فضائل مشترک امام حسین با برادر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پسران پیامبر (ص)

قرآن، آن دو را پسران پیامبر (ص) خوانده است

ابو نعیم به نقل از جابر، در تفسیر آیه مباهله آورده است: «و خودمان و خودتان را»، [خود ما] یعنی: پیامبر (ص) و علی (ع). «پسرانمان و پسرانتان را»، [پسرانمان] یعنی: حسن و حسین (ع). «زنانمان و زنانتان را»، [زنانمان]، یعنی: فاطمه. سلام خدا بر همه آنان باد![۱]

در کتاب مجمع البیان - درباره این سخن خدای متعال: «ما پسرانمان: مفسران، اتفاق‌نظر دارند که مقصود از «پسرانمان»، حسن و حسین هستند[۲].[۳]

پیامبر (ص)، آن دو را پسران خود نامید

الف - ذریّه من، در پشت علی هستند

جابر، از پیامبر خدا (ص) نقل می‌کند: خدای عزوجل، ذریّه هر پیامبر را در پشتش قرار داد و [لکن] خدای متعال، ذریّه مرا در پشت علی بن ابی طالب[۴]، قرار داده است[۵].

در کتاب من لا یحضره الفقیه از پیامبر خدا (ص) نقل شده: ای علی! خداوند، پیامبری را برنینگیخت، جز آنکه ذریّه‌اش را از پشتش قرار داد و ذریّه مرا از پُشت تو قرار داد و اگر تو نبودی، من ذریّه‌ای نداشتم»[۶]

ب - من، پدر فرزندان فاطمه‌ام

عمر بن خطاب، از پیامبر خدا (ص) نقل می‌کند: عَصَبه (تَبار)[۷] فرزندان هر زنی، خویشاوندان پدری اویند، جز فرزندان فاطمه که من، عَصَبه و پدر آنان هستم[۸].

یحیی بن علاء از امام صادق آورده است: پسران هر مادری را عَصَبه‌ای است که به آنها می‌رسند، مگر دو پسر فاطمه که من، ولیّ و عَصَبه آنان هستم[۹].

ج - دو پسرم و دو پسر دخترم

از اُسامة بن زید نقل شده: شبی برای کاری به در خانه پیامبر (ص) رفتم. پیامبر (ص) بیرون آمد، در حالی که چیزی را پوشانده بود؛ ولی نفهمیدم که چیست؟ هنگامی که کارم تمام شد، گفتم: این چیست که همراه شماست؟ پیامبر (ص) آن را گشود. دیدم حسن و حسین (ع) بر روی پاهای ایشان قرار دارند. سپس پیامبر (ص) فرمود: «این دو، پسران من و پسران فاطمه هستند. خدایا! من، این دو را دوست دارم. تو نیز این دو را دوست داشته باش و دوستدار این دو را نیز دوست بدار»[۱۰].

د - پسر من است؛ ولی من به وجودش نیاورده‌ام

از مخول بن ابراهیم نقل است: مردی نزد پیامبر (ص) آمد و دید که حسینِ خردسال، در دامان پیامبر (ص) نشسته است. مرد پرسید: ای پیامبر خدا! پسر توست؟ فرمود: «پسر من است؛ ولی من به وجودش نیاورده‌ام». مرد گفت: آیا دوستش داری؟ فرمود: «خدای عزوجل او را بیشتر از من، دوست دارد»[۱۱].[۱۲]

علی (ع)، آن دو را پسران پیامبر خدا (ص) نامید

در نهج البلاغةآمده: امام علی (ع) در بخشی از سخنش در جنگ صِفّین، هنگامی که پسرش: این پسر را برایم نگاه دارید تا خانه خرابم نکند، که به هیچ روی، مرگ این دو (یعنی حسن و حسین (ع)) را نمی‌توانم ببینم تا نسل پیامبر (ص) از طریق آنها دوام یابد[۱۳].[۱۴]

ابن عبّاس، آن دو را پسران پیامبر خدا (ص) نامید

از مدرک بن عماره نقل شده: دیدم که ابن عبّاس، رکاب حسن و حسین (ع) را نگاه داشته است. به او گفته شد: تو با آنکه مسن‌تری، رکاب آن دو را نگاه می‌داری؟! ابن عبّاس گفت: این دو، پسران پیامبر خدا (ص) هستند. آیا این از خوشبختی من نیست که رکاب آن دو را نگاه دارم؟![۱۵].[۱۶]

به پیامبر خدا (ص) می‌گفتند: پدر جان!

