رفیع‌الدرجات (اسم الهی)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۱۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

رفیع الدرجات از اسما و صفات مرکّب است. رفیع، صفت مشبهه از ماده «ر - ف - ع» است و رفع در مقابل خفض (فرود آوردن)[۱] اگر برگرفته از «رَفَعَ یَرْفَعُ» باشد، متعدی و به معنای بالا بردن است؛[۲] در امور مادی و اجسام به معنای بلند کردن چیزی از جای خود و در بلندی قرار دادن آن [۳] و در امور معنوی، فضیلت و شرافت بخشیدن به چیزی است؛[۴] چنانچه از «رَفُعَ یَرْفُعُ» باشد، لازم و به معنای علوّ قدر و منزلت است،[۵] بنابراین، رفیع به معنای شریف است.[۶] رافع نیز از همین ماده و از اسما و صفات الهی و به معنای رفعت‌بخش مؤمنان از راه سعادتمند کردن و رساندن آنها به درجه قرب حق است.[۷]

درجات، جمع درجه به معنای منزلت و مرتبه و بلندی در آن مورد نظر است،[۸] از این‌رو به معنای بلندمرتبگی و نردبان نیز آمده است.[۹] برخی واژه‌شناسان، اصل اوّلی این ماده را حرکتی مخصوص همراه دقت و احتیاط دانسته‌اند که در آن ترقی و صعود مکانی، عملی و معنوی هست و در جایی به کار می‌رود که در آن حرکت صعودی باشد.[۱۰] رفیع‌الدرجات به معنای صاحب بالاترین درجه است [۱۱] و در صورتی که رفیع به معنای رافع باشد، به معنای بالا برنده درجات است.[۱۲]گرچه اسم رفیع‌الدرجات به گونه‌ای صریح بیش از یک بار در قرآن به کار نرفته است: ﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ [۱۳] در آیات متعدد، مشتقات ماده‌های رفع و درجه، کنار هم یاد و به خدا نسبت داده شده‌اند که بیانگر معنای اسم یاد شده هستند. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۱۴]، ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ[۱۵]، ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۱۶] مشتقات ماده رفع به تنهایی نیز در آیات پرشماری به خدای متعالی نسبت یافته که اسم رافع - که در روایات از اسمای حسنای خدا ذکر شده [۱۷] ـ از آن انتزاع‌پذیر است ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۱۸]، ﴿بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۱۹]، ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۲۰]؛ البته ماده یاد شده در پاره‌ای آیات به غیر خدا نیز نسبت یافته است. ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۲۱]، ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۲۲].[۲۳]

تبیین رفیع الدرجات

مفسران در معنای رفیع دو دیدگاه دارند: عده‌ای آن را لازم ـ در برابر متعدی ـ دانسته‌اند، در نتیجه رفیع‌الدرجات از صفات ذات خدا [۲۴] و به این معانی است: والا قدری،[۲۵] استحقاق درجات مدح و ثنا، دارا بودن والاترین صفات کمال [۲۶] و منزلت و شکوه [۲۷] به‌گونه‌ای که عقل از ادراک آن درمانده است،[۲۸] زیرا خدای متعالی واجب الوجودی است که همه ما سوا ممکن و محتاج وی هستند و در رفعت و بلندمرتبگی برتر از همه چیز است و چیزی فوق او نیست، [۲۹] از این‌رو خدای سبحان اَرفع مطلق است.[۳۰] در مقابل، بیشتر مفسران، رفیع را متعدی و دارای معنای فاعلی [۳۱] و اضافه آن را به درجات، از گونه اضافه به مفعول، دانسته‌اند و این معانی را که مستلزم معنای قبلی نیز هستند، برای رفیع‌الدرجات یاد کرده‌اند: بالا برنده درجات بندگان در دنیا و آخرت [۳۲] از راه عزت بخشیدن به آنان؛[۳۳] نجات دهنده گناهکاران؛ ثواب دهنده اطاعت‌کنندگان؛ کفایت کننده مهمات نیازمندان؛ اعطا کننده انواع کرامت‌ها به اولیای خود و درجات و منازل به عارفان؛[۳۴] بالا برنده درجه انبیا و اولیا در بهشت؛[۳۵] بالابرنده درجه پیامبران در دنیا با اعطای درجه نبوت و رسالت به آنان؛[۳۶] بالا برنده درجات ثواب بندگان [۳۷] و برافرازنده آسمان‌ها.[۳۸] درجات، به مراتب مخلوقات و محل صعود ملائکه [۳۹] نیز تفسیر شده است.

