حدیث ثقلین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۷ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث ثقلین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

متن حدیث

  • متن حدیث ثقلین به صورت‌های مختلف نقل شده است: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا»[۸].[۹]

حدیث ثقلین و بیان مرجعیت اهل بیت (ع)

دلالت حدیث ثقلین بر عصمت و اطاعت از اهل بیت(ع)

  1. اولاً: دلیل بر عصمت عترت است[۱۴] زیرا هرگونه مخالفت آنان با قرآن هرچند از روی خطا و اشتباه، افتراق و جدایی از قرآن محسوب می‌شود بنابراین همان‌گونه که قرآن وحی الهی است و خطایی در آن راه ندارد: وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۵]، امامان نیز از هوای نفس و گناه و خطا مصونند به همین خاطر فرمان داد که به هر دو تمسّک جویند و از آن دو جدا نشوند تا گمراه نگردند[۱۶]؛
  2. ثانیاً: لزوم فرمانبرداری و اطاعت از عترت و اهل بیت را می‌رساند؛ زیرا "اخذ" در حدیث چیزی غیر از اطاعت و پیروی دستورات نیست و همچنین چنانکه ظلم به قرآن کریم عبارت است از نافرمانی دستورات و تعالیم آن، بنابراین ظلم به عترت(ع) هم نافرمانی از دستورات آنان است و چه ظلمی بدتر از زیرپا گذاشتن دستورات قرآن و اهل بیت که همان تعالیم قرآن کریم است[۱۷]، بر خلاف نظر بعضی که وصیت و سفارش پیامبر اکرم(ص) دربارۀ اهل بیت خود را اعطای حقوق و ظلم نکردن به آنها می‌‌دانند و می‌‌گویند سخنی از اطاعت نیست[۱۸].

دلالت حدیث ثقلین بر ارتباط ناگسستنی قرآن و عترت

  • در روایتی که به حدیث ثقلین معروف شده، ولایت اهل بیت(ع) به عنوان محور فهم قرآن مطرح شده است؛ به‌گونه‌ای که جدایی از آن به معنای جدایی از قرآن و گرفتن روح بالنده کتاب الهی از آن است. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(ع) قُطْبَ الْقُرْآنِ وَ قُطْبَ جَمِيعِ الْكُتُبِ عَلَيْهَا يَسْتَدِيرُ مُحْكَمُ الْقُرْآنِ وَ بِهَا يُوهَبُ الْكُتُبُ وَ يَسْتَبِينُ الْإِيمَانُ وَ قَدْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ يُقْتَدَى بِالْقُرْآنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ذَلِكَ حَيْثُ قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ فَأَمَّا الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ رَبِّي وَ أَمَّا الْأَصْغَرُ فَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي فَاحْفَظُونِي فِيهِمَا فَلَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا»[۱۹].
  • توضیح آنکه: اوّلاً، با توجّه به حدیث ثقلین، معلوم می‌شود که آن دو حقیقت ارزشمندی که از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند، وجود مبارک معصوم و قرآن است؛ نه کلام و اخبار آنها، که در دلالت و صدور، ظنّی هستند و در فهم معارف الهی، یقین ضعیف‌تری از قرآن برای امّت پدید می‌آورند.
  • ثانیاً، آنچه از انحصار تفسیر قرآن به اهل بیت(ع) گفته شد، نه به معنای کنار گذاشتن مطلق تفسیر و تدبّر در آیات الهی است؛ که این امر، مخالف صریح آیات فراوان قرآن است که امر به تدبّر می‌نماید؛ مثلاً می‌فرماید: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۲۰]
  • مضافاً بر آنکه در سیره اهل بیت(ع)، احتجاج به قرآن و توصیه به تدبّر در آن فراوان است؛ حتّی در اخبار متعارض، یکی از راه حل‌ها برای فهم مراد حضرات ائمّه(ع)، عرضه کلام آنان به قرآن است؛ چنان‌که از رسول خدا(ص) و حضرات ائمّه(ع) روایات متعدّدی به این مضمون صادر شده که فرموده‌اند:«إِذَا جَاءَكُمْ مِنَّا حَدِيثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ»[۲۱].  
  • بنابراین، آنچه در انحصار تفسیر قرآن در این بخش مطرح می‌شود، تبیین قطعی و یقین‌آوری است که برای امّت، حجّتی یقینی در احکام و اعتقادات باشد. در اینجا سخن از ضرورت وجود شخص امام و مقام عصمت درکنار قرآن برای تفسیر آن است و نه کلمات آن بزرگواران؛ زیرا اگر بنا باشد که قرآن با اخبار آحاد - که ظنّی‌الصدور والدّلاله هستند - تفسیرگردد، همه ایرادهایی که به تفسیر ظاهر قرآن و قرائت‌های مختلف از ظواهر آیات وارد می‌شود، بر اخبار نیز وارد می‌گردد؛ زیرا در میان کلمات صادره از مقام عصمت نیز، محکم و متشابه و ظاهر و باطن و ناسخ و منسوخ وجود دارد[۲۲]. به علاوه، قرآن قطعی‌الصدور از جانب خداوند است؛ در حالی که تعداد قابل توجّهی از اخبار، ضعیف و ظنّی الصدور است[۲۳].