عمر بن علی از امام علی (ع) نقل کرده: حسن و حسین، مرا پدر صدا نزدند تا آنکه پیامبر خدا (ص) درگذشت. آنان به پیامبر خدا (ص)، «پدر جان! پدر جان!» می‌گفتند و حسن به من می‌گفت: «ای پدر حسن!» و حسین به من می‌گفت: «ای پدر حسین!»[۱۷].[۱۸]

احتجاج بر این که آن دو، پسران پیامبر خدا (ص) هستند

از ابن ابی الحدید نقل شده: عمرو عاص، چند چیز را بر علی (ع) خُرده گرفت و آنها را به وسیله پیکی روانه کرد. یکی از خُرده‌ها نامیدن حسن و حسین به عنوان فرزندان پیامبر خدا (ص) بود. امام علی (ع) به پیک عمرو عاص گفت: «به دشمنِ عیب‌جو، پسر دشمن عیب‌جو، بگو: اگر آن دو، پسر پیامبر (ص) نبودند، پیامبر (ص)، اَبتَر (بدون نسل و فرزند) می‌بود، همان‌گونه که پدرت ادّعا کرد[۱۹]»[۲۰].

در کتاب کشف الغمة از ذکوان، غلام آزادشده معاویه نقل شده: معاویه گفت: نفهمم کسی این دو جوان (یعنی: حسن و حسین (ع)) را پسران پیامبر خدا بنامد؛ بلکه بگویید: پسران علی. پس از مدتی، معاویه به من فرمان داد نام پسرانش را در دیوان بزرگان بنویسم. من نیز نام پسران و فرزندان پسرانش را نوشتم؛ اما نام پسران دخترانش را نیاوردم. نوشته را پیش او بردم. در آن نگریست و گفت: وای بر تو! از بزرگان پسران من، غفلت کرده‌ای. گفتم: چه کسانی؟ گفت: آیا پسران فلان دختر[م]، پسران من نیستند؟ آیا پسران فلان دختر [دیگرم]، پسران من نیستند؟ گفتم: خدا را! آیا پسران دختران تو، پسران تو هستند و پسران فاطمه، پسران پیامبر خدا نیستند؟ معاویه گفت: تو را چه می‌شود؟ خدا تو را بکُشد! هیچ کس این را از تو نشنود[۲۱].[۲۲]

امامت و رهبری

ابو سعید از امام حسن (ع) نقل می‌کند: حسن و حسین، امام‌اند، ایستاده [و حکومتگر] باشند یا نشسته [و محروم از حکومت][۲۳].

در کتاب [[کمال الدین- به سندش، از پیامبر خدا (ص)-: حسن و حسین، امامان (ع) امّت من پس از پدرشان هستند[۲۴].[۲۵]

دارای بهترین تبار

ابن عبّاس نقل می‌کند: پیامبر (ص) نماز عصر را گزارد و در رکعت چهارمش، حسن و حسین (ع) جلو آمدند و بر پشت پیامبر خدا (ص) سوار شدند و هنگامی که سلام داد، آن دو را فرود آورد و پیش روی خود گذاشت. باز حسین (ع)[۲۶] جلو آمد و پیامبر (ص)، حسن (ع) را بر دوش راست خود و حسین (ع) را بر دوش چپ خود نهاد. سپس فرمود: «ای مردم! آیا شما را از کسی که بهترین جَد و جَدّه (پدربزرگ و مادربزرگ) را دارد، آگاه نسازم؟ آیا شما را از کسی که بهترین عمو و عمه را دارد، آگاه نسازم؟ آیا شما را از کسی که بهترین دایی و خاله را دارد، آگاه نسازم؟ آیا شما را از کسی که بهترین پدر و مادر را دارد، آگاه نسازم؟ آن دو، حسن و حسین هستند. جدّشان پیامبر خدا، جدّه‌شان خدیجه دختر خُوَیلِد، مادرشان فاطمه دختر پیامبر خدا، پدرشان علی بن ابی طالب، عمویشان جعفر بن ابی طالب، عمّه‌شان اُمّ هانی دختر ابی طالب، دایی‌شان قاسم پسر پیامبر خدا، و خاله‌هایشان زینب و رقیّه و امّ کلثوم، دختران پیامبر خدا، هستند. جدّشان در بهشت است. پدرشان در بهشت است. عمویشان در بهشت است. عمّه‌شان در بهشت است. خاله‌هایشان در بهشت‌اند و خودِ آن دو و نیز دوستداران آن دو، در بهشت‌اند[۲۷].[۲۸]

دو سَرور جوانان بهشتی

ابن عمر از پیامبر خدا (ص) نقل کرده: حسن و حسین، دو سَرور جوانان بهشتی‌اند و پدرشان، از آن دو، نیکوتر است[۲۹].

