انسانشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«شناخت انسان» از مهمترین موضوعات کتاب تکوین و از کهنترین علوم بشر به حساب میآید که عمر مسائل کهن و دراز دامن آن، به تاریخ نا پیداکرانه خود انسان گره خورده است[۱]. انسانشناسی جزئی از مسائل جهانبینی[۲] و وابسته به آن است که تأثیر بسیار زیادی در عرصههای مختلف دارد. اصطلاح انسانشناسی[۳]، ابتدا در کشورهای انگلیسی زبان در ابتدای قرن بیستم رایج شد که به شاخهای علمی درباره موضوع انسان اطلاق میشد. این اصطلاح که از واژه یونانی آنتروپولوژی، از آنتروپوس[۴] به معنای انسان و لوگوس[۵] به معنای شناخت یا معرفت، گرفته شده است، نخستین بار توسط ارسطو به کار رفت. منظور او از این اصطلاح، علمی بود که در شناخت انسان بکوشد که امروزه از آن به علم شناخت انسان تعبیر میشود[۶]. انسانشناسی، یکی از مسائل عمیق علمی و مهمترین مباحث فلسفه اسلامی از گذشته تا به حال میباشد که غالب مباحث آن، در دو محور حقیقت انسان و اوصاف او و غایت خلقت و سیر تکاملی انسان طرح میشود[۷]. همچنین یکی از موضوعاتی است که نزد متفکران غربی بسیار مورد بحث قرار گرفته و تقریباً محور مباحث فلسفی آنان را به خود اختصاص داده است و شاید پیدایش برخی از مکاتب غربی با این موضوع بیارتباط نباشد[۸]. البته حضور این بحث در فلسفه اسلامی و غرب، به معنای یکسانی نظامهای انسانشناسانه فلسفههای مختلف نبوده و نیست، چه اینکه هر نظام فلسفی، یک انسانشناسی مخصوص به خود را داشته که عمدتاً از جهتگیریهای معرفتی آن ناشی میشود[۹]. البته باید خاطر نشان کرد که انسانشناسی، تقسیمات گوناگونی دارد، مثلاً از حیث روش، آن را به انسانشناسی تجربی یا علمی، فلسفی، عرفانی یا شهودی و دینی و یا از حیث نوع نگرش، به انسانشناسی جزءنگر و کلنگر تقسیم میکنند[۱۰]. اهمیت انسانشناسی از جهات متعددی قابل بررسی است که ما را به ضرورت بحث از آن رهنمون میسازد.[۱۱]
مقدمه خداشناسی
انسانشناسی که در متون دینی به «معرفت نفس» تعبیر میشود، مقدمه خداشناسی است؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[۱۲]؛ هرکس هر اندازه خود را بشناسد، خدا و اسمای حسنای او و کیفیت اشراف خداوند بر اسماء و صفاتش و کیفیت خضوع و انقیاد اسمای حسنی و شئون الهی در برابر ساحت قدس کبریایی را میشناسد. آگاهی ویژه به خدای سبحان، مختص معرفت انسان است؛ لذا معرفت نفس، سودمندترین معارف است: «مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعَارِفِ»[۱۳].[۱۴]
طریق تهذیب نفس
بهترین توشه راه ابدیت، علم صائب و عمل صالح است و بهترین راه عالم شدن، خداشناسی است و نزدیکترین طریق خداشناسی، خودشناسی است. بر این اساس، مبحث انسانشناسی که با شناخت جان آدمی و فضیلت، رذیلت، سعادت، شقاوت و جلال و جمال انسان پیوند دارد، هم جنبه علمی و هم صبغه عملی - یعنی تزکیه و تهذیب – دارد و از مباحث دیگر سودمندتر است. چنین معرفتی هم در تزکیه عقل نظری و هم در تزکیه عقل عملی و هم در تضحیه نفس مسوّل و اماره و هم در تسویه مجاری ادراکی و تحریکی دیگر، نقش تعیین کنندهای دارد[۱۵] و انسان، از این طریق، خود را میشناسد و به فضایل و رذایل نفس خود پی میبرد و به شناختی دست مییابد که لازمه تزکیه و حرکت در این مسیر است.[۱۶]
رهایی از آفات خود فراموشی
هر کس که به کلی درصدد خودشناسی نباشد و ساختار روح و روان خود را ارزیابی نکند و به تنظیم قوای خود نپردازد، به خطر «خودفراموشی» و «غفلت از خویشتن» مبتلا خواهد شد، اما خودشناسی، انسان را از آفات و خطرات «خودفراموشی» میرهاند[۱۷].[۱۸]
هدف زندگی
هدفدار بودن زندگی یا پوچ بودن آن، در گرو انسانشناسی است؛ در گرو این است که ما چه شناختی از انسان پیدا کنیم. اگر نگرش به انسان، نگرش مادی باشد یا اینکه او را فاقد اختیار بدانیم یا اینکه خلقت او را عبث و تصادفی قلمداد کنیم، این نگرش، انسان را به پوچی سوق میدهد، اما اگر نگرش ما مادی نباشد و او را مسئول بدانیم، موجب هدفدار شدن و معنابخشی به زندگی او میشود که این مهم، ارتباط تنگاتنگی با زندگی پس از مرگ و مسأله معاد دارد. بر اساس نگرش غیرمادی به انسان، شخصیت واقعی و اعضاء و جوارح واقعی و حقیقی انسان، در قیامت ظاهر میشود و بروز میکند و بر این اساس باید گفت که اگر قیامتی در کار نباشد، خلقت انسان عبث میباشد؛ ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ﴾[۱۹][۲۰].[۲۱]
نقشآفرینی در سایر علوم
نقشآفرینی انسانشناسی در سایر علوم، از چند جهت قابل بررسی است:
- مبادی سایر علوم؛ همه علوم از زاویه مبادی، مبتنی بر شناختشناسیاند که خود آن هم بر انسانشناسی استوار است.
