عدالت اخلاقی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث عدل است. "عدالت اخلاقی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدالت اخلاقی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
اخلاق و عدالت، دو مفهوم تأمل برانگیزند که درباره آنها مباحث دامنهداری مطرح شده است. گاه هر دو از یک مقوله به شمار آمدهاند؛ برای نمونه هر دو در دایره شرع و یا هر آنها عقلی دانسته شدهاند. گاه نیز یکی از آنها داخل در محدوده دیگری معنا شده است؛ برای نمونه، عدالت، امری اخلاقی به شمار آمده است. تأثیر و تأثر این دو مفهوم بر یکدیگر و اهمیت هریک از آنها نسبت به دیگری نیز مورد تأمل واقع شده است. در این نسبتسنجی، ضمن دریافت و طرح پرسشهای اساسی این بحث، با بررسی حوزه معنایی دو مفهوم عدالت و اخلاق و توجه به تمایزات آنها،برتری و اهمیت آنها نسبت به یکدیگر و تأثیر متقابلشان مورد توجه خواهد بود. به طور کلی، اخلاق مربوط به حالت درونی فرد و نظام دادن به غرایز شخصی انسان و عدالت مربوط به نظام اجتماعی است[۱]. اخلاق با خودِ انسان، یعنی با غرایز او در ارتباط است؛ از این رو به کنترل غرایز، اخلاق گفته میشود[۲]؛ اما عدالت مفهومی وسیعتر از اخلاق یافته و در کنار معنای فردی و اخلاقیاش، شامل حقوق اجتماعی نیز میشود و همین موضوع آن را برتر از اخلاق قرار داده است. عدالت به منزل بنیان و اساس اجتماع محسوب میشود[۳].
این مطلب برگرفته از کلام امام علی(ع) در نهج البلاغه است. در خطبهای از نهجالبلاغه چنین آمده است که کسی از علی(ع) درباره برتری عدل و جود از حضرت میپرسد که عدل بهتر است یا جود؟ و امام در پاسخ، عدل را برتر از جود میداند. پاسخ امام مبتنی بر تمایز میان اخلاق و عدالت است[۴]. او میفرماید: عدل هر چیزی را در جای خود قرار میدهد و هر حقی را به ذیحق واقعی خود میرساند؛ اما جود و بخشش، امور را از محل خودشان خارج میکند. زیرا جود عبارت از این است که فرد از حق مسلم خویش بگذرد و بدون هیچ چشمداشتی آن را تقدیم دیگری کند. این سبب میشود که بخشش، امری استثنایی و غیر معمول باشد که به مواردی خاص محدود میشود؛ اما عدالت، اداره کنندهای عمومی و نوعی پایه و مبنای زندگی و اساس قواعد و مقررات حیات است. عدالت در اجتماع به منزله پایههای ساختمان است و جود و سایر خصائص اخلاقی از نظر اجتماعی به منزله نقش و نگارهای آن بنا دانسته شده است. نخست باید پایه درست باشد تا نوبت به رنگآمیزی و زینت برسد. بنابراین، عدالت اولویت و برتری دارد[۵].
اگر از منظر اخلاق به مسئله نگریسته شود و اگر پرسششونده یک عالم اخلاقی بود، چه بسا اخلاق بر عدالت برتری مییافت؛ زیرا بخشایشگر، نه تنها از آسیب رساندن به دیگران به دور است، بلکه از حق و امتیاز و حتی از جان خویش چشم پوشیده و با خواست و اختیار آن را به جامعه تقدیم میکند؛ اما انسان عادل از نظر اخلاق، به حق دیگران تجاوز نمیکند، مال کسی را نمیبرد و متعرض ناموس کسی نمیشود؛ یعنی تنها حقوق در نظر گرفته شده برای افراد را محترم میشمرد. پاسخ امیرمؤمنان نشاندهنده آن است که ایشان از منظر فردی و اخلاقی به این مسئله ننگریسته است. آن حضرت، به تعبیری، برخوردار از فلسفه اجتماعی روشن و معینی بوده است. مبنای پاسخ امام علی(ع) این است که به عدالت از بُعد اجتماعی آن مینگرد و قضاوت خود را براساس آن انجام میدهد. بنابراین حوزه عملکرد و هدفهای عدالت و اخلاق یکسان نیست و اینکه گاه عدالت در محدوده اخلاق مطرح گشته است، به برداشت خاص از این مفهوم باز میگردد.