ابن عبّاس از پیامبر خدا (ص) نقل می‌کند: حسن و حسین، دو سَرور جوانان بهشتی‌اند. هر کس آن دو را دوست می‌دارد، مرا نیز دوست داشته است و هر کس آن دو را دشمن می‌دارد، مرا دشمن داشته است[۳۰].

جابر بن عبدالله از پیامبر خدا (ص) نقل می‌کند: هر کس می‌خواهد به سَرور جوانان بهشتی بنگرد، به حسین بن علی بنگرد[۳۱].[۳۲]

دو زینت ستون‌های بهشت و عرش

عقبة بن عامر جهنی از پیامبر خدا (ص) نقل کرده: هنگامی که بهشتیان در بهشت جای می‌گیرند، بهشت می‌گوید: پروردگارا! به من وعده داده‌ای که مرا با دو ستون از ستون‌هایت، بیارایی. خداوند می‌فرماید: «آیا تو را با حسن و حسین نیاراستم؟!»[۳۳].

زید بن علی از پدرش امام زین العابدین (ع) نقل می‌کند: حسن و حسین، روز قیامت، در دو سوی عرش [خدای] رحمان - تبارک و تعالی - به سانِ گوشواره‌های دو طرفِ رُخساره‌اند[۳۴].[۳۵]

فضیلت دوست داشتن آنها و خطر دشمنی با آنان

ابو هریره از پیامبر خدا (ص) آورده است: هر کس حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس آن دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است[۳۶].

در کتاب صحیح ابن حبان آمده است: پیامبر (ص) نماز می‌خواند و حسن و حسین (ع) بر پشتش می‌پریدند و مردم، آن دو را دور می‌کردند. پیامبر (ص) فرمود: «این دو را وا نهید. پدر و مادرم فدایشان باد! هر کس مرا دوست می‌دارد، این دو را هم دوست بدارد»[۳۷].

سلمان از پیامبر خدا (ص) و درباره امام حسن و امام حسین (ع) نقل می‌کند: خدایا! من، آن دو را دوست می‌دارم. پس تو نیز آنها را دوست بدار و دوستدار آنها را نیز دوست بدار[۳۸].

در کتاب المعجم الکبیر از امام علی (ع) نقل شده: پیامبر (ص) دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: «هر کس این دو و پدر و مادرشان را دوست بدارد، روز قیامت، با من و در همان درجه من خواهد بود»[۳۹].

از انس بن مالک نقل شده: از پیامبر خدا (ص) پرسیده شد: کدام یک از افراد خانواده‌ات، نزد تو محبوب‌تر است؟ فرمود: «حسن و حسین». و به فاطمه (س) می‌فرمود: «دو پسرم را برایم بیاور» و آن دو را می‌بویید و به خود می‌چسباند[۴۰].

از یزید بن ابی زیاد نقل است: پیامبر (ص) از خانه عایشه بیرون آمد و از کنار خانه فاطمه (س) گذشت و چون صدای گریه حسین (ع) را شنید، فرمود: «[ای فاطمه!] نمی‌دانی که گریه او، مرا آزار می‌دهد؟!»[۴۱].[۴۲]