پاسخ به یک شبهه

  1. اولاً: حدیث ثقلین با نقل کتاب الله و عترتی از نظر سند در کمال صحت و قوت و از احادیث صحیح و متواتر نزد فریقین است. محدثان شیعه در تواتر آن اجماع دارند و با هشتاد و دو سند از طریق ائمۀ اطهار آن را باز گفته‌اند[۲۵] و محدثان اهل سنت هم به صحت آن تصریح کرده‌اند برای نمونه: حاکم نیشابوری[۲۶]، ابن حجر مکی[۲۷]، نور الدین هیثمی[۲۸].[۲۹] ۳۴ نفر از اصحاب و ۱۹ نفر از تابعین آن را روایت کرده‌اند. صحابه‌‌ای همچون: علی(ع)، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، ابو سعید خُدری و زید بن ثابت[۳۰]. علمای اهل سنت معترف‌‌اند این حدیث را بیست تن از اصحاب پیامبر(ص) نقل کرده‌اند[۳۱]. مرحوم قاضی نور اللّه آن را از ۷۴ راوی اهل سنت نقل کرده است و در منابع گوناگون به اسناد و راویان آن اشاره شده است[۳۲]. شکی نیست دست کم دویست تن از اکابر علمای مذاهب مختلف اسلامی، حدیث ثقلین را روایت کرده‌اند[۳۳].[۳۴] در مقابل این حدیث متواتر جایی برای مطرح شدن خبر واحد نیست.
  2. ثانیاً: نقل کتاب الله و سنتی از نظر دلالت نیز قابل قبول نیست؛ زیرا ارجاع امت به سنت پیامبر با توجه به این که همۀ سنت یک جا مدون و قابل دسترسی نبوده، تکلیف بما لا یطاق است و از پیامبر رحمت و هادی امت چنین دستوری صادر نمی‌گردد[۳۵].[۳۶]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  2. معانی الاخبار، ص ۹۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی، امالی صدوق، ص ۵۰۰.
  3. «اى جنيان و آدميان، به حساب شما خواهيم رسيد» سوره الرحمن، آیه ۳۱.
  4. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴.
  5. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰.
  6. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  7. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
  8. «من در میان شما چیزی به یادگار می‌نهم که پس از من تا وقتی بدان چنگ زنید، هرگز گم ‌راه نگردید. یکی از آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا، که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است، و عترتم، اهل بیتم. هرگز این دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبودنِ من، چگونه با آن دو رفتار می‌کنید»؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸؛ محمدی ری شهری، محمد، دانش‌نامۀ میزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۰۳ ـ ۲۶۲.
  9. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰.
  10. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  11. «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فِی مَرَضِهِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ یَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَیُّهَا النَّاسُ یُوشِکُ‏ أَنْ‏ أُقْبَضَ‏ قَبْضاً سَرِیعاً فَیُنْطَلَقَ بِی وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَیْکُمْ أَلَا إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمْ کِتَابَ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ(ع) فَرَفَعَهَا فَقَالَ هَذَا عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ ُ مَعَ عَلِیٍّ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکُمْ مَا ذَا تَخْلُفُونّی فِیهِهَا»؛ ینابیع الموده، ج ۱، ص ۱۲۴.
  12. اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰؛ بشارة المصطفی، ص ۲۹.
  13. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
  14. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
  15. «و به راستی آن کتابی است ارجمند. در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱ ـ ۴۲
  16. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۰۸و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  17. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
  18. و هو لم یأمر باتباع العترة لکن قال اذکرکم الله اهل بیتی و تذکیر الامة بهم یقتضی ان یذکروا ما تقدم الأمر قبل ذلک من أعطائهم حقوقهم و الامتناع من ظلمهم؛ منهاج السنة النبویه، ج ۴، ص ۲۴۰.
  19. تفسیر العیاشی (ط. مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ ه.ق.)، ج۱، ص۵: فی فضل القرآن.
  20. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  21. المقنع (للصدوق) (ط. مؤسسه امام مهدی ملل، ۱۴۱۵ ه.ق.)، ص۳۱۲، باب النکاح.
  22. «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ غَيْرُ مُقَرَّبٍ» (بصائر الدرجات فی فضائل ال محمد(ص) (ط. مکتبه آیه‌الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۱، ص۲۱، باب ۱۱).
  23. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۵۴-۳۵۵.
  24. کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۷۲.
  25. اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰.
  26. المستدرک، ج ۳، ص ۱۰۹: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین.
  27. الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۲۸.
  28. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۳.
  29. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
  30. فضائل الخمسة، ج۲، ص۶۱.
  31. الصواعق المحرقة، ۲۲۸؛ فیض القدیر، ج۳، ص۱۵.
  32. احقاق الحق، ج ۸، ص ۳۰۸؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص ۳۲، ص ۲۹۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات)، ج۲،۱، ۳؛ شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۸۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۹۱، ۱۹۵.
  33. حدیث ثقلین‌، ص ۹.
  34. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۰۸ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  35. ر.ک: معارف دین، ج۲، ص ۱۱۷؛ امام‌شناسی، ج ۲، ص ۳۴۸.
  36. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.