اثبات نقلی ولایت فقیه
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث ولایت فقیه است. "اثبات ولایت فقیه" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ولایت فقیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معناشناسی ولایت فقیه
ولایت فقیه در لغت مرکب از واژههای «ولایت» به معنای تسلط بر کاری و حاکمیت بر آن[۱] یا قرار گرفتن چیزی کنار چیز دیگر بدون فاصله[۲] و «فقیه» به معنای کسی است که توانایی استنباط احکام را داشته باشد[۳] و در اصطلاح به معنای سرپرستی امور مسلمانان، نظارت بر اجرای احکام اسلام و اداره جامعه اسلامی به وسیله فقیهی جامع الشرایط است[۴].[۵]
ادله نقلی اثبات ولایت فقیه
نخست: ادله قرآنی اثبات ولایت فقیه
دوم: ادله روایی اثبات ولایت فقیه
اثبات نقلی ولایت فقیه در کلیات فقه سیاسی
دلیل نقلی مرکب از قرآن و سنت است و سنت نیز شامل قول، فعل و تقریر (امضا و تأیید) معصوم میشود. روایات بسیاری به عنوان ادله نقلی ولایت فقها بیان شده است که آنها را میتوان بدین گونه دستهبندی کرد:
- ادلهای که مستقیم ولایت فقها را مطرح کردهاند (از منطوق آنان ولایت فقها در عصر غیبت استنباط میشود)؛
- ادلهای که غیرمستقیم به ولایت فقها پرداختهاند (از دلالت التزامی آن ولایت فقها در عصر غیبت استنباط میشود).
در ادامه مهمترین روایاتی که مورد استناد فقها قرار گرفته است، بیان میشود:
فقها وارثین انبیا
امام صادق(ع) میفرمایند: “علما وارثان انبیا هستند. پیامبران درهم و دینار به ارث نمیگذارند و تنها احادیثی از احادیثشان را به جای میگذارند. هر که از آن احادیث بهرهای گیرد، حظ بسیاری برده است. پس نیکو بنگرید که این علم خود را از که میگیرید؛ زیرا در خاندان ما، اهل بیت، در هر عصر جانشینان عادلی هستند که تحریف غالیها و وابستگی مخربان و تأویل نادانها را از دین میزدایند”[۶].
دقت در روایت فوق مشخص میکند که منظور از علما همه دانشمندان نیستند، بلکه تنها آن دسته از علما مشمول این روایت هستند که علوم به جامانده از انبیا را فرامیگیرند. بالتبع میزان حظ و بهره علما از این ارث به میزان فراگیری این علوم است. مهمترین بحث درباره روایت فوق حوزه مورد ارث است. به تصریح روایت فوق، حوزه مالی از ارث خارج میشود؛ اما انحصار یا عدم انحصار این ارث در علم مورد بحث علمای شیعه بوده است.
در ماهیت ارث، نوعی تخالف و جانشینی وجود دارد. توضیح آنکه در عقود و مبادلات همواره مالی از ایجاب کننده به قبول کننده منتقل میشود؛ اما در ارث آنچه ثابت است، مورد ارث است و تنها وارث به جای مورث بر مورد ارث سلطه پیدا میکند و حق تصرف به وی در آن داده میشود. بر همین اساس تمامی حقوق و وظایف قبلی که برای مورث بود، برای وارث نیز هست؛ از جمله دیون مورث، طلبهای مورث و حق رهن؛ بنابراین وارث به جای مورث قرار میگیرد[۷]؛ از اینرو وراثت را نوعی جانشینی نیز تعریف میکنند. آیتالله جوادی آملی پس از بیان این مطلب که در بیع، مال به جای مال مینشیند، اما در ارث، وارث به جای مورث، مینویسد: با این تحلیل از مفهوم ارث روشن میشود که در ارث همواره یک نوع خلافت و جانشینی وارث نسبت به مورث مطرح است؛ بنابراین احکام فقهی که در زمان انبیا به منظور عمل و اعمال تلقی میشد، اکنون که آن ذوات نورانی رحلت فرمودهاند و عالمان دینی به وراثت آنان قیام کردهاند، باید همانند مورثانشان اقدام کنند تا احکام دینی در بوته ذهن و موطن کتاب و معهد درس و قلمرو زبان محصور نگردد[۸].
آنچه در عبارت فوق و حتی در برخی ادله دیگر مفروض پنداشته میشود، آن است که وجود احکام دینی بدون امکان اجرای آنها با علت وجودی این احکام سازگاری ندارد؛ از اینرو آیتالله جوادی آملی قبل از بیان این استدلال مطرح میکند که وظیفه اصلی انبیا تدبیر امور امت است که با دریافت وحی و اجرای آن در میان مردم ممکن میشود. با چنین نگرشی، عدم تشکیل حکومت به دست فقهای پیشین شیعه نه به دلیل بیتوجهی ایشان، بلکه به دلیل عدم امکان تأسیس حکومت بوده است.
پرسش مستقیم
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ خوری شرتوتی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۱۴۸۷.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، مادّه ولی؛ ر.ک: سلیمیان، خدا مراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۶۳- ۴۷۵.
- ↑ خوری شرتوتی، سعید، اقرب الموارد، ج۶، ص۹۳۸.
- ↑ جعفر پیشه فرد، مصطفی، ولایت فقیه، ص۱۳و۱۴.
- ↑ ر.ک: ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۴۷ و ۱۴۸؛ اکبری ملکآبادی، هادی و یوسفی سوته، رقیه، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۱۶-۱۱۸.
- ↑ «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَيْءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ» (کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲).
- ↑ غروی نائینی، المکاسب و البیع، ج۲، ص۱۳۶.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه: ولایت عدالت و فقاهت، ص۱۸۹- ۱۹۰.