عدالت اقتصادی در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عدالت اقتصادی است. "عدالت اقتصادی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

هدف و رسالت پیامبران و امامان معصوم(ع) بیان احکام و قوانین الهی، و تعلیم و تزکیه برای اقامه عدل و قسط در بین مردم بوده و در آیات فراوانی از قرآن و روایات اهل بیت(ع) به این نکته اشاره شده است؛ از جمله: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...[۱].

در این آیه، هدف از اعزام و مأموریت پیامبران، اجرای قسط و عدل معرفی شده است که این مسئله با تشکیل حکومت و اجرای احکام و قوانین الهی محقق می‌شود؛ البته همان طور که از لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ استفاده می‌شود، این مردمند که در پناه حکومت رسولان و اجرای آموزش‌های آنها عدالت را برپا می‌کنند[۲]. عدالت را پیامبران به ارمغان نمی‌آورند؛ بلکه مفهومی انتزاعی است که از رفتار عادلانه افراد و نهادهای عادل انتزاع می‌شود.

بنابر آن‌چه از قرآن و روایات فراوانی از امامان، به ویژه امیرمؤمنان علی(ع)، استفاده کرده‌ایم، نمی‌توان تعریف و توضیح مفاهیم و واژه‌ها را انتظار داشت؛ ولی از لابه‌لای سخنان، برنامه‌ها و سیاست‌هایی که تعقیب می‌کرده‌اند، می‌توان مصادیق یا نتایج برخی از پدیده‌ها را شناخت و مراد و مفهوم مورد نظرشان را حدس زد.

امام علی(ع) دلیل پذیرش حکومت و مسئولیت دولت اسلامی را جلوگیری از ستم ستم‌کاران و یاری رساندن به ستم‌دیدگان می‌داند: به خدایی که دانه را کفید [= شکافت] و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران، حجت را بر من تمام نمی‌نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستم‌کار شکم‌باره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستم‌دیده بشتابند، رشته این کار را از دست می‌گذاشتم...[۳].

حضرت، پایه حکومت خود را بر ظلم‌ستیزی و اجرای حدود الهی برای اقامه عدل و قسط بنا نهاده بود؛ از این رو، به عبدالله بن عباس می‌فرماید: «وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا»[۴]؛ «به خدا این = [[[کفش]] وصله زده شده بی‌قیمت] را از حکومت شما دوست‌تر دارم؛ مگر آن‌که حقی را برپا سازم یا باطلی را براندازم». عدالت‌خواهی حضرت امیر به قدری مشهود و در رفتار وی محسوس بود که علت شهادت او را شدت عدالت‌خواهی او خوانده‌اند؛ بنابراین، وجود تعابیر بلند عدالت در سخنان و نامه‌های حضرت و تبیین راه‌کارها و ابزارهای تأمین عدالت از طرف ایشان، امری روشن و طبیعی است. از کلام امام به سه معنا از عدالت می‌توان دست یافت:

عدالت به معنای مساوات و رفع تبعیض و ظلم

به چند نمونه از تعابیر حضرت که این معنا از آن اصطیاد می‌شود، اشاره می‌کنیم: «وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ...»[۵]؛ «و به یک چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم نگری و خواه خیره شوی به آنان تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند».

امام علی(ع) در نامه‌ای به محمد بن ابی بکر، والی مصر، از او می‌خواهد تا مبادا به تبعیض، به مردم بنگرد و آنان را از حق مساوات محروم کند؛ زیرا در صورت مشاهده چنین تبعیضی، هم ناتوانان (گروه‌های ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه) آن را رفتاری غیرعادلانه می‌انگارند، و هم ثروتمندان و نور چشمان، امکان ستم و بی‌عدالتی در حق ناتوانان را فراهم می‌بینند؛ پس می‌توان واژه عدل در این کلام را به معنای مساوات و رفع تبعیض دانست و مساوات را مصداق و نشانه‌ای از عدالت برشمرد.

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِكَ كَثِيراً مِنَ الْعَدْلِ فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ فَاجْتَنِبْ مَا تُنْكِرُ أَمْثَالَهُ...»[۶]؛ «چون والی را هواها گوناگون شود، او را از بسیاری عدالت بازدارد؛ پس باید کار مردم در آن‌چه حق است، نزد تو یکسان باشد که ستم را با عدل عوض ندهند؛ پس خود را از آن‌چه مانند آن را نمی‌پسندی، دور ساز».

حضرت در این سخن به نقش خواهش‌های نفسانی در عدم رعایت حقوق مساوی افراد اشاره کرده و این عمل تبعیض آمیز را مخالف عدالت دانسته است. از فحوای کلام وی می‌توان نتیجه گرفت که روش عادلانه، رعایت حقوق افراد به طور مساوی و برخورد یکسان، نمودی از عدالت است. مانند این تعبیر را در نامه شماره هفتاد نیز می‌بینیم که می‌فرماید: «قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً»[۷]؛ «عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش کشیدند و دانستند مردم به میزان عدالت در حق یکسانند؛ پس گریختند تا تنها خود را به نوایی رسانند. دور بُوَند؛ دور از رحمت خدا».[۸]

عدالت به معنای رعایت حقوق

حق و تکلیف دو روی یک سکه‌اند؛ از این جهت، هر جا سخن از تکلیفی به میان آید، مسلم حقی وجود دارد، و هر جا حقی ثابت باشد، تکلیف، یقینی است. رسولان الهی به بیان تکالیف الهی مأمور بوده‌اند. آن تکالیف در برابر حقوقی بوده که می‌بایست رعایت می‌شدند. به عبارت دیگر، تکلیف چیزی جز رعایت حقوق نیست؛ از این رو، رسولان به بیان حقوق بسنده می‌کردند و رعایت آن را از مردم خواستار می‌شدند.

در سخنان امام علی(ع) حقوقی مطرح شده که از جمله آنها، حقوق حاکمان و رعیت آنها است. از برخی تعابیر که در کلمات حضرت با واژه عدل آمده، معنای رعایت حقوق را می‌توان فهمید: پس چون رعیت حق والی را بگزارد و والی حق رعیت را به جای آرد، حق میان آنان بزرگ‌مقدار و راه‌های دین پدیدار و نشانه‌های عدالت برجا و سنت چنان که باید اجرا، پس کار زمانه آراسته گردد و طمع در پایداری دولت پیوسته و چشم از دشمنان بسته، و اگر رعیت بر والی چیره شود یا والی بر رعیت ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار می‌گردد و نشانه‌های جور آشکار و تبه‌کاری در دین بسیار. راه گشاده سنت را رها کنند[۹].

در این کلام، رعایت حقوق، موجب استقرار عدالت به شمار آمده و عدم رعایت آن، دلیل بر وقوع ظلم و بی‌عدالتی قلمداد شده است. به عبارت دیگر، مراعات حقوق، مساوی عدالت، و عدم رعایت آن همسان با جور و ستم معرفی گردیده است: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضَيْقُ»[۱۰]؛ «به خدا اگر بینم که [تیول عثمان بن عفان] به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را باز می‌گردانم که در عدالت گشایش است و آن‌که عدالت را برنتابد، ستم را سخت‌تر یابد».

در این کلام از بازگرداندن قطایع و تیول که حق مسلمانان بوده و به ناحق به دیگران داده شده، به عدالت یاد شده است؛ یعنی روش عادلانه اقتضا می‌کند که حقوق همگان مراعات گردد و در صورت سرپیچی جبران شود. حضرت، افزون بر این، به نتیجه عدالت‌خواهی نیز اشاره فرموده که عدالت موجب گشایش است و ستم، گریبان همگان را خواهد گرفت و ستم‌گر نیز در امان نخواهد ماند: من تو را در امانت شریک خود داشتم؛ ولی تو با خیانت‌کاران هم‌آواز شده، نه پسر عمویت را یار بودی و نه امانت را کارساز، و وقتی مجال بیشتر در خیانت امت به دستت افتاد، شتابان حمله نمودی و تند برجستی و آن‌چه توانستی از مالی که برای بیوه‌زنان و یتیمان نهاده بودند، بر بودی؛ چنان که گرگ تیز تک برآید و بُز زخم خورده و از کار افتاده را برباید.... به خدا اگر حسن و حسین چنان کردند که تو کردی، از من روی خوش ندیدندی و به آرزویی نرسیدند تا آن‌که حق را از آنان بستانم و باطلی را که به ستمشان پدید شده، نابود گردانم[۱۱].