- موضوع علوم انسانی؛ علوم بر دو بخشاند؛ علوم انسانی و غیر آنکه علوم تجربی و ریاضی میباشد[۲۲]. بیشک، همه علوم رایج - چه آنها که از حیث نظری متوجه انسان است و چه آنها که به لحاظ کاربردی و عملی، معطوف به آدمی است - بر پایه انسانشناسی استوار است، یعنی بدون معرفت به انسان، نه علوم انسانی با رشتههای گوناگونش همچون ادبیات، فلسفه، تاریخ، سیره، فقه، حقوق و... از پایگاه علمی برخوردار میشود و نه علوم تجربی با شعبههای فراوانش مانند زیستشناسی، زمینشناسی، کیهانشناسی، اقیانوسشناسی، هندسه، ریاضیات و... به مرتبه کارآمدی کامل و کاربردی تام میرسد[۲۳]. به عبارت دیگر، موضوع اصلی علوم انسانی، انسان است و تأمین آن (انسان) به عنوان اصل موضوعی برای همه علوم انسانی، مانند فقه، اصول، ادبیات، حکمت، کلام، اخلاق، عرفان، حقوق، سیاست، تفسیر، جامعهشناسی، تاریخ و نیز دهها رشته مرتبط به این علوم، بر عهده علم شریف انسانشناسی است و این شناخت، اصل موضوعی و پیش فرض همه علوم انسانی است[۲۴]. از سوی دیگر، عنصر محوری علوم انسانی، بحث انسانشناسی است و تا کسی انسان را آنگونه که هست، نشناسد، رأی او در علوم انسانی نیز ناصواب است[۲۵]. از این رو در تمام رشتههای علوم انسانی، قبل از هر چیز، انسانشناسی لازم است[۲۶] و علوم انسانی بدون انسانشناسی به نتیجه کامل نمیرسد[۲۷] و معرفت قوانین علوم انسانی بدون انسانشناسی میسر نمیشود[۲۸].
- غایات همه علوم: هدف کانونی علوم انسانی، رشد انسان است. حقیقت انسان مستقیماً در موضوع، محمول یا مورد مسائل و قضایای علوم تجربی حضور ندارد، اما کارآیی و کارآمدی این علوم در حوزه انسانی است، از این رو به انسانشناسی متکی است؛ زیرا شناسنده و به کارگیرنده آنها، انسان و مورد بهرهوری آنها، قلمرو انسانیت است. اگر انسان، جهان را بشناسد و به تعبیری، از علوم بشری طرفی بندد، ولی خویشتن خود و پیوندش با جهان، آینده و خدا را نشناسد، به جای اینکه جهان را در خدمت بشر قرار دهد، بشر را در خدمت طبیعت دنیایی قرار میدهد. پس برای جامعه بشری، هیچ امری ضروریتر از شناخت حقیقت انسان نیست[۲۹].[۳۰]
جایگاه انسانشناسی در منظومه فکری مقام معظم رهبری
برای تبیین جایگاه انسانشناسی در منظومه فکری مقام معظم رهبری، به ناچار باید به جهانبینی معظم له - که همانا جهانبینی الهی و اسلامی است - بپردازیم[۳۱]، چه اینکه اولاً انسانشناسی، جزیی از جهانبینی است و ثانیاً در نگاه معظم له، تفسیر انسان و تبیین همه علائقی که انسان را با دنیای بیرون از وجودش - جهان، انسانها و اشیاء - مرتبط میکند و نیز فهم و درک از وجود خود؛ از جهانبینی الهی منشعب میشود[۳۲]. از این رو ابتدا باید جهانبینی اسلامی تبیین شود تا اهمیت و جایگاه انسانشناسی روشن گردد. جهانبینی اسلامی و خطوط اصلی تلقی و بینش اسلام و همه ادیان تحریف نشده از کائنات، از عالم و از انسان، فصول متعددی دارد که اجمالاً به توضیح پنج رکن مهمتر آنها میپردازیم.
رکن اول که رکن اصلی است، توحید است، یعنی اعتقاد به اینکه این ترکیب پیچیده بسیار عجیب و شگفتآور و قانونمند کائنات و عالم آفرینش، ساخته و پرداخته یک فکر و اندیشه و تدبیر و قدرت است و تصادفاً به وجود نیامده است. این فکر و تدبیر و اندیشه و قدرت عظیم و بینهایت و توصیفناپذیری که این ترکیب عجیب و پیچیده را به وجود آورده، ذات واحد مقتدر لایزالی است که ادیان به او «خدا» میگویند و او را با آثارش میشناسند. توحید، رکن اصلی بینش و نگاه و تلقی اسلامی است[۳۳]. توحید فقط یک امر ذهنی نیست؛ یک امر واقعی و یک نظام و یک دستورالعمل زندگی است. توحید به ما میگوید که با دوستانمان چگونه باشیم، با دشمنانمان چگونه باشیم، در نظام اجتماعی چگونه باشیم و چگونه زندگی کنیم. اعتقاد به توحید، سازنده این عالم و سازنده زندگی است[۳۴]. در محور نظام فکری شیعه، مسائل مهمی همچون صفات حق تعالی، مسأله نبوت و فروع آن، مسأله عدل، مسأله امامت و مسائل مربوط به تکلیف و قیامت و غیرها، همه و همه، متفرعات مسأله صانع و توحید باری تعالی و مبتنی بر آن است[۳۵].
رکن دوم، تکریم انسان است؛ انسان محوری. از نظر اسلام، تمام این چرخ و فلک آفرینش، بر محور وجود انسان میچرخد؛ ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾[۳۶]؛ همه اینها مسخر انسان هستند، یعنی بالقوه انسان طوری ساخته شده است و عوالم وجود و کائنات هم به گونهای ساخته شدهاند که همه مسخر انساناند. این مطلب نشان دهنده آن است که این موجودی که خدا، آسمان و زمین و ستاره و شمس و قمر را مسخر او کرده است، از نظر آفرینش الهی باید بسیار عزیز باشد؛ ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[۳۷] که این تکریم، هم تکریم تکوینی و هم تکریم تشریعی را شامل میشود.
سومین رکن، مسأله تداوم حیات بعد از مرگ است؛ انسان و زندگی او با مردن نابود و تمام نمیشود؛ بعد از مرگ وارد مرحله جدیدی میشود که همانا مسأله حساب و کتاب و قیامت و این طور چیزها است[۳۸]. به عبارت دیگر، دنیا و هر آنچه در آن است، مقدمه حیات بعد از مرگ است و آنچه انسان در اینجا انجام میدهد، در واقع مقدمهچینی برای حیات ابدی است؛ «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ»[۳۹].
چهارمین رکن، استعداد بیپایان انسان در دارا بودن تمام چیزهایی است که برای تعالی کامل انسان لازم است. انسان استعداد دارد که تا آخرین نقطه تعالی حیات ممکنات بالا برود، اما بقیه موجودات این امکان را ندارند[۴۰]. انسان در جهانبینی اسلام، آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بینهایت پیش برود، در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بینهایت پیش برود، میتواند از فرشتگان بالاتر برود، از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندیها میتواند به اوج قله قدرت برسد که این مهم در گرو عبودیت خدا است. عبودیت خداوند، راهها را در مقابل انسان باز خواهد کرد و در غیر این صورت، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند؛ در همه رشتهها، حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد[۴۱].