علت اینکه عالمان مسلمان عدالت را اساس اخلاق دانستهاند، به تعریف آنها از اخلاق باز میگردد. از دیدگاه آنها، اخلاق عبارت از این است که طبیعت، یعنی غضب و شهوت و وهم، بر وجود انسان غالب نشود و به جای آن، عقل که به عدالت حکم میکند، فرمانروا باشد. در این هنگام، فعالیت طبایع و غرایز انسان تحت اختیار و اراده انسان و به دور از افراط و تفریط خواهد بود. عدالت و میانهروی از آن جهت مطابق عقل دانسته شده که اگر انسان از نظر ملکات اخلاقی در حد وسط باشد، حکم عقل به راحتی اجرا میشود و چیزی مزاحم روح نیست. بنابراین اخلاق را تعادل قوا و حد وسط معنا کرده و اساس آن را عدالت و توازن دانسته اند[۶].
پاسخ امام علی(ع) نه تنها حوزههای متفاوت اخلاق و عدالت را نشان میدهد، بلکه همچنین به جنبههای دیگری از تمایز این دو مفهوم از یکدیگر میپردازد. علت دیگر برتری عدالت بر جود و بخشش این است که جود امری اخلاقی است و تابع قوانین و مقررات قرار نمیگیرد. اخلاق بر علو نفس و پاکی و طهارت روح استوار بوده و زبان آن پند و اندرز است؛ ملاک اصلی یک امر اخلاقی، نیت و اراده آزاد فردی است. در غیر این صورت و با وارد شدن عنصر اجبار و تحکم، از اخلاقی بودن خارج میشود؛ زیرا قانون برخلاف اخلاق، با زبان امر و نهی سخن میگوید[۷]. در مقابل، عدالت تحت قانون و قاعده درآمده[۸] و مبنای قواعد و مقررات اجتماعی قرار میگیرد؛ زیرا پایه و مبنای قانون، تعیین حدود و مرزها و حقوق افراد نسبت به یکدیگر است و عدالت، حقوق را در جایگاه شایستهاش قرار میدهد.
جنبه دیگر مقایسه فوق که اولویت عدالت بر اخلاق را از نظر اجتماعی ثابت میکند، ملاحظه گیرنده یا دریافتکننده فضیلت است. گاه بدون در نظر داشتن موازنه اجتماعی، احسان و بخشش حساب نشدهای صورت میگیرد که گرچه از نظر جودکننده فضیلتی عالی به حساب میآید، اما به لحاظ اجتماعی به تباهی عمومی و خرابی اجتماع منجر میشود. صدقه، اوقاف، نذورات و بخششهای حساب نشده، همچون سیلی جامعه را ویران و روحیه افراد را خراب و تنبل و به لحاظ اخلاقی فاسد میسازد. امام سجاد(ع) در روایتی بیان میکند که بسیاری از مردم به واسطه احسان به آنها و اداره زندگی و کارشان از این راه، به تدریج در غفلت فرو رفتند. این موضوع همچنین ناظر به این آیه قرآن است که میفرماید: ﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۹][۱۰].