منابع

پانویس

  1. «﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏(ص) وَ عَلِيُّ ﴿أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءِ (س)» (دلائل النبوة، ابو نعیم، ص۳۵۴، ش۲۴۴).
  2. «في قَولِهِ تَعالى: ﴿نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ أجمَعَ المُفَسِّرونَ عَلى أنَّ المُرادَ بِأَبنائِنَا الحَسَنُ وَالحُسَينُ (ع)».
  3. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۱۲۹.
  4. در المناقب ابن شهرآشوب، چنین آمده است: «و از پشت من و پشت علی بن ابی طالب».
  5. «إنَّ اللّهَ عزَّوَجَلَّ جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ نَبِيٍّ في صُلبِهِ، وَ إنَّ اللّه َ تَعالى جَعَلَ ذُرِّيَّتي في صُلبِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ» (المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۴، ح۲۶۳۰؛ الفردوس، ج۱، ص۱۷۲، ح۶۴۳).
  6. «يَا عَلِيُّ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً إِلَّا وَ جَعَلَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ صُلْبِهِ وَ جَعَلَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِكَ وَ لَوْلَاكَ‏ مَا كَانَتْ‏ لِي‏ ذُرِّيَّةٌ» (کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۵، ح۵۷۶۲؛ مکارم الأخلاق، ج۲، ص۳۲۹، ح۲۶۵۶).
  7. عَصَبه، همان خویشاوندان پدری هستند که نزد عرب، خویشاوندان اصلی فرزند به شمار می‌روند.
  8. «كُلُّ بَني اُنثى فَإِنَّ عَصَبَتَهُم لِأَبيهِم، مَا خَلا وُلدَ فاطِمَةَ، فَإِنّي أنَا عَصَبَتُهُم، وَ أنَا أبُوهُم» (المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۴، ح۲۶۳۱؛ ذخائر العقبی، ص۲۱۱).
  9. «لِكُلِّ بَني اُمٍّ عَصَبَةٌ يَنتَمونَ إلَيهِمْ، إلَا ابنَي فاطِمَةَ، فَأَنَا وَلِيُّهُما وَ عَصَبَتُهُما» (المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۹، ح۴۷۷۰؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۴، ح۲۶۳۲).
  10. «طَرَقتُ النَّبِيَّ (ص) ذاتَ لَيلَةٍ في بَعضِ الحاجَةِ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ (ص) وَ هُوَ مُشتَمِلٌ عَلى شَيءٍ لا أَدْرِي ما هُوَ، فَلَمّا فَرَغتُ مِن حاجَتي، قُلتُ: ما هذَا الَّذي أنتَ مُشتَمِلٌ عَلَيهِ؟ فَكَشَفَهُ فَإِذا حَسَنٌ وَ حُسَينٌ (ع) عَلى وَرِكَيهِ. فَقالَ: هذانِ ابنايَ وَ ابنَا ابنَتي، اللّهُمَّ إنّي اُحِبُّهُما، فَأَحِبَّهُما وَ أحِبَّ مَن يُحِبُّهُمَا» (سنن الترمذی، ج۵، ص۶۵۶، ح۳۷۶۹؛ اسد الغابة، ج۲، ص۱۶، ح۱۱۶۵).
  11. «إنَّ رَجُلاً جاءَ إلَى النَّبِيِّ (ص)، فَأَصابَ الحُسَينَ (ع) فِي حِجرِهِ وَهُوَ صَغيرٌ، فَقالَ الرَّجُلُ: اِبنُكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: اِبْنِي وما وَلَدتُهُ، قالَ: أتُحِبُّهُ؟ قالَ: اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أشَدُّ حُبّاً مِنّي لَهُ» (شرح الأخبار، ج۳، ص۱۰۴، ح۱۰۳۷).
  12. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۰.
  13. «امْلِكُوا عَنِّي‏ هَذَا الْغُلَامَ‏ لَا يَهُدَّنِي‏ فَإِنِّي أَنْفَسُ بِهَذَيْنِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (ع) عَلَى الْمَوْتِ لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» (نهج البلاغة، خطبه ۲۰۷؛ کشف الغمّة، ج۲، ص۲۳۷).
  14. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۱.
  15. « رَأَيتُ ابنَ عَبّاسٍ آخِذا بِرِكابِ الحَسَنِ وَالحُسَينِ (ع)، فَقيلَ لَهُ: أتَأخُذُ بِرِكابِهِمَا وأنتَ أسَنُّ مِنهُما؟ فَقالَ: إنَّ هذَينِ ابنا رَسولِ اللّه (ص)، أوَلَيسَ مِن سَعادَتي أن آخُذَ بِرِكابِهِما؟!» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۹؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۴۰۰).