مفهوم عدالت، با حق گره خورده است؛ بنابراین، هر جا حقی ضایع شود، نقطه مقابل عدالت، یعنی ظلم محقق می‌گردد؛ پس فرمایش حضرت تأییدی است بر اینکه عدالت و ظلم در جایی به کار می‌رود که حقوق مراعات یا حقی تضییع شود.[۱۲]

عدالت به معنای وضع بایسته و رعایت شایستگی‌ها

موقعیت بایسته که در آن حقوق و شایستگی‌ها به طور کامل رعایت شده باشد، در کلام حضرت عادلانه تلقی شده است. امام، عدالت را در موقعیتی محقق می‌داند که هر چیز در جای خود قرار گرفته باشد و هر چیز، زمانی که رعایت‌های لازم مربوط به آن صورت گرفته باشد، در جای متناسب خود قرار می‌گیرد: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»[۱۳]؛ «عدالت، کارها را بدان‌جا نهد که باید».

با دقت در معانی سه‌گانه که از سخنان حضرت دریافت می‌شود، می‌توان معنای دوم یعنی مراعات حقوق را تعریفی دانست که شامل سایر موارد نیز می‌شود؛ زیرا سفارش او به رفع تبعیض و مساوات به جهت حقوق یکسانی است که خداوند برای همگان منظور نموده است. از طرف دیگر، حقوق را چه از امور حقیقی و تکوینی بدانیم و چه از حقوقی که قراردادی‌اند، پذیرش آنها به دارا بودن وضعیت مطلوب و بایسته و کمک به تصحیح روابط منوط است تا بتواند به صورت حق لازم الرعایه، مقبولیت و مشروعیت یابد؛ پس با ارتباط تعریف اول و سوم با حقوق، رعایت آن حقوق را می‌توان عدالت نامید و از رفتاری که در آن حقوق رعایت شده است، مفهوم عدالت را انتزاع کرد. بر این اساس، عدالت اقتصادی نیز یعنی مراعات حقوقی که در حوزه مسائل و روابط اقتصادی مطرح است.

واژه عدالت اقتصادی در کلمات امام علی(ع) به چشم نمی‌خورد؛ ولی او به ویژه در زمان زمامداری خود به تبیین مسائلی پرداخته یا سیاست‌هایی را اعمال کرده که در جهت تأمین عدالت در حوزه اقتصادی است. در میان سخنان حضرت، حقوق اقتصادی فراوانی مطرح است که رعایت و ارائه مکانیزم‌هایی برای تحقق آنها، عدالت اقتصادی را ممکن می‌سازد و مفهوم عدالت اقتصادی به معنای مذکور از آنها به دست می‌آید.

توجه به این نکته لازم است که عدالت اقتصادی با مباحث توزیع، گره خورده و هر جا سخن از عدالت اقتصادی است، ذهن‌ها متوجه روش‌های عادلانه در توزیع درآمدها می‌شود و سخنان امام علی(ع) نیز به مباحث توزیع و ارائه ابزارهای لازم برای تحقق عادلانه آن ناظر است.[۱۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  2. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۴۲.
  3. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳، ص۱۱.
  4. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۳، ص۳۴.
  5. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۲۷، ص۲۸۹.
  6. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۵۹، ص۳۴۴.
  7. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۷۰، ح۳۵۴-۳۵۵.
  8. کرمی و دیرباز، مقاله «عدالت اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۶۹.
  9. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲۱۶، ص۲۴۸-۲۴۹.
  10. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۱۵، ص۱۶-۱۷.
  11. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، حکمت ۴۳۷، ص۴۴۰.
  12. کرمی و دیرباز، مقاله «عدالت اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۷۰.
  13. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۱، ص۳۱۳-۳۱۴.
  14. کرمی و دیرباز، مقاله «عدالت اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۷۲.