آیات پُرشماری که بیانگر رافع بودن خدایند، با معنای دوم (متعدی) همخوانی دارند؛ مانند برافراشتن آسمان‌ها بدون ستون: ﴿اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ[۴۰]، ﴿وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ[۴۱]، بالا بردن کوه طور برای تهدید بنی‌اسرائیل: ﴿وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا[۴۲]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۴۳]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۴۴]، بلندآوازه کردن نام پیامبر (ص): ﴿وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ[۴۵] که قرین کردن شهادت بر نبوت آن حضرت با شهادت بر وحدانیت خدا از مصادیق آن است،[۴۶] چنان‌که در روایات آمده است،[۴۷] اوج دادن و عظمت بخشیدن به مؤمنان و صالحان، در مقابلِ پایین آوردن مقام مستکبران و ستمگران در قیامت: ﴿خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ[۴۸].[۴۹]، تخت‌های برافراشته بهشتی که کنایه از بلندمرتبگی درجه بهشتیان است: ﴿فِيهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ[۵۰].[۵۱]، بلندمرتبگی و طهارت قرآن و کتاب‌های آسمانی ﴿فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ[۵۲]، ﴿مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ[۵۳] و وجود خانه‌هایی که به اذن خدا دارای مقامی رفیع و والایند: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ[۵۴] راز بلند مرتبه بودن این خانه‌ها انتسابشان به خداست، چنان‌که به مساجد[۵۵] و بیوت انبیا[۵۶] تفسیر شده‌اند. پیامبر اکرم (ص) خانه علی (ع) و فاطمه (س) را از خانه‌های انبیا بلکه از بهترین آنها شناسانده است.[۵۷].[۵۸]