  16. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۲.
  17. «ما سَمّانِيَ الحَسَنُ وَالحُسَينُ «يا أبَتِ» حَتّى تُوُفِّيَ رَسولُ اللّهِ (ص)، كانا يَقولانِ لِرَسولِ اللّهِ (ص): يا أبَتِ! يا أبَتِ! وكانَ الحَسَنُ يَقولُ لي: يا أبا حَسَنٍ! وكانَ الحُسَينُ يَقولُ لي: يا أبا حُسَينٍ!» (معرفة علوم الحدیث، ص۵۰، المناقب، خوارزمی، ص۴۰، ح۸).
  18. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۲.
  19. بیان امام علی (ع)، تلمیح زیبایی است به سوره کوثر که در شأن نزول آن گفته‌اند: پدر عمرو عاص، پیامبر (ص) را به دلیل نداشتن پسر، «اَبتَر (بدون نسل)» خواند و خداوند در دفاع از پیامبرش، عطای کوثر به پیامبر (ص) و دنباله داشتن نسل پیامبر (ص) از طریق دخترش فاطمه (س) را گوشزد کرد.
  20. «أرسَلَ إلَيهِ [عَلِيٍّ (ع)] عَمرُو بنُ العاصِ يَعيبُهُ بِأَشياءَ، مِنها: أنَّهُ يُسَمّي حَسَنا وحُسَينا وَلَدَي رَسولِ اللّهِ (ص) فَقالَ لِرَسولِهِ: قُل لِلشّانِىِ ابنِ الشّانِىِ: لَو لَم يَكونا وَلَدَيهِ لَكانَ أبتَرَ؛ كَما زَعَمَهُ أبوكَ» (شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۳۳۴، ح۸۳۴).
  21. «قَالَ مُعَاوِيَةُ لَا أَعْلَمَنَّ‏ أَحَداً سَمَّى‏ هَذَيْنِ‏ الْغُلَامَيْنِ‏ ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ لَكِنْ قُولُوا ابْنَيْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ ذَكْوَانُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ أَمَرَنِي أَنْ أَكْتُبَ بَنِيهِ فِي الشَّرَفِ قَالَ فَكَتَبْتُ بَنِيهِ وَ بَنِي بَنِيهِ وَ تَرَكْتُ بَنِي بَنَاتِهِ ثُمَّ أَتَيْتُهُ بِالْكِتَابِ فَنَظَرَ فِيهِ فَقَالَ وَيْحَكَ لَقَدْ أَغْفَلْتَ كِبَرَ بَنِيَّ فَقُلْتُ مَنْ فَقَالَ أَمَّا بَنُو فُلَانَةَ لِابْنَتِهِ بَنِيَّ أَمَّا بَنُو فُلَانَةَ لِابْنَتِهِ بَنِيَّ قَالَ قُلْتُ اللَّهَ أَ يَكُونُ بَنُو بَنَاتِكَ بَنِيكَ وَ لَا يَكُونُ بَنُو فَاطِمَةَ بَنِي رَسُولِ اللَّهِ (ص) قَالَ مَا لَكَ قَاتَلَكَ اللَّهُ لَا يَسْمَعَنَّ هَذَا أَحَدٌ مِنْكَ» (کشف الغمّة، ج۲، ص۱۷۶).
  22. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۳.
  23. «الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَيْنُ‏ إِمَامَانِ‏ قَامَا أَوْ قَعَدَا» (علل الشرائع، ص۲۱۱، ح۲؛ کفایة الأثر، ص۳۸).
  24. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَا أُمَّتِي‏ بَعْدَ أَبِيهِمَا» (کمال الدین، ص۲۶۰، ح۶؛ التحصین، ابن طاووس، ص۵۵۳).
  25. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۴.
  26. در المعجم الأوسط و تاریخ دمشق: «حسن (ع)» آمده که با بقیه عبارت، سازگارتر است.
  27. «صَلّى رَسُولُ اللّهِ (ص) صَلاةَ العَصرِ، فَلَمّا كَانَ فِي الرّابِعَةِ أقبَلَ الحَسَنُ وَالحُسَيْنُ (ع) حَتّى رَكِبَا عَلى ظَهْرِ رَسولِ اللّهِ (ص)، فَلَمّا سَلَّمَ وَضَعَهُما بَينَ يَدَيْهِ، وَأقبَلَ الحُسَينُ (ع)، فَحَمَلَ رَسولُ اللّهِ (ص) الحَسَنَ (ع) عَلى عاتِقِهِ الأَيمَنِ، وَالحُسَينَ عَلى عاتِقِهِ الأَيسَرِ. ثُمَّ قالَ: أيُّهَا النّاسُ! ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ النّاسِ جَدّا وجَدَّةً؟ ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ النّاسِ عَمّا وعَمَّةً؟ ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ النّاسِ خالاً وخالَةً؟ ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ النّاسِ أبا واُمّا؟ هُمَا الحَسَنُ وَالحُسَينُ، جَدُّهُما رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله، وجَدَّتُهُما خَديجَةُ بِنتُ خُوَيلِدٍ، واُمُّهُما فاطِمَةُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ (ص)، وأبوهُما عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ، وعَمُّهُما جَعفَرُ بنُ أبي طالِبٍ، وعَمَّتُهُما اُمُّ هانِىٍ بِنتُ أبي طالِبٍ، وخالُهُمَا القاسِمُ بنُ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله، وخالاتُهُما زَينَبُ ورُقَيَّةُ واُمُّ كُلثومٍ بَناتُ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله. جَدُّهُما فِي الجَنَّةِ، وأبوهُما فِي الجَنَّةِ، وعَمُّهُما فِي الجَنَّةِ، وعَمَّتُهُما فِي الجَنَّةِ، وخالاتُهُما فِي الجَنَّةِ، وهُما فِي الجَنَّةِ، ومَن أحَبَّهُما فِي الجَنَّةِ» (المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶، ح۲۶۸۲).