به جهت برتری اجتماعی عدالت بر اخلاق، میان عادل و عدالتخواه تمایز گذارده میشود. علی(ع) ضمن عادل بودن، عدالتخواه نیز بود و از همین رو به شهادت رسید[۱۱]. عدل فردی و اخلاقی به قتل انسان نمیانجامد، بلکه تنها باعث احترام و محبت به او میشود، اما همین که به عرصه ارتباط با سایران و به مرحله عمل اجتماعی میرسد، برای فرد خطرساز میشود. برای نمونه، علی(ع) عطف بماسبق میکرد[۱۲] و حقهایی را که در گذشته ضایع شده بود به صاحبان آنها باز میگرداند. این موضوع نارضایتیهایی را برای افراد منتفعی که اکنون زیان میدیدند به وجود آورد. اسلام نیز زمانی رو به توسعه و پیشرفت نهاد که از شکل یک آیین اخلاقی صرف خارج شده و به صورت یک انقلاب اجتماعی در آمد[۱۳].
عدالت و اخلاق، تأثیراتی نیز بر یکدیگر مینهند که به برخی از آنها اشاره شد. از دیگر تأثیرات عدالت بر اخلاق این است که عدالت به نوعی ضامن رعایت اخلاق است؛ زیرا عادل، هم به حدود خویش آگاه است و هم به حقوق دیگران و از این رو سعی در حفظ حدود و حقوق خویش و عدم تجاوز به حقوق مردم میکند[۱۴][۱۵].
در اخلاق منظور از عدالت این است که بین قوۀ عقل، شهوت و غضب تعادل ایجاد شود[۱۶].[۱۷] هر نیرویی در مقام و مرتبه خود حفظ شود، مقامی را که سازمان آفرینش به او داده، از او نگیرند و بیش از آن هم به او ندهند، همان طور که در بیرون از وجود انسان، افرادی با برقراری عدالت مخالفت میکنند، در درون انسان هم نیروها مقاومت میکنند چون عدالت، آنها را محدود میکند. در صورتی که بین قوای نفسانی عدالت برقرار نشود، شهوت و غضب بدون مدیریت عقل به فعالیت میپردازند و موجب تباهی انسان میشوند. و در صورتی که رابطه عادلانه برقرار شود، شهوت و غضب تحت فرمان عقل به تأمین نیازهای جسمانی میپردازند و عقل نظری فرصت پیدا میکند که با آزادی از اسارت شهوت و غضب درک حقیقت بپردازد و خداگونه شود[۱۸]. اندیشمندان مسلمان بیشتر به عدالت فردی نظر داشتند تا به عدالت اجتماعی، زیرا تحقق عدالت اجتماعی در گرو عدالت فردی است[۱۹].
در عدل اخلاقی آیاتی با مضامین برگرداندن امانتها، حکم به عدل، برقراری عدالت میان زنان، قیام به قسط و امثال آن مورد توجه قرار گرفته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ﴾[۲۰].
تقسیمبندی دیگری از عدالت نیز وجود دارد که در آن عدالت به چهار قسم روحی، جسمی، مزاجی و اجتماعی تقسیم شده است[۲۱]. گاه نیز انواع عدالت در دو مورد بیان شده است: نفی امتیازهای نژادی و طبقاتی و موضوع ثروت[۲۲]. میتوان گفت در تقسیم اولیه (عدالت تکوینی، تشریعی، اجتماعی و اخلاقی) عدالت در حالت کلی و در کل نظام خلقت، اعم از انسان و اجتماعات بشری مورد توجه است؛ اما در تقسیم بعدی که عدالت به مزاجی، جسمی و غیره تقسیم شده، به اقسام عدالت در انسان اشاره شده است. عدالت در ثروت و عدالت در امتیازهای اجتماعی نیز تقسیمات دیگری از عدالت اجتماعیاند؛ البته ذیل عدالت سیاسی و اصلاحی - اجتماعی قرار میگیرد[۲۳].
منابع
- کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۱۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۱۳-۲۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۸۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۷۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۶.
- ↑ «داستان آنچه در زندگی این جهان میبخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم میورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷.
- ↑ کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۷-۲۴۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۱، براساس آیه ۱۵۲ انعام.
- ↑ کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
- ↑ تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.
- ↑ ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.
- ↑ «ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمیفروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمیداریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود» سوره مائده، آیه ۱۰۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۲۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵.
- ↑ کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت