روابط با بیگانگان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

از آنجا که کردار و رفتار و کنش‌های پیامبر، دور از هوا و هوس و امیال شهوانی و منطبق بر آیات قرآنی و کلام وحیانی بوده است، بنابراین ابتدا به آیاتی که مؤید سیره رسول الله(ص) هستند اشاره می‌کنیم و سپس به سیره عملی آن حضرت خواهیم پرداخت.

  1. خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا[۱] یعنی با بشر بد نکنید. در این آیه نفرمود، که با مؤمنان یا اهل کتاب بد نکنید، بلکه توصیه کرده به تمام مردم روی زمین احسان کنید. مراد از ﴿قُولُوا مطلق عمل است، یعنی در گفتار، رفتار، نوشتار، دادوستد و... با مردم به نیکی عمل کنید. نه تنها با مسلمانان و موحدان بلکه با «مردم به معنای عام» احسان کنید[۲].
  2. در آیه دیگر آمده است: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا[۳]، یعنی اگر از طرف آنها ستمی بر شما تحمیل نشد و خواستار صلح و صفا شدند، شما هم جناح صلح و صفا پهن کنید.

نکته ظریف و شایان ذکر این که تئوری «زندگی مسالمت‌آمیز براساس اَیمان» (پیمان) - که مسلمانان و برخی گروه‌ها ارائه کرده‌اند - در صورتی محقق می‌شود که همه مؤمنان خود با هم باشند و در صلح و صفا زندگی کنند. اگر چنین سعه صدری بین خود مؤمنان پدید آمد با غیرمسلمانان هم با سعه صدر زندگی مسالمت‌آمیزی خواهند داشت. بنابراین برای این که انسان در برابر بیگانگان اهل ستیز و ستم نباشد، باید در درون خود (خودشخصی یا خودجمعی) نیز ستم و ستیز را از بین ببرد. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ[۴]. این آموزه قرآنی به ما می‌آموزد که قبل از ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا امکان پیاده کردن ﴿وَإِنْ جَنَحُوا وجود ندارد[۵]. به هرحال قرآن به ما می‌آموزد که مسلمانان باید، هم با اهل میثاق (مشرکان و بت‌پرستان که بدترین گروه انسانی در روی زمین هستند) با صلح و صفا زندگی کنند و هم با اهل ذمه یا اهل کتاب در صلح زندگی کنند، همان‌گونه که قرآن می‌فرماید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ[۶].

ممکن است اشکال شود که با اهل میثاق یعنی با کفار چگونه و بر اساس کدام اصول مشترک می‌توان زندگی مسالمت‌آمیز داشت در حالی که آنها کافرند، هم کافر به فطرت و هم کافر به فاطر. در پاسخ می‌توان گفت چون اصول مشترک انسانی را دین از فطرت می‌گیرد، اگر چه افرادی هم به فطرت و هم به فاطر کافر باشند ولی در نهان و نهادش فطرت و عشق به فاطر است. پس می‌توان به سوی او (کافر) هم رفت و با او از این جهت هم‌زیستی داشت تا شاید غل و زنجیر درونش پاره گردد و به اسلام روی آورد. در این مورد، نکته ظریفی را شهید مطهری در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» ذکر می‌کند و می‌نویسد: چون تغییر و تحولات اجتماعی نه تنها، ریشه در تغییرات اجتماعی می‌تواند داشته باشد، بلکه ریشه اساسی تغییرات را در ساختمان انسان‌ها باید جست‌وجو کرد، فلذا اسلام روی فطرت انسان‌ها و انسانیت آنها تکیه می‌کند و به همین جهت است که اسلام مخاطب خود را منحصراً محرومان قرار نمی‌دهد. مخاطب اسلام همه گروه‌ها و طبقات اجتماعی هستند، حتی همان طبقات مرفه استضعاف‌گر نیز طرف خطاب هستند؛ زیرا از نظر جهان‌بینی اسلامی در درون هر استضعاف‌گری، در درون هر فرعونی از فرعون‌ها، یک انسان در غل و زنجیر قرار دارد و لهذا می‌بینیم که پیامبران در آغاز دعوت و در شروع مبارزه علیه طاغوت، ابتدا سراغ آن انسان به زنجیر کشیده شده در درون فرعون‌ها می‌روند با این نیت که آن انسان را علیه فرعون حاکم، برانگیزانند تا به این طریق بتوانند از درون، انقلاب ایجاد کنند[۷].

به دلیل این نکات ظریف است که می‌توان گفت: در سیره انبیا و همچنین پیامبر اعظم - که در ادامه به آن اشاره خواهد شد -ثابت شده است که:

  1. همه انسان‌ها حق دارند از رفاه و قسط برخوردار باشند؛
  2. هیچ کس حق ندارد به حریم دیگران تعدی کند؛
  3. همه وظیفه دارند که در برابر دیگران قسط و عدل را رعایت کنند، بر حریم دیگران مواظب باشند و به داد دیگران برسند، از این‌رو می‌فرماید: شمای مسلمان باید در برابر ملحدان عالم عادل و مقسط باشید؛ چراکه ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۸]؛ این آیه به ما تذکر می‌دهد تا جایی که آنها با شما مسلمانان بدرفتاری نکردند خوش‌رفتاری کنید، شاید به سوی اسلام برگشتند: ﴿عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً[۹]. البته این اخوت انسانی و قومی[۱۰] تا زمانی است که آنها وارد میدان جنگ نشده باشند، اما وقتی نوبت به میدان جنگ برسد طور دیگری دستور داده شده است، همانند ﴿أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ[۱۱] یا ﴿جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۲] و یا ﴿أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ[۱۳]؛ یعنی تا زمانی که کفار از اصل اولی که براساس اَیمان بوده خارج نشدند، رابطه براساس صلح و صفاست، اما با نقض پیمان و ورود کفار به جنگ، دیگر این اصل کارایی ندارد و با آنها باید با قاطعیت خاص برخورد کرد. در این وضعیت گفتار و نوشته‌های پیامبر (نامه‌های ایشان) هم بسیار سخت و همراه با تهدیدهای هراس‌آمیز است، از جمله می‌توان به نامه پیامبر در پاسخ به نامه مشرکان مکه پیش از جنگ خندق استناد کرد که از شمشیر، نیزه، جدا شدن سرها از تن‌ها و ویرانی خانه‌ها سخن به میان آورد و از آنان خواسته بود تا دست از بت‌پرستی بردارند. این نامه بدین شرح است: به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. نامه مشرکان، منافقان، کافران و دشمنان رسید و معنای سخن شما را دریافتم. سوگند به خدا که پاسخی جز سرنیزه‌ها و لبه تیز تیغ‌ها برایتان ندارم. وای بر شما! از پرستش بت‌ها باز گردیده. زخم تیغ، دو نیم گشتن سرها، ویرانی خانه‌ها و نابود شدن نشانه‌های آبادانی، شما را هشدار باد. «هر کس پیرو راستی گردد، از عذاب خدا به دور می‌ماند». هان ای پیک! با زبانی به تیزی شمشیرها، پیام مرا به قریش برسان. هان! به دیدار شمشیرهایی بشتابید که با تن‌ها و سرهای شما آشنا هستند[۱۴].

پس «اصل سلامت» و صلح و صفا براساس اَیمان با غیرمسلمانان تا زمانی است که ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ[۱۵]، یعنی تا زمانی که آنها با شما قتال نکرده باشند، اخراجتان نکرده باشند و همچنین باید صفاتی چون ﴿وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ[۱۶] و ﴿لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا[۱۷] و ﴿تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ[۱۸] و ﴿هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ[۱۹] را نیز از خود دور کرده باشند تا بتوان با آنها رابطه داشت، اگر این‌طور نبودند ﴿تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ.

نکته ظریف و شایان ذکر این است که سیره پیامبر نه مانند پلورالیسم، راه‌های رسیدن به خدا را به تعداد افراد بشر می‌داند تا بگوید که آنها را همان‌گونه که هستند بپذیریم و نه معتقد به ارتباطی تحمیلی و از روی اکراه با آنان است، بلکه اسلام و سیره رسول الله به ما می‌آموزد که گرچه به همه اعضای خانواده جهانی باید احترام گذاشت، اما ما را موظف ساخته که این خانواده جهانی را به حق و صلاح فرا بخوانیم و همه توان خود را به کار گیریم تا خانواده جهانی به اسلام گرایش پیدا کنند. بنابراین در وضعیتی که جهان، همه جور انسانی را دارد، می‌توان با توجه به مبدأ و معاد برای تمامی بشر جهت روابط بین آنها معیار داد و آن معیار این است که اگر آنها به شما ستم نکرده‌اند، شما هم با آنها با مهر و قسط و عدل رفتار کنید؛ چراکه ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۲۰]. امام سجاد(ع) در پایان رسالة الحقوق به نقل از پیامبر درباره اهمیت دادن به روابط مسلمانان با غیرمسلمانان، فرموده‌اند: اگر کسی به «معاهد» ستم کند من دشمن او هستم»[۲۱].