اختلاف درجات موجودات

در جهان هستی، هر چیزی دارای درجه و جایگاهی و هر اسمی از اسماء و هر صورتی از صور، دارای رتبه‌ای است، از این‌رو در عالم، درجات بیشمار هست که برخی رفیع و بعضی ارفع هستند و این درجات، همه الهی‌اند.[۵۹] برخی مفسران، ذیل آیه ﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ[۶۰] از پیوست «ذوالعرش» به «رفیع‌الدرجات» برداشت کرده‌اند که برای رسیدن به عرش الهی درجات متفاوتی باید پیموده شود[۶۱] که بر اساس روایات به پرهیز از گناه و طهارت نفس از آلودگی شهوات مشروط است.[۶۲] عرفا از جمع بودن درجات در اسم شریف «رفیع‌الدرجات» دریافته‌اند که قضای الهی اقتضا دارد خدای سبحان در درجات کثیر و گوناگون عبادت شود.[۶۳] اختلاف درجات و مراتب، گاهی ظاهری و دنیایی است؛ مانند اختلاف درجه مرد و زن که به تفاوت درجه آنها تفسیر شده است: ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ [۶۴].[۶۵]، تفاضل در مال، ثروت، رزق و روزی، جاه، قوا، قدرت،[۶۶] شرف، بزرگی، غنا و توانگری،[۶۷]خلقت، صورت، عقل، عمر [۶۸] و ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۶۹]؛ البته این اختلاف و تفاضل، براساس حکمت و مصلحت است، چنان‌که آیه ﴿أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۷۰] اختلاف درآمد مردم و تفاوت آنها در معیشت و روزی را از این دست دانسته [۷۱] و آن را عاملی برای ادامه زندگی بشر برشمرده است، تا برخی به استخدام برخی دیگر درآیند؛ زیرا اگر همه مردم از هر جهت با هم مساوی بودند، نظام زندگی دنیا مختل می‌شد[۷۲] گاهی نیز اختلاف درجات و مراتب، معنوی و باطنی است که در آخرت ظهور و بروز می‌یابد و قیاس‌پذیر با درجات دنیا نیست ﴿انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا[۷۳].[۷۴] و برحسب اعمال انسان در دنیا و تقرّب وی به ذات حضرت حق به‌دست می‌آید ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۵]، ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ[۷۶]؛ نظیر تفاوت درجات انبیا با دیگر مردم و فضیلت برخی از پیامبران بر بعضی دیگر، چنان که در آیه ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۷۷] اعطای حجت به ابراهیم در برابر قومش، مایه ترفیع درجه وی شمرده است: ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۷۸]. برخی ذیل آیه ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ[۷۹] گفته‌اند مراد، برتری درجات حضرت محمد (ص) بر پیامبران است؛ زیرا خدای متعالی وی را به انواع کرامات برتری بخشیده و اگر دیگر برتری‌ها نبود، تنها کرامت قرآن برای این برتری کفایت می‌کرد[۸۰] تفاوت درجات اطاعت کنندگان با گناهکاران،[۸۱] مؤمنان با کافران و تفاوت درجات خود مؤمنان براثر مراتب ایمانشان: ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ[۸۲].[۸۳] یا کافران بر اساس مراتب کفرشان نیز از گونه‌های تفاوت در مراتب باطنی است، از این‌رو قرآن درجات مؤمنان دانشمند را به جهت دارا بودن علم و ایمان، برتر از درجات دیگران دانسته: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۸۴].[۸۵] و در آیات مختلفی نمازگزاران و انفاق کنندگان ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۸۶]، ﴿أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ[۸۷]، صاحبان عمل صالح ﴿وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى[۸۸]، مهاجران و مجاهدان ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ[۸۹] و... را صاحب درجات می‌شمرد. گفتنی است از مراتب گوناگون مؤمنان، به «درجات» و از مراتب کافران نیز به «درکات» تعبیر می‌شود: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا[۹۰].[۹۱]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۸، ص۱۲۹؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص۲۰۳ - ۲۰۴؛ التحقیق، ج ۴، ص۱۸۳، «رفع».
  2. الصحاح، ج ۳، ص۱۲۲۱؛ تاج العروس، ج ۱۱، ص۱۶، «رفع».
  3. مفردات، ص۲۰۰؛ قاموس قرآن، ج ۳، ص۱۱۱، «رفع».
  4. مفردات، ص۲۰۰؛ قاموس قرآن، ج ۳، ص۱۱۱، «رفع».
  5. الصحاح، ج ۳، ص۱۲۲۱؛ لسان العرب، ج ۸، ص۱۳۱.
  6. مجمع البحرین، ج ۲، ص۲۰۴.
  7. لسان العرب، ج ۸، ص۱۲۹؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص۲۰۴.
  8. مفردات، ص۱۶۷؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۳۳۵، «درج».
  9. لسان العرب، ج ۲، ص۲۶۶.
  10. التحقیق، ج ۳، ص۱۹۱ - ۱۹۲، «درج».
  11. التحقیق، ج ۳، ص۱۹۳.
  12. مجمع البیان، ج ۸، ص۸۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۴۹۸.
  13. «(او) برفرازنده رتبگان» سوره غافر، آیه ۱۵.
  14. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  15. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاه‌های برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند می‌خواست پس از آنان کسا» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  16. «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.
  17. التوحید، ص۲۲۰؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۱۹۲.
  18. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۶۳.
  19. «بلکه خداوند او را نزد خویش فرا برد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۵۸.
  20. «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.
  21. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند):» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  22. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  23. حسینی و سلیمانی، مقاله «رفیع الدرجات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۴۹- ۵۰.
  24. الجامع لاسماء الله الحسنی، ص۱۴۶.
  25. مجمع البیان، ج ۸، ص۸۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۲۹۹.
  26. تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۵۳؛ الجامع لاسماء الله الحسنی، ص۱۴۶.
  27. تفسیر سور آبادی، ج ۴، ص۲۱۸۶.
  28. بحارالانوار، ج ۸۳، ص۲۷۵.
  29. روض‌الجنان، ج ۱۷، ص۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۴۹۷.
  30. التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۴۹۷.