پنجمین رکن این است که از نظر اسلام، جریان عالم به سمت حاکمیت حق و به سمت صلاح است. نهایت این عالم، نهایت غلبه صلاح است. همه انبیاء و اولیاء آمدهاند تا انسان را به آن بزرگراه اصلیای سوق دهند که وقتی وارد آن شد، بدون هیچگونه مانعی تمام استعدادهایش بروز کند که آن در زمان ولی عصر أرواحنا فداه محقق خواهد شد[۴۲]. حال که جهانبینی اسلامی و تلقی اسلام از جهان برایمان روشن شد، شایسته است نگاه اسلام به انسان را از نظر بگذرانیم. دین اسلام، انسان را برترین آفریده و جانشین خدا[۴۳] و محور جهان میداند؛ به عنوان یکه سواری که میتواند در محدوده عظیم جهان، خرد خود را به کار بیاندازد و به مرتبه قرب نائل آید. در این میان، اشیای عالم به عنوان ابزارهایی در دست انسان است تا به این تکامل دست یابد[۴۴]. در اسلام، نگاه به انسان از دو زاویه است که این دو نگاه باهم منسجم و مکمل یکدیگرند. یک نگاه، نگاه به فرد انسان است که به عنوان یک موجود دارای عقل و اختیار بوده و او را مخاطب قرار میدهد و از او میخواهد که صراط مستقیم را از مسیر خودپرستی تا خداپرستی و با موتور ایمان قلبی و توشه ملکات اخلاقی طی کند؛ ﴿عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ﴾[۴۵] در اینجا انسان یک رهروی است که اگر درست حرکت کند، این راه، او را به ساحت جمال و جلال الهی وارد خواهد کرد.
نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و مجموعه انسانها است. در این نگاه کلان، همین انسانی که مخاطب به خطاب فردی است، خلیفه خدا در زمین معرفی شده؛ یک وظیفه دیگری نیز به او واگذار شده و آن، مدیریت دنیا است؛ ﴿وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا﴾[۴۶]. انسان باید استعدادهای فراوان و غیر قابل شمارشی را که خدای متعال در طبیعت و نهاد انسان قرار داده، استخراج کند و از آنها برای پیشرفت زندگی بشر استفاده کند. در این نگاه، انسان همه کاره این عالم است؛ هم مسئول خود و تربیت و تعالی و تزکیه خود، هم مسوول ساختن دنیا[۴۷]. خلاصه کلام در اهمیت و جایگاه انسانشناسی در منظومه فکری مقام معظم رهبری، اینکه انسانشناسی جزیی از جهانبینی اسلامی و به عبارت دیگر، جزیی از دین است، چه اینکه دین در آغاز، یک جهانبینی، یک معرفت و یک شناخت است؛ شناخت نسبت به این عالم، نسبت به انسان، نسبت به مسئولیت، نسبت به مسیر و راه و هدف؛ مجموعه این معرفتها پایه دین است[۴۸]؛ معارفی - همچون معارف توحیدی، معارف انسانشناسی، معارف فراگیر نسبت به مسائل زندگی بشر - که خود جذاب است و دلها را جذب میکند و به دنبال راه ائمه(ع) به راه میاندازد[۴۹].[۵۰]
منابع
پانویس
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، سروش هدایت، ج۴، ص۲۲۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر انسان به انسان، ص۳۱۰۷.
- ↑ Anthropologie..
- ↑ Anthropoth..
- ↑ logos..
- ↑ فرید، مبانی انسانشناسی، ص۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، ص۷۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط زیست، ص۶۵.
- ↑ محقق سبزواری، اسرارالحکم، ص۳۴.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: رجبی، انسانشناسی، مؤسسه امام خمینی، قم، ۱۳۷۹ - خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، نشر معارف، قم، ۱۳۸۹.
- ↑ ابراهیمی، ابراهیم، مقاله «انسانشناسی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۸۳.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ح۲۲، ص۳۲.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۴.
- ↑ ابراهیمی، ابراهیم، مقاله «انسانشناسی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۸۵.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۵.
- ↑ ابراهیمی، ابراهیم، مقاله «انسانشناسی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۸۵.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۶۵.
- ↑ ابراهیمی، ابراهیم، مقاله «انسانشناسی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۸۶.
- ↑ «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
- ↑ شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۷۸ – ۵۷۹.
- ↑ ابراهیمی، ابراهیم، مقاله «انسانشناسی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۸۶.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۲-۷۳.
- ↑ جوادی آملی، حیات حقیقی انسان در قرآن، ص۲۸۱.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۲-۷۳.
- ↑ جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۳۶.
- ↑ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص۶۵.
- ↑ جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص۵۹.
- ↑ جوادی آملی، سروش هدایت، ج۱، ص۲۶۸.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۷۳-۷۴.
- ↑ ابراهیمی، ابراهیم، مقاله «انسانشناسی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، ۳۱/۶/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، ۳۱/۶/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۲۱/۴/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۲۸/۱/۱۳۷۲.
- ↑ «آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد؟» سوره لقمان، آیه ۲۰.
- ↑ «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان، ۱۰/۸/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۹/۱۰/۱۳۶۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، ۳۱/۶/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از جوانان استان اردبیل، ۵/۵/۱۳۷۹.
- ↑ «خویش را دریابید!» سوره مائده، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۵/۲/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب خارجی حوزه علمیه قم، ۳/۸/۱۳۸۹.
- ↑ ابراهیمی، ابراهیم، مقاله «انسانشناسی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۲۸۸.