معصیت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:


معصیت به معنای سرکشی و نافرمانی است در مقابل اطاعت و تبعیت کردن و در اصطلاح عبارت است از زیر پا گذاشتن فرمان کسی که اطاعت از او عقلاً یا شرعاً واجب است، مانند خداوند متعال. گناهان در مقایسه با هم به دو دسته گناهان کبیره و صغیره تقسیم می‌شوند. گناه کبیره گناهی است که آیه یا روایتی دلالت بر کبیره بودن آن وجود داشته باشد. توبه دری است که خداوند به‌روی انسان گشوده است تا انسان به هنگام ندامت و پشیمانی از گناه به‌سوی خداوند بازگردد.

مقدمه

گناه و معصیت خدا، انسان را از مسیر مستقیم عبودیت منحرف می‌سازد و درواقع باعث عقب افتادن وی از کاروان کمال و سعادت یا حتی موجب شقاوت دنیا و آخرت او می‌شود. ذنب، اثم و خطیئه از جمله واژگانی هستند که در فرهنگ قرآن و روایات مفهوم گناه را منتقل می‌کنند. قرآن در وصف پرهیزگاران می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ[۱]. همچنین: ﴿وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ[۲].[۳]

معناشناسی

عصیان و معصیت به معنای سرکشی کردن، سرپیچی کردن و نافرمانی[۴] است در مقابل اطاعت[۵] و تبعیت کردن[۶]. عصیان به معنای زیر پا گذاشتن فرمان کسی است که اطاعت از او عقلاً یا شرعاً واجب است. اثر عصیان، سرکشی، شرارت و فساد است: ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى[۷].[۸].[۹]

عصیان در قرآن

در قرآن کریم عصیان مراتب مختلفی از نافرمانی را شامل می‌شود: از تکذیب آیات و انبیای الهی: ﴿فَأَرَاهُ الآيَةَ الْكُبْرَى فَكَذَّبَ وَعَصَى[۱۰] تا قتل انبیای الهی: ﴿وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ[۱۱].

از سنن قطعی الهی، سرکوبی عصیان در امم سابق با نزول عذاب‌های مختلف بوده است؛ نظیر سیل، بارش سنگ، زلزله و....: ﴿فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً[۱۲].[۱۳]

اقسام گناه

گناه در هر شرایطی چون نافرمانی بنده در برابر خداوند است، کبیره به‌شمار می‌رود، اما گناهان در مقایسه با هم به دو دسته گناهان کبیره و صغیره تقسیم می‌شوند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده‌اند اجتناب کنید، از دیگر گناهانتان درمی‌گذریم و شما را به مکانی نیکو درمی‌آوریم[۱۴].

در فرهنگ دینی، گناه کبیره گناهی است که آیه یا روایتی دلالت بر کبیره بودن آن داشته باشد یا در کتاب و سنت بر مرتکب آن با صراحت با ضمنی وعده عذاب داده شود. اما به‌طور جداگانه برای گناه صغیره و کبیره حدی مشخص و ضابطه‌ای دقیق و جامع و مانع تعیین نشده است. از این‌رو معاصی در سنجش و نسبت با یکدیگر صغیره یا کبیره خواهند بود. در فرهنگ دینی بر ترک معاصی صغیره تأکید شده و تکرار آن گناه کبیره دانسته شده است.

از جمله گناهان کبیره نیز می‌توان به گناهانی چون قتل، از بین بردن حقوق والدین، رباخواری، سوگند دروغ، شهادت دروغ، خیانت در امانت، ترک واجبات دینی و قطع رحم نام برد. در فرهنگ دینی اصرار بر صغیره، خود، گناهی کبیره است. این موضوع در آیات و احادیث مورد توجه و تأکید بوده است. امام علی (ع) می‌فرماید: خود را از گناهان کوچک هم در امان نبینید، شاید همان، شما را به عذاب کشد[۱۵].[۱۶]

علت گناه

فرهنگ دینی علت‌های گوناگونی را برمی‌شمرد. نخستین سابقه گناه مربوط به نافرمانی ابلیس می‌شود. امام علی (ع) در خطبه قاصعه ریشه گناه شیطان و نافرمانی او در برابر فرمان الهی و سجده نکردن بر حضرت آدم (ع) را کبر و حمیت می‌داند. سابقه نخستین گناه در زندگی آدم (ع) ریشه در رذیلت حرص دارد. بر این اساس، آدم (ع) و حوا نسبت به آنچه منع شده بودند، حرص ورزیدند و مستحق رانده‌شدن از بهشت شدند. نخستین گناه در عرصه وجود و تکلیف فرزندان آدم، ریشه در رذیلت حسد دارد که باعث شد هابیل به‌دست برادرش قابیل کشته شود. در سخنان امام، مهم‌ترین مسئله‌ای که عامل گناه است، مسئله دوری مردم از فضیلت تقوا و پارسایی است. ایشان در فرازهایی چند از گفتار خویش، مردمان را به فضیلت تقوا راهنمایی کرده و بر آن تأکید ورزیده‌اند. از جمله می‌فرمایند: شمایان را به تقوای الهی سفارش می‌کنم؛ خداوندی که با آنچه بیم داده، راه عذر و بهانه را بسته و با راه و برهانی که نشان داده، حجت را بر همگان تمام کرده است[۱۷].