  31. مجمع البیان، ج ۸، ص۸۰۵؛ روض الجنان، ج ۱۷، ص۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۴۹۷.
  32. کشف الاسرار، ج ۸، ص۴۶۲.
  33. حقائق التفسیر، ج ۲، ص۲۰۸.
  34. کشف الاسرار، ج ۸، ص۴۷۰.
  35. روض الجنان، ج ۱۷، ص۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۴۹۷؛ المیزان، ج ۱۷، ص۳۱۷ - ۳۱۸.
  36. تفسیر سورآبادی، ج ۴، ص۲۱۸۶.
  37. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۲۹۹؛ زادالمسیر، ج ۴، ص۳۲.
  38. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۲۹۹؛ زادالمسیر، ج ۴، ص۳۲.
  39. تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۵۳.
  40. «خداوند همان است که آسمان‌ها را بی‌ستون‌هایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی می‌کند، آیات را آشکار می‌دارد باشد که شما به لقای پروردگارتان، یقین کنید» سوره رعد، آیه ۲.
  41. «و به بام برافراشته (آسمان)» سوره طور، آیه ۵.
  42. «و «طور» را بر فراز سرشان برای (گرفتن) پیمانشان برافراشتیم و به آنان گفتیم که از این در، با فروتنی در آیید و به آنها گفتیم در روز (های) شنبه (از حکم تحریم صید ماهی) تجاوز نکنید و از آنان پیمانی استوار گرفتیم» سوره نساء، آیه ۱۵۴.
  43. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم. (و گفتیم) آنچه به شما دادیم با توانمندی بگیرید و از آنچه در آن است یاد کنید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۶۳.
  44. «و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و (کوه) طور را بر فراز (سر) تان برافراختیم (و گفتیم) آنچه به شما بخشیده‌ایم، با توانمندی (در اختیار) گیرید و گوش به فرمان باشید؛ (به زبان) گفتند شنفتیم و (به دل گفتند) نپذیرفتیم و به سبب کفری که داشتند، (مهر) گوساله در دلش» سوره بقره، آیه ۹۳.
  45. «و آوازه‌ات را بلند گرداندیم» سوره انشراح، آیه ۴.
  46. المیزان، ج ۲۰، ص۳۱۵.
  47. کشف الاسرار، ج ۱۰، ص۵۳۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۷۷۱.
  48. «فرود آورنده‌ای است، فرابرنده» سوره واقعه، آیه ۳.
  49. مخزن العرفان، ج ۱۲، ص۶۳.
  50. «تخت‌هایی بر فراز نهاده، در آن است» سوره غاشیه، آیه ۱۳.
  51. مخزن العرفان، ج ۱۵، ص۱۲۰.
  52. «در اوراقی ارجمند است» سوره عبس، آیه ۱۳.
  53. «والا رتبه و پاک» سوره عبس، آیه ۱۴.
  54. «(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند» سوره نور، آیه ۳۶.
  55. جامع البیان، ج ۱۸، ص۱۱۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۶، ص۵۷؛ زبدة التفاسیر، ج ۴، ص۵۱۵.
  56. مجمع البیان، ج ۷، ص۲۲۷.
  57. تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص۱۰۷؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص۵۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۲۲۷؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص۵۰.
  58. حسینی و سلیمانی، مقاله «رفیع الدرجات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۵۰- ۵۲
  59. الفتوحات المکیه، ج ۲، ص۴۶۸ - ۴۶۹.
  60. «(او) برفرازنده رتبگان، دارای اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) می‌فرستد تا روز همدیداری را بیم دهد» سوره غافر، آیه ۱۵.
  61. المیزان، ج ۱۷، ص۳۱۸؛ الفرقان، ج ۲۵، ص۴۲۰ - ۴۲۱.
  62. عیون الحکم، ص۱۷۲، ۳۱۸.
  63. ممدّ الهمم، ص۵۱۹؛ شرح فصوص الحکم، ص۱۱۰۰.
  64. «و مردان را بر آنان، به پایه‌ای برتری است» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
  65. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۱۲۵.
  66. جامع البیان، ج ۸، ص۸۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۱۵۸؛ بیان السعاده، ج ۲، ص۱۶۸.
  67. منهج الصادقین، ج ۳، ص۵۰۰؛ کنزالدقائق، ج ۴، ص۵۰۴.
  68. کشف الاسرار، ج ۳، ص۵۴۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۱۵۸؛ زبدة التفاسیر، ج ۲، ص۴۸۸.
  69. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  70. «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲.
  71. التبیان، ج ۹، ص۱۹۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۹۰.
  72. التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص۶۳۰.
  73. «بنگر چگونه برخی از آنان را بر برخی دیگر برتر می‌داریم و بی‌گمان جهان واپسین در پایه‌ها و در برتری بزرگ‌تر است» سوره اسراء، آیه ۲۱.
  74. مخزن العرفان، ج ۷، ص۲۹۱ - ۲۹۲.
  75. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  76. «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
  77. «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.
  78. «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.
  79. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاه‌های برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند می‌خواست پس از آنان کسا» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  80. الکشاف، ج ۱، ص۲۹۷؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۲۳؛ نک: تفسیر شبر، ص۷۸.
  81. المیزان، ج ۴، ص۵۷.
  82. «آنان نزد خداوند (در) پایه‌هایی (گوناگون) اند و خداوند به آنچه انجام می‌دهند بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۶۳.
  83. مجمع البیان، ج ۲، ص۸۷۵؛ مخزن العرفان، ج ۳، ص۳۲۰ - ۳۲۱.
  84. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  85. نک: زبدة التفاسیر، ج ۶، ص۶۲۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۱۹۵.
  86. «کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره انفال، آیه ۳.
  87. «آنانند که به راستی مؤمنند؛ آنها نزد پروردگارشان پایه‌ها و آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۴.
  88. «و آنانکه نزد او با ایمان بیایند در حالی که کارهای شایسته کرده باشند، دارای پایه‌های والایند» سوره طه، آیه ۷۵.
  89. «آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
  90. «منافقان در اشکوبه فروتر دوزخ‌اند و برای آنان یاوری نمی‌یابی» سوره نساء، آیه ۱۴۵.
  91. حسینی و سلیمانی، مقاله «رفیع الدرجات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۵۲- ۵۳