خلاصه اینکه، در خصوص مسئله معاهده با کافران و ایجاد زندگی مسالمت‌آمیز با آنان باید بگوییم که براساس اصل «اولی الانسان اخ الانسان» مشکلی ندارد. همان‌طور که خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ[۲۲] یا ﴿وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا[۲۳]. پس اصل در روابط، اَیمان است. بنابراین اگر هم در جایی قرآن می‌فرماید: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۲۴]، بعد علتش را هم گفته است که: چون آنها سوگندنامه، عهدنامه‌ها و قطعنامه‌ها را شکستند و نفی اَیمان کرده‌اند. در ادامه آیه آمده است ﴿إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ[۲۵]، یعنی با ائمه کفر بجنگید؛ زیرا اینها اصلا پیمان‌ها و سوگندنامه‌ها را محترم نمی‌شمارند نه این که ایمان به خدا نیاورده‌اند.

بنابراین آنچه در روابط مهم است، حفظ اَیمان است؛ زیرا ﴿وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ... آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۲۶]، ﴿وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا[۲۷]، ﴿يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ[۲۸]. همان‌طور که پیامبر اکرم براساس آموزه‌های قرآن می‌فرماید: شما اگر با غیرمسلمان‌ها پیمانی بستید، پیمانتان را گرامی بدارید، ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ[۲۹]. سیره عملی آن حضرت همچنین بوده است. برای نمونه می‌توان به پیمان‌نامه‌ای که با مردم «خزاعه» بست اشاره کرد، با این که اندکی از مردم خزاعه مسلمان گشته و بیشتر آنان کافر بودند، حضرت در این پیمان‌نامه می‌نویسد: «از آنگاه که با شما پیمان صلح بسته‌ام به روی شما شمشیر نکشیده‌ام و شما از سوی من هراسی نداشته و از رسیدن به خواسته‌های خویش، باز داشته نشده‌اید»[۳۰]. نکته‌ای که در این پیمان‌نامه هست این است که پیامبر پس از ستایش خدا، می‌گوید من پیمان شما را نگسسته و درباره شما کوتاهی نکرده‌ام. پس بحث از اَیمان است نه اِیمان اجباری.

نمونه دیگری از هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در سیره نبوی براساس وفاداری به اَیمان را می‌توان در پیمان پیامبر(ص) با ترسایان نجران یمن مشاهده کرد که در این پیمان آمده است: ... دارایی‌های مردم نجران و مردم پیرامون آن، جان‌هایشان، آیین و پرستشگاه‌هایشان، کسان حاضر و غایب و بستگان نزدیک ایشان و آن چه - از اندک و بسیار - در دست دارند، در پناه خدا و در حمایت فرستاده خدا، محمد پیامبر است. هیچ اسقفی از مقام اسقفی خویش و هیچ راهب و کاهنی از مقام رهبانیت و کهانت خویش، برکنار نخواهد گشت... تا آن‌گاه که اینان نیک‌خواه و در پیمان خویش درستکار و از سنگینی گناهِ ستمگری به دور باشند، پناه خدا و تعهد محمد، رسول خدا، بر این پیمان‌نامه استوار خواهد بود[۳۱].

نکته‌ای که در این پیمان قابل تأمل است این که حضرت حیات اجتماعی را در زمان صلح و صفا بر اَیمان و عدم پیمان‌شکنی استوار ساخته است و احتمالاٌ این سیره دوراندیشانه حضرت بدین جهت است که با این‌گونه رفتارها، آنان را به فطرتشان سوق داده تا بدین واسطه آنان به اسلام و مسلمانان خوش‌بین گردند و از سوی آنها گزندی به مسلمانان نرسد.

نمونه دیگر از سیره نبوی در روابط با بیگانگان را که بر پایه اَیمان صورت گرفته را می‌توان در امان‌نامه یهودبنی عادیا مشاهده کرد. یهود بنی عادیا از واحه تَیماء[۳۲] هنگامی که از آمدن پیامبر اسلام(ص) به وادی القری در سال نهم هجری آگاه گشتند، کسی را به نزد وی فرستادند و با قرار پرداخت سرگزیت (جزیه)، میان ایشان و پیامبر اسلام پیمان صلحی بسته شد. بر پایه این پیمان، مردم تیماء پذیرفتند که در برابر پرداخت جزیه، در جایگاه خود بمانند و زمین‌هایشان در دست خود آنان باشد، پیامبر نیز پذیرفت که بر یهود بنی عادیا ستمی نرود و از سرزمین خویش رانده نشوند[۳۳].