  28. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۴.
  29. «الحَسَنُ وَالحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، وأبوهُما خَيرٌ مِنهُما» (سنن ابن ماجة، ج۱، ص۴۴، ح۱۱۸).
  30. «الحَسَنُ وَالحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، مَن أحَبَّهُما فَقَد أحَبَّني، ومَن أبغَضَهُما فَقَد أبغَضَني» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۳۲، ح۳۴۲۷؛ کنزالعمّال، ج۱۲، ص۱۱۹، ح۳۴۲۸۲).
  31. «مَن أرادَ أن يَنظُرَ إلى سَيِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ فَليَنظُر إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ (ع)» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۳۶، ح۳۴۳۹؛ الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۴۷۶).
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۵.
  33. «إذَا استَقَرَّ أهلُ الجَنَّةِ فِي الجَنَّةِ قالَتِ الجَنَّةُ: يا رَبِّ! وَعَدتَني أن تُزَيِّنَني بِرُكنَينِ مِن أركانِكَ. قالَ: أوَ لَم اُزَيِّنكَ بِالحَسَنِ وَالحُسَينِ؟» (المعجم الأوسط، ج۱، ص۱۰۸، ح۳۳۷).
  34. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنْ‏ جَنْبَيْ‏ عَرْشِ‏ الرَّحْمَنِ‏ بِمَنْزِلَةِ الشَّنْفَيْنِ مِنَ الْوَجْهِ» (الأمالی، طوسی، ص۳۵۰، ح۷۲۵؛ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۲۶۵، ح۲۰).
  35. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۶.
  36. «مَنْ‏ أَحَبَّ‏ الْحَسَنَ‏ وَ الْحُسَيْنَ‏ فَقَدْ أَحَبَّنِي‏، وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي» (سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۱، ح۱۴۳).
  37. «كانَ النَّبِيُّ (ص) يُصَلّي وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ (ع) يَثِبانِ عَلى ظَهرِهِ، فَيُباعِدُهُمَا النّاسُ. فَقالَ (ص): دَعوهُما بِأَبي هُما واُمّي، مَن أحَبَّني فَليُحِبَّ هذَينِ» (صحیح ابن حبّان، ج۱۵، ص۴۲۷، ح۶۹۷۰؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۷، ح۲۶۴۴).
  38. «اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَ أَحْبِبْ مَنْ أَحَبَّهُمَا» (الإرشاد، ج۲، ص۲۷؛ العدد القویّة، ص۳۵۲، ح۱۳).
  39. «أَنَّ‏ النَّبِيَّ (ص) أَخَذَ بِيَدِ الْحَسَنِ‏ وَ الْحُسَيْنِ‏ فَقَالَ مَنْ أَحَبَّ هَذَيْنِ وَ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (المعجم الکبیر، ج۳، ص۵۰، ح۲۶۵۴؛ المعجم الصغیر، ج۲، ص۷۰).
  40. «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَيُّ أَهْلِ بَيْتِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ كَانَ يَقُولُ لِفَاطِمَةَ (س): ادْعِي إِلَيَّ ابْنِي فَيَشَمَّهُمَا وَ يَضُمَّهُمَا إِلَيْهِ» (سنن الترمذی، ج۵، ص۶۵۷، ح۳۷۷۲؛ مسند أبی یعلی، ج۴، ص۲۱۹، ح۴۲۷۸).
  41. «خَرَجَ النَّبِيُّ (ص) مِن بَيتِ عائِشَةَ، فَمَرَّ عَلى بَيتِ فاطِمَةَ (س)، فَسَمِعَ حُسَينا (ع) يَبكي، فَقالَ: ألَم تَعلَمي أنَّ بُكاءَهُ يُؤذيني؟» (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۶، ح۲۸۴۷؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۱، ح۳۵۱۲).
  42. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۱۳۷.