از دیگر عواملی که برای گناه برشمرده‌اند، شیرینی کاذب طعم گناه در مذاق آدمی و نقش ابلیس در وارنه جلوه دادن زشتی‌ها و زیبایی‌هاست. امام علی (ع) می‌فرماید: شیطان وعده دهد و آدمی را در دریای رؤیاها غرق کند، زشتی‌های گناهان را زینت دهد، پرتگاه لغزش‌های بزرگ را کوچک کند تا کم‌کم طعمه و قربانی خود را به دام افکنَد[۱۸]. انسان‌ها در اثر تکرار به گناه عادت می‌کنند. این امر نیز یکی دیگر از عوامل گناه در زندگی انسان است. امام (ع) در فرازی از گفتار خویش به این امر اشاره می‌کند و می‌فرماید: به علت زیادی گناه از مرگ ناخشنود است، ولی از آن دست برندارد[۱۹].[۲۰]

بازگشت به‌سوی خدا (توبه)

توبه یا بازگشت به سوی خدا بابی است که خداوند به‌روی انسان گشوده است تا انسان به هنگام ندامت و پشیمانی از گناه توبه کند و به‌سوی خداوند بازگردد. امام علی (ع) بر مغتنم شمردن فرصت توبه تأکید دارد و به انسان‌ها هشدار می‌دهد تا هنگامی که فرصت دارند به توبه برخیزند، زیرا همواره آدمی در معرض خطر مرگ قرار دارد و باید به این موضوع توجه داشته باشد که هر آینه ممکن است مرگ او فرا رسد[۲۱].

در منطق امام علی (ع)، گناه نکردن مقدم بر توبه است. امام (ع) گناه نکردن را آسان‌تر از توبه کردن برمی‌شمرد[۲۲]. هم‌چنین ایشان در فرازهایی درباره توبه‌پذیری خداوند و میل او به درگذشتن از گناه‌های مردمان و رأفت او نسبت به مردمان توجه داشته است، چنان‌که می‌فرماید: "خداوند بر آستان مقدسش دربانی نگماشته است تا بین تو و مهر او حجابی شود و تو را ناگزیر به آوردن میانجی نکرده، به جرم زشت‌کاری راه توبه‌ات را نبسته، در کیفرت شتاب نکرده و بازگشت تو را بی‌هیچ سرزنشی پذیرا شده است؛ و آن‌جا که استحقاق رسوایی داشتی شرمسارت نساخته و به آسانی توبه‌ات را پذیرفته است و در پرداخت تاوان، توانت را نفرسوده و از مهربانی و رحمت خویش ناامیدت نکرده است، بلکه دل برکندن از گناه را "کار نیک" شمرده و در حساب، گناهت را "یک" و کردار نیکت را "ده" نبشته است"[۲۳][۲۴].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
  2. «و یکدیگر را در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.
  3. خالقیان، فضل‌الله، مقاله «گناه»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۳۸۵.
  4. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۷۷.
  5. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۶۷.
  6. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۵۸.
  7. «آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
  8. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۵۸.
  9. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۴۱۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۳.
  10. «پس به او آن بزرگ‌ترین معجزه را نشان داد، اما او دروغ انگاشت و سرپیچی کرد» سوره نازعات، آیه ۲۰-۲۱.
  11. «و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند، آن، از این رو بود که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کرد» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.
  12. «با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت» سوره حاقه، آیه ۱۰.
  13. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۴۱۹.
  14. ﴿ إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً كَرِيمًا ؛ سوره نساء، آیه ۳۱.
  15. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰: «وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ»
  16. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۵۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۳.
  17. نهج البلاغه، خطبه ۸۲: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ وَ احْتَجَّ بِمَا نَهَجَ».
  18. نهج البلاغه، خطبه ۸۲: «وَعَدَ فَمَنَّى وَ زَيَّنَ سَيِّئَاتِ الْجَرَائِمِ وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ الْعَظَائِمِ حَتَّى إِذَا اسْتَدْرَجَ قَرِينَتَهُ وَ اسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ»
  19. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۲: «يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ»
  20. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۶۱.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۸۲.
  22. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱: «تَرْكُ الذَّنْبِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْمَعُونَةِ التَّوْبَةِ»
  23. نهج البلاغه، نامه ۳۱، نیز نک: خطبه ۱۷۷: «وَ لَمْ يَجْعَلْ [بَيْنَهُ وَ بَيْنَكَ] بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَمْنَعْكَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يُعَاجِلْكَ بِالنِّقْمَةِ وَ لَمْ يُعَيِّرْكَ بِالْإِنَابَةِ وَ لَمْ يَفْضَحْكَ حَيْثُ [تَعَرَّضْتَ لِلْفَضِيحَةِ] الْفَضِيحَةُ بِكَ أَوْلَى وَ لَمْ يُشَدِّدْ عَلَيْكَ فِي قَبُولِ الْإِنَابَةِ وَ لَمْ يُنَاقِشْكَ بِالْجَرِيمَةِ وَ لَمْ يُؤْيِسْكَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَكَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً وَ حَسَبَ سَيِّئَتَكَ وَاحِدَةً وَ حَسَبَ حَسَنَتَكَ عَشْرا»
  24. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۶۲.