر نشان میدهد که مؤمنان نزد کافران فقط جهت ریشخند شدن یاد میشدهاند.[۱۰۹]
تمسخر مؤمنان به دست کافران در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ﴾[۱۱۰] نیز آمده است. جزای خنده تمسخرآمیز کافران، در آخرت به دو صورت است: هم با خنده تمسخر آمیز مؤمنان: ﴿فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ﴾[۱۱۱] و هم با عذاب آنها.[۱۱۲] رسول اسلام(ص) فرمود که دری از بهشت به روی آنان باز میشود و لحظهای که قصد ورود بدان را دارند، بسته میشود و این عمل به اندازهای انجام میشود که آنان خسته میشوند و به همین صورت ریشخند میشوند.[۱۱۳]
آیه ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ﴾[۱۱۴] به خنده تمسخرآمیز کافران به هنگام معجزات پیامبر(ص) اشاره دارد[۱۱۵]، آیه ﴿وَتَضْحَكُونَ وَلا تَبْكُونَ وَأَنتُمْ سَامِدُونَ﴾[۱۱۶] نیز در استفهامی توبیخی از اینکه کافران با وجود نزدیکی قیامت هنوز در غفلت و هوسرانی بسر میبرند میپرسد آیا با چنین وضعی که دارید هنوز از روی تمسخر میخندید و بخاطر شقاوت دائمی که در انتظار شماست نمیگریید؟[۱۱۷].[۱۱۸]
- ↑ التحقیق، ج ۱۱، ص ۲۵۶، "هزء".
- ↑ جامعالسعادات، ج ۲، ص ۲۸۷.
- ↑ معراجالسعاده، ص ۵۰۲.
- ↑ الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۸۴؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۴۲۵، "هزأ".
- ↑ الفروق اللغویه، ص ۵۰.
- ↑ سوره توبه، آیه ۸۲.
- ↑ «اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و چون نشانههای ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.
- ↑ «بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.
- ↑ «و چون از کنار آنان میگذشتند به یکدیگر با چشم اشاره میکردند» سوره مطففین، آیه ۳۰.
- ↑ المصباح، ص ۴۵۳؛ التحقیق، ج ۷، ص ۲۶۷، "غمز".
- ↑ «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
- ↑ «و برخی از ایشان درباره زکاتها بر تو خرده میگیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند میشوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم میآیند» سوره توبه، آیه ۵۸.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۷۹۵؛ التحقیق، ج ۱۰، ص۲۳۳، "لمز".
- ↑ « آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم » سوره هود، آیه ۸۷.
- ↑ « آیا این است همان که خداوند او را به پیامبری برانگیخته است؟» سوره فرقان، آیه ۴۱.
- ↑ التحریروالتنویر، ج ۱۹، ص ۳۲.
- ↑ «دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر که او را ریشخند میکردند» سوره یس، آیه ۳۰.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ « پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ الفرقان، ج ۱۳ ـ ۱۴، ص ۱۳۹؛ راهنما، ج ۹، ص ۱۷۴.
- ↑ «شما در مجالس خود اعمال ناپسند انجام میدادید» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۲۶.
- ↑ «و هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر آنکه او را ریشخند میکردند بدینگونه برای آن در دل بزهکاران راه میگشاییم» سوره حجر، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین میگویند: ما تنها (در گفتوگو) فرو میرفتیم و بازی میکردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند میکردید؟ عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شدهاید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب میکنیم زیرا که گناهکار بودهاند» سوره توبه، آیه ۶۵-۶۶.
- ↑ الفرقان، ج ۱۳ ـ ۱۴، ص ۱۳۹؛ راهنما، ج ۹، ص ۱۷۴.
- ↑ «و (نوح) کشتی را میساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او میگذشتند او را به ریشخند میگرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که میکنید ریشخند خواهیم کرد» سوره هود، آیه ۳۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۲۴۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۲۲۵.
- ↑ الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۴.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص ۳۰۳؛ الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۹؛ الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۹۱.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۷، ص ۳۴۵.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۵۴۰ ـ ۵۴۱.
- ↑ نمونه، ج ۲۱، ص ۲۸۹.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ جامعالبیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۹۵؛ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۳۳ ـ ۵۳۴.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۷۶۷؛ نمونه، ج۱۲، ص ۵۶۲.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۲۱؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۸۰.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۳۹.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۹۱؛ الکشاف، ج ۱، ص ۶۶ ـ ۶۷.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۲۶۷؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۴۱.
- ↑ التوحید، ص ۱۶۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۴۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۴۱ ـ ۱۴۲.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۴ ـ ۵؛ التبیان، ج ۸، ص ۴۵۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۵۹.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ جامعالبیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۹۱ ـ ۳۹۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۳۳؛ المنیر، ج ۱۶، ص ۳۰۵.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۲۲۵.
- ↑ الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۴.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۵۶؛ المیزان، ج ۶، ص ۵۳؛ میزانالحکمه، ج ۱، ص ۶۷.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۸۷.
- ↑ جامعالبیان، مج۸، ج۱۴، ص۹۳ ـ ۹۴؛ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۳۳.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ نمونه، ج ۳، ص ۴۰۴ ـ ۴۰۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۱۹۴.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۲۴۸.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۰۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۱۸.
- ↑ التحریروالتنویر، ج ۲، ص ۴۲۴.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۲۳۷.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ من اسالیبالتربیة فیالقرآن، ص۱۵۱ ـ ۱۵۸؛اسلوب السخریه، ص ۲۸.
- ↑ نمونه، ج ۲، ص ۴۸۰.
- ↑ صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله "استهزاء"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ "اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید" سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵؛ الصافی، ج ۳، ص ۴۱۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵.
- ↑ زادالمسیر، ج ۵، ص ۳۳۶.
- ↑ حقائق التأویل، ص ۲۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۷۱.
- ↑ "بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند" سوره مطففین، آیه ۲۹.
- ↑ "اما امروز این مؤمناناند که به کافران میخندند" سوره مطففین، آیه ۳۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۹۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۴۶؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۶۵۵؛ ج ۳۶، ص ۶۹.
- ↑ "و چون نشانههای ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند" سوره زخرف، آیه ۴۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۹.
- ↑ "و میخندید و گریان نمیشوید؟ و شما به بازی سرگرمید" سوره نجم، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۷۸.
- ↑ رضایی، حسن؛ مقاله "خنده"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