نکته جالب توجه در همه این پیمان‌نامه‌ها یا امان‌نامه‌ها و... این است که پیامبر هیچ‌وقت به زور آنان را به اسلام نخوانده است، بلکه طوری با آنها برخورد کرده که وقتی به خودشان رجوع می‌کنند می‌بینند که به خودشان ظلم کرده‌اند همان‌طور که پیامبر پس از فتح مکه انجام دادند، همانند سبک و سیره حضرت ابراهیم(ع). ﴿فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ[۳۴] یعنی این دوراندیشی پیامبر، آن اثری را که می‌خواست در مردم ایجاد شود، ایجاد می‌کرد؛ چراکه مردم به خودشان مراجعه می‌کردند و فطرت و وجدانشان بیدار می‌گشت و می‌گفتند که ما به خودمان ظلم کرده‌ایم.

خلاصه این که شعاع و قلمرو اصل سلامت و معیار صلح و صفا در روابط یعنی الانسان اخ الانسان مؤمناً كان او ملحداً تا آن جاست که جنگی و نقض اَیمانی صورت نگرفته باشد، اما اگر عهدی و پیمانی شکسته شد و جنگی درگرفت توصیه اسلام به عدول از اصل و معیار اولی است. البته در هنگام جنگ نیز معیار داده شده است و آن عدم قطع روابط در همه شئون است. خداوند سبحان در این باره می‌فرماید: اگر روابط شما با گروهی تیره شد شما همه روابط را قطع نکنید و زمینه‌ای را برای رسیدن به آن اصل مشترک جهانی بگذارید. شاید صلح و صفایی برقرار شود و عداوت به دوستی مبدل گردد: ﴿عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً[۳۵].[۳۶]

پرسش مستقیم

سیره سیاسی پیامبر خاتم در روابط با بیگانگان چه بود؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. «با مردم سخن خوب بگویید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  2. عبدالله جوادی آملی، «جزوه درسی حقوق بشر در اسلام»، سال ۱۳۶۸، جزوه نهم، ص۱۰.
  3. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای» سوره انفال، آیه ۶۱.
  4. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  5. عبدالله جوادی آملی، «جزوه درسی حقوق بشر در اسلام»، سال ۱۳۶۸، جزوه چهاردهم، ص۳.
  6. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  7. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی (قم، صدرا، ۱۳۶۲)، ص۳۸.
  8. «و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  9. «امید است خداوند میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی دارید دوستی اندازد» سوره ممتحنه، آیه ۷.
  10. اخوت انسانی و قومی برای این است که ما در فرهنگ قرآن دو نوع اخوت را مشاهده می‌کنیم: یکی اخوتی در داخل مؤمنان و دیگری اخوتی انسانی - قومی همان‌گونه که قرآن به پیامبرش می‌گوید: ﴿وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ [«و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم)» سوره اعراف، آیه ۶۵] و ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ [«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)» سوره اعراف، آیه ۷۳]. این اخوت‌ها غیر از اخوت سوره حجرات است که می‌گوید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ [«جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: عبدالله جوادی آملی، «جزوه درسی حقوق بشر در اسلام»، سال ۱۳۶۸، جزوه چهاردهم.
  11. «ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید» سوره انبیاء، آیه ۶۷.
  12. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر» سوره توبه، آیه ۷۳.
  13. «بر کافران سختگیر» سوره فتح، آیه ۲۹.
  14. محمد حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی (تهران، سروش، ۱۳۷۴)، ص۱۱۹.
  15. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  16. «دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  17. «از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  18. «آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  19. «هان! این شمایید که آنان را دوست می‌دارید و (آنان) شما را دوست نمی‌دارند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۹.
  20. «خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  21. عبدالله جوادی آملی، «جزوه درسی حقوق بشر در اسلام»، جزوه دهم.
  22. «حرمت سوگندهای خود را بدارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
  23. «و سوگندهای خود را چون استوار کردید مشکنید» سوره نحل، آیه ۹۱.
  24. «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  25. «به هیچ پیمانی پایبند نیستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
  26. «حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌گرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
  27. «و سوگندهای خود را چون استوار کردید مشکنید» سوره نحل، آیه ۹۱.
  28. «از سوگندهایی که آگاهانه خورده‌اید باز می‌پرسد» سوره مائده، آیه ۸۹.
  29. «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  30. محمد حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی، ص۳۳۰ - ۳۳۱.
  31. محمد حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی، ص۲۲۹.
  32. واحه تیماء، سرزمین کوچکی است در اطراف شام که میان شام و وادی القری، بر سر راه حاجیان شام و دمشق قرار دارد.
  33. محمد حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی، ص۱۴۴.
  34. «آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۴.
  35. «امید است خداوند میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی دارید دوستی اندازد» سوره ممتحنه، آیه ۷.
  36. عیسی‌نیا، رضا، مقاله «معیار روابط با بیگانگان در سیره نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۵۰۳-۵۰۹.